لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
انسان اولیه چگونه می شمرد؟
در آغاز، انسان اولیه برای نشان دادن عدد مورد نظر خود از زبان اشاره استفاده می کرد. شاید به ببری که کشته بود یا به سر نیزة همسایه اش اشاره می کرد. یا شاید از انگشتانش برای نشان دادن عدد استفاده می کرد. سه انگشت دست معنی» سه« می داد، خواه سه نیزه یا سه ببر دندان دشنه ای، یا سه غار یا سه سر نیزه.
می دانیم که در زندگی روزمره» عدد« کلمه یا نشانه ای است که بر مقدار و تعداد معینی دلالت می کند.اما لازم نیست آنچه را که ما درباره اش گفتگو می کنیم، مشخص کند. مثلاَ» سه« یا» 3« می تواند یه معنی سه هواپیما، سه قلم یا سه کتاب باشد.
در ابتدا، انسان اولیه می توانست تا دو بشمارد.امروزه هنوز در جهان، قبایلی ابتدایی مانند بومیان بدوی استرالیا» ابورجین« ها وجود دارند که فقط سه عدد می شناسند:یک،دو و بسیار. اگر یک نفراز این قبیله سه عدد بومرانگ(*) یا بیشتر داشته باشد، برای شمارش آن فقط عد بسیار را به کار می برد. البته بیشتر انسانهای اولیه تا ده، یعنی مجموع تعداد انگشتان دستان می شمردند. بعضی فقط تا 20 یعنی مجموع تعداد انگشتان دست و پایشان می شمردند.
هنگامی که با انگشتان دست شماره می کردند، تفاوتی نمی کند که از انگشت کوچک دست یا از انگشت شست شروع کنید. اما بین برخی از اقوام برای این کار قاعده هایی وجود داشت. مثلاَ» زونی« ها (قبیله ای از سرخپوستان آمریکای شمالی) شمردن را از انگشت کوچک دست چپ شروع می کردند.یا سرخپوستان اتوماک آمریکای جنوبی شمردن را با انگشت شست آغاز می کردند.
آدمی چون متمدن تر شد، از ترکه چوب، ریگ و گوش ماهی برای نمایش اعداد استفاده می کرد.آنها سه ترکه یا ریگ را در کنار هم ردیف می کردند که معنی»سه«را برساند. عده ای باایجاد شیار هایی بر روی چوب یا گره هایی که به یک طناب می زدند منظورشان را از عددی که می خواستند بیان کنند
می رسانیدند. به این ترتیب همیشه چوبخط یا طناب حساب را با خودشان همراه داشتند یا آن را جایی حفظ می کردند.
انسان از چه وقتی ارقام عددی را به کار برد؟
تا آنجا که بر ما معلوم است در حدود 3000 سال پیش از میلاد، مصریان قدیم و مردمان بین النهرین (سرزمین بین دجله و فرات در عراق امروز) علاماتی برای نوشتن اعداد داشتند. این مردمان با آنکه بسیار دور از هم می زیستند،هر یک مستقلاَ موفق به اختراع یک رشته از ارقام شدند. ارقام سادة آنها چون 1،2و3 المثنای چوب و چوبخط انسانهای نخستین بود. جالب اینجاست که در بسیاری از دستگاههای ارقام که در سراسر جهان کشف شده است رقم 1 به شکل یک خط کوتاه (مانند یک چوب)یا به شکل یک نقطه (مانند ریگ) نوشته می شد.
مردم باستان اعداد را چگونه می نوشتند؟
مصریان باستان ارقام را روی پاپیروس می نوشتند. پاپیروس نوعی کاغذ بود که از نی نیزارهای کناره رود نیل تهیه می شد، یا آنها را روی کوزه ها نقش می کردند یا بر دیوارهای معبدها و هرمهایشان می کندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
انسان از مرگ تا برزخ
پیشگفتار
این مقاله درباره دوره اى بحث مى کند که ابتدایش مرگ و انتهایش دمیده شدن در صور و به پایان رسیدن عالم دنیاست . همان روزى که خورشید و ماه ، ستارگان و کهکشان ها، زمین و آسمان ، کوه و دریا، جن و انس و فرشتگان همه باید نداى حق را ((لبیک )) گویند و به سوى او بشتابند
این دوره ، به خلاف دوره هاى قبل و بعد تاریک ترین ، مبهم ترین ، مخفى ترین ، پرحادثه ترین ، حساس ترین ، وحشتناک ترین ، خطرناک ترین و طولانى ترین دوران هاى سرگذشت انسان از مبداء تا معاد است
تا حال کسى نتوانسته است به روشنى بداند که آن جا، چه خبر است و چه واقع مى شود؟ تنها چیزى که انسان درباره برزخ و قیامت مى داند خبرهایى است که قرآن و روایات در اختیار او گذاشته است . آگاهى کامل از این خبرها هم هنگامى حاصل مى شود که انسان خود، به برزخ منتقل شود و حقیقت را از نزدیک لمس کند و بفهمد. هر کس براى این دوره دیدگاهى دارد که ما به چهار نظریه از آنها اشاره مى کنیم
