لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
دموکراسی از نظر کارل پوپر
مقدمه
دموکراسی از مفاهیمی است که از زمان پریکلس، که آن را «حکومت مردم» تعریف کرد، تا امروز که در مجامع نظریه پردازی غرب به ویژه امریکا، تحکیم و گسترش آن کارْ ویژه اصلی و تخصصی دولت معرفی می شود، تحولات زیادی داشته است. مجادلات و مباحثات مخالفان و موافقان دموکراسی درباره ضعف ها و مزایای این شیوه حکومت، موجب شکل گیری رساله ها و کتب فراوانی شده است. مفهوم دموکراسی بسیار پیچیده تر از آن است که تصور می شود؛ زیرا منظوری که گویندگان و نویسندگان از به کاربردن آن داشته اند و دارند، متناسب با مقتضیات زمان و شرایط هر عصر متفاوت بوده است. در نوشتار حاضر به بررسی آرای کارل پوپر درباره دموکراسی و تأثیری که اندیشه های وی در تبیین مفهوم دموکراسی داشت خواهیم پرداخت.
. دموکراسی به مثابه فلسفه یا ایدئولوژی
دموکراسی به مثابه فلسفه یا ایدئولوژی، همان دموکراسی حداکثرگراست که مبتنی بر آموزه های لیبرالسیم است و محور مباحث آن «انسان» است. به عبارت دیگر در این رویکرد، انسان لیبرال، به معنای دقیق کلمه، موضوع بحث دموکراسی است؛ انسان نقاد و آزاد از هرگونه قید آسمانی در حیات؛ انسانی که برای اداره زندگی جمعی، جز فردگرایی و سودانگاری مصلحت دیگری را لحاظ نمی کند و به منابع مشروعیت فراانسانی بی اعتناست. براساس این فلسفه سیاسی جدید، سعادت انسان تنها با عقل و علم تأمین می شود و اصل و غایت همه هستی، انسان است و آنچه اصالت دارد اراده انسان است و نهادهای اجتماعی نیز فقط در خدمت به فرد معنا می یابند. از این منظر انسان در همه فعالیت های خویش، چه به او مربوط باشد و چه نباشد، همیشه باید به عنوان غایت در نظر گرفته شود. از همین روی به نظر کانت، پدر مدرنیته، همه اشیاء دارای قیمت هستند و این تنها انسان است که دارای حرمت و منزلت است. کانت در این باره می گوید: «چنان رفتار کن که بشریت را، چه در شخص خود و چه در هرکس دیگر، همواره به مثابه غایتی به شمار آوری و نه هرگز فقط به مثابه وسیله ای».(۱)
کارل ریموند پوپر نیز با اشاره به همین جمله کانت چنین نتیجه گیری کرده که اصالت فرد، توأم با دیگرخواهی، به صورت شالوده تمدن غرب در آمد و هسته مرکزی تمام نظرات اخلاقی برآمده از تمدن غرب شد.(۲) دیگرخواهی در این جا ناظر به تنها قید مکتب اصالت فرد است که تصریح می کند فقط مزاحم حقوق دیگران مباش. نکته مهم این که فردیت دموکراتیک، فردیتی خودْمحور نیست.
