لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
نقش و موقعیت تغذیه در ورزش
مقدمه :
بی شک موجودات زنده برای ادامه حیات نیاز مبرم به خوردن وآشامیدن دارند.
بدین لحاظ تغذیه ازبدو تولد تا پایان عمر با هر موجود زنده ای همراه بوده و جزء اساسی ترین نیازهای او می باشد . آب و غذا همواره به عنوان اصلیترین دغدغه زندگی مطرح بوده است . رهنمودهای دین مبین اسلام و سیره عملی زندگی پیامبر اکرم و ائمه هدی درمورد تغذیه موید این واقعیت است معذالک باید به این موضوع نگاه ویژه ای داشت و باب اطعمه و اشربه درمتون فقهی و آیات و روایات در این زمینه تاکیدی براهمیت آن می باشد . امروزه تغذیه به عنوان مقوله ای علمی دربین دیگر علوم جایگاه ویژه ای یافته است . همراه با گسترش تربیت بدنی و ورزش و اقبال عمومی جهت پرداختن به فعالیتهای ورزشی به منظور تامین سلامت جسمی و روانی به ویژه دستیابی به سکوهای قهرمانی براهمیت نقش تغذیه در این فرآیند پیش ازپیش افزوده شده به ویژه از زمانی که ورزش پای درعالم حرفه ای گذاشت . درنتیجه عدم اطلاع کافی ازنقش تغذیه درفعالیت های ورزشی نه تنها موجب میشود نتایج مورد انتظار ازتمرین و فعالیت گرفته نشود بلکه ضرر و زیان فراوانی را نیز متوجه ورزشکاران خواهد نمود.
آب : اولین ماده حیاتی و ضروری خوراک موجودات زنده آب است .
آب بدن درسه محیط درون سلولی ، بیرون سلولی (میان بافتی) و پلاسما (خون) راتشکیل میدهد آب محیط مناسبی برای حلالیت ویتامینها و املاح و انتقال آنهاست و پس از اکسیژن (ازنظر کارایی و حیاتی) ضروریترین ماده بدن میباشد .
مردان حدود 60 درصد و زنان حدود 50 درصد و بچه ها و نوزادان 75 تا80 درصد و افراد مسن 45 تا 50 درصد وزن بدنشان آب است درصورتیکه سه روز آب به بدن نرسد و یا بیشتر از 20 درصد وزن بدن به صورت آب ازدست برود مرگ حادث میشود .
عمل آب دربدن :
- تشکیل دهنده بخش مهمی ازساختمان سلولها
- واسطه خوبی برای فعل و انفعالات سلولی
_وسیله حمل و نقل موادغذایی ، یونها و اکسیژن
_کمک به هضم غذا و انجام اعمال شیمیایی گوارش
_حمل و دفع مواد زاید بدن ( دی اکسید کربن وآمونیاک )
_تنظیم کنترل حرارت بدن
_محافظت ازاندام های حیاتی مانند مغز ، قلب ، چشم و...
_لغزندگی مفصلها و درنهایت مرطوب نگه داشتن سیستم تنفس
آب مورد نیاز بدن از منابع زیر تامین میشود :
1_ آشامیدنیها و غذاها
2_ سوختن موادآلی دربدن (هیدروژن حاصل ازآن با اکسیژن تنفسی ترکیب میشود و آب تولید می کند.)
3_ ورود آب درشرایط مخصوص ازطریق پوست
روزانه مقداری آب به طرق مختلف ازبدن خارج میکردد:
1_ ادرار
2_ مدفوع
3_ آبی که بصورت بخار هنگام تنفس ازریهها خارج میگردد .
_ تعریق که علاوه برزمان فعالیت روزانه حدود 400 تا 700 گرم آب ازسطح پوست خارج میشود.
احتیاج ورزشکاران به آب
با توجه به میزان اهمیت آب دربدن و اینکه درفعالیتهای ورزشی مقدار زیادی ازآب بدن دفع میشود برای جلوگیری ازایجاد اختلال دراعمال بدن مصرف آب درهنگام فعالیت شاید ازغذا مهمتر باشد.
درحالت عادی بدن به روزانه 6 تا 8 لیوان آب نیاز دارد که فعالیتهای جسمانی نوشیدن مقدار بیشتری ازمایعات را ضروری میکند . هرچقدر زمان فعالیت ورزشی طولانیترباشد مقدار آب دفع شده بیشتر خواهد بود.
این که هنگام فعالیت جسمانی مقداری از آب مورد نیاز بدن توسط آب حاصل ازسوخت و ساز مواد غذایی تامین میشود اما این مقدار کافی نخواهد بود و باید کمبود آب از خارج بوسیله مایعات جبران گردد . اگر تعادل مایعات فوری بوجود نیاید تنظیم حرارت بدن به خطر میافتد . بنابراین درتمرینات طولانی مدت لازم است دربین تمرین احتیاجات مایعاتی بدن را رفع کرد. تمام تحقیقاتی که دراین زمینه صورت گرفته ثابت میکند که بلافاصله بعد از تعادل مایعاتی بدن ورزشکار یا کسانی که کارجسمانی سختی انجام میدهند مقدار نیرو بالا میرود و نوشیدن مایعات هنگام فعالیت های استقامتی دربهبود استقامت مفید است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .docx :
موقعیت جغرافیایی
آستانه اشرفیه در ۳۵ کیلومتری رشت واقع است و فاصلهٔ آن تا شهر لاهیجان ۷ کیلومتر است.
وجه تسمیه
این شهر در گذشته کوچان نامیده میشد. کوچان یعنی محل زندگی کوچ ها. کوچ از ساکنان قدیمی گیلان به شمار میروند و در بسیاری از متون باستانی نامشان با بلوچ ها آمده. بلوچ ها در قرن های دوم و سوم هجری از گیلان کوچیده و به جنوب شرقی ایران رفتند و کوچ ها به منطقه جلگهای و دو سوی سپیدرود آمدند و گروهی در کوچسفهان امروز و گروهی دیگر در آستانه امروز یا کوچان پیشین ساکن شدند و نام خود را بر این دو ناحیه نهادند. و پس از تدفین پیکر سید جلالالدین اشرف که نوشته اند پسر امام موسی کاظم بوده در این شهر، نام آن به آستانه اشرفیه تبدیل شد.
اماکن
آرامگاه دکتر محمد معین، گردآورنده فرهنگ فارسی معین در این شهر قرار دارد.
از مکانهای تفریحی آن پارک ساحلی و مناظر زیبای حاشیهٔ رودخانهٔ سفید رود است. دوشنبه بازار و پنچشنبه بازار این شهر مکانی مناسب برای اجتماع مردم و خرید مایحتاج هفته است و از شهر ها و روستا های همجوار در این روز به این مکان می ایند.
این شهرستان با وسعت ۴۲۶/۶ کیلومتر مربع در شرق گیلان در عرض جغرافیایی ۳۷ درجه و ۱۶ دقیقه و طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۵۶ دقیقه شرق نصف النهار مبدا واقع شده است و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا ۳ متر است .
شهرستان آستانه اشرفیه با جمعیت ۱۲۵٫۴۳۷ نفر از دو بخش مرکزی با ۴ دهستان ( کورکاء، دهشال، کیسم و چهارده ) و بخش بندر کیاشهر با ۲ دهستان ( دهسر و دهکاء ) تشکیل شده است.[آمار سال ۸۵ از مرکز آمار اضافه گردد]
۴۲ درصد جمعیت این شهرستان شهر نشین و ساکن در دو شهر آستانه اشرفیه و بندر کیاشهر و ۵۸ درصد روستانشین و ساکن در ۱۰۷ روستا میباشند.
این شهرستان شامل دو شهر، دو بخش، ۶ دهستان و ۹۸ آبادی میباشد. مرکز شهرستان، شهر آستانه بوده و شهر دیگر شهرستان، بندر کیاشهر نام دارد.
پلی به طول ۸۵۰ متر در این شهر بر روی سفیدرود احداث گردیده است که این شهر را به رشت مرتبط می سازد.
آرامگاه دکتر محمد معین نیز در شهر آستانه قرار دارد.
محصولات
از محصولات زراعی این شهرستان میتوان بادام زمینی، برنج (انواع برنجهای معطر و طارمی، دمسیاه و...)، گوجه سبز و تخمه آفتابگردان و مرکبات نام برد.
به دلیل کیفیت و سبکی خاک این منطقه که بیشتر حاصل رسوبات سفیدرود است هویج نیز از محصولات آن است. این شهرستان از مراکز عمده تولید فلفل سبز دانست. ضمناً این شهرستان دارای نوعی کدو تنبل است که از نظر ارزش تغذیه در سطح بالایی قرار دارد. آستانه اشرفیه از مراکز اصلی تولید نهال صنوبر است.
معرفی آستانه اشرفیه
/
آستانه اشرفیه، یکی از شهرستانهای استان گیلان، واقع بر کنارهٔ شرقی سفیدرود با 384 کمـ 2 مساحت و 324‘100 نفر جمعیت (سرشماری 1365ش).این شهرستان از سمت شمال به دریای خزر، از خاور و جنوب به شهرستان لاهیجان و از باختر به کوچصفهان و لشت نشا محدود است و دارای 2 بخش مرکزی و بندر کیاشهر است. در تقسیمات جغرافیایی کنونی 2 دهستان آستانه و دِهشال جزو بخش مرکزی و حسن کیاده از توابع بندر کیاشهر محسوب میگردد. در مجموع، شهرستان آستانه دارای 4 دهستان و 75 روستاست. آستانهٔ اشرفیه تا 1358ش بخش بوده و در اسفند 1358ش برحسب تصویب شورای انقلاب به شهرستان تبدیل شده است. در سرشماری عمومی 1355ش جمعیت دهستان آستانه 333‘20 نفر، دهستان حسن کیاده 374‘5 نفر و دهستان دِهشال 880‘32 نفر بوده است. موافق سرشماری 1365ش جمعیت کیاشهر 293‘12 نفر میباشد. در این شهرستان مجموعاً 19 زیارتگاه وجود دارد. مرکز شهرستان: شهر آستانهٔ اشرفیه مرکز شهرستان است که در تلفظ محلی به آن «پیله آسّونه» گفته میشود. طول جغرافیایی آن ْ49 و َ58 شرقی و عرض جغرافیائی آن ْ37 و َ15 شمالی و مساحت شهر بیش از 8 کمـ 2 است. آستانهٔ اشرفیه در 36 کیلومتری خاور رشت، (مرکز استان) و 7 کیلومتری شمال غربی لاهیجان قرار گرفته و جمعیت آن 000‘25 نفر است که در 447‘2 نفر است که در 447‘5 خانوار متمرکز گردیدهاند (سرشماری آبان 65). وجه تسمیه و سابقهٔ تاریخی: این شهر در قدیم «کوچان» نام داشته است. کاشانی در تاریخ اولجایتو از کوچیان نام برده که احتمالاً صورت دیگر همین نام است (ص 60). پس از به خاک سپردن آقاسیدحسن یا سیدابراهیم معروف به سلطانسیدجلالالدین اشرف(ع) فرزند امامموسی کاظم(ع) در آنجا، به تدریج نام کوچیان فراموش گردید و نام آستانهٔ اشرفیه متداول شد. اسکندربیک ترکمان، نام این روستا را آستانه، یاد کرده و آن را از توابع لاهیجان به شمار آورده است (1/514). فومنی گیلانی نیز در تاریخ خود نامی از آستان اشرفیه به میان آورده است (ص 103). مکنزی که در 1274ق/1857م از اینجا گذشته جمعیت آستانه را در حدود 70 خانوار برآورد کرده است. به گفتهٔ او در فصل ابریشم در آنجا به زائران حرم جلالالدین اشرف غذای رایگان داده میشود (ص 22). رابینو نیز از آستانه نام برده و شرحی دربارهٔ آن به دست داده است. به گفتهٔ او هر سال در فصل ابریشم زائران به سوی این زیارتگاه سرازیر میشدهاند و بازار بزرگی که در آن شهر ساخته شده بود منبع سود زیادی برای صاحبان آن بوده است (ص 373). کشاورزی و صنعت: آب و هوای این شهر همانند سایر قسمتهای گیلان معتدل و مرطوب است. آب کشاورزی روستاهای این شهرستان از نهرهای حشمترود، سیدعلی اکبری و سالارجوی که از شعبههای فرعی سفیدرود هستند تأمین میگردد. همچنین کانالهای زیادی از حشمترود جدا کردهاند که تعدادی دیگر از روستاهای این شهرستان را آبیاری میکند. از محصولات عمدهٔ این شهرستان برنج، دانههای روغنی، حبوبات، محصولات جالیزی و اندکی سیب و انگور است (وزارت کشاورزی، 1362ش، 137-138؛ همان، 1363ش، 201 به بعد). محصول برنج آن در 1363ش بالغ بر 576‘39 تن بوده است (همان، 1363ش، 203). ولی موافق آمارنامهٔ استان گیلان، در این سال سطح زیر کشت برنج در این شهرستان 75/076‘15 هکتار و میزان محصول آن 813‘42 تن بوده است (مرکز آمار ایران، ص 105). مطابق آخرین آمار در حال حاضر سطح زیر کشت برنج 000‘19 هکتار و محصول سالانهٔ آن حدود 000‘40 تن برنج سفید است (تحقیقات محلی). همچنین 800 هکتار زیرِ کشتِ بادامزمینی است و 350‘1 هکتار زمین به توتستان اختصاص یافته است و سالانه حدود 700 تن ابریشم در آنجا تولید میگردد. محصول پیلهٔ این شهرستان بیشتر به مشهد صادر میشود. در سطح شهرستان 4 کارگاه صنعتی وجود دارد که مهمترین آنها کارخانهٔ تولیدی پارچهٔ سیمین بافت است که در 4 کیلومتری آستانهٔ اشرفیه در روستای نازکسرا قرار دارد. نیز یک کارخانهٔ پلاستیکسازی در جادهٔ کمربندی آستانه و یک کارخانهٔ فرغونسازی در 3 کیلومتری جادهٔ بندر کیاشهر قرار گرفته است. شرکت تولیدی گیلان مرغ نیز از مؤسسات با اهمیت این شهرستان است که به زودی آمادهٔ بهرهبرداری مجدد میگردد. همچنین در آستانهٔ اشرفیه تعداد زیادی کارخانهٔ چوببری و برنجکوبی وجود دارد. در 1363ش در شهر آستانه، 891‘5 رأس گوسفند، 321‘1 رأس بز و بزغاله، 965‘3 رأس گاو و گوساله پرورش یافته است (مرکز آمار ایران، آمارنامهٔ استان گیلان، ص 111). تأسیسات فرهنگی و اجتماعی: آستانهٔ اشرفیه دارای مؤسسات گوناگون فرهنگی و اجتماعی است. براساس آمار موجود این شهر دارای تأسیسات برق، آبرسانی، تلفن خودکار، 9 درمانگاه دولتی، یک بیمارستان، یک آزمایشگاه و یک داروخانه است. تعداد پزشکان آن در کل شهرستان در حال حاضر 6 نفر است. این شهر در مسیر راه اسفالتهٔ استان گیلان به مازندران قرار دارد و از طریق راه اسفالت با شهرهای رشت، لاهیجان، بندر کیاشهر، لنگرود و بندر انزلی مرتبط است. در این شهرستان (به استثنای بندر کیاشهر) 72 مدرسهٔ ابتدایی، 30 مدرسهٔ راهنمایی، 11 دبیرستان و هنرستان و یک آموزشگاه بهورزی وجود دارد. همچنین در بندر کیاشهر یک دانشسرای تربیت معلم، تأسیس شده است. در شهر آستانه، 2 حوزهٔ علمیه، یکی در مسجد جامع و دیگری در مسجد بازار قرار دارد که جمعاً در این 2 مدرسه حدود 60 طلبه به آموزش علوم دینی اشتغال دارند. در این شهر 2 کتابخانهٔ عمومی وجود دارد. کتابخانهٔ فرهنگ و هنر در 1331ش بنیان نهاده شده و در حال حاضر 270‘5 جلد کتاب دارد. تأسیسات دیگر این شهر، یک ورزشگاه، 4 مهمانخوانه و یک مهدکودک است (مرکز آمار ایران، شناسنامهٔ شهرهای کشور، 38-49؛ آمارنامهٔ استان گیلان، 54 به بعد، و نیز تحقیقات محلی). از آداب و رسوم قابل ذکر این شهر مراسم پنجشنبه بازار است که روزهای پنجشنبهٔ هر هفته گروهی از روستاییان اطراف را به آنجا میکشاند (پاینده، 232). اما هنگامی که رابینو از این شهر بازدیده کرده است (ص 67). در این روزها که روز مبادلهٔ کالا بین شهر و روستا بود، روستاییان برای تهیهٔ لوازم زندگی به شهر آمد و شد داشتند. آثار تاریخی: مهمترین اثر تاریخی و دیدنی این شهر همان بقعهٔ سیدجلالالدین اشرف است. این بنا را ظاهراً نخستینبار در 311ق/923م گوهرشاد خانم دختر کیارستم بنا نهاد و زینت کرد. به روایت نویسندهٔ کتاب سفرنامهٔ استرآباد و مازندران، در 1275ق/1858م هنگامی که میخواستند این آستانه را که خراب شده بود دیگربار بسازند به کتیبهای دست یافتند که در آن نام گوهرشاد خانم را که در سال یاد شده این بنا را تعمیر کرده و ساخته، آمده بوده است (ص 163). اما این روایت را دیگر اسناد تاریخی تأئید نکردهاند. پس از 1275ق/1858م چندبار دیگر بنای این بقعه گرفتار سیلابهای سفیدرود گردید و یکسره از میان رفت. آخرینبار در 1350ش این بقعه را که خراب شده بود بهطور کلی تجدید بنا کردهاند، گنبد قدیم را از بین برده و گنبد جدیدی بر روی آن ساختهاند. در نقشهٔ فعلی، مسجدی که معروف به مسجد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موقعیت مکه و نقش آن در رشد اسلام
کتاب: تاریخ سیاسى اسلام سیره رسول خدا(ص)، ص 318
نویسنده: رسول جعفریان
رسالت پیامبر(ص)در شهر مکه آغاز شد،شهر مکه،براى ابلاغ و گسترش اسلام از زمینهاى برخوردار بود که مناطق دیگر جهان از آن بىبهره یا کمبهره بودند.ویژگیهاى این منطقه از جهات مختلفى مىتوانست در تکامل و رشد اسلام در میان مردم مؤثر باشد.
نخستین مسأله،تقدس کعبه نزد اعراب بود.کعبهاى که حضرت ابراهیم(ع)بنا کرد،از قرنها قبل از بعثت،به عنوان خانه و معبدى محترم مورد توجه همگان قرار داشته و تقدس خاصى به مکه مىبخشید،این تقدس تا جایى بود که در پناه و پرتو کعبه،مکه شهر امن و امان تلقى مىشد .از کتب تاریخى به دست مىآید که کعبه نزد اکثر ملل جهان از قدیم الایام مورد احترام بوده است،ایرانیان صائبى مذهب و آشوریان،کعبه را یکى از خانههاى هفتگانه و معظم جهان مىپنداشتند و چون کعبه بسیار قدیمى بود برخى آن را خانه«زحل»مىدانستند.
ایرانیان معتقد بودند روح«هرمز»در کعبه حلول کرده و گاه برخى به زیارت آن مىآمدند.یهودیان براى کعبه احترام قائل بودند و خداى را در آنجا بر اساس دین ابراهیم عبادت مىکردند .در کعبه تصویر ابراهیم و اسماعیل(ع)وجود داشت در حالى که در دست آنها تیرهایى(ازلام)دیده مىشد،همچنین تصویر مریم و حضرت مسیح(ع)در آنجا بودهو این نشان دهنده آن است که مسیحیان نیز همچون یهودیان به کعبه احترام مىگذاشتند.زمخشرى حکایتى در باب نامگذارى زمزم نقل کرده که ضمن آن از آمدن بابک بن ساسان به مکه یاد شده است.حکایت مزبور را با اندکى تفاوت مسعودى و حموى نیز نقل کردهاند. (1) اعراب نیز که کعبه را خانه خدا و ساخته دست حضرت ابراهیم(ع)مىدانستند،براى آن احترام خاصى قائل بودند و از هر سو براى حج به مکه مىآمدند.این سنت از دین ابراهیم(ع)در میان آنان باقى مانده بود.احترام هندیان نسبت به کعبه،بویژه«حجر الاسود»نیز نقل شده است. (2)
دومین مسأله آن که مکه یک مرکز تجارى بود و افزون بر آن که مکیان اهل تجارت بودند، (3) و هر سال دو مرتبه راهى مناطق شامات و یمن و حبشه براى تجارت مىشدند،خود مکه نیز محل رفت و آمد کاروانهایى بود که از شما به جنوب یا از غرب به شرق مىرفتند،از این رو مکه محل رفت و آمد بسیارى از تجار آن روزگار بود.
سومین مسأله آن که مکه حرم تلقى مىشد.وقتى ابراهیم(ع)به این منطقه لم یزرع (4) آمد،اقدام به بناى خانهاى نمود (5) که«بیت الله الحرام»نام گرفت.ابراهیم(ع)پس از ساختن کعبه دعا کرد تا خدا مکه را شهرى امن قرار دهد (6) ،خداوندى دعاى او را مستجاب فرمود و آنجا را«حرم امن»قرار داد (7) چنان که خود نیز به این شهر قسم یاد مىکند. (8) علاوه بر حرمت مکه،ماههاى حرام عاملى بود تا قبایل در ماههاى مزبور به راحتى و با اطمینان از عدم حمله قبایل دیگر،بتوانند به مکه و بازارهاى اطراف آن بروند. (9)
چهارمین مسأله موقعیت جغرافیائى مکه نسبت به جهان آن روز بود.این شهر در میان ایران و روم در شرق و غرب،وضعیت میانهاى داشت و بویژه بعدها در گسترش دعوت اسلامى در هر دو سوى جهان نقش مهمى داشت. (10)
ویژگیهاى گفته شده براى شهر مکه،سبب شد تا هم از لحاظ«خبرى»و هم از جهت«عملى»این شهر نقش مهمى را در گسترش نهضت ایفا کند.روشن است که تکلیفپیامبر(ص)ابلاغ اسلام به مردم بود (11) ،و گسترش خبرى اسلام از این نقطه به سراسر جهان و مناطق دور افتاده جزیرة العرب،خود عمل به این وظیفه مهم بود.امن بودن شهر مکهـکه عرب به پیروى از ابراهیم(ع)آن را پذیرفته و مراعات مىکردـسهمى قابل توجه در کار نشر دعوت اسلامى داشت.در این جا به نمونههایى از این تأثیر اشاره مىکنیم:
از آنجا که اعراب در ایام حج،از سراسر جزیرة العرب به مکه مىآمدند،رسول خدا(ص)از این فرصت استفاده مىکرد،با رؤساى قبایل مختلف تماس مىگرفت و آنان را به اسلام دعوت مىفرمود،او در میان قبایل رفته و اسلام را به آنان عرضه مىداشت،ابو لهب نیز بدنبال او حرکت مىکرد و مىکوشید تلاش پیامبر(ص)را خنثى سازد.پیامبر(ص)در همین رابطه قبایل«بنى صعصعه»،«بنى حنیفه»،«کنده»و«کلب»را ملاقات و آنان را به اسلام فراخواند. (12) در یکى از همین ملاقاتها بود که رسول خدا(ص)گروهى از یمنىها را نیز به اسلام دعوت کرد . (13) زمینه گروش مردم یثرب به اسلام نیز در همین تماسهاى موسم حج فراهم شد،گروهى از یثربیان در مراسم حج با پیامبر(ص)آشنا شدند و دعوت او را شنیدید،آنها ابتدا شش نفر بودند،در پیمان«عقبه اولى»12 نفر شدند،و سال بعد هفتاد و اندى مسلمان مدنى در موسم حج با پیامبر ملاقات کردند. (14)
تأثیر این تماسها در نشر اسلام از وحشت قریش در موسم حج به دست مىآید.آنان قبل از شروع مراسم جلساتى ترتیب داده و براى جلوگیرى از دعوت اسلام به مشورت و تبادل نظر مىپرداختند،یکى مىگفت بهتر است بگوییم محمد(ص)دیوانه است!دیگرى مىگفت بگوییم شاعر است!دیگرى مىگفت مىگوییم ساحر است و...! (15)
از«کعب بن مالک»نقل شده که پیامبر پس از سه سال دعوت مخفى،تبلیغ خود را علنى کرد،و در ایام حج به دنبال حجاج به خانههایشان مىرفت و آنان را به اسلام دعوت مىفرمود،بعد از مدتى از قبایل آنان پرسش مىکرد و قبیله قبیله به سراغ آنان مىرفت. (16)
زمانى در ایام حج،بازارهاى معروف«عکاظ»و«مجنه»و«ذى المجاز»بر پا مىشد،پیامبر(ص)به این بازارها مىآمد و مردم را به اسلام فرا مىخواند (17) گیب با ارائه تصویرى ازشهر مکه تأثیر آن را در موفقیت رسول خدا(ص)بیان مىکند:«مکه در زمان او دهکورهاى خواب آلود و دور از هیاهوى جهان نبود.شهرى تجارى پر ازدحام ثروتمندى بود.تقریبا مرکزیت بازرگانى میان اقیانوس هند و مدیترانه را به خود اختصاص داده بود ...شهروندان مکه در حالى که نوعى سادگى بومى عربى را در آداب و رسوم و نهادهاى خود حفظ کرده بودند،اطلاعات وسیع از مردم و شهرهاى مختلف در روابط بازرگانى و سیاسى خود با قبایل عرب و مقامات رومى به دست آورده بودند.این تجارب قواى فکرى و عقلى رهبرانشان و همچنین سجایاى اخلاقى ایشان یعنى دوراندیشى و خویشتندارى را که در مردم عربستان به ندرت وجود داشت تقویت و تحریک کرده بود.توفق اخلاقىاى که از این راه مکیان نسبت به افراد قبایل حاصل کرده بودند باز بوسیله عاملى دیگر تقویت شده بود و آن عبارت بود از داشتن تعدادى از معابد و اماکن مقدس در شهر مکه و اطراف آن.تأثیر این زمینه استثنایى را در سراسر زندگى محمد(ص)مىتوان باز یافت.اگر بخواهیم درباره این موضوع از جنبه صرف بشرى بحث کنیم باید بگوییم که رمز توفیق یافتن محمد(ص)در مکى بودن آن حضرت بود.اما مکه در برابر فروغ سعادت از ظلمت نکبت نیز بهره داشت.این تاریکى،عبارت بود از مفاسد خاص یک جامعه ثروتمند بازرگانى،وجود نهایت فقر از یک سو و غایت توانگرى از سوى دیگر. (18)
این سخن اخیر نشانى از وجود موانع عمده بر سر راه رسالت رسول خدا(ص)بود.
پىنوشتها:
1ـ ربیع الابرار،ج 1،ص 224،مروج الذهب،ج 1،ص 265،معجم البلدان،ج 4،ص 400
2ـ تفسیر المنار،ج 10،ص 420،المیزان،ج 3،ص 398
3ـ مجمع البیان،ج 10،ص .545
4ـ ابراهیم، 37
5ـ بقره، 127
6ـ ابراهیم،35،بقره، 126
7ـ عنکبوت، 67
8ـ التین، 4
9ـ نک:سنن النسائى،ج 2،ص 333،مسند احمد،ج 1،ص 228،361 و نک:الصحیح من السیرة النبى(ص)،ج 3،ص 308
10ـ فقه السیرة،ص 30،به نقل از:الصحیح من سیرة النبى(ص)،ج 1،ص .166
11ـ آل عمران،20،مائده،92 و 99،نحل،35 و 82،نور،54،عنکبوت،18،یس،17،تغابن، 12
12ـ انساب الاشراف،ج 1،ص 239ـ 238
13ـ انساب الاشراف،ج 1،ص 67،المصنف،ابن ابى شیبه،ج 7،ص 336
14ـ انساب الاشراف،ج 1،ص 239،وفاء الوفاء،ج 1،ص 222
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .docx :
به نام خدا
حدود و موقعیت ایلام
اطلاع مابر ایلام تا چهل سال قبل منحصر به ذکر مجملی بود که تورات از آن کرده و اسم کدرلاعمر پادشاه ایلام را در ضمن حکایتی برده است. مورخان عهد قدیم هم چنان که از نوشته های آن معلوم است اطلاعاتی راجع به ایلام نداشتند. و حال بدین منوال بود تا اینکه حضریات شوش پیش آمد این سرزمین از ماداکتور بر روی کرخه تا ایذج (ایذه،مالمیر) در خاک بختیاری و از هایدالو در محل خرم آباد کنونی تا حدود رامهرمز و بوشهر امروز امتداد داشت بنابراین ایلام در عهد قدیم به مملکتی اطلاق می شد که از ولایات خوزستان، لرستان، پشت کوه و کوههای بختیاری ترکیب یافته بود. از طرف مشرق قسمتی از پارس،از سمت شمال راهی که از بابل به همدان می رفت و از سمت جنوب خلیج پارس تا بوشهر بود. شهرهای مهم این مملکت را چنین نامیده اند: 1- شوش که مهم ترین شهر ایلام و از قدیم ترین شهرهای عالم بود. 2- ماداکتو روی رود کرخه. 3- خایدالو که گمان می رود در جای خرم آباد کنونی بنا شده بود. 4- اهواز. اهالی ایلام دولت خود را آنزان سوسونکا می نامیدند. لفظ ایلام چنانکه محققین تصور می کنند سامی است و اطلاق به آن قسمتی می شد که کوهستان است. طوایف ماد و پارس ایلامی ها را خوجه، خوز یا هوز می خواندند به نظر میاید که با سایر اقوام آسیایی یا قفقازی نواحی زاگرس مثل گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها ارتباط داشتند و تمدن نخستین آنها تا حد زیادی با تمدن سومریهای باستانی ارتباط دارند. این تمدن حتی پس از آغاز هزاره ی دوم قبل از میلاد هم روی به توسعه داشت.
نژاد ایلامی ها
راجع به مردمان بومی این مملکت عقیده ی دیولافوا و دمرگان این است که بومی های اولیه این مملکت حبشی بودند. برخی عقیده دارند که سواحل خلیج پارس هم تا مکران و بلوچستان از حبشی ها مسکون بوده بعد از قرون زیاد مردم سومری به این مملکت آمده و تسلط کردند. بعد از آنها مردمان سامی نژاد به این مملکت آمدند ولی غلبه ی آنها در نقاط کوهستانی دوام نیافت.
زبان مردم ایلام
قدیمی ترین زبان اهالی این مملکت زبان آنزانی است که به عقیده ی دمرگان در سه هزار سال ق.م متروک شد و پس از آن زبان سومری و زبان سامی در اینجا رواج یافت. بعد می بینیم که در 1500 سال ق.م مکررا زبان آنزانی زنده و استعمال شده و از اینجا می توان حدس زد که زبان آنزینی در میان مردم معمول بود ولی کتیبه ها به زبان سومری ها و سامی نوشته می شده، زیرا اگر زبانی مرد دیگر زنده نمی شود.
مذهب ایلامیها
ایلامی ها همانند دیگر اقوام باستان خدایان متعددی چون خدای خورشید، زمین، ماه و رود را می پرستیدن از زمانی که شوش پایتخت این تمدن شد، خدای بزرگ خود را این شوشیناک نامیدند و پرستش او فقط به پادشاهان و کاهنه اختصاص می داشت. ایلامی ها مجسمه ی خدایان خود را می ساختند و وقتی مجسمه ی شهری را به شهر دیگر می بردند عقیده داشتند که خدای آن شهر را انتقال داده اند. بطور کلی مذهب آنها شرک و بت پرستی بوده مردم معتقد بودند که خدایان قدرت اسرار آمیز دارند و در مراسنات برای جلب رضایتشان قربانی می کردند هنگام اجرای مراسم موسیقی می نواختند و با پای برهنه در مراسم شرکت می کردند. برگزار کننده ی مراسم مذهبی شاتن بود که در مقابل مجسمه ی خدایان در صف اول عبادت کنندگان می ایستاد و نیایش می کرد. معابد محل نگهداری خدایان بود. این معابد چند طبقه ساخته می شد. برای نمونه می توان معبد چغازنبیل را نام برد. در قسمت ورودی این معبد پیکرهای عظیم شیر و گاو نر برای حفاظت نصب می شد. هنگام آداب دینی نذرهایی به خدایان پیشکش می شد. تمام تلاش مردم حفظ پیکره ی خدایان بود زیرا انتقال مجسمه از یک شهر به شهر دیگر نشانه ی ضعف و سستی بود. ایلامی ها به زندگی پر از مرگ اعتقاد داشتند و همراه مردگان خود یک کوزه ی گلی دفن می کردند و آب را که مایه ی حیات بود از راه کانالی در قبر می ریختند تا مردگان تشنه نمانند.
هنر و معماری
مهارت ایلامی ها در ساختن ظرفهای سفالی، قیدی، فلزی، پیکره سازی، مهرسازی و نقش های برجسته ی روی سنگ و معماری بود. ویژگی های هنری آنان در تندیس ظرفهای فلزی با بدن و سر جانوران چشم هر بیننده ای را خیره می کند. در بناها از آجرهای لعابدار آبی و سبز استفاده می کردند.