فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
فهرست مطالب
● تأثیر شبکههای حمل و نقل بر محیطزیست 4
● تأثیرات بخش حمل و نقل جادهای بر محیطزیست 8
● تأثیر بر محیط طبیعی 9
● تأثیر بر محیطهای مصنوعی 10
● تأثیر بر سلامت و رفاه عمومی 11
● سیستم حمل و نقل جادهای ورودیها و خروجیها 17
● نتیجهگیری 18
منابع 20
تأثیر شبکههای حمل و نقل بر محیطزیست
در این مقاله، در مورد مسائل وابسته به جاده، بحث و بررسی شده و نیز سیاستهای برنامهریزی مناسبسازی حمل و نقل با محیطزیست که بیشترین دورنمای کاهش مصرف انرژی را ارائه میکند، مورد ارزیابی و نتیجهگیری قرار گرفته است.
از مسائل وابسته به جاده که به طبیعت آسیب میرساند میتوان ساخت جاده و نگهداری آن را در مصرف منابع طبیعی نام برد، در حالی که تغییر منظر طبیعت از بین بردن زهکشهای طبیعی، محیط وحش و سیستمهای اکولوژیکی نیز از عواقب مربوط به ساخت جاده است.
در عین حال، طراحی، ساخت و نگهداری نامناسب و بد، باعث افزایش سطح تصادفات بهخصوص در کشورهای در حال توسعه شده است. امروزه در کشورهای پیشرفته، حفظ محیطزیست، بخشی عمده از برنامهریزی برای ساخت و نگهداری جادهها را تشکیل میدهد. در این کشورها سعی بر آن است تا از اثرات منفی حمل و نقل جادهای بر منظر محیط، سروصدا، کیفیت هوا و محیط زندگی وحش پیشگیری کنند، بنابراین کاربران و استفادهکنندگان از حمل و نقل در نتایج محیطی آن شریک هستند در حالی که لازمه حمل و نقل کارا و کمککننده، توسعه کشور است و در عین حال محیطی عاری از هرگونه آلودگی مورد نظر است.
تأثیر مناسبسازی حمل و نقل جادهای بر محیطزیست در راستای راهبرد توسعه پایدار تاکنون مورد توجه کمتری قرار گرفته است. اگرچه این بخشی از بخشهای عمده و تأثیرگذار بر محیطزیست بوده و در بسیاری از موارد، موجب عدم تعادل اکولوژیکی میشود. توسعه زیربناهای حمل و نقل جادهای علاوهبر زمین، منابع طبیعی و انرژی بسیاری را مصرف میکند.
تأثیرات عمده اکولوژیکی ساختهای حمل و نقل عبارتند از:
▪ از دست رفتن زمینهای کشاورزی و اختلالات بیولوژیکی
▪ تغییر در آبهای سطحی و زهکشها
▪ فرسایش خاک و رسوبگذاری
▪ آلودگی آب، تغییرات در منظر و اکوسیستم
شکی نیست که برای اجرای سیاستهای توسعه، گسترش حمل و نقل، ضروری است، اما حفظ محیطزیست نیز باید در دستور کار قرار گیرد. ایجاد و توسعه حمل و نقل جادهای، مسائل بسیاری را در رابطه با محیطزیست به وجود میآورد. این مسائل به چهار دسته تقسیم میشوند:
۱) مسائل وابسته به وسیله نقلیه
۲) مسائل وابسته به جاده
۳) مسائل وابسته به استفادهکنندگان
۴) مسائل وابسته به سیاستها و خطمشیها
● تأثیر شبکههای حمل و نقل بر محیطزیست
حمل و نقل، کلید توسعه است. حمل و نقل را میتوان موضوع تأمین حرکت انسان و کالا بهطور مطلوب و اقتصادی تعریف کرد. واضح است که در این مطلوبیت، ایمنی، راحتی، سرعت، نظم و گستردگی مستقر است. در این رابطه، توجه به همسویی برنامههای توسعه حمل و نقل با دیگر بخشها از جمله محیطزیست، ضروری است. در ایران، حمل و نقل جادهای، بیشترین سهم را در جابهجایی بار و مسافر برعهده دارد. یعنی حدود ۹۰ درصد از حمل بار و مسافر، توسط حمل و نقل جادهای انجام میشود.
با توجه به درصد مذکور، راه و زیرساختهای وابسته به آن از اهمیتی ویژه برخوردار است. در حمل و نقل با هر شیوهای، دو بخش عمده و وابسته به یکدیگر وجود دارند:
۱) زیرساختهای حمل و نقل
۲) وسایل حمل و نقل
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
فهرست مطالب
● تأثیر شبکههای حمل و نقل بر محیطزیست 4
● تأثیرات بخش حمل و نقل جادهای بر محیطزیست 8
● تأثیر بر محیط طبیعی 9
● تأثیر بر محیطهای مصنوعی 10
● تأثیر بر سلامت و رفاه عمومی 11
● سیستم حمل و نقل جادهای ورودیها و خروجیها 17
● نتیجهگیری 18
منابع 20
تأثیر شبکههای حمل و نقل بر محیطزیست
در این مقاله، در مورد مسائل وابسته به جاده، بحث و بررسی شده و نیز سیاستهای برنامهریزی مناسبسازی حمل و نقل با محیطزیست که بیشترین دورنمای کاهش مصرف انرژی را ارائه میکند، مورد ارزیابی و نتیجهگیری قرار گرفته است.
از مسائل وابسته به جاده که به طبیعت آسیب میرساند میتوان ساخت جاده و نگهداری آن را در مصرف منابع طبیعی نام برد، در حالی که تغییر منظر طبیعت از بین بردن زهکشهای طبیعی، محیط وحش و سیستمهای اکولوژیکی نیز از عواقب مربوط به ساخت جاده است.
در عین حال، طراحی، ساخت و نگهداری نامناسب و بد، باعث افزایش سطح تصادفات بهخصوص در کشورهای در حال توسعه شده است. امروزه در کشورهای پیشرفته، حفظ محیطزیست، بخشی عمده از برنامهریزی برای ساخت و نگهداری جادهها را تشکیل میدهد. در این کشورها سعی بر آن است تا از اثرات منفی حمل و نقل جادهای بر منظر محیط، سروصدا، کیفیت هوا و محیط زندگی وحش پیشگیری کنند، بنابراین کاربران و استفادهکنندگان از حمل و نقل در نتایج محیطی آن شریک هستند در حالی که لازمه حمل و نقل کارا و کمککننده، توسعه کشور است و در عین حال محیطی عاری از هرگونه آلودگی مورد نظر است.
تأثیر مناسبسازی حمل و نقل جادهای بر محیطزیست در راستای راهبرد توسعه پایدار تاکنون مورد توجه کمتری قرار گرفته است. اگرچه این بخشی از بخشهای عمده و تأثیرگذار بر محیطزیست بوده و در بسیاری از موارد، موجب عدم تعادل اکولوژیکی میشود. توسعه زیربناهای حمل و نقل جادهای علاوهبر زمین، منابع طبیعی و انرژی بسیاری را مصرف میکند.
تأثیرات عمده اکولوژیکی ساختهای حمل و نقل عبارتند از:
▪ از دست رفتن زمینهای کشاورزی و اختلالات بیولوژیکی
▪ تغییر در آبهای سطحی و زهکشها
▪ فرسایش خاک و رسوبگذاری
▪ آلودگی آب، تغییرات در منظر و اکوسیستم
شکی نیست که برای اجرای سیاستهای توسعه، گسترش حمل و نقل، ضروری است، اما حفظ محیطزیست نیز باید در دستور کار قرار گیرد. ایجاد و توسعه حمل و نقل جادهای، مسائل بسیاری را در رابطه با محیطزیست به وجود میآورد. این مسائل به چهار دسته تقسیم میشوند:
۱) مسائل وابسته به وسیله نقلیه
۲) مسائل وابسته به جاده
۳) مسائل وابسته به استفادهکنندگان
۴) مسائل وابسته به سیاستها و خطمشیها
● تأثیر شبکههای حمل و نقل بر محیطزیست
حمل و نقل، کلید توسعه است. حمل و نقل را میتوان موضوع تأمین حرکت انسان و کالا بهطور مطلوب و اقتصادی تعریف کرد. واضح است که در این مطلوبیت، ایمنی، راحتی، سرعت، نظم و گستردگی مستقر است. در این رابطه، توجه به همسویی برنامههای توسعه حمل و نقل با دیگر بخشها از جمله محیطزیست، ضروری است. در ایران، حمل و نقل جادهای، بیشترین سهم را در جابهجایی بار و مسافر برعهده دارد. یعنی حدود ۹۰ درصد از حمل بار و مسافر، توسط حمل و نقل جادهای انجام میشود.
با توجه به درصد مذکور، راه و زیرساختهای وابسته به آن از اهمیتی ویژه برخوردار است. در حمل و نقل با هر شیوهای، دو بخش عمده و وابسته به یکدیگر وجود دارند:
۱) زیرساختهای حمل و نقل
۲) وسایل حمل و نقل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 90
بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان
خلاصه
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنیهایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 90
بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان
خلاصه
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنیهایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 90
بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان
خلاصه
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنیهایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.