لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
آیین زندگى از دیدگاه امام رضا (علیه السلام )
زندگى مادى امروز از یک طرف انسان را به صورت ابزار و از طرف دیگر به صورت حیوان در آورده است . آثار و نتایج شوم و تلخ ناشى از این امر، در ملتهایى که به آخرین مرحله تمدن مادى رسیده اند، به وضوح دیده مى شود. آمارهاى وحشتناک تخلفات و جنایات در این ملتها، مى تواند دورنمایى از حقیقت این تراژدى را نشان دهد.یگانه عاملى که مى تواند آدمى را از ضایعه ماده پرستى برهاند و کیان و شخصیت او را از خطر خود بیگانگى مصون دارد، برخوردارى از حیات طیبه است .از بررسى دقیق منابع اسلامى بر مى آید، راه تحصیل حیات طیبه در این جهان معلول چهار عامل است :1 - سلامت جسم2 - سلامت روح آرامش خیال 3 - مساعد بودن شرایط همزیستى همسر و فرزند و همنشین شایسته 4 - حسن عاقبتآدمى در سفر حیات با موانع و گردنه هاى زیادى مواجه است و این موانع او را از هر سو به گمراهى مى کشاند. انسان از هر گردنه اى بگذرد، خطرى دیگر با قیافه اى جدید عرض اندام مى کند. هیچکس در این سفر نمى تواند بدون راهنما باشد، تنها کسانى مى توانند در این سفر پرخطر راهنماى انسان باشند که به همه مقتضیات جسمى و روانى و نیازمندیها و خواهشهاى طبیعى این اعجوبه آفرینش آشنایى کامل داشته باشند تا بتوانند او را به درک صحیح از اصول مسلم نظام آفرینش نایل کرده به شاهراه زندگى شرافتمندانه و آزاد رهنمون سازند.آرى ، تنها پیشوایان راستین دین مقدس اسلام ، نمونه و شاخص چنین امرى هستند.معمولا این بزرگواران با پرستش خداوند متعال به همه بندگى ها پشت پا زدند و در کوتاهترین مدت ، بزرگترین مواهب الهى را که لایق یک انسان پاکباز است ، به دست آوردند. پیروى از تعالیم حیاتبخش این وارستگان مى تواند آب زندگانى را در کام انسان زلال و گوارا سازد و زندگى جاودانه اى را براى او به ارمغان آورد.هر که مى خواهد از حیات طیبه برخوردار باشد. باید این راه قدسى را بپیماید تا حقیقت انسانیتش بشکفد و رشد یابد و به معراج رسد. چه در غیر این صورت حیات واقعى ممکن نیست و کسى که برنامه و نقشه زندگى خود را با تعالیم این بزرگواران ترسیم نکند، نه تنها بدبخت است ، بلکه صلاحیت زندگى هم ندارد، تعالیمى که از پیشوایان دین براى سعادت انسانها وضع شده است ، اگر چه قسمتى از تمایلات آزاد آدمى را محدود مى کند ولى در واقع همین قوانین ضامن حفظ آزادى واقعى بشر و حفظ آن از خطر هرج و مرج و نابودى است . نخستین شرط آزادى محدودیت است ، زندگى تعادل نیروهاى متخالف است . همچنان که معلق بودن زمین در فضا، نتیجه تعادل نیروهاى متخالف مى باشد . زیباترین و عمیق ترین حالتى که ممکن است به ما دست دهد، روحانیت بذر است . روحانیت بذر هر علم حقیقى را مى افشاند. کسى که از این حالت بى خبر باشد و نتواند واله و شیدا شود و به حالت جذبه و شور در آید. بتى بیجان است . به راستى چیزى وجود دارد که درکش براى ما مقدور نیست و به صورت برترین دانشها و درخشنده ترین زیبایى ها تجلى مى کند و استعدادهاى محدود و ناقص جزبه ظاهر بسیار مقدماتى آن را درک نمى تواند کرد. این علم و این احساس ، در درون ایمان واقعى نهفته