لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
هند اسرائیل ومناسبات استراتژیک ، معامله « فالکون »
پیشینه
مناسبات هند واسرائیل سابقه ای دیرینه دارد وبه روزهای اول استقلال این دو کشور دراواخرسال 1947 میلادی باز می گردد . جواهر لعل نهرو ، نخست وزیر وقت هند در سال 1950 ، اسراعیل را به رسمیت شناخت اما با عضویت این رژیم در سازمان ملل متحد مخالفت کرد ، این سیاست دوگانه هند دلایل خاص خود را در ارتباط با مسلمانان ودنیای عرب داشت وازطرف دیگر به موقعیت ممتاز اسرائیل نزد واشنگتن و لندن نظر داشت . نتیجه این سیاست دوگانه ، شکل گیری دو سیاست آشکار و پنهان در دهلی نو بود .
هند بعد از به رسمیت شناختن اسرائیل اجازه داد که این کشور کنسولگری خود را در بمبئی تأسیس کند ولی در توسعه مناسبات سیاسی از این حد جلوتر نرفت . یک علت مهم کنسولگری این سیاست ، دوستی شخصی جواهر لعل نهرو ، نخست وزیر وقت هند با جمال الناصر ، رئیس جمهور فقید مصر بود . اما رکود در مناسبات علنی باعث نشد که نوع دوم – توسعه پنهانی – توسعه نیابد . مناسبات پنهانی هند واسرائیل عمدتاً در سطح همکاری های نظامی وهسته ای بوده وتا سال 1992 که « ناراسیمها رائو » ، نخست وزیر اسبق هند این مناسبات را علنی کرد به صورت پنهان در حال توسعه بوده است .
به این ترتیب می توان مناسبات هند واسرائیل را از بعد تاریخی به آشکار در سطح سیاسی ودیپلماتیک وپنهان در سطح همکاری های نظامی – هسته ای تقسیم کرد . البته طرف هندی همواره تلاش کرده مناسبات با اسرائیل پنهان بماند و در صورت علنی شدن ، سعی کرده است از اهمیت آن این مناسبات تأکید داشته است . با این حال می توان سابقه نسبتاً روشنی از مناسبات هند واسرائیل درهر دو سطح آشکار و پنهان به دست آورد .
دیدگاه ها ونظریات
الف : مناسبات آشکار دیپلماتیک
چنان که اشاره شد در سال 1950 جواهر لعل نهرو اسرائیل را به رسمیت شناخت ، اما به دلیل ملاحظات هند نسبت به دنیای عرب و جهان اسلام این مناسبات تا سطح مبادله سفیر ارتقا نیافت . یک علت مهم رکود در مناسبات هند و اسرائیل ، موقعیت خاص هند به عنوان یک کشور عضو و بنیانگذار جنبش عدم تعهد بود . جنبش عدم تعهد در حقیقت تشکیلات سیاسی کشورهای در حال توسعه بود که می خواستند در مقابل قطب بندی مخرب قدرت جهانی بین دو بلوک شرق به رهبری اتحاد شوروی سابق وغرب به رهبری آمریکا ، راه سومی را در پیش بگیرند . جنبش عدم تعهد با اتخاذ چنین خطمشی ای به طور طبیعی در مقابل استعمار خارجی ونژاد پرست بود . بنابراین برای هند که خود را مؤثر ترین عضو جنبش عدم تعهد می دانست ، توسعه مناسبات در شکل آشکار آن می توانست بر اعتبار جهانی ومنطقه ای اش لطمه بزند .
دلیل اصلی این که مناسبات هند واسرائیل در طول زمانی نسبتاً طولانی وبه مدت چند دهه پنهانی توسعه یافته است ، در این که مناسبات هند واسرائیل در طول زمانی نسبتاً طولانی به مدت چند دهه پنهانی توسعه یافته است ، در همین واقعیت ساده نهفته است ، هند از یک طرف به دلیل عضویت در جنبش عدم تعهد مجبور بوده در مناسبات فلسطینیان واسرائیل از فلسطینیان حمایت علنی بکند ، ولی از طرف دیگر منافع امنیتی ونظامی هند ، نوعی همکاری پنهانی با اسرائیل را به وجود آورده است .
در این بین نیاز هند به دریافت نفت وسوخت مطمئن از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از اهمیت بالایی در موضع گیری های دوگانه هند برخوردار بوده است . همچنین حضور حدود یک میلیون کارگر هندی در کشورهای عرب منطقه که بنا به یک برآورد سالانه حدود 6 میلیارد از دستمزد خود را به اقتصاد هند تزریق می کنند ، عامل مهم دیگری در ملاحظات هند در ارتباط با غنی نکردن مناسبات خود با اسرائیل بوده است . [ 1 ]
به ویژه آن که این برداشت وجود داشته است که در صورت علنی شدن کامل مناسبات هند و اسراییل ، این ادعای هند که طرفدار فلسطینیان است به شدت زیر سوال برود . این وضعیت تا سال 1992 ادامه یافت ولی در این سال به دلایل متفاوت تری ، هند اقدام به علنی کردن مناسبات سیاسی با اسراییل کرد . از جمله این دلایل میتوان به فروپاشی بلوک شرق و بر هم خوردن نظم بین الملل و کنفرانس صلح مادرید بین اعراب و اسراییل اشاره کرد . واقعیت آن است که هند تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی از متحدان نزدیک بلوک شرق بود . ان نزدیکی به خصوص از طرف حزب کنگره هند در دوره قدرت خانم ایندرا گاندی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود . سقوط اتحاد شوروی تاثیرات خاص خود را بر هند بر جای گذاشت . بدین معنا که از یک طرف باعث شد که حزب کنگره در مسیرنزول قدرت بیفتد و احزاب راست نظیر« بهاراتیا جاناتا» امکان رشد بیابند و از طرف دیگر هند را متوجه آسیب پذیری هایش ساخت و همین امر موجب گرایش هند به طرف اسراییل شد . یک تحلیلگر مسایل روابط هند و اسراییل همین موضوع را این چنین توضیح داده است :
« ... درسال 1992 تحولی جدید در روابط دو کشور ( هند واسرائیل ) به وجود آمد . سفارتخانه های دو طرف در تل آویو و دهلی نو آغاز به کار کرد . این دوره را باید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
هند اسرائیل ومناسبات استراتژیک ، معامله « فالکون »
پیشینه
مناسبات هند واسرائیل سابقه ای دیرینه دارد وبه روزهای اول استقلال این دو کشور دراواخرسال 1947 میلادی باز می گردد . جواهر لعل نهرو ، نخست وزیر وقت هند در سال 1950 ، اسراعیل را به رسمیت شناخت اما با عضویت این رژیم در سازمان ملل متحد مخالفت کرد ، این سیاست دوگانه هند دلایل خاص خود را در ارتباط با مسلمانان ودنیای عرب داشت وازطرف دیگر به موقعیت ممتاز اسرائیل نزد واشنگتن و لندن نظر داشت . نتیجه این سیاست دوگانه ، شکل گیری دو سیاست آشکار و پنهان در دهلی نو بود .
هند بعد از به رسمیت شناختن اسرائیل اجازه داد که این کشور کنسولگری خود را در بمبئی تأسیس کند ولی در توسعه مناسبات سیاسی از این حد جلوتر نرفت . یک علت مهم کنسولگری این سیاست ، دوستی شخصی جواهر لعل نهرو ، نخست وزیر وقت هند با جمال الناصر ، رئیس جمهور فقید مصر بود . اما رکود در مناسبات علنی باعث نشد که نوع دوم – توسعه پنهانی – توسعه نیابد . مناسبات پنهانی هند واسرائیل عمدتاً در سطح همکاری های نظامی وهسته ای بوده وتا سال 1992 که « ناراسیمها رائو » ، نخست وزیر اسبق هند این مناسبات را علنی کرد به صورت پنهان در حال توسعه بوده است .
به این ترتیب می توان مناسبات هند واسرائیل را از بعد تاریخی به آشکار در سطح سیاسی ودیپلماتیک وپنهان در سطح همکاری های نظامی – هسته ای تقسیم کرد . البته طرف هندی همواره تلاش کرده مناسبات با اسرائیل پنهان بماند و در صورت علنی شدن ، سعی کرده است از اهمیت آن این مناسبات تأکید داشته است . با این حال می توان سابقه نسبتاً روشنی از مناسبات هند واسرائیل درهر دو سطح آشکار و پنهان به دست آورد .
دیدگاه ها ونظریات
الف : مناسبات آشکار دیپلماتیک
چنان که اشاره شد در سال 1950 جواهر لعل نهرو اسرائیل را به رسمیت شناخت ، اما به دلیل ملاحظات هند نسبت به دنیای عرب و جهان اسلام این مناسبات تا سطح مبادله سفیر ارتقا نیافت . یک علت مهم رکود در مناسبات هند و اسرائیل ، موقعیت خاص هند به عنوان یک کشور عضو و بنیانگذار جنبش عدم تعهد بود . جنبش عدم تعهد در حقیقت تشکیلات سیاسی کشورهای در حال توسعه بود که می خواستند در مقابل قطب بندی مخرب قدرت جهانی بین دو بلوک شرق به رهبری اتحاد شوروی سابق وغرب به رهبری آمریکا ، راه سومی را در پیش بگیرند . جنبش عدم تعهد با اتخاذ چنین خطمشی ای به طور طبیعی در مقابل استعمار خارجی ونژاد پرست بود . بنابراین برای هند که خود را مؤثر ترین عضو جنبش عدم تعهد می دانست ، توسعه مناسبات در شکل آشکار آن می توانست بر اعتبار جهانی ومنطقه ای اش لطمه بزند .
دلیل اصلی این که مناسبات هند واسرائیل در طول زمانی نسبتاً طولانی وبه مدت چند دهه پنهانی توسعه یافته است ، در این که مناسبات هند واسرائیل در طول زمانی نسبتاً طولانی به مدت چند دهه پنهانی توسعه یافته است ، در همین واقعیت ساده نهفته است ، هند از یک طرف به دلیل عضویت در جنبش عدم تعهد مجبور بوده در مناسبات فلسطینیان واسرائیل از فلسطینیان حمایت علنی بکند ، ولی از طرف دیگر منافع امنیتی ونظامی هند ، نوعی همکاری پنهانی با اسرائیل را به وجود آورده است .
در این بین نیاز هند به دریافت نفت وسوخت مطمئن از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از اهمیت بالایی در موضع گیری های دوگانه هند برخوردار بوده است . همچنین حضور حدود یک میلیون کارگر هندی در کشورهای عرب منطقه که بنا به یک برآورد سالانه حدود 6 میلیارد از دستمزد خود را به اقتصاد هند تزریق می کنند ، عامل مهم دیگری در ملاحظات هند در ارتباط با غنی نکردن مناسبات خود با اسرائیل بوده است . [ 1 ]
به ویژه آن که این برداشت وجود داشته است که در صورت علنی شدن کامل مناسبات هند و اسراییل ، این ادعای هند که طرفدار فلسطینیان است به شدت زیر سوال برود . این وضعیت تا سال 1992 ادامه یافت ولی در این سال به دلایل متفاوت تری ، هند اقدام به علنی کردن مناسبات سیاسی با اسراییل کرد . از جمله این دلایل میتوان به فروپاشی بلوک شرق و بر هم خوردن نظم بین الملل و کنفرانس صلح مادرید بین اعراب و اسراییل اشاره کرد . واقعیت آن است که هند تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی از متحدان نزدیک بلوک شرق بود . ان نزدیکی به خصوص از طرف حزب کنگره هند در دوره قدرت خانم ایندرا گاندی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود . سقوط اتحاد شوروی تاثیرات خاص خود را بر هند بر جای گذاشت . بدین معنا که از یک طرف باعث شد که حزب کنگره در مسیرنزول قدرت بیفتد و احزاب راست نظیر« بهاراتیا جاناتا» امکان رشد بیابند و از طرف دیگر هند را متوجه آسیب پذیری هایش ساخت و همین امر موجب گرایش هند به طرف اسراییل شد . یک تحلیلگر مسایل روابط هند و اسراییل همین موضوع را این چنین توضیح داده است :
« ... درسال 1992 تحولی جدید در روابط دو کشور ( هند واسرائیل ) به وجود آمد . سفارتخانه های دو طرف در تل آویو و دهلی نو آغاز به کار کرد . این دوره را باید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری )
یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( ... ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.
در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است). در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.
در اصفهان چهارشنبه سوری را " چهار شنبه سرخی " نیز می گویند. یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری )
یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( ... ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.
در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است). در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.
در اصفهان چهارشنبه سوری را " چهار شنبه سرخی " نیز می گویند. یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
امام زمان (عج)
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.
تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود. حضرت در سال ٢٦٠ هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسید. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند.
بنا به اخبار و روایات شیعه غیبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غیبت نخست را که تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غیبت صغرا یا دوره نیابت خاصه می نامند. در این سالها امام به وسیله چهار نفر از نمایندگان خاص خود با شیعیان ارتباط داشت. این چهار تن که آنان را نواب اربعه (نایبان چهارگانه) می خوانند عبارتند از:
١- عثمان بن سعید بن عمری، از یاران امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) او به دستور امام حسن عسکری تا پایان عمر نایب امام زمان (عج) بود.
٢- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید، از شاگردان یاران امام حسن عسکری که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعید بن عمری، نیابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال ۳۰۴ یا ۳۰٥ هـ ق در بغداد درگذشت.
۳- حسین بن روح نوبختی که دستیار محمدبن عثمان بن سعید بود و پس از مرگ وی نیابت امام را به عهده گرفت و در سال ۳۲٦ در بغداد درگذشت.
٤- علی بن محمد سُمری که بنا به وصیت حسین بن روح نوبختی نایب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شیعیان بود. او در نیمه شعبان ۳٢۹ در بغداد درگذشت.
ـ با مرگ علی بن محمد سمری دوره غیبت صغرا یا نیابت خاصه پایان یافت و دومین دوره غیبت آن حضرت، یعنی دوران غیبت کبری، آغاز شد. این دوره تا ظهور امام زمان ادامه خواهد یافت. آخرین نامه و دستوری که سمری از امام زمان دریافت نمود به مضمون ذیل نقل شده است:
ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری خدا اجر برادران ترا در مصیبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز خواهی مرد. پس خود را آماده کن و به احدی برای جانشینی خود وصیت نکن.
زیرا غیبت تامه آغاز می شود و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خدای تعالی و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور خواهد بود. زود باشد که در بین شیعیان کسانی بیایند که ادعای مشاهده کنند، هر کس مدعی مشاهده من قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی بشود کذاب و مفتری است. و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»
ـ دوره غیبت کبری را دوران نیابت عامه نیز می نامند. نیابت عامه به این معنی است که در این دوره راهنمایی شیعیان به عهده فقهایی عالم از شیعیان است، که دارای شرایط تعیین شده برای راهنمایی هستند. در این دوره کسی مستقیماً از طرف امام زمان (عج) برای نیابت تعیین نمی شود.
ـ سبب واقعی پنهان شدن امام زمان (عج) از چشم مردمان در حدیثها بیان نشده است. حتی گروهی گفته اند علت غیبت بعد از ظهور امام زمان (عج) آشکار خواهد شد. اما از دلائل مهم غیبت، حفظ وجود امام از گزند دشمنان به فرمان خدا برای مصلحت اسلام و مسلمانان است. گذشته از این، غیبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهری است و از نظر معنوی رابطه او با مردم قطع نشده است.
در حدیثی از پیامبر (ص) درباره دوره غیبت امام زمان (عج) نقل شده، آمده است که ایشان مانند خورشید پنهان شده در پس ابر است که دیده نمی شود، اما انوارش به زمین می رسد وبه آن سود می رساند، همه مسلمانان، به دلیل حدیث هایی که از پیامبر (ص) روایت شده است، معتقدند که مهدی (عج) روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت. امام تنها شیعیان هستند که به امامت او در دوران غیبت نیز معتقدند.....
ـ در دوران غیب کبری افراد بسیاری ادعای مهدویت کرده اند از جمله غلام احمد قادیانی، موسس فرقه قادیانی هند در ۱٢۳٥ هـ ق، سید علی محمد شیرازی معروف به سید باب، موسس فرقه بابیان در ایران، که به سال 1266 هـ ق در تبریز کشته شد و محمد احمد معروف به مهدی سودانی که در ۱۳۰٢ هـ ق (۱٨٨۱ م) در سودان بر ضد استعمارگران انگلیسی قیام کرد.....
ـ فرهنگنامه کودکان و نوجوانان/ جلد سوم/ ص 269/ چاپ اول سال 1367
ـ دائره المعارف تشیع/ جلد دوم/ ص 374/ چاپ دوم سال 1372
اندیشه پیروزی نهایی نیروهای حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم، گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل و ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده آل، و بالاخره اجرای این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی از او به «مهدی» تعبیر شده است، اندیشه ای است که کم و بیش همه فرق و مذاهب اسلامی – با تفاوتها و اختلافهایی – بدان مومن و معتقدند؛ زیرا این اندیشه به حسب اصل و ریشه، قرآنی است؛
این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام، پیروزی نهایی ایمان اسلامی، غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه، و آینده درخشان و سعادتمندانه بشریت را نوید داده است. این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش بینی نسبت به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشریت است که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است.