لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 22 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
داوری اخلاقی
و مدل منطق موقعیت
مدل منطق موقعیت علی پایا
دراین مدل رابطه کنشگر با نهاد را ابتدا باید به دقت روشن کرد .
سپس با شناختی قابل قبول تلاش کرد راهی برای دستیابی به پاسخهای مناسب یافت.
از دیگر از اجزای این مدل مرز موفقیت است که پیشنهادی است و تحلیل گر آنرا بر مبنای ملاحظات اخلاقی پیشنهاد میکند.
در تمام مباحث اخلاقی برای گزینه ها دو جنبه را باید در نظر گرفت:
یکی توان.بر عمل و تاثیر گذاری.
دیگری امکان،استعداد و ظرفیت.
زیرا هر نهادی حدی از توان و حدی از امکان و ظرفیتی برای تغییرات و تنظیم خود بری شرایط جدید دارد. کنشگر نیز دارای این دو جنبه است.
داوری عقلانی در مدل منطق موقعیت
در این میان ملاک عقلانیت بهمراه نقد پذیری آن پذیرفتنی است زیرا پدیده ای تکاملی شناخته میشود.
نظریه راهنما در این میان یک چارچوب اخلاقی معین و پذیرفته شده است. مثلا اخلاق متکی به فضیلت ، اخلاق متکی بر عدالت ، اخلاق متکی بر قواعد، اخلاق متکی بر حقوق، اخلاق متکی بر وظیفه.
برای شناخت اصول اخلاقی اما رویکردهای متفاوتی وجود دارد: رویکرد تک اصلی ، رویکرد چند اصلی ، رویکرد بی اعتناء به اصول ، رویکرد متکی به نسبی گرائی اخلاقی.
کارورزی 1و 2
گزارش موقعیت فیزیکی
گزارش عاطفی
گزارش آموزشی
گزارش ساختاری
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات:42
فهرست عناوین
گزارش روایتی روز اول کارورزی ـــــــــــــــــــــــــــــــ5
گزارش موقعیت فیزیکی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ11
گزارش عاطفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ23
گزارش آموزشی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ30
گزارش ساختاری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ38
کارورزی 1و 2
گزارش موقعیت فیزیکی
گزارش عاطفی
گزارش آموزشی
گزارش ساختاری
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات:42
فهرست عناوین
گزارش روایتی روز اول کارورزی ـــــــــــــــــــــــــــــــ5
گزارش موقعیت فیزیکی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ11
گزارش عاطفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ23
گزارش آموزشی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ30
گزارش ساختاری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ38
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
«موقعیت ایران»
ایران یا بخشهایی از ایران تا اوایل پرمین جزئی از قاره گندوانا بوده است. شواهد نشان می دهد که صفحه ایران نسبت به وضعیت فعلی خود جابجا شده است و بخش سرتاسری عربستان در سمت ایران، حاشیه پالئوتتیس به شمار می رفته است. قسمت اعظم حاشیه مزبور بعداً طی کوهزایی آلپ و زیر راندگی و برخورد عربستان به ایران از بین رفته است.
در حد بین سیلورین و پرمین زیرین، صفحه ایران در شمال شرق گندوانا و در حاشیه جنوبی پالئوتتیس قرار داشته است. بنا به گفته اشامپلی (1978) چین و هند وچین احتمالاً طی پالئوزوئیک از گندوانا جدا شدند یعنی ابتدا چین و در پی آن هند و چین همزمان با ایران یعنی طی پرموکربونیفر از گندوانا مجزا شد. صفحات مزبور به طرف آسیا مهاجرت کرده و سرانجام به آن متصل شدند.
«پالئوتتیس»
لازمه تشکیل هر اقیانوس وجود ریف های بین قاره ای است. البرز به عنوان بخشی از حاشیه قاره ای معرفی شده و 4 مرحله در تشکیل پالئوتتیس مشخص می شود:
برآمدگی مناطقی که بعدها محلی برای تشکیل ریفت شد.
آتشفشان شکافی قابل توجه.
پیش روی دریا بر روی حاشیه جدید و انباشتگی رسوبات در آن از جمله رسوبات تبخیری
برخورد قاره ها و تکتونیک خاصی که در مناطق دورتر در نتیجه این بازشدگی آشکار می شود.
در البرز بر اساس پیش روی و پس روی ها و جغرافیای دیرینه کلی ایران ثابت می شود که البرز طی پالئوزوئیک حالت حاشیه قاره داشته است. چنانکه در دونین زیرین دریایی در چند نقطه در شمال البرز مشاهده شده است.
در البرز شرقی توسعه حاشیه قاره ای مزبور از دونین و بعد از طی یک مرحله آتشفشان شکافی مهم اتفاق افتاد.