یکی دیگر از اصول اساسی دموکراسی به مثابه فلسفه، اصل «برابری» است. برابری در معنای بنیادین خود به این معنی است که همه انسان ها، به حکم انسانیت خود، برابرند و بر یکدیگر برتری ندارند. از لحاظ سیاسی، اصالت برابری به این معنی است که شهروندان در نزد قانون و از لحاظ حقوق و آزادی ها با هم برابرند. در دموکراسی، شهروندان دست کم باید از لحاظ حقوقی با هم برابر باشند. برابری در دموکراسی، برابری در فرصت هاست نه لزوماً در دستاوردها. کسانی که به طور برابر تحت حمایت قانون باشند می توانند از فرصت هایی که نظام اجتماعی و سیاسی فراهم می آورد بهره گیرند و به مشارکت و رقابت در زندگی سیاسی بپردازند. به عبارت دیگر برابری، مستلزم عدم تبعیض بین افراد از هر نوع، به ویژه از لحاظ نژاد، قومیت، جنسیت، مذهب و عقیده سیاسی، است.(۳)
اصل مهم دیگر در دموکراسی، اصل «آزادی» است. آزادی در دموکراسی فلسفی همان معنایی را به ذهن متبادر می سازد که لیبرالیسم منادی آن است؛ یعنی آزادی انسان از تقدس و مقدسات و هرگونه ولایت. نتیجه آن که اومانیسم و فردگرایی، برابری و آزادی سه ضلع مثلث دموکراسی به مثابه فلسفه یا ایدئولوژی است.(۴)
۲. دموکرسی به مثابه امری سیاسی
همان طور که به اجمال بررسی شد، دموکراسی به مثابه فلسفه، حامل آموزه های لیبرالیسم است که به آن دموکراسی حداکثری نیز می گویند. دموکراسی به مثابه امری سیاسی، حامل آموزه های دیگری است که بیشتر با معنای مرسوم و جاری از دموکراسی سازگار است. در این معنا دموکراسی شیوه ای عقلانی، تجربه شده، مفید و مؤثر در زندگی جمعی است که مبتنی بر اصل «رضایت» و «اکثریت» است و همواره در حوزه رابطه حکومت و ملت مطرح می شود. به عبارت دیگر منظور رایج از دموکراسی همان دموکراسی سیاسی است که مبانی و اصولی دارد که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱. آزادی (آزادی بیان، مطبوعات، احزاب و تجمعات)؛
۲. انتخابات آزاد؛
۳. قانون؛
۴. تفکیک قوا؛
۵. مشارکت؛
به عبارت دیگر اگر در حیات سیاسی شهروندان هر جامعه پنج عنصر مذکور، موجود باشد می توان از وجود دموکراسی سخن گفت.
برخی از متفکران، دموکراسی را امکان نصب، نقد و عزل مسالمت آمیز (بدون خصومت و خون ریزی) حاکمان تعریف کرده اند. این تعریف، تعریف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
دموکراسی از نظر کارل پوپر
مقدمه
دموکراسی از مفاهیمی است که از زمان پریکلس، که آن را «حکومت مردم» تعریف کرد، تا امروز که در مجامع نظریه پردازی غرب به ویژه امریکا، تحکیم و گسترش آن کارْ ویژه اصلی و تخصصی دولت معرفی می شود، تحولات زیادی داشته است. مجادلات و مباحثات مخالفان و موافقان دموکراسی درباره ضعف ها و مزایای این شیوه حکومت، موجب شکل گیری رساله ها و کتب فراوانی شده است. مفهوم دموکراسی بسیار پیچیده تر از آن است که تصور می شود؛ زیرا منظوری که گویندگان و نویسندگان از به کاربردن آن داشته اند و دارند، متناسب با مقتضیات زمان و شرایط هر عصر متفاوت بوده است. در نوشتار حاضر به بررسی آرای کارل پوپر درباره دموکراسی و تأثیری که اندیشه های وی در تبیین مفهوم دموکراسی داشت خواهیم پرداخت.
. دموکراسی به مثابه فلسفه یا ایدئولوژی
دموکراسی به مثابه فلسفه یا ایدئولوژی، همان دموکراسی حداکثرگراست که مبتنی بر آموزه های لیبرالسیم است و محور مباحث آن «انسان» است. به عبارت دیگر در این رویکرد، انسان لیبرال، به معنای دقیق کلمه، موضوع بحث دموکراسی است؛ انسان نقاد و آزاد از هرگونه قید آسمانی در حیات؛ انسانی که برای اداره زندگی جمعی، جز فردگرایی و سودانگاری مصلحت دیگری را لحاظ نمی کند و به منابع مشروعیت فراانسانی بی اعتناست. براساس این فلسفه سیاسی جدید، سعادت انسان تنها با عقل و علم تأمین می شود و اصل و غایت همه هستی، انسان است و آنچه اصالت دارد اراده انسان است و نهادهای اجتماعی نیز فقط در خدمت به فرد معنا می یابند. از این منظر انسان در همه فعالیت های خویش، چه به او مربوط باشد و چه نباشد، همیشه باید به عنوان غایت در نظر گرفته شود. از همین روی به نظر کانت، پدر مدرنیته، همه اشیاء دارای قیمت هستند و این تنها انسان است که دارای حرمت و منزلت است. کانت در این باره می گوید: «چنان رفتار کن که بشریت را، چه در شخص خود و چه در هرکس دیگر، همواره به مثابه غایتی به شمار آوری و نه هرگز فقط به مثابه وسیله ای».(۱)
کارل ریموند پوپر نیز با اشاره به همین جمله کانت چنین نتیجه گیری کرده که اصالت فرد، توأم با دیگرخواهی، به صورت شالوده تمدن غرب در آمد و هسته مرکزی تمام نظرات اخلاقی برآمده از تمدن غرب شد.(۲) دیگرخواهی در این جا ناظر به تنها قید مکتب اصالت فرد است که تصریح می کند فقط مزاحم حقوق دیگران مباش. نکته مهم این که فردیت دموکراتیک، فردیتی خودْمحور نیست.
