لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
آلودگی صوتی ، غول آرام
هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.
شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زبالههای پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما میدانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم. خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمیدانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمیگنجد. فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگیهای دیگر هم بماند)! خواندم که دانشمندان آمدهاند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار دادهاند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بیزبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نمودهاند. حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بستهها، وجوه مشترکی داریم. یعنی گوشهای بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی میکنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگیهای صوتی است که آنها میتوانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل میتوانند از قدرت شنوایمان بکاهند. در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، میشد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود. آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابانهای شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راهآهن و غیره را دیگر خدا داند... گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری میکردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار میشدند، میشد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله میرود و کسی متوجه خرابکاریهایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی میکردم تا پیروز شوم. راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوشهایم سوخت. اما نمیتوانستم چیزی بگویم. چون در این صورت باید با احترام پیاده میشدم و منتظر یک تاکسی دیگر میماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق. پشت چراغ قرمز بوق میزند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدمهایی که منتظر تاکسیاند بوق میزند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانههای واهی بوق میزند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمیشنید. فکر میکنم در اثر همین آلودگیهای صوتی، آستانه شنواییاش به کل، کن فیکون شده بود! ... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیونها همین طوری سرشان را میاندازند پایین و در روز روشن به خیابان میآیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلتهای پر سر و صدا مبارزه نمیکند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آییننامه است؟ چرا شهرداری سعی نمیکند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوششهای گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بیسرپرست را به عهده بگیرد! بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، میتوان خانه را عایقبندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقابهای همسایه دیوار به دیوار را شنید! میتوان شیشهها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید. میتوان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. میتوان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوهگیری برقی از نوع دستیاش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد. در خیابان هم علیالحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
آلودگی صوتی ، غول آرام
هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.
شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زبالههای پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما میدانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم. خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمیدانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمیگنجد. فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگیهای دیگر هم بماند)! خواندم که دانشمندان آمدهاند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار دادهاند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بیزبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نمودهاند. حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بستهها، وجوه مشترکی داریم. یعنی گوشهای بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی میکنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگیهای صوتی است که آنها میتوانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل میتوانند از قدرت شنوایمان بکاهند. در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، میشد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود. آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابانهای شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راهآهن و غیره را دیگر خدا داند... گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری میکردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار میشدند، میشد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله میرود و کسی متوجه خرابکاریهایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی میکردم تا پیروز شوم. راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوشهایم سوخت. اما نمیتوانستم چیزی بگویم. چون در این صورت باید با احترام پیاده میشدم و منتظر یک تاکسی دیگر میماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق. پشت چراغ قرمز بوق میزند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدمهایی که منتظر تاکسیاند بوق میزند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانههای واهی بوق میزند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمیشنید. فکر میکنم در اثر همین آلودگیهای صوتی، آستانه شنواییاش به کل، کن فیکون شده بود! ... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیونها همین طوری سرشان را میاندازند پایین و در روز روشن به خیابان میآیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلتهای پر سر و صدا مبارزه نمیکند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آییننامه است؟ چرا شهرداری سعی نمیکند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوششهای گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بیسرپرست را به عهده بگیرد! بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، میتوان خانه را عایقبندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقابهای همسایه دیوار به دیوار را شنید! میتوان شیشهها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید. میتوان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. میتوان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوهگیری برقی از نوع دستیاش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد. در خیابان هم علیالحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
آلودگی صوتی ، غول آرام
هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.
شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زبالههای پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما میدانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم. خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمیدانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمیگنجد. فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگیهای دیگر هم بماند)! خواندم که دانشمندان آمدهاند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار دادهاند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بیزبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نمودهاند. حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بستهها، وجوه مشترکی داریم. یعنی گوشهای بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی میکنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگیهای صوتی است که آنها میتوانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل میتوانند از قدرت شنوایمان بکاهند. در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، میشد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود. آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابانهای شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راهآهن و غیره را دیگر خدا داند... گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری میکردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار میشدند، میشد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله میرود و کسی متوجه خرابکاریهایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی میکردم تا پیروز شوم. راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوشهایم سوخت. اما نمیتوانستم چیزی بگویم. چون در این صورت باید با احترام پیاده میشدم و منتظر یک تاکسی دیگر میماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق. پشت چراغ قرمز بوق میزند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدمهایی که منتظر تاکسیاند بوق میزند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانههای واهی بوق میزند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمیشنید. فکر میکنم در اثر همین آلودگیهای صوتی، آستانه شنواییاش به کل، کن فیکون شده بود! ... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیونها همین طوری سرشان را میاندازند پایین و در روز روشن به خیابان میآیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلتهای پر سر و صدا مبارزه نمیکند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آییننامه است؟ چرا شهرداری سعی نمیکند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوششهای گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بیسرپرست را به عهده بگیرد! بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، میتوان خانه را عایقبندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقابهای همسایه دیوار به دیوار را شنید! میتوان شیشهها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید. میتوان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. میتوان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوهگیری برقی از نوع دستیاش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد. در خیابان هم علیالحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 5 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
میانجی های شیمیایی در سیستم اعصاب مرکزی
Ach 1) استیل کولین :
A استیل کوآنزیم+ کولین Ach کولین + استات
ترانسفرازAch
استرازAch
نقش مهمی در فعالیت های ادراکی خصوصا حافظه برعهده دارد ( آلزایمر بدلیل کمبود آن می باشد)Ach
NE نور اپی نفرین ( 2
تجزیه می شودCOMT , MAOسنتز آن از اسید آمینه تیروزین آغازمی شود ونهایتا توسط سیستم آنزیمی
هوشیاری و تنظیم بیداری برعهده آن میباشد ( افسردگی بدلیل کمبود آن می باشد )
Do 3) دوپامین در نیمه راه سنتز نور اپی نفرین بوده و در مغز به عنوان یک میانجی مستقل عمل می نماید
دوپامین درترشح پرولاکتین، خوردن، خلق وخو واعمال غیرارادی نقش دارد ( جنون بدلیل افزایش آن است )
5-HT 4) سروتونین
سنتز آن از اسید آمینه تریپتوفان آغاز شده و تبدیل به 5 – هیدروکسی تریپتامین ( سروتونین ) می گردد
سروتونین نقش مهمی در تنظیم اشتها و درجه حرارت بدن بر عهده دارد( افسردگی ناشی از کمبود آن است )
GABA 5) گابا
تجزیه گابا ترانس آمیناز گابا گلوتامیک اسید د کربوکسی لاز گلوتامیک اسید
در 90% مسیرهای مغزی بوده و برعکس بقیه نقش مهاری دارد
داروهای آرامبخش – خواب آ ور
تضعیف خفیف در سلولهای عصبی که باعث کاهش اضطراب و آرامش شود Sedation
افزایش تضعیف سبب خواب آوری می شود ( افزایش بیشتر سبب کما و بی هوشی می شود)Hypnotic
چرخه خواب :
REM 30%
90’
Non-REM 70%
1
2
3
4
: رویاهای به یاد ماندنی ، حرکات REM
2 کاهش خستگی Non-REM
کابوسهای شبانه ، خواب با امواج کوتاه 3,4 Non- REM
a
B
GABA
Benz.
Bar.
Cl-
GABA (A)
مکانیسم :
افزایش زمان بازماندن کانال
افزایش فرکانس کانال
Phenobarbital , Thiopental Barbiturates ( 1
می شوند2 Non-REM این داروها سبب کاهش شروع به خواب رفتن و افزایش مرحله
می شوندREM , 3,4Non-REM این داروها سبب کاهش مرحله
این داروها بدلیل عوارض زیاد امروزه استفاده نمی شوند
فنوباربیتال در صرع بزرگ و تیوپنتال به عنوان داروی کمک بی هوشی (طول اثر کوتاه و قدرت اثر بالا)
استفاده می شود
عوارض :
در مسمومیت حاد بزرگترین مشکل تضعیف مرکز تنفس است که می تواند موجب کما و مرگ بیمار شود
این داروها اسیدی بوده و با قلیا یی کردن ادرار می توان دفع آنها را تسریع نمود
در طولانی مدت عوارضی نظیر خواب آلودگی ، عدم تعادل وکاهش مهارتهای حرفه ای آذاردهنده می باشد
با مصرف طولانی این داروها عوارض تحمل ، وابستگی فیزیکی و روانی ( اعتیاد ) دیده می شود و چنانچه
دارو بطور ناگهانی قطع شود عوارض سندرم محرومیت بصورت اضطراب ، تحریک پذیری ، بی قراری و
تشنج دیده می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 5 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
میانجی های شیمیایی در سیستم اعصاب مرکزی
Ach 1) استیل کولین :
A استیل کوآنزیم+ کولین Ach کولین + استات
ترانسفرازAch
استرازAch
نقش مهمی در فعالیت های ادراکی خصوصا حافظه برعهده دارد ( آلزایمر بدلیل کمبود آن می باشد)Ach
NE نور اپی نفرین ( 2
تجزیه می شودCOMT , MAOسنتز آن از اسید آمینه تیروزین آغازمی شود ونهایتا توسط سیستم آنزیمی
هوشیاری و تنظیم بیداری برعهده آن میباشد ( افسردگی بدلیل کمبود آن می باشد )
Do 3) دوپامین در نیمه راه سنتز نور اپی نفرین بوده و در مغز به عنوان یک میانجی مستقل عمل می نماید
دوپامین درترشح پرولاکتین، خوردن، خلق وخو واعمال غیرارادی نقش دارد ( جنون بدلیل افزایش آن است )
5-HT 4) سروتونین
سنتز آن از اسید آمینه تریپتوفان آغاز شده و تبدیل به 5 – هیدروکسی تریپتامین ( سروتونین ) می گردد
سروتونین نقش مهمی در تنظیم اشتها و درجه حرارت بدن بر عهده دارد( افسردگی ناشی از کمبود آن است )
GABA 5) گابا
تجزیه گابا ترانس آمیناز گابا گلوتامیک اسید د کربوکسی لاز گلوتامیک اسید
در 90% مسیرهای مغزی بوده و برعکس بقیه نقش مهاری دارد
داروهای آرامبخش – خواب آ ور
تضعیف خفیف در سلولهای عصبی که باعث کاهش اضطراب و آرامش شود Sedation
افزایش تضعیف سبب خواب آوری می شود ( افزایش بیشتر سبب کما و بی هوشی می شود)Hypnotic
چرخه خواب :
REM 30%
90’
Non-REM 70%
1
2
3
4
: رویاهای به یاد ماندنی ، حرکات REM
2 کاهش خستگی Non-REM
کابوسهای شبانه ، خواب با امواج کوتاه 3,4 Non- REM
a
B
GABA
Benz.
Bar.
Cl-
GABA (A)
مکانیسم :
افزایش زمان بازماندن کانال
افزایش فرکانس کانال
Phenobarbital , Thiopental Barbiturates ( 1
می شوند2 Non-REM این داروها سبب کاهش شروع به خواب رفتن و افزایش مرحله
می شوندREM , 3,4Non-REM این داروها سبب کاهش مرحله
این داروها بدلیل عوارض زیاد امروزه استفاده نمی شوند
فنوباربیتال در صرع بزرگ و تیوپنتال به عنوان داروی کمک بی هوشی (طول اثر کوتاه و قدرت اثر بالا)
استفاده می شود
عوارض :
در مسمومیت حاد بزرگترین مشکل تضعیف مرکز تنفس است که می تواند موجب کما و مرگ بیمار شود
این داروها اسیدی بوده و با قلیا یی کردن ادرار می توان دفع آنها را تسریع نمود
در طولانی مدت عوارضی نظیر خواب آلودگی ، عدم تعادل وکاهش مهارتهای حرفه ای آذاردهنده می باشد
با مصرف طولانی این داروها عوارض تحمل ، وابستگی فیزیکی و روانی ( اعتیاد ) دیده می شود و چنانچه
دارو بطور ناگهانی قطع شود عوارض سندرم محرومیت بصورت اضطراب ، تحریک پذیری ، بی قراری و
تشنج دیده می شود.