حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد A 114 زندگی نامه شهید مومن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 9 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

زندگینامه شهید محمد علی مؤمن :

با نام و یاد و خدا و سلام و صلوات بر پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام و با درود به ارواح مطهر شهدای والا مقام و کلیه مدافعان اسلام راستین و با استعانت از خدای منان گزیده ای از زندگینامه انسانی وارسته و به خدا پیوسته را که فرش تا عرش را در آنی پیمود را به رشته تحریر درآورده ، امید است که بتوانیم با زبان قاصر و قلم ناتوان خویش رشحه ای از رشحات یکی از بی نظیرترین مردان خدا را ترسیم نمائیم .

شهید مجاهد محمد علی مؤمن در سال 1336 در محله مسجد جامع دزفول و در همسایگی اتاق سادات آقامیر در خانواده ای متدین و مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود .

از همان اوایل دوران نوجوانی مجبور بود علاوه بر فراگیری علم و دانش برای تأمین مایحتاج زندگی خانواده خویش که از لحاظ مالی تا حدودی در مضیقه بودند کار کند و کمک خرج آنها باشد . اما این همه رنج و مشقت هرگز نتوانست خللی در عزم راسخ او بوجود آورد بلکه این سختی ها را امتحان الهی می دانست وبواسطه همین اعتقاد راسخ از اوائل دوران نوجوانی با مسجد و بچه های آن مأنوس شد و اکثر وقت ها نماز های یومیه را بجماعت می خواند و در حوزه مسائل دینی مقلّد حضرت آیت الله نبوی و سپس حضرت امام خمینی بود .

ورود شهید محمد علی مؤمن به عرصه انقلاب :

دوران دبیرستان محمد علی مصادف با یکسری حرکت ها و جریانات سیاسی و انقلابی برای براندازی حکومت ستم شاهی و شکل گیری انقلاب اسلامی بود از این رو شهید بزرگوار در بغرنج ترین شرایط یعنی درست در برهه ای که زور و تزویر تنها منطق سردمداران حکومت بود و رعب و وحشت شکنجه های طاقت فرسای سازمان مخوف ساواک هرگونه ندای آزادی خواهی را در نطفه خفه می کرد و سایه شوم بر سراسر مملکت حاکم بود همچون خورشیدی درخشید و به همراه عده ای از مردترین مردان خدا طلسم سیاه شب را شکستند تا صبح آزادی را برای مملکت به ارمغان آورند .

انگیزه شهید مؤمن و همرزمانش :

محمد علی مؤمن به همراه همرزمانش و با تأسی از علمای اعلام و با نصب العین قرار دادن فرامین قرآن با مقتدای زمان خویش دست بیعت دادند . برخاستند تا به آیه ( اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم و یُثَبّت اقدامکم ) تجسمی عینی بخشند و حکومت عدل علوی را پس از ورای قرن ها به همت آحاد ملت و روحانیت معظم و با یاری گروه های رهایی بخش احیا نماید .

از اینرو شهید محمد علی مؤمن و همرزمانش اعتقاد داشتند که تنها راه رهایی ملت بزرگ ایران مبارزه بنیادی علیه ظلم و ستم تا نیل به تحقق آرمان ها و ارزش های الهی تحت لوای رهبری حضرت امام می باشد و برای وصال به این اهداف از هیچ کوششی دریغ نورزیدند .

محمد علی به اسلام عشق می ورزید و امام را آیینه تمام نمای اسلام و امت اسلامی می دانست .

آشنایی محمد علی مؤمن با اندیشه های امام :

شهید مؤمن به لحاظ هوش و فراست بالا از اوائل دوره دبیرستان به مطالعه کتاب های اسلامی و اعتقادی می پرداخت و کتاب را بهترین انیس و رفیق خود می دانست . محمد علی علاوه بر اینکه در اوایل انقلاب به عنوان یک مبارز شناخته می شد و عملاً الگویی بارز برای جوانان بود در زمینه ی اعتقادی و سیاسی نیز زبان زد بود بطوری که ایشان در جلسات و مباحث اعتقادی که بطور مخفیانه در گوشه و کنار شهرستان برگزار می شد شرکت می نمود و گاهاً برای آشنایی بیشتر با اندیشه های حضرت امام و مشتاقانه برای یافتن نوارهای شخصیت های انقلابی خصوصاً دکتر شریعتی تلاش می نمود و موفق شد قبل از انقلاب تعداد زیادی از نوار های مزبور را مخفیانه بدست آورد و بنا به گفته خانواده اش او نوار ها را در منزل مخفی کرده بود و هر نوار را چندین مرتبه گوش می داد و همین امر سبب شد تا شعور و بینش عمیقی نسبت به مسائل فکری و سیاسی انقلاب در وی بوجود آید .

پیوستن محمد علی به گروه های رهایی بخش :

قبل از بوقوع پیوستن انقلاب اسلامی محمد علی به خاطر ارتباط گسترده با اعضای این گروه ها عملاً به عضویت یکی از گروه های انقلابی که در بر اندازی رژیم نقش ارزنده ای داشت در آمد و به صف اول مبارزین پیوست . از این رو ایشان به همراه عده ای از عوامل مؤثر این گروه اعلامیه های خصوصی حضرت امام را توزیع می کردند پخش اطلاعیه های امام در آن برهه به قدری خطرناک بود که عده ای سعی داشتند به خاطر مصون ماندن محمد علی از خطرات احتمالی او را از این کار نهی کنند اما او به این صحبت ها اعتنایی نمی کرد و مسئولیت مهم ترین مأموریت های گروه را به عهده می گرفت به طوری که محمد علی در راه اندازی اکثر تجمعات و تظاهرات نقشی کلیدی ایفا می نمود و تا لحظه ی شهادت به طور مستمر با اعضای گروه در ارتباط بود البته محمد علی به دلیل بینش عمیقی که داشت با انگیزه بسیاری از جناح های سیاسی آشنایی داشت و فقط گروه هایی که صد در صد انقلابی و در خط امام بودند را حمایت می کرد .

آغاز مبارزات علنی ملت ایران و نقش محمد علی :

سرانجام پس از سال ها مبارزه محرمانه عناصر فعال مذهبی ، مبارزة همه جانبه ملت ایران و به رغم آن مردم دزفول بر علیه حکومت ستم شاهی به صورت علنی آغاز شد و اولین تظاهرات در دزفول در بیست آذر ماه 1356 بعد از سخنرانی آقای آل اسحاق یکی از روحانیان برجسته اعزامی از قم در مسجد حضرت زینب (س) و افشا گری های او بوقوع پیوست و محمد علی جزو اولین پیشگامان رهایی نقش بسزایی در راه اندازی آن داشت و از همان روز محمد علی به عنوان سمبل رشادت و شجاعت در سطح شهرستان دزفول مطرح شد و آوازه ی شجاعت وی در مقابله با مزدوران گارد شاهنشاهی در شهر پیچید و از آن پس نیز شهید مؤمن در اکثر تجمعات و تظاهرات بر فراز شانه های جوانان تنومند با صدایی کوبنده و رسا شعار های انقلابی را سر می داد و بدین وسیله عملاً سکان هدایت مردم را عهده دار شد . مجاهد شهید محمد علی مؤمن در ساخت بمب های دست ساز مانند سراهی و کوتل مولوتف و سایر مواد آتش زا مهارت خاصی داشت از این رو در انهدام مراکز حساس سـاواک که به مقری بـرای ضربه زدن به انقلابیـون فعالیـت مـی نمودند نقش اول را ایفا می نمود اما صداقت و متانت آن شهید بزرگوار باعث می شد که هیچ گاه از شجاعت و رشادت خود زبان به ستایش و تعریف و تمجید نگشاید بطوری که بسیاری از نا گفتنی های مبارزاتی او پس از شهادتش از زبان همرزمانش بیان گردید .

شناسایی افراد مؤثر در انقلاب توسط ساواک :

سازمان مخوف ساواک یا مهره های ریز نقش خود و با حساسیت تمام مراقب اوضاع مملکت بود و در هر نقطه افرادی که کوچک ترین ارتباطی با انقلابیون داشتند را دستگیر می کردند از این رو با توجه به اینکه محمد علی معمولاً در اکثر تجمعات حاضر بوند و با صدای رسا بر علیه سران حکومت شعار می دادند این احتمال وجود داشت که وی شناسایی شود لذا به اصرار دوستان برای حضور در برخی از شورش های اول انقـلاب نقاب به چهره کشیـد اما از آنجـایی که او بعنـوان الگـویـی بی نظیر برای جوانان شهر تبدیل شده بود ترجیح داد نقاب را از چهره بردارد و آشکارا در محافل و مجامع و خصوصاً در تظاهرات ها همراه با آحاد مردم و گاهاًً در عملیات های متهورانه همدوش همرزمانش شرکت نماید و در پاسخ عده ای از دوستان و فادار که به وی اعتراض می کردند که با این رویه ممکن است جانت در خطر باشد می گفت ماهی را از آب نترسانید .

برخورد شهید مؤمن با دوست و دشمن :

شهید بزرگوار محمد علی مؤمن به مصداق آیه شریفه ( اشداء علی الکفار رحماء بینهم ) با مأمورین دولتی و مهره های ساواک و سایر عناصر سر سپرده با شـدت وحـدت برخورد می نمود که دفتر مبارزاتی او در برخورد با مزدوران پهلوی سندی روشن بر این مدعاست . اما در مقابل دوستان انقلاب بسیار متواضع و فروتن بود درواقع یکی از بارز ترین خصایص اخلاقی ایشان خاکی بودن وافتادگی و متانت بود و به سبب همین خضوع در دل عده ی کثیری نفوذ کردند .

نحوه ی شهادت شهید مؤمن :

مجاهد نستوه و خستگی ناپذیر محمد علی مؤمن به دفعات مکرر در عملیات های انتهاری بر علیه عوامل مزدور حکومت طاغوت شرکت نمود و در یکی از همین مأموریت ها به همراه همرزمانش در حمله ای متهورانه به مقر پلیس یکی از مأمورین ساواک به نام احمد بهینه را به شدت مجروح نمودند و همین امر سبب شد که سازمان جهنمی ساواک برای شناسایی عوامل این عملیات به جستجوی خانه به خانه بپردازند و در همین اثناء محمد علی چندین مرتبه شناسایی شد که با تیز بینی و چالاکی خاصی از معرکه متواری شد اما سرانجام پس از ماه ها مبارزه در شامگاه روز دوم در دی ماه سال 57 پس از ادای نماز مغرب و عشاء و به هنگام خروج از مسجد بازار به اتفاق پنج تن از همرزمانش بطور اتفاقی به دو نفر از کثیف ترین مهره های ساواک به نام سروان جمالی و برادر خانمش برخورد نمودند از این رو سریعاً خود را از دید آنها مخفی کرده و پس از دقایقی هم اندیشی نقشه قتل آنها را طراحی کردند اما متأسفانه در حین شروع درگیری دو نفر از دوستان شهید مؤمن از تصمیم خود منصرف شدند اما سه نفر باقی مانده در یک چشم بهم زدن خود را به سروان جمالی رسانده و او را با ضربه خنجر به شدت مجروح نمودند . در همین حین برادر زن جمالی با استفاده از اصل غافل گیری پس از خروج از محل اختفای خود ضربه ای سهمگین بر بازوی یکی از همرزمان مؤمن وارد نمود از این رو محمد علی به همراه سایر دوستان فرار را بر قرار ترجیح دادند اما مأمورین گشتی ساواک به محض رؤیت جنازه نیمه جان سروان جمالی به تعقیب محمد علی پرداختند جست و گریز کوچه به کوچه



خرید و دانلود تحقیق در مورد A 114 زندگی نامه شهید مومن


تحقیق در مورد A 114 زندگی نامه شهید مومن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 9 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

زندگینامه شهید محمد علی مؤمن :

با نام و یاد و خدا و سلام و صلوات بر پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام و با درود به ارواح مطهر شهدای والا مقام و کلیه مدافعان اسلام راستین و با استعانت از خدای منان گزیده ای از زندگینامه انسانی وارسته و به خدا پیوسته را که فرش تا عرش را در آنی پیمود را به رشته تحریر درآورده ، امید است که بتوانیم با زبان قاصر و قلم ناتوان خویش رشحه ای از رشحات یکی از بی نظیرترین مردان خدا را ترسیم نمائیم .

شهید مجاهد محمد علی مؤمن در سال 1336 در محله مسجد جامع دزفول و در همسایگی اتاق سادات آقامیر در خانواده ای متدین و مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود .

از همان اوایل دوران نوجوانی مجبور بود علاوه بر فراگیری علم و دانش برای تأمین مایحتاج زندگی خانواده خویش که از لحاظ مالی تا حدودی در مضیقه بودند کار کند و کمک خرج آنها باشد . اما این همه رنج و مشقت هرگز نتوانست خللی در عزم راسخ او بوجود آورد بلکه این سختی ها را امتحان الهی می دانست وبواسطه همین اعتقاد راسخ از اوائل دوران نوجوانی با مسجد و بچه های آن مأنوس شد و اکثر وقت ها نماز های یومیه را بجماعت می خواند و در حوزه مسائل دینی مقلّد حضرت آیت الله نبوی و سپس حضرت امام خمینی بود .

ورود شهید محمد علی مؤمن به عرصه انقلاب :

دوران دبیرستان محمد علی مصادف با یکسری حرکت ها و جریانات سیاسی و انقلابی برای براندازی حکومت ستم شاهی و شکل گیری انقلاب اسلامی بود از این رو شهید بزرگوار در بغرنج ترین شرایط یعنی درست در برهه ای که زور و تزویر تنها منطق سردمداران حکومت بود و رعب و وحشت شکنجه های طاقت فرسای سازمان مخوف ساواک هرگونه ندای آزادی خواهی را در نطفه خفه می کرد و سایه شوم بر سراسر مملکت حاکم بود همچون خورشیدی درخشید و به همراه عده ای از مردترین مردان خدا طلسم سیاه شب را شکستند تا صبح آزادی را برای مملکت به ارمغان آورند .

انگیزه شهید مؤمن و همرزمانش :

محمد علی مؤمن به همراه همرزمانش و با تأسی از علمای اعلام و با نصب العین قرار دادن فرامین قرآن با مقتدای زمان خویش دست بیعت دادند . برخاستند تا به آیه ( اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم و یُثَبّت اقدامکم ) تجسمی عینی بخشند و حکومت عدل علوی را پس از ورای قرن ها به همت آحاد ملت و روحانیت معظم و با یاری گروه های رهایی بخش احیا نماید .

از اینرو شهید محمد علی مؤمن و همرزمانش اعتقاد داشتند که تنها راه رهایی ملت بزرگ ایران مبارزه بنیادی علیه ظلم و ستم تا نیل به تحقق آرمان ها و ارزش های الهی تحت لوای رهبری حضرت امام می باشد و برای وصال به این اهداف از هیچ کوششی دریغ نورزیدند .

محمد علی به اسلام عشق می ورزید و امام را آیینه تمام نمای اسلام و امت اسلامی می دانست .

آشنایی محمد علی مؤمن با اندیشه های امام :

شهید مؤمن به لحاظ هوش و فراست بالا از اوائل دوره دبیرستان به مطالعه کتاب های اسلامی و اعتقادی می پرداخت و کتاب را بهترین انیس و رفیق خود می دانست . محمد علی علاوه بر اینکه در اوایل انقلاب به عنوان یک مبارز شناخته می شد و عملاً الگویی بارز برای جوانان بود در زمینه ی اعتقادی و سیاسی نیز زبان زد بود بطوری که ایشان در جلسات و مباحث اعتقادی که بطور مخفیانه در گوشه و کنار شهرستان برگزار می شد شرکت می نمود و گاهاً برای آشنایی بیشتر با اندیشه های حضرت امام و مشتاقانه برای یافتن نوارهای شخصیت های انقلابی خصوصاً دکتر شریعتی تلاش می نمود و موفق شد قبل از انقلاب تعداد زیادی از نوار های مزبور را مخفیانه بدست آورد و بنا به گفته خانواده اش او نوار ها را در منزل مخفی کرده بود و هر نوار را چندین مرتبه گوش می داد و همین امر سبب شد تا شعور و بینش عمیقی نسبت به مسائل فکری و سیاسی انقلاب در وی بوجود آید .

پیوستن محمد علی به گروه های رهایی بخش :

قبل از بوقوع پیوستن انقلاب اسلامی محمد علی به خاطر ارتباط گسترده با اعضای این گروه ها عملاً به عضویت یکی از گروه های انقلابی که در بر اندازی رژیم نقش ارزنده ای داشت در آمد و به صف اول مبارزین پیوست . از این رو ایشان به همراه عده ای از عوامل مؤثر این گروه اعلامیه های خصوصی حضرت امام را توزیع می کردند پخش اطلاعیه های امام در آن برهه به قدری خطرناک بود که عده ای سعی داشتند به خاطر مصون ماندن محمد علی از خطرات احتمالی او را از این کار نهی کنند اما او به این صحبت ها اعتنایی نمی کرد و مسئولیت مهم ترین مأموریت های گروه را به عهده می گرفت به طوری که محمد علی در راه اندازی اکثر تجمعات و تظاهرات نقشی کلیدی ایفا می نمود و تا لحظه ی شهادت به طور مستمر با اعضای گروه در ارتباط بود البته محمد علی به دلیل بینش عمیقی که داشت با انگیزه بسیاری از جناح های سیاسی آشنایی داشت و فقط گروه هایی که صد در صد انقلابی و در خط امام بودند را حمایت می کرد .

آغاز مبارزات علنی ملت ایران و نقش محمد علی :

سرانجام پس از سال ها مبارزه محرمانه عناصر فعال مذهبی ، مبارزة همه جانبه ملت ایران و به رغم آن مردم دزفول بر علیه حکومت ستم شاهی به صورت علنی آغاز شد و اولین تظاهرات در دزفول در بیست آذر ماه 1356 بعد از سخنرانی آقای آل اسحاق یکی از روحانیان برجسته اعزامی از قم در مسجد حضرت زینب (س) و افشا گری های او بوقوع پیوست و محمد علی جزو اولین پیشگامان رهایی نقش بسزایی در راه اندازی آن داشت و از همان روز محمد علی به عنوان سمبل رشادت و شجاعت در سطح شهرستان دزفول مطرح شد و آوازه ی شجاعت وی در مقابله با مزدوران گارد شاهنشاهی در شهر پیچید و از آن پس نیز شهید مؤمن در اکثر تجمعات و تظاهرات بر فراز شانه های جوانان تنومند با صدایی کوبنده و رسا شعار های انقلابی را سر می داد و بدین وسیله عملاً سکان هدایت مردم را عهده دار شد . مجاهد شهید محمد علی مؤمن در ساخت بمب های دست ساز مانند سراهی و کوتل مولوتف و سایر مواد آتش زا مهارت خاصی داشت از این رو در انهدام مراکز حساس سـاواک که به مقری بـرای ضربه زدن به انقلابیـون فعالیـت مـی نمودند نقش اول را ایفا می نمود اما صداقت و متانت آن شهید بزرگوار باعث می شد که هیچ گاه از شجاعت و رشادت خود زبان به ستایش و تعریف و تمجید نگشاید بطوری که بسیاری از نا گفتنی های مبارزاتی او پس از شهادتش از زبان همرزمانش بیان گردید .

شناسایی افراد مؤثر در انقلاب توسط ساواک :

سازمان مخوف ساواک یا مهره های ریز نقش خود و با حساسیت تمام مراقب اوضاع مملکت بود و در هر نقطه افرادی که کوچک ترین ارتباطی با انقلابیون داشتند را دستگیر می کردند از این رو با توجه به اینکه محمد علی معمولاً در اکثر تجمعات حاضر بوند و با صدای رسا بر علیه سران حکومت شعار می دادند این احتمال وجود داشت که وی شناسایی شود لذا به اصرار دوستان برای حضور در برخی از شورش های اول انقـلاب نقاب به چهره کشیـد اما از آنجـایی که او بعنـوان الگـویـی بی نظیر برای جوانان شهر تبدیل شده بود ترجیح داد نقاب را از چهره بردارد و آشکارا در محافل و مجامع و خصوصاً در تظاهرات ها همراه با آحاد مردم و گاهاًً در عملیات های متهورانه همدوش همرزمانش شرکت نماید و در پاسخ عده ای از دوستان و فادار که به وی اعتراض می کردند که با این رویه ممکن است جانت در خطر باشد می گفت ماهی را از آب نترسانید .

برخورد شهید مؤمن با دوست و دشمن :

شهید بزرگوار محمد علی مؤمن به مصداق آیه شریفه ( اشداء علی الکفار رحماء بینهم ) با مأمورین دولتی و مهره های ساواک و سایر عناصر سر سپرده با شـدت وحـدت برخورد می نمود که دفتر مبارزاتی او در برخورد با مزدوران پهلوی سندی روشن بر این مدعاست . اما در مقابل دوستان انقلاب بسیار متواضع و فروتن بود درواقع یکی از بارز ترین خصایص اخلاقی ایشان خاکی بودن وافتادگی و متانت بود و به سبب همین خضوع در دل عده ی کثیری نفوذ کردند .

نحوه ی شهادت شهید مؤمن :

مجاهد نستوه و خستگی ناپذیر محمد علی مؤمن به دفعات مکرر در عملیات های انتهاری بر علیه عوامل مزدور حکومت طاغوت شرکت نمود و در یکی از همین مأموریت ها به همراه همرزمانش در حمله ای متهورانه به مقر پلیس یکی از مأمورین ساواک به نام احمد بهینه را به شدت مجروح نمودند و همین امر سبب شد که سازمان جهنمی ساواک برای شناسایی عوامل این عملیات به جستجوی خانه به خانه بپردازند و در همین اثناء محمد علی چندین مرتبه شناسایی شد که با تیز بینی و چالاکی خاصی از معرکه متواری شد اما سرانجام پس از ماه ها مبارزه در شامگاه روز دوم در دی ماه سال 57 پس از ادای نماز مغرب و عشاء و به هنگام خروج از مسجد بازار به اتفاق پنج تن از همرزمانش بطور اتفاقی به دو نفر از کثیف ترین مهره های ساواک به نام سروان جمالی و برادر خانمش برخورد نمودند از این رو سریعاً خود را از دید آنها مخفی کرده و پس از دقایقی هم اندیشی نقشه قتل آنها را طراحی کردند اما متأسفانه در حین شروع درگیری دو نفر از دوستان شهید مؤمن از تصمیم خود منصرف شدند اما سه نفر باقی مانده در یک چشم بهم زدن خود را به سروان جمالی رسانده و او را با ضربه خنجر به شدت مجروح نمودند . در همین حین برادر زن جمالی با استفاده از اصل غافل گیری پس از خروج از محل اختفای خود ضربه ای سهمگین بر بازوی یکی از همرزمان مؤمن وارد نمود از این رو محمد علی به همراه سایر دوستان فرار را بر قرار ترجیح دادند اما مأمورین گشتی ساواک به محض رؤیت جنازه نیمه جان سروان جمالی به تعقیب محمد علی پرداختند جست و گریز کوچه به کوچه



