لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.
انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.
دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...
مفهوم علم
ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.
1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» «آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.» (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه Knowledge در انگلیسی و Connaissance در فرانسه معادل این معنا علم اند.
2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.
دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان» (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.
معنای عالم با توجه به دو تعریف از علم
ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم» (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی روشن است که: «ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه» (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت می رسد «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند (جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق، تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر (ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا که «وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است بخاطر آنکه او اول بار کتب حکمت یونانی را که ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....
ارزش و مقام معلمشرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.
هنر معلمی:
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.
مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:
خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.
به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:
معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.
داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:
بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:
قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70)
موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»
معلم در کلام امام خمینی (ره):
نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.
تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.
معلم در سخنان مقام معظم رهبری:
دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.
اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.
معلم در کلام استاد مطهری:
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
یکبار یک نمازِ خوب بخوان
آیا کسی هست که روزی چند مرتبه بگه: «الرحمن الرحیم» باز هم نسبت به خدا بدبین باشه؟ آیا کسی هست چند مرتبه بگه: «مالک یوم الدین» و یوم الدین رو نبینه؟ یه بزرگواری از دوستان ما در نماز وقتی که می خواست بگه مالک یوم الدین چشمهاش رو می بست، گفتن: آقا! در نماز مکروهه که چشمات رو ببندی مگر برای حضور قلب. گفته بود: شما نمی فهمید، وقتی من می گم: «مالک یوم الدین» یوم الدین رو می بینم.
این دیدن، اون باطنی است که بهش می رسیم. حقیقت نماز اینه. یه مقداری ماها نسبت به نماز وضعمون ناجور شده. گره هایی که تو کارهای معنوی می خوره، مال همینه.
نماز برترین عبادات
در مجموعه عبادات اسلامی، نماز برترین عبادت است که با عنوان عمود و ستون خیمه دین از آن یاد شده است. زیباترین مجموعه ای که خداوند برای ذکر و یاد خود در اختیار بندگان قرار داده: « اقم الصلوه لذکری ».
اگر نماز در درگاه حضرت ربوبی مورد قبول واقع شود، باقی عبادات نیز قبول میشود و اگر رد شود، هیچ عملی پذیرفته نخواهد شد: « ان قبلت قبل ما سواها و ان ردّت ردّ ما سواها » و اولین عبادتی است که در روز قیامت مورد سئوال قرار می گیرد.
آری نماز « خیر العمل » است؛ یعنی بهترین کار در مجموعه اعمال صالح است.
حال باید توجه داشت مغز و روح نماز، همان حضور قلب است.
حضور قلب به معنای توجه به حضور در محضر خداوند و غفلت از ماسوای اوست؛ درک واقعیت آنچه می خوانیم و با خداوند گفتوگو میکنیم.
و میزان قبول و معیار پذیرش نماز همین است.
اولیاء الهی و معصومین علیهم السلام نمونه های کامل و بی نظیری از حضور قلب را در نمازهای خود به نمایش گذاشته اند.
حضرت زین العابدین علیه السلام نیز در حال نماز آنچنان مستغرق یاد حق و مشاهده جلال و جمال ربوبی می شد که به طور کلی از غیر خدا غافل میشد و ابداً به آنچه در اطرافش میگذشت، متوجه نبودند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
روزی علی بن الحسین علیه السلام نماز می خواند. در این حال، ردا از دوش مبارکش افتاد. اما امام توجهی نکرد تا نماز خود را به پایان رساند.
بعضی از اصحاب راجع به این موضوع از امام پرسیدند. امام پاسخ داد:« وای بر شما، آیا نمی دانید در مقابل چه کسی بودم؟ هر آینه از نماز بندگان، تنها آنچه با قلبشان رو به درگاه خداوند آورده اند، قبول درگاه الهی می شود.»
گفتند:« پس ما و نمازهایمان نابود و هلاک شده اند.»
امام فرمود:« خداوند عزّوجل این مسئله را با نوافل جبران میکند.»
امام در موقع نماز به هیچ چیز غیر از نماز مشغول نمی شد و هیچ چیزی نمی شنید.