برای تعیین سن ریفت و زمان پیدایش کف اقیانوس می توان بر ساس سن قدیمی ترین رسوبات دریایی که با ریفت در ارتباط باشد سن آن تخمین زد.
به نظر می رسد که پیدایش کف اقیانوس پالئوتتیس در اردوویسین انجام شده است پیش روی آب در حاشیه ریفت به طور محلی در طی اروویسین دنبال شد و به طور قطع تا دونین زیرین ادامه داشته است
پیدایش و وفور آتشفشانهای شکافی قبل از رسوبگذاری ماسه سنگ لالون می تواند نشانه ریفت در این زمان باشد. با کوهزایی های هرسی نین که در کربونیفر رخ داده است پالئوتتیس بسته شد.
البرز:
کوههای البرز در شمال ایران و جنوب دریای خزر ، رشته شرقی و غربی نسبتاً پرپیچ و خمی را تشکیل می دهد. سلسله جبال البرز خود جزئی از قسمت شمالی کوهزایی آلپ – هیمالیا است در آسیای غربی. روند ساختمانی کوههای بخش غربی البرز شمال غرب – جنوب شرق است و تا اندازه ای با نوار شمالی زاگرس چین خورده هم جهت است. در حالی که روند ساختمانی کوههای شرقی البرز تقریباً شمال شرق – جنوب غرب بوده و با امتداد گسل بزرگ کویر (گسل درونه) موازی است.
در مورد وضعیت ساختاری البرز دو مدل وجود دارد:
مدل اشتوپلین: ناودیس پیچیده که راندگی های آن شیب به سمت جنوب و حرکت هم سمت جنب است.
ورقه های رورانده روی هم سوار شدند و یک ساختمان طاق شکل ایجاد شده در بخش جنوبی ساختمان راندگیها به سمت جنوب و حرکت هم به سمت جنوب و در بخشهای شمالی راندگیها به سمت شمال و حرکت به سمت جنوب است (مهدی علوی).
در دامنه های جنوبی البرز باید بر اساس مدل اشتوپلین شیب راندگیها به سمت شمال و حرکت به سمت جنوب باشد و بر اساس مدل مهدی علوی شیب به سمت جنوب و حرکت نیز به سمت جنب باشد. در مسیر راندگیها می بینیم که سیب و حرکت هر دو به سمت جنوب اند. در مسیر گرگان هر چه به سمت شمال می رویم مشاهده می کنیم که شیب راندگیها عکس می شود.
توالی چینه ای البرز توسط گسل رورانده ای از سمت شمال به جنوب جابه جا شده اند. این ورقه های رورانده بر خرم یک ورقه منفرد یا بعضاً دوبل هستند. شیب راندگیها در بخش شمالی به سمت شمال و در بخش جنوبی به سمت جنوب است. در بخش جنوبی البرز شیب به سمت جنب و حرکت به سمت جنوب است. آغاز تشکیل البرز در کوهزایی سی مرین و تکامل آن در کوهزایی آلپ است.
«چینه نگاری البرز»
روستای تویه دروار به فاصله km 65 دامغان قرار دارد که یال جنوبی طاقدیس البرز در آن رخنومن دارد ولی یال شمالی توسط گسل قطع شده است. هسته طاقدیس سازند باروت است و زاگروس ، لالون و میلا روی آن قرار دارد و الیکا روی تمام آنهاست که تماس آن راندگی است.
سازند باروت:
شامل شیل، دولومیت، آهک استروماتولیت دار دولومیتی شده است. آهک و دولومیتها باندهای چرتی فراوان دیده می شود و لامیناسیون تیره و روشن دارند. بافت فرسایشی پوست فیلی هم در این سازند دیده می شود.
ماهیت این سازند دولومیتی است ولی سیلت استون و شیل هم دارد. در ابتدای سازند گدازه و توف هم دیده می شود. چرت ها به دلیل اینکه در امتداد خود لایه بندی هستند پس جانشینی (ثانویه) اند که منشأ سیلیس آن ها متفاوت است.
در مقطع تیپ کنتاکت با سلطانیه هم شیب و تدیجی است و در زیر شیل های زاگون به صورت هم شیب قرار دارد. از نظر دیرینه شناسی سن آن را اینفراکامبرین می دانند. از نظر گسترش جغرافیایی این سازند در پهنه وسیعی از البرز مرکزی و زاگرس مرتفع بیرون زدگی داشته و اگر چه از لحاظ لیتولوژی تا اندازه ای مشابه است ولی ضخامت آن از جایی به جای دیگر متفاوت است.
