لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
موقعیت زبان فارسی و موقعیت فارسیزبانان
زبان را از یک منظر در زمره مولفههای اصلی فرهنگ و از عوامل شناسنده و تمییزبخش هر فرهنگ نسبت به دیگری میدانند. زبان از سویی خود مولود فرهنگ نیز هست؛ فرهنگی که بسته به قدمت و فرازوفرودهای آن دستخوش تغییرات درونی و برونی شده و در سیر تطور خود شکلهای گوناگون گرفته و بعضا تغییر شکل داده است. اینکه زبان، فرهنگساز است یا فرهنگ، زبانپرور و کدام خاستگاه دیگری است و کدام زاییده دیگری در این مقال نمیگنجد. پرداختن به مفهوم زبان به مثابه دستگاه واژگانی یک ملت احتیاج به شناخت پیشزمینههایی دارد که بر تولید و تطور آن تاثیر مستقیم میگذارد. بررسی زبان یک ملت بدون ارائه تعریف از ملت و ملیت میسر نیست لذا اگر میخواهیم به زبانی چون فارسی و کارآمدی یا ویژگیهای آن بپردازیم باید سراغ عناصری بیرونی را هم بگیریم زیرا بر شاکله هویتی و ملیتی فارسیزبانان اثرگذار است.
اینکه زبان فارسی در برخورد با جهان جدید و تحولات فرهنگی و اطلاعاتی از چه جایگاهی برخوردار است نیازمند شناخت موقعیت فارسیزبانان، شرایط زیستی و قدرت و ضعف فارسیزبانان نیز هست. زبان یک ملت را فرهنگسازان و نخبگان میپرورند، مردم آن را محافظت کرده و گسترش میدهند و در این راه، شرایطی که این طبقات با وظایف خاص خود ایفای نقش میکنند یا از ایفای نقش باز میمانند، بر اوج و فرود زبان و تغییر موقعیت آن در جهان موثر میافتد. رکود فرهنگی، کاهش تولیدات ادبی، فقدان کارهای پژوهشی، مهاجرت عینی و ذهنی نخبگان و فروماندن از تولید فکر عواملی نیستند که صرفا اجتماعی و گذرا بخوانیمشان و از دایره وسیعتری به نام زبانورزی و فرهنگسازی خارجشان کنیم. فرهنگ یک ملت در همین دیروز و امروز پدید نیامده و از دل سالها و قرنها - پیوسته یا ناپیوسته - زیست آن ملت برآمده است. همانگونه که عوامل تاریخی چون هجوم بیگانگان، اشغال کشور، نابودسازی کتابخانهها و مکتبها، قتل ادبا و حکما، تغییر حکومتها، ظهور حاکمان میانهرو یا بهعکس مستبد و... در رشد یا افول فرهنگی زمان خود تاثیرگذار بوده، در درازمدت نیز شکافها و گسستگیهایی را بروز داده و موجب پرسشهای فکری و فرهنگی و ورود ناپیوسته به دورانهای جدید شده است. زبان بیشک متاثر از عوامل بیرونی است و پیشرفت همگام آن با دیگر زبانها و فرهنگها ارتباط مستقیم با قدرت سیاسی و جغرافیایی آن ملت دارد. زبان فارسی در دورههایی که درخشش و کشورگشایی و رسوخ به دیگر فرهنگها را آزموده و هنوز نیز از میوههای آن زمان میچیند، متعلق به جغرافیایی قدرتمند و دارای برتریهای سیاسی بوده است. زمانی که یک کشور به پشتوانه قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگیاش مرزها را درمینوردد، با خود زبان و فرهنگی را حمل میکند که برجا میماند و چونان قلمه یک گیاه رشد و نموی تازه مییابد. ورود اعراب به ایران، ایرانیان به هند و انگلیسیها به دایره مستعمرات گویای این تاثیر است و نمونه معاصر آن نیز استیلای بیگفتوگوی غرب - در مفهوم جغرافیایی فرهنگی - است که سوای هدایت جریان جهانی شدن و پیش از پیوستگی جهانیان به الگوهای اقتصادی و سیاسی آن، خود را وارد خانهها در شهرها و روستاها کرده است. به عنوان مثال دنیای جدید با رشد فناوریهای اطلاعاتی ابزار نفوذ و سلطه را نرم و نرمتر کرده است. تکنولوژی با خود قدرت میآورد همانگونه که رسانهها ابزار اصلی قدرتنمایی و اثرگذاری شناخته میشوند.
اینجا مقصود از زبان، چیزی به نام زبان غربی یا جهانی به عنوان دستگاهی تکلمی و واژگانی نیست بلکه نتیجه فرهنگ، نماد فرهنگ و رابطه تعاملی زبان و فرهنگ مقصود نظر است. تغییر زبان یک جامعه به تغییر فرهنگ آن جامعه میانجامد و به همین ترتیب تغییر فرهنگ نیز تغییر نگاه، باور، ذهن و ایدئولوژی با خود میآورد. زبان هر فرهنگ برخاسته از صدای درون اوست و هرگاه صدای ملتی به واسطه تضعیف نخبگان و اهل فرهنگ یا عامل بیرونیتری چون تضعیف سیاسی و اقتصادی در قبال سایر قدرتها کمتر به گوش بیاید مسلما بحران زبانی در آن وخیمتر خواهد بود.
به این ترتیب باید گفت موقعیت فارسیزبانان همچون حاملان هر زبان دیگر نسبت مستقیم با پایندگی یا نفوذ فرهنگی آن زبان دارد. بنابراین برای اینکه امنیت و ایستادگی یک زبان را در اقلیم خود و نیز برتری و جایگاه والای آن را در دیگر اقلیمها بسنجیم باید به شرایط بیرونی حاکم بر آگاهان و حاملان آن زبان نگاهی جامعهشناختی نیز داشته باشیم.
ادبیات فارسی در آذربایجان
سرزمین آذربایجان در دل ایران پهناور و کهن که یکی از گاهوارههای دیرین حکومت و تمدن است، قرار دارد . به همین سبب در طول تاریخ و در تمام ادوار اهالی آذربایجان با مردم دیگر نقاط ایران، ریشههای فرهنگی و تمدنی همگون داشتهاند و ریشههای دینی و مذهبی آنها یکی بوده است .
سرزمین اران در آن سوی ارس که بعدها آذربایجان نامیده شد، در دل همین اشاره قرار میگیرد . بدین سبب، مجموعه سرزمینی آذربایجان یکی از سرچشمههای غنی زبان فارسی بوده که در شعر تجلی ویژهای یافته است . نام بردن از این شاعران ستون بلندی را میطلبد . بدین سبب با وجودی که بخشی از این سرزمین از مام میهن جدا افتاد اما ریشه کهن و عمیق بههم پیوسته بار و بر آن را از دل یک چشمه سیرآب میکند و تعلق خاطر به منویات فکری و فرهنگی مشترک همچنان در دلهای مردمی که در آن سوی ارس در جمهوری آذربایجان میزیند چنان شعلهای گرمیبخش روابط همدلانه است . پس تعلق خاطر آنان بهویژه فرهیختگان آن دیار به زبان و ادبیات فاخر فارسی بهصورت موضوعی غریب و تازه نیست بلکه استمرار جریان ژرف تاریخی است که در مسیر خاص خود همچنان به پیش میرود .
دکتر مسیح آقامحمدی صورت فشردهای از این بحث را در مقال زیر تحت نام «تحقیق و ترجمه ادبیات فارسی در آذربایجان» مورد توجه قرار داده است .
با سپاس از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان که آن را برای کیهان فرهنگی ارسال کردهاند . در جمهوری آذربایجان، همواره به زبان و ادبیات فارسی میل وافری بوده است و این خیلی طبیعی است، چراکه در طول اعصار گذشته این زبان در آذربایجان جایگاه ویژهای داشته است . اکثر ادیبان و شاعران آذربایجانی، آثار گرانبهای خود را با این زبان نگاشتهاند . نمونههای با ارزش زبان و ادبیات فارسی در دو مرکز بزرگ آموزشی و تحقیقاتی این کشور، یعنی دانشکده شرقشناسی دانشگاه دولتی باکو و انستیتو شرقشناسی فرهنگستان علوم آذربایجان، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
موقعیت زبان فارسی و موقعیت فارسیزبانان
زبان را از یک منظر در زمره مولفههای اصلی فرهنگ و از عوامل شناسنده و تمییزبخش هر فرهنگ نسبت به دیگری میدانند. زبان از سویی خود مولود فرهنگ نیز هست؛ فرهنگی که بسته به قدمت و فرازوفرودهای آن دستخوش تغییرات درونی و برونی شده و در سیر تطور خود شکلهای گوناگون گرفته و بعضا تغییر شکل داده است. اینکه زبان، فرهنگساز است یا فرهنگ، زبانپرور و کدام خاستگاه دیگری است و کدام زاییده دیگری در این مقال نمیگنجد. پرداختن به مفهوم زبان به مثابه دستگاه واژگانی یک ملت احتیاج به شناخت پیشزمینههایی دارد که بر تولید و تطور آن تاثیر مستقیم میگذارد. بررسی زبان یک ملت بدون ارائه تعریف از ملت و ملیت میسر نیست لذا اگر میخواهیم به زبانی چون فارسی و کارآمدی یا ویژگیهای آن بپردازیم باید سراغ عناصری بیرونی را هم بگیریم زیرا بر شاکله هویتی و ملیتی فارسیزبانان اثرگذار است.
اینکه زبان فارسی در برخورد با جهان جدید و تحولات فرهنگی و اطلاعاتی از چه جایگاهی برخوردار است نیازمند شناخت موقعیت فارسیزبانان، شرایط زیستی و قدرت و ضعف فارسیزبانان نیز هست. زبان یک ملت را فرهنگسازان و نخبگان میپرورند، مردم آن را محافظت کرده و گسترش میدهند و در این راه، شرایطی که این طبقات با وظایف خاص خود ایفای نقش میکنند یا از ایفای نقش باز میمانند، بر اوج و فرود زبان و تغییر موقعیت آن در جهان موثر میافتد. رکود فرهنگی، کاهش تولیدات ادبی، فقدان کارهای پژوهشی، مهاجرت عینی و ذهنی نخبگان و فروماندن از تولید فکر عواملی نیستند که صرفا اجتماعی و گذرا بخوانیمشان و از دایره وسیعتری به نام زبانورزی و فرهنگسازی خارجشان کنیم. فرهنگ یک ملت در همین دیروز و امروز پدید نیامده و از دل سالها و قرنها - پیوسته یا ناپیوسته - زیست آن ملت برآمده است. همانگونه که عوامل تاریخی چون هجوم بیگانگان، اشغال کشور، نابودسازی کتابخانهها و مکتبها، قتل ادبا و حکما، تغییر حکومتها، ظهور حاکمان میانهرو یا بهعکس مستبد و... در رشد یا افول فرهنگی زمان خود تاثیرگذار بوده، در درازمدت نیز شکافها و گسستگیهایی را بروز داده و موجب پرسشهای فکری و فرهنگی و ورود ناپیوسته به دورانهای جدید شده است. زبان بیشک متاثر از عوامل بیرونی است و پیشرفت همگام آن با دیگر زبانها و فرهنگها ارتباط مستقیم با قدرت سیاسی و جغرافیایی آن ملت دارد. زبان فارسی در دورههایی که درخشش و کشورگشایی و رسوخ به دیگر فرهنگها را آزموده و هنوز نیز از میوههای آن زمان میچیند، متعلق به جغرافیایی قدرتمند و دارای برتریهای سیاسی بوده است. زمانی که یک کشور به پشتوانه قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگیاش مرزها را درمینوردد، با خود زبان و فرهنگی را حمل میکند که برجا میماند و چونان قلمه یک گیاه رشد و نموی تازه مییابد. ورود اعراب به ایران، ایرانیان به هند و انگلیسیها به دایره مستعمرات گویای این تاثیر است و نمونه معاصر آن نیز استیلای بیگفتوگوی غرب - در مفهوم جغرافیایی فرهنگی - است که سوای هدایت جریان جهانی شدن و پیش از پیوستگی جهانیان به الگوهای اقتصادی و سیاسی آن، خود را وارد خانهها در شهرها و روستاها کرده است. به عنوان مثال دنیای جدید با رشد فناوریهای اطلاعاتی ابزار نفوذ و سلطه را نرم و نرمتر کرده است. تکنولوژی با خود قدرت میآورد همانگونه که رسانهها ابزار اصلی قدرتنمایی و اثرگذاری شناخته میشوند.
