حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق در مورد اسلام و سینما

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اسلام و سینما

هدف‌ از طرح‌ این‌ بحث‌ این‌ است‌ که‌ ببینیم‌: ارزیابی‌ سینما در کدام‌یک‌ از حوزه‌های‌ معرفت‌ دینی‌ ممکن‌ است‌؟ برای‌ پاسخ‌دادن‌ به‌ این‌ سؤال‌، ابتدا باید به‌ برخی‌ نظرات‌ که‌ جسته‌گریخته‌ درباره‌ی‌ سینمای‌ دینی‌ گفته‌ شده‌ است‌، اشاره‌ای‌ بشود.

بعضی‌ مبحث‌ «دین‌ و سینما» را بی‌حاصل‌ می‌دانند، زیرا اصولاً «سینمای‌ دینی‌» را «موجود» نمی‌دانند و اضافه‌شدنِ صفت‌ دینی‌ را به‌ سینما، کاری‌ توهمّی‌ و زائد می‌شمارند. اینان‌ می‌گویند سینما «هنر» است‌ و هنر خود تجلّی آفرینندگی‌ و لطافت‌ روح‌ بشری‌ است‌ و در ذاتِ «هنر»، مرتبه‌ی‌ خلیفة‌اللّهی انسان‌ بروز می‌کند و به‌ همین‌ دلائل‌، هنر خود هم‌عرضِ دین‌ و بلکه‌ برتر از آن‌ است‌. این‌ افراد معتقدند دین‌ در عینی‌ترین‌ بروزش‌، سلسله‌ای‌ از بایدها و نبایدها است‌ که‌ درنهایت‌ به‌ یک‌ دستگاه‌ تکلیفی‌ تبدیل‌ می‌شود و اخلاق‌ را وضع‌ می‌کند که‌ آن‌ هم‌ بیش‌تر اعتباری‌ است‌؛ در حالی‌ که‌ هنر یک‌سره‌ در کار توصیف‌ و شناخت‌ هستی‌ است‌ و با «علم‌ حضوری‌» معرفتی‌ در هستی‌ ایجاد می‌کند که‌ بسیار برتر از اخلاق‌ و تکلیف‌ است‌ و نیازِ کمال‌جویی‌ و شناخت‌ را در انسان‌ سیراب‌ می‌نماید. پس‌ اضافه‌کردنِ صفت‌ دینی‌ به‌ هنر و به‌ تبع‌ آن‌ به‌ سینما، کاری‌ عبث‌ و حتی‌ ویرانگر است‌، چرا که‌ مانعِ وَجْهِ کمال‌جویانه‌ی‌ هنر و سینما است‌. اینان‌ درحقیقت‌، با تقدیس‌ مقام‌ هنر، بحثِ «هنر دینی‌» و به‌ تبع‌ آن‌ «سینمای‌ دینی‌» را منتفی‌ می‌دانند، که‌ البته‌ سخنشان‌ جای‌ تأمّل‌ فراوان‌ دارد.

برخی‌ دیگر معتقدند «سینمای‌ دینی‌» و «هنر دینی‌» وجود ندارد، امّا سینماگر و هنرمندِ متدین‌ وجود دارد؛ چرا که‌ اگر کسی‌ متدین‌ باشد و با چشم‌ دین‌ به‌ جهان‌ بنگرد، نگاهش‌ در حاصلِ هنری‌ و سینمایی‌اش‌ نیز جاری‌ می‌شود و ناگزیر حاصلِ کارش‌ دینی‌ است‌ ولی‌ این‌ حاصل‌ شکل‌ و گونه‌ی‌ سینمایی‌ خاص‌ و دستورالعمل‌ خاصی‌ ندارد بلکه‌ مهم‌ نگاه‌ هنرمند است‌. به‌ این‌ معنی‌ سینمای‌ دینی‌ عنوانی‌ غلط‌ و منحرف‌کننده‌ است‌؛ پس‌ باید دنبال‌ سینماگرِ متدین‌ بود. اینان‌ درحقیقت‌، امکانِ بروزِ محصولِ هنری‌ برخلافِ نگاهِ هنرمند را از جانب‌ او منتفی‌ می‌دانند. معنی دیگر این‌ سخن‌ این‌ است‌ که‌ هیچ‌ محصول‌ هنری ریاکارانه‌ای‌ امکانِ تولید ندارد و هنرمند نمی‌تواند ریاکارانه‌ اثری‌ را برخلاف‌ نگاهش‌ به‌ هستی‌ بیافریند. از سوی‌ دیگر، همیشه‌ این‌ امکان‌ هست‌ که‌ کسی‌ به‌ جهان‌بینی‌ خود، شاعر نباشد و در حالی‌ که‌ خود را متدین‌ فرض‌ می‌کند، نگاهش‌ به‌ جهان‌، غیردینی‌ باشد. بلافاصله‌ این‌ سؤال‌ پیش‌ می‌آید که‌ اگر بنا باشد به‌ جای‌ «سینمای‌ دینی‌»، «سینماگر متدین‌» را شاخص‌ بدانیم‌، چه‌ کسی‌ متدین‌ است‌: 1ـ آیا متدین‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ ظواهر دین‌ آراسته‌ است‌؟ 2ـ آیا کسی‌ که‌ به‌ احکام‌ دینی‌ عمل‌ می‌کند، متدین‌ است‌؟ 3ـ آیا کسی‌ که‌ صرفاً اقرار به‌ تدین‌ می‌کند، متدین‌ است‌؟ 4ـ یا کسی‌ که‌ قلباً و عمیقاً باورِ دینی‌ دارد، متدین‌ است‌؟ هر کدام‌ از این‌ها در چه‌ درجه‌ای‌ از معرفت‌ و شعورِ دینی‌ قرار دارند؟ معیار تشخیص‌ این‌ مراتب‌ چیست‌؟ اگر همه‌ی‌ این‌ها را فیلم‌ساز متدین‌ بدانیم‌، آیا حاصل‌ کارشان‌ یک‌ نوع‌ سینما با یک‌ جور تأثیرگذاری‌ (به‌ درجات‌ متفاوت‌) خواهد بود؟ آیا ممکن‌ نیست‌ فیلم‌سازی‌ به‌ ظاهر متدین‌ باشد، امّا حاصل‌ کارش‌ ضددینی‌ و تأثیرگذاری‌اش‌ ایجاد دافعه‌ی‌ دینداری‌ بکند؟ اگر این‌ احتمال‌ را بپذیریم‌ که‌ ممکن‌ است‌ یک‌ فردِ متدین‌ فیلمی‌ ضددینی‌ بسازد، پس‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسیم‌ که‌ باید در خصوصیت‌ «سینمای‌ دینی‌» کنکاش‌ کنیم‌ نه‌ در خصوصیت‌ «سینماگر متدین‌»، چون‌ در هر صورت‌ در میان‌ مدعیانِ دین‌ هم‌ باب‌ بحث‌ نگاه‌ دینی‌ و نگاه‌ غیردینی‌ مفتوح‌ است‌.

در کنار گفته‌های‌ پیشین‌ که‌ مباحثات‌ جدّی‌ و عمیقی‌ را می‌طلبد، عده‌ای‌ نیز هستند که‌ به‌ وجود «سینمای‌ دینی‌» اعتقاد دارند امّا معیار سنجش‌ سینمای‌ دینی‌ را در ظواهر عینی‌ آن‌ جست‌وجو می‌کنند و از قشری‌ترین‌ نمادهای‌ دینی‌، مثل‌ نشان‌دادنِ مناره‌ و گنبد مساجد و حجاب‌ زنان‌ و ریش‌ مردان‌ و انگشتر عقیق‌ و تسبیح‌ در دستِ مردان‌ آغاز می‌کنند تا درنهایتِ تکامل‌ خود، به‌ وجوهِ اخلاقی‌ شخصیت‌های‌ فیلم‌ و تعبّد و تشرع‌ آن‌ها برسند و ارزش‌هایی‌ از قبیل‌ نمازخوان‌بودن‌، درستکاربودن‌، اهل‌حلال‌وحرام‌بودن‌ و به‌ زیارتگاه‌ها رفتن‌ و امثال‌ آن‌ را نشان‌ دهند، که‌ البته‌ تمامی‌ این‌ وجوه‌ را در مراتب‌ ظاهری‌ و عینی‌ و ملموس‌ و عوام‌فهم‌ جست‌وجو می‌کنند.

در مقابل‌ این‌ گروه‌، کسانی‌ می‌گویند ممکن‌ است‌ فیلمی‌ تمام‌ این‌ ظواهر را داشته‌ باشد، امّا در تأثیر نهایی‌، فیلمی‌ غیردینی‌ محسوب‌ شود و حتی‌ اثری‌ ضددینی‌ از آب‌ درآید؛ چرا که‌ جوهر دینی‌ یک‌ اثر در نگاهی‌ است‌ که‌ به‌ تماشاگر القا می‌کند و چه‌ بسا این‌ نگاهِ به‌ هستی‌ نگاهی‌ غیردینی‌ باشد. بنابراین‌ اگر به‌ ظواهر بسنده‌ کنیم‌، بسیار ممکن‌ است‌ دچار نفاق‌ شویم‌ و در حالی‌ که‌ ظاهر فیلم‌ از دین‌ دم‌ می‌زند، باطنش‌ مدافع‌ کفر باشد و این‌ اوج‌ نفاق‌ است‌ و چنین‌ سینمایی‌ پیش‌ از آن‌که‌ سینمای‌ دینی‌ باشد، سینمای‌ نفاق‌ است‌. در مقابل‌، ممکن‌ است‌ فیلمی‌ اصلاً ظاهر دینی‌ نداشته‌ باشد، امّا بر تماشاگرش‌ تأثیری‌ دینی‌ بگذارد و او را متوجه‌ مبدأ و معاد کند. چنین‌ فیلمی‌ به‌ ظاهر غیردینی‌ ولی‌ باطناً دینی‌ است‌. دسته‌ی‌ اول‌ که‌ ظاهرپسندند از «برون‌ و قال‌» می‌گویند و دسته‌ی‌ دوم‌ به‌ «درون‌ و حال‌» می‌پردازند و هی‌هی شبانی‌ را که‌ «وصل‌» می‌جوید، خداجویی‌ می‌دانند و جوهرِ دین‌ را در این‌ وصل‌ می‌دانند. امّا سینمای‌ متظاهر به‌ دین‌ چه‌ بسا به‌ لحاظ‌ تأثیر باعث‌ «فصل‌» (جدایی‌) شود. پس‌ ظاهرگرایی‌ دینی‌ نه‌ تنها معیار نیست‌، بلکه‌ گاه‌ مضّر هم‌ است‌ و به‌ جوهر باوردینی‌ لطمه‌ می‌زند. پندگویی‌ چنین‌ سینمایی‌ به‌ سخنان‌ آن‌ واعظ‌ شهر می‌ماند که‌ عارف‌ را از مسجد و از مدرسه‌ بیزار می‌کند. 2

پس‌ نه‌ ظاهر دین‌ معیار است‌ و نه‌ سینماگر متدین‌ قابل‌ شناسایی‌. پس‌ تکلیف‌ چیست‌؟ با این‌ همه‌ اقوال‌ گوناگون‌ بالاخره‌ سینمای‌ دینی‌ را در کجا و بر اساس‌ چه‌ معیاری‌ ارزیابی‌ کنیم‌؟ و اگر بخواهیم‌ با زبان‌ معارف‌ دینی‌ در مورد هنر و سینما سخن‌ بگوییم‌، کدام‌ زبان‌ و کدام‌ حوزه‌ی‌ معرفتی‌ را باید برگزینیم‌؟



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اسلام و سینما


دانلود تحقیق در مورد اسلام و سینما

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اسلام و سینما

هدف‌ از طرح‌ این‌ بحث‌ این‌ است‌ که‌ ببینیم‌: ارزیابی‌ سینما در کدام‌یک‌ از حوزه‌های‌ معرفت‌ دینی‌ ممکن‌ است‌؟ برای‌ پاسخ‌دادن‌ به‌ این‌ سؤال‌، ابتدا باید به‌ برخی‌ نظرات‌ که‌ جسته‌گریخته‌ درباره‌ی‌ سینمای‌ دینی‌ گفته‌ شده‌ است‌، اشاره‌ای‌ بشود.

بعضی‌ مبحث‌ «دین‌ و سینما» را بی‌حاصل‌ می‌دانند، زیرا اصولاً «سینمای‌ دینی‌» را «موجود» نمی‌دانند و اضافه‌شدنِ صفت‌ دینی‌ را به‌ سینما، کاری‌ توهمّی‌ و زائد می‌شمارند. اینان‌ می‌گویند سینما «هنر» است‌ و هنر خود تجلّی آفرینندگی‌ و لطافت‌ روح‌ بشری‌ است‌ و در ذاتِ «هنر»، مرتبه‌ی‌ خلیفة‌اللّهی انسان‌ بروز می‌کند و به‌ همین‌ دلائل‌، هنر خود هم‌عرضِ دین‌ و بلکه‌ برتر از آن‌ است‌. این‌ افراد معتقدند دین‌ در عینی‌ترین‌ بروزش‌، سلسله‌ای‌ از بایدها و نبایدها است‌ که‌ درنهایت‌ به‌ یک‌ دستگاه‌ تکلیفی‌ تبدیل‌ می‌شود و اخلاق‌ را وضع‌ می‌کند که‌ آن‌ هم‌ بیش‌تر اعتباری‌ است‌؛ در حالی‌ که‌ هنر یک‌سره‌ در کار توصیف‌ و شناخت‌ هستی‌ است‌ و با «علم‌ حضوری‌» معرفتی‌ در هستی‌ ایجاد می‌کند که‌ بسیار برتر از اخلاق‌ و تکلیف‌ است‌ و نیازِ کمال‌جویی‌ و شناخت‌ را در انسان‌ سیراب‌ می‌نماید. پس‌ اضافه‌کردنِ صفت‌ دینی‌ به‌ هنر و به‌ تبع‌ آن‌ به‌ سینما، کاری‌ عبث‌ و حتی‌ ویرانگر است‌، چرا که‌ مانعِ وَجْهِ کمال‌جویانه‌ی‌ هنر و سینما است‌. اینان‌ درحقیقت‌، با تقدیس‌ مقام‌ هنر، بحثِ «هنر دینی‌» و به‌ تبع‌ آن‌ «سینمای‌ دینی‌» را منتفی‌ می‌دانند، که‌ البته‌ سخنشان‌ جای‌ تأمّل‌ فراوان‌ دارد.

برخی‌ دیگر معتقدند «سینمای‌ دینی‌» و «هنر دینی‌» وجود ندارد، امّا سینماگر و هنرمندِ متدین‌ وجود دارد؛ چرا که‌ اگر کسی‌ متدین‌ باشد و با چشم‌ دین‌ به‌ جهان‌ بنگرد، نگاهش‌ در حاصلِ هنری‌ و سینمایی‌اش‌ نیز جاری‌ می‌شود و ناگزیر حاصلِ کارش‌ دینی‌ است‌ ولی‌ این‌ حاصل‌ شکل‌ و گونه‌ی‌ سینمایی‌ خاص‌ و دستورالعمل‌ خاصی‌ ندارد بلکه‌ مهم‌ نگاه‌ هنرمند است‌. به‌ این‌ معنی‌ سینمای‌ دینی‌ عنوانی‌ غلط‌ و منحرف‌کننده‌ است‌؛ پس‌ باید دنبال‌ سینماگرِ متدین‌ بود. اینان‌ درحقیقت‌، امکانِ بروزِ محصولِ هنری‌ برخلافِ نگاهِ هنرمند را از جانب‌ او منتفی‌ می‌دانند. معنی دیگر این‌ سخن‌ این‌ است‌ که‌ هیچ‌ محصول‌ هنری ریاکارانه‌ای‌ امکانِ تولید ندارد و هنرمند نمی‌تواند ریاکارانه‌ اثری‌ را برخلاف‌ نگاهش‌ به‌ هستی‌ بیافریند. از سوی‌ دیگر، همیشه‌ این‌ امکان‌ هست‌ که‌ کسی‌ به‌ جهان‌بینی‌ خود، شاعر نباشد و در حالی‌ که‌ خود را متدین‌ فرض‌ می‌کند، نگاهش‌ به‌ جهان‌، غیردینی‌ باشد. بلافاصله‌ این‌ سؤال‌ پیش‌ می‌آید که‌ اگر بنا باشد به‌ جای‌ «سینمای‌ دینی‌»، «سینماگر متدین‌» را شاخص‌ بدانیم‌، چه‌ کسی‌ متدین‌ است‌: 1ـ آیا متدین‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ ظواهر دین‌ آراسته‌ است‌؟ 2ـ آیا کسی‌ که‌ به‌ احکام‌ دینی‌ عمل‌ می‌کند، متدین‌ است‌؟ 3ـ آیا کسی‌ که‌ صرفاً اقرار به‌ تدین‌ می‌کند، متدین‌ است‌؟ 4ـ یا کسی‌ که‌ قلباً و عمیقاً باورِ دینی‌ دارد، متدین‌ است‌؟ هر کدام‌ از این‌ها در چه‌ درجه‌ای‌ از معرفت‌ و شعورِ دینی‌ قرار دارند؟ معیار تشخیص‌ این‌ مراتب‌ چیست‌؟ اگر همه‌ی‌ این‌ها را فیلم‌ساز متدین‌ بدانیم‌، آیا حاصل‌ کارشان‌ یک‌ نوع‌ سینما با یک‌ جور تأثیرگذاری‌ (به‌ درجات‌ متفاوت‌) خواهد بود؟ آیا ممکن‌ نیست‌ فیلم‌سازی‌ به‌ ظاهر متدین‌ باشد، امّا حاصل‌ کارش‌ ضددینی‌ و تأثیرگذاری‌اش‌ ایجاد دافعه‌ی‌ دینداری‌ بکند؟ اگر این‌ احتمال‌ را بپذیریم‌ که‌ ممکن‌ است‌ یک‌ فردِ متدین‌ فیلمی‌ ضددینی‌ بسازد، پس‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسیم‌ که‌ باید در خصوصیت‌ «سینمای‌ دینی‌» کنکاش‌ کنیم‌ نه‌ در خصوصیت‌ «سینماگر متدین‌»، چون‌ در هر صورت‌ در میان‌ مدعیانِ دین‌ هم‌ باب‌ بحث‌ نگاه‌ دینی‌ و نگاه‌ غیردینی‌ مفتوح‌ است‌.

