لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهران- جنوب
موضوع تحقیق:
آشنایی با همسران و مادران اهل بیت
استاد راهنما:
محقق:
عنوان صفحه
مقدمه 3
خدیجه مادر حضرت فاطمه(س) 4
حضرت فاطمه زهرا(س) 7
سیره حضرت فاطمه (س) 8
حضرت زینب علیهاالسلام 12
سیرهی حضرت زینب(س) 15
امکلثوم 17
زندگانی مادارن چهارده معصوم(ع) 18
نتیجه گیری 24
منابع و مأخذ 26
«مقدمه»
زن در لغت به معنی، نقیض مرد، مادینه ی انسان، همسر مرد است. اما شخصیت این مخلوق الهی در تمامی اعصار، قرون و زمانه متفاوت، و تعابیر و معانی خاصی داشته است.
اعراب مشرک و متعصب، دختران را موجودی شوم پنداشته و آن را مایه ننگ و عار میدانستند و آنان را زنده به گور میساختند.
پروردگار جهانیان، زن را مظهر خلاقیت و جمال و زیبایی خویش آفرید و او را به خلاقیت خود مربی و پرورش دهنده ی افراد جامعه انسانی قرار داد. در اسلام، زنان همانند مردان در مسائل اجتماعی، سیاسی، پایگاه و جایگاهی مناسب دارند. آنان چون مردان با پیامبر اکرم(ص) بیعت نمودند و علیرغم سلب تکلیف آنان در جهاد، همگام با آزادمردان لباس رزم بر تن کرده و در جبهههای نبرد با کفار حضور داشتند. اممسطح از زنانی بود که در جنگ بدر شرکت کرده بود، و خدیجه اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
زیارت اهل قبور
یافته شد که : ارواح با اهل دنیا ارتباط دارند،
به دیدار و ملاقات اهل و عیال خود مى آیند، کارهاى خوب و بد آنها را مشاهده
مى کنند و از اعمالشان خوشحال و ناراحت مى شوند.
حال ببینیم ، آیا زنده ها هم باید به زیارت مردگان بروند یا خیر؟
روایاتى در این زمینه وارد شده که :
باید مرده ها را فراموش نکرد و به زیارتشان رفت ؛ زیرا آنان از زیارت
بازماندگان خوشحال و از زیارت نکردن آنها ناراحت مى شوند.
عبدالله بن سلیمان مى گوید:
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام درباره زیارت اهل قبور سئوال نمودم :
آیا به زیارت آنان بروم ؟
فرمود: بلى ؛
چون روز جمعه شود آنان را زیارت کن ؛ زیرا هر کدام از آنان در تنگى
و ناراحتى باشند، در بین طلوع صبح صادق و طلوع آفتاب گشایش مى یابند.
در این موقع هر کس به زیارت آنها رفته باشد علم و اطلاع پیدا مى کنند!
لیکن چون آفتاب طلوع کند دیگر قادر بر توجه به امور دنیا و زیارت اهل خود
نیستند.
عرض کردم :
آیا آنها از افرادى که به زیارت قبورشان مى روند علم پیدا مى کنند
و از دیدن آنها خوشحال مى شوند؟
فرمود: آرى
و نیز از بازگشت زائرین به محل و خانه خود وحشت مى کنند و ناراحت
مى شوند
نیز محمد بن مسلم مى گوید:
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم :
آیا به زیارت مرده ها برویم ؟
فرمود: آرى
عرض کردم : آیا آنها از رفتن ما به سوى قبرهایشان مطلع مى شوند؟
فرمود: به خدا سوگند آرى !
از آمدن شما بر سر قبرهایشان خبردار مى شوند و از دیدنتان خوشحال مى گردند
و با شما انس مى گیرند.
عرض کردم : وقتى سر قبرشان رفتیم آنان را چگونه زیارت کنیم و چه بگوییم ؟
فرمود: بگو: خدایا!
زمین را از طرف پهلوهاى آنان بگستران
ارواح آنان را به سوى خود بالا بر
مقام رضوان و خشنودى خود را به آنان برسان
و از رحمت خود در آستانه آنها فرود آور که به واسطه آن
تنهائیشان به جمعیت و وحشت شان به انس تبدیل شود
به درستى که تو بر هر کارى توانایى .
چون در بین قبرها هستى یازده مرتبه سوره (( قل هو الله )) را قرائت کن
و ثوابش را به روح آنان هدیه نما؛ زیرا کسى که این عمل را به جاى آورد خداوند
به عدد همه مردگان ثواب و پاداش به او عنایت فرماید.
عبدالله بن سنان مى گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
سلام کردن بر اهل قبور چگونه است ؟
فرمود: چنین مى گویى
سلام بر اهل خانه هایى از مؤ منین و مسلمین
شما زودتر از ما جلودار بودید و پیش از ما رفته اید
ما نیز انشاءاله به شما ملحق خواهیم شد.
در روایات زیادى وارد شده است که :
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام
هر شب پنج شنبه با جمعى از مردم به زیارت مردگان مى رفتند
و در قبرستان بقیع و وادى السلام براى اموات دعا و طلب آمرزش مى نمودند.
فوائد زیارت اهل قبور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
زیارت اهل قبور
یافته شد که : ارواح با اهل دنیا ارتباط دارند،
به دیدار و ملاقات اهل و عیال خود مى آیند، کارهاى خوب و بد آنها را مشاهده
مى کنند و از اعمالشان خوشحال و ناراحت مى شوند.
حال ببینیم ، آیا زنده ها هم باید به زیارت مردگان بروند یا خیر؟
روایاتى در این زمینه وارد شده که :
باید مرده ها را فراموش نکرد و به زیارتشان رفت ؛ زیرا آنان از زیارت
بازماندگان خوشحال و از زیارت نکردن آنها ناراحت مى شوند.
عبدالله بن سلیمان مى گوید:
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام درباره زیارت اهل قبور سئوال نمودم :
آیا به زیارت آنان بروم ؟
فرمود: بلى ؛
چون روز جمعه شود آنان را زیارت کن ؛ زیرا هر کدام از آنان در تنگى
و ناراحتى باشند، در بین طلوع صبح صادق و طلوع آفتاب گشایش مى یابند.
در این موقع هر کس به زیارت آنها رفته باشد علم و اطلاع پیدا مى کنند!
لیکن چون آفتاب طلوع کند دیگر قادر بر توجه به امور دنیا و زیارت اهل خود
نیستند.
عرض کردم :
آیا آنها از افرادى که به زیارت قبورشان مى روند علم پیدا مى کنند
و از دیدن آنها خوشحال مى شوند؟
فرمود: آرى
و نیز از بازگشت زائرین به محل و خانه خود وحشت مى کنند و ناراحت
مى شوند
نیز محمد بن مسلم مى گوید:
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم :
آیا به زیارت مرده ها برویم ؟
فرمود: آرى
عرض کردم : آیا آنها از رفتن ما به سوى قبرهایشان مطلع مى شوند؟
فرمود: به خدا سوگند آرى !
از آمدن شما بر سر قبرهایشان خبردار مى شوند و از دیدنتان خوشحال مى گردند
و با شما انس مى گیرند.
عرض کردم : وقتى سر قبرشان رفتیم آنان را چگونه زیارت کنیم و چه بگوییم ؟
فرمود: بگو: خدایا!
زمین را از طرف پهلوهاى آنان بگستران
ارواح آنان را به سوى خود بالا بر
مقام رضوان و خشنودى خود را به آنان برسان
و از رحمت خود در آستانه آنها فرود آور که به واسطه آن
تنهائیشان به جمعیت و وحشت شان به انس تبدیل شود
به درستى که تو بر هر کارى توانایى .
چون در بین قبرها هستى یازده مرتبه سوره (( قل هو الله )) را قرائت کن
و ثوابش را به روح آنان هدیه نما؛ زیرا کسى که این عمل را به جاى آورد خداوند
به عدد همه مردگان ثواب و پاداش به او عنایت فرماید.
عبدالله بن سنان مى گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
سلام کردن بر اهل قبور چگونه است ؟
فرمود: چنین مى گویى
سلام بر اهل خانه هایى از مؤ منین و مسلمین
شما زودتر از ما جلودار بودید و پیش از ما رفته اید
ما نیز انشاءاله به شما ملحق خواهیم شد.
