لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 52 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نابرابری ارث زن و مرد
مقدمه :
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ....
موضوع این نوشته، بررسی مساله ارث زناست که بر طبق آیه ۱۱ سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است.
● در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم:
۱) یکی از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعی و گاه بیاطلاعی از احکام و مسایلحقوقی است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلی است که حقیقت آن باچیزی که زنانمیپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال میکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوی با مرد است. حال آن که درنگاه سطحی، تصور میشود که ارث زن نصفارث مرد است.
۲) این مساله هم از امور روشن اجتماعیو حقوقی است که انتظار «تساوی حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظاری بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگیهای مخصوص بهخود و دارای دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمیتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگری بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جاییاست که بین دو شیء با امکانات کاملامساوی، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضی را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن. درآنجا که از بهره زن و مرد سخنمیگوید، میفرماید: برای هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه ۳۲) در ثواب اخروی آنان نیز میفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کاری شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد. اما از طرفی این حقیقت از امور پذیرفتهعلمی و تجربی است که توان بدنی مرد بیشتراز زن و نیروی عاطفی زن به مراتب بیشتر ازمرد است. بارداری و شیردهی ویژه زن استو مرد راهی برای دستیابی بدان ندارد و بهطور طبیعی نمیتواند امتیازات این دوره اززندگی زن را دارا شود.
۳) حقیقت این است که در عصر نزولآیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینهای برایطرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانی کهدر انتظار نزول آیات الهی پیرامون مسایلزندگی بودند، برخی همان کسانی بودند که تازمانی پیش زن را جزو دارایی مرد برمیشمردند و هیچ گاه تصور نمیکردند کهاسلام برای زن سهمی از ارث قرار دهد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله که آگاهترین فرد بهرویدادها و افکار زمان خود بود، خوبمیدانست که طرح مسایل حقوقی زنان درآن دوره، باواکنش رو به رو خواهدشد.ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودیضعیف است که حتی اگر بخواهد از مزیتیبرخوردار شود باید امتیازش ازمرد کمترباشد. تصور این که زن در یکی از حقوقخانوادگی یا اجتماعی هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حکمیبه نفع زن به تصویب میرسد، به گونهایزیرکانه بیان شود که نه زن از چیزی محرومماند، نه مرد در مقابل آن به واکنش و ستیزواداشته شود. موضوع ارث از آن نمونه احکام بود کهبسیار دقیق و زیرکانه مطرح شد و شاید بتوانچنین استنباط کرد که در آن عصر به آسانیکسی از مردان انحصار طلب به ژرفای آن - کهبه نفع زن طرحریزی شده بود.- پینبرد تا درمقابلش جبههگیری کند.
مساله ارث زن درحالی مطرح گردید که درمیان مردم عربهرگاه مردی میمرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار میگرفتند و با وی ازدواجمیکردند یا او را به عقد دیگری در میآوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت میکردند. این پدیده زشتسبب شدکه آیهای از قرآن (سوره نساء، آیه ۲۲) آنان رااز این کار بازدارد و رفته رفته بدانها تفهیمشود که زن همانند مرد دارای حقوقی استکه باید محترم شمرده شود. با نزول آیه ارث «فللذکر مثل حظالانثیین» (نساء، آیه ۱۷۶) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهرهمیبرد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیهارث یکی درآن بود که در ابتدا از حق مردسخن میگفت ولی در اصل نخست اعتراف بهحق زن داشت. آیه نمی فرمود: «ای زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلکهفرموده است: «ای مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقتمیزان در ارث را حق زن قرار میدهد. زیرابرای تعیین مقدار ارث مرد، وی باید نخستبه حق زن اعتراف کند و آنگاه به همراه دوبرابر آن برای خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخستباید «بهره زن» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم میشود.این موضوع مانند آن است کهبخواهند دوازده سیب را میان یک دختر ویک پسر تقسیم کنند. به پسر میگویند:سیبها باید طوری تقسیم شود که شما دوبرابر سهمیه دختر برداری.
