لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
چکیده
1
مقدمه
2
اخلاق و مدیریت
3
مسایل اخلاقی در مدیریت
4
ویژگی های مسایل اخلاقی در مدیریت
6
تجزیه و تحلیل مسایل اخلاقی در مدیریت
9
اقتصاد و اخلاق مدیریت
9
حقوق و اخلاق مدیریت
10
فلسفه و اخلاق مدیریت
11
محتوای مدیریت اخلاقی و تأثیر اقتصاد بر آن
12
قانون و اخلاق مدیریت
13
انتخاب مدیریت اخلاقی
14
قانون؛ تبلور مدیریت اخلاقی در جامعه
15
ویژگی ها و شرایط اجرای قانون
16
قانون و اخلاق در مدیریت
18
زمینه های شکل گیری قانون... فرایندهای فردی
19
فرایندهای گروهی
20
فرایندهای اجتماعی
21
فرایندهای سیاسی
21
اخلاق در عمل
22
سودمند گرایی: تئوری فرجام گرایی
23
خلاصه مطالب
25
منابع و مآخذ
27
چکیده
در این مقاله به بحث در خصوص تأثیر اقتصاد بر مدیریت اخلاقی پرداخته می شود و با استخدام تئوری فرد برای مواجهه با یک مشکل اخلاقی ، روش تجزیه و تحلیل اقتصادی را بر اساس عوامل بازار بررسی می کند . اگر اخلاق و تناسب و تعادل در امور حاکم شود می توان انتظار مدیریتی صحیح و اخلاقی را داشت . مدیر باید با توازن در امور و سیاست « نتیجه و بهره برداری مناسب » بتواند یک سازمان ، یک نهاد وارگان را به خوبی اداره کند . امید است این تحقیق توانسته باشد عنوان «اخلاق در مدیریت » را متناسب با ارائه کار ، به صورت علمی و تئوری معرفی کند .
مقدمه
مدیریت . مهمترین عامل در حیات رشد و بالندگی و یا از بین رفتن نهادها ، سازمان ها و اجتماع است و مدیر روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب را هدایت می کند و در هر لحظه برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپوست . در این مقاله با عنوان اخلاق و مدیریت به بررسی طبیعت مشکلات اخلاقی در نهادها پرداخته شده است : بررسی مشکلات موجود و نیز رقابت های پیچیده ای به منظور برقراری توازن بین منافع اقتصادی و تعهدات اجتماعی .
اخلاق در مدیریت بر این اساس که روابط ما با اعضای جامعه ای که در آن فعالیت داریم چگونه است و چگونه باید متمرکز گردد ، استوار است . بدون شک مهمترین و حساس ترین مسأله در مدیریت ایجاد تعادل و توازن بین عملکرد اقتصادی و عملکرد اجتماعی است.
اخلاق در مدیریت امروزه از مسائلی نظیر ارتشاء ، دزدی و تبانی فراتر می رود . هنگام مواجهه با چنین مسائلی چگونه باید تصمیم گیری کرد و چه چیزی صحیح ، مناسب و عادلانه است . در این مقاله شیوه ی تصمیم گیری ما در قبال جامعه و مسائل مدیریتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد .
اخلاق و مدیریت
مسایل اخلاقی به تناوب در مدیریت روی می دهند. این مسایل بسیار فراتر از مشکلات مربوط به ارتشا، تبانی و دزدی بوده و به محدودههایی نظیر خریداری شرکتهای دیگر، سیاستهای بازاریابی و سرمایه گذاری های کلان نیز گسترش یافته اند. یک شرکت بزرگ، یک شرکت کوچک تر را به روش معمول مذاکره به منظور خرید سهام، مالک می شود و سپس به هنگام ادغام دو شرکت، مشخص می شود که بعضی پست های موجود در یک شرکت در شرکت دیگر نیز وجود دارد.
