لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مبانی غیبت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام
اشاره: در این نوشتار به این پرسشها پاسخ خواهیم داد که چرا غیبت اتفاق افتاد و چه زمانی ظهور رخ خواهد داد؟ در لابلای پاسخ به این دو پرسش، مسائلی چون خشونت های هنگام ظهور و جایگاه آزادی و اختیار بشر در پدیدة ظهور و چگونگی ادارة جهان پس از ظهور مطرح خواهد شد.
پاسخ به این پرسشها و پرسشهای دیگری که پیرامون پدیدة غیبت و ظهور وجود دارد، نیازمند بررسی مبانی غیبت و ظهور است. با روشن شدن مبانی این پدیده، پاسخ پرسشهای گوناگون آن نیز روشن خواهد شد. این نوشتار، در سه اصل به بررسی مبانی پدیدة غیبت و ظهور خواهد پرداخت و سپس بر مبنای اصول یاد شده، پدیدة غیبت و ظهور و برخی مسایل پیرامونی آن را بررسی خواهد کرد.
اصل اول
تغییرناپذیری امامت و ولایت
1-1 طرح خداوند برای ادارة امور جهان
طرحی که خداوند متعال برای «ادارة امور جهان» تنظیم کرده است، نظریة امامت و ولایت است. این نظریه، نه یک نظریة اسلامی که یک نظریة الهی و مورد پذیرش همة ادیان آسمانی است. شاید تصور شود که تا پیش از رحلت پیامبر اسلام، صلّیالله علیهوآله، دوران نبوت و رسالت جریان داشته است و بعد از آن دوران امامت و ولایت آغاز میشود و لذا نمیتوان ادعا کرد که نظریة امامت و ولایت، طرح همیشگی خداوند برای ادارة امور جهان است، بلکه این نظریه از زمان رحلت پیامبر اسلام، صلّیاللهعلیهوآله، آغاز گردید.
واقعیت این است که نظریه امامت و ولایت در تعارض با رسالت و نبوت نبوده، بلکه با آن قابل جمع است. نبوت و رسالت، مقام گرفتن و ابلاغ کردن وحی هستند و امامت و ولایت مقام اجرای آن. به همین جهت «رسول» و «نبیّ» میتوانند «امام» و «ولیّ» هم باشند، چنانکه درمورد رسول مکرم اسلام، صلّیالله علیهوآله، اینگونه بوده است.
البته در برخی نظریهها ادعا شده که هدف بعثت انبیاء، «خدا و آخرت» بوده و «امامت ناس» جزء مأموریت الهی انبیاء، از جمله نبی مکرم اسلام، صلّیالله علیهوآله، نبوده است. این نظریه هرچند در زمان ما پردازش شده و برای نظریه پرداز آن جدید محسوب میشود ولی ریشه در تاریخ اسلام دارد. نظریة تفکیک میان رسالت و امامت، و محدود ساختن مأموریت انبیا به ابلاغ رسالت، یک نظریة اموی است. معاویه در یکی از نامههایی که به حضرت علی، علیهالسلام، نوشته است، نظر خود را اینگونه بیان میکند:
ألا و إنّما کان محمّد رسولاً من الرسل إلیالناس کافة فبلّغ رسالات ربّه لایملک شیئاً غیره. بدان که محمد فقط فرستادهای از خیل فرستادگان خدا بهسوی همة مردم بود که رسالت خود را تبلیغ کرد و ولایت و تملّک بر هیچ چیز دیگر نداشت.
همانگونه که معلوم است، معاویه «امامت» رسول خدا، صلّیالله علیهوآله، را انکار کرده است و مأموریت الهی ایشان را فقط ابلاغ رسالت میداند. امّا در مقابل وی حضرت علی، علیهالسلام، قرار دارد که «امامت ناس» را مأموریت الهی پیامبر اکرم، صلّیالله علیهوآله، میداند. آن حضرت در جواب معاویه مینویسد:
والذی أنکرت من إمامة محمد، صلّیاللهعلیهوآله، و زعمت أنّه کان رسولاً و لم یکن إماماً، فإنّ إنکارک علی جمیع النبیّین الائمّة، و لکنّا نشهد أنّه کان رسولاً نبیّأ إماماً، صلّیاللهعلیهوآله . و امّا اینکه امامت (حضرت) محمد، صلّیالله علیهوآله، را انکار کردی و پنداشتی که او فقط رسول است نه امام، این در حقیقت انکار همة پیامبرانی است که «امام» بودهاند، ولی ما شهادت میدهیم که او هم رسول بود و هم نبّی بود و هم امام.
خلاصة سخن اینکه «امامت ناس» جزء مأموریت الهی پیامبران است و لذا امامت فقط محدود به ائمه دوازدهگانه شیعه نمیشود، بلکه همة انبیای الهی نیز اماماند. البته در شرایط زمانی که ما قرار داریم، براساس نظریه «خاتمیت»، دوران رسالت و نبوت به پایان رسیده و آنچه الان وجود دارد، «امامت» است.
1-2 «ثبات و تغییرناپذیری» طرح امامت
طرح دین برای ادارة امور بشر (یعنی طرح ولایت و امامت) طرحی ثابت و تغییرناپذیر است. شخص امام و ولیّ تغییر میکند، امّا نظریه امامت و ولایت تغییر نمیکند، زیرا امامت و ولایت، همانند توحید و معاد، در زمرة اصول ثابت حیات تکاملی انسان قرار میگیرد و لذا تغییرناپذیر خواهد بود. اینگونه نیست که خداوند متعال با مرور زمان حرف جدیدی و نظر جدیدی و طرح جدیدتر و کارآمدتری برای ادارة امور بشر ارائه کند. تغییرپذیری در حوزة حاکمیت، یا به دلیل غیراصولی بودن موضوع است که با مقتضیات زمان قابل تغییر است و یا بهدلیل نقصان دانش بشری و یا به دلیل تغییر زمینههای انسانی پذیرش حاکمیتها ، امّا نظریة امامت و ولایت، هم از اصول است و هم از یک منشأ بینقص و کمال سرچشمه میگیرد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مبانی غیبت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام
اشاره: در این نوشتار به این پرسشها پاسخ خواهیم داد که چرا غیبت اتفاق افتاد و چه زمانی ظهور رخ خواهد داد؟ در لابلای پاسخ به این دو پرسش، مسائلی چون خشونت های هنگام ظهور و جایگاه آزادی و اختیار بشر در پدیدة ظهور و چگونگی ادارة جهان پس از ظهور مطرح خواهد شد.
پاسخ به این پرسشها و پرسشهای دیگری که پیرامون پدیدة غیبت و ظهور وجود دارد، نیازمند بررسی مبانی غیبت و ظهور است. با روشن شدن مبانی این پدیده، پاسخ پرسشهای گوناگون آن نیز روشن خواهد شد. این نوشتار، در سه اصل به بررسی مبانی پدیدة غیبت و ظهور خواهد پرداخت و سپس بر مبنای اصول یاد شده، پدیدة غیبت و ظهور و برخی مسایل پیرامونی آن را بررسی خواهد کرد.
اصل اول
تغییرناپذیری امامت و ولایت
1-1 طرح خداوند برای ادارة امور جهان
طرحی که خداوند متعال برای «ادارة امور جهان» تنظیم کرده است، نظریة امامت و ولایت است. این نظریه، نه یک نظریة اسلامی که یک نظریة الهی و مورد پذیرش همة ادیان آسمانی است. شاید تصور شود که تا پیش از رحلت پیامبر اسلام، صلّیالله علیهوآله، دوران نبوت و رسالت جریان داشته است و بعد از آن دوران امامت و ولایت آغاز میشود و لذا نمیتوان ادعا کرد که نظریة امامت و ولایت، طرح همیشگی خداوند برای ادارة امور جهان است، بلکه این نظریه از زمان رحلت پیامبر اسلام، صلّیاللهعلیهوآله، آغاز گردید.
واقعیت این است که نظریه امامت و ولایت در تعارض با رسالت و نبوت نبوده، بلکه با آن قابل جمع است. نبوت و رسالت، مقام گرفتن و ابلاغ کردن وحی هستند و امامت و ولایت مقام اجرای آن. به همین جهت «رسول» و «نبیّ» میتوانند «امام» و «ولیّ» هم باشند، چنانکه درمورد رسول مکرم اسلام، صلّیالله علیهوآله، اینگونه بوده است.
البته در برخی نظریهها ادعا شده که هدف بعثت انبیاء، «خدا و آخرت» بوده و «امامت ناس» جزء مأموریت الهی انبیاء، از جمله نبی مکرم اسلام، صلّیالله علیهوآله، نبوده است. این نظریه هرچند در زمان ما پردازش شده و برای نظریه پرداز آن جدید محسوب میشود ولی ریشه در تاریخ اسلام دارد. نظریة تفکیک میان رسالت و امامت، و محدود ساختن مأموریت انبیا به ابلاغ رسالت، یک نظریة اموی است. معاویه در یکی از نامههایی که به حضرت علی، علیهالسلام، نوشته است، نظر خود را اینگونه بیان میکند:
ألا و إنّما کان محمّد رسولاً من الرسل إلیالناس کافة فبلّغ رسالات ربّه لایملک شیئاً غیره. بدان که محمد فقط فرستادهای از خیل فرستادگان خدا بهسوی همة مردم بود که رسالت خود را تبلیغ کرد و ولایت و تملّک بر هیچ چیز دیگر نداشت.
همانگونه که معلوم است، معاویه «امامت» رسول خدا، صلّیالله علیهوآله، را انکار کرده است و مأموریت الهی ایشان را فقط ابلاغ رسالت میداند. امّا در مقابل وی حضرت علی، علیهالسلام، قرار دارد که «امامت ناس» را مأموریت الهی پیامبر اکرم، صلّیالله علیهوآله، میداند. آن حضرت در جواب معاویه مینویسد:
والذی أنکرت من إمامة محمد، صلّیاللهعلیهوآله، و زعمت أنّه کان رسولاً و لم یکن إماماً، فإنّ إنکارک علی جمیع النبیّین الائمّة، و لکنّا نشهد أنّه کان رسولاً نبیّأ إماماً، صلّیاللهعلیهوآله . و امّا اینکه امامت (حضرت) محمد، صلّیالله علیهوآله، را انکار کردی و پنداشتی که او فقط رسول است نه امام، این در حقیقت انکار همة پیامبرانی است که «امام» بودهاند، ولی ما شهادت میدهیم که او هم رسول بود و هم نبّی بود و هم امام.
خلاصة سخن اینکه «امامت ناس» جزء مأموریت الهی پیامبران است و لذا امامت فقط محدود به ائمه دوازدهگانه شیعه نمیشود، بلکه همة انبیای الهی نیز اماماند. البته در شرایط زمانی که ما قرار داریم، براساس نظریه «خاتمیت»، دوران رسالت و نبوت به پایان رسیده و آنچه الان وجود دارد، «امامت» است.
1-2 «ثبات و تغییرناپذیری» طرح امامت
طرح دین برای ادارة امور بشر (یعنی طرح ولایت و امامت) طرحی ثابت و تغییرناپذیر است. شخص امام و ولیّ تغییر میکند، امّا نظریه امامت و ولایت تغییر نمیکند، زیرا امامت و ولایت، همانند توحید و معاد، در زمرة اصول ثابت حیات تکاملی انسان قرار میگیرد و لذا تغییرناپذیر خواهد بود. اینگونه نیست که خداوند متعال با مرور زمان حرف جدیدی و نظر جدیدی و طرح جدیدتر و کارآمدتری برای ادارة امور بشر ارائه کند. تغییرپذیری در حوزة حاکمیت، یا به دلیل غیراصولی بودن موضوع است که با مقتضیات زمان قابل تغییر است و یا بهدلیل نقصان دانش بشری و یا به دلیل تغییر زمینههای انسانی پذیرش حاکمیتها ، امّا نظریة امامت و ولایت، هم از اصول است و هم از یک منشأ بینقص و کمال سرچشمه میگیرد و
فرمت فایل :word (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 64 صفحه
فهرست مطالب :
اضمحلال تدریجی مشروطه تا دیکتاتوری رضاخان ...............................................3
بحران مشروطیت در ایران...........................................................................6
کودتای رضاخان ،تمسخر مشروطه..................................................................8
ماهیت کودتای سوم اسفند.............................................................................14
وضعیت مطبوعات ایران در دوره دیکتاتوری رضاخان...........................................22
الف)دوره وزارت جنگ رضاخان...................................................................23
ب)دوره نخست وزیری...............................................................................27
ج)دوره سلطنت........................................................................................31
هدف اصلی کشف حجاب ............................................................................33
آیت الله قمی و قیام علیه رضاخان....................................................................39
سوم شهریور ، هشغال ایران و پایان دیکتاتوری رضاخان........................................41
علت حمله متفقین به ایران............................................................................43
اقدامات ذستگاه سیاسی ایران ........................................................................44
اقدامات نظامی ایران .................................................................................45
استعفای رضاخان .....................................................................................48
حکومت رضاخان به ایران خائنانه بود یا خادمانه .................................................50
ویژگی های حکومت رضاشاه پهلوی ...............................................................51
نقد و بررسی ..........................................................................................53
آلبوم تصاویر...........................................................................................57
پی نوشت...............................................................................................62
اضمحلال تدریجی مشروطه تا دیکتاتوری رضاخان
کتاب "اضمحلال تدریجی مشروطه تا دیکتاتوری رضاخان" نوشته دکتر حسین آبادیان در 808 صفحه و شمارگان 3000 نسخه بهار سال 85 از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد.
این کتاب به واقع در ادامه کتاب "بحران مشروطیت در ایران" است و نویسنده تلاش کرده است تا نشان دهد خط سیر عملیات گروههای بحران ساز به کجا منتهی شد؟ در این اثر نویسنده بحث را از اولتیماتوم روسیه و سقوط مشروطه پی گرفته و نشان داده است که بریتانیا علیرغم شعارهای عوامفریبانه حمایت از مشروطه ایران نه تنها هیچ حمایتی از این جنبش نکرد بلکه روسیه را هم تشویق کرد به ایران حمله کند و مشروطه را تعطیل نماید.
در این مسیر انگلیسی ها از اقدامات گروههای بحران ساز داخلی به بهترین وجه ممکن استفاده کردند و به واقع نقش اصلی در سقوط مشروطه را همین گروههای بحران سازی ایفا کردند. بعد از این رویداد تاریخی احزاب سیاسی و مطبوعات تعطیل شدند و زمام امور کشور به دست ناصرالملک افتاد که با عنوان نیابت سلطنت احمدشاه نیز یأس و نومیدی را در دل او می کاشت و وی را نسبت به ایران و ایرانی بدبین می کرد.
در این اوضاع و احوال بود که جنگ اول جهانی شروع شد، بلافاصله بعد از جنگ ناصرالملک قدرت را به دست شاه جوان و بی تجربه سپرد و خود به فرنگ رفت. در این زمان همان گروههای بحران ساز دوره مشروطه باز هم به فعالیت های مخرب خود ادامه دادند، اینان که همان اعضای حزب دموکرات بودند باز هم کار را به جایی رسانیدند که قدرت های بزرگ کشور را به تصرف خود درآوردند و بیطرفی ایران را نقض نمودند. از این پس یک سلسله حوادث و وقایع روی داد که منجر به نا امنی اجتماعی، بحران اقتصادی و رواج قحطی فراگیر در کشور و نیز تاسیس جوخه های مرگ شد.
نویسنده بر اساس مطبوعات آن زمان، کتاب های تاریخی و خاطرات و شرح حال رجال و منابع انگلیسی حوادث و وقایع این زمان را کالبد شکافی و تبارشناسی کرده و نشان داده است که وقوع کودتای رضاخان با برنامه ای از پیش تدوین شده و در ادامه یک سلسله بحران های متوالی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که از دوره مشروطه شکل گرفته و در دوره بعد از مشروطه شدت یافته بود، انجام شد و رضاخان در این میان تنها یک عامل بود و نه چیز دیگر.
در این کتاب بحران های ایران در قالب تنش های احزاب سیاسی، اشغال کشور توسط بیگانه، تعطیلی مجلس، قحطی بزرگ و تشکیل کمیته مجازات بررسی شده و نشان داده شده که این تحولات همه و همه به هم ارتباط دارند و جداکردن یک بحش از آنها از بخش های دیگر مانع ارزیابی جدی ریشه ها و علل و عوامل کودتای سوم اسفند می شود. نویسنده نشان داده است که چگونه زمامداران ایران نتوانستند از شرایط جهانی به نفع منافع و مصالح ملی ایران بهره برداری کنند و کار به انعقاد قرارداد 1919 رسید.
در این ارتباط نویسنده با اتکا به منابع اصلی، ریشه های این قرارداد را کاویده است و آن گاه مخالفین داخلی و خارجی و وجوه اشتراک و افتراق آنها را بررسی نموده است. نویسنده نشان داده که به دلایل اقتصادی و سیاسی مشخص ، محفلی خاص در انگلستان با این قرارداد مخالف بود و مخالفین داخلی هم همه از انگیزه واحدی ریشه نگرفته بودند و برخی از آنان ادامه دهندگان بحران سازان دوره مشروطه بودند. همینان زمینه و مقدمات کودتای سوم اسفند را فراهم کردند. ویژگی کتاب در این است که برای نخستین بار یکی از مقاطع تاریک تاریخ ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند را بررسی کرده و نکته این است که نویسنده بسترهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کودتا را کاویده و این مسئله را اثبات کرده است که بحران سازان مشروطه به واقع به دنبال حکومتی از نوع حکومت رضاخان بودند.
نویسنده بر این باور است که با وقوع کودتا نقشه اصلی گروه خاصی در بریتانیا همسو با برخی رجال و احزاب سیاسی ایران محقق شد و مشروطه برای همیشه از بستر تاریخی خود منحرف گردید و سلسله پهلوی وارث نامشروع آن جنبش عظیم شد. تحلیل هایی که در این کتاب عرضه شده اند، همه و همه مستند به منابع درجه اول است و خواننده برای نخستین بار روایت جدیدی از اشغال ایران در جنگ اول جهانی، تاسیس کمیته مجازات، قحطی بزرگ سال 1296 شمسی و در نهایت قرارداد 1919 و کودتای 1921 را مشاهده خواهد کرد.
بحران مشروطیت در ایران
کتاب "بحران مشروطیت در ایران" نوشته دکتر حسین آبادیان در 660 صفحه و شمارگان 3000 نسخه از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد .
مشروطیت فقط یک پدیده اجتماعی ساده نبود، بلکه از جهت سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی میراث قبلی خود را به چالش می خواند. با مشروطیت، ایران وارد گردونه ای از تحولات شد که با خود الگوهای تازه ای به ارمغان آورد. از سویی مباحث عدیده ای در باب حقوق انسان مطرح شد و برای نخستین بار تاملی نظری در میراث به جای مانده از گذشته صورت گرفت و تلاش های قابل توجهی - اگر چه ناکام- برای انطباق آن با شرایط روز انجام گرفت. از دیدگاه اقتصادی ایران جزیی از دنیایی شد که باید زیر تاثیرات شگرفت جهان سرمایه داری باشد و به مثابه یک کشور پیرامونی و سایر منابع خام کشور بودند. کشف نفت همزمان بامشروطیت ایران - و نیز همزمانی رقابت های شرکت های بزرگ چند ملیتی در پهنه کشور با این تحول تاریخی - نقش بسیار تعیین کننده ای در جهت گیری مشروطه داشت. برای نخستین بار در ایران گامهای عملی برای ادغام در نظام جهانی سرمایه برداشته شد.
با این حال ، به مشروطیت ایران نمی توان به صورت یک رویداد تک عاملی نگریست. این تحول تاریخی محصول بستر سازی های سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، دینی و اجتماعی بود که دست در دست یکدیگر به آن خیزش تاریخی منتهی گردید. در واقع همه عوامل لازم برای تحول اجتماعی در این مقطع از تاریخ کشور وجود داشت تا آن جنبش را خلق کند. البته همزمانی مشروطه با این تحولات نباید این ذهنیت را بوجود آورد که مشروطه ایران زاده عواملی بود که برای توده های مردم ناشناخته بود. مردم به صورت ملموس با واقعیات زندگی خود مواجه بودند و نیاز به تحول را احساس می کردند. از سوی دیگر، آنان به این واقعیت اذعان داشتند که با وجود شرایط موجود شرایط موجود راه بر هرگونه احقاق حقی مسدود است. آنان دریافته بودند که باید زمامداران را حتی به زور وادار به پذیرش حقوق خود کنند.
از دوره ناصرالدین شاه بسیاری از مناسبات خارجی ایران تحت تاثیر کمپانی های بزرگ اروپایی که برای راهیابی به بازار ایران تلاش می کردند، قرار داشت. این کمپانی ها البته با یک مشکل عمده روبه رو بودند و آن هم روسیه بود. این شرکت ها برای کسب سود از هر فرصتی بهره برداری می کردند. برای آنها نه قانون خواهی مردم ایران مهم بود و نه مشروطه طلبی آنان؛ مهم این بود که چگونه می توان قدرت روسیه را تضعیف کرد تا از بازار ایران سهم بیشتری عاید آنان گردد. این شرکت ها بدون تردید از بر هم خوردن نظم موجود برای نیل به اهداف منفعت طلبانه خود بهره برداری می کردند و ورود آنان به جنبش مشروطه و حمایت لفظی شان از این جنبش، نه از زاویه باور به ضرورت استقرار قانون در ایران بلکه برای یافتن جای پایی محکم به منظور سرمایه گذاری در کشور بود. در همین راستا تلاش اقلیت های دینی را نباید چنان عمده کرد که گویا هر چه در این دوره اتفاق افتاد، محصول زد و بندهای آنان بوده است. حوادث تاریخی به خواسته این و آن و به صورت تصادفی روی نمی دهد.
بنابراین ، فروکاستن مشروطه ایران به دسیسه های یک قدرت خارجی و یا فلان اقلیت دینی کاری غیر معقول است. واقعیت امر این است که جنبشی روی داد و هر کس از زاویه مورد نظر خود به آن اقبال نشان داد: یکی برای تضعیف موقعیت روسیه در ایران، دیگری برای یافتن فرصتی جهت استقرار اصول شرع، سومی برای ادغام ایران در نظام جهانی سرمایه داری، آن یکی برای تضعیف و مالآ نابودی حکومت قاجار و ... .
هدف اثر حاضر این است که لایه های مختلف در مشروطه ایران بازشناسی شوند و هر کدام به تفکیک مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. تلاش بر این بوده است که انگیزه نیروهای درگیر در مشروطه ایران بازکاوی شوند و هر کدام با معیار منافع و مصالح ملی ایران به سنجش درآیند.
در همین راستا از این نکته نیز سخن به میان می آید که مراد بریتانیا در دفاع صوری از مشروطه ایران چه بود و مواضع محافل و احزاب سیاسی آن کشور در برابر تحولات ایران چه مبنایی داشت؟ از سوی دیگر، تلاش شرکت های بزرگ سرمایه سالار برای راهیابی به بازار ایران، تبیین و همسویی منافع آنان با مواضع برخی جریانات سیاسی توضیح داده شده است.
بحث اقلیت های مذهبی و انجمن های برخاسته از آنان در همین راستا تحلیل گردیده و همگرایی آنان با برخی احزاب سیاسی برجستگی خاصی یافته است. در رساله حاضر در بخش های مختلف نظری، اقتصادی و سیاسی با مقولات خاص همان بخش به مشروطه نظر شده است ، زیرا تحلیل مشروطه ایران با ابزاری واحد غیر ممکن است و برای ایضاح هر بخش آن روش شناسی خاص همان بخش مورد عنایت قرار گیرد. مثلا در باب مخالفت برخی از روحانیون با مشروطه از ابزار فکری خاص خود آنان استفاده شده است و نیز در باب شرکت های چند ملیتی و یا احزاب سیاسی ، نظریه های رایج در اقتصاد سیاسی و تحزب مورد توجه بوده است. شایان توجه است که پرداختن به تئوری ها به هیچ وجه ما را از لزوم نگاه جزیی به حوادث مشروطه بی نیاز نمی کند، از این رو برای هر سخن و نظریه ای باید مصداق با مصادیقی عینی در مشروطه ایران ارایه گردد.
جزیی نگری و ریشه یابی حوادث و تحولات خصلت عمومی کتاب حاضر است، به همین دلیل تا حد امکان تبار تحولات و حوادث شناسایی شده اند و ارتباط آنها با حوادث بین المللی مورد بازکاوی قرار گرفته است. روش نویسنده در این پژوهش برقراری پیوند بین بخش های مختلف تحولات اجتماعی دوره مورد بحث است. این روش ما را از شائبه یک سونگری در تحلیل حوادث، مبرا می کند و نشان می دهد که هدف ایضاح موقعیت تاریخی ایران در مقطع مورد بحث است و لاغیر. مهم این نیست که محقق تاریخ چه چیزی را می پسندد؛ مهم این است که آیا او توانسته است آنچه را که در گذشته روی داده فارغ از تعلقات فردی خود منعکس سازد یا خیر؟ در حقیقت ، شناخت واقعیات گذشته به همان گونه که رخ داده اند راه را بر شناخت تاریخی درست و تحلیل سیاسی واقع بینانه می گشاید و افق و امکانات پیش روی را به منظور برنامه ریزی در اختیار برنامه ریزان و سیاستمداران قرار می دهد.
کودتای رضاخان، تمسخر مشروطه
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ از جمله مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران است. این کودتا که درست چهارده سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد، بنیان بسیاری از دستاوردهایی را که در مشروطه شکل گرفته بود، بر باد داد و زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم آورد. معمولاً مورخین در بررسی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سرکرده اصلی آن یعنی رضاخان میر پنج را مورد توجه قرار میدهند و تحولات مربوط به این حادثه ...
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ از جمله مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران است. این کودتا که درست چهارده سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد، بنیان بسیاری از دستاوردهایی را که در مشروطه شکل گرفته بود، بر باد داد و زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم آورد. معمولاً مورخین در بررسی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سرکرده اصلی آن یعنی رضاخان میر پنج را مورد توجه قرار میدهند و تحولات مربوط به این حادثه را چونان سقوط بهمنی سهمگین در فضای رعبانگیز بعد از مشروطه ارزیابی میکنند، اما این دسته از مورخین غافلاند که با نسبت دادن ارادهای پولادین به رضاخان و تأکید بر ابتکار فردی او، وی را بیش از آن چیزی که بود بزرگ میکنند. به عبارت بهتر تأکید بر نقش رضاخان در وقوع کودتا چیزی است که او خود دوست داشت به آن شهره شود، کما اینکه در سالگرد کودتا یعنی اسفند سال 1300 در بیانیهای اعلام کرد با وجود او عجیب است کسی دیگر را عامل کودتا معرفی نمایند! رضا خان با این بیانیه میخواست بر نقش بریتانیا در شکلگیری دور جدیدی در تاریخ معاصر ایران سرپوش گذارد و مخالفان کودتا را با تهدید از سر راه کنار زند. از آن به بعد همه تلاشها حول محور نقش پنجه آهنین رضا خان در استقرار وضع نو دور میزد. اما سئوال ناظرین تیزبین این بود که دستهای پشت پرده کودتا را چه کسانی هدایت میکردند؟ کدامین علل و عوامل دست به دست هم داد تا مردی را که از سواد متعارفی هم محروم بود، به عنوان بیسمارک ایران بر تخت سلطنت نشانند؟ و از این بالاتر کنجکاوان میخواستند بدانند کارگردانان این سناریوی مضحک چه کسانی هستند؟
به واقع وقوع کودتا در آن شرایط محصول فرایندهای تاریخی ریز و درشتی بود که در فضای بعد از سقوط مشروطه رخ نمود و بیتوجهی به آنها و نیز دیگر عقبههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کودتا، راه را بر هرگونه تحلیل سادهانگارانه و مبتنی بر نظریه اصالت دادن ناموجه به شخصیتهای تاریخی هموار میسازد و خواننده را از عمق حادثه غافل مینماید. توجه بیش از اندازه به ابتکار فردی و تأکید بر ذکر خاطرههای تاریخی این حادثه مؤثر تاریخی، از آن حیث صورت گرفته است تا محتوای واقعی کودتا مستور بماند و آن حادثه را در حد رخدادی عادی و طبیعی سیاسی جلوهگر سازند. آنچه از تاریخچه کودتا در دست است یا نگاشته عوامل درجه چندم همان کودتاست، یا نوشته کسانی است که به نحوی از انحا منکر حضور بریتانیا در آن حادثهاند. به عبارت بهتر اینان حتی سؤال نمیکنند این رضا خان چگونه در فضای آشوبزده بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران ظهور کرد؟ او چگونه، با کدام عقبه و با کدام تشکیلات منسجم به میدان آمد؟ آیا حادثه به آن مهمی یک شبه شکل گرفت و به طور مثال آیرونساید اراده کرد رضا خان را به تصرف تهران وادارد و این امر صورت گرفت، بدون اینکه آب از آب تکان خورد؟ اگر این تحلیل سادهانگارانه را بپذیریم، به واقع اهمیت وقایع تاریخی و نقش عوامل ذیمدخل و تأثیرگذار را در آن انکار کردهایم. بالاتر اینکه فرایند شکلگیری تحولی تاریخی را بسیار ساده نمودهایم، این قضاوت البته فقط ذهن عوام را میتواند اشباع کند، و مسلماً نکته بینان را از ادامه تحقیق منصرف نمیسازد. به نظر ما کسانی که بر نقش محوری شخص رضاخان در کودتا تأکید میکنند، میخواهند واقعیتی بزرگ را پنهان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نشانههای ظهور امام زمان (عج)مقدمه: ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی. ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مکاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش دادهاند. در این میان، اسلام با مبانی قویِ نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین کرده و با راهکارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین کرده است. واژه مهدویّت و مهدی علیهالسلام تبلور فرهنگ انتظار است که همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام و صحابه و یاران ایشان، عهدهدار تبیین فرهنگِ مهدویت بودهاند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا کرده تا دوران غیبت کبرایِ امام زمان علیهالسلام که در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار میکنند. ضرورت بیان نشانههای ظهور هر مسئلهای که اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد؛ از جمله این مسائل که دارای شاخصههای جهانی و همگانی است، ظهور منجی است که به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی که به دنبال منفعت و سودجویی فردیاند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم میپردازند تا به نیّت سوء خود برسند. از اینرو بیان نشانهها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحرافها و کجرویها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصهها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانهها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند. از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجیِ آخر زمان (= حضرت مهدی علیهالسلام ) و کیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانهها بیان شده است. در رویکرد کلی و کلان، میتوان نشانهها و علایم ظهور امام زمان علیهالسلام را به انواع مختلف تقسیم کرد که به یکایک آنها خواهیم پراخت: الف) نشانههای عام و خاص 1. نشانههای عام: آن دسته از نشانهها و علایمی که شاخصههای کلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشدهاند، «علایم عمومی» نامیده میشوند؛ نظیر احادیث و روایاتی که از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر میدهند و از انحرافات و کج رویهایی که در آن دوره رخ میدهد سخن به میان آوردهاند که در واقع، نوعی بیان علایم و نشانههای ظهور امام زمان علیهالسلام است، امّا در قالب و معیار کلی و عمومی. «عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله : فِی حَدیثٍ اَنَّ اللّهَ اَوْحی اِلَیهِ لَیْلَةً اَسْری بِهِ اَنْ یُوصِیَ اِلی عَلِیِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلی اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ یُصَلّی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ یَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهی وَسَیِّدی مَتی یَکُوُنُ ذاکَ؟ فَاَوْحَی اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیَّ: یَکُوُنُ ذالِکَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَکَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَکَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَکَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَکَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْکَرُ وَاَمَرَ اُمّتُکَ بِهِ وَنَهی عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1 ابن عباس میگوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله وحی شد که باید به حضرت علی علیهالسلام سفارش کند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت که از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا که فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد؛ از جمله اینکه [عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند؛ زمین را پر از عدل و داد میکند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض کردم: خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خداوند به من وحی کرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل کم شود؛ قتل و کشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند؛ علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منکر ظاهر شود؛ امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند،...» «حضرت علی علیهالسلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ که از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانههایی از ظهور امام زمان علیهالسلام ، چنین فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِکَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْکِذْبَ، وَاکَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان کم عقل را بر کارها گمارند؛ زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام کنند؛ از هوا و هوس پیروی کنند و [کشتار و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نشانههای ظهور امام زمان (عج)مقدمه: ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی. ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مکاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش دادهاند. در این میان، اسلام با مبانی قویِ نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین کرده و با راهکارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین کرده است. واژه مهدویّت و مهدی علیهالسلام تبلور فرهنگ انتظار است که همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام و صحابه و یاران ایشان، عهدهدار تبیین فرهنگِ مهدویت بودهاند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا کرده تا دوران غیبت کبرایِ امام زمان علیهالسلام که در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار میکنند. ضرورت بیان نشانههای ظهور هر مسئلهای که اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد؛ از جمله این مسائل که دارای شاخصههای جهانی و همگانی است، ظهور منجی است که به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی که به دنبال منفعت و سودجویی فردیاند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم میپردازند تا به نیّت سوء خود برسند. از اینرو بیان نشانهها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحرافها و کجرویها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصهها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانهها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند. از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجیِ آخر زمان (= حضرت مهدی علیهالسلام ) و کیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانهها بیان شده است. در رویکرد کلی و کلان، میتوان نشانهها و علایم ظهور امام زمان علیهالسلام را به انواع مختلف تقسیم کرد که به یکایک آنها خواهیم پراخت: الف) نشانههای عام و خاص 1. نشانههای عام: آن دسته از نشانهها و علایمی که شاخصههای کلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشدهاند، «علایم عمومی» نامیده میشوند؛ نظیر احادیث و روایاتی که از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر میدهند و از انحرافات و کج رویهایی که در آن دوره رخ میدهد سخن به میان آوردهاند که در واقع، نوعی بیان علایم و نشانههای ظهور امام زمان علیهالسلام است، امّا در قالب و معیار کلی و عمومی. «عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله : فِی حَدیثٍ اَنَّ اللّهَ اَوْحی اِلَیهِ لَیْلَةً اَسْری بِهِ اَنْ یُوصِیَ اِلی عَلِیِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلی اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ یُصَلّی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ یَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهی وَسَیِّدی مَتی یَکُوُنُ ذاکَ؟ فَاَوْحَی اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیَّ: یَکُوُنُ ذالِکَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَکَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَکَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَکَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَکَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْکَرُ وَاَمَرَ اُمّتُکَ بِهِ وَنَهی عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1 ابن عباس میگوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله وحی شد که باید به حضرت علی علیهالسلام سفارش کند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت که از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا که فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد؛ از جمله اینکه [عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند؛ زمین را پر از عدل و داد میکند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض کردم: خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خداوند به من وحی کرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل کم شود؛ قتل و کشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند؛ علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منکر ظاهر شود؛ امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند،...» «حضرت علی علیهالسلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ که از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانههایی از ظهور امام زمان علیهالسلام ، چنین فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِکَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْکِذْبَ، وَاکَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان کم عقل را بر کارها گمارند؛ زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام کنند؛ از هوا و هوس پیروی کنند و [کشتار و