اند. قرآن مى فرماید:من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤ من ، فلنحیینه حیوة طیبة . هر کس عمل صالح انجام دهد و نیکوکارى کند در حالى که مومن باشد، خواهد مرد باشد و خواه زن ، ما او را به داشتن حیات طیبه ، زندگى خوش و صاف و بى کدورت زنده خواهیم کرد. نکته جالب در این آیه کریمه ، این است که قرآن کریم مردم بى ایمان و بدکار را زنده و حساس نمى خواند. مى فرماید کسانى که نیکوکارى کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند، ما آنها را زنده مى کنیم و از مردگى خارج مى سازیم ، آن وقت مى فهمند که زندگى بى معنا و بى هدف نیست ، مى فهمند سعادت واقعیت دارد، مى فهمند که مى شود در این دنیا طورى زندگى کرد که کدورتى از رنج و ناراحتى وجود نداشته باشد . کتابى را که در برابر خود گشوده اید،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آیین گفتگو میان ایرانیان باستان
«در سر تا سر شاهنامه دیده میشود که شنوندگان، در هنگام سخنگویی سخنران هیچ بر زبان نمیآورند، تا آنکه گفتار او به پایان رسد آنگاه اگر بایسته مینمود به سخن وی پاسخ میدادند و بر همین بنیاد است که سعدی میگوید:
سخن را سر است ای برادر و بن
نیاید کسی در میان سخن
و چنین است که در داستان رستم و اسفندیار، در گفتاری که اسفندیار در ستایش از پهلوانی و نژاد خود میکند برستم میگوید:
بمان تا بگویم همه هر چه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست
و این گفتار گواه بر آن است که در ایران باستان برای ورود به گفتارها در انجمن، دست خویش را بالا میگرفتهاند تا سردار انجمن دستوری گفتار به ایشان بدهد»
«تا اینجا دیدیم که ایرانیان در میان سخنان دیگران گستاخوار سخن نمیگفتند و همواره شنونده از روی آیین آزادگی درنگ میکرد تا دیگری سخن خویش را به پایان ببرد و این گفتار اسفندیار نیز نشان میدهد که دست بلند کردن و دستوری خواستن برای سخن گفتن نیز از آئینهای دلپذیر ایرانیان باستان بوده است که گوینده، خود به شنونده میگوید که میتوانی در میان گفتار من دست بلند کنی و از من بخواهی تا گفتار خود را ببرم و تو در میان سخن من اندرآیی و نادرستی گفتار من را بنمایی.»
2- آئین دادن رونما برای دیدن دیدار اروس:
در داستان زال و رودابه آنجا که کنیزان رودابه به در شکارگاه به زال برمیخورند و سپس به نزد رودابه میآیند رودابه به آنها میگوید که:
رخ من بپیشش بیاراستید
بگفتید و از پس بها خواستید
(هنگامی که چهره اروس را به داماد نشان میدادند، رونما میگرفتند، و این کار هنوز در بسیاری از روستاهای ایران و نیز در تاجیکستان و افغانستان به آئین است).
خاموش بودن ایرانیان بر سر خوان و آئین بازخوانی هنگام خوردن غذا نزد ایرانیان باستان و آئین شستشوی دست پیش از غذا در ایران باستان و دیگر آیینها هنگام غذا خوردن:
«در آئین ایران باستان، باید در سر خوان خاموش بود، در این هنگام سخن گفتن نشاید»
درباره خاموشی ایرانیان بر سر خوان گذشته از منابع نوشتهای دینی زرتشتی، از مآخذ بیگانگان هم بما رسیده است از آنان است مناند Menander که در سال 550 زاییده شد هنوز در بسیاری از جاههای ایران در سر خوان سخن گفتن پسندیده نیست.
