حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درمورد. آداب و فرهنگ ایرانیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

آداب و فرهنگ ایرانیان

گزینوفون می‌نویسد: کودکان ایرانی در مدارسشان فنون قضاوت و عدالت و اداره می‌آموزند. معلمان در این مدارس قضایای مختلف را برای شاگردان به‌تمرین می‌گذارند، اتهامات فرضی ازقبیل دزدی و راهزنی و رشوه‌خواری و تقلب‌کاری و تعدی و اموری که معمولاً اتفاق می‌افتد را برضد برخی از دانش‌آموزان مطرح می‌کنند و از دانش‌آموزانِ دیگر می‌خواهند تا دربار? آنها حکم داده مرتکب چنین بزههائی را کیفر دهند. آنها همچنین یاد می‌گیرند که به‌کسانی که اتهام ناروا به‌دیگران می‌زنند نیز کیفر دهند. درنتیج? چنین آموزشهائی کودکانِ ایرانی از سنینِ اولی? عمرشان با بدیها و نیکیها آشنا می‌شوند و می‌کوشند که خودشان را به‌بهترین خصلتها بیارایند و در آینده مرتکب اعمال خلاف نشوند. آنها حتی می‌آموزند که کسی‌که توانِ انجام کار سودمندی برای دیگران دارد ولی از انجامش خودداری می‌ورزد را نیز مجازات کنند؛ زیرا خودداری از انجام کار نیک در عین توانِ انجام آن را ناشکری دربرابر نعمتهای خدا می‌شمارند، و ناشکری را درخور کیفر می‌دانند. این از آن‌رو است که آنها عقیده دارند که انسان ناشکر نسبت به ادای وظیفه‌اش در قبال پدر و مادر و اطرافیان و جامعه و کشورش سستی و اهمال می‌کند؛ و کسی‌که در انجام وظیفه‌اش اهمال کند انسان بی‌شرمی است که ممکن است مرتکب هر کار خلاف اخلاقی بشود. از دیگر آموزشهائی که در این مدارس به‌کودکان داده می‌شود تسلط بر نفس و نظارت بر خویش و نظارت بر کردارهای دیگران، و اطاعت کهتران از مهتران و کاردیدگان است. ایرانیان همچنین به‌کودکان می‌آموزند که چه‌گونه در خورد و نوشْ جانب اعتدال را مراعات کنند؛ به‌همین جهت، دانش‌آموزان نه با مادرانشان که با آموزگارانشان غذا می‌خورند، و این غذا را نیز آنها از خانه‌هایشان با خودشان می‌آورند. کودکان درکنار این آموزشها، تیراندازی و زوبین‌افکنی می‌آموزند. اینها آموزشهائی است که تا سنین 15 و 16 سالگی به‌کودکان و نوجوانان داده می‌شود، و پس از آن آنها وارد دوران جوانی می‌شوند و چیزهائی به‌آنها آموخته می‌شود که مخصوص بزرگسالان است

افلاطون می‌نویسد: بزرگ‌زادگان ایرانی در هفت‌سالگی اسب‌سواری می‌آموزند؛ چهار آموزگارِ فرزانه برای آموزشِ آنها گماشته می‌شوند. خردمندترینِ آموزگار شیوه‌های خداپرستی و امور حکومتگری را از روی اوستا (به‌تعبیر افلاطون: ماگیای زرتشت) به‌آنها آموزش می‌دهد؛ درستکارترین آموزگار به‌آنها می‌آموزد که در هم? زندگی راست‌گو و راست‌کردار باشند؛ خوددارترین آموزگار شیوه‌های حکومت بر خویشتن را به‌آنها می‌آموزد؛ و دلیترین آموزگار به‌آنها می‌آموزد که دلیر و بی‌باک باشندهرودوت در سخن ازخصلتهای ایرانیان می‌نویسد که ایرانیان دروغ را بزرگ‌ترین گناه می‌دانند، و وامداری را ننگ می‌شمارند، و می‌گویند وامداری از این‌رو بد و ناپسند است که کسی‌که بدهکار باشد مجبور می‌شود که دروغ بگوید؛ از این‌رو همواره از ننگِ بدهکار شدن می‌پرهیزند. ایرانیان به‌همسایگان احترام بسیار می‌گزارند، هرچه همسایه نزدیک‌تر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائین‌تری از احترام متقابل قرار دارند. ایرانیان هیچ‌گاه در حضور دیگران آب دهان نمی‌اندارند و این کار را بی‌ادبی به‌دیگران تلقی می‌کنند؛ آنها هیچ‌گاه در حضور دیگران پیشاب نمی‌کنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است. در میگساری تعادل را مراعات می‌کنند و هیچ‌گاه چنان زیاده‌روی نمی‌کنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند. ایرانیان روز تولدشان را بسیار بزرگ می‌شمارند و در آن روز مهمانی و جشن برپا می‌کنند و سفره‌های گوناگون می‌کشند، گاو و گوسفند سرمی‌برند و گوشت آنها را در میان دیگران بخش می‌کنند (خیرات و صدقه می‌دهند). آنها هیچ‌گاه در آبِ رودخانه پیشاب نمی‌کنند و جسم ناپاک در آب جاری نمی‌اندازند؛ و اینها را از آن‌رو که سبب آلوده شدن آب جاری می‌شود گناه می‌شمارند

هرودوت می‌نویسد که ایرانیان معبد نمی‌سازند، برای خدا پیکره و مجسمه نمی‌سازند. آنها خدای آسمان را عبادت می‌کنند و میترا و اَناهیتا‌ و همچنین زمین و آب و آتش را می‌ستایند. آنها حیوانات را در جاهای پاک قربانی می‌کنند و گوشت قربانی را در میان مردم تقسیم می‌کنند و عقیده ندارند که باید چیزی از آن را به‌خدا داد، زیرا می‌گویند که آنچه به‌خدا می‌رسد و خشنودش می‌سازد روح قربانی است نه گوشت او. وقتی می‌خواهند قربانی بدهند حیوان را به‌جائی که فضای باز است می‌برند، آنگا به‌درگاه خدا دعا می‌کنند. در دعاکردن نیز رسم نیست که حسنات را برای شخصِ خود بطلبند، بلکه برای پادشاه و هم? مردم کشور دعا می‌کنند و خودشان را نیز یکی از اینها می‌شمارند

زرتشت می‌گوید: پروردگارا! آنگاه که تو مردم را به‌نیروی مینَویِ خویش آفریدی و قدرت درک و شعور به‌آنها دادی؛ آنگاه که تو جسم را با جان درآمیختی؛ آنگاه که تو کردار و آموزش را پدید آوردی، چنین مقرر کردی که هرکسی برطبق اراد? آزاد خودش تصمیم بگیرد و عمل کند. چنین است که دروغ‌آموز و راست‌آموز، یعنی هم آنکه نمی‌داند و هم آنکه می‌داند، هرکدام برطبق خواستِ درونی و ذهنیتِ خویش به‌بانگ بلند تعلیم می‌دهد و مردم را به‌سوی خویش فرامی‌خوانَد. انسان نیک‌اندیشی که در انتخاب راهش مُرَدَّد است آرمَئیتی معنویتِ راهگشای خویش را به‌او می‌بخشد تا راه درست را برگزیندانسانِ‌ باخردی که خردِ اندیشه‌ورِ خویش را به‌کار می‌گیرد با گفتار و کردارش عدالت‌خواهی و راست‌کرداری و نیک‌اندیشی را گسترش می‌دهد، پروردگارا، چنین کسی بهترین یاورِ تو است.

کسی‌که با رهنمودگیری از خرد مینوی خویش بهترینها را از راه کلامِ آموزند? اندیش? نیک توسط زبانش و از راه کردارِ پارسایانه توسط دستهایش انجام دهد، اهورَمَزدا را که آفریدگارِ عدالت است به‌بهترین وجهی شناخته است.هرکه به‌وسیل? اندیشه و گفتار و کردار نیک با بدی بستیزد تا بدی را از میان بردارد و بدکاران را راهنمائی کند تا از بدی دست بکشند و به‌نیکی بگرایند اراد? اهورَمَزدا را به‌نحو خوشنودگرانه‌ئی تحقق بخشیده است.

کسی که راه راستی و خوشبختی ابدی یعنی راهی که به سوی جایگاه اهورَمَزدا رهنمون باشد را در زندگیش در این جهانِ مادی به‌ما نشان دهد به‌بهترین و برترین خوشی خواهد رسید. پرودگارا! چنین کسی همچون تو پاک و آگاه و دانا استیک کاهن بزرگ بابلی دربار? کوروش بزرگ چنین نوشته است:

در ماه نیسان در یازدهمین روز (روز 12 فروردین) که خدای بزرگ بر تختش جلوس داشت... کوروش به‌خاطر باشندگانِ بابل امانِ همگانی اعلان کرد.... او دستور داد دیوارِ شهر ساخته شود. خودش برای این‌کار پیش‌قدم شد و بیل و کلنگ و سطل آب برداشت و شروع به ساختنِ دیوار شهر کرد.... پیکره‌های خدایانِ بابل، هم زن‌خدا هم مردخدا، همه را به‌جاهای خودشان برگرداند. اینها خدایانی بودند که سالها بود از نشیمن‌گاهشان دور کرده شده بودند. او با این کارش آرامش و سکون را به‌خدایان برگرداند. مردمی که ضعیف شده بودند به‌دستور او دوباره جان گرفتند، زیرا پیشترها نانشان را از آنها گرفته بودند و او نانهایشان را به‌ایشان بازگرداند.... اکنون به‌هم? مردم بابل روحی? نشاط و شادی داده شده است. آنها مثل زندانیانی‌اند که درهای زندانشان گشوده شده باشد. به‌کسانی‌که در اثر فشارها در محاصره بودند آزادی برگشته است. هم? مردم از اینکه او (یعنی کوروش) شاه است خشنودند.

کاهن بزرگ مصر دربار? داریوش بزرگ چنین نوشته است:

شاهنشاه داریوش، شاهِ هم? کشورهای بیگانه، شاه مصر عُلیا و سُفلی وقتی در شوش بود به‌من فرمان داد که به‌مصر برگردم و تأسیسات حیات‌بخش پزشکی مصر را نوسازی کنم. ... آن‌گونه که شاهنشاه فرمان داده بود مأموران شاهنشاه مرا از این‌زمین به‌آن زمین بردند تا به مصر رساندند. هرچه شاهنشاه دستور داده بود را انجام دادم. کارمندان را به‌خدمت گرفتم همه از خاندانهای سرشناس نه از مردم عادی. آنها را زیر دستِ کاردانان و استادان گماشتم تا پیش? پزشکی فراگیرند. فرمان شاهنشاه چنین بود که باید همه چیزهای شایسته و بایسته به‌آنها تحویل داده شود تا پیش? خود را به‌خوبی انجام دهند. من هرچه لازم بود و هر ابزاری که پیشترها در کتابها مقرر شده بود را در اختیار آنها گذاشتم. شاهنشاه چنین دستور داده بود، زیرا به‌فضیلت این علم واقف بود. او می‌خواست که بیماران شفا یابند. او اراده کرده بود که ذکر خدایان را جاوید سازد، معابد را آباد بدارد، جشنها و اعیاد دینی با شکوه بسیار برگزار شود

از ویژگیهای فرهنگ ایرانی آن بود که هیچ انسانی دارای تقدس شمرده نمی‌شد، بلکه تقدس خاص خدا و ایَزدان و فضایل ملکوتیِ هفتگانه بود که ضمن سخن از زرتشت شاختیم. به همین سبب بوده که در تمام دوران هخامنشی و پارتی و ساسانی هیچ زیارتگاهی برای هیچ انسانی، نه برای مغان و نه آتَروَنان و نه هیربدان، ساخته نشد. و از همین‌رو است که واژه‌هائی معادل «عصمت» و همچنین «زیارت» به مفهوم مذهبیش (زیارت به‌مفهومی که ما پس از مسلمانی‌مان شناخته‌ایم) در زبان ایرانی ساخته نشده است. و از آنجائی که در فرهنگ ایرانی هیچ انسانی در هر مقامی که باشد دارای تقدس و عصمت نیست، عقیده به اینکه انسان بتواند واسطه و شفیع میان انسان و خدا شود نیز در فرهنگ ایرانی وجود نداشت. زرتشت نیز واسط? میان انسانها و خدا شمرده نمی‌شد بلکه آموزگاری بود که نیک‌بودن و نیک‌زیستن را به انسانها آموخته بود. انبیای قوم سامی هم در حیاتشان و هم همیشه پس از مرگشان واسطه‌های میان خدا و مریدان خویش شمرده می‌شدند، و مریدانشان به‌انداز? فرمانهائی که برای انبیاء و جانشینانِ انبیاء می‌بردند و به‌اندازه‌ئی که به معبد خدمت می‌کردند و ثمر? تلاش و کارشان را به عنوان زکات و صدقات به متولیان معبد می‌دادند انتظار داشتند که انبیاء و رهبران دینشان در زندگی‌شان و حتی پس از مرگشان برایشان نزد خدایشان وساطت کنند (شفیع بشوند) تا خدا از خطاهایشان درگذرد؛ یعنی مردگان نیز واسطه میان انسان و خدا بودند. اما در دین ایرانی هیچ‌گاه چنین باوری دربار? انسانهای زنده و مرده شکل نگرفت.

از دیگر ویژگی فرهنگ ایرانی آن بود که هیچ‌کدام از عیدهای ایرانی با برگزاری مراسم برای هیچ انسانی در ارتباط نبود بلکه هرکدام از عیدها (نوروزِ کوچک که اکنون نوروز گوئیم، نوروز بزرگ که اکنون سیزده‌ به‌در گوئیم، مهرگان، سده، و جشنی که اکنون چارشنبه سوران گوئیم) مراسمی بود که برای پیوند با طبیعت برگزار می‌شد و مستقیماً با تحولات طبیعی در ارتباط بود. دین ایرانی به‌ شادزیستی بهای بسیار داده بود، و از این‌رو عید ایرانی نه مراسم عبادی بلکه سور و سرود و رقص دسته‌جمعی بود و جشنهایش مراسم شادی و سور و ستایش زیبایی‌ها بود. در فرهنگ ایرانی نه برای بزرگداشت انسانها حتی زرتشت مراسم دینی برگزار می‌شد و نه برای هیچ‌کدام از شخصیتهای دیگر. این از آن‌رو بود که ایرانی برای هیچ انسانی تقدس و عصمت قائل نبود تا به‌خاطرش مراسم دینی برپا کند. ایرانی برای طبیعت جشن برپا می‌کرد و همراه با طبیعت ابراز شادی و سرور می‌نمود.

نماز نیز در دین ایرانی نه همچون نمازِ ادیان سامی ستایش پیامبرشاه و انسانهای مدعیِ‌ نمایندگیِ خدا و ستایش اعضای خانواد? پیامبرشاه، و نه دعا و تضرع و ابراز خواری و ذلت در حضور خدا به‌خاطر جلب ترحم خدای جبّار، بلکه ستایش ارزشها و پدیده‌های سومند بود که جلوه‌های عینیِ رحمت آفریدگار شمرده می‌شدند. به‌عبارتِ دیگر، نماز در دین ایرانی مجموعه‌ئی از سرودهای ستایشِ ارزشها و پدیده‌هائی بود که در خدمت سعادت بشر بودند؛ و در میان اینها سپنتَ?‌مَنیو و وهومنَ? و اَرتَ? از مقام والائی برخوردار بودند و در نمازها بیشتر از همه مورد ستایش قرار می‌گرفتند، به‌علاوه مهر و ناهید و باران و آبِ جاری و کشتزار و زمینِ بارور و ستورانِ سودمند و مادران و زنان ستایش می‌شدند؛ و این‌را در گفتار زرتشت دیدیم. به‌عبارت دیگر، آنچه نماز در دین ایرانی را تشکیل می‌داد سرود تلقین به‌خود برای همسان شدن با هم? آفریدگان سودمند و خدمت‌رسان به بشریت بود. این نیایشها به‌انسان می‌آموزد که هر فردی چنانچه از این فضایل پیروی کند و اینها را در درون خویشتن بپرورد و خودیشتن را با آنها همسان سازد خواهد توانست که به‌بلندترین مرحله از تکامل انسانی رسیده خداگونه شود، و در این‌باره هیچ تفاوتی میان انسانها وجود ندارد.

دربار? نظام طبقاتی دوران ساسانی در کتاب مینوی خرد چنین می‌خوانیم:

حکیم از خِرَدِ مینوی پرسید: تکلیف معین و مشخص و متمایز فقیهان و ارتشتاران و کشاورزان چیست؟خرد مینوی پاسخ داد: تکلیف فقیهان آن است که دین خدا را نگهبانی کنند، عبادات را به شایستگی برگزار کنند، خداشناسی را به مردم یاد بدهند، مردم را با گفتار و کردار نیک آشنا کنند، راه سعادت جاویدان اخری را به مردم نشان بدهند و مردم را از نیتج? بدکرداری که بدبختی اخروی در پی دارد بیاگانند.

تکلیف ارتشتاران آن است که جلو دشمنان کشور را بگیرند، از مرزهای کشور پاسداری و نگهبانی کنند، و امنیت و آرامش را برای مردم کشور تأمین کنند.

و تکلیف کشاورزان آن است که زمین را با کار و فعالیت آباد کنند و برای مردم جهان ثروت و خوشی و شادی بیاورند.حکیم از خرد مینوی پرسید: تکلیف پیشه‌وران چیست؟

خرد مینوی گفت: تکلیف پیشه‌وران آن است که به‌کاری که در آن تخصص ندارند دست نزنند، و کارهائی که در آنها تخصص دارند را به‌بهترین وجهی انجام دهند، و در قبال کارهائی که انجام می‌دهند مزد درخور دریافت کنند. کسی که کاری انجام می‌دهد که در آن تخصص ندارد آن کار را خراب می‌کند و کارش بی‌ثمر می‌ماند. چنین کسی کاری که انجام می‌دهد چونکه نمی‌تواند به‌شایستگی انجام دهد کارش به‌مثاب? نوعی گناهکاری است



خرید و دانلود مقاله درمورد. آداب و فرهنگ ایرانیان


تحقیق درباره پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

ریشه مرثیه‌سرایی و منقبت‌خوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جست‌وجو کرد. شاهنامه‌خوانی و پرده‌خوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینه‌ای برای نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.

در فرهنگ ایرانی نخستین و روشن‌ترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحه‌هاست چنانکه در همه ولایت‌ها معروف است و مطروبان آن‌را سرود ساخته‌اند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.

و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو می‌نویسد:

اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبن‌جعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.

به غیر از نقل‌قول نرشخی در نقش‌های دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان می‌دهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود می‌کوبند.

 

اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل می‌دادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.

 

اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.

پیش از آل‌بویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع می‌شدند و سوگواری می‌کردند، لباس سیاه می‌پوشیدند و پارچه‌های سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانه‌ها می‌آویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه می‌ماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او می‌رفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار می‌شد.

این فشار از سوی خلفای عباسی روزبه‌روز بیشتر می‌شد، به‌طوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.

 

آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.

این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداری‌های مفصلی برگزار می‌شد.

این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی می‌شدند و در اماکن مذهبی به عزاداری می‌پرداختند.

سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایه‌گذاری شد. عزاداران کوچه‌ها را سیاه‌پوش می‌کردند و نوحه‌خوانی می‌کردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداری‌های این دوران دیده نمی‌شود.

این کثیر شامی در تاریخ خود می‌نویسد:

معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای می‌اوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.

 

عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آل‌بویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار می‌شد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم می‌خورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.

تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضه‌الشهدا مهمترین منبع عزاداری‌ها است، به‌طوری‌که در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضه‌خوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.

 

با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه به‌عنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداری‌های اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداری‌ها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابت‌هایی را در محله‌ها وشهرها به دنبال داشت، هر محله‌ای می‌کوشید با شیوه خاص و باشکوه‌ترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.

تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.

 

اما با این حال بیشترین سنت‌های عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنت‌های عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاه‌های عزاداری‌ها به حسینه‌ تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.

ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبت‌خوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.

 

این مراسم هر ساله با آیین‌های ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمه‌زنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام می‌شد.

خودآزاری و قمه‌زنی که تا دوران قاجار نمونه‌ای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنت‌های "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپ‌های آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه می‌دانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت می‌کردند.

منابع:

دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس

هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال



خرید و دانلود تحقیق درباره پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان


تحقیق درباره پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

ریشه مرثیه‌سرایی و منقبت‌خوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جست‌وجو کرد. شاهنامه‌خوانی و پرده‌خوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینه‌ای برای نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.

در فرهنگ ایرانی نخستین و روشن‌ترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحه‌هاست چنانکه در همه ولایت‌ها معروف است و مطروبان آن‌را سرود ساخته‌اند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.

و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو می‌نویسد:

اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبن‌جعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.

به غیر از نقل‌قول نرشخی در نقش‌های دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان می‌دهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود می‌کوبند.

 

اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل می‌دادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.

 

اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.

پیش از آل‌بویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع می‌شدند و سوگواری می‌کردند، لباس سیاه می‌پوشیدند و پارچه‌های سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانه‌ها می‌آویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه می‌ماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او می‌رفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار می‌شد.

این فشار از سوی خلفای عباسی روزبه‌روز بیشتر می‌شد، به‌طوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.

 

آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.

این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداری‌های مفصلی برگزار می‌شد.

این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی می‌شدند و در اماکن مذهبی به عزاداری می‌پرداختند.

سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایه‌گذاری شد. عزاداران کوچه‌ها را سیاه‌پوش می‌کردند و نوحه‌خوانی می‌کردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداری‌های این دوران دیده نمی‌شود.

این کثیر شامی در تاریخ خود می‌نویسد:

معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای می‌اوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.

 

عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آل‌بویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار می‌شد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم می‌خورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.

تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضه‌الشهدا مهمترین منبع عزاداری‌ها است، به‌طوری‌که در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضه‌خوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.

 

با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه به‌عنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداری‌های اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداری‌ها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابت‌هایی را در محله‌ها وشهرها به دنبال داشت، هر محله‌ای می‌کوشید با شیوه خاص و باشکوه‌ترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.

تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.

 

اما با این حال بیشترین سنت‌های عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنت‌های عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاه‌های عزاداری‌ها به حسینه‌ تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.

ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبت‌خوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.

 

این مراسم هر ساله با آیین‌های ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمه‌زنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام می‌شد.

خودآزاری و قمه‌زنی که تا دوران قاجار نمونه‌ای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنت‌های "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپ‌های آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه می‌دانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت می‌کردند.

منابع:

دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس

هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال



خرید و دانلود تحقیق درباره پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان


تحقیق درباره: پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

ریشه مرثیه‌سرایی و منقبت‌خوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جست‌وجو کرد. شاهنامه‌خوانی و پرده‌خوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینه‌ای برای نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.

در فرهنگ ایرانی نخستین و روشن‌ترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحه‌هاست چنانکه در همه ولایت‌ها معروف است و مطروبان آن‌را سرود ساخته‌اند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.

و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو می‌نویسد:

اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبن‌جعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.

به غیر از نقل‌قول نرشخی در نقش‌های دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان می‌دهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود می‌کوبند.

 

اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل می‌دادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.

 

اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.

پیش از آل‌بویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع می‌شدند و سوگواری می‌کردند، لباس سیاه می‌پوشیدند و پارچه‌های سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانه‌ها می‌آویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه می‌ماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او می‌رفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار می‌شد.

این فشار از سوی خلفای عباسی روزبه‌روز بیشتر می‌شد، به‌طوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.

 

آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.

این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداری‌های مفصلی برگزار می‌شد.

این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی می‌شدند و در اماکن مذهبی به عزاداری می‌پرداختند.

سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایه‌گذاری شد. عزاداران کوچه‌ها را سیاه‌پوش می‌کردند و نوحه‌خوانی می‌کردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداری‌های این دوران دیده نمی‌شود.

این کثیر شامی در تاریخ خود می‌نویسد:

معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای می‌اوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.

 

عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آل‌بویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار می‌شد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم می‌خورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.

تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضه‌الشهدا مهمترین منبع عزاداری‌ها است، به‌طوری‌که در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضه‌خوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.

 

با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه به‌عنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداری‌های اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداری‌ها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابت‌هایی را در محله‌ها وشهرها به دنبال داشت، هر محله‌ای می‌کوشید با شیوه خاص و باشکوه‌ترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.

تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.

 

اما با این حال بیشترین سنت‌های عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنت‌های عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاه‌های عزاداری‌ها به حسینه‌ تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.

ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبت‌خوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.

 

این مراسم هر ساله با آیین‌های ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمه‌زنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام می‌شد.

خودآزاری و قمه‌زنی که تا دوران قاجار نمونه‌ای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنت‌های "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپ‌های آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه می‌دانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت می‌کردند.

منابع:

دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس

هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال



خرید و دانلود تحقیق درباره: پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان


تحقیق درباره: پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان

ریشه مرثیه‌سرایی و منقبت‌خوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جست‌وجو کرد. شاهنامه‌خوانی و پرده‌خوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینه‌ای برای نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.

در فرهنگ ایرانی نخستین و روشن‌ترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحه‌هاست چنانکه در همه ولایت‌ها معروف است و مطروبان آن‌را سرود ساخته‌اند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.

و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو می‌نویسد:

اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبن‌جعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.

به غیر از نقل‌قول نرشخی در نقش‌های دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان می‌دهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود می‌کوبند.

 

اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل می‌دادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.

 

اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.

پیش از آل‌بویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع می‌شدند و سوگواری می‌کردند، لباس سیاه می‌پوشیدند و پارچه‌های سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانه‌ها می‌آویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه می‌ماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او می‌رفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار می‌شد.

این فشار از سوی خلفای عباسی روزبه‌روز بیشتر می‌شد، به‌طوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.

 

آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.

این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداری‌های مفصلی برگزار می‌شد.

این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی می‌شدند و در اماکن مذهبی به عزاداری می‌پرداختند.

سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایه‌گذاری شد. عزاداران کوچه‌ها را سیاه‌پوش می‌کردند و نوحه‌خوانی می‌کردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداری‌های این دوران دیده نمی‌شود.

این کثیر شامی در تاریخ خود می‌نویسد:

معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای می‌اوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.

 

عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آل‌بویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار می‌شد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم می‌خورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.

تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضه‌الشهدا مهمترین منبع عزاداری‌ها است، به‌طوری‌که در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضه‌خوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.

 

با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه به‌عنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداری‌های اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداری‌ها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار می‌شد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابت‌هایی را در محله‌ها وشهرها به دنبال داشت، هر محله‌ای می‌کوشید با شیوه خاص و باشکوه‌ترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.

تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.

 

اما با این حال بیشترین سنت‌های عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنت‌های عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاه‌های عزاداری‌ها به حسینه‌ تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.

ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبت‌خوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.

 

این مراسم هر ساله با آیین‌های ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمه‌زنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام می‌شد.

خودآزاری و قمه‌زنی که تا دوران قاجار نمونه‌ای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنت‌های "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپ‌های آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه می‌دانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت می‌کردند.

منابع:

دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس

هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال



خرید و دانلود تحقیق درباره: پایه‌گذاری سنت‌های عزاداری بدست ایرانیان