در کتاب « کشف الغمه » روایت شده است که :
یکی از فرزندان امام سجاد علیه السلام در چاه افتاد. مردم مشغول نجات او شدند، تا بالاخره او را از چاه بیرون آوردند. در تمام این مدت امام مشغول نماز بود. بعد از فراغت از نماز، موضوع را به اطلاعش رساندند. ایشان فرمود:« من ابداً متوجه نشدم! مشغول مناجات با ربّ عظیم بودم.»
ادب و آداب نماز
حضور شاکرانه و عابدانه در برابر پروردگار، دلى پاک مىخواهد و نیّتى خالص، زندگى و رفتارى خداپسندانه مىطلبد و معرفتى عمیق و بصیرتى مکتبى. زبانى دور از گناه مىخواهد و چهرهاى نیالوده به نافرمانى معبود. توجّه و حضور قلب در نماز، ادب لازم در این عبادت والاست.
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگام نماز، از دنیا و آنچه در آن است مأیوس شو، تمام هدف و توجّت به خدا باشد و یاد روزى باش که در برابر دادگاه عدل الهى قرار مىگیرى. (54)
رعایت آداب ظاهرى و باطنى و شرایط صحّت و قبول و کمال، عمل را مطلوب خدا مىسازد و نماز را شایسته صعود به درگاه خدا مىسازد.
آداب نماز، که در قالب احکام نماز باید مراعات شود، در هر سه بخش نماز جارى است:
1. مقدّمات نماز، یعنى امورى که باید قبل از شروع به نماز به آنها پرداخت.
2. مقارنات نماز، یعنى اعمال و آداب متن نماز.
3. تعقیبات نماز، یعنى امور پس از نماز.
سیماى نماز
البتّه عبادت، عنوان عامى است که نمونهها و مصداقهاى فراوانى را در بر مىگیرد و تنها در «نماز» خلاصه نمىشود. حج، روزه، امر بمعروف و نهى از منکر، جهاد، طلب روزى حلال، خدمت به همنوعان، درس خواندن و درس گفتن، عزادارى بر شهیدان کربلا، نیکى به پدر و مادر، یتیم نوازى، پرداخت خمس و زکات و ... همه و همه عبادت است. (البتّه به شرط خدایى بودن نیّت)
ولى در میان اعمال عبادى، «نماز» برجستگى و درخشندگى خاصى دارد و جلوه درخشان عبادت و پرستش خدا به حساب مىآید. اوصاف نماز، فلسفه و حکمتش، فایده و آثارش، شرایط و آدابش، مکان و زمانش در آیات و روایات بسیارى آمده که پرداختن به آنها طولانى خواهد شد. امّا سعى مىکنیم بر اساس قرآن و حدیث، قطرهاى از دریاى معارف اسلامى درباره نماز را بازگوییم.
نماز، بزرگترین عبادت و مهمترین سفارش همه انبیاست.
لقمان، پسرش را به نماز توصیه مىکند. (41)
حضرت عیسى در گهواره مىگوید: خدایم مرا به نماز و زکات توصیه کرده است. (42)
رسول خدا صلى الله علیه وآله نماز را نور چشم خود مىداند. «قُرَّةُ عَیْنى فِى الصَّلاةِ» (43)
نماز، فریضهاى است که خدا را به یاد انسان مىآورد. (44) و پیمان خدا با مردم است. (45)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
مقدمه: هند دارای یکی از قدیمیترین تمدنهای جهان است و تاریخ شکلگیری آن با تاریخ ایران و مهاجرت آریاها به مرکز آسیا مربوط میشود. در زمان سلطنت غزنویان در ایران، این کشور چندین بار توسط سلاطین این سلسله مورد حمله قرار گرفت و در قرون بعد یک دریانورد پرتغالی بنام واسکودوگاما پای اروپاییان را به هند باز نمود و بعدها به تدریج هلندیها، فرانسویها و انگلیسیها بر آن مسلط شدند.
هند در جنوب آسیا قرار دارد و مساحت آن 29/3 میلیون کیلومترمربع است. جمعیت آن 77/975 میلیون نفر و مردم آن از نژادهای سفید (آریایی) و سیاه (دراویدی) و زرد میباشند. در هند بنا به اقتضای اجتماعی و سیاسی به زبانهای متعددی تکلم میشود که تعداد زیادی از آنها زبان رسمی محسوب میشوند ولی مهمترین زبانهای رایج این کشور هندی، اردو و انگلیسی است.
بالغ بر 80 درصد مردم هند پیرو آیین هندو، 11 درصد مسلمان، 4/2 درصد مسیحی، حدود یک درصد سیک و 7/0 درصد بودایی و 5/4 درصد باقیمانده پیروان مذاهب دیگر میباشند.
کنیسای ماگن داوید در کلکته
نوع حکومت آن جمهوری متحده است که در سال 1947 از انگلیس استقلال یافت و در 30 اکتبر 1945 به عضویت سازمان ملل متحد درآمد و در عین حال عضویت خود را در سازمان کشورهای مشترک المنافع انگلیس نیز حفظ نمود.
دهلی نو پایتخت هند است و از شهرهای مهم آن میتوان به کلکته، بندر بمبئی و بندر مدرس اشاره نمود. هند را به نام جمهوری بهارات یا کشور هفتاد و دو ملت نیز میشناسند.
***
کنیسای شهر کُچی (Kochi) در جنوب هند از مناطق دیدنی برای گردشگران محسوب میشود. مناره آن در انتهای کوچهای به نام «یهودیان» قراردارد و سنگ فرش آن از کاشیهای رنگ آمیزی شده در چین میباشد، لوسترهای این کنیسا از شیشههای رنگارنگ اروپایی است و تومارهای تورات در جایگاه خاصی نگهداری میشود. شانزده زن و مرد سالخورده اعضای این کنیسا هستند. یکی از اعضای این کنیسا معتقد است با توجه به سیر صعودی مهاجرت جوانان، اعضای این کنیسا در ده سال آینده به صفر خواهد رسید.
تاریخ یهودیان هند قدمتی دو هزار ساله دارد. بر اساس روایات موجود، مهاجرت قوم یهود از زمان پادشاهی حضرت سلیمان آغاز شده است. اولین سند تاریخی در این ارتباط حدودا به سال یک هزار تقویم عبری(2760 ق.م) مربوط میشود. در کنار یهودیان سواحل مالابار در جنوب غربی هند، عدهای از یهودیان نیز در سواحل کنکان در جنوب بمبئی سکونت دارند که باقیمانده یهودیان پناهنده از کشور عربستان میباشند که کشتی آنها در سواحل کنکان پهلو گرفت. این گروه از یهودیان با حفظ سنتهای اصلی خود به اکثریت پیوستند و بدین ترتیب بزرگترین گروه یهودی را در هند پایه گذاری نمودند تا این حد که تعداد آنها در سال 1995 بالغ بر شش هزار تن بود. یهودیانی که آنها را به نام یهودیان بغدادی میشناسند اکثرا از قشر متوسط جامعه هستند و در جامعه بمبئی و کلکته و دیگر مستعمرات سابق انگلستان فعالیت چشمگیری دارند.
متاسفانه در سال های 1623-1543 میلادی در شهر گوآ - هند که زمانی مستعمره پرتغال بود بیش از یکصد یهودی پرتغالی پس از بازجویی سوزانده شدند.
از قرن نوزدهم به بعد گروههای مهاجر کوچکی از کشورهای عراق، ایران و سوریه اکثرا به صورت بازرگان در بمبئی و کلکته استقرار یافتند. در سال 1947، همزمان با استقلال هند در این کشور پنجاه هزار یهودی سکونت داشتند. اما در حال حاضر تعداد آنها حدود پنج هزار نفر میباشد. یکی از اعضای کنیسای شهر دهلی-هند میگوید مهاجرتها اکثرا دلایل اقتصادی و شخصی دارد. از دیدگاه او یهودیان در هند هیچگاه تحت تعقیب نبودهاند و جو ضدیت با آنها نیز حاکم نبوده است. بعضی خانوادهها هم به علت نگرانی از آینده فرزندان و احتمال عدم امکان ازدواج با همکیشان خود و به امید آیندهای بهتر از نظر شغلی مهاجرت نمودهاند.
یکی از زنان کنیسای شهر کچی که اخیرا همسرش را از دست داده و به نشان عزا لباس محلی خاص سفیدی به تن دارد میگوید: «در زمان گذشته یهودیان در این شهر زندگی آرامی داشتند و همگی در کنار یکدیگر در منطقهای یهودی نشین سکونت داشتند. ستارههای داوود روی بسیاری از پنجرهای منازل یادآور سکنه قبلی خود هستند. اما اکنون در اکثر این منازل دستفروشها به فروش اشیاء عتیقه به گردشگران مشغول هستند. اجداد من و همسرم حدود سال 1500 میلادی از اسپانیا به طرف سواحل جنوبی هند گریختند. در آن موقع در شهر کچی، یهودیانی ساکن بودند که پس از خرابی اورشلیم در قرن یکم میلادی به این شهر آمده بودند و به بازرگانی اشتغال داشتند. آنها به ما «خارجی » خطاب میکردند. پس از آن استفاده از لقب «سیاه» و «سفید» نیز رواج یافت، چرا که یهودیان تازه وارد پوست روشنتری داشتند».
تقسیم و جداسازی دو اجتماع سابق و فعلی در میان جامعه یهودیان بمبئی نیز وجود داشت. به نظر میآید یهودیان در این ناحیه از سدههای اولیه تاریخ عبری سکونت داشتهاند ولی هیچگونه ارتباطی با دنیای یهود خارج از محدوده خود نداشتند. تنها در قرن هجدهم میلادی یکی از دانشمندان یهود از وجود آنها اطلاع یافت و آنها را مجددا با سنن قدیم آشنا نمود. پس از آن یهودیان به شهر بندری بمبئی نقل مکان نموده و بسیاری از مردان یهود به ارتش هندی-انگلیسی پیوستند. در همان زمان اولین گروه از یهودیان بغدادی نیز وارد بمبئی شدند.
به نقل از یکی از ساکنین یهودی به نام «سلیمان صُوفِر» که ریاست یهودیان بغدادی را به عهده دارد، پیشینیان آنها در سال 1800 میلادی قبل از دستگیری در عراق به این ناحیه گریختهاند. به همین جهت زبان مادری این گروه از یهودیان عملا عربی است. هماهنگی میان انگلیسیها و یهودیان عراقی به سرعت آنها را جزء بازرگانان پرنفوذ نمود. در سال 1947 همزمان با خروج استعمارگران، یهودیان بغدادی هم این منطقه را ترک کردند. آنها به علت اینکه هند به سوی حکومت سوسیالیستی سوق مییافت برای خود و فرزندانشان آیندهای نمیدیدند. از دیدگاه سلیمان صوفر آنها گذشته غم انگیزی داشتهاند چرا که تعداد یهودیان بغدادی در 50 سال پیش بالغ بر 15 هزارنفر بود اما در حال حاضر تعداد آنها فقط یکصدوپنجاه نفر میباشد. در حال حاضر از مدرسهای که موقوفه یهودیان است زیاد استقبال میشود ولی اکثر دانش آموزان آن، مسلمانان نواحی مجاور هستند.
از دو هزار یهودی اروپایی که در جنگ جهانی دوم به هند گریخته بودند حتی یک نفر هم باقی نمانده است. هندیها مردمانی بسیار شکیبا و انعطاف پذیرهستند چرا که هندوها و مسلمانان این ناحیه به راحتی یهودیان را در کنار خود جای دادهاند و جو ضد یهودی در آن منطقه وجود ندارد. کودکان یهودی هیچگاه نگرانی از اعلام مذهب خود نداشتهاند. یکی از جامعه شناسان به این نکته اشاره دارد که گوناگونی فرهنگی در آداب و رسوم هندیها بسیار گسترده است. دلیل اصلی هم وجود نواحی مستقل و مختلف است. اینکه هر گروه اجتماعی با توجه به اعتقادات مذهبی خود، آداب خاصی اعم از نوع خوراک، پوشاک و غیره دارد، امکان پذیرش مهاجرین خارجی مثل یهودیان را سهلتر میکند. علاوه بر آن گروههای مختلف یهودی هم پیرو سنن خاص خود هستند. یهودیان بغدادی، مالابری و یا پارادسی از نظر رسوم با یکدیگر متفاوتند، حتی ازدواج گروههای مختلف با یکدیگر به ندرت صورت میگیرد. در حال حاضر حضور پنج هزار یهودی در بمبئی و در شهر نزدیک آن به نام «تانه» یهودیت را در هند زنده نگهداشته است. یکی از اعضای کنیسای «ماگن حسیدیم» در بمبئی میگوید با وجود اینکه هر ساله 8 تا 10 خانوار بار سفر میبندند، تعداد اعضای این انجمن ثابت میماند. در حال حاضر یهودیان زیادی که اصالتا هندی هستند در اسراییل سکونت دارند و تعداد آنها در هند حدود پنج هزار نفر است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
آیا آدرس های اینترنتی نوشتن www اجباری است ؟
بله خیر
هر صفحه یا بیانی که در وب منتشر می شود دارای یک آدرس منحصر به فرد است بدیهی است که تنها وجود چنین آدرسی می تواند امکان یافتن یک وب سایت یا صفحه وب بخصوص را از میان میلیونها صفحه یا سایت موجود در وب فراهم کند .
www مخفف world wide web یا وب صفحات وب چیزی جز نوع متفاوتی از قایل های کامپیتری نیستند . نام سرور وب ( یک کامپیوتر متصل به اینترنت که صفحه وب خاص مورد نظر شما در آن قرار گرفته است ).
نام صفحه وب مورد نظر ( که یک فایل است ) در سرور وب .
در آدرس های فوق آخرین قسمت از آدرس ( که پسوند نیز نامیده می شود )نشان دهنده نوع سازمانی است که مالک و عرضه کننده صفحه یا وب سایت مورد نظر است .
در بسیاری از کشورهای دنیا نیز از قواعد مختلفی برای تعیین آدرس وب سایت ها استفاده می شود ، برای مثال ، عمدتا در وب سایت های ایتالیایی از پسوند it ، در وب سایت های فرانسوی از پسوند fr ، و در وب سایت های آلمانی از پسوند de . که حرف اول نام کشورهای مزبور هستند ، استفاده می شود توجه دارید که آدرسهای فوق پسوند آدرس تنها نشان دهنده کشور مربوطه است و آدرسهای بر اساس نوع صفحات گروه بندی نشده اند.
بعضی از آدرسهای وب ایرانی دارای دو پسوند هستند که پشت سر هم قرار گرفته و با یک نقطه از هم جدا می شوند در این نوع آدرسها پسوند اول بیانگر نوع سازمان مربوطه و پسوند دوم ir ( مخفف IRAN) است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
جمهوری فدرال آلمان یکی از صنعتیترین کشورهای پیشرو جهان است. این کشور که در قاره اروپا واقع شده از شمال با دریای شمال، دانمارک و دریای بالتیک، از شرق با لهستان و جمهوری چک، از جنوب با اتریش و سوییس و از غرب با فرانسه، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند هممرز است.
آلمان دارای نظام سیاسی جمهوری فدرال دموکراتیک پارلمانی بوده و دارای ۱۶ ایالت است. این ایالتها میتوانند در برخی مسائل مستقل عمل کنند. آلمان هنگام جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۱ به عنوان یک ملت-دولت متحد شد. آلمان هم اکنون یکی از صنعتیترین کشورهای جهان است و موتور اقتصادی حوزهی پولی یورو محسوب میشود.
جمهوری فدرال آلمان یکی از اعضای سازمان ملل متحد، ناتو، کشورهای گروه هشت و گروه پنج بوده و از بنیانگذاران اتحادیه اروپا است. این کشور پرجمعیتترین و ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا نیز هست.
تاریخ
دوران مهاجرت و فرانکها (۳۰۰ تا ۴۸۳)
کارولنژیها و فرانک شرقی از سال ۷۵۱.
تشکیل امپراتوری مقدس روم در آلمان (رایش اول، با تاجگذاری شارلمانی تا سال ۱۸۰۶.).
وقوع جنگ سیساله (۱۶۱۸-۱۶۴۸).
پادشاهی پروس (۱۷۰۱-۱۹۱۸).
اتحاد آلمان و تشکیل رایش دوم در دوران ویلهلم یکم و صدراعظمی بیسمارک ۱۸۸۸ تا ۱۹۱۸.
شکست رایش دوم در جنگ جهانی اول و تشکیل جمهوری وایمار در فاصلهٔ سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳.
تشکیل رایش سوم توسط آدولف هیتلر در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵.
شکست رایش سوم در جنگ جهانی دوم و اشغال آلمان توسط متفقین و شکلگیری آلمان فدرال در سال ۱۹۴۹
شکلگیری جمهوری دموکراتیک آلمان در سال ۱۹۴۹.
اتحاد دو آلمان در سال ۱۹۹۰ به دنبال سقوط دیوار برلین و تشکیل مجدد آلمان متحد
/
/
دیوار برلین
[ویرایش] نخستین ساکنان
سکونت دایم انسان در سرزمینی که آلمان خوانده میشود تاریخی دست کم ۵۰۰ هزار ساله دارد. نئاندرتالها نخستین ساکنان نامآور آلمان هستند. این که نوعی از انسان اندیشمند (Homo sapiens) را چنین نامیدهاند، به یافتههای دیرینشناختی در نئاندرتال یعنی دره نئاندر در نزدیکیهای دوسلدورف برمیگردد.
[ویرایش] رمیها در سرزمین آلمان
از گروههای انسانی ساکن در سرزمین آلمان نخست به صورت مکتوب در نوشتههای یونانی و رُمی نام برده شده است. رُمیها به مدت پنج قرن تا نیمه قرن پنجم میلادی بر آلمان تسلط داشتهاند. شهرهایی چون کلن، تریر، ماینتس و آوگسبورگ در آغاز مقر نظامی رُمیها بوده اند.
[ویرایش] دویچلند
سرزمین آلمان در سدههای میانه شاهد هجوم و جابجایی اقوام است. سرنوشتساز برای آن تسلط فرانکها بر اروپای میانه و غربی بوده است. کارل کبیر یا شارلمانی چهرهی مشهور آنان است که در سال ۸۰۰ امر کرد که پاپ در رم تاج قیصری بر سر وی نهد. وحدت امپراطوری او به دلیل ستیز در میان خاندانش دیری نپایید. آنچه بعدا آلمان نام گرفت در فرانک شرقی تولد یافت که یکی از سه قسمت امپراطوری تقسیم شدهی کارل کبیر به سال ۸۴۳ بود.ین بخش در میان اعقاب کارل کبیر نصیب لودویگ شد که لودویگ شاهِ آلمانی (König Ludwig Germanicus) خوانده میشود. در این بخش به تدریج گرد زبانی که با آن سخن میگفتند و "دویچ" خوانده میشد، احساسی از همبستگی پدید آمد. سرزمین مردم دویچزبان دویچلند، نام گرفت. برخی همسایگان غربی دویچلند را با یک طایفهی دویچزبانی که با آن برخورد داشتند، میشناختند. این طایفه آلِمانها (Alemannen) بودند که در قرون وسطا در منطقهای که شوابن خوانده میشود، سکونت داشتند. چنین شد که فرانسویان دویچلند را آلمان و زبانشان را آلمانی خواندند. ایرانیان نیز که با اروپا عمدتا از طریق فرانسه آشنا شدند، به پیروی از آنان دویچلند را آلمان نامیدند.
[ویرایش] رایش مقدس رمی
سرزمین آلمان ابتدا زیر سیطرهی "رایش مقدس رمی" بود. در قرن پانزدهم قید "ملت آلمان" نیز به این عنوان اضافه شد. فرمانروایان این رایش (دولت فخیمه / امپراتوری)، که قیصر (به آلمانی: Kaiser) نامیده میشدند، بارها کوشیدند بر اقتدار و نفوذ کلام خود بیفزایند. رایش اما هیچگاه یکپارچه نشد و امیران محلی قدرت خودمختار ماندند. پس از جنبش اصلاح دینی، که در کلیسای یکپارچهی مسیحیت رمی شکاف ایجاد کرد، و جنگهایی که پیآمد آن بودند، قدرت قیصر باز صوریتر شد.
[ویرایش] رایش مقدس رمی
در قرنهای ۱۷ و ۱۸ در آلمان نیز به شیوهی فرانسه حکومتگری به قدرت مطلقه (Absolutismus) تمایل داشت. این گرایش اما نه در قدرت مرکزی، بلکه در سطح ولایات و امیرنشینهای شهری کارساز شد. دستاورد این جریان بوروکراسی متمرکز دولتی در ولایات و شهرها بود. جنبش اصلاح دینیای که لوتر پرچمدارش بود نواحیای از آلمان را، عمدتا در بخش شرقی، به کلیسای جدید که پروتستان نام گرفت، گرواند
[ویرایش] روحیهی پروتستانی
پروتستانتیسم با خود روحیاتی به همراه آورد که بر فرهنگ آلمانی سخت تأثیر گذاشت سختکوشی و سادهگرایی و انضباط و روحیهی تبعیت از مقررات دولتی و نیز باز بودن برای انسانگرایی عصر جدید و روشنگری و انتقاد از نظمهای کهن عقیدتی و اجتماعی. تأثیرات متناقض بودند. در جایی تعصب ایجاد کردند، در جایی و به اعتباری آزادمنشی
[ویرایش] کنگرهی وین
"دولت فخیمهی رمی ملت آلمان" با حملهی ناپلئون فروپاشید. حملهی ناپلئون فقط یک حملهی نظامی نبود. ایدههای انقلاب کبیر فرانسه نیز در اروپای مرکزی گسترش یافتند. نظم کهن از هم گسست.کنگرهی وین (۱۸ سپتامبر ۱۸۱۴ تا ۹ ژوین ۱۸۱۵)، که بر آن بود اروپای پس از غلبه بر ناپلئون را بنیاد گذارد، در جهت احیای نظم کهن کوشید. از ۳۸ دولت ریز و درشت آلمانی اتحادیهای به سرپرستی اتریش تشکیل شد. در این اتحادیه، که مجلس آن به نام بوندستاگ (Bundestag مجمع اتحادیه) در فرانکفورت تشکیل میشد و در آن امیران روابط خود را تنظیم میکردند، استانهای شرقی پروس و نیز شلسویگ که در اتحاد با دانمارک قرار داشت، شرکت نداشتند.
[ویرایش] برآمد پروس
بلافاصله پس از انقلاب رقابت و ستیز در میان حکومتهای آلمانی بویژه میان اتریش و پروس بالا گرفت. پروس از جنگ آلمانی ۱۸۶۶ پیروز بیرون آمد. اتحادیهی آلمان فروپاشید و پروس بر شمال آلمان نیز سلطه یافت. از تعداد حکومتهای خودمختار آلمانی کاسته شد پروس چنان قدرت یافت که پس از جنگ با فرانسه در سالهای ۱۸۷۰/۷۱ که آن را به نفع خود تمام کرد، توانست با سیاستگزاری صدراعظم بیسمارک اتریش را کنار گذاشته، دیگر حکومتهای خودمختار آلمانی را از میان برداشته و آلمان قیصری را با رهبری پروس بنیاد گذارد.
[ویرایش] آلمان قیصری
آلمان قیصری به لحاظ نظامی و اقتصادی نیرومند بود. چون در ردیف قدرتهای بزرگ جهانی بود مایل بود در تقسیم استعماری جهان سهم بزرگی را نصیب خود کند. ایدئولوژی آن ناسیونالیسمی بود که برخلاف بینش رایج در انقلاب ۱۸۴۸/۴۹ هیچ همخوانیای با دموکراتیسم نداشت و به نظامیگری