لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
« ناکامی در بدست آوردن امنیت »
سندرم انطباق عمومی
تحقیقات ( هانس سلیه) چگونگی تأثیر استرس ( فشار روانی ) را برعمکرد غدد درون ریز و تأثیر مواد مترشحة غدد دورن ریز بر عملکردهای بدنی و رفتار آشکار ساخته است.
سلیه (1945م. ) نشان داد که تحت استرس یک نشانگان انطباق عمومی
(General Adaptation Syndrome ) پدید میآید.
هورمونهای قشر غدد فوق کلیه ( Adreal Gland ) مسئول این واکنش فیزیولوژیک هستند. سلیه، حیوانات متعدد را در آزمایشگاه در شرایط فشار روانی قرار داد. او دریافت که وقتی آسیبهای محیطی یا بدنی این حیوانات را تهدید میکند، عملکرد غدد مترشحة درونی افزایش مییابد. بدین معنی که رنگ غدة فوق کلیه از زرد به قهوهای تغییر میکند، حجیم میشود، شروع به رهاسازی مواد ذخیرهای خود یعنی ( استروئیدها ) مینماید، وقتی که وضعیت استرسزا از میان میرود، ظاهراً غدة آدرنال به حالت عادی بازگشته و عملکردهای عادی خود را آغاز میکند. اما این حالت موقتی است، زیرا چند هفته پس از آنکه حیوان بار دیگر در معرض استرس شدید و طولانی مدت قرار میگیرد، غدة آدرنال مجدداً بزرگ شده، ذخیره استروئید خود را از دست میدهد و سرانجام حیوان به دلیل این تخلیه میمیرد ( آزاد، 1379، به نقل از سادوک، حسن رفیعی و همکاران 1382 و میلانی فر 1382 و ساراسون و ساراسون، به نقل از بهمن نجاریان و همکاران، 1382؛ کارلسون، به نقل از مهرداد پژهان، 1380؛ سادوک و سادوک، 2003؛ سلیه و تاک وبر، 1977 ).
سلیه استرس را واکنش غیر اختصاصی بدن به هر گونه خواسته و نیازی میدانست که به وسیلة شرایط لذت بخش یا ناخوشایند ایجاد شده است.
سلیه معتقد بود که طبق تعریف مذکور، ضرورتی ندارد که استرس همیشه ناخوشایند باشد، او استرس ناخوشایند را استرس ( رنج و عذاب Distress ) نامید. پذیرش هر دو نوع استرس مستلزم تطابق است. ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران، 1382؛ سادوک و سادوک، 2003).
استرس بنا به تعریف فوق، شامل هر چیز میشود ( اعم از واقعی، نمادین یا تصوری) که بقای فرد را با خطر و تهدید مواجه میکند. واکنش بدن به استرس به معنای یاد شده ـ شامل به راه انداختن مجموعهای از پاسخها است که تلاش میکنند تا اثر عامل استرسزا را کاهش داده و تعادل بدن را به حالت اولیه باز گردانند.
دربارة پاسخ فیزیولوژیک به استرس حاد اطلاعات زیادی به دست آمده است. ولی آنچه که دربارة پاسخ به استرس مزمن میدانیم بسیار کم است.
بسیاری از عوامل استرسزا در طول یک مدت زمان طولانی رخ میدهند و یا عواقب دیر پا و دراز مدتی دارند ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران،1382؛ و سادوک و سادوک، 2003 ).
تأثیر عوامل استرسزا بستگی به ظرفیت جسمی هر فرد، برداشتها و واکنش پذیری وی دارد ( کارلسون، به نقل ازمهرداد پژهان، 1380 ).
واکنشهای فیزیولوژیک به استرس
واکنشهای فیزیولوژیک به استرس طبق نظر سلیه دارای سه مرحله هستند:
مرحلة اعلام خطر ( Alarm reaction ) و هشیاری بدن که خود شامل دو مرحله است:
الف) مرحله شوک ( Shock ): که شامل مجموعه علایمی است که از تغییرات تعادل بدن به علت بیکفایتی گردش خون در اثر کولامپوس عروق محیطی ناشی میشود و همیشه با سه علامت اصلی نقصان ( Hypo ) توأم است. نقصان در فشار خون شریانی ( Hypotension )، نقصان درجه حرارت بدن ( Hypothermic ) و نقصان حس
) Hypoesthesis).
ب) مرحلة ضد شوک: که مرحلة فعال یا ترمیم هومئوستازی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
« ناکامی در بدست آوردن امنیت »
سندرم انطباق عمومی
تحقیقات ( هانس سلیه) چگونگی تأثیر استرس ( فشار روانی ) را برعمکرد غدد درون ریز و تأثیر مواد مترشحة غدد دورن ریز بر عملکردهای بدنی و رفتار آشکار ساخته است.
سلیه (1945م. ) نشان داد که تحت استرس یک نشانگان انطباق عمومی
(General Adaptation Syndrome ) پدید میآید.
هورمونهای قشر غدد فوق کلیه ( Adreal Gland ) مسئول این واکنش فیزیولوژیک هستند. سلیه، حیوانات متعدد را در آزمایشگاه در شرایط فشار روانی قرار داد. او دریافت که وقتی آسیبهای محیطی یا بدنی این حیوانات را تهدید میکند، عملکرد غدد مترشحة درونی افزایش مییابد. بدین معنی که رنگ غدة فوق کلیه از زرد به قهوهای تغییر میکند، حجیم میشود، شروع به رهاسازی مواد ذخیرهای خود یعنی ( استروئیدها ) مینماید، وقتی که وضعیت استرسزا از میان میرود، ظاهراً غدة آدرنال به حالت عادی بازگشته و عملکردهای عادی خود را آغاز میکند. اما این حالت موقتی است، زیرا چند هفته پس از آنکه حیوان بار دیگر در معرض استرس شدید و طولانی مدت قرار میگیرد، غدة آدرنال مجدداً بزرگ شده، ذخیره استروئید خود را از دست میدهد و سرانجام حیوان به دلیل این تخلیه میمیرد ( آزاد، 1379، به نقل از سادوک، حسن رفیعی و همکاران 1382 و میلانی فر 1382 و ساراسون و ساراسون، به نقل از بهمن نجاریان و همکاران، 1382؛ کارلسون، به نقل از مهرداد پژهان، 1380؛ سادوک و سادوک، 2003؛ سلیه و تاک وبر، 1977 ).
سلیه استرس را واکنش غیر اختصاصی بدن به هر گونه خواسته و نیازی میدانست که به وسیلة شرایط لذت بخش یا ناخوشایند ایجاد شده است.
سلیه معتقد بود که طبق تعریف مذکور، ضرورتی ندارد که استرس همیشه ناخوشایند باشد، او استرس ناخوشایند را استرس ( رنج و عذاب Distress ) نامید. پذیرش هر دو نوع استرس مستلزم تطابق است. ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران، 1382؛ سادوک و سادوک، 2003).
استرس بنا به تعریف فوق، شامل هر چیز میشود ( اعم از واقعی، نمادین یا تصوری) که بقای فرد را با خطر و تهدید مواجه میکند. واکنش بدن به استرس به معنای یاد شده ـ شامل به راه انداختن مجموعهای از پاسخها است که تلاش میکنند تا اثر عامل استرسزا را کاهش داده و تعادل بدن را به حالت اولیه باز گردانند.
دربارة پاسخ فیزیولوژیک به استرس حاد اطلاعات زیادی به دست آمده است. ولی آنچه که دربارة پاسخ به استرس مزمن میدانیم بسیار کم است.
بسیاری از عوامل استرسزا در طول یک مدت زمان طولانی رخ میدهند و یا عواقب دیر پا و دراز مدتی دارند ( سادوک و سادوک، به نقل از حسن رفیعی و همکاران،1382؛ و سادوک و سادوک، 2003 ).
تأثیر عوامل استرسزا بستگی به ظرفیت جسمی هر فرد، برداشتها و واکنش پذیری وی دارد ( کارلسون، به نقل ازمهرداد پژهان، 1380 ).
واکنشهای فیزیولوژیک به استرس
واکنشهای فیزیولوژیک به استرس طبق نظر سلیه دارای سه مرحله هستند:
مرحلة اعلام خطر ( Alarm reaction ) و هشیاری بدن که خود شامل دو مرحله است:
الف) مرحله شوک ( Shock ): که شامل مجموعه علایمی است که از تغییرات تعادل بدن به علت بیکفایتی گردش خون در اثر کولامپوس عروق محیطی ناشی میشود و همیشه با سه علامت اصلی نقصان ( Hypo ) توأم است. نقصان در فشار خون شریانی ( Hypotension )، نقصان درجه حرارت بدن ( Hypothermic ) و نقصان حس
) Hypoesthesis).
ب) مرحلة ضد شوک: که مرحلة فعال یا ترمیم هومئوستازی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
پایهگذاری سنتهای عزاداری بدست ایرانیان
ریشه مرثیهسرایی و منقبتخوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جستوجو کرد. شاهنامهخوانی و پردهخوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینهای برای نوحهخوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.
در فرهنگ ایرانی نخستین و روشنترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحههاست چنانکه در همه ولایتها معروف است و مطروبان آنرا سرود ساختهاند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.
و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو مینویسد:
اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبنجعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.
به غیر از نقلقول نرشخی در نقشهای دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان میدهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود میکوبند.
اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل میدادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.
اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.
پیش از آلبویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع میشدند و سوگواری میکردند، لباس سیاه میپوشیدند و پارچههای سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانهها میآویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه میماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او میرفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار میشد.
این فشار از سوی خلفای عباسی روزبهروز بیشتر میشد، بهطوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.
آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.
این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداریهای مفصلی برگزار میشد.
این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار میشد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی میشدند و در اماکن مذهبی به عزاداری میپرداختند.
سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایهگذاری شد. عزاداران کوچهها را سیاهپوش میکردند و نوحهخوانی میکردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداریهای این دوران دیده نمیشود.
این کثیر شامی در تاریخ خود مینویسد:
معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای میاوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.
عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آلبویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار میشد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم میخورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.
تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضهالشهدا مهمترین منبع عزاداریها است، بهطوریکه در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضهخوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.
با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه بهعنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداریهای اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداریها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار میشد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابتهایی را در محلهها وشهرها به دنبال داشت، هر محلهای میکوشید با شیوه خاص و باشکوهترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.
تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.
اما با این حال بیشترین سنتهای عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنتهای عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاههای عزاداریها به حسینه تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.
ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبتخوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.
این مراسم هر ساله با آیینهای ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمهزنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام میشد.
خودآزاری و قمهزنی که تا دوران قاجار نمونهای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنتهای "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپهای آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه میدانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت میکردند.
منابع:
دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس
هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
پایهگذاری سنتهای عزاداری بدست ایرانیان
ریشه مرثیهسرایی و منقبتخوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جستوجو کرد. شاهنامهخوانی و پردهخوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینهای برای نوحهخوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.
در فرهنگ ایرانی نخستین و روشنترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحههاست چنانکه در همه ولایتها معروف است و مطروبان آنرا سرود ساختهاند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.
و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو مینویسد:
اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبنجعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.
به غیر از نقلقول نرشخی در نقشهای دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان میدهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود میکوبند.
اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل میدادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.
اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.
پیش از آلبویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع میشدند و سوگواری میکردند، لباس سیاه میپوشیدند و پارچههای سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانهها میآویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه میماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او میرفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار میشد.
این فشار از سوی خلفای عباسی روزبهروز بیشتر میشد، بهطوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.
آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.
این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداریهای مفصلی برگزار میشد.
این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار میشد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی میشدند و در اماکن مذهبی به عزاداری میپرداختند.
سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایهگذاری شد. عزاداران کوچهها را سیاهپوش میکردند و نوحهخوانی میکردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداریهای این دوران دیده نمیشود.
این کثیر شامی در تاریخ خود مینویسد:
معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای میاوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.
عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آلبویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار میشد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم میخورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.
تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضهالشهدا مهمترین منبع عزاداریها است، بهطوریکه در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضهخوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.
با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه بهعنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداریهای اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداریها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار میشد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابتهایی را در محلهها وشهرها به دنبال داشت، هر محلهای میکوشید با شیوه خاص و باشکوهترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.
تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.
اما با این حال بیشترین سنتهای عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنتهای عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاههای عزاداریها به حسینه تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.
ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبتخوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.
این مراسم هر ساله با آیینهای ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمهزنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام میشد.
خودآزاری و قمهزنی که تا دوران قاجار نمونهای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنتهای "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپهای آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه میدانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت میکردند.
منابع:
دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس
هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
پایهگذاری سنتهای عزاداری بدست ایرانیان
ریشه مرثیهسرایی و منقبتخوانی محرم را باید در فرهنگ ایرانی جستوجو کرد. شاهنامهخوانی و پردهخوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، در دوره قاجار زمینهای برای نوحهخوانی و ذکر مصیبت در محرم را فراهم کرد.
در فرهنگ ایرانی نخستین و روشنترین سند عزاداری ثبت شده سوگ سیاوش است. بنابراین آن چه در تاریخ بخارای نرشخی آمده نقل است که: مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحههاست چنانکه در همه ولایتها معروف است و مطروبان آنرا سرود ساختهاند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سالست.
و در جایی دیگر ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو مینویسد:
اهل بخارا بر کشتن سیاوش سرودهای عجبست و مطربان آن را کین سیاووش گویند، و محمدبنجعفر گوید که از این تاریخ سه هزار سال است.
به غیر از نقلقول نرشخی در نقشهای دیواری که در نزدیک سمرقند کشف شده سوگواری را نشان میدهد که ظاهراً بر سوگ سیاووش است. دراین تصویر یک عماری باز است و سیاووش و شبیه او برآن خفته و مردم بر سر روی خود میکوبند.
اولین سوگواری برای امام حسین پس از شهادت ایشان توسط اهل بیت و علویان در مدینه و به فاصله چند سال پس از شهادت ایشان برگزار شد. این عزاداری بر اساس شهادت منابع پس از سال 65 وقیام علویان به رهبری مختار (که بیشترین شمار لشکریان وی را ایرانیان تشکیل میدادند) در خونخواهی شهدای کربلا بوده است.
اما ریشه عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران به طور مشخص در دوره پادشاهی احمد معزالدین آل بویه رواج یافت.
پیش از آلبویه (دیلمیان) شیعیان و علویان دور هم جمع میشدند و سوگواری میکردند، لباس سیاه میپوشیدند و پارچههای سیاه را به نشانه عزاداری بردر خانهها میآویختند. امام صادق (ع) در عاشورا وتاسوعا در خانه میماندند و نزدیکان برای عرض تسلیت نزد او میرفتند. اما این مراسم به علت عدم پشتوانه محکم و فشار دستگاه حاکمه در نقاط مختلف به صورت پراکنده برگزار میشد.
این فشار از سوی خلفای عباسی روزبهروز بیشتر میشد، بهطوری که در زمان خلافت متوکل عباسی حرم مطهر امام حسین در کربلا بدست لشکریان ترک وی ویران شد. متوکل دستور به تخریب حرم امام حسین داد و بر روی تمام مزارات کربلا آب جاری کرد.
آل بویه نخستین حکومت ایرانی بود که دارای اقتدار شد.
این حکومت شیعی پس از استقرار عزاداری محرم را به صورت نهادینه در آوردند. دراین دوران هرساله محرم عزاداریهای مفصلی برگزار میشد.
این مراسم در محله کرخ بغداد که مرکز شیعیان بود با شکوه بیشتری برگزار میشد. قم، کاشان، سبزوار، اوه و ساوه نیز که مرکز شیعیان بود در هنگام عزاداری تعطیل رسمی میشدند و در اماکن مذهبی به عزاداری میپرداختند.
سنت آب و شربت دادن از آن زمان پایهگذاری شد. عزاداران کوچهها را سیاهپوش میکردند و نوحهخوانی میکردند؛ اما رسم حمل علم کتل در عزاداریهای این دوران دیده نمیشود.
این کثیر شامی در تاریخ خود مینویسد:
معزالدوله در بغداد در دهه اول محرم فرمان داد تمامی بازارهای بغداد بسته و سیاه عزا پوشیدند وبه تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود بنابراین علمای اهل سنت آنرا بدعتی بزرگ دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره بر تسلیم آن نداشتند.پس از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای میاوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.
عزاداری سیدالشهدا با سقوط دولت آلبویه تعطیل و به صورت مخفی برگزار میشد. تا پایان دوره تیموری کمتر در منابع خبر از برگزاری عزاداری به چشم میخورد. در دوره تیموریان، کتاب روضه الشهدا توسط ملا محمد واعظ کاشفی نوشته شد. دراین دوره و در هرات که پایتخت این حکومت بوده دوباره از دوره سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه تیموری مراسمی برگزار شد.
تیموریان تا حدودی به شیعیان آزادی عمل دادند. روضهالشهدا مهمترین منبع عزاداریها است، بهطوریکه در دوره قاجار گویندگان مراسم عزاداری به واسطه خواندن روضه الشهدا به روضهخوان مشهور شدند واین اصطلاح باقی ماند.
با به قدرت رسیدن دولت صفویه در ایران و رسمیت بخشبده شدن به مذهب شیعه بهعنوان مذهب رسمی ایرانیان عزاداریهای اهل بیت بخصوص امام حسین دارای اهمیت بیشتری شد. در دوران صفویه عزاداریها به مناطق باز کشانده شد. در این دوره در همه ایران بخصوص مناطق شیعی چون قم و کاشان مراسم با شکوه بیشتری برگزار میشد. اما برگزاری با شکوه عزاداری رقابتهایی را در محلهها وشهرها به دنبال داشت، هر محلهای میکوشید با شیوه خاص و باشکوهترین مراسم را برگزار کند و برتری و مفاخره آمیز خود را اثبات کند.
تاکید بر همسر ایرانی امام حسین (ع) یعنی شهربانو دختر یزدگرد سوم نیز از قرن سوم هجری به بعد نیز در گرایش ایرانیان به عزاداری نقش داشته است.
اما با این حال بیشترین سنتهای عزاداری در دوره قاجار شکل یا تقویت گرفت. بیشتر سنتهای عزاداری امروزی از دوره قاجاریه باقی مانده است، برای نخستین بار پایگاههای عزاداریها به حسینه تبدیل شد. پیش از آین در این ساختمانی به نام حسینیه وجود نداشت.
ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم محرم و تعزیه خوانی بنا نهاد و هنر تعزیه که از دوره صفویه پا گرفته و در دوره زندیه شکل گرفته بود در این دوران قوام یافت. منقبتخوانی، حمل علم و کتل نیز در این دوره رسم شد.
این مراسم هر ساله با آیینهای ویژه از سوی مردم و بخصوص حکومت برگزار می شد. اگرچه در این میان رسوم ناپسندی چون قمهزنی وآزار بدن نیز مرسوم وبه شدت انجام میشد.
خودآزاری و قمهزنی که تا دوران قاجار نمونهای از آن هرگز مشاهده نشده بود، ریشه در سنتهای "استپی" اقوامی وحشی و مهاجمی دارد که از استپهای آسیای صغیر به ایران امدند. پیشوایان دینی، حتی عزاداری برای نزدیکترین افراد خانواده را اگر خراشی به صورت وارد شود، را مکروه میدانند. به همین علت بسیاری از علمای دینی به شدت با آن مخالفت میکردند.
منابع:
دکتر هاشم آقاجری استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس
هستی پودفروش، دبیر گروه اجتماعی اقبال