لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 178 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
نام درس: مبانی جامعه شناسی
رشته تاریخ - 2 واحد
تهیه کننده پاور پوینت: احمد بخارایی
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور مرکز گرمسار
زمستان 1385
نام کتاب: جامعه شناسی عمومی
مؤلف: سیّد مرتضی نور بخش
انتشارات بهینه
چاپ اول (1384)
توجه :
دانشجویان عزیز به این موضوع دقت کنند که این CD حدوداً شامل 50% محتوای درس مبانی جامعه شناسی است و برای اطلاع کامل از درس باید به متن کتاب مراجعه شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 78
«بسم الله الرحمن الرحیم»
مقدمه
مستکبران و جهانخواران از دیرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعی بر فرهنگ سازی و تخریب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان می کوشند تا فرهنگ مبتنی بر ادبیات استعماری خود را که توجیه کننده این تهاجم میباشد را با پوشش دموکراسی در بین ملت ها شایع نمایند لذا ترفندهای مختلفی را با هدف قلب مفاهیم ارزشی و ملوث کردن فضای فرهنگی جوامع به ابهام و تردید و نیز سؤال برانگیز نمودن ارزشهای دینی و قومی جامعة تحت تهاجم، راه وصول به مقصد را بری خود هموار کنند، بدیهی است در چنین فضای آلوده و مصمومی حق از باطل و ارزش از ضد ارزش و … شناخته نمیشود. خوشبختانه در جوامع اسلامی که یکی از هدف های اصلی تهاجم فرهنگی است ( به ویژه کشور عزیزمان ایران) عزیزانی هستند که ضمن آگاهی از ماهیت تهاجم فرهنگی و شناخت شگردهای پیچیدة آن در معرض ابعاد تهاجم و دفاع از فرهنگ کمل طلب و پویا و حیات بخش اسلامی سعی داشته تا اثرات تهاجمی دشمن را خنثی و یا کم رنگ نمایند
« تهاجم فرهنگی جدی است»
فرهنگ مهمترین عامل نگهداری و پایداری ایرانیان است، زیرا ایرانیان در مواردی چند با فرهنگ خویش از پیروز شدگان تطامی مجذ وبین فرهنگی ساخته اند، تجربه نشان داده است که ایرانیان ملتی فرهنگ پرور، قانع، حق جو، سخت اعتماد، ولی پایدار در پاسداری از باورها و اعتقاد خود هستند موضوع تهاجم فرهنگی نیز برای ایرانیان که سهم بزرگی در گسترش و ایجاد فرهنگ و تمدن بشری دارند، بسیار جدی و با اهمیت است زیرا تنها راه، از پای درآوردن ایران و ایرانیان، گرفتن این سه دفاع فرهنگی از این ملت سرافراز در تاریخ است. ایرانیان حتی در هنگام کمبود امکانات ثبت و نگهداری دست آورد فرهنگی و داشن خود را به روش سینه به سینه (گفتاری) به نسل های بعدی منتقل نموده اند، فرهنگ: فرهنگ هر ملت عبارت است از مجموعه باورها و رفتارهای آن قوم یا ملت در واقع فرهنگ هر ملت مانند شناسنامه آن قوم و ملت است، تهاجم فرهنگی هنگامی آغاز می شود که خود خواهان و زیاده خواهان، فرهنگ امتی را همچون سوی در مقابل خواسته های ببینند.
