حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره؛ آلودگی صوتی ، غول آرام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

آلودگی صوتی ، غول آرام

هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوش‌هایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی می‌تواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.

شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زباله‌های پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما می‌دانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم. خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمی‌دانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوش‌هایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی می‌تواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمی‌گنجد. فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگی‌های دیگر هم بماند)! خواندم که دانشمندان آمده‌اند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار داده‌اند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بی‌زبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نموده‌اند. حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بسته‌ها، وجوه مشترکی داریم. یعنی گوش‌های بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی می‌کنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگی‌های صوتی است که آنها می‌توانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل می‌توانند از قدرت شنوایمان بکاهند. در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، می‌شد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود. آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابان‌های شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راه‌آهن و غیره را دیگر خدا داند... گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری می‌کردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار می‌شدند، می‌شد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله می‌رود و کسی متوجه خرابکاری‌هایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی می‌کردم تا پیروز شوم. راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوش‌هایم سوخت. اما نمی‌توانستم چیزی بگویم. چون در این صورت باید با احترام پیاده می‌شدم و منتظر یک تاکسی دیگر می‌ماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق. پشت چراغ قرمز بوق می‌زند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدم‌هایی که منتظر تاکسی‌اند بوق می‌زند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانه‌های واهی بوق می‌زند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمی‌شنید. فکر می‌کنم در اثر همین آلودگی‌های صوتی، آستانه شنوایی‌اش به کل، کن فیکون شده بود! ... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیون‌ها همین طوری سرشان را می‌اندازند پایین و در روز روشن به خیابان می‌آیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلت‌های پر سر و صدا مبارزه نمی‌کند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آیین‌نامه است؟ چرا شهرداری سعی نمی‌کند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوشش‌های گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بی‌سرپرست را به عهده بگیرد! بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، می‌توان خانه را عایق‌بندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقاب‌های همسایه دیوار به دیوار را شنید! می‌توان شیشه‌ها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید. می‌توان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. می‌توان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوه‌گیری برقی از نوع دستی‌اش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد. در خیابان هم علی‌الحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ آلودگی صوتی ، غول آرام


تحقیق درباره؛ آلودگی صوتی ، غول آرام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

آلودگی صوتی ، غول آرام

هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوش‌هایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی می‌تواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.

شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زباله‌های پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما می‌دانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم. خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمی‌دانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوش‌هایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی می‌تواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمی‌گنجد. فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگی‌های دیگر هم بماند)! خواندم که دانشمندان آمده‌اند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار داده‌اند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بی‌زبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نموده‌اند. حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بسته‌ها، وجوه مشترکی داریم. یعنی گوش‌های بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی می‌کنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگی‌های صوتی است که آنها می‌توانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل می‌توانند از قدرت شنوایمان بکاهند. در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، می‌شد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود. آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابان‌های شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راه‌آهن و غیره را دیگر خدا داند... گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری می‌کردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار می‌شدند، می‌شد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله می‌رود و کسی متوجه خرابکاری‌هایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی می‌کردم تا پیروز شوم. راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوش‌هایم سوخت. اما نمی‌توانستم چیزی بگویم. چون در این صورت باید با احترام پیاده می‌شدم و منتظر یک تاکسی دیگر می‌ماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق. پشت چراغ قرمز بوق می‌زند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدم‌هایی که منتظر تاکسی‌اند بوق می‌زند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانه‌های واهی بوق می‌زند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمی‌شنید. فکر می‌کنم در اثر همین آلودگی‌های صوتی، آستانه شنوایی‌اش به کل، کن فیکون شده بود! ... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیون‌ها همین طوری سرشان را می‌اندازند پایین و در روز روشن به خیابان می‌آیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلت‌های پر سر و صدا مبارزه نمی‌کند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آیین‌نامه است؟ چرا شهرداری سعی نمی‌کند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوشش‌های گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بی‌سرپرست را به عهده بگیرد! بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، می‌توان خانه را عایق‌بندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقاب‌های همسایه دیوار به دیوار را شنید! می‌توان شیشه‌ها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید. می‌توان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. می‌توان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوه‌گیری برقی از نوع دستی‌اش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد. در خیابان هم علی‌الحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ آلودگی صوتی ، غول آرام


تحقیق درباره؛ آلودگی صوتی ، غول آرام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

آلودگی صوتی ، غول آرام

هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوش‌هایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی می‌تواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.

شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زباله‌های پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما می‌دانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم. خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمی‌دانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوش‌هایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی می‌تواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمی‌گنجد. فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگی‌های دیگر هم بماند)! خواندم که دانشمندان آمده‌اند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار داده‌اند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بی‌زبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نموده‌اند. حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بسته‌ها، وجوه مشترکی داریم. یعنی گوش‌های بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی می‌کنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگی‌های صوتی است که آنها می‌توانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل می‌توانند از قدرت شنوایمان بکاهند. در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، می‌شد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود. آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابان‌های شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راه‌آهن و غیره را دیگر خدا داند... گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری می‌کردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار می‌شدند، می‌شد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله می‌رود و کسی متوجه خرابکاری‌هایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی می‌کردم تا پیروز شوم. راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوش‌هایم سوخت. اما نمی‌توانستم چیزی بگویم. چون در این صورت باید با احترام پیاده می‌شدم و منتظر یک تاکسی دیگر می‌ماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق. پشت چراغ قرمز بوق می‌زند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدم‌هایی که منتظر تاکسی‌اند بوق می‌زند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانه‌های واهی بوق می‌زند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمی‌شنید. فکر می‌کنم در اثر همین آلودگی‌های صوتی، آستانه شنوایی‌اش به کل، کن فیکون شده بود! ... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیون‌ها همین طوری سرشان را می‌اندازند پایین و در روز روشن به خیابان می‌آیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلت‌های پر سر و صدا مبارزه نمی‌کند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آیین‌نامه است؟ چرا شهرداری سعی نمی‌کند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوشش‌های گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بی‌سرپرست را به عهده بگیرد! بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، می‌توان خانه را عایق‌بندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقاب‌های همسایه دیوار به دیوار را شنید! می‌توان شیشه‌ها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید. می‌توان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. می‌توان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوه‌گیری برقی از نوع دستی‌اش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد. در خیابان هم علی‌الحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ آلودگی صوتی ، غول آرام


تحقیق درباره؛ آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis

مکانیسم ترکیب آمیلوز را در برگ های Arabidopsis با استفاده از تکنیک های برچسب زنی C بررسی کردیم. در ابتدا این فرضیه را امتحان کردیم که ممکن است malto – oligosaccharides (MOS) به عنوان چاشنی (آستر) برای سنتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. متوجه شدیم ترکیب افزوده شده آمیلوز در دانه ها جدا شده نشاسته با گلوکز ADP تهیه می شود و MOS تهیه می شود و MOS که با دانه ها مقایسه شده با گلوکز ADP تهیه می گردد. علاوه بر این، با استفاده از گیاهان تغییر پذیر (Matant) جمع آوری کننده MOS متوجه شدیم که نسبت به نوع وحشی آمیلوز بیشتری ترکیب گردید که به مقدار MOS در Vivo ارتباط دارد. زمانی که گیاهان تغییر پذیر و نوع وحشی در موقعیت هایی که هر دو خطوط دارای محتوی مشابه MOS هستند، آزمایش گردیدند، هیچ تفاوتی در ترکیب آمیلوز مشاهده نشده همچنین فرضیه ای را آزمایش کردیم که ممکن است شاخه های آمیلو پکتین به عنوان چاشنی برای سینتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. در این مدل شاخه های کشیده آمیلو پکتین برای شکل دادن آمیلوز پشت سر هم شکافته می شوند. آزمایشات تعقیب پالس (ضربه) را انجام دادیم پالس گلوکز ADP برای دانه های جدا شده نشاسته یا CO2 را برای گیاهان سالم به کار بردیم، و با دوره تعقیب در اشکال فرعی بدون برچسب دنبال شد. هیچ انتقال برچسب را از قسمتی از آمیلو پکتین به بخش آمیلوز نشاسته در دانه های جدا شده نشاسته و برگ های سالم با وجود تنوع دوره زمانی تجارب و با استفاده از مسیر تغییر پذیری که نشاسته با مقدار بالایی آمیلوز در آن ترکیب می شود، کشف نکردیم. بنابراین هیچ مدرکی در ترکیب آمیلوز آستر شده Arabidopsis در Arabidopsis وجود ندارد. در نظر می گیریم که MOS آسترهایی برای ترکیب آمیلوز در برگ های Arabidopsis هستند.

نشاسته از دو پلیمر گلوکان (glucan): آمیلو پکتین و آمیلوز تشکیل شده است % 70 یا بیشتر نشاسته گیاهان نوع وحشی، آمیلوپکتین است. آن مولکول بزرگی است که به اندازه زیادی شاخه بندی شده در حالی که آمیلوز کوچکتر بوده و زیاد شاخه بندی نشده است مولکول های آمیلو پکتین برای شکل دادن ماتریکس نیمه بلوری سازماندهی شده اند و مولکول های آمیلوز در حالت نامنظمی در این ماتریکس قرار دارند. آمیلوز و آمیلو پکتین به طور همزمان در طور بیوسنتز دانه نشاسته ترکیب می شوند. بررسی ضد حسی و جهشی نشان داده که ستیاز نشاسته دانه محدود آنزیم 1 منحصرا مسئول ترکیب آمیلوز است. ایزو فرم های سیتاز نشاسته که مسئول ترکیب آمیلو پکتین هستند اساسا به همراه بخشی از این پروتئین هایی که در ماتریکس دانه گنجانده شده اند در شکل قابل حل Plastid جای گرفته اند. بنابراین، حتی زمانی که دانه ها محدود هستند این ایزوفرم ها آمیلوز را ترکیب نمی کنند.

GPSS انتقال باقیمانده گلوکزی یک ADP-GlC را در انتهای کاهش ناپذیر آستر گلوکان کاتالیز میکند، اما نوع این آستر در Vivo مشخص نیست. در ابتدا، ممکن است MOS قابل حل به عنوان استر برای ترکیب آمیلوز عمل کند. زمانی که با دانه های مجزای نشاسته نخود فرنگی، سیب زمینی و جلبک سبز غیر سلولی Chlamydomonas reinhardtii تهیه می شود، MOS بین دو و هفت واحد گلوکز در طول برای شکل دادن آمیلوز در حدود ماتریکس دانه از طریق افزودن گلوکز از گلوکز ADP کشیده می شوند دوما ممکن است شاخه های آمیلو پکتین در حدود ماتریکس از طریق GBSS کشیده و سپس برای شکل دادن آمیلوز شکافته شوند. کار اخیر با دانه های نشاسته که از C. reinhardtii جدا شده این ایده را تضمین کرده است. Vandewal و همکارانش دریافتند که گلوکز گلوکز ADP داخل بخشی از آمیلو پکتین ادغام می شود اما در طول رشد نهفته دانه ها، به بخش آمیلوز انتقال می یابد. در طی این رشد نهفته نیز محتوی آمیلوز در دانه ها افزایش می یابد. این نتایج مطابق ایده ای است که آمیلو پکتین برای GBSS آستر است و آمیلوز از طریق شکافتن زنجیره طولنی توسط فعل و انفعال آنزیمی نامشخص شکل می یابد.

GBSS در حدود دانه های نشاسته ای که از سیب زمینی، سیب زمینی شیرین و embryos نخود فرنگی جدا شده نیز می تواند گلوکز از گلوکز ADP به شاخه های آمیلو پکتین انتقال دهد. بنابراین برای این گونه هایی که شاخه ها برای شکل دادن آمیلوز شکافته می شوند مدرکی وجود ندارد.

هر دو مدل برا چیدن برگ و ترکیب آمیلوز براساس آزمایشاتی است که در Uitro (مایع زجاجیه) انجام شده اگر چه با فراهم آوردن سرنخ های حیاتی، چنین آزمایشاتی نمی تواند نوع آستر را برای ترکیب آمیلوز در Vivo آنزیم های قابل حل ترکیب نشاسته سایر اجزای Plastid شسته شده و ترکیبات آمیلوز در انزوا روی می دهد. این ممکن است شامل فاکتورهایی نشود که بر ترکیب آمیلوز در



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis


تحقیق درباره؛ آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis

مکانیسم ترکیب آمیلوز را در برگ های Arabidopsis با استفاده از تکنیک های برچسب زنی C بررسی کردیم. در ابتدا این فرضیه را امتحان کردیم که ممکن است malto – oligosaccharides (MOS) به عنوان چاشنی (آستر) برای سنتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. متوجه شدیم ترکیب افزوده شده آمیلوز در دانه ها جدا شده نشاسته با گلوکز ADP تهیه می شود و MOS تهیه می شود و MOS که با دانه ها مقایسه شده با گلوکز ADP تهیه می گردد. علاوه بر این، با استفاده از گیاهان تغییر پذیر (Matant) جمع آوری کننده MOS متوجه شدیم که نسبت به نوع وحشی آمیلوز بیشتری ترکیب گردید که به مقدار MOS در Vivo ارتباط دارد. زمانی که گیاهان تغییر پذیر و نوع وحشی در موقعیت هایی که هر دو خطوط دارای محتوی مشابه MOS هستند، آزمایش گردیدند، هیچ تفاوتی در ترکیب آمیلوز مشاهده نشده همچنین فرضیه ای را آزمایش کردیم که ممکن است شاخه های آمیلو پکتین به عنوان چاشنی برای سینتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. در این مدل شاخه های کشیده آمیلو پکتین برای شکل دادن آمیلوز پشت سر هم شکافته می شوند. آزمایشات تعقیب پالس (ضربه) را انجام دادیم پالس گلوکز ADP برای دانه های جدا شده نشاسته یا CO2 را برای گیاهان سالم به کار بردیم، و با دوره تعقیب در اشکال فرعی بدون برچسب دنبال شد. هیچ انتقال برچسب را از قسمتی از آمیلو پکتین به بخش آمیلوز نشاسته در دانه های جدا شده نشاسته و برگ های سالم با وجود تنوع دوره زمانی تجارب و با استفاده از مسیر تغییر پذیری که نشاسته با مقدار بالایی آمیلوز در آن ترکیب می شود، کشف نکردیم. بنابراین هیچ مدرکی در ترکیب آمیلوز آستر شده Arabidopsis در Arabidopsis وجود ندارد. در نظر می گیریم که MOS آسترهایی برای ترکیب آمیلوز در برگ های Arabidopsis هستند.

نشاسته از دو پلیمر گلوکان (glucan): آمیلو پکتین و آمیلوز تشکیل شده است % 70 یا بیشتر نشاسته گیاهان نوع وحشی، آمیلوپکتین است. آن مولکول بزرگی است که به اندازه زیادی شاخه بندی شده در حالی که آمیلوز کوچکتر بوده و زیاد شاخه بندی نشده است مولکول های آمیلو پکتین برای شکل دادن ماتریکس نیمه بلوری سازماندهی شده اند و مولکول های آمیلوز در حالت نامنظمی در این ماتریکس قرار دارند. آمیلوز و آمیلو پکتین به طور همزمان در طور بیوسنتز دانه نشاسته ترکیب می شوند. بررسی ضد حسی و جهشی نشان داده که ستیاز نشاسته دانه محدود آنزیم 1 منحصرا مسئول ترکیب آمیلوز است. ایزو فرم های سیتاز نشاسته که مسئول ترکیب آمیلو پکتین هستند اساسا به همراه بخشی از این پروتئین هایی که در ماتریکس دانه گنجانده شده اند در شکل قابل حل Plastid جای گرفته اند. بنابراین، حتی زمانی که دانه ها محدود هستند این ایزوفرم ها آمیلوز را ترکیب نمی کنند.

GPSS انتقال باقیمانده گلوکزی یک ADP-GlC را در انتهای کاهش ناپذیر آستر گلوکان کاتالیز میکند، اما نوع این آستر در Vivo مشخص نیست. در ابتدا، ممکن است MOS قابل حل به عنوان استر برای ترکیب آمیلوز عمل کند. زمانی که با دانه های مجزای نشاسته نخود فرنگی، سیب زمینی و جلبک سبز غیر سلولی Chlamydomonas reinhardtii تهیه می شود، MOS بین دو و هفت واحد گلوکز در طول برای شکل دادن آمیلوز در حدود ماتریکس دانه از طریق افزودن گلوکز از گلوکز ADP کشیده می شوند دوما ممکن است شاخه های آمیلو پکتین در حدود ماتریکس از طریق GBSS کشیده و سپس برای شکل دادن آمیلوز شکافته شوند. کار اخیر با دانه های نشاسته که از C. reinhardtii جدا شده این ایده را تضمین کرده است. Vandewal و همکارانش دریافتند که گلوکز گلوکز ADP داخل بخشی از آمیلو پکتین ادغام می شود اما در طول رشد نهفته دانه ها، به بخش آمیلوز انتقال می یابد. در طی این رشد نهفته نیز محتوی آمیلوز در دانه ها افزایش می یابد. این نتایج مطابق ایده ای است که آمیلو پکتین برای GBSS آستر است و آمیلوز از طریق شکافتن زنجیره طولنی توسط فعل و انفعال آنزیمی نامشخص شکل می یابد.

GBSS در حدود دانه های نشاسته ای که از سیب زمینی، سیب زمینی شیرین و embryos نخود فرنگی جدا شده نیز می تواند گلوکز از گلوکز ADP به شاخه های آمیلو پکتین انتقال دهد. بنابراین برای این گونه هایی که شاخه ها برای شکل دادن آمیلوز شکافته می شوند مدرکی وجود ندارد.

هر دو مدل برا چیدن برگ و ترکیب آمیلوز براساس آزمایشاتی است که در Uitro (مایع زجاجیه) انجام شده اگر چه با فراهم آوردن سرنخ های حیاتی، چنین آزمایشاتی نمی تواند نوع آستر را برای ترکیب آمیلوز در Vivo آنزیم های قابل حل ترکیب نشاسته سایر اجزای Plastid شسته شده و ترکیبات آمیلوز در انزوا روی می دهد. این ممکن است شامل فاکتورهایی نشود که بر ترکیب آمیلوز در



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis