لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مقدمه
هنر آفرینش انسان است . اثر و کاری که از تصور و آفرینش انسان شکل یافته است .هنر گویند . امر هنری الزاما با زیبایی همراه نیست یا زیباشناسی یکتایی ندارد ولی همواره با خلاقیت انسان همراه است .
در ادبیات ایزان در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد و هنر به معنای کمال , فضیلت , هوشیاری, فضل , تقوی , دانش و کیاست و ... به کار رفت و دارای بار معنایی عام بود :
به دشمن نمایم هنر هر چه هست ز مــردی و پیــروزی و زور دســت
چــون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد
واژه هنر امروزه در زبان فارسی معنایی متفاوت از گذشته به کار می رود و بیشتر منظور از آن اشاره به نتیجه خلق انسان ها در زمینه هنرهای زیباست
تاریخچه
ابراهیم خان ظهیرالدوله :
ابراهیم خانیکی از حکام دوره قاجار بود که از سال 1218 هجری قمری در عصر فتحعلی شاه قاجار به حکومت کرمان منصوب و تا پایان عمر ( 1240 هجری قمری ) به مدت 22 سال حاکم کرمان و بلوچستان بوده است .
در این مدت وی در سرکوبی خوانین محلی در بلوچستان و اطراف آن ناحیه کوشش فراوان نمود و بلوچستان را تحت اقتدار حکومت در آورد .
در زمان این حاکم در کرمان آثار و ابنیه زیادی احداث گردید این آثار امروزه به مجموعه ابراهیم خان معروفند در ضلع شمالی مجموعه گنجعلی خان و با الهام از عصر صفویه بنا شد ه اند . معمار مجموعه با استناد به کتیبه موجود در مدرسه , استاد اسماعیل قصاع است . این مجموعه که شامل حمام , آب انبار , قیصریه ( بازار ) و مدرسه می باشد , حدود 5000 متر مربع مساحت دارد «این مجموعه در سال 1299 به اتمام رسید»
مدرسه ابراهیم خان :
از دیگر بناهایی که در دوران حکومت ابراهیم خان ظهیرالدوله و از زمان قاجار بر جای مانده مدرسه ابراهیم خان است . «این مدرسه دو طبقه متعلق به فرقه شیخیه است » . ساختمان این مدرسه یکی از زیباترین بناهای عصر قاجاریه در شهر کرمان که پلان آن به شکل مستطیل می باشد .
نقشه بنا از نوع چهار ایوانی و «حجره های آن در اطراف چهار ضلع آن واقع است».
با استناد به کتبیه موجود در ضلع غربی مدرسه، استاد اسماعیلی قصاع سازنده آن بوده است. در انتهای ایوان قبله و محراب زیبایی از کاشی هفت رنگ وجود دارد و تمامی بخشهای مدرسه عناصر تزئینی مانند گج بری، کشته بری، مقرنسکاری و کاربندی دیده می شود. تاریخ کاشیکاری این مدرسه و بنای آن 1230 هـ.ق است.
سردر ورودی در ضلع غربی قیصریه ابراهیم خان واقع شد و دارای طاق بندی , تزئینات کاشی و حجاری بر سنگ یکپارچه و بر بام سردر جایگاه ساعت قرار دارد که در سالهای بعد به مجموعه افزوده شده است .
بعدا در ضلع جنوبی مدرسه خانه مدرس که توسط فرزندان ظهیرالدوله به مجموعه اضافه شده بود در سال 1298 اتمام یافت.
این فضا دارای درهای ارسی با شیشه های رنگی می باشد و تمامی نماهای آن کاشیگاری شده است بلندترین بادگیر موجود در کرمان در این مکان قرار دارد که نزدیک به شانزده متر ارتفاع می باشد .
در کتاب جغرافیای استان کرمان آمده که « ابراهیم خان مدرسه را درسال 1230 به اتمام رسانیده است.»
نمایی از مدرسه ابراهیم خان ( کرمان )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مقدمه
هنر آفرینش انسان است . اثر و کاری که از تصور و آفرینش انسان شکل یافته است .هنر گویند . امر هنری الزاما با زیبایی همراه نیست یا زیباشناسی یکتایی ندارد ولی همواره با خلاقیت انسان همراه است .
در ادبیات ایزان در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد و هنر به معنای کمال , فضیلت , هوشیاری, فضل , تقوی , دانش و کیاست و ... به کار رفت و دارای بار معنایی عام بود :
به دشمن نمایم هنر هر چه هست ز مــردی و پیــروزی و زور دســت
چــون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد
واژه هنر امروزه در زبان فارسی معنایی متفاوت از گذشته به کار می رود و بیشتر منظور از آن اشاره به نتیجه خلق انسان ها در زمینه هنرهای زیباست
تاریخچه
ابراهیم خان ظهیرالدوله :
ابراهیم خانیکی از حکام دوره قاجار بود که از سال 1218 هجری قمری در عصر فتحعلی شاه قاجار به حکومت کرمان منصوب و تا پایان عمر ( 1240 هجری قمری ) به مدت 22 سال حاکم کرمان و بلوچستان بوده است .
در این مدت وی در سرکوبی خوانین محلی در بلوچستان و اطراف آن ناحیه کوشش فراوان نمود و بلوچستان را تحت اقتدار حکومت در آورد .
در زمان این حاکم در کرمان آثار و ابنیه زیادی احداث گردید این آثار امروزه به مجموعه ابراهیم خان معروفند در ضلع شمالی مجموعه گنجعلی خان و با الهام از عصر صفویه بنا شد ه اند . معمار مجموعه با استناد به کتیبه موجود در مدرسه , استاد اسماعیل قصاع است . این مجموعه که شامل حمام , آب انبار , قیصریه ( بازار ) و مدرسه می باشد , حدود 5000 متر مربع مساحت دارد «این مجموعه در سال 1299 به اتمام رسید»
مدرسه ابراهیم خان :
از دیگر بناهایی که در دوران حکومت ابراهیم خان ظهیرالدوله و از زمان قاجار بر جای مانده مدرسه ابراهیم خان است . «این مدرسه دو طبقه متعلق به فرقه شیخیه است » . ساختمان این مدرسه یکی از زیباترین بناهای عصر قاجاریه در شهر کرمان که پلان آن به شکل مستطیل می باشد .
نقشه بنا از نوع چهار ایوانی و «حجره های آن در اطراف چهار ضلع آن واقع است».
با استناد به کتبیه موجود در ضلع غربی مدرسه، استاد اسماعیلی قصاع سازنده آن بوده است. در انتهای ایوان قبله و محراب زیبایی از کاشی هفت رنگ وجود دارد و تمامی بخشهای مدرسه عناصر تزئینی مانند گج بری، کشته بری، مقرنسکاری و کاربندی دیده می شود. تاریخ کاشیکاری این مدرسه و بنای آن 1230 هـ.ق است.
سردر ورودی در ضلع غربی قیصریه ابراهیم خان واقع شد و دارای طاق بندی , تزئینات کاشی و حجاری بر سنگ یکپارچه و بر بام سردر جایگاه ساعت قرار دارد که در سالهای بعد به مجموعه افزوده شده است .
بعدا در ضلع جنوبی مدرسه خانه مدرس که توسط فرزندان ظهیرالدوله به مجموعه اضافه شده بود در سال 1298 اتمام یافت.
این فضا دارای درهای ارسی با شیشه های رنگی می باشد و تمامی نماهای آن کاشیگاری شده است بلندترین بادگیر موجود در کرمان در این مکان قرار دارد که نزدیک به شانزده متر ارتفاع می باشد .
در کتاب جغرافیای استان کرمان آمده که « ابراهیم خان مدرسه را درسال 1230 به اتمام رسانیده است.»
نمایی از مدرسه ابراهیم خان ( کرمان )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
شهید حاج محمد ابراهیم همت
دوران کودکی
به روز 12 فروردین سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش استعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت .
هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی می کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید .
پدرش از دوران کودکی او چنین می گوید: ( هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی گشتم، می دیدم فرزندم تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک می کرد و اگر شبی او را نمی دیدیم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود ).
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب آسمانی قرآن را کاملا فرا گیرد و برخی از سوره های کوچک را نیز حفظ کند.
دوران سربازی
در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به سربازی رفت- به گفته خودش تلخترین دوران عمرش همان دو سالسربازی بود – در لشکر توپخانه اصفهان مسئولیت آشپزخانه را به عهده او گذاشته بودند .
ماه مبارک رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: ( اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بیخبران فرمان می دهند تا حرمت مقدسترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم ).
اما این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستمشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست یابد. مطالعه آن کتاب ها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم می شد تاثیر عمیق و سازنده ای در روح و جان محمد ابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. مطالعه همان کتاب ها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد که ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز کند وبه روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید و در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می کرد تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام(ره) و یارانش آشنا کند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی سعی و افری داشت و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. لیکن روح بزرگ و بی باک او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلی پی می گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمی ورزید. با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وی به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و به طور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیون و دریافت اعلامیه و نوار به قم رفت و آمد می کرد.
سخنرانی های پر شور و آتشین او علیه رژیم که بدون مصلحت اندیشی انجام می شد، مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه ای که او شهر به شهر می گشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا دست به تبلیغ و ارشاد مردم زد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش عکس العمل نشان می دادند و ابراهیم احساس کرد که برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم، فعالیت و کوشش خود را افزایش داد تا اینکه در یکی از راهپیمایی های پرشور مردمی، قطعنامه مهمی که یکی از بندهای آن انحلال ساواک بود، توسط شهیدهمت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجی»، صادر گردید.
ماموران رژیم در هر فرصتی در پی آن بودند که این فرزند شجاع و رشید اسلام را از پای درآورند، ولی او با تغییر لباس وقیافه، مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می کرد تا این که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، به پیروزی رسید.
فعالیت های پس از پیروزی انقلاب
شهید همیت پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرضا نقش
اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشکیل داد.
آنها با تدبیر و درایت و نفوذ خانوادگی که در شهر داشتند مکانی را بعنوان مقر سپاه در اختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع کردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه در آمدند و هنگامی که مجموعه سپاه سازمان پیدا کرد، او مسئولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت شهید بزرگوار و فعالیت های شبانه روزی برادران پاسدار در سال 58، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار و اذیت مردم می پرداختند، دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی، تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچی پاکسازی گردید.
از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان وایجاد شور انقلابی تاثیر بسزایی داشت.
اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت های گسترده فرهنگی پرداخت.
نقش شهید در کردستان و مقابله با ضد انقلاب
شهید همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان که بخش هایی از آن در چنگال گروهکهای مزدور گرفتار شده بود، اعزام گردید. ایشان با توکل به خدا و عزمی راسخ مبازره بی امان و همه جانبه ای را علیه عوامل استکبار جهانی و گروهکهای خود فروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را بر آنها تنگتر می نمود. از طرفی در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و برای مقابله با فقر فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گریه می کردند و حتی تحصن نموده و نمی خواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او در برخورد با گروهک های یاغی قابل تحسین و ستایش است. براساس آماری که از یادداشت های آن شهید به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا دیماه 60 (بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزاد سازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث داشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
شهید حاج محمد ابراهیم همت
دوران کودکی
به روز 12 فروردین سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش استعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت .
هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی می کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید .
پدرش از دوران کودکی او چنین می گوید: ( هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی گشتم، می دیدم فرزندم تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک می کرد و اگر شبی او را نمی دیدیم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود ).
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب آسمانی قرآن را کاملا فرا گیرد و برخی از سوره های کوچک را نیز حفظ کند.
دوران سربازی
در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به سربازی رفت- به گفته خودش تلخترین دوران عمرش همان دو سالسربازی بود – در لشکر توپخانه اصفهان مسئولیت آشپزخانه را به عهده او گذاشته بودند .
ماه مبارک رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: ( اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بیخبران فرمان می دهند تا حرمت مقدسترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم ).
اما این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستمشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست یابد. مطالعه آن کتاب ها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم می شد تاثیر عمیق و سازنده ای در روح و جان محمد ابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. مطالعه همان کتاب ها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد که ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز کند وبه روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمی
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید و در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می کرد تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام(ره) و یارانش آشنا کند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی سعی و افری داشت و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. لیکن روح بزرگ و بی باک او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلی پی می گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمی ورزید. با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وی به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و به طور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیون و دریافت اعلامیه و نوار به قم رفت و آمد می کرد.
سخنرانی های پر شور و آتشین او علیه رژیم که بدون مصلحت اندیشی انجام می شد، مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه ای که او شهر به شهر می گشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا دست به تبلیغ و ارشاد مردم زد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش عکس العمل نشان می دادند و ابراهیم احساس کرد که برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم، فعالیت و کوشش خود را افزایش داد تا اینکه در یکی از راهپیمایی های پرشور مردمی، قطعنامه مهمی که یکی از بندهای آن انحلال ساواک بود، توسط شهیدهمت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجی»، صادر گردید.
ماموران رژیم در هر فرصتی در پی آن بودند که این فرزند شجاع و رشید اسلام را از پای درآورند، ولی او با تغییر لباس وقیافه، مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می کرد تا این که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، به پیروزی رسید.
فعالیت های پس از پیروزی انقلاب
شهید همیت پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرضا نقش
اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشکیل داد.
آنها با تدبیر و درایت و نفوذ خانوادگی که در شهر داشتند مکانی را بعنوان مقر سپاه در اختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع کردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه در آمدند و هنگامی که مجموعه سپاه سازمان پیدا کرد، او مسئولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت شهید بزرگوار و فعالیت های شبانه روزی برادران پاسدار در سال 58، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار و اذیت مردم می پرداختند، دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی، تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچی پاکسازی گردید.
از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان وایجاد شور انقلابی تاثیر بسزایی داشت.
اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت های گسترده فرهنگی پرداخت.
نقش شهید در کردستان و مقابله با ضد انقلاب
شهید همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان که بخش هایی از آن در چنگال گروهکهای مزدور گرفتار شده بود، اعزام گردید. ایشان با توکل به خدا و عزمی راسخ مبازره بی امان و همه جانبه ای را علیه عوامل استکبار جهانی و گروهکهای خود فروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را بر آنها تنگتر می نمود. از طرفی در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و برای مقابله با فقر فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گریه می کردند و حتی تحصن نموده و نمی خواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت های او در برخورد با گروهک های یاغی قابل تحسین و ستایش است. براساس آماری که از یادداشت های آن شهید به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا دیماه 60 (بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزاد سازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث داشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 34 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
(پدر جان !چرا چیزی را که نمی شود و نمی بیند و از تو چیزی را دور نمی کند می پرستی ؟)
حضرت ابراهیم (ع)پس از انکه ازر را در برابر این حقیقت عقلی قرار می دهد ، به او خبر می دهد که به پیامبرش مبعوث شده است و از وی میخواهد که دعوتش را بپذیرد تا به راه راست که راه حق ، عدل ف خیر و رستگاری است ، هدایت شود :
(ای پدر ! براستی مرا دانشی دادند که به تو نداده اند پس ، از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم .)
سپس وی را از عبادت بتها نهی می کند و به او می فهماند که بت پرستی همان شیطان پرستی است و چنین عبادتی باطل و مردود است :
(پدر جان !شیطان را مپرست که شیطان خدای رحمان را نافرمان بود .)
انگاه او را از زیان این عبادت بر حذر می دارد و متذکر می شود که این عبادت منجر به عذابی دردناک می شود و پیروی از شیطان را در بر دارد :
(پدر جان ! می ترسم از جانب خدای رحمان عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی .)
حضرت ابراهیم (ع ) با صداقت پیامبرانه ، راه خیر و حقیقت را برای ازر اشکار ساخت و به نشان داد که بت پرستی پیروی از شیطان است و انسان را به گمراهی می کشاند و به عذاب دچار می کند . مگر انسان عاقل مخلوقی را می پرستد؟ و اگر آن مخلوق (شیطان) خودش خدا را نافرمانی کرده باشد چه ؟ آیا به راستی استحقاق عذاب را نخواهد داشت ؟
خداوند انسان را عاقل ، متفکر ، بینا و با بصیرت افریده است ، لذا او باید حق را از باطل تشخیص دهد و از عذاب خدا بترسد. عذاب الهی هنگامی بیشتر خواهد شد که کسی را به راه حق دعوت کنند ، اما او نپذیرد و گمراهی را بر هدایت ترجیح دهد و ولایت شیطان را بر ولایت خداوند رحمان برتری نهد .
ابراهیم (ع) با چنین منطق روشن و اشکاری ازر را به حق دعوت کرد ، اما او به دعوت حق توجهی نکرد ، بلکه باورهای پدران و نیاکان خود را ترجیح داد و با عصبانیت به ابراهیم (ع) پرخاش کرد و وی را از توهین به بتها بر حذر داشت و تهدید کرد که او را از خود خواهد راند و سنگسارش خواهد کرد :
(ای ابراهیم ! ایا تو از خدایان من متنفری ؟ اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد و برو برای مدتی طولانی از من دور شو .)
ابراهیم (ع) با برخورداری از اخلاق پیامبرانه ، باید نسبت به ازرنیکوکار باشد ،لذا در مقابل اصرار بر کفر و گمراهی او چاره ای نیافت ، جز اینکه از خداوند برای او سلامت و امرزش طلب کند ، شاید خداوندی وی را هدایت نماید :
(درود بر تو باد ! به زودی از پروردگارم برای تو امرزش می خواهم ، زیرا او همواره نسبت به من مهربان است .)
اینجاست که ویژگیهای زیبای مومن و تفاوت ان با ویژیگیهای کافر اشکار می شود .
ابراهیم (ع ) مومنی است که ازر را به ایمان دعوت می کند تا در پناه ان قرار گیرد و به راه راست هدایت یابد و سعادت دنیا و اخرت را نصیب خود کند .
ازر نیز کافر است ،زیرا ایمان به خدا را نمی پذیرد و بت پرستی را بر ان ترجیح می دهد و ابراهیم را ب قتل و سنگسار شدن و اخراج از خانه تهدی می کند .
بلی ، کار ارز به تهدید کشید ، اما تهدید چه کسی ؟ تهدید کسی که به طور طبیعی باید او را خیلی دوست داشته باشد .
این برخورد برای تمام نسلهای درسی اموختنی است ،یکی می خواهد به شما اسیب برساند ،اما شما رفتاری کاملا متفاوت با او داری . ارزوی سلامت او را داری و برایش از خداوند امن و امان طلب می کنی
تا از هر گزندی در امان بماند و بالاتر اینکه حقیقتا امرزش او را از خداوند خواستار می شوی ، ان هم امرزشی که نجات از عذاب اخرت را در پی دارد !ایا صحنه ای زیباتر از این هم پیدا می شود ؟ این تاثیر ایمان بر رفتار انسان و ان هم تاثیر کفر بر رفتار اوست. بازتاب ایمان همیشهخیر و بازتاب کفر همیشه شر است .این تنها موردی نیست که قران کریم برای ایندگان بیان می کند ، بلکه بسیاری از قصص قران نمونه هایی از ان ارائه می شود . یک نمونه ان داستان نوح (ع ) و پسرش است که در ان پدر مومن و پسر کافر است .
نمونه دیگر داستان حضرت ابراهیم (ع ) است که قضیه بر عکس می شود ، یعنی ازر کافر و ابراهیم (ع ) مومن است .
در این دو نمونه هدف واحدی دنبال می شود و ان تاکید این امر است که اساس حاکم بر روابط مردم باید همان چیزی باشد که خداوند متعال مقرر فرموده است ، یعنی اعتقادات دینی و نه پیوندهای خویشاوندی و عاطفی . درست است که روابط عاطفی میان مردم اثار مهمی بر جای می گذارد ، اما این اثار در مقابل پیوندهایی عقیدتی ،حاشیه ای و جزیی است . هر چه مردم از وحدت عقیده دور باشند ،بیشتر با هم بیگانه می شوند و روابط میان انها گسسته تر می شود . از انجا که ابراهیم و ازر از نظر اعتقادی با هم بیگانه بودند و نوح و پسرش نیز چنین بوده اند ،در روابط زندگی از هم دور شدند و روابطی که باید میان پدر و فرزند باشد ،میا انها وجود نداشت . هرچه انانها از یکدیگر بیشتر دور شوند روابط بشری نیز با مشکلاتبیشتری روبه رو می شود