لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
نظریه اقامه حدود
فرضیه نیابت حقیقى از امام مهدى در قضاء
در کنار کار عظیمى که فقهاء در اوائل قرن پنجم مبنى بر فتح باب اجتهاد کردند ، آنها دست به استنباط یک نظریه و فرضیه اى زدند که نقش به سزائى در پیش بُرد فکر سیاسى امامى داشته است ، این فرضیه دریچه اى بود که به مرور زمان بزرگ و تکامل یافت. بالنتیجه آن فرضیه سبب گردید که شیعیان امامیه از شرط عصمت و نص در امامت دست بردارند وبالاخره منجر به دست کشیدن از نظریه (تقیه و انتظار امام مهدى غائب) و قائل به نظریه (ولایت فقیه) شدند ، این نظریه عبارت از (فرضیه نیابت واقعى براى فقهاء از امام مهدى در امور قضاء) مى باشد ، خواستگاه این نظریه روایاتى که از اهل بیت نقل شده مبنى بر اجازه دادن به فقهاء در حیات ائمه معصومین به نیابت از آنان منصب قضاء را اشغال منند ، و روایات معتمد در این زمینه به شرح ذیل مى باشند:
1 – مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق که مى فرماید: ( شخصى را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کند و حلال و حرام ما را بداند وبا احکام ما آشنا باشد ، اگر او را به عنوان حاکم پذیرفتید من او را به عنوان قاضى نصب مى کنم).[1]
2 – مشهوره ابى خدیجه از امام صادق مى گوید: ( شخصى را براى قضاء از میان خود انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده باشد ، به وى رجوع کنید).[2]
3 – روایت دیگرى از ابى خدیجه ، در آن مى گوید: ابو عبد الله من را به اصحاب فرستادند ، به من گفت: به آنان بگو : اگر میان خود اختلاف و خصومت افتاد یا در داد وستد با هم اختلاف پیدا کردید ، شما را بر حذر مى کنم که به یکى از فاسقین براى قضاوت روبیاورید ، یکى را از خود انتخاب کنید که دانا به حلال و حرام ما باشد ، که من او را به عنوان قاضى بر شما نصب کردم ، و شما را بر حذر مى کنم به سلطان جائر پناه بیاورید براى قضاوت و حل نزاعات).[3]
این اذنهاى عامى که در عصر ائمه صادر شد که فقهاى شیعه در مجال قضاء در زمان غیبت مى تواند امر قضاء را ممارست کنند و آن را به عنوان استعاره گرفتند ، دو حالت با هم شبیه بودند و آن غیبت امام ، وائمه نمى توانستند همه جا باشند ، بنا به توصیه ائمه آنها یکى را از خود انتخاب کنند تا در مسائل قضاء به وى رجوع شود ، این در حالت اول ، و در حالت دوم هم به همین شکل بود ، چون شیعیان در عصر غیبت به سرّ مى بردند ، براى حل اختلافات بینى به فقیه و قاضى منتخب خود رجوع مى کنند ، علاوه بر این متکلمین و فقهاء از آن احادیث و اذنها فرضیه (نیابت واقعى از مهدى) را استنباط کردند.
شیخ مفید در کتاب (المقنعه – الحدود) حق اقامه حدود را فقط به عهده سلطان اسلام که منصوب حق تعالى مى باشد دانست ، و آن ائمه هدى از آل محمد (ص) یا منصوب آنها از امراء و حکام مى باشند ، او در عصر غیبت اجازه داد براى هرکسیکه تواناى قضاء دارد آن را ممارست کند و حدود اقامه کند و خاصه براى فقهاء چون ائمه قضاء را به آنها تفویض کردند - در صورت امکان – او گفت:" اگر کسى بتواند حدود را روى فرزند یا برده خود اقامه کند واز سلطان جور نترسد وبه وى ضررى نرسد ، باید حدود اقامه کند ، اما اگر از اقامه حدود از ظالمین بترسد که به وى اعتراض کنند یا براى جان و دین خطر باشد ، اقامه حدود از وى ساقط مى شود". او مى گوید:" اگر کسى توانست حدود را روى دأیین دستان خود از اقرباء یا بردها یا اشخاص دیگر اقامه کند و از عدوان ظالمین در امان باشد ، بر او واجب است که حدود را بر آنان اقامه کند ، باید سارق را قطع و زانى را شلاق و قاتل را بکشد ، واین فرض مى باشد بر کسیکه سلطان او را به این منصب قرار داده ، چون قاضى خلیفه سلطان مى باشد ، یا اگر کسى از طرف سلطانى به امارت منصوب شد ، بر او واجب است که حدود را اقامه و احکام را تنفیذ کند و امر به معروف و نهى از منکر و جهاد کفار و مستحقین از فجار را انجام دهد ، و برادران مؤمن باید در آن کار در صورت امکان یارى دهند به شرط اینکه از حدود خدا تجاوز نکند و او را در معصیت خدا اطاعت نکنند ، گرچه وى منصوب سلطان ذلال باشد ، اگر شخصى به عنوان امیر از طرف ظالمین نصب و حکومت کرد و به ظاهر نماینده سلطان دائر بوده اما در واقع حال او از طرف (صاحب الامر) منصوب شده است ، چون امام اجازه داده است نه سلطان جائر". مفید نه فقط براى ممارست قضاء اذن به فقهاء داد ، بلکه براى خروج از بحران اذن را به هر متمکن از اقامه حدود داد ، چون قاضى در حقیقت به نمایندگى از (صاحب الامر) اقامه حدود مى کند ، با اینکه مفید در اکثر کتب کلامیه خود ملتزم به تعطیل اقامه حدود در عصر غیبت مگر با اذن امام معصوم غائب بود ، اما او سعى در فرار از موضعگیرى منفى نسبت به اقامه حدود کرد ، بالاخره او اجازه داد در بعضى از (رسائل) براى نائب سلطان ظالم اقامه حدود کند ، وگفت:" روایت صحیح آمده که جایز است در صورت تمکن حدود اقامه شود و دست سرّاق را قطع کنند و هرچه مقتضىِ شریعت در این امور انجام دهد".[4]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .docx :
به نام خدا
حدود و موقعیت ایلام
اطلاع مابر ایلام تا چهل سال قبل منحصر به ذکر مجملی بود که تورات از آن کرده و اسم کدرلاعمر پادشاه ایلام را در ضمن حکایتی برده است. مورخان عهد قدیم هم چنان که از نوشته های آن معلوم است اطلاعاتی راجع به ایلام نداشتند. و حال بدین منوال بود تا اینکه حضریات شوش پیش آمد این سرزمین از ماداکتور بر روی کرخه تا ایذج (ایذه،مالمیر) در خاک بختیاری و از هایدالو در محل خرم آباد کنونی تا حدود رامهرمز و بوشهر امروز امتداد داشت بنابراین ایلام در عهد قدیم به مملکتی اطلاق می شد که از ولایات خوزستان، لرستان، پشت کوه و کوههای بختیاری ترکیب یافته بود. از طرف مشرق قسمتی از پارس،از سمت شمال راهی که از بابل به همدان می رفت و از سمت جنوب خلیج پارس تا بوشهر بود. شهرهای مهم این مملکت را چنین نامیده اند: 1- شوش که مهم ترین شهر ایلام و از قدیم ترین شهرهای عالم بود. 2- ماداکتو روی رود کرخه. 3- خایدالو که گمان می رود در جای خرم آباد کنونی بنا شده بود. 4- اهواز. اهالی ایلام دولت خود را آنزان سوسونکا می نامیدند. لفظ ایلام چنانکه محققین تصور می کنند سامی است و اطلاق به آن قسمتی می شد که کوهستان است. طوایف ماد و پارس ایلامی ها را خوجه، خوز یا هوز می خواندند به نظر میاید که با سایر اقوام آسیایی یا قفقازی نواحی زاگرس مثل گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها ارتباط داشتند و تمدن نخستین آنها تا حد زیادی با تمدن سومریهای باستانی ارتباط دارند. این تمدن حتی پس از آغاز هزاره ی دوم قبل از میلاد هم روی به توسعه داشت.
نژاد ایلامی ها
راجع به مردمان بومی این مملکت عقیده ی دیولافوا و دمرگان این است که بومی های اولیه این مملکت حبشی بودند. برخی عقیده دارند که سواحل خلیج پارس هم تا مکران و بلوچستان از حبشی ها مسکون بوده بعد از قرون زیاد مردم سومری به این مملکت آمده و تسلط کردند. بعد از آنها مردمان سامی نژاد به این مملکت آمدند ولی غلبه ی آنها در نقاط کوهستانی دوام نیافت.
زبان مردم ایلام
قدیمی ترین زبان اهالی این مملکت زبان آنزانی است که به عقیده ی دمرگان در سه هزار سال ق.م متروک شد و پس از آن زبان سومری و زبان سامی در اینجا رواج یافت. بعد می بینیم که در 1500 سال ق.م مکررا زبان آنزانی زنده و استعمال شده و از اینجا می توان حدس زد که زبان آنزینی در میان مردم معمول بود ولی کتیبه ها به زبان سومری ها و سامی نوشته می شده، زیرا اگر زبانی مرد دیگر زنده نمی شود.
مذهب ایلامیها
ایلامی ها همانند دیگر اقوام باستان خدایان متعددی چون خدای خورشید، زمین، ماه و رود را می پرستیدن از زمانی که شوش پایتخت این تمدن شد، خدای بزرگ خود را این شوشیناک نامیدند و پرستش او فقط به پادشاهان و کاهنه اختصاص می داشت. ایلامی ها مجسمه ی خدایان خود را می ساختند و وقتی مجسمه ی شهری را به شهر دیگر می بردند عقیده داشتند که خدای آن شهر را انتقال داده اند. بطور کلی مذهب آنها شرک و بت پرستی بوده مردم معتقد بودند که خدایان قدرت اسرار آمیز دارند و در مراسنات برای جلب رضایتشان قربانی می کردند هنگام اجرای مراسم موسیقی می نواختند و با پای برهنه در مراسم شرکت می کردند. برگزار کننده ی مراسم مذهبی شاتن بود که در مقابل مجسمه ی خدایان در صف اول عبادت کنندگان می ایستاد و نیایش می کرد. معابد محل نگهداری خدایان بود. این معابد چند طبقه ساخته می شد. برای نمونه می توان معبد چغازنبیل را نام برد. در قسمت ورودی این معبد پیکرهای عظیم شیر و گاو نر برای حفاظت نصب می شد. هنگام آداب دینی نذرهایی به خدایان پیشکش می شد. تمام تلاش مردم حفظ پیکره ی خدایان بود زیرا انتقال مجسمه از یک شهر به شهر دیگر نشانه ی ضعف و سستی بود. ایلامی ها به زندگی پر از مرگ اعتقاد داشتند و همراه مردگان خود یک کوزه ی گلی دفن می کردند و آب را که مایه ی حیات بود از راه کانالی در قبر می ریختند تا مردگان تشنه نمانند.
هنر و معماری
مهارت ایلامی ها در ساختن ظرفهای سفالی، قیدی، فلزی، پیکره سازی، مهرسازی و نقش های برجسته ی روی سنگ و معماری بود. ویژگی های هنری آنان در تندیس ظرفهای فلزی با بدن و سر جانوران چشم هر بیننده ای را خیره می کند. در بناها از آجرهای لعابدار آبی و سبز استفاده می کردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 176
اسلام ، یکی از ادیان توحیدی که از حدود 610 م به وسیلة حضرت محمد (ص) ، در مکه تبلیغ گردید و با گسترش سریع و چشمگیر ، در فاصله ای کمتر از نیم قرن ، دین غالب بر بخش وسیعی از آسیا و افریقا گشت . پیروان این دین مسلم یا مسلمان خوانده میشوند .