پس وی نخستباید سیبها را به سه قسمت مساوی تقسیمکند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیمیک سهم آن به وی، دو برابر آن را برای خودبردارد. تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودنسهمیه خود است و چندان اعتراضی به حکمندارد و زن محروم گذشته نیز از این که بااحترام، بخشی ازارث به وی تعلق گرفتهخرسند است. با این تقسیم - به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول که از پدری بهتنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیونسهم دختر میشود و هشت میلیون سهمپسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میانپسر و دختر (مرد و زن) است ولی در حقیقتکار به پایان نرسیده است. زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مردرا به دست آورده است ولی از طرفی از سویخداوند میان زن و مرد احکامی مقرر شدهاست که این کاستی برای زن جبران میشودو چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد میگردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف بهپرداخت مخارجی است که زن عهده دار آننیست.
● برخی از آنها بدین قرار است:
۱) پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر). زن در این مرحله وظیفهای ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورتنیاز، مرد است که باید نیاز آنان را برآورد.
۲) پرداخت دیه. هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سببانجام کاری به پرداخت دیه محکوم شوند، درحقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیهشوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آنجریمهاند نه زنان.
۳) پرداخت مهریه. در هنگام خواستگاری و ازدواج، مرد استکه به زن مهریه میدهد نه به عکس.
۴) مخارج کار خانه و شیردادن به بچهها. مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضای زن،نسبتبه انجام کار خانه و شیردادن به اطفال،به وی مزد دهد و حال آن که در انجام کارهایمرد، لازم نیست زن چیزی به مرد بپردازد.
۵) و غیره. با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقتبیشتر بهمصرف زن میرسد و گاه بهره واقعی او ازنصف ارث هم کمتر میشود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوقو در آمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمتری از مرددارد ولی در واقع در آمد وی مساوی با او یا بیشتراز وی است. افزون بر همه اینها، زن ناچارنیستحاصلدسترنجخود در بیرون خانه را به مصرفخانه برساند. آنچه او کسب میکند - در خانهباشد یا بیرون - به خود او تعلق دارد; در حالیکه مرد حاصل کار خود را - به دلیل حقوقی کهبر عهده اوست - به خانه میآورد و به مصرفخانوادهاش میرساند
نابرابری ارث زن و مرد
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟»
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ....
موضوع این نوشته، بررسی مساله ارث زناست که بر طبق آیه ۱۱ سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است. در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم: ۱ - یکی از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعی و گاه بیاطلاعی از احکام و مسایلحقوقی است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلی است که حقیقت آن باچیزی که زنانمیپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال میکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوی با مرد است. حال آن که درنگاه سطحی، تصور میشود که ارث زن نصفارث مرد است. ۲ - این مساله هم از امور روشن اجتماعیو حقوقی است که انتظار «تساوی حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظاری بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگیهای مخصوص بهخود و دارای دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمیتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگری بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جاییاست که بین دو شیء با امکانات کاملامساوی، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضی را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن.
در آن جا که از بهره زن و مرد سخنمیگوید، میفرماید: برای هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه ۳۲) در ثواب اخروی آنان نیز میفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کاری شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد. اما از طرفی این حقیقت از امور پذیرفتهعلمی و تجربی است که توان بدنی مرد بیشتراز زن و نیروی عاطفی زن به مراتب بیشتر ازمرد است. بارداری و شیردهی ویژه زن استو مرد راهی برای دستیابی بدان ندارد و بهطور طبیعی نمیتواند امتیازات این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 52 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نابرابری ارث زن و مرد
مقدمه :
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ....
موضوع این نوشته، بررسی مساله ارث زناست که بر طبق آیه ۱۱ سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است.
● در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم:
۱) یکی از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعی و گاه بیاطلاعی از احکام و مسایلحقوقی است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلی است که حقیقت آن باچیزی که زنانمیپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال میکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوی با مرد است. حال آن که درنگاه سطحی، تصور میشود که ارث زن نصفارث مرد است.
۲) این مساله هم از امور روشن اجتماعیو حقوقی است که انتظار «تساوی حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظاری بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگیهای مخصوص بهخود و دارای دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمیتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگری بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جاییاست که بین دو شیء با امکانات کاملامساوی، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضی را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن. درآنجا که از بهره زن و مرد سخنمیگوید، میفرماید: برای هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه ۳۲) در ثواب اخروی آنان نیز میفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کاری شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد. اما از طرفی این حقیقت از امور پذیرفتهعلمی و تجربی است که توان بدنی مرد بیشتراز زن و نیروی عاطفی زن به مراتب بیشتر ازمرد است. بارداری و شیردهی ویژه زن استو مرد راهی برای دستیابی بدان ندارد و بهطور طبیعی نمیتواند امتیازات این دوره اززندگی زن را دارا شود.