یکی دیگر از اصول اساسی دموکراسی به مثابه فلسفه، اصل «برابری» است. برابری در معنای بنیادین خود به این معنی است که همه انسان ها، به حکم انسانیت خود، برابرند و بر یکدیگر برتری ندارند. از لحاظ سیاسی، اصالت برابری به این معنی است که شهروندان در نزد قانون و از لحاظ حقوق و آزادی ها با هم برابرند. در دموکراسی، شهروندان دست کم باید از لحاظ حقوقی با هم برابر باشند. برابری در دموکراسی، برابری در فرصت هاست نه لزوماً در دستاوردها. کسانی که به طور برابر تحت حمایت قانون باشند می توانند از فرصت هایی که نظام اجتماعی و سیاسی فراهم می آورد بهره گیرند و به مشارکت و رقابت در زندگی سیاسی بپردازند. به عبارت دیگر برابری، مستلزم عدم تبعیض بین افراد از هر نوع، به ویژه از لحاظ نژاد، قومیت، جنسیت، مذهب و عقیده سیاسی، است.(۳)
اصل مهم دیگر در دموکراسی، اصل «آزادی» است. آزادی در دموکراسی فلسفی همان معنایی را به ذهن متبادر می سازد که لیبرالیسم منادی آن است؛ یعنی آزادی انسان از تقدس و مقدسات و هرگونه ولایت. نتیجه آن که اومانیسم و فردگرایی، برابری و آزادی سه ضلع مثلث دموکراسی به مثابه فلسفه یا ایدئولوژی است.(۴)
۲. دموکرسی به مثابه امری سیاسی
همان طور که به اجمال بررسی شد، دموکراسی به مثابه فلسفه، حامل آموزه های لیبرالیسم است که به آن دموکراسی حداکثری نیز می گویند. دموکراسی به مثابه امری سیاسی، حامل آموزه های دیگری است که بیشتر با معنای مرسوم و جاری از دموکراسی سازگار است. در این معنا دموکراسی شیوه ای عقلانی، تجربه شده، مفید و مؤثر در زندگی جمعی است که مبتنی بر اصل «رضایت» و «اکثریت» است و همواره در حوزه رابطه حکومت و ملت مطرح می شود. به عبارت دیگر منظور رایج از دموکراسی همان دموکراسی سیاسی است که مبانی و اصولی دارد که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱. آزادی (آزادی بیان، مطبوعات، احزاب و تجمعات)؛
۲. انتخابات آزاد؛
۳. قانون؛
۴. تفکیک قوا؛
۵. مشارکت؛
به عبارت دیگر اگر در حیات سیاسی شهروندان هر جامعه پنج عنصر مذکور، موجود باشد می توان از وجود دموکراسی سخن گفت.