اسلام در لغت به معنای انقیاد و گردن نهادن به حکم است و در کاربرد دینی آن ، اشاره به تسلیم در برابر فرمان و حکم الهی است .
بنابر آیات قرآنی که اصیلترین منبع شناخت دین اسلام است ، این دین به هیچ روی میان پیامبران الهی جدایی قائل نیست ( بقره /2/ 136) ،بلکه در بیان قرآن ، همة پیامبران مبلغ دینی واحد با صورتهای گوناگون بوده اند که همان دین اسلام بوده ، و تعلیم مشترک آن تسلیم در برابر فرمان خداوند یکتاست . بر این پایه ، گاه در قرآن کریم ، از اسلام همان دین مشترک توحیدی یا به تعبیری دیگر « دین الله » اراده شده است که همة انبیاء مبلغ آنند و دینی جز آن نزد خداوند پذیرفته نیست ( نک :آل عمران / 3/ 19 ، 83 ، 85 : مائده / 5/ 44) و والاترین نمونة آن دینی است تکمیل کنندة ادیان پیشین الهی که حضرت محمد(ص) به تبلیغ آن مبعوث شده ، و در طول 23 سال به ادای این رسالت اهتمام نموده است ( نک : مائده / 5/ 3 ) .
رابطة انسان با دین الهی در واژگان قرآنی با تعابیری مختلف بیان شده است ، اما از اشارهای قرآنی ( حجرات /49/ 14) چنین بر میآید که اسلام آوردن ، مرحلهای آغازین در پذیرش دین الهی است و لزوماً با ایمانی راسخ در قلب همراه نیست . همین نکته موجب شده است تا در دیدگاه برخی صاحب نظران ، ایمان به عنوان مرتبهای افضل از اسلام شناخته شود و بحثی تحت عنوان ایمان و اسلام در علم کلام اسلامی پدیدار گردد.
در این مقاله ، اسلام و جلوه های فرهنگی و مدنی آن از دیدگاههای گوناگون بررسی شده که فهرست موضوعات آن بدین قرار است :
عنوان
I. ظهور اسلام
II . تعالیم و نهادهای اساسی اسلام
اصول اعتقادی
عبادات و آداب دینی
مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام
III . سیر اندیشه های کلامی در تاریخ اسلام
اندیشه های کلامی در سدة نخست هجری
اندیشه های کلامی در سدههای 2 و 3 ق
اندیشه های کلامی در سدههای 4ـ6 ق
اندیشه کلامی در عصر پس از مغول
IV . سیر اندیشه های فقهی در تاریخ اسلام
اندیشه های فقهی در سدههای 2 و 3 ق
اندیشه های فقهی در سدههای 4ـ6 ق
اندیشه های فقهی در سدههای متاخر
V . تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی
نگاهی به سیر فلسفه در جهان اسلام
علوم در جهان اسلام
VI . نفوذ فرهنگ اسلامی در اروپا
VII . تصوف و عرفان
VIII . تاثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان
تاثیر اسلام در ادبیات عرب
اسلام و ادبیات فارسی
تاثیر اسلام در ادبیات ترکی
IX . گسترش تاریخی اسلام
اسلام در شبه جزیرة عربستان
اسلام در ایران
اسلام در ماوراء النهر و ترکستان
اسلام در بینالنهرین
اسلام در مصر و شام
اسلام در شمال افریقا ، اندلس،سیسیلو کرت
اسلام در شرق افریقا و افریقای مرکزی
اسلام در آسیای صغیر و شبه جزیرة بالکان
اسلام در منطقة قفقاز
اسلام در منطقة ولگا وشمال دریای سیاه
اسلام در چین و آسیای جنوب شرقی
اسلام در شبه قارة هند
اسلام در غرب ( اروپای غربی و آمریکا )
I . ظهور اسلام
زندگی پیامبر اسلام ( ص) : زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اینهمه ، روایات بیشمار موجود در بیشتر جزئیات همداستان نیستند و به ویژه آگاهیهای ما در باب زندگی آن بزرگوار ، پیش از بعثت ، به تفصیل شرح سیرة ایشان پس از بعثت نیست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش میبندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار ، بیهیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آمادة گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد نهد که اینک یکی از مهمترین ادیان جهان به شمار میرود .
تولد تا بعثت : تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع الاول عامالفیل ( 570 م ) ، یا به روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی روی داد . پدر پیامبر(ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیلة بزرگ قریش بودند ؛ قبیلهای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و درگذشت . بنابر رسمی که در مکه رایج بود ، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد . وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب ( مدینه ) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت ، بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزدیک مدینه ـ به خاک سپردند. محمد ( ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نیز در 8سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد ( ص) بر عهدة عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش کوششی بلیغ می کرد . در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر ، راهبی بَحیرا نام ، نشانه های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر ( ص ) ، شرکت در پیمانی به نام « حلف الفضول » است که در آن جمعی از مکیان تعهد کردند « از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بستانند » . پیمانی که پیامبر (ص) بعدها نیز آن را میستود و میفرمود اگر بار دیگر او را به چنان پیمانی باز خوانند ، به آن میپیوندد.
شهرت محمد (ص) به راستگویی و رستکاری چنان زبانزد همگان شده بود که « امین » لقب گرفت و همین صداقت و درستی توجه خدیجه دختر خویلد را جلب کرد و او را با سرمایة خویش برای تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شیفتة درستکاری « محمد امین» شد که خود برای ازدواج با وی گام پیش نهاد ، در حالی که بنابر مشهور ، دستکم 15 سالی از او بزرگتر بود . خدیجه برای محمد ( ص ) همسری فداکار بود و تا زمانی که حیات داشت ، پیامبر همسر دیگری برنگزید . او برای پیامبر ( ص ) فرزندانی آورد که پسران همگی در کودکی در گذشتند و در میان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه( ع) است . از جزئیات این دوره از زندگی پیامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهی چندانی در دست نیست ؛ جز آنکه می دانیم نزد مردمان به عنوان فردی اهل تأمل و تفکر شناخته شده ، و از خوی و رفتارهای ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگیرتر از همه بت پرستی بود و پیامبر (ص) از آن روی بر میتافت . محمد (ص) اندکی پیش از بعثت ، دیر زمانی را به تنهایی در غار حرا، در کوهی نزدیک مکه به سر میبرد و زمان را به خاموشی و اندیشه میگذرانید.
از بعثت تا هجرت : گفتهاند نخستین نشانههای بعثت پیامبر (ص) به هنگام 40 سالگی او ، رؤیاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته ، شبی در ماه رمضان ، یا ماه رجب است که فرشتة وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سورة علق را برخواند . بنابر روایات ، پیامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هر چه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفهای ایجاد شد و همین امر پیامبر(ص ) را غمناک ساخته بود ، ولی اندکی بعد فرشتة وحی باز آمد و آن حضرت را مامور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانة خدا از بتان ، و دلهای آدمیان از خدایان دروغین کرد .
پیامبر (ص) دعوت به توحید را نخست از خانوادة خود آغاز کرد و اول کسی که به او ایمان آورد ، همسرش خدیجه ، و از مردان ، پسر عمویش علی بن ابی طالب ( ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامی، از برخی دیگر همچون ابوبکر و زیدبن حارثه ، به عنوان نخستین گروندگان به اسلام نام برده اند، اما باید در نظر داشت که این موضوع برای مسلمانان در گرایشهای مذهبی گوناگون پیوسته افتخاری بود و بعدها به زمینه ای برای منازعات کلامی میان آنان تبدیل شد . هر چند دعوت آغازین بسیار محدود بود ، ولی شمار مسلمانان رو به