۳) حقیقت این است که در عصر نزولآیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینهای برایطرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانی کهدر انتظار نزول آیات الهی پیرامون مسایلزندگی بودند، برخی همان کسانی بودند که تازمانی پیش زن را جزو دارایی مرد برمیشمردند و هیچ گاه تصور نمیکردند کهاسلام برای زن سهمی از ارث قرار دهد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله که آگاهترین فرد بهرویدادها و افکار زمان خود بود، خوبمیدانست که طرح مسایل حقوقی زنان درآن دوره، باواکنش رو به رو خواهدشد.ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودیضعیف است که حتی اگر بخواهد از مزیتیبرخوردار شود باید امتیازش ازمرد کمترباشد. تصور این که زن در یکی از حقوقخانوادگی یا اجتماعی هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حکمیبه نفع زن به تصویب میرسد، به گونهایزیرکانه بیان شود که نه زن از چیزی محرومماند، نه مرد در مقابل آن به واکنش و ستیزواداشته شود. موضوع ارث از آن نمونه احکام بود کهبسیار دقیق و زیرکانه مطرح شد و شاید بتوانچنین استنباط کرد که در آن عصر به آسانیکسی از مردان انحصار طلب به ژرفای آن - کهبه نفع زن طرحریزی شده بود.- پینبرد تا درمقابلش جبههگیری کند.
مساله ارث زن درحالی مطرح گردید که درمیان مردم عربهرگاه مردی میمرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار میگرفتند و با وی ازدواجمیکردند یا او را به عقد دیگری در میآوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت میکردند. این پدیده زشتسبب شدکه آیهای از قرآن (سوره نساء، آیه ۲۲) آنان رااز این کار بازدارد و رفته رفته بدانها تفهیمشود که زن همانند مرد دارای حقوقی استکه باید محترم شمرده شود. با نزول آیه ارث «فللذکر مثل حظالانثیین» (نساء، آیه ۱۷۶) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهرهمیبرد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیهارث یکی درآن بود که در ابتدا از حق مردسخن میگفت ولی در اصل نخست اعتراف بهحق زن داشت. آیه نمی فرمود: «ای زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلکهفرموده است: «ای مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقتمیزان در ارث را حق زن قرار میدهد. زیرابرای تعیین مقدار ارث مرد، وی باید نخستبه حق زن اعتراف کند و آنگاه به همراه دوبرابر آن برای خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخستباید «بهره زن» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم میشود.این موضوع مانند آن است کهبخواهند دوازده سیب را میان یک دختر ویک پسر تقسیم کنند. به پسر میگویند:سیبها باید طوری تقسیم شود که شما دوبرابر سهمیه دختر برداری.
پس وی نخستباید سیبها را به سه قسمت مساوی تقسیمکند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیمیک سهم آن به وی، دو برابر آن را برای خودبردارد. تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودنسهمیه خود است و چندان اعتراضی به حکمندارد و زن محروم گذشته نیز از این که بااحترام، بخشی ازارث به وی تعلق گرفتهخرسند است. با این تقسیم - به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول که از پدری بهتنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیونسهم دختر میشود و هشت میلیون سهمپسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میانپسر و دختر (مرد و زن) است ولی در حقیقتکار به پایان نرسیده است. زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مردرا به دست آورده است ولی از طرفی از سویخداوند میان زن و مرد احکامی مقرر شدهاست که این کاستی برای زن جبران میشودو چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد میگردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف بهپرداخت مخارجی است که زن عهده دار آننیست.
● برخی از آنها بدین قرار است:
۱) پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر). زن در این مرحله وظیفهای ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورتنیاز، مرد است که باید نیاز آنان را برآورد.
۲) پرداخت دیه. هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سببانجام کاری به پرداخت دیه محکوم شوند، درحقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیهشوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آنجریمهاند نه زنان.
۳) پرداخت مهریه. در هنگام خواستگاری و ازدواج، مرد استکه به زن مهریه میدهد نه به عکس.
۴) مخارج کار خانه و شیردادن به بچهها. مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضای زن،نسبتبه انجام کار خانه و شیردادن به اطفال،به وی مزد دهد و حال آن که در انجام کارهایمرد، لازم نیست زن چیزی به مرد بپردازد.
۵) و غیره. با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقتبیشتر بهمصرف زن میرسد و گاه بهره واقعی او ازنصف ارث هم کمتر میشود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوقو در آمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمتری از مرددارد ولی در واقع در آمد وی مساوی با او یا بیشتراز وی است. افزون بر همه اینها، زن ناچارنیستحاصلدسترنجخود در بیرون خانه را به مصرفخانه برساند. آنچه او کسب میکند - در خانهباشد یا بیرون - به خود او تعلق دارد; در حالیکه مرد حاصل کار خود را - به دلیل حقوقی کهبر عهده اوست - به خانه میآورد و به مصرفخانوادهاش میرساند
نابرابری ارث زن و مرد
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟»
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ....
موضوع این نوشته، بررسی مساله ارث زناست که بر طبق آیه ۱۱ سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است. در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم: ۱ - یکی از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعی و گاه بیاطلاعی از احکام و مسایلحقوقی است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلی است که حقیقت آن باچیزی که زنانمیپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال میکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوی با مرد است. حال آن که درنگاه سطحی، تصور میشود که ارث زن نصفارث مرد است. ۲ - این مساله هم از امور روشن اجتماعیو حقوقی است که انتظار «تساوی حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظاری بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگیهای مخصوص بهخود و دارای دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمیتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگری بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جاییاست که بین دو شیء با امکانات کاملامساوی، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضی را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن.
در آن جا که از بهره زن و مرد سخنمیگوید، میفرماید: برای هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه ۳۲) در ثواب اخروی آنان نیز میفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کاری شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد. اما از طرفی این حقیقت از امور پذیرفتهعلمی و تجربی است که توان بدنی مرد بیشتراز زن و نیروی عاطفی زن به مراتب بیشتر ازمرد است. بارداری و شیردهی ویژه زن استو مرد راهی برای دستیابی بدان ندارد و بهطور طبیعی نمیتواند امتیازات این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آنجا که علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب شده، برابری فرصتهای آموزشی مورد تأکید قرار گرفته است و آنجا که از زمان آموزش صحبت میشود، به زمان ناتوانی جسمانی هم توجه شده است. آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی درون گهواره و آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی دممرگ. اسلام برابری فرصتهای آموزشی و آموزش مادامالعمر را بهعنوان دو اصل در سرلوحه کارش قرار داده است.
امروزه کشورهای صنعتی آموزش مادامالعمر را برنامهریزی میکنند و آن را اینگونه تعریف میکنند «مفهوم آموزش مادامالعمر کلیه جنبههای آموزش و پرورش و محتوای آن را شامل میشود که تمام آن بیش از حاصلجمع بخشهای تشکیل دهنده آناست.1
آموزش و اهمیت آن توسط سازمانهای جهانی که در امر آموزش فعالیت دارند نیز فراوان گوشزد شده است.
«در قرن آینده منافع حاصل از دانش فزونی خواهد گرفت و بههمان نسبت زیانهای ناشی از جهل افزایش خواهد یافت.»2
«کشورهای درحال توسعه در دهههای 1960 و 1970 کوششهای قابلتوجهی در آموزش و پرورش بهعمل آورده و به موفقیتهای چشمگیری نایل شدهاند.»3
در سه دهه گذشته، کشورهای درحال توسعه به قصد توسعه اقتصادی و اجتماعی در زمینه آموزش، کوششهای جدی را آغاز نمودهاند. ادامه حیات سازمانی بهگونههای مختلف، رهین آموزش است. چرا که آموزش تنها وسیلة همگام بودن با تغییرات سریع سازمان در شئون مختلف است.
آموزش وسیله دستیابی سازمانها به اهداف خود در بالاترین حد کارایی، قرار میگیرد.4
در گزارش توسعة جهانی سال 1980، بانک جهانی علاقه خود را به توسعه منابع انسانی بهویژه آموزش، اظهار داشته است. (وحیدی و سهرابی، 1370).5
سرمایهگذاری آموزشی مکمل سرمایهگذاری فیزیکی است، بهعنوان مثال، بررسی بانک جهانی در مورد رابطه میان آموزش و بهرهوری کشاورزان نشان میدهد که وقتی کشاورزان حدود چهار سال از آموزشهای دوره ابتدایی را گذرانیده باشند. تأثیر سرمایهگذاری در بذرهای اصلاح شده، آبیاری و کود از نظر افزایش باده بیشتر است. (همان، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بادهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که درکشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بازدهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که در کشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
چنانچه آموزش و پرورش به مهارتها و توانایی نیروی کار بپردازد و کارایی او را افزون کند، «سرمایهگذاری» محسوب میشود. اما اگر روحیه را تقویت نموده و سلیقه را پالایش کند و به آنها خرسندی دهد، مصرف است.
تحصیلات بیشتر ناشی از آموزش و پرورش، سبب افزایش درآمد حقوق میشود. این یکی از آثار مستقیم و مثبت سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است، اما بارزترین نوع سرمایهگذاری آموزشی که درآمد را افزونی میبخشد، آموزشهای فنی است.
آموزش ضمن خدمت معلمان براین تصور است که معلم دارای نارسایی است و مجموعهای از نظرات، مهارتها و روشهایی را از او درنظر میگیرد که نیاز به رشد دارد. لذا فعالیتهای رشد کارکنان باید به بهبود یادگیری شاگرد منجر شود. «رشد کارکنان، به خاطر رشد کارکنان فایده چندانی ندارد. (بهرنگی، 1374)
سرمایهگذاری برای معلمان در زمینههای تربیت، حمایت، شرایط استخدام و موفقیت اجتماعی آنان چنان حیاتی است که «بهبود کیفیت کارایی» دولت به آن بستگی دارد. (نفیسی، 1371)
در ایران، از سال 1327، برنامه آموزشی کارکنان، جزء طرحهای دولت قرار گرفت و دورههای آموزشی چندی به اجرا درآمد. قانون استخدام کشوری در سال 1345، وزارتخانهها و مؤسسات دولتی را مکلف نمود تا با رعایت مقررات مذکور طرحهای جدیدی را برای ادامه و اجرای برنامههای آموزشی و یا کارآموزی مستخدمین خود، بهتصویب سازمان امور اداری و استخدامی برسانند. (ابطحی، 1368)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آنجا که علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب شده، برابری فرصتهای آموزشی مورد تأکید قرار گرفته است و آنجا که از زمان آموزش صحبت میشود، به زمان ناتوانی جسمانی هم توجه شده است. آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی درون گهواره و آموزش علم در زمان ناتوانی جسمانی دممرگ. اسلام برابری فرصتهای آموزشی و آموزش مادامالعمر را بهعنوان دو اصل در سرلوحه کارش قرار داده است.
امروزه کشورهای صنعتی آموزش مادامالعمر را برنامهریزی میکنند و آن را اینگونه تعریف میکنند «مفهوم آموزش مادامالعمر کلیه جنبههای آموزش و پرورش و محتوای آن را شامل میشود که تمام آن بیش از حاصلجمع بخشهای تشکیل دهنده آناست.1
آموزش و اهمیت آن توسط سازمانهای جهانی که در امر آموزش فعالیت دارند نیز فراوان گوشزد شده است.
«در قرن آینده منافع حاصل از دانش فزونی خواهد گرفت و بههمان نسبت زیانهای ناشی از جهل افزایش خواهد یافت.»2
«کشورهای درحال توسعه در دهههای 1960 و 1970 کوششهای قابلتوجهی در آموزش و پرورش بهعمل آورده و به موفقیتهای چشمگیری نایل شدهاند.»3
در سه دهه گذشته، کشورهای درحال توسعه به قصد توسعه اقتصادی و اجتماعی در زمینه آموزش، کوششهای جدی را آغاز نمودهاند. ادامه حیات سازمانی بهگونههای مختلف، رهین آموزش است. چرا که آموزش تنها وسیلة همگام بودن با تغییرات سریع سازمان در شئون مختلف است.
آموزش وسیله دستیابی سازمانها به اهداف خود در بالاترین حد کارایی، قرار میگیرد.4
در گزارش توسعة جهانی سال 1980، بانک جهانی علاقه خود را به توسعه منابع انسانی بهویژه آموزش، اظهار داشته است. (وحیدی و سهرابی، 1370).5
سرمایهگذاری آموزشی مکمل سرمایهگذاری فیزیکی است، بهعنوان مثال، بررسی بانک جهانی در مورد رابطه میان آموزش و بهرهوری کشاورزان نشان میدهد که وقتی کشاورزان حدود چهار سال از آموزشهای دوره ابتدایی را گذرانیده باشند. تأثیر سرمایهگذاری در بذرهای اصلاح شده، آبیاری و کود از نظر افزایش باده بیشتر است. (همان، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بادهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که درکشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
بعضی از مشاهدات گواه براین است که در کشورهای درحال توسعه متوسط نرخ بازدهی سرمایه انسانی از نرخ بازدهی سرمایه فیزیکی بالاتر است. درحالی که در کشورهای پیشرفتهتر عکس این امر صادق است. (همان منبع، 13700)
چنانچه آموزش و پرورش به مهارتها و توانایی نیروی کار بپردازد و کارایی او را افزون کند، «سرمایهگذاری» محسوب میشود. اما اگر روحیه را تقویت نموده و سلیقه را پالایش کند و به آنها خرسندی دهد، مصرف است.