در کنار گفته‌های‌ پیشین‌ که‌ مباحثات‌ جدّی‌ و عمیقی‌ را می‌طلبد، عده‌ای‌ نیز هستند که‌ به‌ وجود «سینمای‌ دینی‌» اعتقاد دارند امّا معیار سنجش‌ سینمای‌ دینی‌ را در ظواهر عینی‌ آن‌ جست‌وجو می‌کنند و از قشری‌ترین‌ نمادهای‌ دینی‌، مثل‌ نشان‌دادنِ مناره‌ و گنبد مساجد و حجاب‌ زنان‌ و ریش‌ مردان‌ و انگشتر عقیق‌ و تسبیح‌ در دستِ مردان‌ آغاز می‌کنند تا درنهایتِ تکامل‌ خود، به‌ وجوهِ اخلاقی‌ شخصیت‌های‌ فیلم‌ و تعبّد و تشرع‌ آن‌ها برسند و ارزش‌هایی‌ از قبیل‌ نمازخوان‌بودن‌، درستکاربودن‌، اهل‌حلال‌وحرام‌بودن‌ و به‌ زیارتگاه‌ها رفتن‌ و امثال‌ آن‌ را نشان‌ دهند، که‌ البته‌ تمامی‌ این‌ وجوه‌ را در مراتب‌ ظاهری‌ و عینی‌ و ملموس‌ و عوام‌فهم‌ جست‌وجو می‌کنند.

در مقابل‌ این‌ گروه‌، کسانی‌ می‌گویند ممکن‌ است‌ فیلمی‌ تمام‌ این‌ ظواهر را داشته‌ باشد، امّا در تأثیر نهایی‌، فیلمی‌ غیردینی‌ محسوب‌ شود و حتی‌ اثری‌ ضددینی‌ از آب‌ درآید؛ چرا که‌ جوهر دینی‌ یک‌ اثر در نگاهی‌ است‌ که‌ به‌ تماشاگر القا می‌کند و چه‌ بسا این‌ نگاهِ به‌ هستی‌ نگاهی‌ غیردینی‌ باشد. بنابراین‌ اگر به‌ ظواهر بسنده‌ کنیم‌، بسیار ممکن‌ است‌ دچار نفاق‌ شویم‌ و در حالی‌ که‌ ظاهر فیلم‌ از دین‌ دم‌ می‌زند، باطنش‌ مدافع‌ کفر باشد و این‌ اوج‌ نفاق‌ است‌ و چنین‌ سینمایی‌ پیش‌ از آن‌که‌ سینمای‌ دینی‌ باشد، سینمای‌ نفاق‌ است‌. در مقابل‌، ممکن‌ است‌ فیلمی‌ اصلاً ظاهر دینی‌ نداشته‌ باشد، امّا بر تماشاگرش‌ تأثیری‌ دینی‌ بگذارد و او را متوجه‌ مبدأ و معاد کند. چنین‌ فیلمی‌ به‌ ظاهر غیردینی‌ ولی‌ باطناً دینی‌ است‌. دسته‌ی‌ اول‌ که‌ ظاهرپسندند از «برون‌ و قال‌» می‌گویند و دسته‌ی‌ دوم‌ به‌ «درون‌ و حال‌» می‌پردازند و هی‌هی شبانی‌ را که‌ «وصل‌» می‌جوید، خداجویی‌ می‌دانند و جوهرِ دین‌ را در این‌ وصل‌ می‌دانند. امّا سینمای‌ متظاهر به‌ دین‌ چه‌ بسا به‌ لحاظ‌ تأثیر باعث‌ «فصل‌» (جدایی‌) شود. پس‌ ظاهرگرایی‌ دینی‌ نه‌ تنها معیار نیست‌، بلکه‌ گاه‌ مضّر هم‌ است‌ و به‌ جوهر باوردینی‌ لطمه‌ می‌زند. پندگویی‌ چنین‌ سینمایی‌ به‌ سخنان‌ آن‌ واعظ‌ شهر می‌ماند که‌ عارف‌ را از مسجد و از مدرسه‌ بیزار می‌کند. 2

پس‌ نه‌ ظاهر دین‌ معیار است‌ و نه‌ سینماگر متدین‌ قابل‌ شناسایی‌. پس‌ تکلیف‌ چیست‌؟ با این‌ همه‌ اقوال‌ گوناگون‌ بالاخره‌ سینمای‌ دینی‌ را در کجا و بر اساس‌ چه‌ معیاری‌ ارزیابی‌ کنیم‌؟ و اگر بخواهیم‌ با زبان‌ معارف‌ دینی‌ در مورد هنر و سینما سخن‌ بگوییم‌، کدام‌ زبان‌ و کدام‌ حوزه‌ی‌ معرفتی‌ را باید برگزینیم‌؟



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اسلام و سینما


دانلود تحقیق در مورد اسلام و سینما

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اسلام و سینما

هدف‌ از طرح‌ این‌ بحث‌ این‌ است‌ که‌ ببینیم‌: ارزیابی‌ سینما در کدام‌یک‌ از حوزه‌های‌ معرفت‌ دینی‌ ممکن‌ است‌؟ برای‌ پاسخ‌دادن‌ به‌ این‌ سؤال‌، ابتدا باید به‌ برخی‌ نظرات‌ که‌ جسته‌گریخته‌ درباره‌ی‌ سینمای‌ دینی‌ گفته‌ شده‌ است‌، اشاره‌ای‌ بشود.

بعضی‌ مبحث‌ «دین‌ و سینما» را بی‌حاصل‌ می‌دانند، زیرا اصولاً «سینمای‌ دینی‌» را «موجود» نمی‌دانند و اضافه‌شدنِ صفت‌ دینی‌ را به‌ سینما، کاری‌ توهمّی‌ و زائد می‌شمارند. اینان‌ می‌گویند سینما «هنر» است‌ و هنر خود تجلّی آفرینندگی‌ و لطافت‌ روح‌ بشری‌ است‌ و در ذاتِ «هنر»، مرتبه‌ی‌ خلیفة‌اللّهی انسان‌ بروز می‌کند و به‌ همین‌ دلائل‌، هنر خود هم‌عرضِ دین‌ و بلکه‌ برتر از آن‌ است‌. این‌ افراد معتقدند دین‌ در عینی‌ترین‌ بروزش‌، سلسله‌ای‌ از بایدها و نبایدها است‌ که‌ درنهایت‌ به‌ یک‌ دستگاه‌ تکلیفی‌ تبدیل‌ می‌شود و اخلاق‌ را وضع‌ می‌کند که‌ آن‌ هم‌ بیش‌تر اعتباری‌ است‌؛ در حالی‌ که‌ هنر یک‌سره‌ در کار توصیف‌ و شناخت‌ هستی‌ است‌ و با «علم‌ حضوری‌» معرفتی‌ در هستی‌ ایجاد می‌کند که‌ بسیار برتر از اخلاق‌ و تکلیف‌ است‌ و نیازِ کمال‌جویی‌ و شناخت‌ را در انسان‌ سیراب‌ می‌نماید. پس‌ اضافه‌کردنِ صفت‌ دینی‌ به‌ هنر و به‌ تبع‌ آن‌ به‌ سینما، کاری‌ عبث‌ و حتی‌ ویرانگر است‌، چرا که‌ مانعِ وَجْهِ کمال‌جویانه‌ی‌ هنر و سینما است‌. اینان‌ درحقیقت‌، با تقدیس‌ مقام‌ هنر، بحثِ «هنر دینی‌» و به‌ تبع‌ آن‌ «سینمای‌ دینی‌» را منتفی‌ می‌دانند، که‌ البته‌ سخنشان‌ جای‌ تأمّل‌ فراوان‌ دارد.

برخی‌ دیگر معتقدند «سینمای‌ دینی‌» و «هنر دینی‌» وجود ندارد، امّا سینماگر و هنرمندِ متدین‌ وجود دارد؛ چرا که‌ اگر کسی‌ متدین‌ باشد و با چشم‌ دین‌ به‌ جهان‌ بنگرد، نگاهش‌ در حاصلِ هنری‌ و سینمایی‌اش‌ نیز جاری‌ می‌شود و ناگزیر حاصلِ کارش‌ دینی‌ است‌ ولی‌ این‌ حاصل‌ شکل‌ و گونه‌ی‌ سینمایی‌ خاص‌ و دستورالعمل‌ خاصی‌ ندارد بلکه‌ مهم‌ نگاه‌ هنرمند است‌. به‌ این‌ معنی‌ سینمای‌ دینی‌ عنوانی‌ غلط‌ و منحرف‌کننده‌ است‌؛ پس‌ باید دنبال‌ سینماگرِ متدین‌ بود. اینان‌ درحقیقت‌، امکانِ بروزِ محصولِ هنری‌ برخلافِ نگاهِ هنرمند را از جانب‌ او منتفی‌ می‌دانند. معنی دیگر این‌ سخن‌ این‌ است‌ که‌ هیچ‌ محصول‌ هنری ریاکارانه‌ای‌ امکانِ تولید ندارد و هنرمند نمی‌تواند ریاکارانه‌ اثری‌ را برخلاف‌ نگاهش‌ به‌ هستی‌ بیافریند. از سوی‌ دیگر، همیشه‌ این‌ امکان‌ هست‌ که‌ کسی‌ به‌ جهان‌بینی‌ خود، شاعر نباشد و در حالی‌ که‌ خود را متدین‌ فرض‌ می‌کند، نگاهش‌ به‌ جهان‌، غیردینی‌ باشد. بلافاصله‌ این‌ سؤال‌ پیش‌ می‌آید که‌ اگر بنا باشد به‌ جای‌ «سینمای‌ دینی‌»، «سینماگر متدین‌» را شاخص‌ بدانیم‌، چه‌ کسی‌ متدین‌ است‌: 1ـ آیا متدین‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ ظواهر دین‌ آراسته‌ است‌؟ 2ـ آیا کسی‌ که‌ به‌ احکام‌ دینی‌ عمل‌ می‌کند، متدین‌ است‌؟ 3ـ آیا کسی‌ که‌ صرفاً اقرار به‌ تدین‌ می‌کند، متدین‌ است‌؟ 4ـ یا کسی‌ که‌ قلباً و عمیقاً باورِ دینی‌ دارد، متدین‌ است‌؟ هر کدام‌ از این‌ها در چه‌ درجه‌ای‌ از معرفت‌ و شعورِ دینی‌ قرار دارند؟ معیار تشخیص‌ این‌ مراتب‌ چیست‌؟ اگر همه‌ی‌ این‌ها را فیلم‌ساز متدین‌ بدانیم‌، آیا حاصل‌ کارشان‌ یک‌ نوع‌ سینما با یک‌ جور تأثیرگذاری‌ (به‌ درجات‌ متفاوت‌) خواهد بود؟ آیا ممکن‌ نیست‌ فیلم‌سازی‌ به‌ ظاهر متدین‌ باشد، امّا حاصل‌ کارش‌ ضددینی‌ و تأثیرگذاری‌اش‌ ایجاد دافعه‌ی‌ دینداری‌ بکند؟ اگر این‌ احتمال‌ را بپذیریم‌ که‌ ممکن‌ است‌ یک‌ فردِ متدین‌ فیلمی‌ ضددینی‌ بسازد، پس‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسیم‌ که‌ باید در خصوصیت‌ «سینمای‌ دینی‌» کنکاش‌ کنیم‌ نه‌ در خصوصیت‌ «سینماگر متدین‌»، چون‌ در هر صورت‌ در میان‌ مدعیانِ دین‌ هم‌ باب‌ بحث‌ نگاه‌ دینی‌ و نگاه‌ غیردینی‌ مفتوح‌ است‌.

در کنار گفته‌های‌ پیشین‌ که‌ مباحثات‌ جدّی‌ و عمیقی‌ را می‌طلبد، عده‌ای‌ نیز هستند که‌ به‌ وجود «سینمای‌ دینی‌» اعتقاد دارند امّا معیار سنجش‌ سینمای‌ دینی‌ را در ظواهر عینی‌ آن‌ جست‌وجو می‌کنند و از قشری‌ترین‌ نمادهای‌ دینی‌، مثل‌ نشان‌دادنِ مناره‌ و گنبد مساجد و حجاب‌ زنان‌ و ریش‌ مردان‌ و انگشتر عقیق‌ و تسبیح‌ در دستِ مردان‌ آغاز می‌کنند تا درنهایتِ تکامل‌ خود، به‌ وجوهِ اخلاقی‌ شخصیت‌های‌ فیلم‌ و تعبّد و تشرع‌ آن‌ها برسند و ارزش‌هایی‌ از قبیل‌ نمازخوان‌بودن‌، درستکاربودن‌، اهل‌حلال‌وحرام‌بودن‌ و به‌ زیارتگاه‌ها رفتن‌ و امثال‌ آن‌ را نشان‌ دهند، که‌ البته‌ تمامی‌ این‌ وجوه‌ را در مراتب‌ ظاهری‌ و عینی‌ و ملموس‌ و عوام‌فهم‌ جست‌وجو می‌کنند.

در مقابل‌ این‌ گروه‌، کسانی‌ می‌گویند ممکن‌ است‌ فیلمی‌ تمام‌ این‌ ظواهر را داشته‌ باشد، امّا در تأثیر نهایی‌، فیلمی‌ غیردینی‌ محسوب‌ شود و حتی‌ اثری‌ ضددینی‌ از آب‌ درآید؛ چرا که‌ جوهر دینی‌ یک‌ اثر در نگاهی‌ است‌ که‌ به‌ تماشاگر القا می‌کند و چه‌ بسا این‌ نگاهِ به‌ هستی‌ نگاهی‌ غیردینی‌ باشد. بنابراین‌ اگر به‌ ظواهر بسنده‌ کنیم‌، بسیار ممکن‌ است‌ دچار نفاق‌ شویم‌ و در حالی‌ که‌ ظاهر فیلم‌ از دین‌ دم‌ می‌زند، باطنش‌ مدافع‌ کفر باشد و این‌ اوج‌ نفاق‌ است‌ و چنین‌ سینمایی‌ پیش‌ از آن‌که‌ سینمای‌ دینی‌ باشد، سینمای‌ نفاق‌ است‌. در مقابل‌، ممکن‌ است‌ فیلمی‌ اصلاً ظاهر دینی‌ نداشته‌ باشد، امّا بر تماشاگرش‌ تأثیری‌ دینی‌ بگذارد و او را متوجه‌ مبدأ و معاد کند. چنین‌ فیلمی‌ به‌ ظاهر غیردینی‌ ولی‌ باطناً دینی‌ است‌. دسته‌ی‌ اول‌ که‌ ظاهرپسندند از «برون‌ و قال‌» می‌گویند و دسته‌ی‌ دوم‌ به‌ «درون‌ و حال‌» می‌پردازند و هی‌هی شبانی‌ را که‌ «وصل‌» می‌جوید، خداجویی‌ می‌دانند و جوهرِ دین‌ را در این‌ وصل‌ می‌دانند. امّا سینمای‌ متظاهر به‌ دین‌ چه‌ بسا به‌ لحاظ‌ تأثیر باعث‌ «فصل‌» (جدایی‌) شود. پس‌ ظاهرگرایی‌ دینی‌ نه‌ تنها معیار نیست‌، بلکه‌ گاه‌ مضّر هم‌ است‌ و به‌ جوهر باوردینی‌ لطمه‌ می‌زند. پندگویی‌ چنین‌ سینمایی‌ به‌ سخنان‌ آن‌ واعظ‌ شهر می‌ماند که‌ عارف‌ را از مسجد و از مدرسه‌ بیزار می‌کند. 2

پس‌ نه‌ ظاهر دین‌ معیار است‌ و نه‌ سینماگر متدین‌ قابل‌ شناسایی‌. پس‌ تکلیف‌ چیست‌؟ با این‌ همه‌ اقوال‌ گوناگون‌ بالاخره‌ سینمای‌ دینی‌ را در کجا و بر اساس‌ چه‌ معیاری‌ ارزیابی‌ کنیم‌؟ و اگر بخواهیم‌ با زبان‌ معارف‌ دینی‌ در مورد هنر و سینما سخن‌ بگوییم‌، کدام‌ زبان‌ و کدام‌ حوزه‌ی‌ معرفتی‌ را باید برگزینیم‌؟



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اسلام و سینما


تحقیق در مورد B 156 گسترش اسلام سیاسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 54 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه:

تعریف مسئله:

رژیم ها و نظام های سیاسی خاورمیانه در عصر حاضر چالش هایی را در عرصه امنیت و ثبات بین الملل ایجاد نموده اند.

منابع غنی، درآمدهای سرشار نفتی، تغییرات سریع اجتماعی و نا آرامی های داخلی به مسایل پیچیده و چند سویه در برخی کشورهای منطقه خاورمیانه انجامیده است و باید اذعان داشت حرکت های اجتماعی داخلی در هر کشور به راحتی بر کشورهای همجوار تأثیر گذارده است.

بر این اساس، نا آرامی ها و نارضایتی های عمومی در هر یک از کشورهای خاورمیانه مایه نگرانی قدرت های بزرگ و رهبران سیاسی منطقه خواهد شد و روابط کشورها با قدرت های بزرگ را تحت الشعاع قرار خواهد داد. از این رو، این نا آرامی ها به مراقبت و حسن تدبیر بیشتری نیاز دارند.

بطور خلاصه، کشمکش های داخلی و زمان طولانی هرج و مرج های سیاسی، باعث درهم آمیختن مسایل عمده منطقه ای و جهانی می گردد. با این شرایط و برای فهم تحولات سیاسی در جهان عرب بررسی وقایع پیرامون انقلاب اسلامی ایران مهم و حیاتی می نماید.