اینجا مقصود از زبان، چیزی به نام زبان غربی یا جهانی به عنوان دستگاهی تکلمی و واژگانی نیست بلکه نتیجه فرهنگ، نماد فرهنگ و رابطه تعاملی زبان و فرهنگ مقصود نظر است. تغییر زبان یک جامعه به تغییر فرهنگ آن جامعه میانجامد و به همین ترتیب تغییر فرهنگ نیز تغییر نگاه، باور، ذهن و ایدئولوژی با خود میآورد. زبان هر فرهنگ برخاسته از صدای درون اوست و هرگاه صدای ملتی به واسطه تضعیف نخبگان و اهل فرهنگ یا عامل بیرونیتری چون تضعیف سیاسی و اقتصادی در قبال سایر قدرتها کمتر به گوش بیاید مسلما بحران زبانی در آن وخیمتر خواهد بود.
به این ترتیب باید گفت موقعیت فارسیزبانان همچون حاملان هر زبان دیگر نسبت مستقیم با پایندگی یا نفوذ فرهنگی آن زبان دارد. بنابراین برای اینکه امنیت و ایستادگی یک زبان را در اقلیم خود و نیز برتری و جایگاه والای آن را در دیگر اقلیمها بسنجیم باید به شرایط بیرونی حاکم بر آگاهان و حاملان آن زبان نگاهی جامعهشناختی نیز داشته باشیم.
ادبیات فارسی در آذربایجان
سرزمین آذربایجان در دل ایران پهناور و کهن که یکی از گاهوارههای دیرین حکومت و تمدن است، قرار دارد . به همین سبب در طول تاریخ و در تمام ادوار اهالی آذربایجان با مردم دیگر نقاط ایران، ریشههای فرهنگی و تمدنی همگون داشتهاند و ریشههای دینی و مذهبی آنها یکی بوده است .
سرزمین اران در آن سوی ارس که بعدها آذربایجان نامیده شد، در دل همین اشاره قرار میگیرد . بدین سبب، مجموعه سرزمینی آذربایجان یکی از سرچشمههای غنی زبان فارسی بوده که در شعر تجلی ویژهای یافته است . نام بردن از این شاعران ستون بلندی را میطلبد . بدین سبب با وجودی که بخشی از این سرزمین از مام میهن جدا افتاد اما ریشه کهن و عمیق بههم پیوسته بار و بر آن را از دل یک چشمه سیرآب میکند و تعلق خاطر به منویات فکری و فرهنگی مشترک همچنان در دلهای مردمی که در آن سوی ارس در جمهوری آذربایجان میزیند چنان شعلهای گرمیبخش روابط همدلانه است . پس تعلق خاطر آنان بهویژه فرهیختگان آن دیار به زبان و ادبیات فاخر فارسی بهصورت موضوعی غریب و تازه نیست بلکه استمرار جریان ژرف تاریخی است که در مسیر خاص خود همچنان به پیش میرود .
دکتر مسیح آقامحمدی صورت فشردهای از این بحث را در مقال زیر تحت نام «تحقیق و ترجمه ادبیات فارسی در آذربایجان» مورد توجه قرار داده است .