تحصیلات بیشتر ناشی از آموزش و پرورش، سبب افزایش درآمد حقوق میشود. این یکی از آثار مستقیم و مثبت سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است، اما بارزترین نوع سرمایهگذاری آموزشی که درآمد را افزونی میبخشد، آموزشهای فنی است.
آموزش ضمن خدمت معلمان براین تصور است که معلم دارای نارسایی است و مجموعهای از نظرات، مهارتها و روشهایی را از او درنظر میگیرد که نیاز به رشد دارد. لذا فعالیتهای رشد کارکنان باید به بهبود یادگیری شاگرد منجر شود. «رشد کارکنان، به خاطر رشد کارکنان فایده چندانی ندارد. (بهرنگی، 1374)
سرمایهگذاری برای معلمان در زمینههای تربیت، حمایت، شرایط استخدام و موفقیت اجتماعی آنان چنان حیاتی است که «بهبود کیفیت کارایی» دولت به آن بستگی دارد. (نفیسی، 1371)
در ایران، از سال 1327، برنامه آموزشی کارکنان، جزء طرحهای دولت قرار گرفت و دورههای آموزشی چندی به اجرا درآمد. قانون استخدام کشوری در سال 1345، وزارتخانهها و مؤسسات دولتی را مکلف نمود تا با رعایت مقررات مذکور طرحهای جدیدی را برای ادامه و اجرای برنامههای آموزشی و یا کارآموزی مستخدمین خود، بهتصویب سازمان امور اداری و استخدامی برسانند. (ابطحی، 1368)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
روابط متکامل زن و مرد
مقدمه
اساس تشکیل خانواده، ازدواج دو بزرگسال با جنسیتهای مخالف است. اولین وظیفه این دو، سازگاری و تطابق با یکدیگر است. همانندی و تشابهات زن و شوهر، آنها را به زندگی مشترک برانگیخته است. با وجود این دو شخصیت متفاوت و منحصر به فرد هستند که خلق و خو، عواطف و انگیزهها و ارزشهای ویژهای دارند. زن و شوهر باید برای سازگاری، بخشی از حقوق مستقل دیگری را بپذیرد. تعالیم اسلام برای تنظیم روابط زن و شوهر توصیههایی به هر دو دارد که با ابعاد روانشناختی آنها متناسب است. در کلمات اولیای دین به دو نکته مهم روانشناختی در برخورد با زن اشاره شده است. اولین نکته به تفاوت روانی زن و مرد باز میگردد. ویژگیهای روانی و شخصیتی زن با مرد متفاوت است و مرد نباید براساس ویژگیهایی که در خود و سایر مردان میبیند، زن را بسنجد و انتظار داشته باشد که از لحاظ روانی کاملا با او هماهنگ باشد. اگر مرد بر این شیوه اصرار ورزد، به شخصیت زن ضربه خورده و موجب آسیبروانی او میشود. بنابراین لازم است مرد، زن را با همه ویژگیهای مخصوص او بپذیرد و در برخی ابعاد خود را با او هماهنگ سازد. نکته دوم، توصیف زن در کلمات اولیای دین(ع) به ریحانه است. این کلمه به لطافت آسیبپذیری عاطفی و احساسی بودن زن اشاره دارد. در مقابل “قهرمان” که از زن نفی شده به معنای سرخدمتگزار خانه است که مدیریت، دلیری و پهلوانی از آثار آن است. از تقابل این دو کلمه میتوان برداشت کرد که عناصر زیباشناختی، آرامشبخشی و عاطفی در زن غلبه دارد و کمتر میتوان استواری از او انتظارداشت. از سوی دیگر مردان نیز به دلیل شرایط ویژه اجتماعی معمولا بیش از زنان دچار تنیدگی میشوند. زیرا در نظام خانواده از نظر اسلام مسئولیت اداره خانواده در ابعاد مختلف از جمله اقتصادی بر عهده مرد است. مردان در جامعه متحمل سختیهایی میشوند که آستانه تحریکپذیری آنها را پایین میآورد. افزون بر این وضعیت درونی خاص مردان زمینه بروز برخی رفتارها از جمله برتریطلبی و پرخاشگری را در آنها فراهم میکند. زن باید این واقعیت روانشناختی مرد را پذیرفته و به نحوی آن را تعدیل کند. تنها به این طریق زنان میتوانند مسئولیت مهم حمایت روانی از مردان را در رویارویی با مشکلات ایفا نمایند. به نظر میرسد توجه زن و مرد به ویژگیهای طرف مقابل به سازگاری آنها بسیار کمک میکند. به عبارت دیگر خانواده از فردیتهای گوناگون تشکیل شده است که با پذیرش اصول اساسی زندگی مشترک و پایبندی به آن در جامعه فراتر گرد آمدهاند. عدم شناسایی فردیت و تلاش برای یکسانسازی آمرانه فضای خانواده، هزینههای عاطفی، شخصیتی سنگینی را بر اعضای آن تحمیل میکند که خودبیگانگی اعضا کمترین و فروپاشی خانواده تا بزرگترین پیامد رفتار و نگرش فوق است.
۲) استمرار روابط مطلوب:
پس از سازگاری و تطابق اولیه، استمرار روابط مطلوب و رضایتبخش زن و شوهر از وظایف مهم آنهاست و ملاک مطلوبیت این روابط براساس آیات قرآن معاشرت به معروف است. معروف را آداب و شیوههای رفتاری مناسب در یک جامعه دانستهاند که عقلا آن را به رسمیت میشناسند یا هر عملی که افکار عمومی آن را رفتاری شناخته شده و مانوس بداند و با ذائقه اجتماعی سازگار باشد. در متون اسلامی به هر یک از زن و مرد توصیههایی شده که زمینهساز رابطه مناسب بین آنهاست. مسئولیتهای مرد در قبال همسرش به چند امر باز میگردد:تامین شرایط اقتصادی، برآورده ساختن نیازهای عاطفی، احترام و بزرگداشت زن، مصاحبت نیکو با او، مدارا و مسامحه در موارد اختلاف و عفو و گذشت نسبت به رفتارهای نامناسب زن در خانواده.از سوی دیگر مسئولیتهای زنان در خانواده نیز اهمیت بسیار دارد بهگونهای که براساس تعلیم اسلام، مهمترین مسئولیت زن پس از تکالیف دینی در قبال همسر اعلام شده است. اساسیترین وظیفه زن تامین نیازهای عاطفی و جنسی همسر است که از نظر ارزش، معادل دشوارترین تکلیف دینی مرد یعنی جهاد شمرده شده است. ابراز عشق و محبت به همسر از وظایف مهم زنان است.
از زنان خواسته شده است که در حد توان خود رضایت همسر را در همه جوانب زندگی جلب کنند. این امر را میتوان از عوامل بسیار موثر در قوام خانواده و روابط مطلوب زن و شوهر از دیدگاه اسلام دانست. رابطه زن و شوهر، یعنی برخوردار شدن از آراستهترین، گرانبهاترین، زیباترین، راحتترین، پردوامترین و گرمابخشترین تنپوشها. آری، رابطه زن و شوهر به فرموده خالق انسانها همچون رابطه قامت و لباس است، و این لباس گرمابخش جسم و جان، معناگر حیات و جلوهگر وحدت است.زیباترین رابطه میان زن و شوهر زمانی برقرار میشود که هر دوی آنها با اندیشهای متعالی و انگیزهای قوی تلاش کنند که یکدیگر را مورد حمایت عاطفی خود قرار دهند و در ارضای نیازهای فطری و روانی همدیگر از هم پیشی گیرند. زن برای شوهر لباسی زیبا و جذاب و شوهر برای زن پوششی آراسته و برازنده باشد. همچون رابطه لباس و بدن، گرمابخش و آرامشگر یکدیگر باشند و همدیگر را زیبا و آراسته و با کمال و موقر جلوه دهند. کاستیها و خطاهای هم را بپوشانند و همدل و همراز یکدیگر باشند.ضعفها و نارساییهای یکدیگر را حتی برای نزدیکان خود بازگو نکنند، تا چه رسد به آشنایان و بیگانگان. به زندگی همدیگر تنوع و نشاط ببخشند و هر روز بهتر از اولین روز آشنایی، بر