لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اخلاق و رفتار ایرانیان
ایرانیان برنج زیاد می خوردند
ایرانی ها برنج را به هزار قسم درست می کنند، برنج غذایی است سالم . در مهمانی ها برنج غذای اصلی است.
ایرانیان به ستاره شناسی باور دارند
ایرانیان بی اندازه مایل به دانستن آینده هستند و به این جهت ستاره شناسان و طالع بینان را شخصیت های خیلی مهم می دانند و با منجمین به منزله هاتفان غیب مشورت می کنند.
ایرانیان به دید بازدید اهمیت می دهند
ایرانیان عادت دارند در تمام عید ها رسمی با هم دید و بازدید کنند. اول بزرگان در منزل می نشینند و زیر دستان به دیدن آنها می روند. سپس آنها سوار اسب شده به بازدید زیر دستان می روند.
ایرانیان به راحتی دیگران را در غذای خود شریک میکنند
ایرانیان مردمی شرافتمند و هرکس بر ایشان هنگام غذا وارد شود با خوش رویی به وی خوراک می دهند، بر عکس اخلاق فرانسویان که زمان خوردن در را به روی خود میبندند.
ایرانیان بسیار به شعر اهمیت می دهند
شعر آنچنان اهمیتی نزد ایرانیان دارد که می توانم بگویم هیچ ملتی از این جهت به پای آنان نمی رسد.
ایرانیان اهل تعارف اند
هنگام گفتگو کلمات مودبانه و متواضعانه ای به کار می برند، برای مثال هنگامی که را به درون خانه خود دعوت می کنند میگویند : «خانه ما ار منور فرمودید»، «قربان شما»، «چشمم کف پایت» و ... . ایرانیان بیش از فرانسوی ها میدانند که چگونه الفاظ را بیارایند و خوش آمد گویند.
ایرانیان آزادی دگر اندیشان و خارجیان را محترم می شمارند
با ایرانیان بذله گو و خوش طبع که اصول فلسفی و ریاضی ما را دارند، نه علم و فلسفه دینی مارا، می توان در ملا عام و بدون حراس از قاضی راجع به دین و مذهب مباحثه کرد، ولی نمی توان اعتماد آنان را جلب کرد. مسیحیان و خارجیان علاوه بر آنکه آزادند تا درباره کیش و آیین صحبت کنند میتوانند لباس ایرانی بپوشند و شمشیر ببندند.
ایرانیان با ادب و نزاکت سخن می گویند
آیین سخن گفتن ایرانیان بسی دل نشین و مهر آمیز و مردمی است. در وقت پذیرایی به کسی که به دیدارش آمده با گشاده رویی و لبخندی نوازشگر خوشامد گویی هایی از این دست را بر زبان می آوردند: صفا آوردی، خوش آمدی، جای شما خالی بود و ... . یکی از نزاکت هایی که در زبانشان وجود دارد این است که همیشه در حرف زدن چه از دیگران باشد چه از خودشان، سوم شخص به کار می برند. باز هم تکرار می کنم، ایرانیان یقینا مهربان ترین مردم جهان هستند. گیرا ترین روش ها جذاب ترین هنجارها، لطیف ترین خلق و خوش ها را دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آیین گفتگو میان ایرانیان باستان
«در سر تا سر شاهنامه دیده میشود که شنوندگان، در هنگام سخنگویی سخنران هیچ بر زبان نمیآورند، تا آنکه گفتار او به پایان رسد آنگاه اگر بایسته مینمود به سخن وی پاسخ میدادند و بر همین بنیاد است که سعدی میگوید:
سخن را سر است ای برادر و بن
نیاید کسی در میان سخن
و چنین است که در داستان رستم و اسفندیار، در گفتاری که اسفندیار در ستایش از پهلوانی و نژاد خود میکند برستم میگوید:
بمان تا بگویم همه هر چه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست
و این گفتار گواه بر آن است که در ایران باستان برای ورود به گفتارها در انجمن، دست خویش را بالا میگرفتهاند تا سردار انجمن دستوری گفتار به ایشان بدهد»
«تا اینجا دیدیم که ایرانیان در میان سخنان دیگران گستاخوار سخن نمیگفتند و همواره شنونده از روی آیین آزادگی درنگ میکرد تا دیگری سخن خویش را به پایان ببرد و این گفتار اسفندیار نیز نشان میدهد که دست بلند کردن و دستوری خواستن برای سخن گفتن نیز از آئینهای دلپذیر ایرانیان باستان بوده است که گوینده، خود به شنونده میگوید که میتوانی در میان گفتار من دست بلند کنی و از من بخواهی تا گفتار خود را ببرم و تو در میان سخن من اندرآیی و نادرستی گفتار من را بنمایی.»
2- آئین دادن رونما برای دیدن دیدار اروس:
در داستان زال و رودابه آنجا که کنیزان رودابه به در شکارگاه به زال برمیخورند و سپس به نزد رودابه میآیند رودابه به آنها میگوید که:
رخ من بپیشش بیاراستید
بگفتید و از پس بها خواستید
(هنگامی که چهره اروس را به داماد نشان میدادند، رونما میگرفتند، و این کار هنوز در بسیاری از روستاهای ایران و نیز در تاجیکستان و افغانستان به آئین است).
خاموش بودن ایرانیان بر سر خوان و آئین بازخوانی هنگام خوردن غذا نزد ایرانیان باستان و آئین شستشوی دست پیش از غذا در ایران باستان و دیگر آیینها هنگام غذا خوردن:
«در آئین ایران باستان، باید در سر خوان خاموش بود، در این هنگام سخن گفتن نشاید»
درباره خاموشی ایرانیان بر سر خوان گذشته از منابع نوشتهای دینی زرتشتی، از مآخذ بیگانگان هم بما رسیده است از آنان است مناند Menander که در سال 550 زاییده شد هنوز در بسیاری از جاههای ایران در سر خوان سخن گفتن پسندیده نیست.
ابوعثمان جا خط بصری که در سال 225 درگذشت در کتاب التاج، مسعودی که در سال 346 هجری درگذشت در مروجالمذهب و محمد جریر طبری که در سال 224 در آمل (مازندران) زاییده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسی تاریخ او که در سال 355 هجری پایان پذیرفته است بدست ابوعلی محمد بلعمی: آوردهاند که ایرانیان هنگام غذا خوردن از سخن پرهیز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتی نان خورند یک تن زمزمه گیرد و ایشان را دعا کند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگویند و مغان نیز سخن نگویند در وقت نان خوردن و …»
و نمونهای از باژخوانی در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه آمده. آنجا که رستم انگشتری خود را میان مرغی پنهان میکند و همراه نان و دیگر خوراکهان که در سفرهای پیچیده بود بنزد بیژن میفرستد و بیژن آن «آن نان پاک را بادلی پرامید یزدان، با ترس و لرز، در پیش خود گسترد و باژ خوراک برخواند. و چون راز و نیازش به پایان رسید دست به خودش برد» اما آنچه را که ایران باستان پیش از خوردن خوراک، آفرینی زیر لب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آیین گفتگو میان ایرانیان باستان
«در سر تا سر شاهنامه دیده میشود که شنوندگان، در هنگام سخنگویی سخنران هیچ بر زبان نمیآورند، تا آنکه گفتار او به پایان رسد آنگاه اگر بایسته مینمود به سخن وی پاسخ میدادند و بر همین بنیاد است که سعدی میگوید:
سخن را سر است ای برادر و بن
نیاید کسی در میان سخن
و چنین است که در داستان رستم و اسفندیار، در گفتاری که اسفندیار در ستایش از پهلوانی و نژاد خود میکند برستم میگوید:
بمان تا بگویم همه هر چه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست
و این گفتار گواه بر آن است که در ایران باستان برای ورود به گفتارها در انجمن، دست خویش را بالا میگرفتهاند تا سردار انجمن دستوری گفتار به ایشان بدهد»
«تا اینجا دیدیم که ایرانیان در میان سخنان دیگران گستاخوار سخن نمیگفتند و همواره شنونده از روی آیین آزادگی درنگ میکرد تا دیگری سخن خویش را به پایان ببرد و این گفتار اسفندیار نیز نشان میدهد که دست بلند کردن و دستوری خواستن برای سخن گفتن نیز از آئینهای دلپذیر ایرانیان باستان بوده است که گوینده، خود به شنونده میگوید که میتوانی در میان گفتار من دست بلند کنی و از من بخواهی تا گفتار خود را ببرم و تو در میان سخن من اندرآیی و نادرستی گفتار من را بنمایی.»
2- آئین دادن رونما برای دیدن دیدار اروس:
در داستان زال و رودابه آنجا که کنیزان رودابه به در شکارگاه به زال برمیخورند و سپس به نزد رودابه میآیند رودابه به آنها میگوید که:
رخ من بپیشش بیاراستید
بگفتید و از پس بها خواستید
(هنگامی که چهره اروس را به داماد نشان میدادند، رونما میگرفتند، و این کار هنوز در بسیاری از روستاهای ایران و نیز در تاجیکستان و افغانستان به آئین است).
خاموش بودن ایرانیان بر سر خوان و آئین بازخوانی هنگام خوردن غذا نزد ایرانیان باستان و آئین شستشوی دست پیش از غذا در ایران باستان و دیگر آیینها هنگام غذا خوردن:
«در آئین ایران باستان، باید در سر خوان خاموش بود، در این هنگام سخن گفتن نشاید»
درباره خاموشی ایرانیان بر سر خوان گذشته از منابع نوشتهای دینی زرتشتی، از مآخذ بیگانگان هم بما رسیده است از آنان است مناند Menander که در سال 550 زاییده شد هنوز در بسیاری از جاههای ایران در سر خوان سخن گفتن پسندیده نیست.
ابوعثمان جا خط بصری که در سال 225 درگذشت در کتاب التاج، مسعودی که در سال 346 هجری درگذشت در مروجالمذهب و محمد جریر طبری که در سال 224 در آمل (مازندران) زاییده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسی تاریخ او که در سال 355 هجری پایان پذیرفته است بدست ابوعلی محمد بلعمی: آوردهاند که ایرانیان هنگام غذا خوردن از سخن پرهیز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتی نان خورند یک تن زمزمه گیرد و ایشان را دعا کند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگویند و مغان نیز سخن نگویند در وقت نان خوردن و …»
و نمونهای از باژخوانی در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه آمده. آنجا که رستم انگشتری خود را میان مرغی پنهان میکند و همراه نان و دیگر خوراکهان که در سفرهای پیچیده بود بنزد بیژن میفرستد و بیژن آن «آن نان پاک را بادلی پرامید یزدان، با ترس و لرز، در پیش خود گسترد و باژ خوراک برخواند. و چون راز و نیازش به پایان رسید دست به خودش برد» اما آنچه را که ایران باستان پیش از خوردن خوراک، آفرینی زیر لب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آیین گفتگو میان ایرانیان باستان
«در سر تا سر شاهنامه دیده میشود که شنوندگان، در هنگام سخنگویی سخنران هیچ بر زبان نمیآورند، تا آنکه گفتار او به پایان رسد آنگاه اگر بایسته مینمود به سخن وی پاسخ میدادند و بر همین بنیاد است که سعدی میگوید:
سخن را سر است ای برادر و بن
نیاید کسی در میان سخن
و چنین است که در داستان رستم و اسفندیار، در گفتاری که اسفندیار در ستایش از پهلوانی و نژاد خود میکند برستم میگوید:
بمان تا بگویم همه هر چه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست
و این گفتار گواه بر آن است که در ایران باستان برای ورود به گفتارها در انجمن، دست خویش را بالا میگرفتهاند تا سردار انجمن دستوری گفتار به ایشان بدهد»
«تا اینجا دیدیم که ایرانیان در میان سخنان دیگران گستاخوار سخن نمیگفتند و همواره شنونده از روی آیین آزادگی درنگ میکرد تا دیگری سخن خویش را به پایان ببرد و این گفتار اسفندیار نیز نشان میدهد که دست بلند کردن و دستوری خواستن برای سخن گفتن نیز از آئینهای دلپذیر ایرانیان باستان بوده است که گوینده، خود به شنونده میگوید که میتوانی در میان گفتار من دست بلند کنی و از من بخواهی تا گفتار خود را ببرم و تو در میان سخن من اندرآیی و نادرستی گفتار من را بنمایی.»
2- آئین دادن رونما برای دیدن دیدار اروس:
در داستان زال و رودابه آنجا که کنیزان رودابه به در شکارگاه به زال برمیخورند و سپس به نزد رودابه میآیند رودابه به آنها میگوید که:
رخ من بپیشش بیاراستید
بگفتید و از پس بها خواستید
(هنگامی که چهره اروس را به داماد نشان میدادند، رونما میگرفتند، و این کار هنوز در بسیاری از روستاهای ایران و نیز در تاجیکستان و افغانستان به آئین است).
خاموش بودن ایرانیان بر سر خوان و آئین بازخوانی هنگام خوردن غذا نزد ایرانیان باستان و آئین شستشوی دست پیش از غذا در ایران باستان و دیگر آیینها هنگام غذا خوردن:
«در آئین ایران باستان، باید در سر خوان خاموش بود، در این هنگام سخن گفتن نشاید»
درباره خاموشی ایرانیان بر سر خوان گذشته از منابع نوشتهای دینی زرتشتی، از مآخذ بیگانگان هم بما رسیده است از آنان است مناند Menander که در سال 550 زاییده شد هنوز در بسیاری از جاههای ایران در سر خوان سخن گفتن پسندیده نیست.
ابوعثمان جا خط بصری که در سال 225 درگذشت در کتاب التاج، مسعودی که در سال 346 هجری درگذشت در مروجالمذهب و محمد جریر طبری که در سال 224 در آمل (مازندران) زاییده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسی تاریخ او که در سال 355 هجری پایان پذیرفته است بدست ابوعلی محمد بلعمی: آوردهاند که ایرانیان هنگام غذا خوردن از سخن پرهیز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتی نان خورند یک تن زمزمه گیرد و ایشان را دعا کند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگویند و مغان نیز سخن نگویند در وقت نان خوردن و …»
و نمونهای از باژخوانی در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه آمده. آنجا که رستم انگشتری خود را میان مرغی پنهان میکند و همراه نان و دیگر خوراکهان که در سفرهای پیچیده بود بنزد بیژن میفرستد و بیژن آن «آن نان پاک را بادلی پرامید یزدان، با ترس و لرز، در پیش خود گسترد و باژ خوراک برخواند. و چون راز و نیازش به پایان رسید دست به خودش برد» اما آنچه را که ایران باستان پیش از خوردن خوراک، آفرینی زیر لب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آیین گفتگو میان ایرانیان باستان
«در سر تا سر شاهنامه دیده میشود که شنوندگان، در هنگام سخنگویی سخنران هیچ بر زبان نمیآورند، تا آنکه گفتار او به پایان رسد آنگاه اگر بایسته مینمود به سخن وی پاسخ میدادند و بر همین بنیاد است که سعدی میگوید:
سخن را سر است ای برادر و بن
نیاید کسی در میان سخن
و چنین است که در داستان رستم و اسفندیار، در گفتاری که اسفندیار در ستایش از پهلوانی و نژاد خود میکند برستم میگوید:
بمان تا بگویم همه هر چه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست
و این گفتار گواه بر آن است که در ایران باستان برای ورود به گفتارها در انجمن، دست خویش را بالا میگرفتهاند تا سردار انجمن دستوری گفتار به ایشان بدهد»
«تا اینجا دیدیم که ایرانیان در میان سخنان دیگران گستاخوار سخن نمیگفتند و همواره شنونده از روی آیین آزادگی درنگ میکرد تا دیگری سخن خویش را به پایان ببرد و این گفتار اسفندیار نیز نشان میدهد که دست بلند کردن و دستوری خواستن برای سخن گفتن نیز از آئینهای دلپذیر ایرانیان باستان بوده است که گوینده، خود به شنونده میگوید که میتوانی در میان گفتار من دست بلند کنی و از من بخواهی تا گفتار خود را ببرم و تو در میان سخن من اندرآیی و نادرستی گفتار من را بنمایی.»
2- آئین دادن رونما برای دیدن دیدار اروس:
در داستان زال و رودابه آنجا که کنیزان رودابه به در شکارگاه به زال برمیخورند و سپس به نزد رودابه میآیند رودابه به آنها میگوید که:
رخ من بپیشش بیاراستید
بگفتید و از پس بها خواستید
(هنگامی که چهره اروس را به داماد نشان میدادند، رونما میگرفتند، و این کار هنوز در بسیاری از روستاهای ایران و نیز در تاجیکستان و افغانستان به آئین است).
خاموش بودن ایرانیان بر سر خوان و آئین بازخوانی هنگام خوردن غذا نزد ایرانیان باستان و آئین شستشوی دست پیش از غذا در ایران باستان و دیگر آیینها هنگام غذا خوردن:
«در آئین ایران باستان، باید در سر خوان خاموش بود، در این هنگام سخن گفتن نشاید»
درباره خاموشی ایرانیان بر سر خوان گذشته از منابع نوشتهای دینی زرتشتی، از مآخذ بیگانگان هم بما رسیده است از آنان است مناند Menander که در سال 550 زاییده شد هنوز در بسیاری از جاههای ایران در سر خوان سخن گفتن پسندیده نیست.
ابوعثمان جا خط بصری که در سال 225 درگذشت در کتاب التاج، مسعودی که در سال 346 هجری درگذشت در مروجالمذهب و محمد جریر طبری که در سال 224 در آمل (مازندران) زاییده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسی تاریخ او که در سال 355 هجری پایان پذیرفته است بدست ابوعلی محمد بلعمی: آوردهاند که ایرانیان هنگام غذا خوردن از سخن پرهیز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتی نان خورند یک تن زمزمه گیرد و ایشان را دعا کند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگویند و مغان نیز سخن نگویند در وقت نان خوردن و …»
و نمونهای از باژخوانی در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه آمده. آنجا که رستم انگشتری خود را میان مرغی پنهان میکند و همراه نان و دیگر خوراکهان که در سفرهای پیچیده بود بنزد بیژن میفرستد و بیژن آن «آن نان پاک را بادلی پرامید یزدان، با ترس و لرز، در پیش خود گسترد و باژ خوراک برخواند. و چون راز و نیازش به پایان رسید دست به خودش برد» اما آنچه را که ایران باستان پیش از خوردن خوراک، آفرینی زیر لب