خرید و دانلود تحقیق در مورد A 114 زندگی نامه شهید مومن


تحقیق در مورد عدال از دیدگاه شهید مطهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اقتضاى عدالت بر خلاف ظلم خوددارى از ستم در حق دیگران است. اما بسیارى از معترضانْ شرور موجود در عالم را ستمى در حق انسان مى دانند. همین امر باعث شده که در بحثِ از عدل الهى, مسئله شرور, مهم ترین و بحث انگیزترین مسئله شود. ظاهراً در وجودِ شرور فراوان و متنوع در جهان تردیدى نیست, اما این شرور چگونه با عدالت خداوند قابل جمع اند؟ این مشکل از دوران باستان مطرح بوده است. در یونان باستان اپیکور به استنادِ شرور, عدل الهى را مورد سؤال قرار مى داد. کسانى چون دیوید هیوم و برتراند راسل این اشکالات را پى گرفته اند, در زمانه ما نیز کسانى چون آنتونى فلو و جى. ال. مکى تنسیق هاى جدیدترى از آن ارائه کرده اند. تقریر اشکال به روایت هیوم این است:(چرا باید در جهان مصیبتى باشد؟ حتماً تصادفى نیست, پس علتى دارد. آیا خدا چنین خواسته؟ ولى او کاملاً خیر خواه است. آیا خلاف خواست اوست؟ ولى مگر او قادر مطلق نیست. استحکام این دلیل, به این کوتاهى, به این وضوح و به این قاطعیت را هیچ چیز نمى تواند متزلزل کند.62 براى تتمیم اشکال باید علم مطلق را هم به خیرخواهى وقدرت اضافه کرد. آن چه ایجاد اشکال مى کند قید اطلاق در سه گزاره ناظر به صفات خداست. اگر قدرت, خیر خواهى و علمِ خداوند و یا دست کم یکى از این ها محدود مى بود, مشکل حل مى شد. اما اکثر مسیحیان و مسلمانان حاضر نیستند که نه از اصل این صفات و نه از قید اطلاقِ دست کم یکى از آن ها دست بردارند. شرور را معمولاً دو قسم مى کنند, شرّ طبیعى و شرّ اخلاقى. حوادثى مثل سیل, زلزله و توفان شرور طبیعى اند, شرور اخلاقى مثل گناه, جرم وظلم وستم, که حاصل سوء استفاده انسان ها از اختیارند و عامل آن انسان ها هستند نه طبیعت . البته لایب نیتس قسم سومى را هم اضافه مى کند که عبارت است از شرّ مابعد الطبیعى. وى امکان را که لازمه همه مخلوقات است, نوعى شرّ مى داند. لایب نیتس در تقریر اشکال مى گوید: (خداوند هم در شرور اخلاقى شریک است و هم در شرور طبیعى و شرکت وى در هر دو قسم, هم طبیعى است و هم اخلاقى, انواع شرّ منحصر در دو نوع نیست.)63 چون طبیعت و انسان ساخته خداست, پس شرور ناشیِ از این دو منسوب به اوست و چون او با آزادى کامل عمل مى کند و در مورد شىء و پیامدهایى که ممکن است داشته باشد, معرفت کامل دارد, علت اخلاقى شرور هم هست,64 اما چون همه شرور از آن رو شرّند که به درد و رنج آدمى منجر مى شوند مى توان تنها شر را درد و رنج دانست. براى حلّ مشکل یا باید نشان داد که دست کم یکى از چهار گزاره خدا عالم است, خدا قادر است , خدا خیّر است و شرور وجود دارد, کاذب است ویا نشان داد که این چهار گزاره على رغم ناهم خوانى ظاهرى با هم قابل جمع اند. در الهیات پویشى, قدرت مطلقه خداوند انکار مى شود, اختیار انسان ها نوعى قدرت دانسته مى شود و لذا مخلوقات متناهى نیز هسته هایى از قدرتند, بنابراین, الاهى دانان پیرو الا هیات پویشى قبول نمى کنند که قدرت خداوند نامحدود باشد.65 این مسیر شاید مخالفان را خرسند کند, اما اکثریت اهل دین حاضر به پذیرش آن نیستند. اگر کسى اصل وجود شرور را منافى عدالت بداند, تنها از طریق انکار وجود شرور مى تواند از عدالت الهى دفاع کند. بدین ترتیب, در معروف ترین راه حل ها که به افلاطون منسوب است, گزاره چهارم حذف مى شود. مطابق این رأى شرور یا عدمند یا عدمى. جهل و فقر در واقع, چیزى نیستند جز نبود علم و نبود مال. برخى از شرور هم, گرچه موجودند, مثل مار و عقرب و سیل, اما از آن حیث که موجودند, شرّ نیستند, بلکه از آن رو شرّند که منشأ عدم مى شوند; مثلاً باعث مى شوند که سلامتى یا جان کسى از دست برود و در غیر این صورت, شرّ نمى بودند. در فرهنگ اسلامى بسیارى از متفکران از این راه حل دفاع مى کنند.66 با این همه, جاى این سؤال هست که خداى قادرِ مطلق چرا موجودات را به گونه اى نیافرید که هم براى خود منشأ خیر باشند و هم براى دیگران. خانم مرى بیکر ادى نیز شرّ را زاییده توهّم مى داند و معتقد است که انسان ها به دلیل گناه دست خوش توهّم شده اند و چیز ناموجودى, مثل شرّ را گمانِ وجود مى برند. اما آیا توهّم شرّ خود یک شرّ نیست. از این چند مورد که بگذریم, اکثریت قاطع راه حل ها تلاشى است براى نشان دادن این که چهار گزاره فوق هم خوانند. از جمله معروف ترین دفاعیه ها, دفاع مبتنى بر اختیار است. حاصل آن این است که خداوند خواسته که انسان ها شبیه به او و مختار باشند. اختیار فضیلتى بزرگ است که در میان جانداران تنها انسان از آن برخوردار شده و لازمه اختیار امکان وقوع کردارهاى زشت است. اگر انسان نتواند گناه کند, حقیقتاً مختار نخواهد بود. در واقع, مختار بودن انسان براى خداوند چنان اهمیتى داشته که او حاضر شده است شرور ناشى از آن را نیز بپذیرد.67 به این راه حل, دو اشکال عمده وارد است: اولین اشکال این است که این پاسخ بر فرض توفیق, شرورِ طبیعى مثل سیل و زلزله را پوشش نمى دهد, چون این گونه شرور به سوء استفاده انسان ها از اختیارشان ربطى ندارند. دومین اشکال این است که حتى در حوزه اعمال اختیارى نیز داشتن اختیار مستلزم وقوع شرّ نیست. کسانى چون آنتونى فلو و جى. ال مکى مى گویند: (اگر منطقاً محال نیست موجود مختارى بى گناه باشد, پس خداوند مى توانست همه موجودات را این گونه بیافریند.) به تعبیر دیگر, آیا امکان آن هست که انسانى براى یک بار به اختیار عمل زشتى را ترک کند؟ پاسخ مثبت است, آیا امکان آن هست که وى این نحوه عمل را تکرار کند؟ و در طول عمر مرتکب گناه نشود؟ اگر براى یک کس منطقاً محال نباشد که در همه عمر از گناهان دورى کند,براى دیگران چنین امکانى وجود دارد. پس خداوند مى توانست جهانى بیافریند که همه انسان ها در آن مختار باشند, اما کسى مرتکب شرّ نشود. در قالب باورهاى دینى اشکال را مى توان این گونه مطرح کرد: مگر فرشتگان مختار نیستند, چرا اختیار آنان مستلزم وقوع گناه و شرارت نیست؟ در کوشش براى حلِّ اولین مشکل, برخى به تبع ایرِنائوس شرور طبیعى را نیز ناشى از گناه اولیه انسان و طغیان او در برابر خداوند دانسته و گفته اند: شرّ از زمانى به جهان پاى نهاد که انسان خداوند را نافرمانى کرد.68 در مورد مشکل دوم, آگوستین مى گوید: (در مورد آدم توان گناه نکردن ادغام شده بود با امکان گناه, اما در مورد قدّیسان گناه کردن امکان پذیر نیست. آنان نمى توانند از گناه لذّت ببرند). اما آیا عدم امکان واقعى گناه اختیار را از بین نمى برد. آگوستین مى گوید: نه, کما این که در مورد خداوند از بین نبرده است. برخى نیز شرور موجود را براى این که جهان موجود بهترین جهان ممکن بشود, لازم مى بینند. از جمله لایب نیتس مى نویسد: (از دل این شرور بسیارى از فضایل سر مى زند, معظم فضایل انسان چون نیک خواهى, شجاعت, هم دردى و احسان ,فضایلى هستند که در صورت فقدانِ شرور امکان بروز نمى یافتند.) تا جایى که مى گوید: (مى توان جهان هایى تصور کرد که در آن هیچ شرّى نباشد,اما چنان جهان هایى در قیاس با جهان فعلى بسیار فروترند.)69 کانت با اشاره به این جواب مى نویسد: برخى مى گویند که فضلیت کلنجار رفتن با رذایل است و رنج و الم به افزایش ارزش فضیلت مدد مى رسانند. وى در ردّ این استدلال مى نویسد: اگر دست کم در پایان زندگى شروران مجازات مى شدند و صاحبان فضیلت تاج افتخار بر سر مى گذاشتند, امکان داشت این حرف را قبول کنیم, اما تجربه خلاف آن را نشان مى دهد. (در این صورت, آلام نه براى این رخ داده اند که فضیلتِ شخص صاحب فضیلت خالص شود, بلکه براى آن رخ داده اند که فضیلت او خالص بوده و این درست در نقطه مقابل عدالتى است که ما از آن چیزى میدانیم).70 ولى اگر فضیلت یک ارزش باشد و پیدایش چنین ارزشى نه تنها از دل کشاکش با رنج و الم میسر باشد معلوم نیست, لزوماً چه رابطه اى مى تواند میان افزایش و پالایش فضیلت, با مجازات دنیوى وجود داشته باشد؟ آیا کسى که بدون امیدِ به مجازات دنیویِ بدکاران به نبرد با بدکارى مى پردازد, فضیلتش خالص تر از کسى نیست که تنها در صورت اطمینان به پیروزى نهایى و مغلوب شدن این جهانى بدکاران حاضر است به نبرد با آنان برود؟ جواب دیگر این است که شرورْ لازمه گریزناپذیر طبیعت است. اقتضاى طبیعت انسانى وقوع شرور اخلاقى است.71 غلبه احساسات دردانگیز بر احساسات لذّت بخش از ماهیت انسان جدایى ناپذیر است. و اقتضاى طبیعت غیر انسانى وقوع شرور طبیعى است. خداوند فقط به قیمت دست کشیدن از اصل خلقت مى توانسته مانع وقوع شرور شود. کانت در اعتراض به این راه حل مى گوید: (اگر قضیه این گونه است, سؤالى دیگر سر بر مى آورد. چرا خالق هستى ما را به زندگى فرا خوانده است, وقتى که چنین حیاتى مطلوب ما نیست؟ چنگیز خان در جواب به اعتراضِ آن زن هندى گفت: من نه مصیبت هایى را که تاکنون بر سر تو آمده, مى توانم جبران کنم و نه قادرم امنیت آتى تو را تأمین کنم. جواب آن زن این بود که اگر نمى توانى از ما حمایت کنى, چرا ما را تسخیر مى کنى).72 براى حلّ این اشکال لازم است که مدافعان عدل الاهى نشان دهند که مجموعه خیرات عالم از شرور آن افزون است. و این جا راه حلّ ارسطو مطرح مى شود: خداوند مى توانسته عوالمى مختلف بیافریند: الف) عالمى یکسره خیر,ب) عالمى یکسره شرّ و ج) عالمى ممزوج از این دو که خود به سه حالت قابل تصور است: ج1 ) واجد خیر و شرّ مساوى, ج2) واجد شرّ غالب بر خیر و ج3) واجد خیر غالب بر شرّ. با گزینه اول کسى سر مخالفت ندارد و خداوند نیز آن را آفریده است و آن عالم مجردات است. سه گزینه بعدى هم قابل دفاع نیستند وبا حکمت ناسازگارند. مى ماند آخرین گزینه ارسطو که مى گوید: ترک خیر کثیر به دلیل اجتناب از شرّ قلیل, خود شرّ کثیر است, پس اقتضاى حکمتْ خلق چنین جهانى است و خداوند نیز آن را خلق کرده است. ابن سینا نیز این راه حلّ را مورد تأیید قرار مى دهد.73 معترضانْ عزم خود را جزم کرده اند تا نشان دهند که بر عکس این ادعا, شرور بر خیرات غالب اند, به ویژه درد و رنج انسان بر لذّت هاى او غالب است. دیوید هیوم به تفصیل انواع رنج هاى انسان را مورد بحث قرار مى دهد.74 در جواب به این اعتراضات گفته شده است که: (خطاست که بگوییم در سرنوشت انسان رنج بر لذّات غلبه دارد, هر چه قدر هم وضعِ کسى بد باشد, او زندگى مى کند و به مرگ تن نمى دهد. این نشانه آن است که او خود به غلبه لذّات بر رنج ها معترف است. کسانى هم که طالب مرگند تا زمانى که زندگى مى کنند, مرگ را به تأخیر مى اندازند و بدین وسیله به غلبه لذّت بر الم معترفند, اما حتى اگر آن قدر احمق باشند که خودکشى کنند, خود را به حالت عدم احساس منتقل مى کنند که در آن دیگر رنج هم احساس نمى شود.)75 دیوید هیوم نیز به این استدلال اشاره مى کند,اما کانت این استدلال را نمى پذیرد و آن را مغلطه مى شمارد و مى گوید: کافى است از کسى که عقلى سلیم دارد و یک بار زندگى را تجربه کرده است, بپرسیم که آیا مایل است بار دیگر زندگى این جهانى را تجربه کند. (حتى نمى گوییم در همان شرایط قبلى, بلکه هر شرایطى که خود بخواهد, به شرط آن که آن شرایط مربوط به جهانى دیگر نباشد, بلکه مربوط به همین جهان باشد. (و حتما جواب وى منفى است))76 اما هیوم در جواب از این استدلال مى گوید: علت این که ما مر گ را برنمى گزینیم, نه ترجیح زندگى, بلکه ترس از مرگ است.77 در واقع, هیوم مى گوید: خوفِ از رنج و المى به مراتب بزرگ تر باعث شده که ما ادامه زندگى را با همه رنج هایش برگزینیم . ولى ظاهراً اگر آزمون پیشنهادى کانت صورت پذیرد و از افراد بپرسند که آیا حاضرند یک بار دیگر زندگى را در همین جهان که تابع قوانین فعلى است از سر گیرند, اکثریت قاطع پاسخشان مثبت است و طبعاً معلوم مى شود که ادامه زندگى نیز نه به دلیل خوف از مرگ, بلکه به دلیل لذّاتى است که افراد, هر چند به توهّم, احساس مى کنند. اما مالبرانش در توجیه نابسامانى ها و آشفتگى هاى این جهان که خلاف عقل و حکمت مى نمایند, مى نویسد: (هر چه اثر کامل تر باشد, بیش تر کمالات صاحب اثر را آشکار مى کند, بر این اساس, خداوندِ کامل بر آن است تا اثرش هرچه کامل تر باشد. خداوند مى خواهد عمل وى مایه مباهاتش باشد, اما این تنها نیمى از مطلب است. او نمى خواهد شیوه هایى که انتخاب مى کند مایه عدم مباهات باشد, بلکه مى خواهد عملش هم مثل اثرش ویژگى هاى او را آشکار کند. لذا صرفاً به این بسنده نمى کند که جهان از طریق زیبایى و عُلوّ خود باعث مباهاتش شود بلکه مى خواهد شیوه هایى هم که در کار مى کند از طریق بساطت, غنا و فراگیرى و ویژگى هایى که بیان گر شکوه و عظمت اوست, مایه مباهات او باشند. پس خداوند نمى خواسته صرفاً کامل ترین اثر ممکن را از خود به جاى گذارد, بلکه کامل ترین اثرى که از بهترین شیوه ها ناشى شده باشد… او مى خواهد تا آن جا که میسر است خداوار عمل کند. پس نحوه عمل وى هم مثل اثر وى باید تجلّى صفات او باشد. خداوند از ازل همه کارهایى را که مى توانسته اند پدید آیند با همه شیوه هاى مربوط در نظر گرفته است, اما اقتضاى ذات وى و مَجد و عظمت وى این است که هم اثر و هم شیوه پیدایش اثر, روى هم رفته بهترین باشد.).78 از دید مالبرانش صرف خوب بودنِ اثرى که فاعل از خود پدید مى آورد کافى نیست, بلکه باید شیوه پیدایش آن هم بهترین باشد. نه بهترین شیوه به تنهایى کافى است و نه بهترین اثر, مهم آن است که بهترین اثرى که با بهترین شیوه امکان تحقّق دارد, پدید آید و نتیجه پیدایش این جهان بوده است. ظاهراً از دید مالبرانش خالق جهان مثل خالق یک رُمان است. اگر نویسنده یک رمان از همان ابتدا خیلى ساده و سر راست نتیجه داستان را با خوانندگان در میان گذارد, کار وى نه یک اثر هنرى بزرگ و در خور ستایش, بلکه اثرى مبتذل خواهد بود. تمام عظمت یک رمان به هنرنمایى نویسنده و به ماجراهاى پیچیده, تو در تو و جذابى مربوط مى شود که خواننده را به همراه خود مى کشد. به همین سان ,خلق یک باره یک جهانِ کامل و بى کم و کاست, در قیاس با جهانى که از طریق مجموعه اى از آشفتگى هاى پیچ در پیچ به سمت کمال و تمام حرکت مى کند, کم تر مى توانسته مهارت و شأن و مقام و هنرنمایى خالق را نمایان گر سازد. 2.3.4. عدالت و مجازات هاى دنیوى و اخروى خداى عادل نه تنها در حق دیگران ستم روا نمى دارد, بلکه به ستم انسان ها بر یکدیگر نیز راضى نیست, پس در مقام داور و قاضى اقتضاى عدالت این است که الف )بدکاران مجازات شوند و ب) در مقام مجازات, میان جرم و مکافات تناسب برقرار باشد, اما الف) در این دنیا بسیارى از بدکاران از چنگ مجازات مى گریزند و این خلاف عدالت است.(بیش تر افراد عدالت سریع را ترجیح مى دهند و حکومت ها به ویژه در مواردى که جنایت فجیع است, سعى مى کنند مجرم را سریع تر مجازات کنند.)79 اولین جواب از این اشکال این است که هیچ کس نمى تواند از چنگ مجازات بگریزد, چون هر جرمى پیشاپیش مجازات و تنبیه لازم را با خود دارد و آن عذابِ وجدانى است که مجرم را از آن رهایى نیست. کانت در ردّ این جواب مى گوید: (گویا افرادِ بافضیلت گمان کرده اند که بدکاران نیز از همان ساختار روحیِ فضلیت مندان برخوردارند که طبق آن هر چه شخص فضیلت مندتر باشد, عذاب روحى بیش ترى احساس مى کند… در حالى که شروران اگر بتوانند از مجازات خارجى جانِ سالم به در برند, به حال کسانى که خود را از درون عذاب مى دهند مى خندند و ملامت هایى که گاه به گاه سراغ آن ها مى آید نیز یا معلول وجدان نیست و یا اگر هنوز مایه اى از وجدان در شخص باقى باشد, به زودى مغلوب لذّت هایى خاص مى شود که مجرمان از آن برخوردارند.)80 جواب دیگر این است که در جهان آتى وضعى حاکم خواهد شد متفاوت با وضع فعلى و به مجرمان آن خواهد رسید که قوانین اخلاقى اقتضاى آن را دارد. در اعتراضِ به این جواب ممکن است کسانى مثل کانت بگویند که بخردانه آن است که فکر کنیم جهان آتى نیز بر حسب قوانین همین جهان عمل مى کند. اما کسانى که وجود جهان آتى را مى پذیرند معمولاً چارچوب هاى دیگرى براى آن مدنظر مى گیرند, به ویژه غایت اصلى از برقرارى آن جهان را برقرارى عدالتى مى دانند که به هر دلیل تأمین آن در این جهان میسر نشده است. ب) میان جرم و مکافات باید نسبتى برقرار باشد. هیچ جرمى آن قدر بزرگ و عظیم نیست که مجازات آن جاویدان ماندن در آتش باشد.اما معمولاً اصحابِ هر دین دیگران را خارج از دین و مستحق دوزخ مى شمارند: (شمار نجات یافتگان محدود است به کسانى که متدین به آن دین و ملتزم به آن باشند)81 و معتقدند که بى دینان در جهنم جاودانند.در قرآن آمده است: (وعدالله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها)82 در این آیه از خلود کفار ومنافقان در جهنم سخن به میان آمده است. برخى از دیگر آیات نیز معصیت کاران را جاودان در آتش مى داند: (و من یعصِ الله و رسوله و یتعدَّ حدوده یُدخله ناراً خالداً فیها )83 اما شیخ صدوق مى نویسد: اعتقاد ما این است که تنها کفار و مشرکان در جهنم خالدند, ولى اهل توحید مشمول رحمت قرار مى گیرند.84 شیخ مفید هم مى گوید: اتفاق و اجماع امامیه بر این است که وعده هاى مربوط به خلود صرفاً متوجه کفار است. خواجه نصیر الدین طوسى و علامه حلى نیز بر خلود کفار در جهنم ادعاى اجماع مى کنند85 و براى این رأى معمولاً به این آیه استناد مى کنند که: اِنّ الله لا یِغفر ان یُشرک به و یِغفر ما دون ذلک لمن یشاء.86 در کتاب مقدّس نیز از خلود گناهکاران در آتش دوزخ سخن به میان آمده است (وآنان به سوى مجازات ابدى مى روند)87 و حتى بعضى از مسیحیان تا آن جا پیش مى روند که مى گویند: (این که مجازات گناهکار تمام شود با عدالت مطلقه خداوند ناسازگار است.)88 اشکال دیگر خلود در نار این است که لازمه خلودِ تعداد فراوانى از انسان ها در آتش این است که مجموعه خیرهاى عالم در قیاس با شرور آن بسیار محدودتر باشد و صدور چنین عالمى از خدا که خیر على الاطلاق است بى وجه است. از جمله جواب هاى اولین اشکال این است که: (خداوند نامحدود است, گناهکار در برابر خداى نامحدود طغیان کرده و چنین طغیانى, طغیانى است نامحدود, و بایستى مکافات گناهکار با جرمش متناسب باشد.)89 اما در این جواب نشان داده نمى شود که چگونه طغیان در برابر نامحدود باعث مى شود که آن گناه نیز نامحدود شود . پاسخ رایج تر به این اشکال هم در جهان اسلام و هم در جهان مسیحیت این است که رابطه مکافات هاى اخروى با جرایم و گناهان دنیوى رابطه قراردادى نیست. (رعایت مناسبت بین جرم و مجازات به قوانین وضعى مربوط مى شود, اما رابطه جرم با مجازات هاى اخروى رابطه علت و معلولى است.)90 کسى ممکن است در یک لحظه مرتکب خطا شده و دستش را به سیم عریان برق نزدیک کند, اما چون رابطه, علت و معلولى است نمى تواند انتظار داشته باشد که آثار برق گرفتگى نیز به اندازه و مناسب با خطاى او باشد. گاهى هم گفته مى شود که چهره دیگر خود این اعمال است که در آخرت ظاهر مى شود,91 در آیه اى هست که: فمن یعمل مثقال ذره شراً یره;92 آیه نمى گوید آثار عمل, بلکه مى گوید خود عمل را مى بیند. برخى هم خلودِ گناهکاران حتى خلود کفار را در آتش نمى پذیرند و مى گویند: (آن چه در متون مقدّس آمده است این است که آتش جاودان است, جاودان بودن جهنم و آتش لزوماً به معناى جاودان بودن افراد در آن نیست و حتى کفار نهایتاً مشمول رحمت قرار مى گیرند.) اما در جواب به دومین اشکال که غلبه شرور بر خیرات است, لایب نیتس با گسترش کُرات مسکون خیر را غالب مى کند: (قدما گمان مى کردند یک زمین مسکون هست… امروزه براى جهان هر حدّى قائل شویم باید اعتراف کرد که تعداد نامحدودى کُره هست که کُره خاکیِ ما نسبت به آن ها چیزى نیست و این کرات به اندازه کره ارض شایسته اند تا ساکنان عاقل داشته باشند ولو انسان نباشند…زمین ما فقط یکى از شش سیاره اى است که به گرد خورشید مى چرخد و اگر توجه کنیم که دیگر ثوابت هم مثل خورشیدِ ما هستند, حقارت کره ارض را در مى یابیم. این احتمال هست که همه این ثوابت مسکون باشند و همه مشمول لطف خدا. هیچ چیز ما را ملزم نمى کند تا بگوییم تعداد مطرودان بیش تر است).93 3. معرفت شناسى عدل الهى 3.1. آثار و نتایج مترتّب بر باور و یا عدم باور به عدل الهى



خرید و دانلود تحقیق در مورد عدال از دیدگاه شهید مطهری


تحقیق در مورد عدال از دیدگاه شهید مطهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اقتضاى عدالت بر خلاف ظلم خوددارى از ستم در حق دیگران است. اما بسیارى از معترضانْ شرور موجود در عالم را ستمى در حق انسان مى دانند. همین امر باعث شده که در بحثِ از عدل الهى, مسئله شرور, مهم ترین و بحث انگیزترین مسئله شود. ظاهراً در وجودِ شرور فراوان و متنوع در جهان تردیدى نیست, اما این شرور چگونه با عدالت خداوند قابل جمع اند؟ این مشکل از دوران باستان مطرح بوده است. در یونان باستان اپیکور به استنادِ شرور, عدل الهى را مورد سؤال قرار مى داد. کسانى چون دیوید هیوم و برتراند راسل این اشکالات را پى گرفته اند, در زمانه ما نیز کسانى چون آنتونى فلو و جى. ال. مکى تنسیق هاى جدیدترى از آن ارائه کرده اند. تقریر اشکال به روایت هیوم این است:(چرا باید در جهان مصیبتى باشد؟ حتماً تصادفى نیست, پس علتى دارد. آیا خدا چنین خواسته؟ ولى او کاملاً خیر خواه است. آیا خلاف خواست اوست؟ ولى مگر او قادر مطلق نیست. استحکام این دلیل, به این کوتاهى, به این وضوح و به این قاطعیت را هیچ چیز نمى تواند متزلزل کند.62 براى تتمیم اشکال باید علم مطلق را هم به خیرخواهى وقدرت اضافه کرد. آن چه ایجاد اشکال مى کند قید اطلاق در سه گزاره ناظر به صفات خداست. اگر قدرت, خیر خواهى و علمِ خداوند و یا دست کم یکى از این ها محدود مى بود, مشکل حل مى شد. اما اکثر مسیحیان و مسلمانان حاضر نیستند که نه از اصل این صفات و نه از قید اطلاقِ دست کم یکى از آن ها دست بردارند. شرور را معمولاً دو قسم مى کنند, شرّ طبیعى و شرّ اخلاقى. حوادثى مثل سیل, زلزله و توفان شرور طبیعى اند, شرور اخلاقى مثل گناه, جرم وظلم وستم, که حاصل سوء استفاده انسان ها از اختیارند و عامل آن انسان ها هستند نه طبیعت . البته لایب نیتس قسم سومى را هم اضافه مى کند که عبارت است از شرّ مابعد الطبیعى. وى امکان را که لازمه همه مخلوقات است, نوعى شرّ مى داند. لایب نیتس در تقریر اشکال مى گوید: (خداوند هم در شرور اخلاقى شریک است و هم در شرور طبیعى و شرکت وى در هر دو قسم, هم طبیعى است و هم اخلاقى, انواع شرّ منحصر در دو نوع نیست.)63 چون طبیعت و انسان ساخته خداست, پس شرور ناشیِ از این دو منسوب به اوست و چون او با آزادى کامل عمل مى کند و در مورد شىء و پیامدهایى که ممکن است داشته باشد, معرفت کامل دارد, علت اخلاقى شرور هم هست,64 اما چون همه شرور از آن رو شرّند که به درد و رنج آدمى منجر مى شوند مى توان تنها شر را درد و رنج دانست. براى حلّ مشکل یا باید نشان داد که دست کم یکى از چهار گزاره خدا عالم است, خدا قادر است , خدا خیّر است و شرور وجود دارد, کاذب است ویا نشان داد که این چهار گزاره على رغم ناهم خوانى ظاهرى با هم قابل جمع اند. در الهیات پویشى, قدرت مطلقه خداوند انکار مى شود, اختیار انسان ها نوعى قدرت دانسته مى شود و لذا مخلوقات متناهى نیز هسته هایى از قدرتند, بنابراین, الاهى دانان پیرو الا هیات پویشى قبول نمى کنند که قدرت خداوند نامحدود باشد.65 این مسیر شاید مخالفان را خرسند کند, اما اکثریت اهل دین حاضر به پذیرش آن نیستند. اگر کسى اصل وجود شرور را منافى عدالت بداند, تنها از طریق انکار وجود شرور مى تواند از عدالت الهى دفاع کند. بدین ترتیب, در معروف ترین راه حل ها که به افلاطون منسوب است, گزاره چهارم حذف مى شود. مطابق این رأى شرور یا عدمند یا عدمى. جهل و فقر در واقع, چیزى نیستند جز نبود علم و نبود مال. برخى از شرور هم, گرچه موجودند, مثل مار و عقرب و سیل, اما از آن حیث که موجودند, شرّ نیستند, بلکه از آن رو شرّند که منشأ عدم مى شوند; مثلاً باعث مى شوند که سلامتى یا جان کسى از دست برود و در غیر این صورت, شرّ نمى بودند. در فرهنگ اسلامى بسیارى از متفکران از این راه حل دفاع مى کنند.66 با این همه, جاى این سؤال هست که خداى قادرِ مطلق چرا موجودات را به گونه اى نیافرید که هم براى خود منشأ خیر باشند و هم براى دیگران. خانم مرى بیکر ادى نیز شرّ را زاییده توهّم مى داند و معتقد است که انسان ها به دلیل گناه دست خوش توهّم شده اند و چیز ناموجودى, مثل شرّ را گمانِ وجود مى برند. اما آیا توهّم شرّ خود یک شرّ نیست. از این چند مورد که بگذریم, اکثریت قاطع راه حل ها تلاشى است براى نشان دادن این که چهار گزاره فوق هم خوانند. از جمله معروف ترین دفاعیه ها, دفاع مبتنى بر اختیار است. حاصل آن این است که خداوند خواسته که انسان ها شبیه به او و مختار باشند. اختیار فضیلتى بزرگ است که در میان جانداران تنها انسان از آن برخوردار شده و لازمه اختیار امکان وقوع کردارهاى زشت است. اگر انسان نتواند گناه کند, حقیقتاً مختار نخواهد بود. در واقع, مختار بودن انسان براى خداوند چنان اهمیتى داشته که او حاضر شده است شرور ناشى از آن را نیز بپذیرد.67 به این راه حل, دو اشکال عمده وارد است: اولین اشکال این است که این پاسخ بر فرض توفیق, شرورِ طبیعى مثل سیل و زلزله را پوشش نمى دهد, چون این گونه شرور به سوء استفاده انسان ها از اختیارشان ربطى ندارند. دومین اشکال این است که حتى در حوزه اعمال اختیارى نیز داشتن اختیار مستلزم وقوع شرّ نیست. کسانى چون آنتونى فلو و جى. ال مکى مى گویند: (اگر منطقاً محال نیست موجود مختارى بى گناه باشد, پس خداوند مى توانست همه موجودات را این گونه بیافریند.) به تعبیر دیگر, آیا امکان آن هست که انسانى براى یک بار به اختیار عمل زشتى را ترک کند؟ پاسخ مثبت است, آیا امکان آن هست که وى این نحوه عمل را تکرار کند؟ و در طول عمر مرتکب گناه نشود؟ اگر براى یک کس منطقاً محال نباشد که در همه عمر از گناهان دورى کند,براى دیگران چنین امکانى وجود دارد. پس خداوند مى توانست جهانى بیافریند که همه انسان ها در آن مختار باشند, اما کسى مرتکب شرّ نشود. در قالب باورهاى دینى اشکال را مى توان این گونه مطرح کرد: مگر فرشتگان مختار نیستند, چرا اختیار آنان مستلزم وقوع گناه و شرارت نیست؟ در کوشش براى حلِّ اولین مشکل, برخى به تبع ایرِنائوس شرور طبیعى را نیز ناشى از گناه اولیه انسان و طغیان او در برابر خداوند دانسته و گفته اند: شرّ از زمانى به جهان پاى نهاد که انسان خداوند را نافرمانى کرد.68 در مورد مشکل دوم, آگوستین مى گوید: (در مورد آدم توان گناه نکردن ادغام شده بود با امکان گناه, اما در مورد قدّیسان گناه کردن امکان پذیر نیست. آنان نمى توانند از گناه لذّت ببرند). اما آیا عدم امکان واقعى گناه اختیار را از بین نمى برد. آگوستین مى گوید: نه, کما این که در مورد خداوند از بین نبرده است. برخى نیز شرور موجود را براى این که جهان موجود بهترین جهان ممکن بشود, لازم مى بینند. از جمله لایب نیتس مى نویسد: (از دل این شرور بسیارى از فضایل سر مى زند, معظم فضایل انسان چون نیک خواهى, شجاعت, هم دردى و احسان ,فضایلى هستند که در صورت فقدانِ شرور امکان بروز نمى یافتند.) تا جایى که مى گوید: (مى توان جهان هایى تصور کرد که در آن هیچ شرّى نباشد,اما چنان جهان هایى در قیاس با جهان فعلى بسیار فروترند.)69 کانت با اشاره به این جواب مى نویسد: برخى مى گویند که فضلیت کلنجار رفتن با رذایل است و رنج و الم به افزایش ارزش فضیلت مدد مى رسانند. وى در ردّ این استدلال مى نویسد: اگر دست کم در پایان زندگى شروران مجازات مى شدند و صاحبان فضیلت تاج افتخار بر سر مى گذاشتند, امکان داشت این حرف را قبول کنیم, اما تجربه خلاف آن را نشان مى دهد. (در این صورت, آلام نه براى این رخ داده اند که فضیلتِ شخص صاحب فضیلت خالص شود, بلکه براى آن رخ داده اند که فضیلت او خالص بوده و این درست در نقطه مقابل عدالتى است که ما از آن چیزى میدانیم).70 ولى اگر فضیلت یک ارزش باشد و پیدایش چنین ارزشى نه تنها از دل کشاکش با رنج و الم میسر باشد معلوم نیست, لزوماً چه رابطه اى مى تواند میان افزایش و پالایش فضیلت, با مجازات دنیوى وجود داشته باشد؟ آیا کسى که بدون امیدِ به مجازات دنیویِ بدکاران به نبرد با بدکارى مى پردازد, فضیلتش خالص تر از کسى نیست که تنها در صورت اطمینان به پیروزى نهایى و مغلوب شدن این جهانى بدکاران حاضر است به نبرد با آنان برود؟ جواب دیگر این است که شرورْ لازمه گریزناپذیر طبیعت است. اقتضاى طبیعت انسانى وقوع شرور اخلاقى است.71 غلبه احساسات دردانگیز بر احساسات لذّت بخش از ماهیت انسان جدایى ناپذیر است. و اقتضاى طبیعت غیر انسانى وقوع شرور طبیعى است. خداوند فقط به قیمت دست کشیدن از اصل خلقت مى توانسته مانع وقوع شرور شود. کانت در اعتراض به این راه حل مى گوید: (اگر قضیه این گونه است, سؤالى دیگر سر بر مى آورد. چرا خالق هستى ما را به زندگى فرا خوانده است, وقتى که چنین حیاتى مطلوب ما نیست؟ چنگیز خان در جواب به اعتراضِ آن زن هندى گفت: من نه مصیبت هایى را که تاکنون بر سر تو آمده, مى توانم جبران کنم و نه قادرم امنیت آتى تو را تأمین کنم. جواب آن زن این بود که اگر نمى توانى از ما حمایت کنى, چرا ما را تسخیر مى کنى).72 براى حلّ این اشکال لازم است که مدافعان عدل الاهى نشان دهند که مجموعه خیرات عالم از شرور آن افزون است. و این جا راه حلّ ارسطو مطرح مى شود: خداوند مى توانسته عوالمى مختلف بیافریند: الف) عالمى یکسره خیر,ب) عالمى یکسره شرّ و ج) عالمى ممزوج از این دو که خود به سه حالت قابل تصور است: ج1 ) واجد خیر و شرّ مساوى, ج2) واجد شرّ غالب بر خیر و ج3) واجد خیر غالب بر شرّ. با گزینه اول کسى سر مخالفت ندارد و خداوند نیز آن را آفریده است و آن عالم مجردات است. سه گزینه بعدى هم قابل دفاع نیستند وبا حکمت ناسازگارند. مى ماند آخرین گزینه ارسطو که مى گوید: ترک خیر کثیر به دلیل اجتناب از شرّ قلیل, خود شرّ کثیر است, پس اقتضاى حکمتْ خلق چنین جهانى است و خداوند نیز آن را خلق کرده است. ابن سینا نیز این راه حلّ را مورد تأیید قرار مى دهد.73 معترضانْ عزم خود را جزم کرده اند تا نشان دهند که بر عکس این ادعا, شرور بر خیرات غالب اند, به ویژه درد و رنج انسان بر لذّت هاى او غالب است. دیوید هیوم به تفصیل انواع رنج هاى انسان را مورد بحث قرار مى دهد.74 در جواب به این اعتراضات گفته شده است که: (خطاست که بگوییم در سرنوشت انسان رنج بر لذّات غلبه دارد, هر چه قدر هم وضعِ کسى بد باشد, او زندگى مى کند و به مرگ تن نمى دهد. این نشانه آن است که او خود به غلبه لذّات بر رنج ها معترف است. کسانى هم که طالب مرگند تا زمانى که زندگى مى کنند, مرگ را به تأخیر مى اندازند و بدین وسیله به غلبه لذّت بر الم معترفند, اما حتى اگر آن قدر احمق باشند که خودکشى کنند, خود را به حالت عدم احساس منتقل مى کنند که در آن دیگر رنج هم احساس نمى شود.)75 دیوید هیوم نیز به این استدلال اشاره مى کند,اما کانت این استدلال را نمى پذیرد و آن را مغلطه مى شمارد و مى گوید: کافى است از کسى که عقلى سلیم دارد و یک بار زندگى را تجربه کرده است, بپرسیم که آیا مایل است بار دیگر زندگى این جهانى را تجربه کند. (حتى نمى گوییم در همان شرایط قبلى, بلکه هر شرایطى که خود بخواهد, به شرط آن که آن شرایط مربوط به جهانى دیگر نباشد, بلکه مربوط به همین جهان باشد. (و حتما جواب وى منفى است))76 اما هیوم در جواب از این استدلال مى گوید: علت این که ما مر گ را برنمى گزینیم, نه ترجیح زندگى, بلکه ترس از مرگ است.77 در واقع, هیوم مى گوید: خوفِ از رنج و المى به مراتب بزرگ تر باعث شده که ما ادامه زندگى را با همه رنج هایش برگزینیم . ولى ظاهراً اگر آزمون پیشنهادى کانت صورت پذیرد و از افراد بپرسند که آیا حاضرند یک بار دیگر زندگى را در همین جهان که تابع قوانین فعلى است از سر گیرند, اکثریت قاطع پاسخشان مثبت است و طبعاً معلوم مى شود که ادامه زندگى نیز نه به دلیل خوف از مرگ, بلکه به دلیل لذّاتى است که افراد, هر چند به توهّم, احساس مى کنند. اما مالبرانش در توجیه نابسامانى ها و آشفتگى هاى این جهان که خلاف عقل و حکمت مى نمایند, مى نویسد: (هر چه اثر کامل تر باشد, بیش تر کمالات صاحب اثر را آشکار مى کند, بر این اساس, خداوندِ کامل بر آن است تا اثرش هرچه کامل تر باشد. خداوند مى خواهد عمل وى مایه مباهاتش باشد, اما این تنها نیمى از مطلب است. او نمى خواهد شیوه هایى که انتخاب مى کند مایه عدم مباهات باشد, بلکه مى خواهد عملش هم مثل اثرش ویژگى هاى او را آشکار کند. لذا صرفاً به این بسنده نمى کند که جهان از طریق زیبایى و عُلوّ خود باعث مباهاتش شود بلکه مى خواهد شیوه هایى هم که در کار مى کند از طریق بساطت, غنا و فراگیرى و ویژگى هایى که بیان گر شکوه و عظمت اوست, مایه مباهات او باشند. پس خداوند نمى خواسته صرفاً کامل ترین اثر ممکن را از خود به جاى گذارد, بلکه کامل ترین اثرى که از بهترین شیوه ها ناشى شده باشد… او مى خواهد تا آن جا که میسر است خداوار عمل کند. پس نحوه عمل وى هم مثل اثر وى باید تجلّى صفات او باشد. خداوند از ازل همه کارهایى را که مى توانسته اند پدید آیند با همه شیوه هاى مربوط در نظر گرفته است, اما اقتضاى ذات وى و مَجد و عظمت وى این است که هم اثر و هم شیوه پیدایش اثر, روى هم رفته بهترین باشد.).78 از دید مالبرانش صرف خوب بودنِ اثرى که فاعل از خود پدید مى آورد کافى نیست, بلکه باید شیوه پیدایش آن هم بهترین باشد. نه بهترین شیوه به تنهایى کافى است و نه بهترین اثر, مهم آن است که بهترین اثرى که با بهترین شیوه امکان تحقّق دارد, پدید آید و نتیجه پیدایش این جهان بوده است. ظاهراً از دید مالبرانش خالق جهان مثل خالق یک رُمان است. اگر نویسنده یک رمان از همان ابتدا خیلى ساده و سر راست نتیجه داستان را با خوانندگان در میان گذارد, کار وى نه یک اثر هنرى بزرگ و در خور ستایش, بلکه اثرى مبتذل خواهد بود. تمام عظمت یک رمان به هنرنمایى نویسنده و به ماجراهاى پیچیده, تو در تو و جذابى مربوط مى شود که خواننده را به همراه خود مى کشد. به همین سان ,خلق یک باره یک جهانِ کامل و بى کم و کاست, در قیاس با جهانى که از طریق مجموعه اى از آشفتگى هاى پیچ در پیچ به سمت کمال و تمام حرکت مى کند, کم تر مى توانسته مهارت و شأن و مقام و هنرنمایى خالق را نمایان گر سازد. 2.3.4. عدالت و مجازات هاى دنیوى و اخروى خداى عادل نه تنها در حق دیگران ستم روا نمى دارد, بلکه به ستم انسان ها بر یکدیگر نیز راضى نیست, پس در مقام داور و قاضى اقتضاى عدالت این است که الف )بدکاران مجازات شوند و ب) در مقام مجازات, میان جرم و مکافات تناسب برقرار باشد, اما الف) در این دنیا بسیارى از بدکاران از چنگ مجازات مى گریزند و این خلاف عدالت است.(بیش تر افراد عدالت سریع را ترجیح مى دهند و حکومت ها به ویژه در مواردى که جنایت فجیع است, سعى مى کنند مجرم را سریع تر مجازات کنند.)79 اولین جواب از این اشکال این است که هیچ کس نمى تواند از چنگ مجازات بگریزد, چون هر جرمى پیشاپیش مجازات و تنبیه لازم را با خود دارد و آن عذابِ وجدانى است که مجرم را از آن رهایى نیست. کانت در ردّ این جواب مى گوید: (گویا افرادِ بافضیلت گمان کرده اند که بدکاران نیز از همان ساختار روحیِ فضلیت مندان برخوردارند که طبق آن هر چه شخص فضیلت مندتر باشد, عذاب روحى بیش ترى احساس مى کند… در حالى که شروران اگر بتوانند از مجازات خارجى جانِ سالم به در برند, به حال کسانى که خود را از درون عذاب مى دهند مى خندند و ملامت هایى که گاه به گاه سراغ آن ها مى آید نیز یا معلول وجدان نیست و یا اگر هنوز مایه اى از وجدان در شخص باقى باشد, به زودى مغلوب لذّت هایى خاص مى شود که مجرمان از آن برخوردارند.)80 جواب دیگر این است که در جهان آتى وضعى حاکم خواهد شد متفاوت با وضع فعلى و به مجرمان آن خواهد رسید که قوانین اخلاقى اقتضاى آن را دارد. در اعتراضِ به این جواب ممکن است کسانى مثل کانت بگویند که بخردانه آن است که فکر کنیم جهان آتى نیز بر حسب قوانین همین جهان عمل مى کند. اما کسانى که وجود جهان آتى را مى پذیرند معمولاً چارچوب هاى دیگرى براى آن مدنظر مى گیرند, به ویژه غایت اصلى از برقرارى آن جهان را برقرارى عدالتى مى دانند که به هر دلیل تأمین آن در این جهان میسر نشده است. ب) میان جرم و مکافات باید نسبتى برقرار باشد. هیچ جرمى آن قدر بزرگ و عظیم نیست که مجازات آن جاویدان ماندن در آتش باشد.اما معمولاً اصحابِ هر دین دیگران را خارج از دین و مستحق دوزخ مى شمارند: (شمار نجات یافتگان محدود است به کسانى که متدین به آن دین و ملتزم به آن باشند)81 و معتقدند که بى دینان در جهنم جاودانند.در قرآن آمده است: (وعدالله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها)82 در این آیه از خلود کفار ومنافقان در جهنم سخن به میان آمده است. برخى از دیگر آیات نیز معصیت کاران را جاودان در آتش مى داند: (و من یعصِ الله و رسوله و یتعدَّ حدوده یُدخله ناراً خالداً فیها )83 اما شیخ صدوق مى نویسد: اعتقاد ما این است که تنها کفار و مشرکان در جهنم خالدند, ولى اهل توحید مشمول رحمت قرار مى گیرند.84 شیخ مفید هم مى گوید: اتفاق و اجماع امامیه بر این است که وعده هاى مربوط به خلود صرفاً متوجه کفار است. خواجه نصیر الدین طوسى و علامه حلى نیز بر خلود کفار در جهنم ادعاى اجماع مى کنند85 و براى این رأى معمولاً به این آیه استناد مى کنند که: اِنّ الله لا یِغفر ان یُشرک به و یِغفر ما دون ذلک لمن یشاء.86 در کتاب مقدّس نیز از خلود گناهکاران در آتش دوزخ سخن به میان آمده است (وآنان به سوى مجازات ابدى مى روند)87 و حتى بعضى از مسیحیان تا آن جا پیش مى روند که مى گویند: (این که مجازات گناهکار تمام شود با عدالت مطلقه خداوند ناسازگار است.)88 اشکال دیگر خلود در نار این است که لازمه خلودِ تعداد فراوانى از انسان ها در آتش این است که مجموعه خیرهاى عالم در قیاس با شرور آن بسیار محدودتر باشد و صدور چنین عالمى از خدا که خیر على الاطلاق است بى وجه است. از جمله جواب هاى اولین اشکال این است که: (خداوند نامحدود است, گناهکار در برابر خداى نامحدود طغیان کرده و چنین طغیانى, طغیانى است نامحدود, و بایستى مکافات گناهکار با جرمش متناسب باشد.)89 اما در این جواب نشان داده نمى شود که چگونه طغیان در برابر نامحدود باعث مى شود که آن گناه نیز نامحدود شود . پاسخ رایج تر به این اشکال هم در جهان اسلام و هم در جهان مسیحیت این است که رابطه مکافات هاى اخروى با جرایم و گناهان دنیوى رابطه قراردادى نیست. (رعایت مناسبت بین جرم و مجازات به قوانین وضعى مربوط مى شود, اما رابطه جرم با مجازات هاى اخروى رابطه علت و معلولى است.)90 کسى ممکن است در یک لحظه مرتکب خطا شده و دستش را به سیم عریان برق نزدیک کند, اما چون رابطه, علت و معلولى است نمى تواند انتظار داشته باشد که آثار برق گرفتگى نیز به اندازه و مناسب با خطاى او باشد. گاهى هم گفته مى شود که چهره دیگر خود این اعمال است که در آخرت ظاهر مى شود,91 در آیه اى هست که: فمن یعمل مثقال ذره شراً یره;92 آیه نمى گوید آثار عمل, بلکه مى گوید خود عمل را مى بیند. برخى هم خلودِ گناهکاران حتى خلود کفار را در آتش نمى پذیرند و مى گویند: (آن چه در متون مقدّس آمده است این است که آتش جاودان است, جاودان بودن جهنم و آتش لزوماً به معناى جاودان بودن افراد در آن نیست و حتى کفار نهایتاً مشمول رحمت قرار مى گیرند.) اما در جواب به دومین اشکال که غلبه شرور بر خیرات است, لایب نیتس با گسترش کُرات مسکون خیر را غالب مى کند: (قدما گمان مى کردند یک زمین مسکون هست… امروزه براى جهان هر حدّى قائل شویم باید اعتراف کرد که تعداد نامحدودى کُره هست که کُره خاکیِ ما نسبت به آن ها چیزى نیست و این کرات به اندازه کره ارض شایسته اند تا ساکنان عاقل داشته باشند ولو انسان نباشند…زمین ما فقط یکى از شش سیاره اى است که به گرد خورشید مى چرخد و اگر توجه کنیم که دیگر ثوابت هم مثل خورشیدِ ما هستند, حقارت کره ارض را در مى یابیم. این احتمال هست که همه این ثوابت مسکون باشند و همه مشمول لطف خدا. هیچ چیز ما را ملزم نمى کند تا بگوییم تعداد مطرودان بیش تر است).93 3. معرفت شناسى عدل الهى 3.1. آثار و نتایج مترتّب بر باور و یا عدم باور به عدل الهى



خرید و دانلود تحقیق در مورد عدال از دیدگاه شهید مطهری


دانلود نساجی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 59

 

مرکزآموزش عالی فنی پسران شهید بهشتی(اردکان)

پروژه کارآفرینی

مقطع کاردانی

رشته صنایع چوب و کاغذ

عنوان

طرح احداث کارخانه ایران نساجی

شرکت ایران نساج سهامی خاص

واقع در شهرک صنعتی کاسپین استان قزوین

استاد راهنما:

جناب آقای مهندس قادری

تهیه کنندگان:

مهندس سعید سلطانی

مهندس محمدعلی یگانه

مهندس بهروز شکی

مهندس محسن ملکوتی

تابستان 87

سپاسگزاری و تقدیم

خدای بزرگ را بسیار سپاسگزاری که توفیق اش را نصیب ما نمود تا به رغم بضاعت بسیار ناچیز این پروژه را به استاد عزیزم تقدیم می نمایم امیدوارم که لطف حق پیش از پیش شامل این قلم شده و با عنایت خاص خود ضعف ها و کمبود های نویسنده را در تاثیر گذاری نوشته اش دخالت ندهد همچنین بر خود لازم می دارم که از همه عزیزانی که در به انجام رساندن این اثر ما را یاری کردند صمیمانه تشکر مینماییم.

با کمال تشکرروابط عمومی پروژه

تاریخچه نساجی

پارچه ایرانی که امروز نا مرادی گریبانش را گرفته روزی برای خود سرور و سالاری بوده است

.ایرانیان نخستین ملتی هستند که به صنعت نساجی (پارچه بافی ) پی بردند و در هیچ جا بهتر از صنعت نساجی نمی توان که روح کنجکاوی تازه جو و پیشرفت خواه ایرانی را دید.

برای اگاهی از تاریخ پیدایش صنعت ریسندگی و بافندگی بایستی به همراه باستانشناسان و محققین به درون غارها برویم و از روی اثار بازمانده از قرون و اعصار پیشین و بازیافته های باستانی به واقعیتها و اطلاعاتی دست یابیم .کند و کاوی که در سال ۱۹۵۰ در غار کمربندی در نزدیکی دریای خزر به وسیله پروفسور کارلتون کون انجام شده روشن می سازد که ایرانیان پشم گوسفند و بز را در همان دوره غارنشینی به صورت پارچه می بافتند و دیرینگی این پارچه را با آزمایش با کربن ۱۴ چیزی در مرز ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد با ۲۰۰ سال کم و بیش تعیین شده است.

 در کند و کاوهای پسین که در کرانه های گوناگون ایران انجام شده؛ لنگر ها و دوک های نخ تابی به دست آمده که گواه بر وجود کارگاه های نساجی در ایران آن زمان می باشد. ایرانیان نخستین مردمی هستند که نمد و گلیم و پس از آن قالی بافی را آغاز کردند

در کتاب معروف ایران از اغاز تا اسلام به تالیف پروفسور گیریشمن دانشمند وایران شناس معروف،ابراز شده است تاریخ هجاری نقوشی که به3000سال قبل از میلاد مسیح می رسد وپادشاه لولوبی که یکی از حکام بخر ایران بوده است با لباس کوتاه بر تن و کلاهی مدور برسر نشان میدهد،به این معناست که در ان زمان از پیدایش فن ریسندگی و بافندگی چیزی حدود چند هزار سال گذشته بود. وجود پرز و شرابه بر لباس مذکور نشان می دهد که تنوع در بافت پارچه و تفکیک پارچه به نوع پشمی وغیر پشمی وهمچنین به کارگرفتن تزیینات مخصوص (شرابعه) در ان زمان معمول بوده است بلاخص کوتاهی و بلندی لباس ها را می توان به عنوان نوعی مد اختصاصی پذیرفت همین مساله نیز به نوبه خود گویای واقعیت تکامل در امر بافندگی پوشاک است . با همه این تفاسیر می توان نتیجه گرفت که که اغاز کار ریسندگی و بافندگی در ایران به حدود هشت تا ده هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد

همچنین میتوان به کشفیات سیلک بر روی ظروف گلی بدست امده که پروفسور گیریشمن قدمت انرا به پیش از قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تخمین می زند این دانشمند در تعریف نقوش حک شده بر روی ظروف گلی سیلک می نویسد :در ظروف سیلک تصاویری از مردان که پیاده می جنگند و دارای کلاه خود و نیم تنه کوتاه وچسبان هستند نقش شده

.قدیمیترین مجسمه ی انسانی در فلات ایران پیدا شده است و متعلق به 4200سال قبل از میلاد مسیح می باشد لباس این مجسمه در کاشان به دست امده است.این لباس از پارچه ای است که به صورت لنگ و کمر بسته شده است.وجوداین پارچه خود دلیل ان است که ساکنین ان روزگار فلات ایران از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمی کردند بلکه از پشم پارچه هایی می بافتند

اولین پارچه ی بافته شده در ایران به 4000هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد که در حفاریات شوش بدست امده است قسمت هایی از این قطعه پارچه هم اکنون در موزه های لووروبافلو موجود است اخیرا نیز ایران در کشفیات خود که فسمتی از ان روشنگر دوران ما قبل از اریایی است بقایای دوک هاو سنگ هایی به دست امده است که نشان میدهد ریسندگی در دوره ی افسانه ای ایران معمول بوده است

همچنین سیری اجمالی در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نشان می دهد که پیشدادیان نخستین ایرانیانی بوده اند که کار ریسندگی و بافندگی و خاصه دوخت به انان منسوب بوده است نویسندگان کتابهای تاریخ طبری و نوروزنامه نیز بر این مساله متفق القول هستند



خرید و دانلود دانلود نساجی