حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد A 201 معاد جسمانی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

معاد جسمانی‌و شبهاتی‌پیرامون‌آن‌

طیبه‌کرمی‌ـ ورودی‌75

معارف‌اسلامی‌(گرایش‌فلسفه‌)

معاد یکی‌از ضروریات‌دین‌اسلام‌است‌و کسی‌منکر آن‌نیست‌جز طایفه‌دهریه‌و ملحدان‌. دهریه‌، غیر از دهر،محیی‌و ممیتی‌را قایل‌نیستند و صانع‌را دهر می‌دانند و برای‌همین‌بعث‌واعاده‌را انکار می‌کنند. معاد یعنی‌:"برگشتن‌از حیات‌به‌سوی‌ممات‌دردنیا و از ممات‌به‌سوی‌حیات‌ابدی‌".

سؤال‌مهمی‌که‌در امر معادپرسیده‌می‌شود این‌است‌که‌آیا آنچه‌ضروری‌است‌اصل‌اعتقاد به‌معاداست‌اعم‌از اینکه‌جسمانی‌باشد یاروحانی‌یا اینکه‌به‌قید جسمانی‌بودن‌از جمله‌ضروریات‌به‌شمار می‌آید؟اکثر متکلمان‌و عامه‌فقها و اهل‌حدیث‌معاد را جسمانی‌می‌دانند به‌اعتبار اینکه‌به‌نظر آنان‌روح‌در بدن‌ساری‌است‌همانند سریان‌آتش‌درزغال‌و آب‌در گل‌. اکثر فلاسفه‌وپیروان‌مشاییان‌معاد را روحانی‌می‌دانند زیرا بدن‌با صور و اعراضش‌منعدم‌می‌شود ولی‌نفس‌که‌جوهرمجرد است‌، فنا ناپذیراست‌. بسیاری‌از حکما و مشایخ‌عرفا و جمعی‌ازمتکلمان‌بزرگ‌مثل‌غزالی‌، کعبی‌،حلیمی‌، راغب‌اصفهانی‌و بسیاری‌ازعلمای‌امامیه‌و شیوخ‌دوازده‌امامی‌مثل‌شیخ‌مفید، ابوجعفر، سید مرتضی‌و محقق‌طوسی‌به‌معاد جسمانی‌وروحانی‌هر دو قایلند و گفته‌اند نفس‌مجرده‌به‌بدن‌برمی‌گردد. معتقدان‌به‌تناسخ‌هم‌، چنین‌قولی‌دارند با این‌تفاوت‌که‌مسلمانان‌نفس‌را حادث‌می‌دانند و عود آن‌را به‌بدن‌در عالم‌آخرت‌می‌دانند نه‌در این‌عالم‌ ولی‌تناسخیه‌نفس‌را قدیم‌و برگشت‌آن‌رابه‌بدن‌در این‌عالم‌می‌دانند و آخرت‌وبهشت‌و جهنم‌را منکرند. حکیم‌زنوزی‌از بزرگترین‌مروّجان‌فلسفة‌ملاصدرا در قرن‌سیزدهم‌بر این‌عقیده‌است‌که‌معاد جسمانی‌از جمله‌ضروریات‌است‌و اینگونه‌بیان‌می‌کندکه‌: من‌تاکنون‌ندیده‌ام‌حتی‌کوچکترین‌حکمای‌الهی‌در مقام‌انکارمعاد برآمده‌باشند چه‌رسد به‌بزرگان‌و کاملان‌این‌طایفه‌و با اطمینان‌کامل‌در این‌باب‌به‌اظهار نظر پرداخته‌وتقاضا کرده‌است‌که‌اگر کسانی‌حکیمی‌را می‌شناسند که‌منکر معادجسمانی‌است‌، او را به‌وی‌نیز معرفی‌کنند تا بی‌خبر نمانده‌باشد و در این‌جاست‌که‌در مقابل‌خرده‌گیران‌بربوعلی‌سینا به‌دفاع‌از این‌فیلسوف‌بزرگ‌پرداخته‌و او را در زمرة‌معتقدان‌به‌معاد جسمانی‌دانسته‌است‌. وی‌می‌گوید: "ابن‌سینا اگرچه‌از اقامه‌برهان‌بر اثبات‌معاد جسمانی‌اظهارعجز و ناتوانی‌کرده‌است‌ولی‌این‌ناتوانی‌به‌هیچ‌وجه‌منافی‌اعتقاد وایمان‌ وی‌به‌این‌اصل‌اساسی‌از روی‌تعبّد نمی‌باشد".

مهمترین‌شبهه‌ای‌که‌در امر معادمطرح‌می‌شود، شبهه‌آکل‌و مأکول‌است‌؛ بدین‌تفسیر که‌اگر شخصی‌رابکشند و دیگری‌این‌شخص‌را بخوردو اجزای‌این‌تن‌کشته‌شده‌، اجزای‌تن‌شخص‌دوم‌شود و این‌شخص‌در این‌حالت‌بمیرد از دو حال‌خارج‌نیست‌یااین‌اجزا را به‌شخص‌اول‌می‌دهند یابه‌شخص‌دوم‌. اگر به‌شخص‌اول‌دهند، دومی‌محروم‌ماند و اگر به‌دومی‌دهند، شخص‌اول‌محروم‌ماندو این‌هر دو باطل‌است‌. همچنین‌لازم‌می‌آید که‌اجزای‌معین‌هم‌منعم‌و هم‌معاقب‌باشند؛ اگر کافری‌مؤمنی‌رابخورد!

متکلمان‌برای‌پاسخ‌به‌این‌شبهه‌به‌منع‌استحاله‌اعاده‌معدوم‌یا به‌منع‌توقف‌معاد بر اعاده‌معدوم‌قایل‌شده‌اند و در مورد دوم‌اینگونه‌بیان‌می‌کنند که‌آنچه‌برمی‌گردد همان‌اجزای‌اصلی‌است‌که‌ابتدای‌خلقت‌باآنها بوده‌است‌و خداوند آنها را حفظ‌می‌کند و نمی‌گذارد جزء بدن‌دیگری‌شود. اما صدرالمتألهین‌اینگونه‌پاسخ‌می‌دهد که‌اعتبار در تشخص‌هرانسانی‌نفس‌اوست‌و تشخص‌بدن‌به‌واسطة‌نفس‌است‌و تشخص‌آن‌ازآن‌حیث‌که‌بدن‌است‌، نه‌حقیقی‌ونه‌ذاتی‌است‌تا برای‌آن‌تعینی‌وتوحدی‌باشد؛ مثلاً در محشور شدن‌بدن‌زیدکه‌مأکول‌درنده‌یا انسانی‌شده‌این‌شرط‌نیست‌که‌به‌اعتبار اینکه‌بدن‌اوجسم‌معین‌بوده‌، در قیامت‌، همان‌گوشت‌و استخوان‌و اعصاب‌محشورشوند بلکه‌اجزای‌زید با هر جسمی‌که‌باشد محشور می‌شود و در ضمن‌شخصیتش‌محفوظ‌می‌ماند به‌اینکه‌این‌بدن‌زید است‌اگر چه‌تمام‌اجزایش‌ذاتاً متبدل‌شده‌باشد ولی‌عیناً اجزای‌بدن‌زیدند و اعتقاد درحشر بدنها هم‌این‌است‌که‌بدنها ازقبرها منبعث‌می‌شوند بصورتی‌که‌هرکس‌آنها را ببیند می‌گوید این‌فلان‌کس‌است‌بعینه‌و نباید آن‌بدنها، امثال‌و اشباح‌اشخاص‌باشند چون‌آنچه‌درروایات‌نیز رسیده‌این‌را بیان‌می‌کندکه‌افراد ناقص‌الخلقه‌و کر و کور وبی‌دست‌و پا و یا پیر به‌همان‌صورت‌مبعوث‌نمی‌شوند، پس‌برگشتن‌شکل‌و هیأت‌و مقدار، به‌عینش‌یا مثلش‌لازم‌نیست‌؛ بلکه‌لازم‌یک‌شکلی‌ویک‌هیأتی‌و یک‌مقداری‌است‌باانحفاظ‌تشخص‌.

وی‌همچنین‌در ابطال‌عقیدة‌متکلمان‌مبنی‌بر حفظ‌اجزای‌متفرقه‌ترابیه‌به‌واسطه‌حق‌تعالی‌می‌فرماید:"این‌عقیده‌مبنی‌بر اراده‌ای‌خرافی‌است‌که‌آن‌گروه‌در مورد فاعل‌مختارثابت‌می‌کنند و گویا شغل‌دیگری‌فاعل‌مختار ندارد مگر حفظ‌اجزای‌متفرقه‌ترابیه‌تا آنکه‌ماده‌غذایی‌انسان‌دیگر نشود".

اما شبهة‌دیگر این‌است‌که‌جرم‌زمین‌مقداری‌است‌محصور و معدودو عدد نفوس‌غیر متناهی‌است‌پس‌مقدار زمین‌کافی‌نیست‌که‌ابدان‌غیرمتناهیه‌از آن‌حاصل‌شوند.

ملاصدرا این‌شبهه‌را این‌گونه‌پاسخ‌می‌دهد: هیولای‌زمین‌قوة‌قابلة‌محض‌است‌و مقداری‌به‌حسب‌نفس‌خود ندارد بلکه‌مقادیر از خارج‌بر آن‌عارض‌می‌شود. و زمین‌فی‌نفسه‌قابل‌انقسامات‌و حصول‌مقادیر غیرمتناهی‌است‌و شرط‌ نیست‌ که ‌صورتش ‌همان ‌صورت‌ارضیه‌باشدبلکه‌می‌تواند از صورت‌ارضیه‌به‌صورت‌اجسام‌دیگر منقلب‌گردد که‌قابل‌تخلل‌و تعدد باشند و علاوه‌براینکه‌قبلاً گفتیم‌که‌انسان‌اخروی‌جسمیتش‌به‌حسب‌نفس‌او و صفات‌آن‌حاصل‌می‌شود نه‌برعکس‌؛همچنین‌ازدحام‌، برخورد وتنگی‌عرصه‌از خواص‌اجسام‌دنیایی‌است‌و این‌صفت‌آخرت‌نیست‌؛ زیرابرای‌هر یک‌از اهل‌سعادت‌، بهشتی‌است‌که‌عرضش‌به‌قدر عرض‌آسمانها و



خرید و دانلود تحقیق در مورد A 201 معاد جسمانی


تحقیق در مورد A 201 معاد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 27 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

« معاد جسمانی‌و شبهاتی‌پیرامون‌آن »‌

معاد یکی ‌از ضروریات ‌دین ‌اسلام ‌است ‌و کسی ‌منکر آن ‌نیست .

معاد یعنی‌ : برگشتن ‌از حیات ‌به‌سوی‌ ممات‌دردنیا و از ممات ‌به‌سوی‌حیات‌ابدی‌.

سؤال ‌مهمی‌که‌در امر معاد پرسیده ‌می‌شود این‌است‌که‌آیا آنچه‌ضروری‌است‌اصل‌اعتقاد به ‌معاد است ‌اعم ‌از اینکه ‌جسمانی‌ باشد یاروحانی ‌یا اینکه ‌به ‌قید جسمانی ‌بودن ‌از جمله‌ ضروریات ‌به ‌شمار می‌آید ؟

اکثر متکلمان‌و عامه‌ فقها و اهل‌حدیث ، ‌معاد را جسمانی‌می‌دانند به ‌اعتبار اینکه ‌به ‌نظر آنان ‌روح ‌در بدن‌ساری‌است ‌همانند سریان‌آتش‌در زغال ‌وآب‌درگل‌. اکثر فلاسفه ‌و پیروان ‌مشاییان ‌معاد را روحانی‌می‌دانند زیرا بدن ‌با صور و اعراضش ‌منعدم‌ می‌شود ولی‌نفس‌که‌جوهرمجرد است‌، فنا ناپذیراست‌. بسیاری‌از حکما و مشایخ ‌عرفا و جمعی ‌از متکلمان ‌بزرگ‌ مثل‌غزالی‌، کعبی‌،حلیمی‌، راغب‌اصفهانی ‌و بسیاری‌ ازعلمای ‌امامیه ‌و شیوخ ‌دوازده‌ امامی ‌مثل‌شیخ‌ مفید، ابوجعفر، سید مرتضی ‌و محقق ‌طوسی ‌به ‌معاد جسمانی‌ وروحانی ‌هر دو قایلند و گفته‌اند نفس‌مجرده ‌به ‌بدن ‌برمی‌گردد. معتقدان‌به‌ تناسخ ‌هم‌، چنین‌قولی‌دارند با این ‌تفاوت‌که ‌مسلمانان ‌نفس ‌را حادث ‌می‌دانند و عود آن ‌را به ‌بدن ‌در عالم‌آخرت‌می‌دانند نه ‌در این‌عالم‌ ولی‌تناسخیه‌ نفس ‌را قدیم ‌و برگشت‌آن‌را به‌ بدن‌ در این‌عالم‌ می‌دانند و آخرت‌ و بهشت‌ و جهنم ‌را منکرند. حکیم‌ زنوزی ‌از بزرگترین ‌مروّجان‌ فلسفة ‌ملاصدرا در قرن‌سیزدهم ‌بر این‌عقیده ‌است‌ که ‌معاد جسمانی‌از جمله ‌ضروریات ‌است ‌و اینگونه‌ بیان ‌می‌کند که‌: من‌تاکنون ‌ندیده‌ام ‌حتی‌ کوچکترین‌ حکمای ‌الهی ‌در مقام ‌انکار معاد برآمده‌ باشند چه ‌رسد به‌بزرگان ‌و کاملان ‌این‌طایفه‌ و با اطمینان‌ کامل‌در این ‌باب‌ به‌ اظهار نظر پرداخته ‌و تقاضا کرده‌است ‌که‌ اگر کسانی‌ حکیمی ‌را می‌شناسند که‌ منکر معاد جسمانی ‌است ‌، او را به ‌وی ‌نیز معرفی‌کنند تا بی‌خبر نمانده ‌باشد و در این ‌جاست‌ که ‌در مقابل‌ خرده ‌گیران‌ بر بوعلی‌ سینا به‌ دفاع‌ از این‌فیلسوف ‌بزرگ ‌پرداخته‌ و او را در زمرة ‌معتقدان ‌به ‌معاد جسمانی‌دانسته‌است‌. وی ‌می‌گوید : "ابن‌سینا اگرچه‌ از اقامه ‌برهان ‌بر اثبات‌ معاد جسمانی ‌اظهار عجز و ناتوانی ‌کرده ‌است ‌ولی ‌این ‌ناتوانی ‌به‌ هیچ ‌وجه ‌منافی‌اعتقاد و ایمان‌ وی ‌به‌این ‌اصل ‌اساسی ‌از روی‌تعبّد نمی‌باشد".

مهمترین ‌شبهه‌ای‌که‌در امر معاد مطرح‌ می‌شود ، شبهه‌ آکل ‌و مأکول‌ است ‌؛ بدین‌تفسیر که‌اگر شخصی ‌را بکشند و دیگری ‌این‌ شخص‌ را بخورد و اجزای‌ این ‌تن‌ کشته ‌شده ‌، اجزای ‌تن‌ شخص ‌دوم ‌شود و این ‌شخص ‌در این ‌حالت‌ بمیرد از دو حال‌خارج ‌نیست ‌یا این ‌اجزا را به ‌شخص ‌اول‌می‌دهند یا به ‌شخص ‌دوم ‌. اگر به‌ شخص ‌اول‌ دهند ، دومی ‌محروم ‌ماند و اگر به ‌دومی ‌دهند ، شخص ‌اول‌ محروم ‌ماند و این‌هر دو باطل‌است‌. همچنین ‌لازم ‌می‌آید که ‌اجزای ‌معین‌ هم ‌منعم ‌و هم‌ معاقب ‌باشند ؛ اگر کافری‌ مؤمنی ‌را بخورد !

متکلمان ‌برای‌ پاسخ ‌به ‌این ‌شبهه ‌به ‌منع ‌استحاله ‌اعاده ‌معدوم ‌یا به ‌منع ‌توقف‌ معاد بر اعاده ‌معدوم ‌قایل ‌شده‌اند و در مورد دوم ‌اینگونه ‌بیان ‌می‌کنند که‌ آنچه ‌بر می‌گردد همان‌ اجزای ‌اصلی‌است ‌که ‌ابتدای ‌خلقت‌ با آنها بوده ‌است ‌و خداوند آنها را حفظ ‌می‌کند و نمی‌گذارد جزء بدن‌دیگری‌شود . اما صدرالمتألهین ‌اینگونه‌ پاسخ ‌می‌دهد که‌ اعتبار در تشخص ‌هرانسانی ‌نفس ‌اوست ‌و تشخص ‌بدن ‌به ‌واسطة‌ نفس‌ است ‌و تشخص ‌آن‌ ازآن‌ حیث‌ که ‌بدن ‌است‌ ، نه ‌حقیقی ‌و نه‌ ذاتی ‌است ‌تا برای ‌آن‌ تعینی ‌وتوحدی ‌باشد ؛ مثلاً در محشور شدن ‌بدن ‌زید که ‌مأکول ‌درنده ‌یا انسانی ‌شده ‌این ‌شرط‌نیست‌ که‌ به ‌اعتبار اینکه ‌بدن ‌اوجسم‌ معین ‌بوده ‌، در قیامت ‌، همان‌گوشت ‌و استخوان ‌و اعصاب‌ محشور شوند بلکه ‌اجزای ‌زید با هر جسمی‌که ‌باشد محشور می‌شود و در ضمن ‌شخصیتش ‌محفوظ‌ می‌ماند به ‌اینکه ‌این‌بدن ‌زید است‌ اگر چه‌ تمام ‌اجزایش ‌ذاتاً متبدل ‌شده ‌باشد ولی‌عیناً اجزای‌ بدن ‌زیدند و اعتقاد درحشر بدنها هم ‌این ‌است‌که ‌بدنها ا زقبرها منبعث ‌می‌ شوند بصورتی‌که ‌هرکس‌آنها را ببیند می‌گوید این‌ فلان‌کس ‌است ‌بعینه ‌و نباید آن ‌بدنها ، امثال ‌و اشباح‌ اشخاص ‌باشند چون‌آنچه ‌د رروایات ‌نیز رسیده ‌این ‌را بیان ‌می‌کندکه ‌افراد ناقص‌الخلقه ‌و کر و کور و بی‌دست ‌و پا و یا پیر به‌ همان ‌صورت ‌مبعوث‌ نمی‌شوند ، پس ‌برگشتن‌ شکل ‌و هیأت ‌و مقدار، به‌عینش ‌یا مثلش‌ لازم‌ نیست ‌؛ بلکه ‌لازم ‌یک ‌شکلی



خرید و دانلود تحقیق در مورد A 201 معاد