در روایات زیادى وارد شده است که :
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام
هر شب پنج شنبه با جمعى از مردم به زیارت مردگان مى رفتند
و در قبرستان بقیع و وادى السلام براى اموات دعا و طلب آمرزش مى نمودند.
فوائد زیارت اهل قبور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
واقعیت رسالت از نگاه اهل بیت
بعثت پیغمبر اسلام یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام عالى نبوت و خاتمیت، حساسترین فراز تاریخ درخشان اسلام است.بعثت پیغمبر درست درسن چهل سالگى حضرت انجام گرفت. پیشتر گفتیم که پیغمبر تا آن زمان تحت مراقبت روح القدس قرار داشت، ولى هنوز پیک وحى بر وى نازل نشده بود. قبلا علائمى ازعالم غیب دریافت مىداشت، ولى مامور نبود که آن را به آگاهى خلق هم برساند.
میان مردم قریش و ساکنان مکه رم بود که سالى یک ماه را به حالت گوشه گیرى و انزوا در نقطه خلوتى مىگذرانیدند. (1) درست روشن نیست که انگیزه آنها از این گوشهگیرى چه بوده است، اما مسلم است که این رسم در بین آنها جریان داشت و معمول بود.
نخستین فرد قریش که این رسم را برگزید و آن را معمول داشت عبدالمطلب جد پیغمبر اکرم بود که چون ماه رمضان فرا مىرسید، به پاى کوه حراء مىرفت، و مستمندان را که از آنجا مىگذشتند، یا به آنجا مىرفتند، طعام مىکرد. (2)
به طورى که تواریخ اسلام گواهى مىدهد،پیغمبر نیر پیش از بعثتبه عادت مردان قریش، بارها این رسم را معمول مىداشت. از شهر و غوغاى اجتماع فاصله مىگرفت، و به نقطه خلوتى مىرفت، و به تفکر و تامل مىپرداخت.
پیغمبر حتى در زمانى که کودک خردسالى بود، و در قبیله بنیاسد تحت مراقبت دایه خود «حلیمه» قرار داشت نیز باز بازى کردن با بچهها دورى مىگزید و به کوه حراء مىآمد و به فکر فرو مىرفت. (3) بنابراین انس وى به «کوه حراء» بىسابقه نبود.
در مدتى که بعدها در «حراء» به سر مىبرد،غذایش نان «کعک» و زیتون بود، و چون به اتمام مىرسید، به خانه بازمىگشت ء تجدید قوت مىکرد. گاهى هم همسرش خدیجه باریش غذا مىفرستاد. غذائى که در آن زمانها مصرف مىشد، مختصرو ساده بود. (4)
پیغمبر چند سال قبل از بعثت، سالى یک ماه در حرا به سر مىبرد، و چون روز آخر باز مىگشت، نخستخانه خدا را هفت دور طواف مىکرد، سپس به خانه مىرفت. (5)
کوه حراء امروز در حجازبه مناسبت این که محل بعثت پیغمبر بوده است، «جبل النور» یعنى کوه نور خوانده مىشود. حراء در شمال شهر مکه واقع است، و امروز تقریبا درآخر شهر در کنارجاده به خوبى دیده مىشود. کوههاى حومه مکه اغلب بهم پیوسته است و از سمتشمال تا حدود بندر «جده» واقع در 70 کیلومترى مکه و کنار دریاى سرخ امتداد دارد.
این سلسله جبال که از یک سو به صحراى «عرفات» و سرزمین «منا» وشهر «طائف» و از سوى دیگر به طرف «مدینه» کشیده شده است، با درههاى و بیابانهاى خشک و سوزان و آفتاب طاقتفرساى خود شاید بهترین نقطهاى است که آدمى را در اندیشه عمیق خودشناسى و خداشناسى و دورى از تعلقات جسمانى و تعینات صورى و مادى فرو مىبرد.
کوه حراء بلندترین کوههاى اطراف مکه است، و جدا از کوههاى دیگر به نحو بارزى سر به آسمان کشیده و خودنمائى مىکند. هرچه بیننده به آن نزدیکتر مىشود، مهابت و جلوه کوه بیشتر مىگردد. از ان بلندى د زمان خود پیغمبر قسمتى از خانههاى مکه پیدا بود، و امروز قسمت زیادترى از شهر مکه پیداست. قله کوه نیز درپشتبامها و از توى اطاقهاى بعضى از طبقات ساختمانهاى مکه به خوبى پیدا است.