هدف تهاجم فرهنگی: چون معمولاً انسانها از باورشان پیروی نموده و باورها در واقع الگوهای رفتاری اقوام و ملت ها را مشخص میکند، ساده ترین راه به خدمت در آوردن مردم، ایجاد باور دیگری در آنان است پیش از آن نیز در فرهنگسازی به صورت های ابتدایی تر: بهانه جویی، اشکالتراشی، تهمت ناروا، همجو، تمسخر و انکار فرهنگ های ناب الهی انجام میشده است. سابقه تهاجم فرهنگی اگر چه تهاجم فرهنگی قدمتی همپای تاریخ دارد ولی خطر آن برای ملت ها از زمان بیرون راندن پرتقالی ها از بندرعباس که انگلیسی ها متوجه توانایی های رزمی ایرانیان شدند، شکلی جدید به خود گرفت، در زمان تسلط کامل انگلیس در ایران( به علت بی رقیب شدن در اثر تغییر نظام روسیه) با روی کار آوردن رضاخان، بازهم روحانی آزاد، آیت الله سید حسن مدرس یکه و تنها در مقابل استبداد رضاخانی را ادامه و سرانجام به فیض شهاد رسید نهضت ملی شدن نفت نیز با حمایت آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی شکل گرفت اما روشنفکرانی که روحانیت را فقط برای کسب قدرت می خواستند با عدم توجه لازم به مذهب، حمایت عامه را از دست داده و زمینه کودتای، آمریکایی فراهم شد. اولین مقاومت گسترده در مقابل حکومت کودتای آمریکایی به دنبال افشاگری حضرت امام خمینی (ره) در پانزدهم خرداد ماه 1342 آغاز شد، همین مقاومت، سرآغازی شد برای انقلاب اسلامی بهمن 1357 که همچون بهمنی بر توطئه های چهار صد ساله انگلیس و تسلط 25 ساله، آمریکا فرود آمد. اهمیت انقلاب 22 بهمن چنان قاطع بود که آخرین سفیر انگلیس پیش از پیروزی انقلاب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
هنر اسلامی و جامعه مدرن
هنر اسلامی چیست؟ آیا با تعریف هنر
اسلامی، میتوان نحوهی حیات آن را در متن زندگی مدرن بشر دریافت؟بورکهارت در فصل پایانی هنر مقدس در شرق و غرب ، از خود پرسیده بود آیا هنر مسیحی [ از اینجا، هرگونه هنر دینی و شرقی ] خواهد توانست روزی دوباره زاده شود؟ تجدید و احیای این هنرها در چه شرایطی ممکن خواهد بود؟
تفکر معنوی و احیاء دین، احیاء هنر دینی و گذر از جامعه و هنر مدرن چند پرسش اساسی هنر اسلامی چیست؟ آیا با تعریف هنر اسلامی، میتوان نحوهی حیات آن را در متن زندگی مدرن بشر دریافت؟ بورکهارت در فصل پایانی هنر مقدس در شرق و غرب ، از خود پرسیده بود آیا هنر مسیحی [ از اینجا، هرگونه هنر دینی و شرقی ] خواهد توانست روزی دوباره زاده شود؟ تجدید و احیای این هنرها در چه شرایطی ممکن خواهد بود؟ در اینجا، با چند پرسش اساسی نزدیک به یکدیگر مواجهیم. ابتدا اینکه هنر اسلامی چیست و چه ویژگیهایی برای آن میتوان قائل شد؟ قدرمسلم با شناخت هنر اسلامی میتوان تا حدودی به درک و شناخت وضع آن در جهان معاصر و از آنجا به امکان احیاء آن در صورت افتادگی در تنگنای نخوت رقیب نائل آمد. انحطاط تمدن و هنر اسلامی بر اثر حوالت غربی تاریخ جهان بیمقدمه، باید گفت که بخت و اقبالی، ولو بسیار ناچیز برای تحقق امری در این امکان فینفسه هست. امّا آنچه بیشتر محتمل است، این است که سنّت و هنر اسلامی و تمدن مدرن غربی که در سرزمینهای اسلامی عمیقاً درحال نفوذ است، بیشازبیش از هم جدا شوند و دور افتند. چیزی که در قرن یازدهم و دوازدهم اسلامی در سرزمینهای اسلامی مقارن قرن هفدهم و هجدهم میلادی رخ میدهد، تحوّلی است که از مبانی زیباییشناسی و حکمت هنر اسلامی بروز و ظهور میکند. هنرمندان مسلمان در این دوران تحتالشعاع معیارها و ارزشهای مسلط به فرهنگ تصویری و معماری هنر غربی بهویژه هنر باروک قرار میگیرند. نخستین دانشجوی ایرانی جهت تعلیم نقاشی به شهر رُم اعزام شد و نخستین کارمندان دولتی حرفهای در مقام نقاش و نقشهکش از خارجیان به استخدام درآمدند و اولین شیوههای فرنگیساز از طریق این نقاشان یا همراهان سفیران کشورهای غربی در میان نقاشان ایران و هند و عثمانی رایج گردید؛ به نحوی که روشهای سنّتی هنر نگارگری ایرانی بهشدت رو به اضمحلال نهاد و میرفت تا تابع حوالت و مظهریت تاریخی هنر و فرهنگ هنری دیگر شود. شیخ محمد و شیخ کمال سبزواری و محمد زمان هنرمندانیاند که نظام زیباییشناسی ایرانی را متزلزل میکنند، هرچند کار مقدماتی به دست رضا عباسی با بهکارگیری معیارها و ارزشهای مقتبس از هنر تصویر غرب آغاز شده بود. تأثیر نقاشی اروپایی در دورهی شاهعباس به نحو جدّی در تاریخ هنر نگارگری ایران آشکار شد. درحقیقت، شاهعباس توجه زیادی به تصاویر و نقش و نگار ابنیه و عمارت داشت که از آن صُوَر بدیعه هنوز در دو کاخ سلطنتی اصفهان باقی و پایدار است. در این تصاویر، بسیاری از رسوم به طرح و اسلوب نقاشی اروپا دیده میشود که با نقاشی ایران درآمیخته و محتمل است که از کارهای یوحنای هلندی ۱ باشد که سالهای چندی در خدمت شاهعباس بوده است. ۲ از نظر برخی از نویسندگان مسلمان تحتتأثیر شرقشناس غربی، این تحول مثبت تلقی شد؛ چنانکه گفتند تنوع محصول هنری و رنگارنگشدن فنون و هنر بر اثر تأثیر هنری اروپا بوده است زیرا استادان ایران را از این طریق از میدان تنگ کتابت و تصویر و تذهیب کتاب به میدانهای پهناور دیگری وارد کرده که به ترسیم صور مستقل و آرایش و تزیین ابنیه و دیوارها گراییدهاند. باید پذیرفت که نهضت هنری ایرانی مقارن مواجهه با هنر اروپایی بعضاً تأثیر مثبتی در هشیاری و تفکر هنری ایرانیان را آشکار کرده است، بهخصوص در آنجا که قالب ثابت نگارگری کهن فروپاشیده میشود و صحنهی تجربه به فضایی مثالی امّا واقعی و خلقی روی میآورد. هنرمند در این فضا صرفاً به نقاشی نسخههای خطی گرانبها و تذهیب آن نمیپردازد بلکه میکوشد تصویر را با سیاهقلم بعضاً بدون هیچگونه رنگی تجربه کند. این روش کمخرجتر بود و نقاشی و هنر را به دلهای مردم نزدیکتر میکرد. رنگروغن نیز میتوانست روحیات دینی و سنّتی مردم را در فضاهایی جدید و متفاوت از مینیاتورها بازگوید و به نحوی همان مواجههای صورت گیرد که در قلمروی فلسفه و عرفان اسلامی در برخورد با فلسفهی یونانی ۳ و عرفان هندوـ بودایی ۴ رخ داده بود. علیرغم این تحوّل مثبت، محمد زکی حسن تلویحاً میپذیرد که تمام این اهتمامات، انحطاطی را که در هنر نگارگری در حال وقوع بود چاره نمیکرد. هنرمندان دیگر چندان مورد حمایت دربار و اعیان نبودند و آن کوششها مانند تهیهی نسخههای خطی مصور و گرانبهای شاهنامهها و خمسههای درباری و غیره بعد از نیمهی قرن دهم هجری متوقف شده و یا رو به کمی گذاشته بود و تقریباً ازدیاد صور و نقوش وضع تجاری به خود گرفته و بدون فخامت و عظمت، کارهایی صورت میگرفت. امّا آشنایی ایرانیان، چنان که آمد، با تصاویر اروپاییان و نقاشی آنها مربوط به اوایل قرن دهم هجری میشود که شرح آن را بازیلگری در کتاب نقاشی ایرانی داده است.مجموعهای از آثار تقلیدی دورِر آلمانی به دست مبلغان مسیحی یا تجار به ایران آورده شد که گزارش آن در آلبوم کتابخانهی ملی پاریس بهوضوح مشاهده میشود. در منابع ادبی و تاریخی، از نقاشانی که تصاویر اروپایی و طرز کار آنها را تقلید نمودهاند یاد شده؛ مثلاً از شیخ محمد سبزواری یا شیرازی که در کتابخانهی شاه اسماعیل دوم ملقب به عادل کار میکرده (۹۸۴ـ۹۸۵ه/۱۵۷۶ـ۱۵۷۸م) و پس از آن به خدمت شاهعباس پیوسته است. ۵ به اعتقاد توماس آرنولد در کتاب نقاشی در اسلام تأثیر هنر غربی در نقاشی ایرانی بطئی و به کندی صورت گرفته است. این تأثیر ابتدا در زمینهی گزینش موضوعات و سپس در شیوهها از نظر فرم وصورت و بزرگی تصویر بود. نکته آن است که روح ایرانی مانع از رسوخ تام و تمام حوالت هنری نقاشی غربی در آثار آنان شده است. از اینجا برخی معتقدند که ایرانیان هرگز نتوانستند ارزشهای غربی اروپایی را به شایستگی آنچنان که سزاوار است، هضم و جذب کنند. به همین جهت، در تصویرگری کتاب هرگز از معیارهای زیباییشناسی اسلامی و ایرانی تاریخی تخطی نکردند و این ابداعات فقط به آثار جدید تصویری مربوط میشد. درحقیقت، شیوههای کهن تذهیب و نگارگری مقدس و غیرقابلتصرّف از عالم اسلامی تلقی میشد، هرچند قدری توان فنی آثار تنزل میکرد. به اعتقاد بسیاری، تحول در تصویرگری ایرانی از آثار محمدی نقاش فرزند سلطان محمد در نیمهی دوم قرن دهم هجری آغاز میشود. او تصاویر دهاتی و برزگری و عامه را به نحوی نو ارائه کرده است. اوضاع روستایی و مناظر طبیعی در پردههای نقاشی او متحول شده و جنبهی اینجهانی یافته است. وی راهورسم مقدس نسخههای خطی را نفی میکند. همین طریقه است که با ظهور نقاش بزرگ صفوی، یعنی رضا عباسی متحول میشود و به درجهی اعلای ترقی و پیشرفت میرسد. درهرحال، هنر نقاشی اروپایی در نیمهی قرن یازدهم هجری/هفدهم میلادی و در قرن ۱۲ه / ۱۸ میلادی تأثیری تمام در طرز اسلوب نقاشی رضا عباسی ایجاد کرده است. در خدمت این استاد، شاگردانی بودند که به روش و سبک او رفتار مینمودند. مهمتر از همهی آنها معین مصوّر بود که در نیمهی دوم قرن یازدهم و سالهای اولیه قرن بعدی کار میکرد. شاه عباس دوم مشوق و مروج اسلوب نقاشی غرب و فنون چهرهکشی اروپایی بود. ازجمله او محمد زمان نقاش را به اروپا فرستاد تا در آنجا هنر خود را تکمیل کند. او که فنون اروپایی را در ایتالیا فراگرفته بود، به فضای مدرن مسیحی عصر متأخر رنسانس تمایل یافت و به تصویرکردن خانوادهی مقدس، قدیسان و کشیشها و فرشتگان و دیگر مناظر مسیحی پرداخت. با این اوصاف، قرن دهم و یازدهم باید آغاز تحولی معقول در نقاشی ایرانی تلقی گردد، امّا این تحولی مثبت به تحول منفی و صرفاً تقلیدی از فضای تمدن غربی تبدیل شد؛ به نحوی که راهورسم نقاشی اسلامی را از شیوههای هنری تمدن مسلط غربی که در ایران مستولی میشد، جدا کرد. بهاینترتیب، بهواسطهی نفوذ اروپاییان و تحولات سیاسی که بر اثر حضور آنها در ایران رخ نمود، نقاشی و هنر ایران راه فنا و اضمحلال را پیمود و به هنری حاشیهای تبدیل گردید. از همین نظر است که در سراسر قرن ۱۲ هجری/۱۸ میلادی و نیز قرن سیزدهم/۱۹ میلادی اثر شایان ذکری در هنر اسلامی جز کپیها و تقلیدهای ناقص نمیبینیم. آنچه در این دورهی فترت انجام یافته، نقاشیهای رنگروغنی و پردههای بزرگ است که صنعت و رنگِ اروپایی آنها زیادتر از صنعت و صبغهی ایرانی به نظر میرسد. حال پس از این شرح مختصر از سیر انحطاطی هنر اسلامی، بهخصوص هنر نگارگری به مثابهی نمایندهی تجسمی آن، بیآنکه از هنر معماری و نمایشی و بهویژه ادبیات غافل مانیم ــ که این سه در قرن سیزدهم اسلامی فروپاشی و اضمحلال کامل خود را آشکار کردهاند ــ باید به اصل هنر اسلامی بازگردیم که در چند پرسش اساسی آغازین به طرح آنها پرداختیم.
ماهیت و هویت هنر اسلامی و ممیزات آن هنر اسلامی درواقع هنری است که حاصل تفکر و بینش دینی مسلمانان در مواجه آن با آثار هنری بیگانگانی است که هنر آنها در ضمن فتوحات اسلامی تسخیر و تصرّف شده و بهتدریج در حکم مواد در صورت و روح هنری اسلامی هضم و جذب شدهاند. قرآن و روایات معصومان اسلامی نخستین راههای چگونگی تخیل و تفکر در باب عالم وجود و تمثّل معنویت اسلامی را در عرصهی خیال به آدمی آموخت. البته در این میان بودند هنرهایی که در آغاز جذب عالم اسلامی نمیشدند مانند آنچه در نقاشی و هنرهای تجسمی یونانی و مسیحی، هندوـ بودایی میبینیم. در حالی که تجسم الوهیت در این هنرها امری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
هنر اسلامی و جامعه مدرننویسنده : محمد مددپور
هنر اسلامی چیست؟ آیا با تعریف هنر
اسلامی، میتوان نحوهی حیات آن را در متن زندگی مدرن بشر دریافت؟بورکهارت در فصل پایانی هنر مقدس در شرق و غرب ، از خود پرسیده بود آیا هنر مسیحی [ از اینجا، هرگونه هنر دینی و شرقی ] خواهد توانست روزی دوباره زاده شود؟ تجدید و احیای این هنرها در چه شرایطی ممکن خواهد بود؟
تفکر معنوی و احیاء دین، احیاء هنر دینی و گذر از جامعه و هنر مدرن چند پرسش اساسی هنر اسلامی چیست؟ آیا با تعریف هنر اسلامی، میتوان نحوهی حیات آن را در متن زندگی مدرن بشر دریافت؟ بورکهارت در فصل پایانی هنر مقدس در شرق و غرب ، از خود پرسیده بود آیا هنر مسیحی [ از اینجا، هرگونه هنر دینی و شرقی ] خواهد توانست روزی دوباره زاده شود؟ تجدید و احیای این هنرها در چه شرایطی ممکن خواهد بود؟ در اینجا، با چند پرسش اساسی نزدیک به یکدیگر مواجهیم. ابتدا اینکه هنر اسلامی چیست و چه ویژگیهایی برای آن میتوان قائل شد؟ قدرمسلم با شناخت هنر اسلامی میتوان تا حدودی به درک و شناخت وضع آن در جهان معاصر و از آنجا به امکان احیاء آن در صورت افتادگی در تنگنای نخوت رقیب نائل آمد. انحطاط تمدن و هنر اسلامی بر اثر حوالت غربی تاریخ جهان بیمقدمه، باید گفت که بخت و اقبالی، ولو بسیار ناچیز برای تحقق امری در این امکان فینفسه هست. امّا آنچه بیشتر محتمل است، این است که سنّت و هنر اسلامی و تمدن مدرن غربی که در سرزمینهای اسلامی عمیقاً درحال نفوذ است، بیشازبیش از هم جدا شوند و دور افتند. چیزی که در قرن یازدهم و دوازدهم اسلامی در سرزمینهای اسلامی مقارن قرن هفدهم و هجدهم میلادی رخ میدهد، تحوّلی است که از مبانی زیباییشناسی و حکمت هنر اسلامی بروز و ظهور میکند. هنرمندان مسلمان در این دوران تحتالشعاع معیارها و ارزشهای مسلط به فرهنگ تصویری و معماری هنر غربی بهویژه هنر باروک قرار میگیرند. نخستین دانشجوی ایرانی جهت تعلیم نقاشی به شهر رُم اعزام شد و نخستین کارمندان دولتی حرفهای در مقام نقاش و نقشهکش از خارجیان به استخدام درآمدند و اولین شیوههای فرنگیساز از طریق این نقاشان یا همراهان سفیران کشورهای غربی در میان نقاشان ایران و هند و عثمانی رایج گردید؛ به نحوی که روشهای سنّتی هنر نگارگری ایرانی بهشدت رو به اضمحلال نهاد و میرفت تا تابع حوالت و مظهریت تاریخی هنر و فرهنگ هنری دیگر شود. شیخ محمد و شیخ کمال سبزواری و محمد زمان هنرمندانیاند که نظام زیباییشناسی ایرانی را متزلزل میکنند، هرچند کار مقدماتی به دست رضا عباسی با بهکارگیری معیارها و ارزشهای مقتبس از هنر تصویر غرب آغاز شده بود. تأثیر نقاشی اروپایی در دورهی شاهعباس به نحو جدّی در تاریخ هنر نگارگری ایران آشکار شد. درحقیقت، شاهعباس توجه زیادی به تصاویر و نقش و نگار ابنیه و عمارت داشت که از آن صُوَر بدیعه هنوز در دو کاخ سلطنتی اصفهان باقی و پایدار است. در این تصاویر، بسیاری از رسوم به طرح و اسلوب نقاشی اروپا دیده میشود که با نقاشی ایران درآمیخته و محتمل است که از کارهای یوحنای هلندی ۱ باشد که سالهای چندی در خدمت شاهعباس بوده است. ۲ از نظر برخی از نویسندگان مسلمان تحتتأثیر شرقشناس غربی، این تحول مثبت تلقی شد؛ چنانکه گفتند تنوع محصول هنری و رنگارنگشدن فنون و هنر بر اثر تأثیر هنری اروپا بوده است زیرا استادان ایران را از این طریق از میدان تنگ کتابت و تصویر و تذهیب کتاب به میدانهای پهناور دیگری وارد کرده که به ترسیم صور مستقل و آرایش و تزیین ابنیه و دیوارها گراییدهاند. باید پذیرفت که نهضت هنری ایرانی مقارن مواجهه با هنر اروپایی بعضاً تأثیر مثبتی در هشیاری و تفکر هنری ایرانیان را آشکار کرده است، بهخصوص در آنجا که قالب ثابت نگارگری کهن فروپاشیده میشود و صحنهی تجربه به فضایی مثالی امّا واقعی و خلقی روی میآورد. هنرمند در این فضا صرفاً به نقاشی نسخههای خطی گرانبها و تذهیب آن نمیپردازد بلکه میکوشد تصویر را با سیاهقلم بعضاً بدون هیچگونه رنگی تجربه کند. این روش کمخرجتر بود و نقاشی و هنر را به دلهای مردم نزدیکتر میکرد. رنگروغن نیز میتوانست روحیات دینی و سنّتی مردم را در فضاهایی جدید و متفاوت از مینیاتورها بازگوید و به نحوی همان مواجههای صورت گیرد که در قلمروی فلسفه و عرفان اسلامی در برخورد با فلسفهی یونانی ۳ و عرفان هندوـ بودایی ۴ رخ داده بود. علیرغم این تحوّل مثبت، محمد زکی حسن تلویحاً میپذیرد که تمام این اهتمامات، انحطاطی را که در هنر نگارگری در حال وقوع بود چاره نمیکرد. هنرمندان دیگر چندان مورد حمایت دربار و اعیان نبودند و آن کوششها مانند تهیهی نسخههای خطی مصور و گرانبهای شاهنامهها و خمسههای درباری و غیره بعد از نیمهی قرن دهم هجری متوقف شده و یا رو به کمی گذاشته بود و تقریباً ازدیاد صور و نقوش وضع تجاری به خود گرفته و بدون فخامت و عظمت، کارهایی صورت میگرفت. امّا آشنایی ایرانیان، چنان که آمد، با تصاویر اروپاییان و نقاشی آنها مربوط به اوایل قرن دهم هجری میشود که شرح آن را بازیلگری در کتاب نقاشی ایرانی داده است.مجموعهای از آثار تقلیدی دورِر آلمانی به دست مبلغان مسیحی یا تجار به ایران آورده شد که گزارش آن در آلبوم کتابخانهی ملی پاریس بهوضوح مشاهده میشود. در منابع ادبی و تاریخی، از نقاشانی که تصاویر اروپایی و طرز کار آنها را تقلید نمودهاند یاد شده؛ مثلاً از شیخ محمد سبزواری یا شیرازی که در کتابخانهی شاه اسماعیل دوم ملقب به عادل کار میکرده (۹۸۴ـ۹۸۵ه/۱۵۷۶ـ۱۵۷۸م) و پس از آن به خدمت شاهعباس پیوسته است. ۵ به اعتقاد توماس آرنولد در کتاب نقاشی در اسلام تأثیر هنر غربی در نقاشی ایرانی بطئی و به کندی صورت گرفته است. این تأثیر ابتدا در زمینهی گزینش موضوعات و سپس در شیوهها از نظر فرم وصورت و بزرگی تصویر بود. نکته آن است که روح ایرانی مانع از رسوخ تام و تمام حوالت هنری نقاشی غربی در آثار آنان شده است. از اینجا برخی معتقدند که ایرانیان هرگز نتوانستند ارزشهای غربی اروپایی را به شایستگی آنچنان که سزاوار است، هضم و جذب کنند. به همین جهت، در تصویرگری کتاب هرگز از معیارهای زیباییشناسی اسلامی و ایرانی تاریخی تخطی نکردند و این ابداعات فقط به آثار جدید تصویری مربوط میشد. درحقیقت، شیوههای کهن تذهیب و نگارگری مقدس و غیرقابلتصرّف از عالم اسلامی تلقی میشد، هرچند قدری توان فنی آثار تنزل میکرد. به اعتقاد بسیاری، تحول در تصویرگری ایرانی از آثار محمدی نقاش فرزند سلطان محمد در نیمهی دوم قرن دهم هجری آغاز میشود. او تصاویر دهاتی و برزگری و عامه را به نحوی نو ارائه کرده است. اوضاع روستایی و مناظر طبیعی در پردههای نقاشی او متحول شده و جنبهی اینجهانی یافته است. وی راهورسم مقدس نسخههای خطی را نفی میکند. همین طریقه است که با ظهور نقاش بزرگ صفوی، یعنی رضا عباسی متحول میشود و به درجهی اعلای ترقی و پیشرفت میرسد. درهرحال، هنر نقاشی اروپایی در نیمهی قرن یازدهم هجری/هفدهم میلادی و در قرن ۱۲ه / ۱۸ میلادی تأثیری تمام در طرز اسلوب نقاشی رضا عباسی ایجاد کرده است. در خدمت این استاد، شاگردانی بودند که به روش و سبک او رفتار مینمودند. مهمتر از همهی آنها معین مصوّر بود که در نیمهی دوم قرن یازدهم و سالهای اولیه قرن بعدی کار میکرد. شاه عباس دوم مشوق و مروج اسلوب نقاشی غرب و فنون چهرهکشی اروپایی بود. ازجمله او محمد زمان نقاش را به اروپا فرستاد تا در آنجا هنر خود را تکمیل کند. او که فنون اروپایی را در ایتالیا فراگرفته بود، به فضای مدرن مسیحی عصر متأخر رنسانس تمایل یافت و به تصویرکردن خانوادهی مقدس، قدیسان و کشیشها و فرشتگان و دیگر مناظر مسیحی پرداخت. با این اوصاف، قرن دهم و یازدهم باید آغاز تحولی معقول در نقاشی ایرانی تلقی گردد، امّا این تحولی مثبت به تحول منفی و صرفاً تقلیدی از فضای تمدن غربی تبدیل شد؛ به نحوی که راهورسم نقاشی اسلامی را از شیوههای هنری تمدن مسلط غربی که در ایران مستولی میشد، جدا کرد. بهاینترتیب، بهواسطهی نفوذ اروپاییان و تحولات سیاسی که بر اثر حضور آنها در ایران رخ نمود، نقاشی و هنر ایران راه فنا و اضمحلال را پیمود و به هنری حاشیهای تبدیل گردید. از همین نظر است که در سراسر قرن ۱۲ هجری/۱۸ میلادی و نیز قرن سیزدهم/۱۹ میلادی اثر شایان ذکری در هنر اسلامی جز کپیها و تقلیدهای ناقص نمیبینیم. آنچه در این دورهی فترت انجام یافته، نقاشیهای رنگروغنی و پردههای بزرگ است که صنعت و رنگِ اروپایی آنها زیادتر از صنعت و صبغهی ایرانی به نظر میرسد. حال پس از این شرح مختصر از سیر انحطاطی هنر اسلامی، بهخصوص هنر نگارگری به مثابهی نمایندهی تجسمی آن، بیآنکه از هنر معماری و نمایشی و بهویژه ادبیات غافل مانیم ــ که این سه در قرن سیزدهم اسلامی فروپاشی و اضمحلال کامل خود را آشکار کردهاند ــ باید به اصل هنر اسلامی بازگردیم که در چند پرسش اساسی آغازین به طرح آنها پرداختیم.
ماهیت و هویت هنر اسلامی و ممیزات آن هنر اسلامی درواقع هنری است که حاصل تفکر و بینش دینی مسلمانان در مواجه آن با آثار هنری بیگانگانی است که هنر آنها در ضمن فتوحات اسلامی تسخیر و تصرّف شده و بهتدریج در حکم مواد در صورت و روح هنری اسلامی هضم و جذب شدهاند. قرآن و روایات معصومان اسلامی نخستین راههای چگونگی تخیل و تفکر در باب عالم وجود و تمثّل معنویت اسلامی را در عرصهی خیال به آدمی آموخت. البته در این میان بودند هنرهایی که در آغاز جذب عالم اسلامی نمیشدند مانند آنچه در نقاشی و هنرهای تجسمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
موضوع تحقیق:
اقتصاد و جامعه
عنوان درس= کار افرینی
مفاهیم اساسی جامعه شناسی
جامعه شناسی و کنش اجتماعی
جامعه شناسی علمی است که برای یافتن تعبیری علی از ماهیت و اثار ان کنش اجتماعی را درک تفسیری می کند0 در اینجا مقصود از کنش ان رفتار انسانی است که دارای معانی ذهنی خاصی باشد0 چنین کنشی یا برونی است یا کاملا درونی0 کنش ممکن است شرکت فعال در موقعیتی بخصوص یا خودداری عمدی از چنین مشارکتی یا پذیرش منفعلانه ی ان باشد0 منتها یک کنش زمانی اجتماعی است که شخص عامل رفتار دیگران را نیز در معانی ذهنی خویش منظور کند و رفتار خویش را با توجه به ان جهت دهد0
الف- مبانی روشی در جامعه شناسی
معنا sinn= meaning بر دو نوع است=
الف= معنایی که به شخص یا مجموعه ای از اشخاص اطلاق می شود0
ب= ان نوعی که در مورد شخص یا اشخاصی فرضی و برای نوع خاصی از کنش به کار می رود0
نوع دوم که نظری است نوع خالص نام دارد0 در انواع خالص به هیچ وجه صحت عینی یا حقانیت متافیزیکی مطرح نیست0 مبنای تمایز بین علوم تجربی کنشها مثل جامعه شناسی و تاریخ و دانش های جزمی چون حقوق- منطق- اخلاق و زیبایی شناسی که به دنبال قطعیت بخشیدن به مفاهیم حقیقی و معتبر برای موضوع تحقیقشان هستند همین انواع خالص است0
البته به سادگی نمی توان از لحاظ تجربی یک کنش معنی دار را از یک رفتار واکنشی صرف که هیچ گونه معنایی انتزاعی در ان دخیل نباشد مجزا کرد0 بخش عمده ای از رفتار مورد نظر جامعه شناسی خصوصا رفتار صرف سنتی در مرز میان این دو قرار می گیرد0 در بسیاری از فرایند های فیزیکی- روانی اثری از کنش معنی دار یعنی کنشی که از نظر ذهنی قابل درک باشد یافت نمی شود0 در دیگر موارد نیز این گونه فرایند ها فقط برای روان شناسان متبحر قابل درک است0 همچنین بسیاری از تجربیات عرفانی نیز که از طریق کلمات قابل انتقال نیستند به سختی برای کسی که در معرض چنین تجربه ای قرار نمی گیرد قابل درک هستند0 در عین حال این بدان معنا نیست که هر کس برای درک هر کنشی خود مجبور به انجام کنشی شبیه به ان باشد0
هر تفسیری و به طور کلی هر علمی خواستار قطعیت و دقت است0 قطعیت درک می تواند مبتنی بر تعقل منطقی یا ریاضی یکدلی عاطفی یا پذیرش هنری باشد0 در تفسیر یک کنش وضوح عقلایی زمانی حاصل می شود که شناخت کامل و دقیقی از مبانی معنایی کنش انجام شده وجود داشته باشد اما دقت و قطعیت حاصل از درک همدلانه زمانی میسر است که زمینه ی احساسی- عاطفی کنش در دسترس باشد0 بالاترین درجه ی درک عقلایی زمانی حاصل می شود که مفاهیم مورد نظر مفاهیم منطقی یا ریاضی باشند یهنی مفاهیمی که فهم معنای انها بی واسطه و بی ابهام ممکن است0
لازم است که در کلیه علوم مربوط به کنش انسانی فرایند ها و پدیده ها یی که کاملا فاقد مفهوم ذهنی اند نیز در نظر گرفته شوند مثلا به شکل محرک نتیجه مشوق یا مانع 0 فقدان مفهوم ذهنی به معنی غیر بشری یا بدون حیات بودن نیست0 هر مصنوعی مثلا یک ماشین تنها از طریق ان مفهومی که در ایجاد و کاربرد ان نهفته یعنی مفهومی که از رابطه ی کنش با مقاصد بسیار مختلف ناشی می شود قابل شناخت است0 بدون مراجعه به چنین مفهومی این ماشین کاملا غیر قابل درک باقی می ماند0 پس انچه در مورد این ماشین قابل درک و شناخت است رابطه ی ان با کنش انسانی ایت خواه به عنوان وسیله و خواه به عنوان هدف0 این همان رابطه ای است که شخص یا اشخاص کنشگر از ان کاملا اگاهند و کنششان در ان راستا قرار دارد و تنها بر اساس همین مقولات است که چنین اشیائی قابل شناختند0
ادراک بر دو نوع است=