با سپاس از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان که آن را برای کیهان فرهنگی ارسال کردهاند . در جمهوری آذربایجان، همواره به زبان و ادبیات فارسی میل وافری بوده است و این خیلی طبیعی است، چراکه در طول اعصار گذشته این زبان در آذربایجان جایگاه ویژهای داشته است . اکثر ادیبان و شاعران آذربایجانی، آثار گرانبهای خود را با این زبان نگاشتهاند . نمونههای با ارزش زبان و ادبیات فارسی در دو مرکز بزرگ آموزشی و تحقیقاتی این کشور، یعنی دانشکده شرقشناسی دانشگاه دولتی باکو و انستیتو شرقشناسی فرهنگستان علوم آذربایجان، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موقعیت جغرافیایی شهر بم
M :5::2: P 5 /13/11/7
شهرستان بم در 193 کیلومتری جنوبشرقی کرمان و در منطقه دشت و بین رشته کوههای جبال بارز و رشته کوه کبودی قرار گرفته و همین رشته کوههای مرتفع اطراف بم , باعث فراوانی وغنی بودن آبهای زیرزمینی منطقه می باشد . در نتیجه بم منطقه ای سبز , آباد , خرم و ثرتمند بوده است . این شهر دارای 29 درجه و 69 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 27 دقیقه طول شرقی است ارتفاع شهر از سطح دریا 1050 متر و مساحت شهرستان بم 17755 کیلومتر مربع و جمعیت شهر حدود 78 هزار نفر می باشد.در شمال شرقی شهر بم , بربالا و دامنه صخره ای عظیم قلعه ای مستحکم را پی افکنده اند که اهالی محل آن را ' ارگ ' نامند که در واقع این بنای سترگ , شهرقدیـم بم است , ارگ بــم و شهـــر آن از جمله قلعه های نظامی بسیار مهم و تاریخی به شمار می رود . ارگ بم نمونه کاملی از شیوه های معماری ایران است و نمونه هایی از قرنها معماری در آن به چشم می خورد .مجموعه ارگ بم , شامل شهر قدیم و قلعه , قریب به 20 هکتار (طول ضلع غربی ارگ 520 و عرض آن 430 متر می باشد ) وسعت دارد و مسافت ارگ و قلعه , قریب 6 هکتار است .سه سمت قلعه را باغ و خانه های مسکونی و زمینهای کشاورزی محصور نموده و ضلع شمالی در امتداد رودخانه پشت رود قرار گرفته است. اقلیم بم
منطقه بم دو نوع آب و هوای سردکوهستانی و آب و هوای گرم و خشک دارد .شهر بم یک از کهن ترین مراکز شهرنشینی در ایران بوده است . گواه این امر تپه های تاریخی 'بیدرون ' در ده کیلومتـــــــری شمال و تل آتشی در دارستان در فاصله 30 کیلومتری شرق بم است که متعلق به هزاره های دوم تا چهارم قبل از میلاد مسیح می باشند .
براین اساس زندگی در بم واطراف آن از شش هزار سال قبل شکل گرفته و در دورانی از تاریخ در مکانی که امروز ' ارگ ' نامیده می شود , تمرکزی به وجود آمده است .
علاوه بر شهر بم شهرهای بزرگ دیگری مانند نرماشیر , ریگان , دارزین و سنا در منطقه وجود داشته که این شهرها تا قرن ششم هجری از آبادانی فراوان برخوردار بوده و در دوره های فترت بعدی از بین رفته اند , علاوه برارگ بم آثار باقیمانده از این شهرها و قلعه های باستانی با عظمت دیگری مانند قلعه های پیرماه شاه ( افضل آباد) , قلعه جمالی , دارستان , قلعه (قلعه شهید) , قلعه نعیم آباد و آثاردیگری در منطقه مشاهده می شود که نشان دهنده تمدن کهن و آبادان منطقه بوده است .
هسته اولیه بم با استناد شواهد تاریخی، در ارگ بم و مناطق اطراف آن شکل گرفته است. رشد و تحول این شهر از قرون اولیه هجری در منطقه امام زاده اسیری، به موازات پویایی زندگی در ارگ بم آغاز شده و در قرون متمادی تا ابتدای قرن حاضر این رشد مشابه دیگر شهرهای حاشیه کویری ایران، درون حصار بوده است.
علی نجمی: بازسازی بم با توجه به بافت تاریخی آن نیازمند مطالعات گستردهای در فرهنگ و تاریخ این شهر بود که برخی از مشاوران در فرآیند تهیه طرحهای بازسازی این مطالعات را به انجام رساندند. آنچه در این گزارش ارایه میشود، مروری است بر مطالعات اولیه شرکتهای مشاور که در آن به وضعیت جغرافیایی، اقلیمی و معماری بم اشاره شده است.
وجود ناحیهای حاصلخیز در حد فاصل ارتفاعات و کویر و نیز قرار گرفتن در مسیری ارتباطی و تاریخی موجب شکلگیری شهرستان بم شده است. ارگ بم و احتمال وجود سکونت گاههای همزمان با آن و حتی کهنتر در شمال و غرب آن، نخستین نشانههای شهر به شمار میرود که تا ابتدای قرن حاضر به شکل بخشی متمرکز در همان موقعیت و با اندکی تغییرات تداوم یافتهاند.
افول صنایع تاریخی نساجی (شال بافی) و رنگسازی (حنا و دیگر گیاهان رنگی و دارویی) و نیز خروج زرتشتیان مرتبط با تجارت هند و اروپا، همزمان با شروع قرن حاضر است. پس از آن با دگرگونیهای نوین در چهره شهر مواجه هستیم؛ احداث خیابانهای متعدد به همراه ساختمانهای اداری، آموزشی و عمومی و تبدیل خیابانها به مراکز دادوستد اصلی شهر از این جمله به شمار میآیند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
نقش و موقعیت تغذیه در ورزش
مقدمه :
بی شک موجودات زنده برای ادامه حیات نیاز مبرم به خوردن وآشامیدن دارند.
بدین لحاظ تغذیه ازبدو تولد تا پایان عمر با هر موجود زنده ای همراه بوده و جزء اساسی ترین نیازهای او می باشد . آب و غذا همواره به عنوان اصلیترین دغدغه زندگی مطرح بوده است . رهنمودهای دین مبین اسلام و سیره عملی زندگی پیامبر اکرم و ائمه هدی درمورد تغذیه موید این واقعیت است معذالک باید به این موضوع نگاه ویژه ای داشت و باب اطعمه و اشربه درمتون فقهی و آیات و روایات در این زمینه تاکیدی براهمیت آن می باشد . امروزه تغذیه به عنوان مقوله ای علمی دربین دیگر علوم جایگاه ویژه ای یافته است . همراه با گسترش تربیت بدنی و ورزش و اقبال عمومی جهت پرداختن به فعالیتهای ورزشی به منظور تامین سلامت جسمی و روانی به ویژه دستیابی به سکوهای قهرمانی براهمیت نقش تغذیه در این فرآیند پیش ازپیش افزوده شده به ویژه از زمانی که ورزش پای درعالم حرفه ای گذاشت . درنتیجه عدم اطلاع کافی ازنقش تغذیه درفعالیت های ورزشی نه تنها موجب میشود نتایج مورد انتظار ازتمرین و فعالیت گرفته نشود بلکه ضرر و زیان فراوانی را نیز متوجه ورزشکاران خواهد نمود.
آب : اولین ماده حیاتی و ضروری خوراک موجودات زنده آب است .
آب بدن درسه محیط درون سلولی ، بیرون سلولی (میان بافتی) و پلاسما (خون) راتشکیل میدهد آب محیط مناسبی برای حلالیت ویتامینها و املاح و انتقال آنهاست و پس از اکسیژن (ازنظر کارایی و حیاتی) ضروریترین ماده بدن میباشد .
مردان حدود 60 درصد و زنان حدود 50 درصد و بچه ها و نوزادان 75 تا80 درصد و افراد مسن 45 تا 50 درصد وزن بدنشان آب است درصورتیکه سه روز آب به بدن نرسد و یا بیشتر از 20 درصد وزن بدن به صورت آب ازدست برود مرگ حادث میشود .
عمل آب دربدن :
- تشکیل دهنده بخش مهمی ازساختمان سلولها
- واسطه خوبی برای فعل و انفعالات سلولی
_وسیله حمل و نقل موادغذایی ، یونها و اکسیژن
_کمک به هضم غذا و انجام اعمال شیمیایی گوارش
_حمل و دفع مواد زاید بدن ( دی اکسید کربن وآمونیاک )
_تنظیم کنترل حرارت بدن
_محافظت ازاندام های حیاتی مانند مغز ، قلب ، چشم و...
_لغزندگی مفصلها و درنهایت مرطوب نگه داشتن سیستم تنفس
آب مورد نیاز بدن از منابع زیر تامین میشود :
1_ آشامیدنیها و غذاها
2_ سوختن موادآلی دربدن (هیدروژن حاصل ازآن با اکسیژن تنفسی ترکیب میشود و آب تولید می کند.)
3_ ورود آب درشرایط مخصوص ازطریق پوست
روزانه مقداری آب به طرق مختلف ازبدن خارج میکردد:
1_ ادرار
2_ مدفوع
3_ آبی که بصورت بخار هنگام تنفس ازریهها خارج میگردد .
_ تعریق که علاوه برزمان فعالیت روزانه حدود 400 تا 700 گرم آب ازسطح پوست خارج میشود.
احتیاج ورزشکاران به آب
با توجه به میزان اهمیت آب دربدن و اینکه درفعالیتهای ورزشی مقدار زیادی ازآب بدن دفع میشود برای جلوگیری ازایجاد اختلال دراعمال بدن مصرف آب درهنگام فعالیت شاید ازغذا مهمتر باشد.
درحالت عادی بدن به روزانه 6 تا 8 لیوان آب نیاز دارد که فعالیتهای جسمانی نوشیدن مقدار بیشتری ازمایعات را ضروری میکند . هرچقدر زمان فعالیت ورزشی طولانیترباشد مقدار آب دفع شده بیشتر خواهد بود.
این که هنگام فعالیت جسمانی مقداری از آب مورد نیاز بدن توسط آب حاصل ازسوخت و ساز مواد غذایی تامین میشود اما این مقدار کافی نخواهد بود و باید کمبود آب از خارج بوسیله مایعات جبران گردد . اگر تعادل مایعات فوری بوجود نیاید تنظیم حرارت بدن به خطر میافتد . بنابراین درتمرینات طولانی مدت لازم است دربین تمرین احتیاجات مایعاتی بدن را رفع کرد. تمام تحقیقاتی که دراین زمینه صورت گرفته ثابت میکند که بلافاصله بعد از تعادل مایعاتی بدن ورزشکار یا کسانی که کارجسمانی سختی انجام میدهند مقدار نیرو بالا میرود و نوشیدن مایعات هنگام فعالیت های استقامتی دربهبود استقامت مفید است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موقعیت جغرافیایی شهر بم
M :5::2: P 5 /13/11/7
شهرستان بم در 193 کیلومتری جنوبشرقی کرمان و در منطقه دشت و بین رشته کوههای جبال بارز و رشته کوه کبودی قرار گرفته و همین رشته کوههای مرتفع اطراف بم , باعث فراوانی وغنی بودن آبهای زیرزمینی منطقه می باشد . در نتیجه بم منطقه ای سبز , آباد , خرم و ثرتمند بوده است . این شهر دارای 29 درجه و 69 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 27 دقیقه طول شرقی است ارتفاع شهر از سطح دریا 1050 متر و مساحت شهرستان بم 17755 کیلومتر مربع و جمعیت شهر حدود 78 هزار نفر می باشد.در شمال شرقی شهر بم , بربالا و دامنه صخره ای عظیم قلعه ای مستحکم را پی افکنده اند که اهالی محل آن را ' ارگ ' نامند که در واقع این بنای سترگ , شهرقدیـم بم است , ارگ بــم و شهـــر آن از جمله قلعه های نظامی بسیار مهم و تاریخی به شمار می رود . ارگ بم نمونه کاملی از شیوه های معماری ایران است و نمونه هایی از قرنها معماری در آن به چشم می خورد .مجموعه ارگ بم , شامل شهر قدیم و قلعه , قریب به 20 هکتار (طول ضلع غربی ارگ 520 و عرض آن 430 متر می باشد ) وسعت دارد و مسافت ارگ و قلعه , قریب 6 هکتار است .سه سمت قلعه را باغ و خانه های مسکونی و زمینهای کشاورزی محصور نموده و ضلع شمالی در امتداد رودخانه پشت رود قرار گرفته است. اقلیم بم
منطقه بم دو نوع آب و هوای سردکوهستانی و آب و هوای گرم و خشک دارد .شهر بم یک از کهن ترین مراکز شهرنشینی در ایران بوده است . گواه این امر تپه های تاریخی 'بیدرون ' در ده کیلومتـــــــری شمال و تل آتشی در دارستان در فاصله 30 کیلومتری شرق بم است که متعلق به هزاره های دوم تا چهارم قبل از میلاد مسیح می باشند .