سازند زاگون:
شامل شیل های قرمز سیلت استونی تا ماسه ای دانه ریز و در انتها ماسه سنگهای دانه ریز است. در اخل شیلها لکه های کروی شکل احیایی دیده می شود که وقتی یک ماده آلی داخل شیلها قرار می گیرد آهن سه ظرفیتی را به آهن 2 ظرفیتی تبدیل می کند و رنگ قرمز تبدیل به رنگ سبز می شود و سیمان اطراف را نیز در برمی گیرد و باعث ایجاد لکه های احیایی روشن داخل شیلهی قرمز می شود.
کنتاکت زیرین با باروت هم شیب و بر سطح چینه بندی آخرین لایه های دولومیتی قرار دارد. کنتاکت بالایی با ماسه سنگهای لالون نیز تدریجی است و اولین لایه ای ماسه سنگی دانه درشت ضخیم لایه آغاز سازند لالون است. سن آن اینفراکامبرین انتهایی و یا کامبرین آغازین است.
سازند لالون:
در ایران کامبرین زیرین با سازند لالون شروع می شود. توالی سازند لالون و داهو و معادلهای آن فلوویال است. زاگون و لالون آواری و پیوسته به هم بوده که زاگون رخساره حد واسط دریا و قاره است و چون ژیپس ندارد پلایا نیست و چون دور از فشار است خیلی دانه ریز است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
موقعیت زبان فارسی و موقعیت فارسیزبانان
زبان را از یک منظر در زمره مولفههای اصلی فرهنگ و از عوامل شناسنده و تمییزبخش هر فرهنگ نسبت به دیگری میدانند. زبان از سویی خود مولود فرهنگ نیز هست؛ فرهنگی که بسته به قدمت و فرازوفرودهای آن دستخوش تغییرات درونی و برونی شده و در سیر تطور خود شکلهای گوناگون گرفته و بعضا تغییر شکل داده است. اینکه زبان، فرهنگساز است یا فرهنگ، زبانپرور و کدام خاستگاه دیگری است و کدام زاییده دیگری در این مقال نمیگنجد. پرداختن به مفهوم زبان به مثابه دستگاه واژگانی یک ملت احتیاج به شناخت پیشزمینههایی دارد که بر تولید و تطور آن تاثیر مستقیم میگذارد. بررسی زبان یک ملت بدون ارائه تعریف از ملت و ملیت میسر نیست لذا اگر میخواهیم به زبانی چون فارسی و کارآمدی یا ویژگیهای آن بپردازیم باید سراغ عناصری بیرونی را هم بگیریم زیرا بر شاکله هویتی و ملیتی فارسیزبانان اثرگذار است.
اینکه زبان فارسی در برخورد با جهان جدید و تحولات فرهنگی و اطلاعاتی از چه جایگاهی برخوردار است نیازمند شناخت موقعیت فارسیزبانان، شرایط زیستی و قدرت و ضعف فارسیزبانان نیز هست. زبان یک ملت را فرهنگسازان و نخبگان میپرورند، مردم آن را محافظت کرده و گسترش میدهند و در این راه، شرایطی که این طبقات با وظایف خاص خود ایفای نقش میکنند یا از ایفای نقش باز میمانند، بر اوج و فرود زبان و تغییر موقعیت آن در جهان موثر میافتد. رکود فرهنگی، کاهش تولیدات ادبی، فقدان کارهای پژوهشی، مهاجرت عینی و ذهنی نخبگان و فروماندن از تولید فکر عواملی نیستند که صرفا اجتماعی و گذرا بخوانیمشان و از دایره وسیعتری به نام زبانورزی و فرهنگسازی خارجشان کنیم. فرهنگ یک ملت در همین دیروز و امروز پدید نیامده و از دل سالها و قرنها - پیوسته یا ناپیوسته - زیست آن ملت برآمده است. همانگونه که عوامل تاریخی چون هجوم بیگانگان، اشغال کشور، نابودسازی کتابخانهها و مکتبها، قتل ادبا و حکما، تغییر حکومتها، ظهور حاکمان میانهرو یا بهعکس مستبد و... در رشد یا افول فرهنگی زمان خود تاثیرگذار بوده، در درازمدت نیز شکافها و گسستگیهایی را بروز داده و موجب پرسشهای فکری و فرهنگی و ورود ناپیوسته به دورانهای جدید شده است. زبان بیشک متاثر از عوامل بیرونی است و پیشرفت همگام آن با دیگر زبانها و فرهنگها ارتباط مستقیم با قدرت سیاسی و جغرافیایی آن ملت دارد. زبان فارسی در دورههایی که درخشش و کشورگشایی و رسوخ به دیگر فرهنگها را آزموده و هنوز نیز از میوههای آن زمان میچیند، متعلق به جغرافیایی قدرتمند و دارای برتریهای سیاسی بوده است. زمانی که یک کشور به پشتوانه قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگیاش مرزها را درمینوردد، با خود زبان و فرهنگی را حمل میکند که برجا میماند و چونان قلمه یک گیاه رشد و نموی تازه مییابد. ورود اعراب به ایران، ایرانیان به هند و انگلیسیها به دایره مستعمرات گویای این تاثیر است و نمونه معاصر آن نیز استیلای بیگفتوگوی غرب - در مفهوم جغرافیایی فرهنگی - است که سوای هدایت جریان جهانی شدن و پیش از پیوستگی جهانیان به الگوهای اقتصادی و سیاسی آن، خود را وارد خانهها در شهرها و روستاها کرده است. به عنوان مثال دنیای جدید با رشد فناوریهای اطلاعاتی ابزار نفوذ و سلطه را نرم و نرمتر کرده است. تکنولوژی با خود قدرت میآورد همانگونه که رسانهها ابزار اصلی قدرتنمایی و اثرگذاری شناخته میشوند.
اینجا مقصود از زبان، چیزی به نام زبان غربی یا جهانی به عنوان دستگاهی تکلمی و واژگانی نیست بلکه نتیجه فرهنگ، نماد فرهنگ و رابطه تعاملی زبان و فرهنگ مقصود نظر است. تغییر زبان یک جامعه به تغییر فرهنگ آن جامعه میانجامد و به همین ترتیب تغییر فرهنگ نیز تغییر نگاه، باور، ذهن و ایدئولوژی با خود میآورد. زبان هر فرهنگ برخاسته از صدای درون اوست و هرگاه صدای ملتی به واسطه تضعیف نخبگان و اهل فرهنگ یا عامل بیرونیتری چون تضعیف سیاسی و اقتصادی در قبال سایر قدرتها کمتر به گوش بیاید مسلما بحران زبانی در آن وخیمتر خواهد بود.
به این ترتیب باید گفت موقعیت فارسیزبانان همچون حاملان هر زبان دیگر نسبت مستقیم با پایندگی یا نفوذ فرهنگی آن زبان دارد. بنابراین برای اینکه امنیت و ایستادگی یک زبان را در اقلیم خود و نیز برتری و جایگاه والای آن را در دیگر اقلیمها بسنجیم باید به شرایط بیرونی حاکم بر آگاهان و حاملان آن زبان نگاهی جامعهشناختی نیز داشته باشیم.
ادبیات فارسی در آذربایجان
سرزمین آذربایجان در دل ایران پهناور و کهن که یکی از گاهوارههای دیرین حکومت و تمدن است، قرار دارد . به همین سبب در طول تاریخ و در تمام ادوار اهالی آذربایجان با مردم دیگر نقاط ایران، ریشههای فرهنگی و تمدنی همگون داشتهاند و ریشههای دینی و مذهبی آنها یکی بوده است .
سرزمین اران در آن سوی ارس که بعدها آذربایجان نامیده شد، در دل همین اشاره قرار میگیرد . بدین سبب، مجموعه سرزمینی آذربایجان یکی از سرچشمههای غنی زبان فارسی بوده که در شعر تجلی ویژهای یافته است . نام بردن از این شاعران ستون بلندی را میطلبد . بدین سبب با وجودی که بخشی از این سرزمین از مام میهن جدا افتاد اما ریشه کهن و عمیق بههم پیوسته بار و بر آن را از دل یک چشمه سیرآب میکند و تعلق خاطر به منویات فکری و فرهنگی مشترک همچنان در دلهای مردمی که در آن سوی ارس در جمهوری آذربایجان میزیند چنان شعلهای گرمیبخش روابط همدلانه است . پس تعلق خاطر آنان بهویژه فرهیختگان آن دیار به زبان و ادبیات فاخر فارسی بهصورت موضوعی غریب و تازه نیست بلکه استمرار جریان ژرف تاریخی است که در مسیر خاص خود همچنان به پیش میرود .
دکتر مسیح آقامحمدی صورت فشردهای از این بحث را در مقال زیر تحت نام «تحقیق و ترجمه ادبیات فارسی در آذربایجان» مورد توجه قرار داده است .
با سپاس از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان که آن را برای کیهان فرهنگی ارسال کردهاند . در جمهوری آذربایجان، همواره به زبان و ادبیات فارسی میل وافری بوده است و این خیلی طبیعی است، چراکه در طول اعصار گذشته این زبان در آذربایجان جایگاه ویژهای داشته است . اکثر ادیبان و شاعران آذربایجانی، آثار گرانبهای خود را با این زبان نگاشتهاند . نمونههای با ارزش زبان و ادبیات فارسی در دو مرکز بزرگ آموزشی و تحقیقاتی این کشور، یعنی دانشکده شرقشناسی دانشگاه دولتی باکو و انستیتو شرقشناسی فرهنگستان علوم آذربایجان، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است .