در این راستا برخی از اندیشمندان قایل به چهار نوع تأثیر گذاری انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام خصوصاً دنیای عرب می باشند:

نقش آفرینی مؤثر و ملموس جمهوری اسلامی در دو کشور لبنان و بحرین

ترغیبات و تحریکات ایران در مجموعه ای در کشورها مانند مصر، تونس، نیجریه اتحاد جماهیر شوروی و بالکان و فیلیپین گرایش های سیاست اسلامی را تثبیت و تسریع نموده اند است.

نقش آفرینی ایران در تحریک ایدئولوژی و اندیشه های سیاسی اسلام نظیر آنچه در مصر، سودان، مالزی و اندونزی رخ داد.

الگوی جنبش ایران همچنین بهانه ای برای برخی حکومت ها نظیر عراق، مصر، تونس و اندونزی بمنظور توجیه وکنترل و سرکوب جنبش های اسلام گرای مخالف ایجاد نمود.

بطور کلی بازتاب های انقلاب اسلامی در دیگر دولت های مسلمان به شرائط خاص آن کشور و یا منطقه بستگی داشته است. بنابراین به اینکه سطح تحلیل ملّی و یا منطقه ای باشد باید عوامل همچون ترکیب نخبگان، ماهیت ذاتی گرو ههای اسلامی و جنبش های مختلف و دیگر فاکتورهای پر اهمیت را در نظر گرفت. جدا از آثار انقلاب بر شیعیان برخی معتقدند که بدون شک جمهوری اسلامی ایران باعث شد گروه زیادی از اهل تسنن در ایمان و عقیده مذهبی خود قوی تر شوند.

مفاهیم کلیدی در تحقیق

1- اسلام سیاسی:

باید چنان اسلام سیاسی و انقلابی تفاوت گذاشت. مقصود از این تعبیر آن است که اسلام تنها یک دین فردی نیست، بلکه بنوعی مدعی سیاست و حکومت نیز هست. این نگرش برای سالها مورد تعرض قرار گرفته بود؛ به این معنا که پس از نابودی خلافتِ عثمانی، اسلام روز به روز بسوی محدودیت بیشتری پیش رفته و اندیشه سیاسی آن مورد غفلت واقع شده بود. انقلاب اسلامی، تأکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود. البته این بار، بحث خلافت نداشت. این باعث از حکومت اسلامی بود. حکومت اسلامی، یک تئوری سیاسی – دینی است که پس از آن که کشورهای اسلامی مستقل شده و نظریه خلافت به کنار رفت، مورد توجه برخی از اندیشمندان دینی از جمله رشیدرضا ( 1865-1935 ) قرار گرفت. در ایران نظریه حکومت اسلامی، با نظریات فقه سیاسی شیعه تلفیق شده و نام ولایت فقیه را بخود گرفت. در این نظریه، فقه اسلامی مبنای عمل سیاسی قرار گرفت.

2- احیای هویت دینی:

پس از آن که یک قرن از ورود تمدن غرب به جهان اسلام گذشت، اعتماد به نفس در میان مسلمانان، بویژه قشر تحصیل کرده از میان رفته بود. شمار فراوانی از تحصیل کرده های جدید، طرفدار آن بودند تا در هویت جهانی غرب هضم شده و گذشته خود را به فراموشی بسپارد. توجه آنها به گذشته، تنها از باب تفنن و سرگرمی بود در این بازه نیز می کوشیدند تا آنچه را که تحقیقات جدید غرب درباره گذشته آنها گفته، مورد اعتماد به نفس که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود و می توانست سبب احیای فرهنگ سنتی – اسلامی و رشد و باروری آن باشد، دیگران چندان طرفداری نداشت. انقلاب اسلامی که بعنوان یک انقلاب دینی در جهان غیر مذهبی جدید، پدیده ای شگرف بود. تکیه زیادی روی اعتماد به نفس اسلامی کرد. این مسأله در شعارهای امام خمینی فراوان مطرح می شد و نکته ای بود ک امام خمینی فراوان مطرح می شد و نکته ای بود که در نهایت می بایست به اتحاد دنیای اسلام و بازگشت عظمت دیرین بینجامد.

3- رواج اسلام انقلابی.

می توان گفت که در تاریخ تفکر سیاسی اسلام، دو نوع نگرش نسبت به مسأله معارضه با حاکمان ستمگر بوده است. غنیمت موضع تسلیم گرایانه. دوم موضع مبارزه جویانه، به طور غالب اسلام سنی متمایل بموضع نخست و اسلام شیعی متمایل بموضع دوم بوده است. البته هیچگاه این مسأله کلیت نداشته و هم در میان سنیان احزاب انقلابی وجود داشته و هم در میان شیعیان، موضع مسالمت جویانه در کار بوده است. روزگاری سرزمین مصر، خیزش سیاسی خاصی در رواج اسلام انقلابی داشت.

نمونه آن حرکت سید قطب و جنبش اخوان المسلمین بود. با این حال، با پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی بصورت جدی تر مطرح شده و به دنبال آن گروه های دینی – انقلابی زیادی در کشورهای اسلامی پدید آمد که بنوعی از کلمه «الجهاد» در عنوان های رسمی خود استفاده کرده اند. پیش از آن، برای چند دهه، حرکت انقلابی، تقریباً در اختیار گروهای مارکسیستی و چپ بود. در حال حاضر، پس از گذشت دو هه از انقلاب اسلامی گروه های اسلامی – انقلابی در جهان تسنن، از



خرید و دانلود تحقیق در مورد B 156 گسترش اسلام سیاسی


تحقیق در مورد B 156 گسترش اسلام سیاسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 54 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه:

تعریف مسئله:

رژیم ها و نظام های سیاسی خاورمیانه در عصر حاضر چالش هایی را در عرصه امنیت و ثبات بین الملل ایجاد نموده اند.

منابع غنی، درآمدهای سرشار نفتی، تغییرات سریع اجتماعی و نا آرامی های داخلی به مسایل پیچیده و چند سویه در برخی کشورهای منطقه خاورمیانه انجامیده است و باید اذعان داشت حرکت های اجتماعی داخلی در هر کشور به راحتی بر کشورهای همجوار تأثیر گذارده است.