براین اساس زندگی در بم واطراف آن از شش هزار سال قبل شکل گرفته و در دورانی از تاریخ در مکانی که امروز ' ارگ ' نامیده می شود , تمرکزی به وجود آمده است .
علاوه بر شهر بم شهرهای بزرگ دیگری مانند نرماشیر , ریگان , دارزین و سنا در منطقه وجود داشته که این شهرها تا قرن ششم هجری از آبادانی فراوان برخوردار بوده و در دوره های فترت بعدی از بین رفته اند , علاوه برارگ بم آثار باقیمانده از این شهرها و قلعه های باستانی با عظمت دیگری مانند قلعه های پیرماه شاه ( افضل آباد) , قلعه جمالی , دارستان , قلعه (قلعه شهید) , قلعه نعیم آباد و آثاردیگری در منطقه مشاهده می شود که نشان دهنده تمدن کهن و آبادان منطقه بوده است .
هسته اولیه بم با استناد شواهد تاریخی، در ارگ بم و مناطق اطراف آن شکل گرفته است. رشد و تحول این شهر از قرون اولیه هجری در منطقه امام زاده اسیری، به موازات پویایی زندگی در ارگ بم آغاز شده و در قرون متمادی تا ابتدای قرن حاضر این رشد مشابه دیگر شهرهای حاشیه کویری ایران، درون حصار بوده است.
علی نجمی: بازسازی بم با توجه به بافت تاریخی آن نیازمند مطالعات گستردهای در فرهنگ و تاریخ این شهر بود که برخی از مشاوران در فرآیند تهیه طرحهای بازسازی این مطالعات را به انجام رساندند. آنچه در این گزارش ارایه میشود، مروری است بر مطالعات اولیه شرکتهای مشاور که در آن به وضعیت جغرافیایی، اقلیمی و معماری بم اشاره شده است.
وجود ناحیهای حاصلخیز در حد فاصل ارتفاعات و کویر و نیز قرار گرفتن در مسیری ارتباطی و تاریخی موجب شکلگیری شهرستان بم شده است. ارگ بم و احتمال وجود سکونت گاههای همزمان با آن و حتی کهنتر در شمال و غرب آن، نخستین نشانههای شهر به شمار میرود که تا ابتدای قرن حاضر به شکل بخشی متمرکز در همان موقعیت و با اندکی تغییرات تداوم یافتهاند.
افول صنایع تاریخی نساجی (شال بافی) و رنگسازی (حنا و دیگر گیاهان رنگی و دارویی) و نیز خروج زرتشتیان مرتبط با تجارت هند و اروپا، همزمان با شروع قرن حاضر است. پس از آن با دگرگونیهای نوین در چهره شهر مواجه هستیم؛ احداث خیابانهای متعدد به همراه ساختمانهای اداری، آموزشی و عمومی و تبدیل خیابانها به مراکز دادوستد اصلی شهر از این جمله به شمار میآیند.