لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 32 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
سلام علی عباده الذین اصطفی
سلام بر بندگان برگزیده اش
سوره مبارکه نمل- آیه 59
گزینش
- اهداف
- فرایند
امام علی (علیه السلام)
******************************************
در امور کارکنان خود بیاندیش و پس از آزمایش
به کارشان گمار و با میل شخصی و بدون
مشورت با دیگران آنان را به کارهای مختلف
وامدار، زیرا نوعی ستمگری و خیانت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اهداف حکومت اسلامى
حکومتها بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت مى خویش اهداف و مقاصدى دارند که در جهت نیل به آن تلاش مىکنند.هدف مهم حکومتهاى غیر دینى، تأمین نیازهاى مادى و معیشتى مردم خود است .اما حکومتهاى دینى علاوه بر غایت فوق دغدغهى دین و ارزشهاى آن را نیز دارند.
حکومت اسلامى هم به نوبه خود، دغدغهى تأمین سعادت دنیوى و اخروى جامعهى خود را دارد .که تبیین آن مجال دیگرى مىطلبد.استاد شهید با استناد به روایت ذیل امام على (ع) اهداف کلى حکومت اسلامى را تشریح مىکند.که به اختصار ذکر مىشود.
امام على (ع) ضمن رد هدف جاه طلبگى و تحصیل مال و منال دنیا در حکومت خویش، مىفرماید .
و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک. (62) .بازگشت به اسلام راستین: هر دینى به مرور زمان، اصول و ارزشهاى آن که راه سعادت و تکامل انساناند، مورد بىمهرى و کم توجهى مردم یا گروه خاصى قرار مىگیرد.چه بسا، اصول آن «فروع» و فروع آن «اصول» انگاشته شود.کما این که امر فوق دربارهى احکام و آموزههاى اجتماعى اسلام اتفاق افتاده است.مثلا ارج و تکریم دین از آزادى، عدالت و مخالفت با تبعیض طبقاتى از آموزههایى است که گوهر آنها طى قرون متمادى بر مسلمانان ناشناخته مانده بود .و کشف و عرصهى آن یک هدف مقدس براى حاکم اسلامى است که دغدغهى دین دارد.
به دیگر سخن حاکم اسلامى در اولین گام باید دین را از غیر دین تفکیک کرده و آموزههاى ناب و سره آن را ـ که مطابق فطرت و سازگار با هر عصرى است ـ به تشنگان معرفت و جهانیان عرضه نماید.
تعلیمات لیبرالیستى در متن تعالیم اسلامى وجود دارد.این گنجینهى عظیم از ارزشهاى انسانى که در معارف اسلامى نهفته بود، تقریبا از سنهى (1320) به بعد در ایران به وسیلهى یک عده از اسلام شناسهاى خوب و واقعى وارد خود آگاهى مردم شد.یعنى به مردم گفته شد، اسلام دین عدالت است.اسلام با تبعیضهاى طبقاتى مخالف است.اسلام دین حریت و آزادى است. (63)
استاد در تبیین فراز اول روایت فوق (لنرد المعالم من دینک) مىگوید.
یعنى بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعت را از میان بردن و سنتهاى اصیل را جایگزین کردن، یعنى اصلاحى در فکرها و اندیشهها و تحولى در روحها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام. (64)
2.توسعهى اقتصادى: برخى بر این گمانند که دین و حکومت دینى همه هم و غم خود را معطوف نیازهاى معنوى و اخروى مردم نموده و بدینسان از عمران و آبادى و توسعه کشور باز مىماند .در حالى که خود دین عکس آن را بیان مىکند.به این معنا که توسعهى اقتصادى کشور آن هم به نحو شاخص و چشمگیر جزء اهداف حکومت دینى و اسلامى است.امام على (ع) به عنوان جانشین مقام نبوت و حاکم اسلامى در خطبهى فوق به وضوح به این هدف تاکید مىکند.
استاد در توضیح «نظهر الأصلاح فى بلادک» مىگوید.
«نظهر الأصلاح فى بلادک» خیلى عجیب است! «نظهر» یعنى آشکار کنیم، اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحى که روشن باشد.در شهرهایت به عمل آوریم.آن قدر این اصلاح اساسى باشد که احتیاج به فکر و مطالعه نداشته باشد.علایمش از در و دیوار پیداست.به عبارت دیگر، سامان به زندگى مخلوقات تو دادن، شکمها را سیراب کردن، تنها را پوشاندن، بیماریها را معالجه کردن، جهلها را از میان بردن، اقدام براى بهبود زندگى مادى مردم، زندگى مادى مردم را سامان دادن. (65)
باز حضرت على (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر، یکى از وظایف حاکم را عمران شهرها «عمارة بلادها» یاد مىکند. (66)
3.اصلاح روابط اجتماعى: یکى دیگر از اهداف حکومت دینى اصلاح روابط طبقات مختلف جامعه است مثلا حکومت با طرفدارى از مظلوم به احقاق حق وى از ظالم در هر مقام و منصبى که باشد، بپردازد و امنیت جامعه را به نحوى تنظیم نماید که طبقات مختلف جامعه به یکدیگر تعدى نکنند.و این امنیت دو طرفه است یعنى در جامعهى اسلامى باید سرمایههاى مردم از امنیت کامل برخوردار باشند و کسى به آن تعدى نکند و در سوى دیگر، در صورت تعدى شخص متمول به حقوق ضعیف باید حکومت از آن دفاع کند.
شهید مطهرى درباره حفظ امنیت سرمایه و اجتماع مىگوید.
[حضرت على (ع) در آن فرمانى که به مالک اشتر نوشته است ـ جملهاى دارد که عین آن در اصول کافى هم هست ـ به او مىفرماید.مالک! تو باید به گونهاى حکومت بکنى که مردم تو را به معناى واقعى تأمین کنندهى امنیتشان و نگهدار هستى و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند. (67)
و دربارهى تأمین امنیت قضایى براى تمامى طبقات خصوصا قشر آسیب پذیر و ضعیف مىگوید .
امیر المؤمنین مىفرماید که من این جمله را غیر مرة یعنى نه خیال کنى که یک بار بلکه مکرر از پیغمبر شنیدم که: «لن تقدس امة حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متتعتع» ، «پیغمبر فرمود: امتى (کلمهى امت مساوى است با آنچه امروز جامعه مىگوییم)، جامعهاىبه مقام قداست، به مقامى که قابل تقدیس و تمجید باشد که بشود گفت این جامعه، جامعهى انسانى است، نمىرسد مگر آن وقت که وضع به این منوال باشد که ضعیف حقش را از قوى بگیرد بدون لکنت کلمه.
وقتى ضعیف در مقابل قوى مىایستد لکنتى در بیانش وجود نداشته باشد، این شامل دو مطلب است: یکى این که مردم به طور کلى روحیهى ضعف و زبونى را از خود دور کنند و در مقابل قوى هر اندازه قوى باشد، شجاعانه بایستند، لکنت به زبانشان نیفتد، ترس نداشته باشند ـ که ترس از جنود ابلیس است ـ و دیگر این که اصلا نظامات اجتماعى باید طورى باشد که در مقابل قانون، قوى و ضعیفى وجود نداشته باشد. (68)
علامهى شهید در جاى دیگر، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصلهى طبقاتى را هدف حکومت على (ع) ذکر مىکند.
على (ع) از آن جهت خلافت را به عهده گرفت که جامعه به ظالم و مظلوم و مرفه و محروم تقسیم شده بود. (69)
4.قانون گرایى: «و تقام المعطلة من حدودک» ، مراد از اجراى حدود تعطیل شده، احیاى مطلق قوانین الهى اعم از جزایى و غیر است.حضرت در این فراز اشاره به بعضى مسامحه کارىهاى خلفاى پیشین مىکند که بعضا روى حسابهاى شخصى از اجراى حدود و احکام شریعت جلوگیرى مىکردند.
حضرت همهى مردم را در مقابل «قانون» الهى یکسان مىبیند.و از هر کس و از هر گروه و صاحب منصبى جرم و خلافى صادر شود بدون هیچگونه ملاحظه کارىهاى سیاسى، اجتماعى، فامیلى و آشنایى او را به پاى محکمه کشانده و تاوان خلافش را مىدهد. (70)
حضرت در مقام عمل خود به این اصل مهم پاى بند بود و همانطورى که تاریخ ضبط کرده است، آنحضرت برخوردهایى با بستگان نزدیک خود مثل ابن عقیل برادرش، ابن عباس دانشمند معروف و معتمدش و دیگر نمایندگان خود داشته است.
حقوق مردم در حکومت اسلامى
پیشتر بیان شد که حکومتهایى که در مغرب زمین به نام دین یا با اتکاى به آن حکومتکردند، نوعا سر از استبداد در آورده و حقوق مردم را به بهانههاى مختلف نادیده انگاشتند.اما آیین مقدس اسلام اهتمام و عنایت خاصى به حقوق مردم در مقابل حکومت داشته است.و چهارده سده پیش مردم خود را ـ که مردمى قبیلهاى و به دور از تمدن و دموکراسى بودند ـ صاحبان حقوق متعدد اجتماعى و سیاسى و طبیعى بر شمرده و حاکمان را ملزم به رعایت آن نمود.اینجا به تبیین برخى از این حقوق از منظر متکلم شهید مىپردازیم.
1.حاکم وکیل و امین مردم: شهید سعید با اختصاص یک فصل از کتاب نفیس «سیرى در نهج البلاغه» به حقوق مردم در مقابل حاکم، تحت عنوان «اعتراف به حقوق مردم» ابتدا به تبیین نوع رابطهى حاکم و مردم در فلسفههاى مختلف مىپردازد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اهداف حکومت اسلامى
حکومتها بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت مى خویش اهداف و مقاصدى دارند که در جهت نیل به آن تلاش مىکنند.هدف مهم حکومتهاى غیر دینى، تأمین نیازهاى مادى و معیشتى مردم خود است .اما حکومتهاى دینى علاوه بر غایت فوق دغدغهى دین و ارزشهاى آن را نیز دارند.
حکومت اسلامى هم به نوبه خود، دغدغهى تأمین سعادت دنیوى و اخروى جامعهى خود را دارد .که تبیین آن مجال دیگرى مىطلبد.استاد شهید با استناد به روایت ذیل امام على (ع) اهداف کلى حکومت اسلامى را تشریح مىکند.که به اختصار ذکر مىشود.
امام على (ع) ضمن رد هدف جاه طلبگى و تحصیل مال و منال دنیا در حکومت خویش، مىفرماید .
و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک. (62) .بازگشت به اسلام راستین: هر دینى به مرور زمان، اصول و ارزشهاى آن که راه سعادت و تکامل انساناند، مورد بىمهرى و کم توجهى مردم یا گروه خاصى قرار مىگیرد.چه بسا، اصول آن «فروع» و فروع آن «اصول» انگاشته شود.کما این که امر فوق دربارهى احکام و آموزههاى اجتماعى اسلام اتفاق افتاده است.مثلا ارج و تکریم دین از آزادى، عدالت و مخالفت با تبعیض طبقاتى از آموزههایى است که گوهر آنها طى قرون متمادى بر مسلمانان ناشناخته مانده بود .و کشف و عرصهى آن یک هدف مقدس براى حاکم اسلامى است که دغدغهى دین دارد.
به دیگر سخن حاکم اسلامى در اولین گام باید دین را از غیر دین تفکیک کرده و آموزههاى ناب و سره آن را ـ که مطابق فطرت و سازگار با هر عصرى است ـ به تشنگان معرفت و جهانیان عرضه نماید.
تعلیمات لیبرالیستى در متن تعالیم اسلامى وجود دارد.این گنجینهى عظیم از ارزشهاى انسانى که در معارف اسلامى نهفته بود، تقریبا از سنهى (1320) به بعد در ایران به وسیلهى یک عده از اسلام شناسهاى خوب و واقعى وارد خود آگاهى مردم شد.یعنى به مردم گفته شد، اسلام دین عدالت است.اسلام با تبعیضهاى طبقاتى مخالف است.اسلام دین حریت و آزادى است. (63)
استاد در تبیین فراز اول روایت فوق (لنرد المعالم من دینک) مىگوید.
یعنى بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعت را از میان بردن و سنتهاى اصیل را جایگزین کردن، یعنى اصلاحى در فکرها و اندیشهها و تحولى در روحها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام. (64)
2.توسعهى اقتصادى: برخى بر این گمانند که دین و حکومت دینى همه هم و غم خود را معطوف نیازهاى معنوى و اخروى مردم نموده و بدینسان از عمران و آبادى و توسعه کشور باز مىماند .در حالى که خود دین عکس آن را بیان مىکند.به این معنا که توسعهى اقتصادى کشور آن هم به نحو شاخص و چشمگیر جزء اهداف حکومت دینى و اسلامى است.امام على (ع) به عنوان جانشین مقام نبوت و حاکم اسلامى در خطبهى فوق به وضوح به این هدف تاکید مىکند.
استاد در توضیح «نظهر الأصلاح فى بلادک» مىگوید.
«نظهر الأصلاح فى بلادک» خیلى عجیب است! «نظهر» یعنى آشکار کنیم، اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحى که روشن باشد.در شهرهایت به عمل آوریم.آن قدر این اصلاح اساسى باشد که احتیاج به فکر و مطالعه نداشته باشد.علایمش از در و دیوار پیداست.به عبارت دیگر، سامان به زندگى مخلوقات تو دادن، شکمها را سیراب کردن، تنها را پوشاندن، بیماریها را معالجه کردن، جهلها را از میان بردن، اقدام براى بهبود زندگى مادى مردم، زندگى مادى مردم را سامان دادن. (65)
باز حضرت على (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر، یکى از وظایف حاکم را عمران شهرها «عمارة بلادها» یاد مىکند. (66)
3.اصلاح روابط اجتماعى: یکى دیگر از اهداف حکومت دینى اصلاح روابط طبقات مختلف جامعه است مثلا حکومت با طرفدارى از مظلوم به احقاق حق وى از ظالم در هر مقام و منصبى که باشد، بپردازد و امنیت جامعه را به نحوى تنظیم نماید که طبقات مختلف جامعه به یکدیگر تعدى نکنند.و این امنیت دو طرفه است یعنى در جامعهى اسلامى باید سرمایههاى مردم از امنیت کامل برخوردار باشند و کسى به آن تعدى نکند و در سوى دیگر، در صورت تعدى شخص متمول به حقوق ضعیف باید حکومت از آن دفاع کند.
شهید مطهرى درباره حفظ امنیت سرمایه و اجتماع مىگوید.
[حضرت على (ع) در آن فرمانى که به مالک اشتر نوشته است ـ جملهاى دارد که عین آن در اصول کافى هم هست ـ به او مىفرماید.مالک! تو باید به گونهاى حکومت بکنى که مردم تو را به معناى واقعى تأمین کنندهى امنیتشان و نگهدار هستى و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند. (67)
و دربارهى تأمین امنیت قضایى براى تمامى طبقات خصوصا قشر آسیب پذیر و ضعیف مىگوید .
امیر المؤمنین مىفرماید که من این جمله را غیر مرة یعنى نه خیال کنى که یک بار بلکه مکرر از پیغمبر شنیدم که: «لن تقدس امة حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متتعتع» ، «پیغمبر فرمود: امتى (کلمهى امت مساوى است با آنچه امروز جامعه مىگوییم)، جامعهاىبه مقام قداست، به مقامى که قابل تقدیس و تمجید باشد که بشود گفت این جامعه، جامعهى انسانى است، نمىرسد مگر آن وقت که وضع به این منوال باشد که ضعیف حقش را از قوى بگیرد بدون لکنت کلمه.
وقتى ضعیف در مقابل قوى مىایستد لکنتى در بیانش وجود نداشته باشد، این شامل دو مطلب است: یکى این که مردم به طور کلى روحیهى ضعف و زبونى را از خود دور کنند و در مقابل قوى هر اندازه قوى باشد، شجاعانه بایستند، لکنت به زبانشان نیفتد، ترس نداشته باشند ـ که ترس از جنود ابلیس است ـ و دیگر این که اصلا نظامات اجتماعى باید طورى باشد که در مقابل قانون، قوى و ضعیفى وجود نداشته باشد. (68)
علامهى شهید در جاى دیگر، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصلهى طبقاتى را هدف حکومت على (ع) ذکر مىکند.
على (ع) از آن جهت خلافت را به عهده گرفت که جامعه به ظالم و مظلوم و مرفه و محروم تقسیم شده بود. (69)
4.قانون گرایى: «و تقام المعطلة من حدودک» ، مراد از اجراى حدود تعطیل شده، احیاى مطلق قوانین الهى اعم از جزایى و غیر است.حضرت در این فراز اشاره به بعضى مسامحه کارىهاى خلفاى پیشین مىکند که بعضا روى حسابهاى شخصى از اجراى حدود و احکام شریعت جلوگیرى مىکردند.
حضرت همهى مردم را در مقابل «قانون» الهى یکسان مىبیند.و از هر کس و از هر گروه و صاحب منصبى جرم و خلافى صادر شود بدون هیچگونه ملاحظه کارىهاى سیاسى، اجتماعى، فامیلى و آشنایى او را به پاى محکمه کشانده و تاوان خلافش را مىدهد. (70)
حضرت در مقام عمل خود به این اصل مهم پاى بند بود و همانطورى که تاریخ ضبط کرده است، آنحضرت برخوردهایى با بستگان نزدیک خود مثل ابن عقیل برادرش، ابن عباس دانشمند معروف و معتمدش و دیگر نمایندگان خود داشته است.
حقوق مردم در حکومت اسلامى
پیشتر بیان شد که حکومتهایى که در مغرب زمین به نام دین یا با اتکاى به آن حکومتکردند، نوعا سر از استبداد در آورده و حقوق مردم را به بهانههاى مختلف نادیده انگاشتند.اما آیین مقدس اسلام اهتمام و عنایت خاصى به حقوق مردم در مقابل حکومت داشته است.و چهارده سده پیش مردم خود را ـ که مردمى قبیلهاى و به دور از تمدن و دموکراسى بودند ـ صاحبان حقوق متعدد اجتماعى و سیاسى و طبیعى بر شمرده و حاکمان را ملزم به رعایت آن نمود.اینجا به تبیین برخى از این حقوق از منظر متکلم شهید مىپردازیم.
1.حاکم وکیل و امین مردم: شهید سعید با اختصاص یک فصل از کتاب نفیس «سیرى در نهج البلاغه» به حقوق مردم در مقابل حاکم، تحت عنوان «اعتراف به حقوق مردم» ابتدا به تبیین نوع رابطهى حاکم و مردم در فلسفههاى مختلف مىپردازد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
بعثت و اهداف آن
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهی، فساد و تباهی است. و سزاوار منت گذاری خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است. بحث درباره آن گسترده ، عمیق و از زوایی مختلف قابل بررسی است. در این نوشتار به مباحثی از جمله آغاز بعثت، نخستین آیات نازل شده، منت گذاری خدا برای بعثت و فلسفه و اهداف بعثت می پردازیم.
آغاز بعثت
سرآغاز تاریخ اسلام از روزی شروع مىشود که پیامبراسلام صلی الله علیه و آله در خلوت محبوب، در دل غاری که در دامن کوهی در شمال مکه بود، صدایی شنید:
«یا محمد اقرا» ; ی محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: ی محمد!
«اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.» (علق/آیات5-1)
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید. همان که انسان را از خون بستهی خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد. (1)
جبرئیل به حضرت محمد (ص) فرمود:
«ارسلنی الله الیک لیتخذک رسولا» (2)
خداوند مرا به سوی تو فرستاده است، تا تو را پیامبر این امت قرار دهم.
حضرت محمد (ص) هرساله مدتی به کوه «حرا» (3) مىرفت و به عبادت و راز و نیاز و تفکر مىپرداخت تا این که روزی فرشتهی به او گفت: ی محمد! بخوان! محمد (ص) گفت: چه بخوانم؟ فرشته آیات آغازین سوره علق را بر وی قرائت کرد و پیامبر (ص) نیز آنها را خواند. (4)
آغاز بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله چه زمانی است؟ دیدگاه معروف و مورد اتفاق شیعه امامیه، 27 رجب است. اما در میان دانشمندان اهلسنت، در زمان دقیق آن اختلاف زیادی است. برخی از اهل سنت مبعث را در رمضان و برخی دیگر در ربیع الاول دانستهاند. در مورد روز مبعث نظرهی متفاوتی ارائه شده است:
الف) 17 رمضان: طبری در تاریخ الرسل و الملوک و ابن سعد در طبقات الکبری (5) به این قول اشاره نمودهاند.
ب) 18 رمضان: ابن اثیر در الکامل فی التاریخ (6) این دیدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زید جرمی - از محدثان اهل سنت - نسبت داده و طبری (7) نیز بدان اشاره نموده است.
ج) 19 رمضان: ابن اثیر به این دیدگاه نیز اشاره نموده است. (8)
د) 20 رمضان: یعقوبی در تاریخ خود روایت کرده است که ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پیامبر (ص) مبعوث شد. (9)
نخستین آیات
هماهنگی آغاز بعثت با نازل شدن نخستین آیات قرآن کریم، باعث شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنی و حدیث به بررسی و تعیین نخستین آیات نازل شده برپیامبر (ص) بپردازند. دیدگاههایی در این باره وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- پنج آیه نخست سوره علق.
2- سوره فاتحة الکتاب. (10)
3- سوره مدثر. (11)
دیدگاه نخست پرطرفدارترین دیدگاه در میان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنی و حدیث می باشد. از میان مورخان; مسعودی (12) ، ابنهشام (13) ، ابناثیر (14) ، طبری (15) ، و یعقوبی در کتابهی خود و از میان مفسران شیعه، صاحبان تفاسیر: تبیان، مجمع البیان، المیزان، نمونه و از میان مفسران اهلسنت; صاحبان تفاسیر: طبری (که حدود یازده روایت در این باره ذکر مىکند.) ، درالمنثور، انوارالتنزیل و اسرارالتاویل (معروف به تفسیر بیضاوی) و تفسیرالقرآن العظیم جزو طرفداران این نظریه هستند.
از میان کتابهی علوم قرآنی مىتوان به «الاتقان (16) » ، «التمهید فىعلوم القرآن (197) » ، «البرهان (18) » ، و... اشاره نمود.
براساس روایات رسیده از امامان معصوم علیهم السلام آیات آغازین سوره علق را نخستین آیات نازل شده در غار حرا مىدانند. امام صادق علیه السلام مىفرماید: «اول ما نزل علی رسول الله صلی الله علیه و آله بسم الله الرحمن الرحیم، اقرا باسم ربک...» (19) ; نخستین آیاتی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، «...اقرا باسم ربک...» بود.
امام هادی علیه السلام نیز فرمود: جبرئیل به محمد صلی الله علیه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربک الذی خلق.» (20)
طبری (21) از علمی اهل سنت در تفسیر خود، 11 روایت و سیوطی (22) 15 روایت نقل مىکند، مبنی براین که در آغاز بعثت نخستین آیات سوره علق بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.
طرفداران دیدگاه دوم اندک است. صریحترین کسی که در این زمینه سخن گفته، «زمخشرى» در تفسیر «کشاف» (23) است.
دیدگاه سوم روایتی است که از جابر (24) نقل شده است. اگرچه هرکدام از این دو دیدگاه ممکن است طرفداران اندکی نیز داشته باشند، اما در برابر سیل نظریات مورخان ، مفسران و دانشمندان علوم قرآنی و نیز روایات فراوانی که به برخی از آنها اشاره شد و نیز ادعی اجماع امت مسلمان را به سادگی نمىتوان رها کرد و از کنار آن گذشت.
بعثت و منت
در نفس انسان نیازها و غرایز گوناگونی قرار داده شده است که همگی طالب ارضا و هدایت صحیح هستند. خداوند متعال بری هدایت انسان، بهترین ابزار را در اختیار او قرار داده و امکانات متعددی به او عطا کرده است، تا هم بتواند نیروی خود را صرف ارضی نفسانیات کند و هم با امکانات و نیروی داده شده، بر خواهشهی نفسانی غلبه کند و کششهی درونی را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نیز در اختیار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمایز کند; یکی در درون انسان که عقل است و دیگری پیامبران الهی که این راهنما از طریق وحی بری انسان فرستاده مىشود تا تمام رفتارها را به انسان بیاموزد و حدود و مقررات آن را نیز روشن نماید، چون عقل داری خطا و نقصان است. برترین هادی، آن است که داری مقام عصمت و مرتبط با وحی باشد، تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت بزرگ ترین نعمت خداوند بربشراست و جا دارد که خداوند براین نعمت منت گذارد و این احسان و نیکویی را به رخ آنان بکشد، چنان که مىفرماید:
«لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (آل عمران/ 164)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید)، هنگامی که درمیان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را برآنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
خداوند در آیه فوق به خاطر بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله برمؤمنان منت مىنهد و این نعمت بزرگ و معنوی را به رخ آنان مىکشد.
ممکن است کسی تصور کند که منت گذاری، کار صحیحی نیست، چرا خداوند در این جا منت مىگذارد؟ مگر بعثت چه ویژگی هایی دارد و هدف از آن چیست؟
واژه منت از «من» به معنی چیزی است که با آن وزن مىکنند (سنگ کیلو) . و نیز به معنی نعمت سنگین و باعظمت نیز به کار مىرود. بنابراین هر نعمت سنگین و گرانبهایی را منت گویند. کاربرد این واژه دو گونه است: قولی و فعلی (25) .
اگر کسی عملا نعمت بزرگی به دیگری بدهد، این همان منت عملی است که بیشتر در مسائل تربیتی و هدایتی و معنوی کاربرد دارد و پسندیده و ارزنده است. که برخی گفتهاند: این منت مختص به خدی متعال است. اگر کسی کار کوچک خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ دیگری بکشد و آن را بزرگ جلوه دهد، کاری است بسیار زشت، که این از منتهی بشری است. در نتیجه، منتگذاری بربخشیدن نعمتهی بزرگ که از جمله آنها نعمت رسالت است، منتی زیباست و «من الله» یعنی انعم الله، خداوند نعمت بزرگی بخشید و در اختیار مؤمنان قرار داد. چنان که در جی دیگر خداوند به خاطر هدایت کردن انسانها به ایمان، بر آنها منت مىگذارد. «بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان».(حجرات/17 )
اگر مسلمانان به خاطر پذیرفتن اسلام، مشکلات و خسارتهی زیادی متحمل شدهاند، نباید فراموش کنند که خداوند بزرگ ترین نعمت را در اختیار آنها گذاشته و پیامبری مبعوث کرد تا انسانها را تربیت کند و از گمراهىها باز دارد. بنابراین هر اندازه بری حفظ این نعمت بزرگ تلاش و کوشش شود و هر بهایی پرداخته شود، بازهم ناچیز است. (26)
فلسفه و اهداف بعثت
پس از قرنها تحقیق و بررسی درباره مسائل دینی، هنوز پرده از اسرار بسیاری از آنها برداشته نشده است، که از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است،اگرچه از ظواهر آیات قرآن مىتوان استفاده کرد که بعثت پیامبران الهی، به ویژه پیامبراسلام صلی الله علیه و آله داری اهدافی مىباشد که بیان خواهد شد و تنها در آیه مورد بحث که خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهمترین آنها اشاره شده است:
«یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة»
1- تلاوت آیات الهی
«یتلوا» از واژه «تلاوت» به معنی پىدرپی آوردن، پیروی کردن و خواندن با نظم است، (27) که شامل پیروی کردن در حکم وخواندن منظم آیات الهی همراه باتدبر نیز مىشود، گویا تلاوت کننده از آیات پیروی کرده یا حروف و کلمات را در پی یکدیگر قرار داده است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با خواندن آیات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آنها را آماده تربیت مىنماید، که مقدمه تعلیم و تربیت است.
2- تربیت
یکی از مهمترین برنامههی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تربیت انسانهاست. تربیت به معنی فراهم کردن زمینهها و عوامل بری به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهی انسان در جهت مطلوب است. او باید زمینهها را بری انسانها آماده کند تا از نظر عملی بهترین رابطه را با خدی خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ایقاعات)، با قوانین و مقررات اجتماعی (حکومت و سیاسات)، با خانواده خود (حقوق خانوادگی) و با نفس خود (اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
نگاهی به اهداف و آثار ازدواج در قرآن
• مفهوم ازدواج
• اهداف و آثار ازدواج
1- حفظ انساب
2- برخورداری از سکون و آرامش
3- حفظ نوع بشر
4- داشتن فرزندان صالح
5- مودت و رحمت
6- ارضای غریزه جنسی
7- بازداشتن از گناه
8- توسعه رزق
یکی از بناهای پر اهمیت اجتماع، ازدواج و تشکیل خانواده است در این واحد اولیه اجتماعی سنگ بنای تعلیم و تربیت نهاده میشود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تکامل میرسد.
در این مقاله سعی شده است که با نگاهی اجمالی به اهداف و آثار ازدواج از نظر قرآن کریم به تبیین اهمیت این سنت حسنه پرداخته شود. مطلب را با هم از نظر میگذرانیم:
مفهوم ازدواج
ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویی است که بر اساس آن، برای مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقی و حقوقی پدید میآید که سرپیچی (از بسیاری) از آنها، عقوبت و کیفر در پی خواهد داشت.
در هر آیینی، ازدواج با قوانین و مقررات ویژهای صورت میگیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته است: «لکل قوم نکاح» از پیمان زناشویی در قرآن به «نکاح» نیز تعبیر شده، و به دو معنا به کار رفته است:
نیاز روح به کانون آرامش، با اهمیتتر از نیاز جنسی است. همسر شایسته در پیش آمدهای زندگی، راه وصول به آرامش و سعادت را نزدیک میکند
اهداف و آثار ازدواج
حکمتها و آثار مهمی بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آیاتی به آنها پرداخته است. در برخی موارد، هر چند زن و مرد با یکدیگر زندگی میکنند، اهدافی که باید در زندگی آنان حاکم باشد، از میان میرود و دو طرف بدون آن که بهرهای از زندگی مشترک ببرند، با یکدیگر زندگی میکنند برخی گفتهاند: هر جا نشانههای الفت و حکمتهای زوجیت چه در دنیا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجیت را به کار برده است.(روم/ 21 فرقان/74 زخرف/70 بقره/25 یس/56)
و هرگاه جای این نشانهها و حکمتها را بغض و خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یکدیگر پر میکند، قرآن از کلمه «امرأه» استفاده کرده است (یوسف/30 تحریم/10و 11).
همچنین آن جا که حکمت زوجیت (بقای نسل انسان) از میان برداشته میشود، باز قرآن واژه «امرأه» را به کار برده است (ذاریات/25 مریم /4 و 5 آل عمران/40).
بدین سبب دوباره وقتی این حکمت سر برمیآورد و ثمره زوجیت به بار مینشیند، باز قرآن تعبیر را عوض کرده کلمه «زوج» را به کار میبرد. در آیه 40 آل عمران، زکریا به خدا خطاب میکند که همسرم نازا است: «و امرأتی عاقر»؛ ولی وقتی دعای او اجابت میشود، قرآن میفرماید: «و اصلحنا له زوجه».
1- حفظ انساب:
ازدواج و رعایت مقررات آن، نسب را حفظ میکند. در اسلام، حفظ نسب، پایه احکام و حقوق فراوانی است. بعضی از احکام فقهی، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر یا بر شناخت نسبتهای فامیلی دیگر، مبتنی است. تبعیت فرزند از پدر و مادر در کفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگی و حریت، ربابین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضای نمازهای میت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، ولایت پدر و جد، حقوق طرفینی مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدین و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقی مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگری، بر حفظ انساب متوقف است. و از این جا به اهمیت ازدواج و مراعات حدود آن نیز پی میبریم. حفظ نسب، حکمت عده زن بین دو ازدواج شمرده شده است. انتظار زن برای ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز (بقره/ 234)، عده زن به مدت سه دوره پاکی پس از طلاق (بقره/ 228) و انتظار زن باردار برای ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل (طلاق/4) همه این مقررات گویای اهمیت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/ 24)، و حرمت زنا (اسراء/32) نیز برپایه حکمت حفظ نسب قرار داده شده است.
2- برخورداری از سکون و آرامش:
نیاز روح به کانون آرامش، با اهمیتتر از نیاز جنسی است. همسر شایسته در پیش آمدهای زندگی، راه وصول به آرامش و سعادت را نزدیک میکند: «و من ایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزوجا لتسکنوا الیها...»، «...و جعل منها زوجها لیسکن الیها...»
برخی مفسران، مقصود از لباس را در آیه 187 بقره، سکون و آرامش دانستهاند؛ همان گونه که خدا شب را لباس (مایه آرامش و سکون) دانسته: «و جعلنا الیل لباس لکم و انتم لباس لهن» نیز به سکون و آرامشی که با همسر حاصل میشود، اشاره خواهد داشت.
یکی از بناهای پر اهمیت اجتماع، ازدواج و تشکیل خانواده است در این واحد اولیه اجتماعی سنگ بنای تعلیم و تربیت نهاده میشود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تکامل میرسد
3- حفظ نوع بشر:
طبق بیان قرآن، ازدواج وسیلهای برای تولید و بقای نسل در انسان و حیوان است: «... جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذروکم فیه...»
گرچه جمله «یذروکم فیه» تکثیر نسل انسان را بیان داشته است، در این جهت، میان انسان و چهارپایان و گیاهان فرقی نیست. در جای دیگری میفرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را نیز از او خلق کرد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت: «... و بث منهما رجالاً کثیرا و نساء...».
در آیه 72 نحل میفرماید: از همسرانتان برای شما فرزندان و نوهها قرار داد «... و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده». قرآن، بقای نسل انسان و اجتماع مدنی را به ازدواج منوط میداند و روی آوردن به زنا و لواط را نابود کننده راه بقای نسل میشمارد: «و لا تقربوا الزنی انه کان فاحشه و ساء سبیلا»، «ائنکم لتأتون الرجال و تقطعون السبیل»؛ زیرا با رواج راههای نامشروع، رغبت به نکاح کم میشود؛ جاذبهاش از بین رفته، فقط بار تامین مسکن و نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقی میماند. در نتیجه، آسانترین راههای اشباع غرایز که نامشروع است، رایج میشود و هدف بقای نسل، رنگ میبازد.
4- داشتن فرزندان صالح:
یکی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین میشود؛ زیرا اصل تولید و تکثیر، از راههای غیر مشروع نیز ممکن است؛ ولی در سایه ازدواج، نسلی دارای اصل و نسب پدید میآید. قرآن در آیاتی، فرزند را زینت زندگی دنیا شمرده که بیانگر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر یا مادر و فرزند است «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا». داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبیرهای گوناگونی در قرآن آمده است. در آیه 223 بقره از این که میگوید: «نساوکم حرث لکم فاتوا حرثکم انی شئتم...»، یادآور میشود که بکوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته که به حال دین و دنیای شما مفید باشد، اثر نیکی برای خود از پیش بفرستید. «... و قدموا لانفسکم...». در آیه 187 بقره پس از آن که از آمیزش با همسر سخن به میان آمده است، میفرماید: «... و ابتغوا ما کتب الله لکم...» که به نظر بسیاری مقصود، طلب فرزند است. در موارد متعددی از قرآن، خداوند برای داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آیه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل میکند که عرضه میدارند اگر فرزند صالح نصیبشان شود، شکرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن اتیتنا صالحا لنکونن من الشکرین...». در چند جا، درخواست حضرت زکریا (ع) مطرح شده است که از خداوند، فرزندی که لیاقت جانشینی او را داشته: «... فهب لی من لدنک ولیا»، و مورد رضایت پروردگار باشد: «... و اجعله رب رضیا» را خواسته است. در سوره آل عمران، پس از مشاهده شایستگیهای مریم (ع) پروردگارش را میخواند: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهای نیز به من عطا فرما: «... هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء».
5- مودت و رحمت:
از دیگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بینکم موده و رحمه...» آن چه در آغاز زندگی مشترک بین زن و شوهر، یگانگی برقرار میکند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر میشود، مودت است؛ ولی پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانی، رحمت جای مودت را پر میکند. رحمت و مودت به تعبیر قرآن، دو نشانه الهی و ضامن به پا ماندن بنای زندگی و تداوم وحدت است؛ البته رحمت در همان آغاز زندگی نیز در زندگی نقش دارد. گاهی زحمات و خدمات بلاعوض و ایثارگرانه بدون هیچ گونه چشم داشتی حتی گاهی با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سر میزند. در اینجا برای حفظ نظام خانوایکی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین میشود؛ دگی، مودت رنگ میبازد؛ ولی رحمت جایگزین آن میشود.
یکی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین میشود؛
6- ارضای غریزه جنسی: