لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
چند تن از ریاضی دانان بزرگ جهان :
فیثاغورت
569 تا 500 قبل از میلاد او اولین کسی بود که اصرار داشت که در هندسه باید ابتدا اصول موضوع و اصول متعارفی را معیین کرد . و سپس به استناد آنها استدلال کرد . . قبل از او هندسه مجموعه قواعدی بود تجربی که هیچگونه ارتباطی با هم نداشتند . قبل از فیثاغورت کسی حتی حدث نیز نمیزد که مجموعه این قواعد میتواند تعداد کمی اصل نتیجه شود . فیثاغورث کشف کرد که اعداد صحیح یعنی 1و2و3و.. برای بنا نهادن علم ریاضی حتی در سطح عادی کافی نیستند . حال آنکه عقیده خود او نیز در ابتدا این بود که همه چیز عالم با همان اعدادی که خداوند به بشر یاد داده تعبیر خواهند شد . این کشف او که اعتقادات خود او را به آنچه از خداوند و کتاب مقدس میدانست فرو ریخته بود . باعث شد تا حتی خود او هم با کشف خودش به مبارزه بر خیزد تا ایمان از دست رفته اش را نجات دهد . اما سرانجام خود او نیز تسلیم کشف خود شد . ( هرگز نمیتوان دو عدد صحیح چنان یافت که مربع یکی برابر دو برابر دیگری باشد ) و از اینجا بود که اعداد اصم و مفهوم بینهایت وارد ریاضیات شد .
ارشمیدس
بزرگترین دانشمند عهد عتیق 287 تا 212 قبل از میلاد او به معنی تمام یک نابغه بود و بسیار آزاد می اندیشید و اسیر موانع زمان خود نمیشد . اگر فهرستی از سه ریاضی دان بزرگ جهان تهیه کنیم قطعا باید ارشمیدس در میان آنان باشد و دو تن دیگر نیوتن (Newtin ) و گوس (Gauss). او هنگامی که در محاسبات خود غوطه ور بود همه چیز خود را بکلی راموش میکرد . نقل است که وقتی در حمام قانون مشهور خود را کشف کرد لخت از حمام بیرون دوید و فریاد زد اوره کا اوره کا یعنی یافتم یافتم
ارشمیدس دوهزار سال قبل از نیوتن و لایب نیتز موفق به اختراع حساب انتگرال شد و در حل یکی از مسائل نکته ای را به کار برد که میتوان او را از پیشگامان حساب دیفرانسیل دانست . دانش و نبوغ او در ساخت منجنیق و فلاخن ها و انواع وسائل دیگر در دفاع از شهری که در آن زندگی میکرد نیز بسیار مشهور میباشد .
اقلیدوس Eudoxe
خیام
حکیم عمر خیام نیشابوری :
ابوالفتح غیاث الدین عمربن ابراهیم نیشایوری معروف به عمر خیام در 440 هجری قمری مطابق با 1048 میلادی در نیشابور بدنیا آمد .روز تولد او به قولی 28 اردیبهشت است و لذا این روز را روز ریاضیات نانیده اند . احتمال دارد به سبب شغل پدرش که خیمه دوز بود بدین نام شهرت یافته است . برخی او و خواجه نظام الملک و حسن صباح را همکلاس میدانند. و برخی این را داستانی ییش نمیدانند . وفات خیام احتمالا 526 هجری قمری بوده است . خیام تا قبل از 25 سالگی چند کتاب مهم نوشت از جمله کتاب بسیار معروف جبر و مقابله . خیام 43 سال در حومه اصفهان زندگی کرد و و سپس به مرو در ترکمنستان رفت . در آنجا بود که از سن 73 سالگی به بعد رباعیات مشهور خود را سرود.
رساله جبر و مقابله خیام در حل معادلات ریاضی توسط یک آلمانی از عربی به فرانسه ترجمه و چاپ شد . (1851)
خیام به اتفاق چند تن دیگر در زمان ملکشاه سلجوقی دست به اصلاح تقویم زد که به تقویم جلالی مشهور است . . آنها آغاز سال نو را از وسط برج حوت به اول برج حمل منتقل کردند .
ماهانی ریاضی دان ایرانی قرن دهم میلادی و ابوجعفر خازن ریاضی دادن دیگر ایرانی معاصر ماهانی توانستند روی معادلات درجه سوم مقداری کار کنند اما هیچکدام از این ریاضی دانها نتوانستند نظریه علمی از معادلات درجه سوم ارائه دهند و این کار توسط عمر خیام در رساله جبر و مقابله اش صورت گرفت . حل معادلات درجه سوم به کمک مقاطع مخروطی هنوز در ریاضیات امروزی کابرد دارد . ( از کتاب تاریخ ریاضی دانشگاه هرمزگان گرداورنده دکتر احمد شرف الدین )
رنه دکارت : rene Descartes
1596 متولد فرانسه 1596 معاصر پاسکال و فرما . و شکسپیر قبل از تولد او گالیله فوت کرده بود و نیوتن هشت سال بعد از تولد او بدنیا آمد . ویلیام هاروی کاشف جریان خون هفت سال بعد از دکارت درگذشت و ژیبلر کاشف الکتریسیته مغناطیسی در هفت سالگی دکارت درگذشت . در 14 سالگی به این نتیجه رسید که آیات و احکام فلسفه قدیم که تحت عنوان فلسفه اخلاقی به او می آموختند و میبایست کورکورانه آموخت و پذیرفت چیزی جز خرافات بی ارزش نبودند . او عادت داشت هیچ چیز را بدون استدلال نپذیرد .
دکارت مدرسه را ترک کرد و افکار خود را دنبال کرد . اولین میوه تفکرات او توجه به این حقیقت ملحدانه بود که منطق رسمی، یعنی آن روش قرون وسطایی که بر تمام فلسفه اسکولاستیک احاطه داشت و هنوز نیز به اصرار و سماجت تمام تعلیمات زمان را تحت نفوذ داشت . به منظور ایجاد قدرت خلاق انسانی همچون قاطری نازا و بی حاصل است . او میگوید استدلالات فلسفی صورت خدعه و تزویر و قاچاق را دارند و فقط وسیله ای برای گول زدن میباشند . این جمله او بسیار معروف است که می اندیشم پس هستم . دکارت کاملا در جریان بود که قضاوت کلیسا در مقام اختلاف آثار علمی با کتاب مقدس چگونه است و اجرای عدالت چگونه صورت میگیرد و نیز از اکتشافات نجومی گالیله اطلاع داشت و میدانست که چطور گالیله با جرات و جسارت طرفدار نظریه کپرنیک است . اما او مشاهده کرد که چطور گالیله در هفتاد سالگیبا وجود داشتن دوستان قدرتمند مجبور شد در مقابل دادگاه تفتیش عقاید از گناه خود استغفار کند و بگوید که خورشید دور زمین میگردد و نه زمین به دور خورشید . اما دکارت شجاع تر از گالیله بود و از راه علمی وارد دنیای الاهیات شد و ادعا کرد که او از وضع جهانی که خدا آفریده آگاه تر است از کسانی که کتاب مقدس را نوشته اند . اما در هر حال صلاح دید انتشار کتاب خود را به تعویق اندازد و آن را به پس از مرگ خود واگذاشت . اما در سال 1637 به تشویق دوستانش آن را منتشز کرد . دکارت در 1650 در 54 سالگی اثر بیماری درگذشت
کتاب هندسه تحلیلی دکارت در 1637 ریاضیات را .ارد مرحله جدیدی کرد
اسحق نیوتن Isaac Newton
من نمیدانم به چه صورتی در میان جهانیان جلوه گر خواهم شد . اما به نظر خودم چنین می آید که همچون کودک خرد سالی هسنم که در ساحل دریا ببازی مشغول هستم . گاه و بیگاه سنگ ریزه ای صاف تر از سنگهای دیگر یا صدفی زیباتر از صدفهای دیگر پیدا میکنم . در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت
عموما نوشتهاند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواستخدیجه،رسول خدا«ص»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه بهسفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمهعلاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...
که البته اصل داستان و پارهاى از خصوصیاتى که در آن ذکر شدهمورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.
و از پارهاى روایات دیگر نیز استفاده مىشود که این علاقهو اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمککرد.
ابن شهر آشوب«ره»در کتاب مناقب خود روایت کرده کهدر روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند کهمردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل».
-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پسهر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...
زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کردهبود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقهاى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشتایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)
البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافهکرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپارهاى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مىدانست...
بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوثمحمد«ص»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقلشده ممکن استبه این علاقه و امید کمک کرده باشد...
و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص»براى خدیجه بهاجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایتشده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص»ذکرکردهایم که ذیلا از نظر شما مىگذرد،و سپس به تجزیه و تحلیلو نقد و بررسى آن مىپردازیم:
سفر تجارتى رسول خدا«ص»براى خدیجه:
اینان نوشتهاند روزى که رسولخدا«ص»عازم سفر شامو تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مىخواستند حرکتکنند خدیجه غلام خود«میسرة»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.
عموهاى رسولخدا«ص»و بخصوص ابوطالب نیز در وقتحرکتبنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروانکردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى کهبراى بدرقه رفته بودند بخانههاى خود بازگشتند.
وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مىبردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاىسفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شامرسیدند.
مورخین عموما نوشتهاند:هنگامى که رسولخدا«ص»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعهاى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.
صومعه مزبور از راهبى بود که«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کردهبود.
«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کردهبود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفتتا بالاى سر آندرختى که محمد«ص»پاى آن منزل کرد ایستاد.
میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص»بود،و از آنحضرت جدا نمىشد ناگهان صداى نسطورا را شنید کهاو را بنام صدا میزند!
میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله»!
نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟
میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیانکرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.
کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعتبمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکهمىآمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجهشده از اینرو بنزد رسولخدا«ص»آمده گفت:ما سالها استبراىخدیجه تجارت مىکنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبردهایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکهبرسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.
و چون به پشت مکه و وادى«مر الظهران»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب استشما جلوتر از کاروان بمکهبروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاعخدیجه برسانید!
نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفهاى که مشرفبر کوچههاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمتخانه او مىآید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان استکه پیوسته بدنبال او حرکت مىکند و او را سایبانى مىنماید.
سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص»است که از سفر تجارت باز مىگردد.
خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرینو سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص»تمام شد پرسید:
-میسرة کجاست؟
-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.
خدیجه:که مىخواستبه بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبستبنزد او بروى و با هم بازگردید!
و چون حضرت از خانه بیرون رفتخدیجه بهمان غرفه رفتو بتماشا ایستاد و با کمال تعجب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 32 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
Multifetal pregnancy
Etiology :
More commonly fertilization of two ova with tow sperm double ovum or fratermal or dizygotic twins
About tow third.
A bout one third as often
One fertilized ovum divided into two similar structures, into a separate individual that we call it a single ovum – monozygotic or Identical twins
Either or both process may be involved in the formation of high number of fetuses .
Genesis of monozygotic twins
If division occurs within first 72 hours before the inner cell mass is formed and the outer layer of blastocyst is not commited to chorion , They will evolve two embryoes ,with diamniotic ,dichorionic monozygotic.
The frecuency 18-36%
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 32 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
Multifetal pregnancy
Etiology :
More commonly fertilization of two ova with tow sperm double ovum or fratermal or dizygotic twins
About tow third.
A bout one third as often
One fertilized ovum divided into two similar structures, into a separate individual that we call it a single ovum – monozygotic or Identical twins
Either or both process may be involved in the formation of high number of fetuses .
Genesis of monozygotic twins
If division occurs within first 72 hours before the inner cell mass is formed and the outer layer of blastocyst is not commited to chorion , They will evolve two embryoes ,with diamniotic ,dichorionic monozygotic.
The frecuency 18-36%
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت
عموما نوشتهاند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواستخدیجه،رسول خدا«ص»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه بهسفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمهعلاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...
که البته اصل داستان و پارهاى از خصوصیاتى که در آن ذکر شدهمورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.
و از پارهاى روایات دیگر نیز استفاده مىشود که این علاقهو اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمککرد.
ابن شهر آشوب«ره»در کتاب مناقب خود روایت کرده کهدر روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند کهمردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل».
-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پسهر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...
زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کردهبود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقهاى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشتایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)
البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافهکرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپارهاى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مىدانست...
بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوثمحمد«ص»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقلشده ممکن استبه این علاقه و امید کمک کرده باشد...
و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص»براى خدیجه بهاجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایتشده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص»ذکرکردهایم که ذیلا از نظر شما مىگذرد،و سپس به تجزیه و تحلیلو نقد و بررسى آن مىپردازیم:
سفر تجارتى رسول خدا«ص»براى خدیجه:
اینان نوشتهاند روزى که رسولخدا«ص»عازم سفر شامو تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مىخواستند حرکتکنند خدیجه غلام خود«میسرة»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.
عموهاى رسولخدا«ص»و بخصوص ابوطالب نیز در وقتحرکتبنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروانکردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى کهبراى بدرقه رفته بودند بخانههاى خود بازگشتند.
وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مىبردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاىسفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شامرسیدند.
مورخین عموما نوشتهاند:هنگامى که رسولخدا«ص»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعهاى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.
صومعه مزبور از راهبى بود که«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کردهبود.
«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کردهبود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفتتا بالاى سر آندرختى که محمد«ص»پاى آن منزل کرد ایستاد.
میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص»بود،و از آنحضرت جدا نمىشد ناگهان صداى نسطورا را شنید کهاو را بنام صدا میزند!
میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله»!
نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟
میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیانکرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.
کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعتبمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکهمىآمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجهشده از اینرو بنزد رسولخدا«ص»آمده گفت:ما سالها استبراىخدیجه تجارت مىکنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبردهایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکهبرسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.
و چون به پشت مکه و وادى«مر الظهران»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب استشما جلوتر از کاروان بمکهبروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاعخدیجه برسانید!
نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفهاى که مشرفبر کوچههاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمتخانه او مىآید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان استکه پیوسته بدنبال او حرکت مىکند و او را سایبانى مىنماید.
سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص»است که از سفر تجارت باز مىگردد.
خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرینو سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص»تمام شد پرسید:
-میسرة کجاست؟
-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.
خدیجه:که مىخواستبه بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبستبنزد او بروى و با هم بازگردید!
و چون حضرت از خانه بیرون رفتخدیجه بهمان غرفه رفتو بتماشا ایستاد و با کمال تعجب