بر این اساس، نا آرامی ها و نارضایتی های عمومی در هر یک از کشورهای خاورمیانه مایه نگرانی قدرت های بزرگ و رهبران سیاسی منطقه خواهد شد و روابط کشورها با قدرت های بزرگ را تحت الشعاع قرار خواهد داد. از این رو، این نا آرامی ها به مراقبت و حسن تدبیر بیشتری نیاز دارند.

بطور خلاصه، کشمکش های داخلی و زمان طولانی هرج و مرج های سیاسی، باعث درهم آمیختن مسایل عمده منطقه ای و جهانی می گردد. با این شرایط و برای فهم تحولات سیاسی در جهان عرب بررسی وقایع پیرامون انقلاب اسلامی ایران مهم و حیاتی می نماید.

در این راستا برخی از اندیشمندان قایل به چهار نوع تأثیر گذاری انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام خصوصاً دنیای عرب می باشند:

نقش آفرینی مؤثر و ملموس جمهوری اسلامی در دو کشور لبنان و بحرین

ترغیبات و تحریکات ایران در مجموعه ای در کشورها مانند مصر، تونس، نیجریه اتحاد جماهیر شوروی و بالکان و فیلیپین گرایش های سیاست اسلامی را تثبیت و تسریع نموده اند است.

نقش آفرینی ایران در تحریک ایدئولوژی و اندیشه های سیاسی اسلام نظیر آنچه در مصر، سودان، مالزی و اندونزی رخ داد.

الگوی جنبش ایران همچنین بهانه ای برای برخی حکومت ها نظیر عراق، مصر، تونس و اندونزی بمنظور توجیه وکنترل و سرکوب جنبش های اسلام گرای مخالف ایجاد نمود.

بطور کلی بازتاب های انقلاب اسلامی در دیگر دولت های مسلمان به شرائط خاص آن کشور و یا منطقه بستگی داشته است. بنابراین به اینکه سطح تحلیل ملّی و یا منطقه ای باشد باید عوامل همچون ترکیب نخبگان، ماهیت ذاتی گرو ههای اسلامی و جنبش های مختلف و دیگر فاکتورهای پر اهمیت را در نظر گرفت. جدا از آثار انقلاب بر شیعیان برخی معتقدند که بدون شک جمهوری اسلامی ایران باعث شد گروه زیادی از اهل تسنن در ایمان و عقیده مذهبی خود قوی تر شوند.

مفاهیم کلیدی در تحقیق

1- اسلام سیاسی:

باید چنان اسلام سیاسی و انقلابی تفاوت گذاشت. مقصود از این تعبیر آن است که اسلام تنها یک دین فردی نیست، بلکه بنوعی مدعی سیاست و حکومت نیز هست. این نگرش برای سالها مورد تعرض قرار گرفته بود؛ به این معنا که پس از نابودی خلافتِ عثمانی، اسلام روز به روز بسوی محدودیت بیشتری پیش رفته و اندیشه سیاسی آن مورد غفلت واقع شده بود. انقلاب اسلامی، تأکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود. البته این بار، بحث خلافت نداشت. این باعث از حکومت اسلامی بود. حکومت اسلامی، یک تئوری سیاسی – دینی است که پس از آن که کشورهای اسلامی مستقل شده و نظریه خلافت به کنار رفت، مورد توجه برخی از اندیشمندان دینی از جمله رشیدرضا ( 1865-1935 ) قرار گرفت. در ایران نظریه حکومت اسلامی، با نظریات فقه سیاسی شیعه تلفیق شده و نام ولایت فقیه را بخود گرفت. در این نظریه، فقه اسلامی مبنای عمل سیاسی قرار گرفت.

2- احیای هویت دینی:

پس از آن که یک قرن از ورود تمدن غرب به جهان اسلام گذشت، اعتماد به نفس در میان مسلمانان، بویژه قشر تحصیل کرده از میان رفته بود. شمار فراوانی از تحصیل کرده های جدید، طرفدار آن بودند تا در هویت جهانی غرب هضم شده و گذشته خود را به فراموشی بسپارد. توجه آنها به گذشته، تنها از باب تفنن و سرگرمی بود در این بازه نیز می کوشیدند تا آنچه را که تحقیقات جدید غرب درباره گذشته آنها گفته، مورد اعتماد به نفس که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود و می توانست سبب احیای فرهنگ سنتی – اسلامی و رشد و باروری آن باشد، دیگران چندان طرفداری نداشت. انقلاب اسلامی که بعنوان یک انقلاب دینی در جهان غیر مذهبی جدید، پدیده ای شگرف بود. تکیه زیادی روی اعتماد به نفس اسلامی کرد. این مسأله در شعارهای امام خمینی فراوان مطرح می شد و نکته ای بود ک امام خمینی فراوان مطرح می شد و نکته ای بود که در نهایت می بایست به اتحاد دنیای اسلام و بازگشت عظمت دیرین بینجامد.

3- رواج اسلام انقلابی.

می توان گفت که در تاریخ تفکر سیاسی اسلام، دو نوع نگرش نسبت به مسأله معارضه با حاکمان ستمگر بوده است. غنیمت موضع تسلیم گرایانه. دوم موضع مبارزه جویانه، به طور غالب اسلام سنی متمایل بموضع نخست و اسلام شیعی متمایل بموضع دوم بوده است. البته هیچگاه این مسأله کلیت نداشته و هم در میان سنیان احزاب انقلابی وجود داشته و هم در میان شیعیان، موضع مسالمت جویانه در کار بوده است. روزگاری سرزمین مصر، خیزش سیاسی خاصی در رواج اسلام انقلابی داشت.

نمونه آن حرکت سید قطب و جنبش اخوان المسلمین بود. با این حال، با پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی بصورت جدی تر مطرح شده و به دنبال آن گروه های دینی – انقلابی زیادی در کشورهای اسلامی پدید آمد که بنوعی از کلمه «الجهاد» در عنوان های رسمی خود استفاده کرده اند. پیش از آن، برای چند دهه، حرکت انقلابی، تقریباً در اختیار گروهای مارکسیستی و چپ بود. در حال حاضر، پس از گذشت دو هه از انقلاب اسلامی گروه های اسلامی – انقلابی در جهان تسنن، از



خرید و دانلود تحقیق در مورد B 156 گسترش اسلام سیاسی