«غار حراء» که در قله کوه قرار دارد، بسیار کوچک و ساده است. در حقیقت غار نیست، تخته سنگى عضیم به روى دو صخره بزرگترى غلتخورده و بدین گونه تشکیل غار حراء داده است. دهنه غار حراء داده است. دهنه غار به قدیر است که انسان مىتواند وارد و خارج شود. کف آن هم بیش از یک متر و نیم براى نمازگزاردن جا دارد.
غار حراء جائى نبوده که هرکس میل رفتن به آنجا کند، و محلى نیست که انسان بخواهد به آسانى در آن بیاساید. فقط یک چیز براى افراد دوراندیش در آنجا به خوبى به چشم مىخورد، و آن مشاهده کتاب بزرگ آفرینش و قدرت لایزال خداوند بى زوال است که در همه جاى آن نقطه حساس پرتو افکنده و آسمان و زمین را به نحو محسوسى آرایش داده است! براساس تحقیقى که ما نمودهایم پیغمبر مانند جدش عبدالمطلب در پاى کوه حراء فىالمثل در خیمه به سر مىبرده و رهگذران را پذیرائى مىکرده و فقط گاهگاهى به قله کوه مىرفته و به تماشاى جمال آفرینش مىپرداخته است که از جمله لحظه نزول وحى، در روز 27 ماه رجب بوده است.
به طورى که قبلا یادآور شدیم، پیغمبر قبل از بعثت هم حالاتى روحانى داشته و تحت مراقبت روحالقدس گاهى تراوشاتى غیبى مىدیده و اسرارى بر آن حضرت مکشوف مىشده است. هنگامى که پانزده سال بیش نداشت، گاهى صدائى مىشنید، ولى کسى را نمىدید.
هفتسال متوالى بود که نور مخصوصى مىدید و تقریبا شش سال مىگذشت که زمزمهاى از پیغمبر مىشنید، ولى درست نمىدانست موضوع چیست؟
چون ازن اخبار را براى همسرش خدیجه بازگو مىکرد، خدیجه مىگفت: «تو که مردى امین و راستگو و بردبار هستى و دادرس مظلومانى و طرفدار حق و عدالت هستى و قلبى رؤوف و خوئى پسندیده دارى و در مهماننوازى و تحکیم پیوند خویشاوندى سعى بلیغ مبذول مىدارى، اگر مقامى عالى در انتظارت باشد، جاى شگفتى نیست. (6)
هنگامى که به سن سى و هفتسالگى میل به گوشه گیرى و انزواى از خلق پیدا کرد، چندین بار در عالم خواب، سروش غیبى، سخنانى به گوشش سرود، و او را از اسرار تازهاى آگاه ساخت، بعدها نیز در پاى کوه حراء و میان راههاى مکه بارها منادى حق بر او بانگ زد. در هر نوبت صدا را مىشنید ولى صاحب صدا را نمى دید!
در یکى از روزها که در دامنه کوه حراء گوسفندان عمویش ابوطالب را مىچرانید، شنید کسى از نزدیک او را صدا مىزند و مىگوید: یا رسول الله! ولى به هرجا نگریست کسى را ندید. چون به خانه آمد و موضوع را به خدیجه اطلاع داد، خدیجه گفت: امیدوارم چنین باشد. (7)
روز بیست وهفتم ماه رجب محمد بن عبدالله مرد محبوب مکه و چهره درخشان بنى هاشم در غار حراء آرمیده بود و مانند اوقات دیگر از آن بلندى به زمین و زمان و ایام و دوران و جهان و جهانیان مىاندیشید.مىاندیشید که خداى جهان جامعه انسانى را به عنوان شاهکار بزرگ خلقت و نمونه اعلاى آفرینش خلق نمده و همه گونه لیاقت و استعداد را براى ترقى و تعالى به او داده است. همه چیز را برایش فراهم نموده تا او در سیر کمالیخودنانى به کف آرد و به غفلت نخورد. ولى مگر افراد بشر به خصوص ملت عقب مانده و سرگردان عرب و بالاخص افراد خوشگذران و مال دوست و مالدار قریش در این اندیشهها هستند؟ آنها جز به مال و ثروت خود و عیش و نوش و سود و نزول ثروت خود به چیزى نمىاندیشند. شراب و شاهد و ثروت و درآمد، ربا و استثمار مردم نگونبخت و نیازمند، تنها اندیشهاى است که آنها رد سر مىپرورانند...
اینک «او» درست چهل سال پرحادثه را پشتسر نهاده است. تجربه زندگى و پختگى فکر و ارادهاش و استحکام قدرت تعقلش به سرحد کمال رسیده، و از هر نظر براى انجام سؤولیتبزرگ پیغمبرى آماده است. آیا در تمام قلمرو عربستان و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 85
اهل بیت چه کسانی هستند
طبق احادیث متواتر و بیشماری که از طریق شیعه و حتی سنی وارد شده است، آیه تطهیر درباره پیغمبر اکرم(ص) و اهل بیت او نازل شده است. این احادیث درکتابهای معتبر اهل تسنن همچون صحیح مسلم، مسند احمد، درالمنثور، مستدرک الحاکم، ینابیع الموده، جامع الاصول، الصواعق المحرقه، سنن ترمذی، نورالابصار، مناقب خوارزمی و... موجود است و درکتابهای شیعه فراوان است از جمله احادیثی که در منابع اهل تسنن آمده است احادیث ذیل است.
انس ابن مالک می گوید: رسول خدا(ص) تا مدت شش ماه هنگام نماز که به خانه حضرت زهرا(س) میرسید، می فرمود: ای اهل بیت من برخیزید، انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُم تَطهیراً.
حضرت علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) هر روز صبح درب منزل ما تشریف آورده و می فرمود: خدا شما را رحمت کند برای نماز برخیزید، انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُم تَطهیراً.
پیغمبر اکرم(ص) مدتی این برنامه را ادامه داد که مصداق اهل بیت برای همه مشخص شود و به اهمیت موضوع توجه پیدا کنند.
شریک ابن عبدالله میگوید: بعد از رحلت رسول خدا حضرت علی(ع) خطبه خوانده و فرمود: شما را به خدا سوگند آیا جز من و اهل بیتم، کسی را سراغ دارید که آیه«انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُم تَطهیرا»ًدربارهاش نازل شده باشد؟ مردم عرض کردند: نه.
و همچنین حضرت علی(ع) به ابوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند! آیه تطهیر درباره من و همسرم و فرزندانم نازل شده است یا درباره تو و خانوادهات؟ پاسخ داد: درباره تو و خانوادهات.
اشکال: بعضی گفتهاند؛ آیه تطهیر درباره زنان پیغمبر نازل شده؛ زیرا آیات قبل و بعد از آن هم درباره زنهای پیغمبر اکرم)ص) یا لااقل زنان پیغمبر اکرم(ص) هم شامل آیه تطهیر میشوند؛ بنابراین دلیل عصمت نیست؛ زیرا کسی زنان پیغمبر را معصوم نمیداند.
پاسخ: علامه سید عبدالحسین شرف الدین(ره) به چند صورت پاسخ داده است.
این احتمال اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زیرا روایات زیادی که به حد تواتر رسیده است و در شأن نزول آیه آمده میگوید: درباره پیغمبر و فاطمه و علی و حسن و حسین(علیهم السلام) است. اگر درباره زنهای پیغمبر(ص) بود، باید به صورت خطاب مؤنث آمده باشد نه مذکر؛ یعنی باید چنین باشد انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُنَّ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُنَّ تَطهیرا.ً آیه تطهیر بین آیههای قبل و بعد جمله معترضه است و این بین عرب های فصیح مرسوم است و در قرآن هم آمده است؛«فَلمّا رأی قَمیصهُ قد مَن دبر قالَ انّهُ من کیدکنَّ انَّ کیدَکنَّ عظیمٌ یوسف اَعرِض عَن هذا و استَغفِری لِذَنبِک انَّکَ کُنتَ مِنَ الخاطئین» که جمله«یوسف اعرض عن هذا» خطاب به حضرت یوسف و جمله معترضه است و قبل و بعدش خطاب به زلیخا است.