ابوعثمان جا خط بصری که در سال 225 درگذشت در کتاب التاج، مسعودی که در سال 346 هجری درگذشت در مروجالمذهب و محمد جریر طبری که در سال 224 در آمل (مازندران) زاییده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسی تاریخ او که در سال 355 هجری پایان پذیرفته است بدست ابوعلی محمد بلعمی: آوردهاند که ایرانیان هنگام غذا خوردن از سخن پرهیز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتی نان خورند یک تن زمزمه گیرد و ایشان را دعا کند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگویند و مغان نیز سخن نگویند در وقت نان خوردن و …»
و نمونهای از باژخوانی در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه آمده. آنجا که رستم انگشتری خود را میان مرغی پنهان میکند و همراه نان و دیگر خوراکهان که در سفرهای پیچیده بود بنزد بیژن میفرستد و بیژن آن «آن نان پاک را بادلی پرامید یزدان، با ترس و لرز، در پیش خود گسترد و باژ خوراک برخواند. و چون راز و نیازش به پایان رسید دست به خودش برد» اما آنچه را که ایران باستان پیش از خوردن خوراک، آفرینی زیر لب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آیین زمامداری در سیره حکومتی امام علی (ع)
اشاره
پنگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام به حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد. امام علی علیهالسلام جهان را آفریده حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی میداند؛ خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابیاش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این هدایت به سوی حقیقت تحقق نمییابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد.
از نگاه حضرت علی علیهالسلام ساختار حکومت نه صرفا به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تأمین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهمتر از آن به دلیل نقش حکومت در شکلگیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا میکند؛ چنان که حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «النّاسُ بِاُمَرائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِابائِهِمْ؛1 مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»
مقدمه
هدف و غایت حکومت در اندیشه علوی، اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردمان است و این بدان معنی نیست که تأمین معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بُعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته میشود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تأمین خواستههای حکام نمیخواهد، بلکه آنان را برای خدا میخواهد و هدف امام عادل از بسیج تودههای مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است؛ آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است.
بحث زمام داری از دیدگاه امام علی(ع)
سیره حکومتی امام علی علیهالسلام
در اندیشه سیاسی غالبا دو طرز تفکر در مورد سیاست وجود دارد: گروهی معتقد هستند که برای دست یافتن به قدرت از هر وسیله و ابزاری و از هر راه ممکنی میتوان استفاده نمود. براساس این دیدگاه، سیاست بر هیچ یک از ارزشهای انسانی متمرکز نیست و سیاستمدار کاری به حق و باطل ندارد و فقط هدف او اعمال قدرت و تسلط بر جامعه میباشد که اکثر سیاستمداران جهان چنین هستند.
تفکر دیگر، سیاستی است که هدف محوری آن خدا میباشد و بر پایه ارزشهای انسانی استوار است. در چنین نوع سیاستی، سیاست مدار مجاز نیست برای رسیدن به حکومت به هر نوع ابزار و وسیلهای تمسک جوید.
سیره سیاسی و حکومتی امام علی علیهالسلام هم مبتنی بر نوع دوم و دیدگاه گروه دوم است که هدف از دستیابی به حکومت در آن، این است که جامعه انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی و در نهایت به طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید و زندگی سالم و مسالمتآمیزی را برای مردم فراهم آورد.
علی علیهالسلام احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیش برد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، امّا 25 سال پس از رحلت پیامبر، زمانی که زمام حکومت را شخصا به دست گرفت، میدید چهره حکومت اسلامی کاملاً دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فاصله گرفته است و برای باز گرداندن جامعه به سیره پیامبر و قرآن باید تلاشی پی گیر و طاقت فرسا انجام دهد.
حضرت علی علیهالسلام در خطبه 131 نهج البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان میدارد:
«پروردگارا! تو میدانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانههای از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیدهات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات تو که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود.»
همچنین وی در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، بر بالای منبر رفته و برنامههای خود را بدون پردهپوشی چنین اعلام کرد:
«هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونهای بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود. سوگند به آن که او را برانگیخت تا حق را بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید. سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید؛ چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند؛ بدان سان که هر که پایین افتاده فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید. باید پیش افتادگانی که عقب ماندهاند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شدهاند، به عقب کشانده شوند. به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم.»2
آری، حضرت علی علیهالسلام تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیره حکومتی و سیاسی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند.
اصول مهم چنین حکومت و سیاستی به شرح زیر میباشد:
1. صداقت و راستگویی
بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که میتوانند به مردم وعدههای دروغ و بی پایه و اساس میدهند تا بتوانند آرای مردم را جمعآوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
1- آیین گفتگو میان ایرانیان باستان
«در سر تا سر شاهنامه دیده میشود که شنوندگان، در هنگام سخنگویی سخنران هیچ بر زبان نمیآورند، تا آنکه گفتار او به پایان رسد آنگاه اگر بایسته مینمود به سخن وی پاسخ میدادند و بر همین بنیاد است که سعدی میگوید:
سخن را سر است ای برادر و بن
نیاید کسی در میان سخن
و چنین است که در داستان رستم و اسفندیار، در گفتاری که اسفندیار در ستایش از پهلوانی و نژاد خود میکند برستم میگوید:
بمان تا بگویم همه هر چه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست
و این گفتار گواه بر آن است که در ایران باستان برای ورود به گفتارها در انجمن، دست خویش را بالا میگرفتهاند تا سردار انجمن دستوری گفتار به ایشان بدهد»
«تا اینجا دیدیم که ایرانیان در میان سخنان دیگران گستاخوار سخن نمیگفتند و همواره شنونده از روی آیین آزادگی درنگ میکرد تا دیگری سخن خویش را به پایان ببرد و این گفتار اسفندیار نیز نشان میدهد که دست بلند کردن و دستوری خواستن برای سخن گفتن نیز از آئینهای دلپذیر ایرانیان باستان بوده است که گوینده، خود به شنونده میگوید که میتوانی در میان گفتار من دست بلند کنی و از من بخواهی تا گفتار خود را ببرم و تو در میان سخن من اندرآیی و نادرستی گفتار من را بنمایی.»
2- آئین دادن رونما برای دیدن دیدار اروس:
در داستان زال و رودابه آنجا که کنیزان رودابه به در شکارگاه به زال برمیخورند و سپس به نزد رودابه میآیند رودابه به آنها میگوید که:
رخ من بپیشش بیاراستید
بگفتید و از پس بها خواستید
(هنگامی که چهره اروس را به داماد نشان میدادند، رونما میگرفتند، و این کار هنوز در بسیاری از روستاهای ایران و نیز در تاجیکستان و افغانستان به آئین است).
خاموش بودن ایرانیان بر سر خوان و آئین بازخوانی هنگام خوردن غذا نزد ایرانیان باستان و آئین شستشوی دست پیش از غذا در ایران باستان و دیگر آیینها هنگام غذا خوردن:
«در آئین ایران باستان، باید در سر خوان خاموش بود، در این هنگام سخن گفتن نشاید»
درباره خاموشی ایرانیان بر سر خوان گذشته از منابع نوشتهای دینی زرتشتی، از مآخذ بیگانگان هم بما رسیده است از آنان است مناند Menander که در سال 550 زاییده شد هنوز در بسیاری از جاههای ایران در سر خوان سخن گفتن پسندیده نیست.
ابوعثمان جا خط بصری که در سال 225 درگذشت در کتاب التاج، مسعودی که در سال 346 هجری درگذشت در مروجالمذهب و محمد جریر طبری که در سال 224 در آمل (مازندران) زاییده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسی تاریخ او که در سال 355 هجری پایان پذیرفته است بدست ابوعلی محمد بلعمی: آوردهاند که ایرانیان هنگام غذا خوردن از سخن پرهیز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتی نان خورند یک تن زمزمه گیرد و ایشان را دعا کند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگویند و مغان نیز سخن نگویند در وقت نان خوردن و …»
و نمونهای از باژخوانی در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه آمده. آنجا که رستم انگشتری خود را میان مرغی پنهان میکند و همراه نان و دیگر خوراکهان که در سفرهای پیچیده بود بنزد بیژن میفرستد و بیژن آن «آن نان پاک را بادلی پرامید یزدان، با ترس و لرز، در پیش خود گسترد و باژ خوراک برخواند. و چون راز و نیازش به پایان رسید دست به خودش برد» اما آنچه را که ایران باستان پیش از خوردن خوراک، آفرینی زیر لب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آیین زمامداری در سیره حکومتی امام علی (ع)
اشاره
پنگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام به حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد. امام علی علیهالسلام جهان را آفریده حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی میداند؛ خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابیاش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این هدایت به سوی حقیقت تحقق نمییابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد.
از نگاه حضرت علی علیهالسلام ساختار حکومت نه صرفا به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تأمین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهمتر از آن به دلیل نقش حکومت در شکلگیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا میکند؛ چنان که حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «النّاسُ بِاُمَرائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِابائِهِمْ؛1 مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند.»
مقدمه
هدف و غایت حکومت در اندیشه علوی، اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردمان است و این بدان معنی نیست که تأمین معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بُعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته میشود. حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تأمین خواستههای حکام نمیخواهد، بلکه آنان را برای خدا میخواهد و هدف امام عادل از بسیج تودههای مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است؛ آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است.
بحث زمام داری از دیدگاه امام علی(ع)
سیره حکومتی امام علی علیهالسلام
در اندیشه سیاسی غالبا دو طرز تفکر در مورد سیاست وجود دارد: گروهی معتقد هستند که برای دست یافتن به قدرت از هر وسیله و ابزاری و از هر راه ممکنی میتوان استفاده نمود. براساس این دیدگاه، سیاست بر هیچ یک از ارزشهای انسانی متمرکز نیست و سیاستمدار کاری به حق و باطل ندارد و فقط هدف او اعمال قدرت و تسلط بر جامعه میباشد که اکثر سیاستمداران جهان چنین هستند.
تفکر دیگر، سیاستی است که هدف محوری آن خدا میباشد و بر پایه ارزشهای انسانی استوار است. در چنین نوع سیاستی، سیاست مدار مجاز نیست برای رسیدن به حکومت به هر نوع ابزار و وسیلهای تمسک جوید.
سیره سیاسی و حکومتی امام علی علیهالسلام هم مبتنی بر نوع دوم و دیدگاه گروه دوم است که هدف از دستیابی به حکومت در آن، این است که جامعه انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی و در نهایت به طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید و زندگی سالم و مسالمتآمیزی را برای مردم فراهم آورد.
علی علیهالسلام احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیش برد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، امّا 25 سال پس از رحلت پیامبر، زمانی که زمام حکومت را شخصا به دست گرفت، میدید چهره حکومت اسلامی کاملاً دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فاصله گرفته است و برای باز گرداندن جامعه به سیره پیامبر و قرآن باید تلاشی پی گیر و طاقت فرسا انجام دهد.
حضرت علی علیهالسلام در خطبه 131 نهج البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان میدارد:
«پروردگارا! تو میدانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانههای از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیدهات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات تو که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود.»
همچنین وی در نخستین روز بیعت خود در مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، بر بالای منبر رفته و برنامههای خود را بدون پردهپوشی چنین اعلام کرد:
«هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونهای بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود. سوگند به آن که او را برانگیخت تا حق را بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید. سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید؛ چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند؛ بدان سان که هر که پایین افتاده فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید. باید پیش افتادگانی که عقب ماندهاند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شدهاند، به عقب کشانده شوند. به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم.»2
آری، حضرت علی علیهالسلام تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیره حکومتی و سیاسی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند.
اصول مهم چنین حکومت و سیاستی به شرح زیر میباشد:
1. صداقت و راستگویی
بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که میتوانند به مردم وعدههای دروغ و بی پایه و اساس میدهند تا بتوانند آرای مردم را جمعآوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه