لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آنجا که علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب شده، برابری فرصتهای آموزشی مورد تأکید قرار گرفته است و آنجا که از زمان آموزش صحبت میشود، به زمان ناتوانی جسمانی هم توجه شده است. آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی درون گهواره و آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی دممرگ. اسلام برابری فرصتهای آموزشی و آموزش مادامالعمر را بهعنوان دو اصل در سرلوحه کارش قرار داده است.
امروزه کشورهای صنعتی آموزش مادامالعمر را برنامهریزی میکنند و آن را اینگونه تعریف میکنند «مفهوم آموزش مادامالعمر کلیه جنبههای آموزش و پرورش و محتوای آن را شامل میشود که تمام آن بیش از حاصلجمع بخشهای تشکیل دهنده آناست.1
آموزش و اهمیت آن توسط سازمانهای جهانی که در امر آموزش فعالیت دارند نیز فراوان گوشزد شده است.
«در قرن آینده منافع حاصل از دانش فزونی خواهد گرفت و بههمان نسبت زیانهای ناشی از جهل افزایش خواهد یافت.»2
«کشورهای درحال توسعه در دهههای 1960 و 1970 کوششهای قابلتوجهی در آموزش و پرورش بهعمل آورده و به موفقیتهای چشمگیری نایل شدهاند.»3
در سه دهه گذشته، کشورهای درحال توسعه به قصد توسعه اقتصادی و اجتماعی در زمینه آموزش، کوششهای جدی را آغاز نمودهاند. ادامه حیات سازمانی بهگونههای مختلف، رهین آموزش است. چرا که آموزش تنها وسیلة همگام بودن با تغییرات سریع سازمان در شئون مختلف است.
آموزش وسیله دستیابی سازمانها به اهداف خود در بالاترین حد کارایی، قرار میگیرد.4
در گزارش توسعة جهانی سال 1980، بانک جهانی علاقه خود را به توسعه منابع انسانی بهویژه آموزش، اظهار داشته است. (وحیدی و سهرابی، 1370).5
سرمایهگذاری آموزشی مکمل سرمایهگذاری فیزیکی است، بهعنوان مثال، بررسی بانک جهانی در مورد رابطه میان آموزش و بهرهوری کشاورزان نشان میدهد که وقتی کشاورزان حدود چهار سال از آموزشهای دوره ابتدایی را گذرانیده باشند. تأثیر سرمایهگذاری در بذرهای اصلاح شده، آبیاری و کود از نظر افزایش باده بیشتر است. (همان، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بادهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که درکشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بازدهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که در کشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
چنانچه آموزش و پرورش به مهارتها و توانایی نیروی کار بپردازد و کارایی او را افزون کند، «سرمایهگذاری» محسوب میشود. اما اگر روحیه را تقویت نموده و سلیقه را پالایش کند و به آنها خرسندی دهد، مصرف است.
تحصیلات بیشتر ناشی از آموزش و پرورش، سبب افزایش درآمد حقوق میشود. این یکی از آثار مستقیم و مثبت سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است، اما بارزترین نوع سرمایهگذاری آموزشی که درآمد را افزونی میبخشد، آموزشهای فنی است.
آموزش ضمن خدمت معلمان براین تصور است که معلم دارای نارسایی است و مجموعهای از نظرات، مهارتها و روشهایی را از او درنظر میگیرد که نیاز به رشد دارد. لذا فعالیتهای رشد کارکنان باید به بهبود یادگیری شاگرد منجر شود. «رشد کارکنان، به خاطر رشد کارکنان فایده چندانی ندارد. (بهرنگی، 1374)
سرمایهگذاری برای معلمان در زمینههای تربیت، حمایت، شرایط استخدام و موفقیت اجتماعی آنان چنان حیاتی است که «بهبود کیفیت کارایی» دولت به آن بستگی دارد. (نفیسی، 1371)
در ایران، از سال 1327، برنامه آموزشی کارکنان، جزء طرحهای دولت قرار گرفت و دورههای آموزشی چندی به اجرا درآمد. قانون استخدام کشوری در سال 1345، وزارتخانهها و مؤسسات دولتی را مکلف نمود تا با رعایت مقررات مذکور طرحهای جدیدی را برای ادامه و اجرای برنامههای آموزشی و یا کارآموزی مستخدمین خود، بهتصویب سازمان امور اداری و استخدامی برسانند. (ابطحی، 1368)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آنجا که علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب شده، برابری فرصتهای آموزشی مورد تأکید قرار گرفته است و آنجا که از زمان آموزش صحبت میشود، به زمان ناتوانی جسمانی هم توجه شده است. آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی درون گهواره و آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی دممرگ. اسلام برابری فرصتهای آموزشی و آموزش مادامالعمر را بهعنوان دو اصل در سرلوحه کارش قرار داده است.
امروزه کشورهای صنعتی آموزش مادامالعمر را برنامهریزی میکنند و آن را اینگونه تعریف میکنند «مفهوم آموزش مادامالعمر کلیه جنبههای آموزش و پرورش و محتوای آن را شامل میشود که تمام آن بیش از حاصلجمع بخشهای تشکیل دهنده آناست.1
آموزش و اهمیت آن توسط سازمانهای جهانی که در امر آموزش فعالیت دارند نیز فراوان گوشزد شده است.
«در قرن آینده منافع حاصل از دانش فزونی خواهد گرفت و بههمان نسبت زیانهای ناشی از جهل افزایش خواهد یافت.»2
«کشورهای درحال توسعه در دهههای 1960 و 1970 کوششهای قابلتوجهی در آموزش و پرورش بهعمل آورده و به موفقیتهای چشمگیری نایل شدهاند.»3
در سه دهه گذشته، کشورهای درحال توسعه به قصد توسعه اقتصادی و اجتماعی در زمینه آموزش، کوششهای جدی را آغاز نمودهاند. ادامه حیات سازمانی بهگونههای مختلف، رهین آموزش است. چرا که آموزش تنها وسیلة همگام بودن با تغییرات سریع سازمان در شئون مختلف است.
آموزش وسیله دستیابی سازمانها به اهداف خود در بالاترین حد کارایی، قرار میگیرد.4
در گزارش توسعة جهانی سال 1980، بانک جهانی علاقه خود را به توسعه منابع انسانی بهویژه آموزش، اظهار داشته است. (وحیدی و سهرابی، 1370).5
سرمایهگذاری آموزشی مکمل سرمایهگذاری فیزیکی است، بهعنوان مثال، بررسی بانک جهانی در مورد رابطه میان آموزش و بهرهوری کشاورزان نشان میدهد که وقتی کشاورزان حدود چهار سال از آموزشهای دوره ابتدایی را گذرانیده باشند. تأثیر سرمایهگذاری در بذرهای اصلاح شده، آبیاری و کود از نظر افزایش باده بیشتر است. (همان، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بادهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که درکشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بازدهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که در کشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
چنانچه آموزش و پرورش به مهارتها و توانایی نیروی کار بپردازد و کارایی او را افزون کند، «سرمایهگذاری» محسوب میشود. اما اگر روحیه را تقویت نموده و سلیقه را پالایش کند و به آنها خرسندی دهد، مصرف است.
تحصیلات بیشتر ناشی از آموزش و پرورش، سبب افزایش درآمد حقوق میشود. این یکی از آثار مستقیم و مثبت سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است، اما بارزترین نوع سرمایهگذاری آموزشی که درآمد را افزونی میبخشد، آموزشهای فنی است.
آموزش ضمن خدمت معلمان براین تصور است که معلم دارای نارسایی است و مجموعهای از نظرات، مهارتها و روشهایی را از او درنظر میگیرد که نیاز به رشد دارد. لذا فعالیتهای رشد کارکنان باید به بهبود یادگیری شاگرد منجر شود. «رشد کارکنان، به خاطر رشد کارکنان فایده چندانی ندارد. (بهرنگی، 1374)
سرمایهگذاری برای معلمان در زمینههای تربیت، حمایت، شرایط استخدام و موفقیت اجتماعی آنان چنان حیاتی است که «بهبود کیفیت کارایی» دولت به آن بستگی دارد. (نفیسی، 1371)
در ایران، از سال 1327، برنامه آموزشی کارکنان، جزء طرحهای دولت قرار گرفت و دورههای آموزشی چندی به اجرا درآمد. قانون استخدام کشوری در سال 1345، وزارتخانهها و مؤسسات دولتی را مکلف نمود تا با رعایت مقررات مذکور طرحهای جدیدی را برای ادامه و اجرای برنامههای آموزشی و یا کارآموزی مستخدمین خود، بهتصویب سازمان امور اداری و استخدامی برسانند. (ابطحی، 1368)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتى واجب مىشود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبریز و مثقال کم است که ٢٠٧/٨٤٧ کیلوگرم مىشود.
اگر پیش از دادن زکات از انگور بعد از کشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - که زکات آنها واجب شده - خود و عیالاتش بخورند یا مثلا به فقیر بدهد، باید زکات مقدارى را که مصرف کرده بدهد.
اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند ولى اگر پیش از واجب شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است باید زکات سهم خود را بدهد.
کسى که از طرف حاکم شرع مامور جمع آورى زکات است موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا مىکنند و بعد از خشک شدن خرما و انگور مىتواند زکات را مطالبه کند و اگر مالک ندهد و چیزى که زکات آن واجب شده از بین برود باید عوض آن را بدهد.
اگر بعد از مالک شدن درختخرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آنها واجب شود، باید زکات آن را بدهد.
اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات آنها را بدهد.
اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده یا شک کند که داده یا نه، چیزى بر او واجب نیست و اگر بداند که زکات آن را نداده چنانچه حاکم شرع معامله مقدارى را که باید از بابت زکات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاکم شرع مىتواند مقدار زکات را از خریدار بگیرد و اگر معامله مقدار زکات را اجازه دهد معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاکم شرع بدهد و در صورتى که قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد مىتواند از او پس بگیرد.
اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعى که تر است به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشک شدن مصرف کند اگر چه خشک آنها به اندازه نصاب باشد زکات آنها واجب نیست ولى اگر احتیاطا زکات آنها را بدهد خیلى پسندیده است.
خرمایى که تازه آن را مىخورند و اگر بماند خیلى کم مىشود چنانچه مقدارى باشد که خشک آن به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد، زکات آن واجب است.
گندم و جو و خرما و کشمشى که زکات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زکات ندارد.
اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طورى باشد که بگویند با دلو آبیارى شده نه باران، زکات آن بیستیک است، واگر بگویند یا آب باران آبیارى شده،زکات آن ده یک است.
اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طورى باشد که بگویند آبیارى با دلو و مانند آن غلبه داشته زکات آن بیستیک است، و اگر بگویند آبیارى با آب نهر و باران غلبه داشته زکات آن ده یک است بلکه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولى آبیارى با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتیاط زکات آن ده یک مىباشد.
اگر شک کند که آبیارى با آب باران شده یا آبیارى به دلو،بیستیک بر او واجب مىشود.
اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو هم آبیارى شود و آب دلو به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکات آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولى با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول کمک نکنند زکات آن بیستیک است.
اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبیارى کنند، و در زمینى که پهلوى آن است زراعتى کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیارى نشود زکات زراعتى که با دلو آبیارى شده بیستیک و زکات زراعتى که پهلوى آن است ده یک مىباشد.
مخارجى را که براى گندم و جو و خرما و انگور کرده استحتى مقدارى از قیمت اسباب و لباس را که به واسطه زراعت کم شده مىتواند از حاصل کسر کند، و چنانچه پیش از کم کردن اینها به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد، باید زکات باقى مانده آن را بدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتى واجب مىشود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبریز و مثقال کم است که ٢٠٧/٨٤٧ کیلوگرم مىشود.
اگر پیش از دادن زکات از انگور بعد از کشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - که زکات آنها واجب شده - خود و عیالاتش بخورند یا مثلا به فقیر بدهد، باید زکات مقدارى را که مصرف کرده بدهد.
اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند ولى اگر پیش از واجب شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است باید زکات سهم خود را بدهد.
کسى که از طرف حاکم شرع مامور جمع آورى زکات است موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا مىکنند و بعد از خشک شدن خرما و انگور مىتواند زکات را مطالبه کند و اگر مالک ندهد و چیزى که زکات آن واجب شده از بین برود باید عوض آن را بدهد.
اگر بعد از مالک شدن درختخرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آنها واجب شود، باید زکات آن را بدهد.
اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات آنها را بدهد.
اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده یا شک کند که داده یا نه، چیزى بر او واجب نیست و اگر بداند که زکات آن را نداده چنانچه حاکم شرع معامله مقدارى را که باید از بابت زکات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاکم شرع مىتواند مقدار زکات را از خریدار بگیرد و اگر معامله مقدار زکات را اجازه دهد معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاکم شرع بدهد و در صورتى که قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد مىتواند از او پس بگیرد.
اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعى که تر است به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشک شدن مصرف کند اگر چه خشک آنها به اندازه نصاب باشد زکات آنها واجب نیست ولى اگر احتیاطا زکات آنها را بدهد خیلى پسندیده است.
خرمایى که تازه آن را مىخورند و اگر بماند خیلى کم مىشود چنانچه مقدارى باشد که خشک آن به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد، زکات آن واجب است.
گندم و جو و خرما و کشمشى که زکات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زکات ندارد.
اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طورى باشد که بگویند با دلو آبیارى شده نه باران، زکات آن بیستیک است، واگر بگویند یا آب باران آبیارى شده،زکات آن ده یک است.
اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طورى باشد که بگویند آبیارى با دلو و مانند آن غلبه داشته زکات آن بیستیک است، و اگر بگویند آبیارى با آب نهر و باران غلبه داشته زکات آن ده یک است بلکه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولى آبیارى با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتیاط زکات آن ده یک مىباشد.
اگر شک کند که آبیارى با آب باران شده یا آبیارى به دلو،بیستیک بر او واجب مىشود.
اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو هم آبیارى شود و آب دلو به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکات آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولى با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول کمک نکنند زکات آن بیستیک است.
اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبیارى کنند، و در زمینى که پهلوى آن است زراعتى کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیارى نشود زکات زراعتى که با دلو آبیارى شده بیستیک و زکات زراعتى که پهلوى آن است ده یک مىباشد.
مخارجى را که براى گندم و جو و خرما و انگور کرده استحتى مقدارى از قیمت اسباب و لباس را که به واسطه زراعت کم شده مىتواند از حاصل کسر کند، و چنانچه پیش از کم کردن اینها به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد، باید زکات باقى مانده آن را بدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتى واجب مىشود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبریز و مثقال کم است که ٢٠٧/٨٤٧ کیلوگرم مىشود.
اگر پیش از دادن زکات از انگور بعد از کشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - که زکات آنها واجب شده - خود و عیالاتش بخورند یا مثلا به فقیر بدهد، باید زکات مقدارى را که مصرف کرده بدهد.
اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند ولى اگر پیش از واجب شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است باید زکات سهم خود را بدهد.
کسى که از طرف حاکم شرع مامور جمع آورى زکات است موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا مىکنند و بعد از خشک شدن خرما و انگور مىتواند زکات را مطالبه کند و اگر مالک ندهد و چیزى که زکات آن واجب شده از بین برود باید عوض آن را بدهد.
اگر بعد از مالک شدن درختخرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آنها واجب شود، باید زکات آن را بدهد.
اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات آنها را بدهد.
اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده یا شک کند که داده یا نه، چیزى بر او واجب نیست و اگر بداند که زکات آن را نداده چنانچه حاکم شرع معامله مقدارى را که باید از بابت زکات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاکم شرع مىتواند مقدار زکات را از خریدار بگیرد و اگر معامله مقدار زکات را اجازه دهد معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاکم شرع بدهد و در صورتى که قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد مىتواند از او پس بگیرد.
اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعى که تر است به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشک شدن مصرف کند اگر چه خشک آنها به اندازه نصاب باشد زکات آنها واجب نیست ولى اگر احتیاطا زکات آنها را بدهد خیلى پسندیده است.
خرمایى که تازه آن را مىخورند و اگر بماند خیلى کم مىشود چنانچه مقدارى باشد که خشک آن به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد، زکات آن واجب است.
گندم و جو و خرما و کشمشى که زکات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زکات ندارد.
اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طورى باشد که بگویند با دلو آبیارى شده نه باران، زکات آن بیستیک است، واگر بگویند یا آب باران آبیارى شده،زکات آن ده یک است.
اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه طورى باشد که بگویند آبیارى با دلو و مانند آن غلبه داشته زکات آن بیستیک است، و اگر بگویند آبیارى با آب نهر و باران غلبه داشته زکات آن ده یک است بلکه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولى آبیارى با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتیاط زکات آن ده یک مىباشد.
اگر شک کند که آبیارى با آب باران شده یا آبیارى به دلو،بیستیک بر او واجب مىشود.
اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو هم آبیارى شود و آب دلو به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکات آن ده یک است و اگر با دلو و مانند آن آبیارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولى با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول کمک نکنند زکات آن بیستیک است.
اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبیارى کنند، و در زمینى که پهلوى آن است زراعتى کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیارى نشود زکات زراعتى که با دلو آبیارى شده بیستیک و زکات زراعتى که پهلوى آن است ده یک مىباشد.
مخارجى را که براى گندم و جو و خرما و انگور کرده استحتى مقدارى از قیمت اسباب و لباس را که به واسطه زراعت کم شده مىتواند از حاصل کسر کند، و چنانچه پیش از کم کردن اینها به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال کم برسد، باید زکات باقى مانده آن را بدهد.