برخی از متفکران، دموکراسی را امکان نصب، نقد و عزل مسالمت آمیز (بدون خصومت و خون ریزی) حاکمان تعریف کرده اند. این تعریف، تعریف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز/کمتر کسی را سراغ داریم که با نام ماشین بنز آشنا نباشد و رویای داشتن آن را در سر نپروراند. بنز اولین خودرویی است که با سوخت بنزینی به حرکت درآمد. خالقش پسری بودخلاق و بااستعداد که در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. پدرش تعمیرکار ومکانیک موتورهای اتومبیل بود و پسرش عاشق تحصیل و علم. کارل بنز علیرغماین که پدرش بسختی معاش زندگیاش را تامین میکرد، توانست به همت والدینشبه تحصیل ادامه دهد و قدم در دانشگاه بگذارد. او توانست در دانشگاه در رشته پلیتکنیک فارغالتحصیل شود؛ البته در کنار درس به پدرش در تعمیر اتومبیل نیز کمک میکرد.کارل اهل یکی از شهرهای آلمان به نام کارلسروهه بود. پس از پایانتحصیلاتش، اولین تجربه کاریاش طراحی ساخت یک کارخانه در شهر مانهایم بود،ولی دیری نپایید که کارش را از دست داد و وارد شرکتی ساختمانی در وین شد.او سپس در سال ۱۸۷۱ تصمیم گرفت در شرکتی که متعلق به خودش است، کار کند. به همین خاطر با یک مکانیک به نام آگوست ریتر، اولین شرکت خود را درمانهایم آلمان تاسیس کرد، ولی نتوانست به همکاری با شریکش ادامه دهد. اوتصمیم گرفت با کمک نامزدش، برتا ریگر، موانع موجود بر سر راه خود رابردارد. برتا جهیزیهاش را فروخت و به او در خرید سهام ریتر کمک کرد. آنهایک سال بعد با هم ازدواج کردند و صاحب ۵ فرزند به نامهای ایگن، ریچارد،کلارا، تایلد و آلن شدند.کارل بنز اگرچه در ابتدا در تجارت موفقیتی به دست نیاورد و شانس به او رویخوشی نشان نداد؛ اما با تلاش بیوقفه توانست چند امتیاز مهم برای تولید وتکمیل موتورهای دوزمانه دریافت کند. او تا زمانی که به استانداردهایموردنظرش نمیرسید، دست از کار نمیکشید.وی با کمک مخترعان و همکاران جدیدش و با پشتیبانی مالی یک بانک درمانهایم، یک شرکت سهامی را تاسیس کرد. ۵۰ درصد سهام این شرکت در اختیارکارل بود، ولی به عنوان یک عضو هیاتمدیره و سهامدار از حق اظهارنظر کمترینسبت به دیگران برخوردار بود؛ چراکه همکاران و دیگر سهامداران شرکت درصددبودند به نوعی نفوذ خود را در شرکت افزایش دهند و این رفتارها و در نهایتبرخوردها سبب شد که کارل بنز پس از یک سال شرکت را ترک کند.
/در همان سال بنز یک پشتیبان مالی دیگر به نام فردریک ویلهم ایلینگر درماکس رز پیدا کرد. فردریک یک فروشگاه دوچرخهفروشی داشت و بنز متوجه علاقهزیاد او به وسایل موتوری شد و در همان زمان بود که بنز با کمک فردریک و یکشرکت دیگر، شرکت خود را به نام بنز راهاندازی کرد. آنها توانستند نیروی کار شرکت خود را به ۲۵نفر افزایش دهند. آنها تا جاییپیشرفت کردند که دیگر قادر بودند امتیاز تولید موتورهای بنزی خود را بهدیگران واگذار کنند. بعد از این بود که بنز تصمیم گرفت تمام وقتش را صرفتوسعه موتورهای اتومبیل کند. سرانجام او موتورهای چهارزمانه بنزینی خود راروی کالسکهای نصب کرد و در سال ۱۸۸۶ بود که توانست از اولین خودرویبنزینی خود بهرهبرداری کند و آن را به نمایش عمومی بگذارد.تا سال ۱۸۸۷ او ۳ مدل از این نوع خودروها را طراحی کرد. بنز، مدل اول رادر سال ۱۹۰۶ به موزه آلمان اهداء کرد. مدل دوم را چندین بار طراحی وبازسازی کرد و مدل سوم هم دارای چرخهای چوبی بود که همسرش، برتا برایاولین بار با این خودرو به مسافرت طولانی رفت. در سال ۱۸۸۶ بنز توانست بهمرحلهای از موفقیت برسد که تولیداتش دیگر جوابگوی تقاضای مردم نبود، درنتیجه تصمیم گرفت کارخانه خود را توسعه دهد.بتدریج «بنز» در امر خودروسازی پیشتاز شد و در سال ۱۸۹۹ به یک شرکت سهامیبزرگ تبدیل شد. به طوری که در آن زمان سالانه ۵۷۲ دستگاه خودرو تولیدمیکرد.دوران پس از موفقیتدر سال ۱۹۰۳ کارل از کارهای فنی کناره گرفت تا به عنوان ناظر هیات مدیرهبه کار خود ادامه دهد. این اقدام او به دنبال مشاجرهای بود که بامدیرعامل داشت. اما ۳ سال بعد به این نتیجه رسید که شرکتی به نام خودشیعنی «کارل بنز» در لیرنبورگ آلمان تاسیس کند. سهامداران این شرکت خودش وپسرانش بودند. آنها در ابتدا تمام تلاششان را بر این گذاشتند کهخودروهایی با موتور بخار تولید کنند. ولی زمان در حال تغییر بود و تقاضابرای این موتورها کاهش یافت، بنابراین او مجبور شد خطمشی خود را تغییردهد. در سال ۱۹۱۲ «بنز» شرکت را به عنوان یک شریک ترک کرد و پسرانش راتنها گذاشت و شرکت بسرعت پیشرفت کرد و شعبههایی در بازارهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز/کمتر کسی را سراغ داریم که با نام ماشین بنز آشنا نباشد و رویای داشتن آن را در سر نپروراند. بنز اولین خودرویی است که با سوخت بنزینی به حرکت درآمد. خالقش پسری بودخلاق و بااستعداد که در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. پدرش تعمیرکار ومکانیک موتورهای اتومبیل بود و پسرش عاشق تحصیل و علم. کارل بنز علیرغماین که پدرش بسختی معاش زندگیاش را تامین میکرد، توانست به همت والدینشبه تحصیل ادامه دهد و قدم در دانشگاه بگذارد. او توانست در دانشگاه در رشته پلیتکنیک فارغالتحصیل شود؛ البته در کنار درس به پدرش در تعمیر اتومبیل نیز کمک میکرد.کارل اهل یکی از شهرهای آلمان به نام کارلسروهه بود. پس از پایانتحصیلاتش، اولین تجربه کاریاش طراحی ساخت یک کارخانه در شهر مانهایم بود،ولی دیری نپایید که کارش را از دست داد و وارد شرکتی ساختمانی در وین شد.او سپس در سال ۱۸۷۱ تصمیم گرفت در شرکتی که متعلق به خودش است، کار کند. به همین خاطر با یک مکانیک به نام آگوست ریتر، اولین شرکت خود را درمانهایم آلمان تاسیس کرد، ولی نتوانست به همکاری با شریکش ادامه دهد. اوتصمیم گرفت با کمک نامزدش، برتا ریگر، موانع موجود بر سر راه خود رابردارد. برتا جهیزیهاش را فروخت و به او در خرید سهام ریتر کمک کرد. آنهایک سال بعد با هم ازدواج کردند و صاحب ۵ فرزند به نامهای ایگن، ریچارد،کلارا، تایلد و آلن شدند.کارل بنز اگرچه در ابتدا در تجارت موفقیتی به دست نیاورد و شانس به او رویخوشی نشان نداد؛ اما با تلاش بیوقفه توانست چند امتیاز مهم برای تولید وتکمیل موتورهای دوزمانه دریافت کند. او تا زمانی که به استانداردهایموردنظرش نمیرسید، دست از کار نمیکشید.وی با کمک مخترعان و همکاران جدیدش و با پشتیبانی مالی یک بانک درمانهایم، یک شرکت سهامی را تاسیس کرد. ۵۰ درصد سهام این شرکت در اختیارکارل بود، ولی به عنوان یک عضو هیاتمدیره و سهامدار از حق اظهارنظر کمترینسبت به دیگران برخوردار بود؛ چراکه همکاران و دیگر سهامداران شرکت درصددبودند به نوعی نفوذ خود را در شرکت افزایش دهند و این رفتارها و در نهایتبرخوردها سبب شد که کارل بنز پس از یک سال شرکت را ترک کند.
/در همان سال بنز یک پشتیبان مالی دیگر به نام فردریک ویلهم ایلینگر درماکس رز پیدا کرد. فردریک یک فروشگاه دوچرخهفروشی داشت و بنز متوجه علاقهزیاد او به وسایل موتوری شد و در همان زمان بود که بنز با کمک فردریک و یکشرکت دیگر، شرکت خود را به نام بنز راهاندازی کرد. آنها توانستند نیروی کار شرکت خود را به ۲۵نفر افزایش دهند. آنها تا جاییپیشرفت کردند که دیگر قادر بودند امتیاز تولید موتورهای بنزی خود را بهدیگران واگذار کنند. بعد از این بود که بنز تصمیم گرفت تمام وقتش را صرفتوسعه موتورهای اتومبیل کند. سرانجام او موتورهای چهارزمانه بنزینی خود راروی کالسکهای نصب کرد و در سال ۱۸۸۶ بود که توانست از اولین خودرویبنزینی خود بهرهبرداری کند و آن را به نمایش عمومی بگذارد.تا سال ۱۸۸۷ او ۳ مدل از این نوع خودروها را طراحی کرد. بنز، مدل اول رادر سال ۱۹۰۶ به موزه آلمان اهداء کرد. مدل دوم را چندین بار طراحی وبازسازی کرد و مدل سوم هم دارای چرخهای چوبی بود که همسرش، برتا برایاولین بار با این خودرو به مسافرت طولانی رفت. در سال ۱۸۸۶ بنز توانست بهمرحلهای از موفقیت برسد که تولیداتش دیگر جوابگوی تقاضای مردم نبود، درنتیجه تصمیم گرفت کارخانه خود را توسعه دهد.بتدریج «بنز» در امر خودروسازی پیشتاز شد و در سال ۱۸۹۹ به یک شرکت سهامیبزرگ تبدیل شد. به طوری که در آن زمان سالانه ۵۷۲ دستگاه خودرو تولیدمیکرد.دوران پس از موفقیتدر سال ۱۹۰۳ کارل از کارهای فنی کناره گرفت تا به عنوان ناظر هیات مدیرهبه کار خود ادامه دهد. این اقدام او به دنبال مشاجرهای بود که بامدیرعامل داشت. اما ۳ سال بعد به این نتیجه رسید که شرکتی به نام خودشیعنی «کارل بنز» در لیرنبورگ آلمان تاسیس کند. سهامداران این شرکت خودش وپسرانش بودند. آنها در ابتدا تمام تلاششان را بر این گذاشتند کهخودروهایی با موتور بخار تولید کنند. ولی زمان در حال تغییر بود و تقاضابرای این موتورها کاهش یافت، بنابراین او مجبور شد خطمشی خود را تغییردهد. در سال ۱۹۱۲ «بنز» شرکت را به عنوان یک شریک ترک کرد و پسرانش راتنها گذاشت و شرکت بسرعت پیشرفت کرد و شعبههایی در بازارهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز/کمتر کسی را سراغ داریم که با نام ماشین بنز آشنا نباشد و رویای داشتن آن را در سر نپروراند. بنز اولین خودرویی است که با سوخت بنزینی به حرکت درآمد. خالقش پسری بودخلاق و بااستعداد که در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. پدرش تعمیرکار ومکانیک موتورهای اتومبیل بود و پسرش عاشق تحصیل و علم. کارل بنز علیرغماین که پدرش بسختی معاش زندگیاش را تامین میکرد، توانست به همت والدینشبه تحصیل ادامه دهد و قدم در دانشگاه بگذارد. او توانست در دانشگاه در رشته پلیتکنیک فارغالتحصیل شود؛ البته در کنار درس به پدرش در تعمیر اتومبیل نیز کمک میکرد.کارل اهل یکی از شهرهای آلمان به نام کارلسروهه بود. پس از پایانتحصیلاتش، اولین تجربه کاریاش طراحی ساخت یک کارخانه در شهر مانهایم بود،ولی دیری نپایید که کارش را از دست داد و وارد شرکتی ساختمانی در وین شد.او سپس در سال ۱۸۷۱ تصمیم گرفت در شرکتی که متعلق به خودش است، کار کند. به همین خاطر با یک مکانیک به نام آگوست ریتر، اولین شرکت خود را درمانهایم آلمان تاسیس کرد، ولی نتوانست به همکاری با شریکش ادامه دهد. اوتصمیم گرفت با کمک نامزدش، برتا ریگر، موانع موجود بر سر راه خود رابردارد. برتا جهیزیهاش را فروخت و به او در خرید سهام ریتر کمک کرد. آنهایک سال بعد با هم ازدواج کردند و صاحب ۵ فرزند به نامهای ایگن، ریچارد،کلارا، تایلد و آلن شدند.کارل بنز اگرچه در ابتدا در تجارت موفقیتی به دست نیاورد و شانس به او رویخوشی نشان نداد؛ اما با تلاش بیوقفه توانست چند امتیاز مهم برای تولید وتکمیل موتورهای دوزمانه دریافت کند. او تا زمانی که به استانداردهایموردنظرش نمیرسید، دست از کار نمیکشید.وی با کمک مخترعان و همکاران جدیدش و با پشتیبانی مالی یک بانک درمانهایم، یک شرکت سهامی را تاسیس کرد. ۵۰ درصد سهام این شرکت در اختیارکارل بود، ولی به عنوان یک عضو هیاتمدیره و سهامدار از حق اظهارنظر کمترینسبت به دیگران برخوردار بود؛ چراکه همکاران و دیگر سهامداران شرکت درصددبودند به نوعی نفوذ خود را در شرکت افزایش دهند و این رفتارها و در نهایتبرخوردها سبب شد که کارل بنز پس از یک سال شرکت را ترک کند.
/در همان سال بنز یک پشتیبان مالی دیگر به نام فردریک ویلهم ایلینگر درماکس رز پیدا کرد. فردریک یک فروشگاه دوچرخهفروشی داشت و بنز متوجه علاقهزیاد او به وسایل موتوری شد و در همان زمان بود که بنز با کمک فردریک و یکشرکت دیگر، شرکت خود را به نام بنز راهاندازی کرد. آنها توانستند نیروی کار شرکت خود را به ۲۵نفر افزایش دهند. آنها تا جاییپیشرفت کردند که دیگر قادر بودند امتیاز تولید موتورهای بنزی خود را بهدیگران واگذار کنند. بعد از این بود که بنز تصمیم گرفت تمام وقتش را صرفتوسعه موتورهای اتومبیل کند. سرانجام او موتورهای چهارزمانه بنزینی خود راروی کالسکهای نصب کرد و در سال ۱۸۸۶ بود که توانست از اولین خودرویبنزینی خود بهرهبرداری کند و آن را به نمایش عمومی بگذارد.تا سال ۱۸۸۷ او ۳ مدل از این نوع خودروها را طراحی کرد. بنز، مدل اول رادر سال ۱۹۰۶ به موزه آلمان اهداء کرد. مدل دوم را چندین بار طراحی وبازسازی کرد و مدل سوم هم دارای چرخهای چوبی بود که همسرش، برتا برایاولین بار با این خودرو به مسافرت طولانی رفت. در سال ۱۸۸۶ بنز توانست بهمرحلهای از موفقیت برسد که تولیداتش دیگر جوابگوی تقاضای مردم نبود، درنتیجه تصمیم گرفت کارخانه خود را توسعه دهد.بتدریج «بنز» در امر خودروسازی پیشتاز شد و در سال ۱۸۹۹ به یک شرکت سهامیبزرگ تبدیل شد. به طوری که در آن زمان سالانه ۵۷۲ دستگاه خودرو تولیدمیکرد.دوران پس از موفقیتدر سال ۱۹۰۳ کارل از کارهای فنی کناره گرفت تا به عنوان ناظر هیات مدیرهبه کار خود ادامه دهد. این اقدام او به دنبال مشاجرهای بود که بامدیرعامل داشت. اما ۳ سال بعد به این نتیجه رسید که شرکتی به نام خودشیعنی «کارل بنز» در لیرنبورگ آلمان تاسیس کند. سهامداران این شرکت خودش وپسرانش بودند. آنها در ابتدا تمام تلاششان را بر این گذاشتند کهخودروهایی با موتور بخار تولید کنند. ولی زمان در حال تغییر بود و تقاضابرای این موتورها کاهش یافت، بنابراین او مجبور شد خطمشی خود را تغییردهد. در سال ۱۹۱۲ «بنز» شرکت را به عنوان یک شریک ترک کرد و پسرانش راتنها گذاشت و شرکت بسرعت پیشرفت کرد و شعبههایی در بازارهای