حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیقی درباره انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

عموما نوشته‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواست‏خدیجه،رسول خدا«ص‏»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...

که البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى که در آن ذکر شده‏مورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.

و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود که این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمک‏کرد.

ابن شهر آشوب‏«ره‏»در کتاب مناقب خود روایت کرده که‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند که‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل‏».

-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...

زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)

البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...

بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقل‏شده ممکن است‏به این علاقه و امید کمک کرده باشد...

و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه به‏اجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایت‏شده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص‏»ذکرکرده‏ایم که ذیلا از نظر شما مى‏گذرد،و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:

سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه:

اینان نوشته‏اند روزى که رسولخدا«ص‏»عازم سفر شام‏و تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مى‏خواستند حرکت‏کنند خدیجه غلام خود«میسرة‏»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.

عموهاى رسولخدا«ص‏»و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏حرکت‏بنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروان‏کردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى که‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.

وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص‏»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏بردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى‏سفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.

مورخین عموما نوشته‏اند:هنگامى که رسولخدا«ص‏»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعه‏اى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.

صومعه مزبور از راهبى بود که‏«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة‏»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کرده‏بود.

«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کرده‏بود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفت‏تا بالاى سر آندرختى که محمد«ص‏»پاى آن منزل کرد ایستاد.

میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص‏»بود،و از آنحضرت جدا نمى‏شد ناگهان صداى نسطورا را شنید که‏او را بنام صدا میزند!

میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله‏»!

نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟

میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیان‏کرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.

کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعت‏بمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکه‏مى‏آمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجه‏شده از اینرو بنزد رسولخدا«ص‏»آمده گفت:ما سالها است‏براى‏خدیجه تجارت مى‏کنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبرده‏ایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکه‏برسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.

و چون به پشت مکه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب است‏شما جلوتر از کاروان بمکه‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع‏خدیجه برسانید!

نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفه‏اى که مشرف‏بر کوچه‏هاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمت‏خانه او مى‏آید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏که پیوسته بدنبال او حرکت مى‏کند و او را سایبانى مى‏نماید.

سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص‏»است که از سفر تجارت باز مى‏گردد.

خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرین‏و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص‏»تمام شد پرسید:

-میسرة کجاست؟

-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.

خدیجه:که مى‏خواست‏به بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبست‏بنزد او بروى و با هم بازگردید!

و چون حضرت از خانه بیرون رفت‏خدیجه بهمان غرفه رفت‏و بتماشا ایستاد و با کمال تعجب



خرید و دانلود تحقیقی درباره انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت


تحقیقی درباره انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

عموما نوشته‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواست‏خدیجه،رسول خدا«ص‏»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...

که البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى که در آن ذکر شده‏مورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.

و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود که این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمک‏کرد.

ابن شهر آشوب‏«ره‏»در کتاب مناقب خود روایت کرده که‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند که‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل‏».

-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...

زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)

البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...

بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقل‏شده ممکن است‏به این علاقه و امید کمک کرده باشد...

و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه به‏اجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایت‏شده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص‏»ذکرکرده‏ایم که ذیلا از نظر شما مى‏گذرد،و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:

سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه:

اینان نوشته‏اند روزى که رسولخدا«ص‏»عازم سفر شام‏و تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مى‏خواستند حرکت‏کنند خدیجه غلام خود«میسرة‏»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.

عموهاى رسولخدا«ص‏»و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏حرکت‏بنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروان‏کردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى که‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.

وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص‏»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏بردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى‏سفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.

مورخین عموما نوشته‏اند:هنگامى که رسولخدا«ص‏»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعه‏اى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.

صومعه مزبور از راهبى بود که‏«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة‏»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کرده‏بود.

«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کرده‏بود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفت‏تا بالاى سر آندرختى که محمد«ص‏»پاى آن منزل کرد ایستاد.

میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص‏»بود،و از آنحضرت جدا نمى‏شد ناگهان صداى نسطورا را شنید که‏او را بنام صدا میزند!

میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله‏»!

نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟

میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیان‏کرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.

کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعت‏بمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکه‏مى‏آمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجه‏شده از اینرو بنزد رسولخدا«ص‏»آمده گفت:ما سالها است‏براى‏خدیجه تجارت مى‏کنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبرده‏ایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکه‏برسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.

و چون به پشت مکه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب است‏شما جلوتر از کاروان بمکه‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع‏خدیجه برسانید!

نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفه‏اى که مشرف‏بر کوچه‏هاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمت‏خانه او مى‏آید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏که پیوسته بدنبال او حرکت مى‏کند و او را سایبانى مى‏نماید.

سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص‏»است که از سفر تجارت باز مى‏گردد.

خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرین‏و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص‏»تمام شد پرسید:

-میسرة کجاست؟

-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.

خدیجه:که مى‏خواست‏به بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبست‏بنزد او بروى و با هم بازگردید!

و چون حضرت از خانه بیرون رفت‏خدیجه بهمان غرفه رفت‏و بتماشا ایستاد و با کمال تعجب



خرید و دانلود تحقیقی درباره انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت


مقاله درمورد. انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

عموما نوشته‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواست‏خدیجه،رسول خدا«ص‏»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...

که البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى که در آن ذکر شده‏مورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.

و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود که این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمک‏کرد.

ابن شهر آشوب‏«ره‏»در کتاب مناقب خود روایت کرده که‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند که‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل‏».

-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...

زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)

البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...

بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقل‏شده ممکن است‏به این علاقه و امید کمک کرده باشد...

و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه به‏اجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایت‏شده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص‏»ذکرکرده‏ایم که ذیلا از نظر شما مى‏گذرد،و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:

سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه:

اینان نوشته‏اند روزى که رسولخدا«ص‏»عازم سفر شام‏و تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مى‏خواستند حرکت‏کنند خدیجه غلام خود«میسرة‏»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.

عموهاى رسولخدا«ص‏»و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏حرکت‏بنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروان‏کردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى که‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.

وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص‏»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏بردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى‏سفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.

مورخین عموما نوشته‏اند:هنگامى که رسولخدا«ص‏»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعه‏اى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.

صومعه مزبور از راهبى بود که‏«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة‏»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کرده‏بود.

«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کرده‏بود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفت‏تا بالاى سر آندرختى که محمد«ص‏»پاى آن منزل کرد ایستاد.

میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص‏»بود،و از آنحضرت جدا نمى‏شد ناگهان صداى نسطورا را شنید که‏او را بنام صدا میزند!

میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله‏»!

نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟

میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیان‏کرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.

کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعت‏بمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکه‏مى‏آمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجه‏شده از اینرو بنزد رسولخدا«ص‏»آمده گفت:ما سالها است‏براى‏خدیجه تجارت مى‏کنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبرده‏ایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکه‏برسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.

و چون به پشت مکه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب است‏شما جلوتر از کاروان بمکه‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع‏خدیجه برسانید!

نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفه‏اى که مشرف‏بر کوچه‏هاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمت‏خانه او مى‏آید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏که پیوسته بدنبال او حرکت مى‏کند و او را سایبانى مى‏نماید.

سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص‏»است که از سفر تجارت باز مى‏گردد.

خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرین‏و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص‏»تمام شد پرسید:

-میسرة کجاست؟

-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.

خدیجه:که مى‏خواست‏به بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبست‏بنزد او بروى و با هم بازگردید!

و چون حضرت از خانه بیرون رفت‏خدیجه بهمان غرفه رفت‏و بتماشا ایستاد و با کمال تعجب



خرید و دانلود مقاله درمورد. انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت


مقاله درمورد. انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

عموما نوشته‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواست‏خدیجه،رسول خدا«ص‏»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...

که البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى که در آن ذکر شده‏مورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.

و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود که این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمک‏کرد.

ابن شهر آشوب‏«ره‏»در کتاب مناقب خود روایت کرده که‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند که‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل‏».

-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...

زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)

البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...

بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقل‏شده ممکن است‏به این علاقه و امید کمک کرده باشد...

و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه به‏اجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایت‏شده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص‏»ذکرکرده‏ایم که ذیلا از نظر شما مى‏گذرد،و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:

سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه:

اینان نوشته‏اند روزى که رسولخدا«ص‏»عازم سفر شام‏و تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مى‏خواستند حرکت‏کنند خدیجه غلام خود«میسرة‏»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.

عموهاى رسولخدا«ص‏»و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏حرکت‏بنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروان‏کردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى که‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.

وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص‏»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏بردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى‏سفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.

مورخین عموما نوشته‏اند:هنگامى که رسولخدا«ص‏»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعه‏اى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.

صومعه مزبور از راهبى بود که‏«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة‏»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کرده‏بود.

«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کرده‏بود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفت‏تا بالاى سر آندرختى که محمد«ص‏»پاى آن منزل کرد ایستاد.

میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص‏»بود،و از آنحضرت جدا نمى‏شد ناگهان صداى نسطورا را شنید که‏او را بنام صدا میزند!

میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله‏»!

نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟

میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیان‏کرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.

کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعت‏بمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکه‏مى‏آمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجه‏شده از اینرو بنزد رسولخدا«ص‏»آمده گفت:ما سالها است‏براى‏خدیجه تجارت مى‏کنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبرده‏ایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکه‏برسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.

و چون به پشت مکه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب است‏شما جلوتر از کاروان بمکه‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع‏خدیجه برسانید!

نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفه‏اى که مشرف‏بر کوچه‏هاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمت‏خانه او مى‏آید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏که پیوسته بدنبال او حرکت مى‏کند و او را سایبانى مى‏نماید.

سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص‏»است که از سفر تجارت باز مى‏گردد.

خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرین‏و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص‏»تمام شد پرسید:

-میسرة کجاست؟

-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.

خدیجه:که مى‏خواست‏به بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبست‏بنزد او بروى و با هم بازگردید!

و چون حضرت از خانه بیرون رفت‏خدیجه بهمان غرفه رفت‏و بتماشا ایستاد و با کمال تعجب



خرید و دانلود مقاله درمورد. انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت


تحقیق در مورد آمار وضعیت ازدواج و طلا 15 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

بررسی وضعیت ازدواج و طلا‌ق در کشور طی سال‌های 1386-1375

اشاره: یکی از مهم‌ترین منابع آمارهای جمعیتی، داده‌های ثبت احوال کشور است که هر ساله در مورد چهار واقعه تولد، مرگ، ازدواج و طلا‌ق جمع‌آوری می‌شود. آنچه در مورد این آمارها باید مورد توجه قرار گیرد کیفیت اطلا‌عات جمع‌آوری شده است. دسترسی به ثبت دقیق وقایع جمعیتی جمعیت‌شناسان را در تجزیه و تحلیل دقیق‌تر وقایع جمعیتی یاری خواهد رساند و شاخص‌های دقیق‌تری در ارتباط با این وقایع در اختیار جمعیت‌شناسان و سایر محققان برای انجام مطالعات و تحقیقات مرتبط در اختیار قرار خواهد داد. دسترسی به ثبت دقیق اطلا‌عات جمعیتی یکی از اهداف توسعه‌ای هر کشوری است و کشور جمهوری اسلا‌می‌ایران در سال‌های اخیر در ارتباط با ثبت وقایع حیاتی چهارگانه به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافته است. پوشش ثبت آمار موالید کشور در سال‌های اخیر بهبود قابل توجهی داشته و با توجه به اینکه پوشش ثبت موالید به صد درصد نرسیده اما ثبت این آمارها به سطح قابل قبولی رسیده است. میزان ثبت ازدواج و طلا‌ق نیز با توجه به مشکلا‌تی که وجود دارد از کیفیت قابل قبولی برخوردار است. مسأله مهم در ارتباط با ثبت موالید، ازدواج و طلا‌ق توجه به ثبت موالید برحسب سن مادر و ثبت ازدواج و طلا‌ق بر حسب سن است که ثبت این آمارها با کیفیت مناسب کمک‌های زیادی برای انجام تحقیقات جمعیتی و دستیابی به شاخص‌های مناسب در این مورد خواهد داشت. در این گزارش وضعیت و تحولا‌ت ازدواج و طلا‌ق با استفاده از آمارهای ثبت احوال کشور و اطلا‌عات سرشماری سال 1385 مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.

 

ازدواج و زناشویی به تغییر وضع فرد از حالت هرگز ازدواج نکرده به حالت ازدواج کرده اطلا‌ق می‌شود. افرادی که بعد از ازدواج حالا‌ت دیگری مانند  بیوه بودن (بر اثر فوت همسر یا طلا‌ق) پیدا می‌کنند نیز از نظر آمارهای جمعیتی ازدواج کرده محسوب می‌شوند.در جمعیت‌شناسی، ازدواج در واقع اقدام دو فرد برای تشکیل یک کانون خانوادگی بوده که این اقدام ممکن است به یکی از صور قانونی، شرعی، عرفی یا به گونه‌ای که جامعه  آن را می‌پذیرد، مصداق یابد. ازدواج یک پدیده اجتماعی مورد مطالعه در جمعیت‌شناسی است که تحت تأثیر ارزش‌های برتر اجتماعی قرار دارد و در اثر  آن شکل و انواع خاصی پیدا می‌کند. تغییر وضع فرد از حالت هرگز ازدواج نکرده به حالت ازدواج کرده را ازدواج بار اول می‌گویند و شاخص‌ها و سنجه‌های مربوط به ازدواج را براساس آن محاسبه می‌کنند.

            انحلا‌ل ازدواج دارای پیامدهای متعددی ازجمله پیامدهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی است که این پیامدها نقطه مقابل پیامدهای ازدواج هستند. در تعریف علمی، طلا‌ق به معنی خروج فرد از جامعه دارندگان همسر است. بنابراین طلا‌ق برای تقلیل جامعه در معرض رویداد باروری عمل می‌کند. در ارتباط با تعریف طلا‌ق می‌توان گفت که طلا‌ق عبارت است از انحلا‌ل نهایی و قانونی یک ازدواج و جدایی زن و شوهر براساس حکم دادگاه که به هر دوی آنها حق قانونی یا مذهبی ازدواج مجدد را براساس قوانین هر کشور می‌دهد.

ازدواج و طلا‌ق از رویدادهای مهم حیاتی‌اند که در آنها بر خلا‌ف رویدادهایی مانند تولد و مرگ، طرفین در محدوده‌های قانونی و محدوده‌های دیگری که در عمل به آنها اضافه می‌شود حق انتخاب و تصمیم‌گیری دارند. آمارهای ازدواج و طلا‌ق و نسبت‌های مربوط به  آنها متأثر از وضعیت اقتصادی، اشتغال و بیکاری، امنیت شغلی، سنت‌ها، جرایم و ... است که همه آنها با یکدیگر در ارتباط هستند و تغییرات عوامل بیان‌شده  آمارهای ازدواج و طلا‌ق و نسبت‌های آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. اغلب کشورها به روش‌ها و درجه‌های مختلفی وضعیت زناشویی را ثبت می‌کنند و نسبت ازدواج‌های ثبت شده در کشورهای مختلف، متفاوت و با الزام‌های قانونی و مذهبی در ارتباط است.

ثبت رویدادهای ازدواج و طلا‌ق با مسایل و مشکلا‌ت

 

ثبت رویدادهای ازدواج و طلا‌ق با مسایل و مشکلا‌ت متعددی مواجه است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

-           کماکان بخشی از ازدواج‌ها که به طور شرعی صورت می‌گیرد به اداره‌های ثبت احوال گزارش نمی‌شود.

-           برخی ازدواج‌ها به دلیل اینکه یکی از زوجین یا هر دو فاقد شرایط ثبت قانونی بوده‌اند به دلیل منع قانونی یا ثبت نمی‌شوند یا ثبت آنها با تأخیر صورت می‌گیرد. این ازدواج‌ها به صورت اقرارنامه‌ای به شکل قانونی به رسمیت شناخته شده و اغلب به صورت شرعی صورت می‌گیرد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد آمار وضعیت ازدواج و طلا 15 ص