«صحیح»، «مناسب» و «منصفانه» واژه هایی اخلاقی هستند. آنها بیانگر نوعی قضاوت درباره رفتار ما با دیگراناند که باید منصفانه باشند. ما معتقدیم که راههای صحیح و خطا در برخورد با دیگران، رفتارهای مناسبو نامناسب و تصمیمات منصفانه وغیر منصفانه وجود دارد.این باورها، استانداردهای اخلاقی ما هستند. استانداردهای اخلاقی میان افراد مختلف، متفاوت است و هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید که یک استاندارد اخلاقی خاص درست یا نادرست است، مگر این که ثابت شود آن استاندارد به راستی نوعی تعهد اخلاقی در قبال دیگران به وجود می آورد و منفعتی برای خود در بر ندارد. مشکل این است که حتی در ساده ترین موقعیت ها، تشخیص و بازشناسی «ما» و «دیگران» خاصه بین «منافع» و «تعهدات» دشوار بوده و این امر به ویژه در پیوند با مدیریت حاد می شود. چرا؟ گروه هایی مختلف در یک شرکت فعالیت می کنند که عبارت اند از: مدیران سطوح مختلف با وظایف متفاوت، کارگران با مهارت ها و تجربیات گوناگون، فروشندگان مواد مختلف، توزیع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
چکیده
1
مقدمه
2
اخلاق و مدیریت
3
مسایل اخلاقی در مدیریت
4
ویژگی های مسایل اخلاقی در مدیریت
6
تجزیه و تحلیل مسایل اخلاقی در مدیریت
9
اقتصاد و اخلاق مدیریت
9
حقوق و اخلاق مدیریت
10
فلسفه و اخلاق مدیریت
11
محتوای مدیریت اخلاقی و تأثیر اقتصاد بر آن
12
قانون و اخلاق مدیریت
13
انتخاب مدیریت اخلاقی
14
قانون؛ تبلور مدیریت اخلاقی در جامعه
15
ویژگی ها و شرایط اجرای قانون
16
قانون و اخلاق در مدیریت
18
زمینه های شکل گیری قانون... فرایندهای فردی
19
فرایندهای گروهی
20
فرایندهای اجتماعی
21
فرایندهای سیاسی
21
اخلاق در عمل
22
سودمند گرایی: تئوری فرجام گرایی
23
خلاصه مطالب
25
منابع و مآخذ
27
چکیده
در این مقاله به بحث در خصوص تأثیر اقتصاد بر مدیریت اخلاقی پرداخته می شود و با استخدام تئوری فرد برای مواجهه با یک مشکل اخلاقی ، روش تجزیه و تحلیل اقتصادی را بر اساس عوامل بازار بررسی می کند . اگر اخلاق و تناسب و تعادل در امور حاکم شود می توان انتظار مدیریتی صحیح و اخلاقی را داشت . مدیر باید با توازن در امور و سیاست « نتیجه و بهره برداری مناسب » بتواند یک سازمان ، یک نهاد وارگان را به خوبی اداره کند . امید است این تحقیق توانسته باشد عنوان «اخلاق در مدیریت » را متناسب با ارائه کار ، به صورت علمی و تئوری معرفی کند .
مقدمه
مدیریت . مهمترین عامل در حیات رشد و بالندگی و یا از بین رفتن نهادها ، سازمان ها و اجتماع است و مدیر روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب را هدایت می کند و در هر لحظه برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپوست . در این مقاله با عنوان اخلاق و مدیریت به بررسی طبیعت مشکلات اخلاقی در نهادها پرداخته شده است : بررسی مشکلات موجود و نیز رقابت های پیچیده ای به منظور برقراری توازن بین منافع اقتصادی و تعهدات اجتماعی .
اخلاق در مدیریت بر این اساس که روابط ما با اعضای جامعه ای که در آن فعالیت داریم چگونه است و چگونه باید متمرکز گردد ، استوار است . بدون شک مهمترین و حساس ترین مسأله در مدیریت ایجاد تعادل و توازن بین عملکرد اقتصادی و عملکرد اجتماعی است.
اخلاق در مدیریت امروزه از مسائلی نظیر ارتشاء ، دزدی و تبانی فراتر می رود . هنگام مواجهه با چنین مسائلی چگونه باید تصمیم گیری کرد و چه چیزی صحیح ، مناسب و عادلانه است . در این مقاله شیوه ی تصمیم گیری ما در قبال جامعه و مسائل مدیریتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد .
اخلاق و مدیریت
مسایل اخلاقی به تناوب در مدیریت روی می دهند. این مسایل بسیار فراتر از مشکلات مربوط به ارتشا، تبانی و دزدی بوده و به محدودههایی نظیر خریداری شرکتهای دیگر، سیاستهای بازاریابی و سرمایه گذاری های کلان نیز گسترش یافته اند. یک شرکت بزرگ، یک شرکت کوچک تر را به روش معمول مذاکره به منظور خرید سهام، مالک می شود و سپس به هنگام ادغام دو شرکت، مشخص می شود که بعضی پست های موجود در یک شرکت در شرکت دیگر نیز وجود دارد.
«صحیح»، «مناسب» و «منصفانه» واژه هایی اخلاقی هستند. آنها بیانگر نوعی قضاوت درباره رفتار ما با دیگراناند که باید منصفانه باشند. ما معتقدیم که راههای صحیح و خطا در برخورد با دیگران، رفتارهای مناسبو نامناسب و تصمیمات منصفانه وغیر منصفانه وجود دارد.این باورها، استانداردهای اخلاقی ما هستند. استانداردهای اخلاقی میان افراد مختلف، متفاوت است و هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید که یک استاندارد اخلاقی خاص درست یا نادرست است، مگر این که ثابت شود آن استاندارد به راستی نوعی تعهد اخلاقی در قبال دیگران به وجود می آورد و منفعتی برای خود در بر ندارد. مشکل این است که حتی در ساده ترین موقعیت ها، تشخیص و بازشناسی «ما» و «دیگران» خاصه بین «منافع» و «تعهدات» دشوار بوده و این امر به ویژه در پیوند با مدیریت حاد می شود. چرا؟ گروه هایی مختلف در یک شرکت فعالیت می کنند که عبارت اند از: مدیران سطوح مختلف با وظایف متفاوت، کارگران با مهارت ها و تجربیات گوناگون، فروشندگان مواد مختلف، توزیع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 95 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چکیده
مقدمه
فضایل اخلاقی
اخلاص
اخلاص به معنی «خالص کردن، ویژه کردن، ارادت صادق داشتن ...» است
بر اساس این معنی، مخلص کسی است، که طاعات عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص کرده ، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل می بندد و تعریف و تکذیب دیگران، در نظرش یکسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه کس دیگر.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:
«العبادة الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»
عبادت خالص آن است که مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزََّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»
انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینکه تعریف و تکذیب (دیگران) در نظرش یکسان باشد.
ارزش و اهمّیّت اخلاص
اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده، می فرماید:
«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»
خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید.
در سخنان پیشوایان معصوم، تعابیر گوناگونی، از قبیل بهترین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن دربار فضیلت اخلاص آمده است. در اهمیت اخلاص همین بس که شرط قبولی عمل است و اگر در عملی موجود نباشد، بی هدف و بی نتیجه خواهد بود. از این رو، علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«من لم یصحب الإخلاص عمله لم یقبل»
عمل هر کس که با اخلاص همراه نباشد، قبول نمی شود.
مراتب اخلاص
خالص کردن و پاکیزه نمودن عمل از غیر خدا مراتبی دارد. هر چه درجه اخلاص بیشتر باشد، عمل ارزش بیشتری نزد خدا پیدا می کند، به هدف و مقصد نزدیکتر شده و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
اسوههای تربیتی و اخلاقی در نهضتحسینی
ایرانیان همچون دیگر ملتها دین اسلام را به این دلیل پذیرفتند که دینی آسمانی است و فرامین آن خدایی و پیام آن با پیام فطرت سازگار است. در این مکتب است که ارزشهایی نظیر شهادت و جهاد معنی میدهد و شهید قداست و عظمتخاصی مییابد و شهادت به کام مجاهد شیرینتر از عسل میگردد. و به کوششکنندگان راه حق مژده هدایت داده میشود: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (بقره /132) و مظاهر این مکتب ارج مییابند و شایستهترین خوی های آسمانی: ایثار، بیداردلی، ثبات بر طریق حق، فداکاری، مروت، وظیفهشناسی تجلی مینماید. نظر به این که در این مقال سخن از اسوههای تربیتی و اخلاقی است. نخست تربیت و اخلاق را به اجمال تعریف میکنیم سپس به معرفی مظاهر و نمونههای تربیت و اخلاق در نهضتحسینی میپردازیم:
تربیت عبارت است از پرورش و تقویت استعدادهای مثبت و کاهش استعدادهای منفی و ایجاد هماهنگی لازم بین آنها.
«اخلاق جایگزینی عادتهای شایسته به جای ناشایسته است عادتهایی که شرع مقدس اسلام جزئیات آن را مشخص کرده است» 1
اخلاق بخشی از حکمت عملی است که در حوزه فرهنگ اسلامی عبارت از این است که امور مربوط به خود و خانواده و جامعه و سیاستبرنامهریزی شود و چنین اخلاقی را کتاب و سنت میسازد. و در رفتار بزرگان تبلور پیدا میکند.»2
در زندگی امامان شواهد بسیاری داریم که آنان در عین حال که تعالیم انسان دوستانه را یاد میدادند «خود نیز در مقاطع مختلف: در گرمای ظهر و سرمای سخت نیمهشب، دستبه عمل زده در هر مقیاس که ممکن بوده استخوراک و وسیله زندگی برای بینوایان حمل میکردهاند.»3 و پیروان خود را عملا تعلیم میدادهاند. خاندان ولایت و یاران باوفای حسینعلیهالسلام در قضیه کربلا نیز همانطور که در رعایت آداب و دستورات اخلاقی و انجام امور شایسته مظاهر اخلاق بودند و در تدبیر و سیاست و اجرای احکام عبادی و تربیتی نیز بهترین سرمشق بهشمار میآمدند. آنان به جهانیان آموختند که فرامین قرآنی تنها برای گفتن و نوشتن و شنیدن نیستبلکه برای اجرا و عمل است.»4 آنان در صحنه پیکار حضور یافتند و با آفریدن حماسهای عظیم تعهد خود را به انجام رسانیدند.
جلوههایی از حقیقت اسلام
رفتار امام حسین (ع) در هر زمینه بیانگر ارزشهایی نظیر: انسانیت، جوانمردی، شفقت و محبتبود لذا وقتی از دور متوجه حرکت نیروی مهاجم میشود، با این که از موقعیت و فرصت مناسبی برخوردار استبه روش پدر بزرگوار خود علیعلیهالسلام در صفین علیه آنان حرکتی انجام نمیدهد و در مسیر انساندوستی و جوانمردی و محبت تا آن جا پیش میرود که تشنگی سپاهیان مزاحم را تحمل نمیکند در سیراب کردن افراد و روش سیرآب شدن اسبان مراقبت مینماید. «در کربلا در نهایتشدتها و فشارها نیز مراقب است که ابتدا شروع به جنگ نکند»5 چنان که به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ یکی از همراهان که به وی پیشنهاد میکند برای از میان بردن این مانع وقت مناسبی است میگوید: «وظیفه من در حال حاضر جنگ نیست.»6 اندرز و خیرخواهی یاران امام در دل غافل سپاهیان کوفه سودی نمیبخشد و آنان به زشتی کار خود واقف نمیگردند و شب عاشورا فرا میرسد.
شب عاشورا
در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان که در راه حق و اعتلای کلمه توحید و احکام قرآن یک دل و یک جهتشدند ماندند و وفاداری خود را اعلام کردند و چنین گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، ما هرگز از راه حق که تو پیشوای آن هستی روی برنخواهیم تافت و تا رمقی در تن داریم از حریم تو دفاع خواهیم کرد» 7 آری آنان کسانی بودند که حقانیت راه حسینعلیهالسلام را از صمیم جان دریافته بودند و برای وصول به محبوب دقیقهشماری میکردند. «آنان هم شجاع بودند و هم مؤمن هم نظامی بودند و هم عابد... دستی به اوراق قرآن داشتند و دستی به دسته شمشیر.»8 حسینعلیهالسلام وقتی آنان را از نتیجه ظاهری جنگ، یعنی کشته شدن باخبر ساخت، همگی غرق در شادی شدند و خدا را سپاس گفتند و پاسخی سزاوار که بیانگر شوق و شور و عشق به شهادت بود، به امام خود دادند «تا آنجا که جوان سیزده ساله امام حسن مجتبیعلیهالسلام میگوید: شهادت برای من از عسل شیرینتر است.»9 شب عجیبی بود وقتی هدف برای جمعی دردمند، معتقد و مخلص روشن است و ثمره تلاشها و از خودگذشتگی ها امیدوارکننده، صفا و صمیمیت و عشق را به ارمغان میآورد و حال نیازمندی افزایش مییابد و راز و نیاز به درگاه بینیاز رنگی و حالی و هوایی دیگر به خود میگیرد.
روز عاشورا
آنان با چنین روحیهای شب را به صبح رسانیدند. سرانجام صبح عاشورا فرا رسید. خیرخواهیها و دلسوزی های امام در دل ناپاک کوفیان مؤثر واقع نشد. یزیدیان آماده جنگ گردیدند و سپاه اسلام برای دفاع مجهز شد. دستور قرآن در چنین موردی در درجه اول صلح است و دعوت به این امر شایسته. «اما اگر یکی از آن دو دسته ستمکاری را پیش گرفتبا او بجنگید تا به حکم خدا گردن بنهد. بدینترتیب امام و یاران او بیش از هر مسلمان دیگر خود را مکلف به پیروی از قرآن میدانستند... از جمله کسانی که در این راه از خیرخواهی کوتاهی نکرد «زهیربن قین» بود که سپاه کوفه را مخاطب ساخت و گفت: مردم، خیرخواهی حق هر مسلمانی بر مسلمان دیگر است تا کار به شمشیر نکشیده است ما با یکدیگر برادریم و یک دین داریم... در غیر این صورت دیگر رشته پیوندی میان ما نخواهد بود. [حسینعلیهالسلام با خطبههایی که ایراد فرمود برای رستگاری اسیران هوی و هوس و فریبخوردگان تا جایی که میتوانست تلاش کرد و برای آنان بجز آزادی، خیر و عزت و سعادت نمیخواست.] وی به آنها گفت که این آخرین فرصتی است که برای انتخاب زندگی آزاد به آنها داده میشود... اگر به این عزت پشتپا زنند به دنبال آن زندگی پر از خواری و مذلت در انتظار ایشان است.» 10امام در یکی از خطبهها مردم را از سویی به تحمل شنیدن سخنان طرف مقابل و تامل و دقت فرامیخواند و از سوی دیگر آنان را به هنگام قضاوت به پرهیز از شتابزدگی و نگهداری جانب عدل و انصاف دعوت میکند و به این وسیله بالاترین درجه دلسوزی و انساندوستی خود را به نمایش میگذارد.
خطبههای امام حسینعلیهالسلام
خطبه در اسلام جایگاه ویژهای دارد. خطبه بهترین راه نشر احکام دیانت و اخلاقیات است. حسینعلیهالسلام در روز عاشورا خطبههای آتشینی ایراد فرمود. «این خطبهها سندهایی گرانبهاست. سندهایی که بیش از آن که نشاندهنده روح آزادگی و شرف و پرهیزکاری باشد، نمایانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزی بر مردم گمراه و تلاش انسانی برای نجات چنین مردم است. حسینعلیهالسلام در یکی از خطبهها میگوید: مردم شتاب مکنید سخن مرا بشنوید. من خیر شما را میخواهم... اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من راست میگویم. این جنگ از میان برخواهد خاست... و الا زیان آن دامنگیر شما خواهد شد. میدانید من کیستم؟... مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصی و پسرعموی پیغمبر و نخستین مسلمان نیست؟... اگر گمان میکنید من دروغ میگویم هنوز از اصحاب محمدصلی الله علیه وآله چند تن زندهاند میتوانید از آنها بپرسید: جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری... آنها به شما خواهند گفت که آنچه میگویم درست است... در خطبه دیگر امام حسینعلیهالسلام میگوید: مردم من خیرخواه شما هستم من برای تفرقهافکنی نیامدهام همه مرا میشناسید، میدانید که دروغگو نیستم... در اینجا بود که فتنهجویان و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
اسوههای تربیتی و اخلاقی در نهضتحسینی
ایرانیان همچون دیگر ملتها دین اسلام را به این دلیل پذیرفتند که دینی آسمانی است و فرامین آن خدایی و پیام آن با پیام فطرت سازگار است. در این مکتب است که ارزشهایی نظیر شهادت و جهاد معنی میدهد و شهید قداست و عظمتخاصی مییابد و شهادت به کام مجاهد شیرینتر از عسل میگردد. و به کوششکنندگان راه حق مژده هدایت داده میشود: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (بقره /132) و مظاهر این مکتب ارج مییابند و شایستهترین خوی های آسمانی: ایثار، بیداردلی، ثبات بر طریق حق، فداکاری، مروت، وظیفهشناسی تجلی مینماید. نظر به این که در این مقال سخن از اسوههای تربیتی و اخلاقی است. نخست تربیت و اخلاق را به اجمال تعریف میکنیم سپس به معرفی مظاهر و نمونههای تربیت و اخلاق در نهضتحسینی میپردازیم:
تربیت عبارت است از پرورش و تقویت استعدادهای مثبت و کاهش استعدادهای منفی و ایجاد هماهنگی لازم بین آنها.
«اخلاق جایگزینی عادتهای شایسته به جای ناشایسته است عادتهایی که شرع مقدس اسلام جزئیات آن را مشخص کرده است» 1
اخلاق بخشی از حکمت عملی است که در حوزه فرهنگ اسلامی عبارت از این است که امور مربوط به خود و خانواده و جامعه و سیاستبرنامهریزی شود و چنین اخلاقی را کتاب و سنت میسازد. و در رفتار بزرگان تبلور پیدا میکند.»2
در زندگی امامان شواهد بسیاری داریم که آنان در عین حال که تعالیم انسان دوستانه را یاد میدادند «خود نیز در مقاطع مختلف: در گرمای ظهر و سرمای سخت نیمهشب، دستبه عمل زده در هر مقیاس که ممکن بوده استخوراک و وسیله زندگی برای بینوایان حمل میکردهاند.»3 و پیروان خود را عملا تعلیم میدادهاند. خاندان ولایت و یاران باوفای حسینعلیهالسلام در قضیه کربلا نیز همانطور که در رعایت آداب و دستورات اخلاقی و انجام امور شایسته مظاهر اخلاق بودند و در تدبیر و سیاست و اجرای احکام عبادی و تربیتی نیز بهترین سرمشق بهشمار میآمدند. آنان به جهانیان آموختند که فرامین قرآنی تنها برای گفتن و نوشتن و شنیدن نیستبلکه برای اجرا و عمل است.»4 آنان در صحنه پیکار حضور یافتند و با آفریدن حماسهای عظیم تعهد خود را به انجام رسانیدند.
جلوههایی از حقیقت اسلام
رفتار امام حسین (ع) در هر زمینه بیانگر ارزشهایی نظیر: انسانیت، جوانمردی، شفقت و محبتبود لذا وقتی از دور متوجه حرکت نیروی مهاجم میشود، با این که از موقعیت و فرصت مناسبی برخوردار استبه روش پدر بزرگوار خود علیعلیهالسلام در صفین علیه آنان حرکتی انجام نمیدهد و در مسیر انساندوستی و جوانمردی و محبت تا آن جا پیش میرود که تشنگی سپاهیان مزاحم را تحمل نمیکند در سیراب کردن افراد و روش سیرآب شدن اسبان مراقبت مینماید. «در کربلا در نهایتشدتها و فشارها نیز مراقب است که ابتدا شروع به جنگ نکند»5 چنان که به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ یکی از همراهان که به وی پیشنهاد میکند برای از میان بردن این مانع وقت مناسبی است میگوید: «وظیفه من در حال حاضر جنگ نیست.»6 اندرز و خیرخواهی یاران امام در دل غافل سپاهیان کوفه سودی نمیبخشد و آنان به زشتی کار خود واقف نمیگردند و شب عاشورا فرا میرسد.
شب عاشورا
در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان که در راه حق و اعتلای کلمه توحید و احکام قرآن یک دل و یک جهتشدند ماندند و وفاداری خود را اعلام کردند و چنین گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، ما هرگز از راه حق که تو پیشوای آن هستی روی برنخواهیم تافت و تا رمقی در تن داریم از حریم تو دفاع خواهیم کرد» 7 آری آنان کسانی بودند که حقانیت راه حسینعلیهالسلام را از صمیم جان دریافته بودند و برای وصول به محبوب دقیقهشماری میکردند. «آنان هم شجاع بودند و هم مؤمن هم نظامی بودند و هم عابد... دستی به اوراق قرآن داشتند و دستی به دسته شمشیر.»8 حسینعلیهالسلام وقتی آنان را از نتیجه ظاهری جنگ، یعنی کشته شدن باخبر ساخت، همگی غرق در شادی شدند و خدا را سپاس گفتند و پاسخی سزاوار که بیانگر شوق و شور و عشق به شهادت بود، به امام خود دادند «تا آنجا که جوان سیزده ساله امام حسن مجتبیعلیهالسلام میگوید: شهادت برای من از عسل شیرینتر است.»9 شب عجیبی بود وقتی هدف برای جمعی دردمند، معتقد و مخلص روشن است و ثمره تلاشها و از خودگذشتگی ها امیدوارکننده، صفا و صمیمیت و عشق را به ارمغان میآورد و حال نیازمندی افزایش مییابد و راز و نیاز به درگاه بینیاز رنگی و حالی و هوایی دیگر به خود میگیرد.
روز عاشورا
آنان با چنین روحیهای شب را به صبح رسانیدند. سرانجام صبح عاشورا فرا رسید. خیرخواهیها و دلسوزی های امام در دل ناپاک کوفیان مؤثر واقع نشد. یزیدیان آماده جنگ گردیدند و سپاه اسلام برای دفاع مجهز شد. دستور قرآن در چنین موردی در درجه اول صلح است و دعوت به این امر شایسته. «اما اگر یکی از آن دو دسته ستمکاری را پیش گرفتبا او بجنگید تا به حکم خدا گردن بنهد. بدینترتیب امام و یاران او بیش از هر مسلمان دیگر خود را مکلف به پیروی از قرآن میدانستند... از جمله کسانی که در این راه از خیرخواهی کوتاهی نکرد «زهیربن قین» بود که سپاه کوفه را مخاطب ساخت و گفت: مردم، خیرخواهی حق هر مسلمانی بر مسلمان دیگر است تا کار به شمشیر نکشیده است ما با یکدیگر برادریم و یک دین داریم... در غیر این صورت دیگر رشته پیوندی میان ما نخواهد بود. [حسینعلیهالسلام با خطبههایی که ایراد فرمود برای رستگاری اسیران هوی و هوس و فریبخوردگان تا جایی که میتوانست تلاش کرد و برای آنان بجز آزادی، خیر و عزت و سعادت نمیخواست.] وی به آنها گفت که این آخرین فرصتی است که برای انتخاب زندگی آزاد به آنها داده میشود... اگر به این عزت پشتپا زنند به دنبال آن زندگی پر از خواری و مذلت در انتظار ایشان است.» 10امام در یکی از خطبهها مردم را از سویی به تحمل شنیدن سخنان طرف مقابل و تامل و دقت فرامیخواند و از سوی دیگر آنان را به هنگام قضاوت به پرهیز از شتابزدگی و نگهداری جانب عدل و انصاف دعوت میکند و به این وسیله بالاترین درجه دلسوزی و انساندوستی خود را به نمایش میگذارد.
خطبههای امام حسینعلیهالسلام
خطبه در اسلام جایگاه ویژهای دارد. خطبه بهترین راه نشر احکام دیانت و اخلاقیات است. حسینعلیهالسلام در روز عاشورا خطبههای آتشینی ایراد فرمود. «این خطبهها سندهایی گرانبهاست. سندهایی که بیش از آن که نشاندهنده روح آزادگی و شرف و پرهیزکاری باشد، نمایانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزی بر مردم گمراه و تلاش انسانی برای نجات چنین مردم است. حسینعلیهالسلام در یکی از خطبهها میگوید: مردم شتاب مکنید سخن مرا بشنوید. من خیر شما را میخواهم... اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من راست میگویم. این جنگ از میان برخواهد خاست... و الا زیان آن دامنگیر شما خواهد شد. میدانید من کیستم؟... مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصی و پسرعموی پیغمبر و نخستین مسلمان نیست؟... اگر گمان میکنید من دروغ میگویم هنوز از اصحاب محمدصلی الله علیه وآله چند تن زندهاند میتوانید از آنها بپرسید: جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری... آنها به شما خواهند گفت که آنچه میگویم درست است... در خطبه دیگر امام حسینعلیهالسلام میگوید: مردم من خیرخواه شما هستم من برای تفرقهافکنی نیامدهام همه مرا میشناسید، میدانید که دروغگو نیستم... در اینجا بود که فتنهجویان و