عده اى دیدگاهشان آن است که این دوره ، رفتن به بیابان عدم و نابودى و پایان یافتن کار است و همه چیز به آن جا ختم مى شود
آنان مى گویند: در این دوره ، انسان رهسپار عدم مى گردد و به سوى نیستى مطلق پیش مى رود و پرونده او براى همیشه بسته مى شود
دیدگاه عده اى دیگر چنین است : این دوره ، دوره بازداشت و زندانى شدن و آمادگى پیدا کردن براى قیامت و داخل شدن در بهشت یا جهنم است
دیدگاه جمعى آن است که این دوره ، جستن از زندان و رها شدن از زنجیر مادیات و فرار کردن از قفس تن و فارغ شدن از غم و غصه و درد و رنج است
دیدگاه چهارم : اعتقاد کسانى است که این دوره را، دوره تربیت شدن و به کمال رسیدن و نقص هاى دینى خود را جبران کردن مى دانند و مى گویند: در عالم برزخ دین مؤ منان کامل شده و آنان ، تمام عیار وارد قیامت مى شوند
این کتاب در دو بخش تنظیم شده است یکى مرگ و دیگرى برزخ
در بخش برزخ در رابطه با سؤ ال قبر، فشار قبر، برطرف شدن عذاب قبر، عذاب برزخى مجرمان ، نپوسیدن بدن هاى بعضى در قبر، صحبت اموات ، پاداش برزخیان و بهشت و جهنم برزخى و ده ها مطالب جالب دیگر مى باشد
مرگ از اسرار است
مرگ یکى از اسرار خلقت است ، یکى از رازهاى حل نشده است که بشر هنوز نتوانسته به اصل آن پى ببرد، آگاهى از اسرار مرگ یکى از مشکلات علم به حساب مى آید، همان طور که اصل حیات و زندگى نیز از اسرار و رموز مى باشد
بشرى که هنوز از حقیقت ((حیات ،)) که هم اکنون ، در پرتو آن به لذت بردن و برخوردار شدن از شئون زندگى مشغول است ، اطلاع درستى ندارد، طبیعى است که از حقیقت ((مرگ )) که هنوز به آن نرسیده و طعم آن را نچشیده است اطلاع صحیحى نخواهد داشت
دنیا هنوز نتوانسته است به راز حیات و پیدایش موجود زنده پى ببرد؟ نتوانسته است بفهمد چگونه مى شود موجود زنده اى که ترکیبات بدن او (از قبیل آب ، خاک ، آهک و مواد معدنى دیگر) که به اندازه معینى است ، هنگامى که مرگش فرا مى رسد، بدون آن که از ترکیبات جسمانى او چیزى کم شود، از حرکت و جنبش باز مى ماند؟
در همین ((بدن )) که قرن ها است دانشمندان ، روى آن کار مى کنند و با وسایل و ابزار دقیق فنى به مطالعات و موشکافى هاى عمیق علمى پرداخته و در اعماق آن فرو رفته اند، با این حال به بسیارى از اسرار آن نتوانسته اند پى ببرند! رمز بسیارى از امراض و راه هاى علاج بر آنان مجهول مانده است
شاهد روشن آن ، پى گیرى هاى مداوم دانشمندان براى تحقیقات بیشتر طبى و توسعه تاءسیسات مربوط به تشریح بدن و علم وظائف الاعضاء است
آیا بشر با این جهل وسیعى که نسبت به ((بدن )) خود دارد چگونه مى تواند در مقام شناسایى حقیقت ((روح )) که غیر از ((بدن )) است و آفرینش آن ، آفرینش دیگر و طرز خلقت آن ، طرز مخصوصى است اظهار علم و اطلاع نماید؟ تا چه رسد به این که بخواهد درباره ((مرگ )) که یکى از آثارش جدایى ((روح )) از بدن است ، اظهار علم و اطلاع کند
ما قسمت مهمى از عمر خود را در خواب به سر مى بریم و هنوز حقیقت آن را نفهمیده ایم ، نمى دانیم چگونه به خواب مى رویم و چگونه خواب مى بینیم . بسا در عالم خواب با صحنه هاى سرورانگیز و یا هراس ناک روبه رو مى شویم . احیانا حوادثى را که هنوز واقع نشده و در آینده واقع خواهد شد در خواب مى بینیم !؟ سپس به همانگونه که در خواب دیده ایم در بیدارى مشاهده مى نمائیم و با خود مى اندیشیم ، راستى حقیقت ((خواب )) چیست ؟ ((خواب دیدن )) یعنى چه ؟ انسان چگونه در خواب از وقایع آینده عمرش باخبر مى شود و آن چه را هنوز واقع نشده است در خواب مى بیند؟
هنگامى که از درک حقیقت خواب ناتوانیم چگونه مى توانیم از مرگى که در مدت عمر فقط یک مرتبه به سراغمان مى آید اطلاع صحیحى داشته باشیم ؟
این ها مسائل مبهم و پیچیده اى است که متفکرترین مغزها و کاوش گران علمى نیز از یافتن جواب قاطع و محکم آن ها ناتوانند
مرگ قانونى عمومى
آن طور که از آیات قرآن و روایات معصوم علیهم السلام به دست مى آید و در طول تاریخ عالم خلقت تجربه شده است ، مرگ قانونى عمومى است ، سرنوشتى که براى همه انسان ها، همه موجودات زنده و بلکه همه موجودات غیر زنده حتمى و ثابت است . قرآن در این رابطه مى فرماید
کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون (1
هر انسانى مرگ را مى چشد، سپس به سوى ما باز مى گردید
آیه به قانونى اشاره مى کند که بر تمام موجودات زنده جهان حاکم است . مى گوید: تمام زندگان ، خواه ناخواه روزى مرگ را خواهند چشید
اگر چه بسیارى از مردم مایل اند، فناپذیرى خود را فراموش کنند. ولى این واقعیتى است که اگر ما آن را فراموش کنیم هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حیات و زندگى این جهان ، بالاخره پایانى دارد، روزى مى رسد که مرگ به سراغ هر کسى خواهد آمد و ناچار از این جهان رخت برخواهد بست
این جهان ، سراى جاویدانى براى هیچ کس نیست ، بعضى زودتر و بعضى دیرتر باید بروند، فراق دوستان ، فرزندان و خویشان به هر حال تحقق مى یابد
که هر نفس کو آمد حیات
چشد شربت نیستى و ممات
دو روزى چو از زندگانى گذشت
به سوى خدا باز خواهید گشت
اصولا انسان در هر چیز شک و تردید کند، در مرگ نمى تواند تردید نماید. تمام اهل آسمان ها و زمین مى میرند، همه موجودات زنده در کام مرگ فرو مى روند، همه مخلوقات بدون استثنا اجل و سرآمدى دارند که لحظه اى در آن تاءخیر نیست ، ادعاى خلود و جاودانگى مردم درباره یکدیگر یا رهبران خود تعارف هاى بى محتوایى بیش نیست ، کدام خلود؟ کدام جاودانگى ؟ در حالى که همه انبیاء این راه را پیموده اند و همگى بدون استثنا از این گذرگاه گذشتند
در حدیثى آمده است : وقتى آیه شریفه کل من علیها فان (2) ((تمام کسانى که بر روى زمین هستند فانى مى شوند)) نازل شد ملائکه گفتند
فرمان مرگ اهل زمین صادر شد
هر آن کس که روى زمین پا به جاست
سرانجام او نیستى و فناست
و هنگامى که آیه ععع کل نفس ذائقة الموت (3) ((هر انسانى مرگ را مى چشد)). نازل گشت ، فرشتگان گفتند: ((فرمان مرگ ما نیز صادر شد!))(4
و راجع به مرگ عمومى تمام موجودات جهان مى فرماید
کل شى ء هالک الا وجهه (5
همه چیز این جهان فانى و نابود مى شود جز ذات پاک و بى همتاى او
این آیات ، هشدارى به همه انسانها در طول تاریخ است ، که از این سرنوشت و قانون عمومى و قطعى غافل نشوند. دائما به فکر مرگ باشند که غفلت از آن ، خطراتى براى دین و دنیا و آخرت انسان به بار مى آورد
باید این را بدانیم که مرگ نعمتى از جانب خدا و سرنوشتى حتمى است که براى همه نوشته شده و خوب هم نوشته است . در این باره چنین باید گفت
این سخن باید به آب زر(6) نوشت
گر رود سر (7) بر نگردد سرنوشت
سر نوشت ما به دست خود نوشت
خوشنویس است او نخواهد بد نوشت
مرگ شکننده لذت ها
به یاد مرگ و سراى بعد از آن (عالم برزخ و قیامت ) بودن ، بهترین موعظه و سازنده ترین اندرز براى هر انسان است و توجه داشتن به آن ، اثر عمیقى در شکستن شهوات و پایان دادن به آرزوهاى دور و زدودن زنگار از آئینه دل دارد. غفلت نمودن از مرگ ، انسان را به پستى ، بى باکى ، بى دینى و بى غیرتى مى کشاند، قلب را مى میراند و او را از هر حیوانى گمراه تر و فرومایه تر مى کند
در روایات از معصوم علیهم السلام وارد شده : انسان زیرک و مؤ من کسانى است که دائما به یاد مرگ باشد و هیچ وقت از آن غفلت نکند. به چند روایت توجه کنیم
از حضرت رسول صلى الله علیه و آله سئوال کردند: زیرک ترین مؤ منان چه کسانى هستند؟ فرمود: کسى که بیشتر به یاد مرگ بوده و خود را براى آن آماده کند.(8
نیز از آن حضرت سئوال کردند: زاهدترین مردم کیست ؟ فرمود: کسى که قبر و عذاب هاى آن را از یاد نبرد، فریب زینت هاى دنیا را نخورد، سراى جاودان را بر این دنیاى زودگذر برگزیند، فردا را از عمر خود حساب نکند و خود را آماده مرگ نماید.(9
هم چنین فرمود: زیاد به فکر نابودکننده لذت ها باشید. عرض شد: یا رسول الله ! آن چیست ؟ در پاسخ فرمود: مرگ است . آن کسى که به حقیقت ، از مرگ یاد مى کند در وسعت و گشایش زندگى باشد، غرورش برطرف شود، دنیا بروى تنگ گردد، اگر در مضیقه و سختى باشد با یاد مرگ ، از فشار فکرى رهایى یابد و دنیا در نظرش وسیع و گسترده شود
از امام صادق علیه السلام در این باره نقل شده : به یاد مرگ بودن ، خواهش ها و هوس هاى نفسانى و شهوتهاى سرکش را در درون آدمى ، مى میراند و ریشه هاى غفلت را از دل مى کند، قلب و دل را به وعده هاى الهى نیرو مى بخشد، طبع و خوى بندگى را در نهاد انسان نرمى مى دهد و لطافت مى آفریند، نشانه هاى هواپرستى و رنگ و رنگارهاى دل باختگى به دنیا را در هم مى شکند، شعله هاى حرص و طمع را خاموش مى کند، دنیا را در نظر انسان پست و کوچک مى گرداند. این است معنى سخن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله که فرمود: ((یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است .))(10
به فکر مرگ بودن ، انسان را از گناه باز مى دارد، او را به سوى کارهاى نیک فرا مى خواند، ایمان را در دل مى آفریند، به زندگى و حیات انسان معنى و جهت مى دهد
خیر و خوشبختى براى آن کسى است که ملائکه هنگام آمدن مرگ او را تکریم و احترام کنند و به شایستگى بدرقه نمایند
خداوند متعال ، ((مرگ )) و حیات را در چند جاى قرآن فقط به خود نسبت مى دهد. در یک جاى آن فرموده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سؤال
بسیارى از افراد مخصوصاً طبقه جوان از یکدیگر سؤال مى کنند، راز آفرینش انسان چیست و هدف از خلقت او چه بوده است؟
تو گویى این پرسش در زوایاى روان اکثریّت این نسل لانه گزیده و آنها را براى حل و گشودن راز آفرینش انسان تحریک مى کند و در پیش خود مى گویند: خدایى که غنى و بى نیاز، نامحدود و نامتناهى است و به چیزى حتّى آفریدن موجودى نیاز ندارد، چرا انسان را آفریده و چه نیازى به خلقت او داشت؟
اگر گفته شود که در خلقت انسان هدفى در نظر گرفته نشده است، در این صورت باید گفت که آفرینش او لغو و بى هدف بوده است و ساحت پاک آفریدگار جهان از این نسبت پیراسته مى باشد و اگر تصوّر شود که خداوند او را براى هدف و مقصدى آفریده است، لازمه این سخن این است که آفریدگار جهان براى رفع نیازى دست به آفرینش او زده است در صورتى که خداوند از هر نوع احتیاج و نیاز مبّرا و منزّه مى باشد!
پاسخ
گشودن این راز و پاسخ اساسى و روشن به این سؤال در گرو بیان دو مطلب است که هر کدام نقش مهمّى در حلّ سؤال دارند:
1- در درجه نخست باید توجّه نمود که این سؤال وقتى به صورت یک عقده «لاینحل» در مى آید که دایره هستى را به جهان مادّه منحصر نموده و وجود هستى را در نظامات مادّى و پدیده هاى طبیعى محصور سازیم و مرگ را پایان زندگى بشر دانسته و عالمى به نام «رستاخیز» و سرایى به عنوان آخرت نپذیریم.
در این موقع این سؤال به صورت اشکال بغرنجى جلوه مى کند و انسان از خود سؤال مى کند: راز آفرینش انسان چیست؟
چرا انسان به این جهان گام مى نهد و پس از چند سال زندگى - آن هم غالباً توأم با مرارت و تلخى، شکست و ناکامى - طومار عمر او پیچیده مى گردد و پرونده زندگى او بسته مى شود «از کجا آمد و براى چه آمد!» و هدف از غوغاى زندگى چند روزه و فلسفه این زندگى موقّت چیست و چرا آدمیزاد به این جهان گام مى نهد! و پس از صرف مقدارى آب و غذا نفس هاى او به شماره مى افتد و قلب او از ضربان باز مى ایستد و زیر خروارها خاک مى رود و مى پوسد و به صورت خشت و گل در مى آید، تو گویى از اصل خبرى نبود و آدمیزادى گام به این پهنه ننهاده بود!
به راستى مکتب «ماتریالیسم» برابر این پرسش عاجز و ناتوان است، زیرا جهان هستى را در مادّه و پدیده هاى مادّى محصور ساخته است و به خداوند و جهان دیگر اعتقاد ندارد و در این صورت هرچه در چهار دیوارى جهان مادّه به گردش مى پردازد و هرچه در قیافه پدیده هاى مادّى خیره مى شود تا در این محیط براى آفرینش آنها مخصوصاً انسان هدفى جستجو کند، جز با حیرت و بهت و سرگردانى و احیاناً سلب و نفى، با چیزى روبه رو نمى گردد.
ولى کسانى که زندگى مادّى را براى انسان منزلى از منازل زندگى بشر مى دانند و به دنبال این جهان، به سراى دیگرى معتقد و عقیده مندند که این جهان مقدّمه جهان دیگر است و مرگ براى بشر پایان نیست، بلکه روزنه اى است به جهان دیگر و پلى است براى نیل به ابدیّت، در مکتب این افراد پاسخ به این سؤال سهل و آسان است و اگر هدف از آفرینش انسان را در سیماى او در این جهان نتوانستند بخوانند، حتماً باید هدف از خلقت او را در جهان دیگر و در زندگى ابدى او، جستجو بنمایند و بگویند که هدف از خلقت انسان در این جهان، آماده کردن او براى یک زندگى ابدى و جاودانى است که خود هدف و مطلوب نهایى مى باشد.
2- مطلب دیگرى که باید به آن توجّه نمود و در حقیقت پایه دوّمى براى حلّ سؤال محسوب مى شود این است:
هر انسان عاقل و خردمندى که کارى را انجام مى دهد، براى هدفى است که به آن نیاز دارد چون انسان موجودى است سراپا نیاز و احتیاج، طبعاً براى تکامل و رفع نیازمندى هاى خود دست به کار و فعّالیّت مى زند، مثلا غذا مى خورد، آب مى آشامد، لباس مى پوشد، تحصیل مى کند، براى این که گوشه اى از نیازمندى هاى مادّى و معنوى خود را بر طرف سازد.
حتّى کارهاى خیر و نیکى که انجام مى دهد، مثلا از درماندگان دستگیرى مى کند و در راه امور آموزش و پرورش فرزندان خود مبالغى خرج مى کند، بیمارستان بزرگى مى سازد، همگى به خاطر رفع نیازى است که از درون احساس مى کند و انگیزه او در اجراى این برنامه هاى عام المنفعه، یا نیل به پاداش هاى دنیوى و اخروى است که پیامبران آسمانى از آنها خبر داده اند و یا رفع درد و رنجى است که مشاهده منظره وضع رقّت بار مستمندان به او دست مى دهد و براى رفع این الم روحى و «آرامش وجدان» خود قسمتى از سرمایه خویش را در این راه به کار مى اندازد و یا هدف کسب نام و افتخار است که آن را مایه تکامل خود مى اندیشد.
کوتاه سخن این که: معمولا انسان هر کارى را انجام مى دهد به خاطر نفع خویش و یا به خاطر دفع زیانى است که در ترک این کار احساس مى کند و در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
انسان و داروها
بیماری و دارو
کشف داروهای جدید و مراحلی که از کشف تا عرضه آنها به بازاردارویی طی میشود، موضوع جالبی است. امروزه آگاهی دقیق از ساز و کار بیماریها برایدستیابی به داروهای جدید امری ضروری محسوب میشود. در واقع میتوان گفت که هربیماری حاصل به هم خوردن نظم طبیعی یکی از چرخههای فعالیت بدن است، بنابراین بادانستن اینکه کدام چرخه بدن از نظم طبیعی خود خارج شده است، میتوان دارویی را بهکار برد که دوباره آن را به حالت اولیه باز گرداند.
منشاء داروها
بطور کلی داروها از نظر منشاء به سه گروه طبیعی، نیمه صناعیو صناعی تقسیم میشوند.
داروهای طبیعی
داروهای طبیعی داروهایی هستند که از منابع طبیعی به دستمیآیند. اینگونه فرآوردهها یا به صورت خام مصرف میشوند، مثل عصاره گیاه آلوئهبرای درمان بیماریهای پوستی یا جگر برای درمان بیماریهای شب کوری و یا شامل موادشیمیایی خاصی هستند که از فرآورده خام طبیعی استخراج و سپس به عنوان دارو مصرفمیشوند، مثلمورفینکه از تریاک استخراج میشود وانسولینکه از لوزالمعده گاو یا خوک به دست میآید. در مورد این گروه از داروها، برای کشفداروی جدید به سراغ طب سنتی کشورهای مختلف میروند. درطب سنتی، خواص گیاهان و فرآوردههای مختلفجانوری شرح داده شده است. دانشمندان با روشهای علمی به بررسی آزمایشگاهی خواص ذکرشده در مواد خام میپردازند. این بررسیها ممکن است در شرایط خارج از بدن موجوداتزنده (مثل بررسی اثرات ضد میکروبی در محیط های کشت) یا در شرایط داخل بدن (شاملبررسی اثر پس از کاربرد در جانوران آزمایشگاهی) انجام شوند. در صورتی که فرآوردهخام، موثر تشخیص داده شود، به روشهای گوناگون ترکیبات مختلف موجود در آن را تفکیک وتخلیص میکنند و سپس میکوشند تا ساختار شیمیایی این ترکیبات خالص شده را (که بهدست آوردن مقادیر ناچیزی از آنها اغلب مستلزم ساعتها کار طاقت فرساست) شناساییکنند. برای این کار از روشهای مختلف دستگاهی نظیر تهیهطیفهای تشدید مغناطیسی هسته (NMR)، طیف جرمی (MS)، طیف فرابنفش (UV) و فراسرخ (IR)، اثر بر نور قطبیده (چرخش نوری)،کروماتوگرافی با عملکرد بالا (HPLC) و ... استفاده میشود. به این ترتیب با تلفیقمجموعه این مدارک که هر یک گوشهای از اطلاعات ضروری را برای تعیین ساختار شیمیاییماده فراهم میآورند و مقایسه آنها با ساختارهای شناخته شده، ساختار شیمیایی موادمورد نظر را شناسایی میکنند. در مرحله بعد مجدد آزمونهای بررسی اثرات دارویی بر هریک از ترکیبات خالص انجام میگیرد تا ترکیب موثر شناسایی و به عنوان ماده داروییعرضه گردد.
داروهای نیمه صناعی
داروهای نیمه صناعی با ایجاد تغییرات شیمیایی برداروهای طبیعی به دست میآیند. این تغییرات با هدف افزایش قدرت دارو، کاهش عوارضجانبی، بهبود خواص فیزیکی و شیمیایی و ... انجام میشوند. گاه داوری به دست آمده ازمنابع طبیعی دارای نقایصی است که با انجام تغییرات جزئی روی ساختار شیمیایی آنمیتوان نقص موجود را برطرف کرد. مثلاپنیسیلینحاصل از قارچ پنیسیلیوم دراسید معدهتخریب میشود و نمیتوان آن را بهصورت خوراکی مصرف کرد، ولی با انجام تغییراتی کوچک در گروههای جانبی هستهپنیسیلین، داروهای پادزیآموکسیسیلین،آمپیسیلینو پنیسیلین V بدست میآیند کهنسبت به محیط اسیدی معده مقاومند و از راه خوراکی به مصرف میرسند. برایدستیابی به داروهای جدید نیمه صناعی باید تغییراتی حساب شده و قاعدهمند روی ساختارشیمیایی ماده طبیعی ایجاد کرد و سپس نتیجه این تغییرات را روی اثر دارو بررسی نمود. اینگونه مطالعات منجر به کشف "رابطه ساختمان و اثر" در یک ماده دارویی میشود. دارویی که از طبیعت به دست میآید، در بدن اثرات مختلفی دارد. برای مثال مورفیننمونه جالبی از این مطلب است. این دارو دارای اثرات ضد درد، تسکین دهندهسرفه، ایجادیبوست، اعتیادآوری و ... میباشد. محققانمیکوشند تا با دستکاری در ساختار مورفین داروهایی تهیه کنند که هر یک از اثرات فوقرا به تنهایی و بدون دارا بودن خاصیت اعتیاد آوری دارا باشند. در راستای این کوششهاداروهایبوپرنورفینبا اثر ضد درد عالی و اعتیادآوریاندک،دکسترومتورفانبا اثر ضد سرفه و بدون اثر ضددرد و اعتیاد آوری ودیفنوکسیلاتبا اثر ضد اسهال، بدون اثر ضدسرفه و اعتیاد آوری خیلی جزئی ساخته شدهاند.
داروهای صناعی
با پیشرفتعلمشیمی، به ویژه دانش شیمی آلی وپیدایش روشهای گوناگون سنتز مواد، هم اکنونمیلیونها ترکیب شیمیایی ساخته شده وجود دارند و بدون اغراق همه روزه دهها ترکیبجدید دیگر نیز ساخته میشوند. از میان این ترکیبات بطور تصادفی یا آگاهانه، موادیکه دارای اثرات درمانی هستند، انتخاب میشوند. این گونه داروها را که به طریقهشیمیایی سنترشدهاند، داروهای صناعی مینامند. برای مثال دانشمندی به نام دوما کهبه مطالعه روی رنگها مشغول بود، متوجه شد که گروهی از موشهای آزمایشگاهی که به طوراتفاقی نوعی رنگ قرمز به نام پرونتوسیل را خورده بودند، در برابر عفونت مقاومتیافتهاند. با بررسی بیشتر خاصیت ضد باکتریایی رنگ فوق مشخص گردید و بر اساس آنگروهی از داروهای ضد باکتری به نام سولفونامیدها ساخته و عرضه شدند که از آن میانمیتوان به پادزیهای معروفی چونکوتریموکسازولوسولفاستامیداشاره کرد. در گروهداروهای صناعی میتوان برای درمان یک بیماری، اثر تمامی مواد شیمیایی شناخته شده راروی آن بررسی کرد. ولی با توجه به تعداد بیماریها و کثرت فراوان مواد شیمیایی اینکار عملا غیر ممکن است. بنابراین با توجه به اینکه اثر یک ماده ناشی از ساختارشیمیایی آن است (رابطه ساختمان و اثر)، محققان حدس میزنند که ممکن است گروههایخاصی از مواد شیمیایی روی یک بیماری خاص موثر باشد. لازم به ذکر است که این حدس باتوجه دقیق به ساز و کار بیماری و ساختار شیمیایی مواد و غالبا با استفاده رایانهانجام میگیرد. به این ترتیب اثر مواد مورد نظر را در آزمایشگاه روی آن بیماریآزمایش میکنند. ممکن است این بررسیها به کشف ماده ای موثر بیانجامند و یا اصلابینتیجه باشند. برای مثال داروی AZT که تا حدودی بر ویروس مولدبیماری ایدزموثر بوده است، به این شیوهیافت شد. AZT مادهای بود که سالها قبل ساخته شده و کنار گذاشته شده بود تا اینکهدر شمار ترکیبات مورد آزمایش روی ویروس ایدز انتخاب گردید و موثر بودن آن اثبات شد.
روش الگوبرداری از ساختمان بدن
راه دیگر کشف داروهای جدید، الگوبرداری ازساختمان بدن است. برای مثال هیستامین یکی از موادی است که بطور طبیعی در بدن ساختهمیشود و در اندامهای مختلف کارهای مختلفی انجام میدهد. این ماده درپوست باعث خارشمیشود، رگهای بینی و چشم را گشاد میکند، منجر به احتقان و عوارض ناشی از آن مثلآبریزش از بینی و سرخی چشم میگردد. در معده روی سلولهای کناری معده اثر کرده وتحریک ترشح اسید را باعث میشود. هیستامین در هر یک از این اندامها گیرنده مخصوص بهخود را دارد که از این میان گیرندههای موجود در رگها و پوست (گیرندههای H1) با هممشابهند و با گیرندههای موجود در جدار معده (گیرندههای H2) متفاوت میباشند. دانشمندان با در نظر گرفتن ساختار مولکولی هیستامین دو گونه از داروهایآنتیهیستامینی را طراحی کردهاند. اینگونه داروها با اشغال گیرندههایهیستامینی به طور اختصاصی باعث مهار آنها و جلوگیری از تحریک میشوند. گروه اولداروهای آنتیهیستامینی هستند که در مواردی نظیر سرماخوردگی همراه با آبریزش بینی ویا خارش بکار میروند و اثری روی معده ندارند، از جمله داروهایی نظیرکلرافنیرامین،پرومتازین،هیدروکسیزین،پیریلامینو غیره. گروه دومآنتیهیستامینهایی هستند که گیرندههای هیستامینی معده را مهار میکنند و به دنبالآن باعث مهار ترشح اسید میشوند. این گروه در درمان زخمهای معده و اثنیعشر مورداستفاده قرار میگیرند مثلسایمتیدین،رانیتیدین،فاموتیدینو غیره. کشف اثرات درمانی یک ترکیب شیمیایی، تازه آغاز راهی ست که ممکن است سالیانسال به طول بیانجامد.
مراحل بررسی ایمنی دارو
نکته در اینجاست که یک ماده دارویی همانطور کهاثرات درمانی از خود نشان میدهد، ممکن است دارای اثرات مخرب و سمی دیگری نیز باشد. برای اطمینان از ایمنی کاربرد دارو در انسان ترکیبات شناسایی شده، باید از 4 مرحلهآزمون و بررسی، با موفقیت بگذرند:
مرحله اول
آزمون بیخطر بودن و سمیت دارو قبل از کاربرد بالینی آن است. دراین مرحله که 2 تا 3 سال به طول میانجامد اثرات دارو روی جانوران مختلف و جنینیجانوران باردار بررسی میشود. امروزه سعی میشود از شیوههای کشت بافتی ونمونهسازی رایانهای برای کاهش کاربرد جانوران آزمایشگاهی در این مرحله استفادهشود، .ولی ارزش پیشبینی کننده این روشها هنوز بسیار محدود است. آزمون سمیت پیشبالینی به ازای هر داروی موفق عرضه شده به بازار به طور متوسط حدود 41 میلیون دلارخرج بر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
انسان و سرنوشت
فهرست مطالب
عنوان
مقدمه : عظمت و انحطاط مسلمین
ردیف اصلی مسأله سرنوشت
مسأله سرنوشت در این کتاب جزء بحثهایی از علل انحطاط مسلمین قرارگرفته است
نویسنده از چه زمانی متوجه این سلسله بحثها شد ؟
تمدن عظیم اسلامی
مایه گرفتن تمدن جدید اروپایی از تمدن اسلامی
سخنان گوستاولوبون و سخنان ویل دورانت
چرا مسلمانان به قهقرا برگشتند ؟
آنچه لازم است مقدمه این سلسله مباحث قرار گیرد
طبیعت زمان از نظر فلسفه تاریخ
علل انحطاط مسلمین در سه بخش
پارهای از عقاید و افکار اسلامی که متهم و مسؤول شناخته شدهاند
عناصری از اخلاق اسلامی که انحطاط آور خوانده شدهاند
برخی مقررات اسلامی از این نظر
آیا خصائص و ممیزات روحی ملل اسلامی عامل انحطاط مسلمین بوده است ؟
دو طبقه متنفذ و مسؤولیتهای آنها از این نظر
عوامل بیگانه
مجموع موضوعات و مباحثی که لازم است بررسی شود
درخواست نویسنده از فضلا و نویسندگان
سخنان واشنگتن ارونگ آمریکایی درباره تأثیر اعتقاد به قضا و قدر در انحطاط مسلمین
انتقاد سخنان واشنگتن ارونگ
چرا در این رساله از تعرض بعضی شاخهها و فروع خودداری شده است ؟
انسان و سرنوشت
رعب و هراسی که از شنیدن نام قضا و قدر و سرنوشت پیدا میشود
سه فرض در باب سرنوشت
مسأله سرنوشت از زمان پیغمبر در میان مسلمانان مطرح شده است
جنبه عملی و عمومی این مسأله
آیات قرآن در زمینه سرنوشت
آیات قرآن در زمینه اختیار و اراده
آیا میان این دو دسته از آیات تعارض است ؟
معتزله طرفدار اختیار و اشاعره طرفدار جبر میشوند
اصطلاح " قدری "
دو نوع تعارض
در قرآن تعارض وجود ندارد
آثار سوء عقیده جبر
استفاده سیاسی از عقیده جبر در زمان بنیامیه
معبد جهنی و غیلان دمشقی با عقیده جبر مبارزه میکنند
سخنان شبلی نعمان
مأمون و معتصم به حمایت معتزله ، و متوکل به حمایت اشاعره برمیخیزند
مسیحیان اروپایی به استناد عقاید اشاعره ، اسلام را مذهب جبری و عامل انحطاط مسلمین میخوانند
دفاع سید جمال الدین اسدآبادی از عقیده قضا و قدر اسلام و تفکیک آن از عقیده جبر
مسأله سرنوشت همواره به صورت یک عقده فکری مورد توجه بشر بوده است
فلسفه مادی و سرنوشت
جبر و توحید ، اختیار و تنزیه
مباحثه غیلان دمشقی و ربیعهالرای
مباحثه ابواسحاق اسفراینی و قاضی عبدالجبار معتزلی
مقدمه
عظمت و انحطاط مسلمین
مسأله سرنوشت و قضا و قدر که در این رساله فحص و تحقیقی درباره آن صورت گرفته است ، جزء مسائل فلسفی است و اگر بنا باشد در ردیف واقعی خود قرار گیرد ، باید آن را در فلسفه در میان مسائل فلسفی جستجو کرد ، ولی در این رساله از ردیف اصلی خود خارج شده و در ردیف یک سلسله مسائل دیگر قرار گرفته است .
مسائل علمی و فلسفی هر کدام در ردیف خاصی دارند که از طریق موضوعات آنها و یا از طریق هدف و نتیجهای که از یاد گرفتن آنها حاصل میشود تعیین میگردد .
علت اینکه مسائل فلسفی در ردیفی و مسائل ریاضی در ردیف دیگر و مسائل طبیعی در ردیف جداگانه قرار میگیرند ، وابستگی و ارتباط خاصی است که میان موضوعات هر دسته همردیف وجود دارد و یا لااقل به واسطه هدف نظری یا عملی مشترکی است که یاد گرفتن هر دسته از آنها برای یادگیرنده تأمینمیکند .
مسأله سرنوشت و قضا و قدر ، چه از نظر موضوعی و چه از نظر هدف تعلیماتی ، در ردیف مسائل فلسفی است ، ولی در این رساله در ردیف مسائلی قرار گرفته که نه از لحاظ موضوع با آنها مرتبط است و نه از لحاظ نتیجه و هدف تعلیماتی .
این مسأله در این رساله جزء یک سلسله بحثها تحت عنوان " بحثهایی از علل انحطاط مسلمین " واقع شده است که شامل موضوعات و جریانات و مسائل گوناگون است .
موضوعاتی که تحت این عنوان قابل بحث است ، بعضی تاریخی و بعضی روانی یا اخلاقی یا اجتماعی و یا صرفا دینی و احیانا فلسفی است . بنابراین مباحثی گوناگون که در ردیفهای متعدد قرار دارند ، جزء این سلسله مباحث واقع میشوند .
آنچه این مباحث گوناگون را به یکدیگر پیوند میدهد ، تحقیق در اثرات مثبت و منفی این امور در ترقی و انحطاط اجتماع اسلامی است . علیهذا منظور از طرح این مسأله در این رساله اولا تحقیق در این جهت است که آیا اعتقاد به سرنوشت ، آن طور که قواعد برهانی فلسفی ایجاب میکند ، از نوع عقاید و افکاری است که معتقدین خود را به سستی و تنبلی میکشاند و مردمی که به این عقیده میگرایند خواه ناخواه به انحطاط کشیده خواهند شد ، یا این عقیده اگر درست تعلیم داده شود ، چنین تأثیر سوئی ندارد ؟ ثانیا اینکه اسلام این مسأله را چگونه و به چه طرزی تعلیم داده است و تعلیم اسلامی در این زمینه چه تأثیری در روحیه پیروان اسلام داشته است و میتواند داشته باشد ؟ و چون منظور این جهت بوده ، از تعرض فروع و شاخههایی که با منظور نامبرده ارتباط ندارد خودداری شده است .
اینجانب درست به یاد ندارد که از چه وقت با مسأله علل انحطاط مسلمین آشنا شده است و از چه زمانی شخصا به بحث و تحقیق در این مسأله علاقمند گردیده و درباره آن فکر میکرده است ، ولی میتواند به طور یقین ادعا کند که متجاوز از بیست سال است که این مسأله نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر میکرده و یا نوشتههای دیگران را در این زمینه میخوانده است .
از آن زمان تاکنون هر وقت به گفته یا نوشتهای در این موضوع برمیخوردم ، با علاقه میخواندم و یا گوش میکردم ، و