لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اجاره انسان و قوانین آن
مقدمه
بی گمان کار به معنای تلاش و کوشش برای تولید در هر حوزهای، عملی ارزشی است. کار به اشکال مختلف ظهور و بروز میکند؛ از این رو میتوان از کار فکری ، کار هنری ، کار معنوی و کار جسمی و بدنی سخن گفت. در همه این موارد آنچه اصالت مییابد تلاش تولیدی بشر است.
بشر برای دست یابی به کمال و سعادت و آسایش و آرامش نیازمند تهیه امکانات و وسایل و بر طرف کردن مشکلات و چالشهای پیش روست. بنا بر این اقدام به تلاش و کوشش میکند تا به این هدف نایل شود. برای دست یابی به هدف ، تلاش در شکلهای پیش گفته خودنمایی میکند. تفکر و طرح و برنامه ریزی بخشی از تولید است. بدون تفکر و تدبر و تامل ممکن نیست انسان بتواند در حوزه عمل و تلاش جسمی موفق شود. از این روست که تولید فکری به عنوان تولید پایه مطرح می شود.
در آیات بسیاری سخن از عمل و ارزش عمل به میان آمده است و این همان معنای عام کار و فعل است که از سوی انسان انجام می شود. سعی و تلاش انسانی است که ارزش دارد و خداوند در آیه 39 سوره نجم می فرماید: «لیس للانسان الا ما سعی برای انسان چیزی جز تلاش و کوشش او نیست.» به این معنا که آنچه در نگرش و بینش قرآنی از ارزش و اهمیت برخوردار میباشد، سعی و تلاش است که نوعی از مفهوم کار را با خود حمل می کند
اما آنچه در اینجا مهم است، سخن از کار به مفهوم خاص آن است؛ زیرا مراد از کار و کارگر مفهومی است که در آن شخصی نیروی جسمی و حتی فکری خود را به دیگری وا میگذارد و در ازای آن مالی دریافت میکند.
مفهوم شناسی اجاره در فقه و قرآن
در گذشته کار و کارگری در شکل اجاره و اجیر و نوعی از عقود خودنمایی میکرد و در آیات قرآن و نیز فقه اسلامی کتابی به عنوان اجاره را به خود اختصاص داده است. در کتب فقهی اجاره به معنای عقد تملیک عمل و یا منفعتی معین در برابر عوض معلوم به کار رفته است.
مورد اجاره اگر منفعت عین یا حیوانی باشد، به آن اجاره اعیان یا اجاره منافع میگویند. در این اجاره، تسلیم کننده عین را موجر و پرداخت کننده عوض را مستاجر میگویند؛ و اگر مورد اجاره، کار انسانی باشد، به آن اجاره اعمال و یا اجاره ذمه گویند
اجیر یا همان کارگر بر دو نوع است: 1. اجیرخاص و مقید که متعهد میشود تا عملی را شخصا در مدت معینی انجام دهد و حق ندارد در این مدت بدون اجازه مستاجر برای فرد دیگری کاری انجام دهد 2. اجیر مشترک و مطلق که عملی را بدون تعهد مباشرت و تعیین مدت متعهد میشود یا در یک زمان اجیر اشخاص متعدد میشود.
در قرآن از مشتقات ماده اجر واژه "تاجرنی" به معنای کار با مزد و اجرت، یک بار در آیه 27 سوره قصص "و استاجر و استاجرت " به معنای اجاره گرفتن دوبار در آیه 26 همان سوره و اجر به معنای مزد مادی و یا معنوی و پاداش دنیایی و اخروی فراوان آمده است که برخی از آنها به بحث کار و کارگری و اجاره ارتباط دارند.
در داستان موسی(ع) و شعیب(ع) مسأله کار و کارگری و حقوق کارگر مطرح شده است. از این رو از مهمترین آیات مورد توجه در این حوزه است. موسی (ع) به عنوان فردی نیرومند حاضر میشود تا در برابر مزد و عوض مالی نیروی کار خویش را در اختیار شعیب(ع) به عنوان کارفرما بگذارد.
همچنین حضرت موسی (ع) در داستان همراهی خود با عالم ربانی ( خضر پیامبر) نیز به وی پیشنهاد میدهد که در برابر گرفتن مزد به کارگری بپردازند. این مساله کارگری و مزد خواستن در برابر نیروی انسانی و بدنی در دو جای دیگر قرآن مطرح شده است: نخست در مسأله تقاضای ساحران برای دریافت اجرت از فرعون در آیات 113 و 114 سوره اعراف است که در آنجا ساحران پیشنهاد میکنند تا فرعون در برابر هنر جادوگری و سحر ایشان، مزدی را بپردازد و فرعون نیز با پذیرش پیشنهاد برای تشویق ساحران آنان را به قرب منزلت و مقام نیز وعده میدهد. در مورد دیگر، مردمانی به ذوالقرنین پیشنهاد می کنند تا برای ساختن سد، اجرت و مزدی را دریافت کند.
فلسفه کارگری
انسان به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین مأمور و موظف است تا به عنوان یکی از اهداف ابتدایی و یا میانی اقدام به استعمار و آبادانی زمین کند. قرآن در این باره میفرماید: «هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها؛او شما را از زمین ایجاد کرد و خواست تا آن را آبادان و عمران کنید.»
آبادی و آبادانی زمین به عنوان مأموریت انسان در زمین بدون تلاش و کوشش و کار امکان پذیر نیست. انسانها با تلاش و کار و کوشش است که زمین را به شکل کنونی آباد کرده و از امکانات و فرصت های پیش روی بشر بهرهمند میشوند.
از آنجایی که انسان به جهت ذات استخدامگر خویش گرایش به اجتماع و جامعه دارد، در شکل اجتماعی زندگی خود را سامان میدهد تا از فرصتها و امکانات دیگری بهرهمند گردد و از آن برای رفع نیازهای خود و دفع مشکلاتش استفاده کند.
حرکت چرخ زندگی بشر در گرو تعاون، خدمت و استفاده متقابل از خدمات یکدیگر است که یکی از راههای آن اجاره و کارگری است. خداوند در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیه 40آیه و ترجمهمَّا کانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیماً(40)
ترجمه :
40 - محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است .
تفسیر:
مساله خاتمیتاین آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مساله ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با همسر مطلقه زید براى شکستن یک سنت غلط جاهلى ، بیان مى دارد، و جواب کوتاه و فشرده اى است به عنوان آخرین جواب ، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را که مساله خاتمیت است به تناسب خاصى در ذیل آن بیان مى کند.نخست مى فرماید: ((محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود)) (ما کان محمد ابا احد من رجالکم ).نه ((زید)) و نه دیگرى ، و اگر یک روز نام پسر محمد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى .البته پیامبر فرزندان حقیقى به نام ((قاسم )) و ((طیب )) و ((طاهر)) و ((ابراهیم )) داشت ، ولى طبق نقل مورخان همه آنها قبل از بلوغ ، چشم از جهان بستند، و لذا نام ((رجال )) (مردان ) بر آنها اطلاق نشد.
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 337
امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) که آنها را فرزندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خواندند، گرچه به سنین بالا رسیدند، ولى به هنگام نزول این آیه هنوز کودک بودند، بنابر این جمله ما کان محمد ابا احد من رجالکم که به صورت فعل ماضى آمده است بطور قاطع در آن هنگام در حق همه صادق بوده است .و اگر در بعضى از تعبیرات خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم ((انا و على ابوا هذه الامة )): ((من و على پدران این امتیم )) مسلما منظور پدر نسبى نبوده بلکه ابوت ناشى از تعلیم و تربیت و رهبرى بوده است .با این حال ازدواج با همسر مطلقه زید که قرآن فلسفه آنرا صریحا شکستن سنتهاى نادرست ذکر کرده چیزى نبود که باعث گفتگو در میان این و آن شود، و یا به خواهند آنرا دستاویز براى مقاصد سوء خود کنند.سپس مى افزاید: ارتباط پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت مى باشد ((او رسول الله و خاتم النبیین است )) (و لکن رسول الله و خاتم النبیین ).بنابر این صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مى کند و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مى نماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مى شود.از این گذشته اشاره به این حقیقت نیز دارد که در عین حال علاقه او فوق علاقه یک پدر به فرزند است ، چرا که علاقه او علاقه رسول به امت مى باشد، آنهم رسولى که مى داند بعد از او پیامبر دیگرى نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت براى آنها با دقت و با نهایت دلسوزى پیش بینى کند.و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده ، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه مى فرماید: ((خداوند به هر چیز عالم و آگاه بوده و هست )) (و کان الله بکل شى ء علیما).
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 338
این نکته نیز قابل توجه است که خاتم انبیاء بودن ، به معنى ((خاتم المرسلین )) بودن نیز هست ، و اینکه بعضى از دین سازان عصر ما براى مخدوش کردن مساله خاتمیت به این معنى چسبیده اند که قرآن پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را خاتم انبیاء شمرده ، نه خاتم رسولان این یک اشتباه بزرگ است ، چرا که اگر کسى خاتم انبیاء شد به طریق اولى ((خاتم رسولان )) نیز هست ، زیرا مرحله ((رسالت )) مرحله اى است فراتر از مرحله ((نبوت )) (دقت کنید).این سخن درست به این مى ماند که بگوئیم : فلان کس در سرزمین حجاز نیست ، چنین کسى مسلما در مکه نخواهد بود، اما اگر بگوئیم در مکه نیست ، ممکن است در نقطه دیگرى از حجاز باشد، بنابر این اگر پیامبر را ((خاتم المرسلین )) مى نامید ممکن بود ((خاتم انبیاء)) نباشد، اما وقتى مى گوید او ((خاتم انبیاء)) است ، مسلما ((خاتم رسولان )) نیز خواهد بود، و به تعبیر مصطلح نسبت ((نبى )) و ((رسول )) نسبت ((عموم و خصوص مطلق است )) (باز هم دقت کنید)
نکته ها:
1 - ((خاتم )) چیست ؟((خاتم )) (بر وزن حاتم ) آنگونه که ارباب لغت گفته اند به معنى چیزى است که به وسیله آن پایان داده مى شود، و نیز به معنى چیزى آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مهر مى کنند.در گذشته و امروز این امر معمول بوده و هست که وقتى مى خواهند در نامه یا ظرف یا خانه اى را ببندند و کسى آن را باز نکند روى در، یا روى قفل آن ماده چسبنده اى مى گذارند، و روى آن مهرى مى زنند که امروز از آن تعبیر به ((لاک و مهر)) مى شود.و این به صورتى است که براى گشودن آن حتما باید مهر و آن شى ء چسبنده
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 339
شکسته شود، مهرى را که بر اینگونه اشیاء مى زنند ((خاتم )) مى گویند، و از آنجا که در گذشته گاهى از گلهاى سفت و چسبنده براى این مقصد استفاده مى کردند لذا در متون بعضى از کتب معروف لغت در معنى خاتم مى خوانیم ((ما یوضع على الطینة )) (چیزى بر گل مى زنند).اینها همه به خاطر آن است که این کلمه از ریشه ((ختم )) به معنى ((پایان )) گرفته شده ، و از آنجا که این کار (مهر زدن ) در خاتمه و پایان قرار مى گیرد نام ((خاتم )) بر وسیله آن گذارده شده است .و اگر مى بینیم یکى از معانى ((خاتم )) انگشتر است آن نیز به خاطر همین است که نقش مهرها را معمولا روى انگشترهایشان مى کندند، و به وسیله انگشتر نامه ها را مهر مى کردند، لذا در حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه هدى (علیهم السلام ) و شخصیتهاى دیگر از جمله مسائلى که مطرح مى شود نقش خاتم آنها است .مرحوم ((کلینى )) در ((کافى )) از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل مى کند: ان خاتم رسول الله کان من فضة نقشه محمد رسول الله : ((انگشتر پیامبر از نقره بود و نقش آن محمد رسول الله بود)).در بعضى از تواریخ آمده است که یکى از حوادث سال ششم هجرى این بود که پیامبر انگشتر نقش دارى براى خود انتخاب فرمود و این به خاطر آن بود که به او عرض کردند پادشاهان نامه هاى بدون مهر را نمى خوانند.در کتاب ((طبقات )) نیز آمده است هنگامى که پیامبر گرامى اسلام تصمیم گرفت دعوت خود را گسترش دهد، و به پادشاهان و سلاطین روى زمین نامه بنویسد دستور داد انگشترى برایش ساختند که روى آن محمد رسول الله حک شده
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 340
بود، و نامه هاى خود را با آن مهر مى کرد.با این بیان به خوبى روشن مى شود که خاتم گر چه امروز به انگشتر تزیینى نیز اطلاق مى شود، ولى ریشه اصلى آن از ختم به معنى پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهائى مى گفتند که با آن نامه ها را مهر مى کردند.بعلاوه این ماده در قرآن مجید در موارد متعددى به کار، رفته ، و در همه جا به معنى پایان دادن و مهر نهادن است ، مانند الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم : ((امروز - روز قیامت - مهر بر دهانشان مى نهیم و دستهاى آنها با ما سخن مى گوید)) (یس - 65).ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة : ((خداوند بر دلها و گوشهاى آنها (منافقان ) مهر نهاده (به گونه اى که هیچ حقیقتى در آن نفوذ نمى کند) و بر چشمهاى آنها پرده اى است )) (بقره - 7).از اینجا معلوم مى شود آنها که در دلالت آیه مورد بحث بر خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و پایان گرفتن سلسله انبیاء به وسیله او وسوسه کرده اند به کلى از معنى این واژه بى اطلاع بوده اند، و یا خود را به بى اطلاعى زده اند، و گرنه هر کس کمترین اطلاعى از ادبیات عرب داشته باشد مى داند کلمه ((خاتم النبیین )) به وضوح دلالت بر معنى خاتمیت دارد.وانگهى اگر غیر از این تفسیر براى آیه گفته شود مفهوم سبک و بچه گانه اى پیدا خواهد کرد مثل اینکه بگوئیم پیامبر اسلام انگشتر پیامبران بود یعنى زینت پیامبران محسوب مى شد، زیرا مى دانیم انگشتر یک ابزار ساده براى انسان است و هرگز در ردیف خود انسان نخواهد بود و اگر آیه را چنین تفسیر کنیم مقام پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را فوق العاده تنزل داده ایم ، گذشته از اینکه با معنى لغوى سازگار نیست . لذا این واژه در تمام قرآن (در 8 مورد) که این ماده به کار
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 341
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیه 40آیه و ترجمهمَّا کانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیماً(40)
ترجمه :
40 - محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است .
تفسیر:
مساله خاتمیتاین آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مساله ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با همسر مطلقه زید براى شکستن یک سنت غلط جاهلى ، بیان مى دارد، و جواب کوتاه و فشرده اى است به عنوان آخرین جواب ، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را که مساله خاتمیت است به تناسب خاصى در ذیل آن بیان مى کند.نخست مى فرماید: ((محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود)) (ما کان محمد ابا احد من رجالکم ).نه ((زید)) و نه دیگرى ، و اگر یک روز نام پسر محمد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى .البته پیامبر فرزندان حقیقى به نام ((قاسم )) و ((طیب )) و ((طاهر)) و ((ابراهیم )) داشت ، ولى طبق نقل مورخان همه آنها قبل از بلوغ ، چشم از جهان بستند، و لذا نام ((رجال )) (مردان ) بر آنها اطلاق نشد.
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 337
امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) که آنها را فرزندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خواندند، گرچه به سنین بالا رسیدند، ولى به هنگام نزول این آیه هنوز کودک بودند، بنابر این جمله ما کان محمد ابا احد من رجالکم که به صورت فعل ماضى آمده است بطور قاطع در آن هنگام در حق همه صادق بوده است .و اگر در بعضى از تعبیرات خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم ((انا و على ابوا هذه الامة )): ((من و على پدران این امتیم )) مسلما منظور پدر نسبى نبوده بلکه ابوت ناشى از تعلیم و تربیت و رهبرى بوده است .با این حال ازدواج با همسر مطلقه زید که قرآن فلسفه آنرا صریحا شکستن سنتهاى نادرست ذکر کرده چیزى نبود که باعث گفتگو در میان این و آن شود، و یا به خواهند آنرا دستاویز براى مقاصد سوء خود کنند.سپس مى افزاید: ارتباط پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت مى باشد ((او رسول الله و خاتم النبیین است )) (و لکن رسول الله و خاتم النبیین ).بنابر این صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مى کند و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مى نماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مى شود.از این گذشته اشاره به این حقیقت نیز دارد که در عین حال علاقه او فوق علاقه یک پدر به فرزند است ، چرا که علاقه او علاقه رسول به امت مى باشد، آنهم رسولى که مى داند بعد از او پیامبر دیگرى نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت براى آنها با دقت و با نهایت دلسوزى پیش بینى کند.و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده ، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه مى فرماید: ((خداوند به هر چیز عالم و آگاه بوده و هست )) (و کان الله بکل شى ء علیما).
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 338
این نکته نیز قابل توجه است که خاتم انبیاء بودن ، به معنى ((خاتم المرسلین )) بودن نیز هست ، و اینکه بعضى از دین سازان عصر ما براى مخدوش کردن مساله خاتمیت به این معنى چسبیده اند که قرآن پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را خاتم انبیاء شمرده ، نه خاتم رسولان این یک اشتباه بزرگ است ، چرا که اگر کسى خاتم انبیاء شد به طریق اولى ((خاتم رسولان )) نیز هست ، زیرا مرحله ((رسالت )) مرحله اى است فراتر از مرحله ((نبوت )) (دقت کنید).این سخن درست به این مى ماند که بگوئیم : فلان کس در سرزمین حجاز نیست ، چنین کسى مسلما در مکه نخواهد بود، اما اگر بگوئیم در مکه نیست ، ممکن است در نقطه دیگرى از حجاز باشد، بنابر این اگر پیامبر را ((خاتم المرسلین )) مى نامید ممکن بود ((خاتم انبیاء)) نباشد، اما وقتى مى گوید او ((خاتم انبیاء)) است ، مسلما ((خاتم رسولان )) نیز خواهد بود، و به تعبیر مصطلح نسبت ((نبى )) و ((رسول )) نسبت ((عموم و خصوص مطلق است )) (باز هم دقت کنید)
نکته ها:
1 - ((خاتم )) چیست ؟((خاتم )) (بر وزن حاتم ) آنگونه که ارباب لغت گفته اند به معنى چیزى است که به وسیله آن پایان داده مى شود، و نیز به معنى چیزى آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مهر مى کنند.در گذشته و امروز این امر معمول بوده و هست که وقتى مى خواهند در نامه یا ظرف یا خانه اى را ببندند و کسى آن را باز نکند روى در، یا روى قفل آن ماده چسبنده اى مى گذارند، و روى آن مهرى مى زنند که امروز از آن تعبیر به ((لاک و مهر)) مى شود.و این به صورتى است که براى گشودن آن حتما باید مهر و آن شى ء چسبنده
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 339
شکسته شود، مهرى را که بر اینگونه اشیاء مى زنند ((خاتم )) مى گویند، و از آنجا که در گذشته گاهى از گلهاى سفت و چسبنده براى این مقصد استفاده مى کردند لذا در متون بعضى از کتب معروف لغت در معنى خاتم مى خوانیم ((ما یوضع على الطینة )) (چیزى بر گل مى زنند).اینها همه به خاطر آن است که این کلمه از ریشه ((ختم )) به معنى ((پایان )) گرفته شده ، و از آنجا که این کار (مهر زدن ) در خاتمه و پایان قرار مى گیرد نام ((خاتم )) بر وسیله آن گذارده شده است .و اگر مى بینیم یکى از معانى ((خاتم )) انگشتر است آن نیز به خاطر همین است که نقش مهرها را معمولا روى انگشترهایشان مى کندند، و به وسیله انگشتر نامه ها را مهر مى کردند، لذا در حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه هدى (علیهم السلام ) و شخصیتهاى دیگر از جمله مسائلى که مطرح مى شود نقش خاتم آنها است .مرحوم ((کلینى )) در ((کافى )) از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل مى کند: ان خاتم رسول الله کان من فضة نقشه محمد رسول الله : ((انگشتر پیامبر از نقره بود و نقش آن محمد رسول الله بود)).در بعضى از تواریخ آمده است که یکى از حوادث سال ششم هجرى این بود که پیامبر انگشتر نقش دارى براى خود انتخاب فرمود و این به خاطر آن بود که به او عرض کردند پادشاهان نامه هاى بدون مهر را نمى خوانند.در کتاب ((طبقات )) نیز آمده است هنگامى که پیامبر گرامى اسلام تصمیم گرفت دعوت خود را گسترش دهد، و به پادشاهان و سلاطین روى زمین نامه بنویسد دستور داد انگشترى برایش ساختند که روى آن محمد رسول الله حک شده
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 340
بود، و نامه هاى خود را با آن مهر مى کرد.با این بیان به خوبى روشن مى شود که خاتم گر چه امروز به انگشتر تزیینى نیز اطلاق مى شود، ولى ریشه اصلى آن از ختم به معنى پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهائى مى گفتند که با آن نامه ها را مهر مى کردند.بعلاوه این ماده در قرآن مجید در موارد متعددى به کار، رفته ، و در همه جا به معنى پایان دادن و مهر نهادن است ، مانند الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم : ((امروز - روز قیامت - مهر بر دهانشان مى نهیم و دستهاى آنها با ما سخن مى گوید)) (یس - 65).ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة : ((خداوند بر دلها و گوشهاى آنها (منافقان ) مهر نهاده (به گونه اى که هیچ حقیقتى در آن نفوذ نمى کند) و بر چشمهاى آنها پرده اى است )) (بقره - 7).از اینجا معلوم مى شود آنها که در دلالت آیه مورد بحث بر خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و پایان گرفتن سلسله انبیاء به وسیله او وسوسه کرده اند به کلى از معنى این واژه بى اطلاع بوده اند، و یا خود را به بى اطلاعى زده اند، و گرنه هر کس کمترین اطلاعى از ادبیات عرب داشته باشد مى داند کلمه ((خاتم النبیین )) به وضوح دلالت بر معنى خاتمیت دارد.وانگهى اگر غیر از این تفسیر براى آیه گفته شود مفهوم سبک و بچه گانه اى پیدا خواهد کرد مثل اینکه بگوئیم پیامبر اسلام انگشتر پیامبران بود یعنى زینت پیامبران محسوب مى شد، زیرا مى دانیم انگشتر یک ابزار ساده براى انسان است و هرگز در ردیف خود انسان نخواهد بود و اگر آیه را چنین تفسیر کنیم مقام پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را فوق العاده تنزل داده ایم ، گذشته از اینکه با معنى لغوى سازگار نیست . لذا این واژه در تمام قرآن (در 8 مورد) که این ماده به کار
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 341
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
آموزشکده فنی شهید بهشتی اردکان
تقدیر و تشکّر:
با سپاس فراوان از اساتید محترم آموزشکده شهید بهشتی اردکان و همچنین استاد بزرگوار جناب آقای قادری و تمامی افرادی که در تکمیل این پروژه از راهنمایی و کمک آنها استفاده شده است.
عناوین موضوعات
پیشگفتار
بیان موضوع پروژه
فصل اول:
مدیریت
مدیریت یا سرپرستی
مدیریت پروژه
تعیین هیأت مؤسس
رضایت هیأت مؤسس
تهیه طرح پیشنهادی
معرفی نماینده تام الاختیار
دریافت مجوز فعالیت ذکر شده در طرح
تدوین اساسنامه پیشنهادی
افتتاح حساب در صندوق تعاون
آگهی دعوت از داوطلبان عضویت
آگهی دعوت اولین مجمع عمومی عادی
ثبت نام داوطلبان عضویت در هیأت مدیره و بازرسان به دوره های آموزشی
برگزاری اولین مجمع عمومی عادی
تعریف مجمع عمومی
تصویب اساسنامه
انتخاب اعضای اصلی و علی البدل هیأت مدیره
وظایف و اختیارات هیأت مدیره
انتخاب بازرس یا بازرسان علی البدل
وظایف بازرس یا بازرسان
مدیر عامل
راهنمای علائم
فصل دوم:
برنامه ریزی
مقدمه
فصل سوم :
مدیریت اقتصادی
هزینه های سوخت مصرفی
حق بیمه و پاداش
هزینه تعمیرات و نگهداری ماشین آلات و تأسیسات
هزینه های جاری
هزینه های متفرقه و پیش بینی نشده
فصل چهارم
نتیجه گیری
نظام مدیریت مشارکتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن .docx :
مقدمه
تاریخچه کشت و استفاده از قارچهای خوراکی در ایران و جهان
با توجه به اسناد ومدارکی که در دسترس است تاریخ مصرف قارچهای خوراکی به عنوان غذا و دارو به زمانی بسیار دور برمیگردد بطوری که حتی انسانهای نخستین از خواص ویژه قارچها اطلاع داشتند و گاهی به عنوان یک ماده توهمزا در فالگیریها از آن استفاده مینمودند، مردم کشورهای شرقی اولین کسانی بودند که به استفاده از قارچ دست زده بطوری که نوعی قارچ بنام اوریکولاریا برای اولین بار در حدود 600 سال قبل از میلاد و نوعی دیگر بنام فلامولینا و لوتیپس در چین کشت میشدهاند و همچنین نوعی دیگر از قارچهای آسیای شرقی بنام Lentinu edodes وvolvariella در حدود 2000 سال قبل در چین و ژاپن مورد استفاده قرار میگرفتند و تکنولوژی کشت این قارچها جزو هنرهای خیلی قدیمی و محرمانه این سرزمینها بوده است. وهمچنین ذکر شده که دو قرن قبل از تولد حضرت عیسی مسیح (ع)یک پزشک یونانیبهنام نیکاندر Nicandre قارچ را در بستری از کود حیوانی وخاکستر که شاخه وبرگ درخت انجیر روی آن را پوشانده بود پرورش داد. در اوائل قرن 16 یکی از پزشکان گیاه داروئی در کشور اطریش برای اولین بار مبادرت به شناسائی قارچهای اطراف شهر وین نمود. وهمچنین در همان قرن پرورش و استفاده از قارچ در کشور ایتالیا آغاز و با اختراع میکروسکوپ در قرن 17 فعالیت شناسائی قارچها بیشتر و بیشتر شد و پرورش قارچ در گلخانه و سالنهای پرورش برای اولین بار در حدود سالهای 1754 در کشور سوئد ابداع شد واز سال 1779 تولید و پرورش قارچ در انگلستان آغاز وبه برخی دیگر از کشورهای اروپایی توسعه یافت ودر سال 1809 شخصی بنام لینک ساختمان بازیدیوم و بازیدیوسپور را در بازیدیومیستها مشاهده نمود واصطلاح بازیدیوم و سیستیدیوم را شخصی بنام لویل در سال 1837 اشاعه داد ودر سال 1884 دو نفر فرانسوی بنامهای آقایان کنـستاتیـن (Constantin ) وماتروشو(Matruehot) عضو انیستیتو پاستور بودند برای اولین بار از روش پاستوریزاسیون ،اسپور قارچ را وادار به جوانه زدن کرده وبذر قارچ را در شرایط استریل ابداع نمودند ودر اوائل قرن 19 کشت سنتی قارچ در غارهای طبیعی در کشور فرانسه آغاز شد ودر اوائل نیمه دوم قرن نوزده از اروپا به آمریکا انتقال ودر سال 1890 مزرعه داران در پنسیلوانیای آمریکا مبادرت به پرورش قارچ نمودند ودر سال 1921 در کشور هندوستان برای اولین بار فردی بنام بوس موفق به کشت دو نوع قارچ از جنس آگاریکوس (دکمهای) بر روی کود حیوانی شد. سیندن Sinden در سال 1932 تهیه بذر قارچ بر روی غلات را ابداع و لامبرت Lambert از آمریکا اساس تکنولوژی مدرن پرورش قارچ را بنیان نهاد و از سال 1970 در کشور مجارستان پرورش نوعی قارچ بنام پلوروت بر روی کنده درختان انجام میگرفته است. در ایران برای اولین بار در سال 1335 کشت قارچ دکمهای توسط فردی بنام احیایی در قسمت شمال تهران شروع شد و پس از مدتی در سالهای 1348 الی 1357 واحدهای کشت و تولید قارچ در تهران - کرج و شهر ری افتتاح و فعالیت خود را آغاز نمودند و در اواخر سالهای 1356 تولید بذر قارچ دکمهای توسط آقای پیرایش شروع شد و کشت قارچ صدفی نیز برای اولین بار در سال 1365 توسط آقای مصطفوی کارشناس سازمان کشاورزی در منطقه اوین تهران شروع شد و در سال 1376 ناصر وکیلی بعد از شش سال تلاش علمی وعملی اولین محصول بذر قارچ تولیدی خودکه شامل بذر قارچهای صدفی و دکمهای بود را به همراه دستورالعمل پرورش آن در منزل، در اختیار دانشجویان و پرسنل کادر دانشگاه ارومیه که در کلاسهای آموزشی پرورش قارچ شرکت کرده بودند قرار داده وفعالیت تولیدی خود را در سطح استان آذربایجان غربی آغاز نمود. در حال حاضر در سطح استان آذربایجان غربی دو شرکت عمده تولید قارچ صدفی ودکمهای بنام قارچ شیوا که در محور ارومیه به سلماس در روستای جبل کندی وشرکت قارچ گوهستان که در محور ارومیه به مهاباد قرار دارد وعلاوه براین دو واحد بزرگ تعداد 8 واحد تولید قارچ کوچگ نیز در سطح استان فعالیت دارند. تولید قارچ در 85 کشور تولید کننده از مرز 000/000/4 تن در سال فراتر رفته است و ایران یکی از این 85 کشور تولید کننده قارچ خوراکی در جهان است که با تولید 7500 تن در سال در جایگاه 24 قرار دارد که با افزایش اطلاعات علمی واستفاده از بذور مرغوب واستفاده از افراد متخصص و اهل فن ، میتوان راندمان تولید را با همین امکانات موجود بالا برد .
آشنایی با تقسیم بندی قارچ
قارچها به سه گروه تقسیم می شوند :
قارچهای خوراکی 2- قارچهای دارویی 3- قارچهای سمی
این طبقه بندی بدون در نظر گرفتن رابطه علمی ، گونه های مختلف قارچهای تنها بر اساس ارزش مصرفی دسته بندی می شوند.
قارچهای خوراکی
در اکثر کشورهای جهان خوردن قارچ متداول است . کشورهای آلمان ، سوئیس ، فرانسه در صدر مصرف کنندگان قرار دارند . از مهمترین قارچهای خوراکی می توان قارچ دکمه ای ، انواع قارچهای صدفی ، قارچ والواریا ( چینی ) ، مورالها ، قارچ مرغوب چوب یا رقص پروانه ای ، قارچ کوپرینوس یا مرد پشمالو ، قارچ گوش چوب و قارچ خوراکی شی تا که یا قارچ جنگل ، .... اشاره کرد .
این قارچها را می توان در محیط مصنوعی پرورش داد و جزء قارچهای زراعی می باشند . تعدادی از قارچها غیر زراعی بوده که به صورت وحشی در مراتع و مزارع دیده می شوند.
قارچهای خوراکی و خواص آنها
قارچ های خوراکی (mushrooms) در واقع میوه، و بخشتولید مثل کننده و هاگ ساز قارچهای حقیقی (fungus)می باشند. بیش از 40 هزار گونه قارچ در سراسر جهانشـناسایی گـردیـده اسـت. قـارچ هــا در رده گیاهان قرارنمیگیرند، چراکه فاقد کلروفیل بوده و قادر به تامین غذایمورد نیاز خود از طریق فرآیند فتوسنتز نمیباشند. قارچهافـاقد ریشـه، سـاقـه و بـرگ هستـنـد. قارچ هـا یا بصورتساپروفیت مواد مغذی را از تجزیه (حیوانات و گیاهان مرده) کودهای آلی، چوبهای پوسیده، برگها و خاک تامین میکنند، یا بصورت انگل از موجود زنده تغذیه کرده و یا ممکن است بصورت رابطه ی همزیستی ای که با گیاهان برقرار میکنند، گلوکز درختان و سایر گیاهان را با مواد معدنی و آب مبادله کنند.
- گونه های متداول قارچهای خوراکی: 1. قارچهای دکمه ای و یا سفید(agaricus=button mushrooms):2. قارچ صدفی(oyster) 3. قارچ قهوه ای(crimini) 4.قارچ طلایی(shiitake) 5. قارچ پورتابلا(portabella=portabello) 6. قارچ (porcini) 7. قارچ سیاه(morel) 8. قارچ (enoki) 9. قارچ (chanterelle) 10.قارچ(hon-shimeji) 11-قارچ ترافل(truffle): گـرانـترین و کـمــیابترین قارچ جهان است.بطوری که گونه ای از آن به وزن 1200 گرم بـهایی بالغ بر 100 هزاردلار دارد.
ارزش تغذیه ای قارچهای خوراکی:1- قارچها منابع خوبی از مواد معدنی ی آهن، سلنیوم، پتاسیم، مس، کلسیم و فسفر میباشند. (به ویژه سلنیوم)
2-قارچها حاوی ویتامینهای B1,B2,B3,B7,B12 و ویتامین D و C میباشند. برخی از قارچها حاوی ویتامین A وE نیز میباشند. 3-قارچها غنی از فیبر میباشند. 4-قارچها کم کالری (13 کیلو کالری در هر 100 گرم)، بدون چربی و فاقد سدیم و کلسترول میباشند. 5-قارچها غنی از پروتئین گیاهی و اسید نوکلئیک میباشند. 1تا 3 درصد قارچها را پروتئین تشکیل داده است. میزان پروتئین قارچها از سبزیجات و حبوبات بیشتر است. پروتئین قارچ 70 تا 90 درصد قابلیت هضم دارد و ارزش پروتئین قارچ بالاتر از سبزیجات و پایین تر از گوشت میباشد. 6-قارچها حاوی آنتی اکسیدان و پلی فنولها میباشند. 7-پتاسیم موجود در قارچها از موز نیز بیشتر است. پتاسیم در ریتم طبیعی قلب، تعادل مایعات بدن، کارکرد صحیح عضلات و اعصاب نقش مهمی دارد. 8-مصرف قارچ احتمال بروز سرطان پروستات و بیماریهای قلبی عروقی را کاهش میدهد. به علت وجود سلنیوم (سلنیوم به همراه ویتامین E تشکیل آنتی اکسیدانها را در بدن میدهند که موجب بی اثر شدن رادیکالهای آزاد میشوند) و سایر آنتی اکسیدانها. همچنین سلنیوم در کارکرد غده تیروئید و سیستم تولید مثل مردان نقش دارد. 9-مصرف قارچها موجب تقویت سیستم ایمنی بدن میشود.