چکیده
آیة تطهیر (احزاب آیه 33)، از مهمترین ادله قرآنی در خصوص فضیلت و برتری اهل بیت (ع) محسوب میگردد مفسران و دانشمندان مذهب اهل بیت و اهل سنت در طول تاریخ درباره این آیه بخثهای زیادی کردهاند.با توجه به اهمیت این موضوع، آیه را به صورت تطبیقی از دیدگاه مذهب اهل بیت (ع) و اهل سنت بررسی میکنیم و به شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط، پاسخ خواهیم داد.البته تا کنون در این خصوص کتابهایی نیز نوشته شده است. از این میان، میتوان از کتابهای مجمع الانوار یا آیه تطهیر و حدیث کساء، نوشتة سید حسین موسوی کرمانی، آیة التطهیر فی احادیث الفریقین، نوشتة آیت الله سید علی موحد ابطحی، اهل البیت یا چهرههای درخشان در آیه تطهیر؛ نوشتة آیت الله شهاب الدین اشراقی و آیت الله محمد فاضل لنکرانی، همچنین اهل البیت فی آیة التطهیر، نوشتة علامه سید جعفر مرتضی عاملی و آیه تطهیر در کتب دو مکتب، نوشتة علامه سید مرتضی عسکری نام برد.اما با وجود این، در هیچ یک از کتب مذکور، همة شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آیة تطهیر جمع بندی و نقد و بررسی نشده است. که ما در این اثر به این نکته، توجه کردهایم. بنابر این، مباحث ارائه شده در این نوشتار شامل این بخشهاست:بخش اوّل: تفسیر و تبیین اجمالی آیة تطهیر؛ بخش دوم: آیة تطهیر از دیدگاه روایات فریقین؛ بخش سوم: آیه تطهیر از دیدگاه مفسران فریقین؛ بخش چهارم: نقد و بررسی شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آیةتطهیر؛ بخش پایانی: نتایج به دست آمده از مباحث گذشته.
بررسی مهمترین لغات آیة تطهیر
خداوند متعال در این سورة چنین میفرماید:...انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً ؛ «خدا فقط میخواهد پلیدی و [گناه] را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. با توجه به اختصاص این نوشتار به همین بخش از آیه، مهمترین واژه های آن را بررسی میکنیم:
1. إنما:
لفظ «إنما» در زبان عربی بیان کننده حصر و انحصار مطلبی است که پس از آن ذکر میشود. همین مطلب را میتوان از آیات متعدد قرآن کریم نیز به دست آورد. به عنوان مثال، خداوند متعال میفرماید:
قُلْ اِنَّماَ هُوَ اِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنی بَرِیٌ مِمَّا تُشرِکوُنَ؛(2)بگو اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم.
بدون شک یگانه بودن معبود و بیزاری پیامبر خدا (ص) از شرک مشرکان مطلبی است که در آن به طور روشن حصر و انحصار به چشم میخورد.(3) آیة شریف تطهیر نیز با توجه به اینکه با لفظ «إنما» شروع شده، دارای دو انحصار است که عبارت اند از:
الف ـ انحصار اراده و خواست خداوند متعال در تطهیر و دور کردن پلیدی؛ب ـ انحصار این عصمت و دوری از پلیدیها و عیوب در اهل بیت.(4)
2. اراده:
راغب اصفهانی چنین میگوید:
فمتی قیل: اراد الله کذا، فمعناه: حکم فیه انه کذا و لیس بکذا؛(5)هر گاه گفته شود: اراد الله؛ خدا اراده کرده است، معنایش آن است که خدا حکم کرده چنین باشد، در حالی که چنین نبوده است.
آیت الله سید علی اکبر قرشی مینویسد: «رود: طلب کردن، خواستن؛ اراده به معنای قصد از همین مادّه است.»(6)به طور کلی، آنچه از دیدگاه واژه شناسان قرآن و زبان عربی به دست میآید، این است که واژة اراده در مورد انسانها به معنای طلب کردن، اختیار و قصد نمودن و دربارة خداوند متعال به معنای اراده، حکم و دستور به کار میرود.
3. رجس:
احمد بن محمد الفیومیمیگوید: