لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
ناتوانایی های یادگیری
نا توانایی های یادگیری مقوله خاص دیگری است که در حیطه کودکان استثنایی قرار دارد و درصد چشمگیری از کودکان را در بر می گیرد، نا توانایی های یادگیری نارسایی های خاصی است که در صورت عدم شناسایی آن معمولاً تحقیر و توهین و...بی دری و شکست های تحصیلی را به بار می آورد. اشکال بزرگ این اختلال آن است که بر خلاف نابینایی و ناشنوایی و ... تشخیص آن در سنین پیش دبستانی به آسانی امکان پذیر نیست.
نکته مهم در تشخیص اختلالات یادگیری این است که بتوانیم اختلال را پیش از ظهور یا در همان مراحل اولیه ی ظهور مورد شناسایی قرار دهیم تا از صدمات روانی تحصیلی بعد جلوگیری کنیم. زیرا هم خود کودک به دلیل ناتوانایی در انجام بعضی تکالیف رنج می بردوتصویرمثبتی که ازخود داشته ازبین می رودوهم موردتوبیخ وسرزنش معلمین ودانش آموزان قرار می گیرد.
تاریخچه:
تا سال 1960 مشکل این کودکان ناشناخته بود و در این سال نظریات متفاوتی در این باب باز شد در این نظریات عامل نا توانی یادگیری }معلول تنبلی، ضایعه مغزی، اختلال عصبی، معلولیت ادراکی{ را ذکر کرده اند.
در سال 1963 با برگزاری یک کنفرانس ملی به رهبری سامول کرک در شیکاگو اقدام به ایجاد یک مؤسسه ملی کردند او در این سخنرانی گفت : موضوع بحث ما در این جا کودکانی هستند که یا به جهت سبب شناسی (برای مثال: نقص جزئی در کار مغز یا اختلال عصبی – روانی) یا جلوه های رفتاری (برای مثال: فکری خوانی، اختلال های ادراکی) نامی بر آنها گذاشته شده و او پیشنهاد کرد که برای این گونه افراد اصطلاح ناتوانی یادگیری که در برگیرنده تمامی افراد مورد نظر است استفاده شود.
عناصر مشترک در تعاریف ناتوانی یادگیری:
1- تفاوت میان عملکرد مورد انتظار و عملکرد واقعی کودک
2- نشانه های رفتاری
3- نبود سایر مشکلات مثل ناشنوایی
4- تمرکز یا نگرش پایه آن ها درباره مشکل یادگیری
یک تیم زمانی می تواند از تشخیص نا توانی خاص یادگیری استفاده کند که کودک با سطوح توانایی و سنی خود در زمینه های }بیان کلامی، درک شنیداری، بیان نوشتاری، مهارت های پایه خواندن، درک خواندن، محاسبه ریاضی{ نتواند پیشرفت کند.
تیم تشخیص دهنده زمانی ممکن است یک کودک را به عنوان دارنده ناتوانی یادگیری خاص تشخیص دهد که ناهمخوانی بین توانایی و پیشرفت او ناشی از موارد زیر نباشد.
1- معلولیت بینایی، شنوایی، حرکتی 2- عقب ماندگی ذهنی
3- اختلال هیجانی 4- محرومیت محیطی، فرهنگی، اقتصادی
تعریف کمیته اتحاد ملی
نا توانی یادگیری یک اصطلاح است که به گروه ناهمگون ی از اختلالات اطلاق می شود که با مشکلات خاص در کسب و استفاده از مهارت ها همراه می باشند (مهارت های گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، استدلال کردن، توانایی های ریاضی مشخص می شوند).
دراین تعریف وجود ناتوانایی یادگیری را درهمه سنین به رسمیت می شناسد.
طبقه بندی ناتوانایی های خاص یادگیری
1- ناتوانایی های یادگیری زبانی: که طیف وسیعی از کودکان را در بر می گیرد و به سه دسته فرعی؛ زبان درونی، زبان دریافتی و زبان بیانی تقسیم می شود. زبان درونی که در خود فرد است و شامل مفهوم سازی، تصویرسازی کلمات و هضم مفاهیم به فرد کمک می کند و کودکانی که در این مورد (زبان درونی) ناتوان هستند از درک معانی واژه ها عاجزند. زبان دریافتی، عبارت از توانایی درک زبان محاوره ای یا گفتگوی شفاهی که کودک مبتلا به این ناتوانی، معمولاً در مکالمات روزمره مشکل دارد یعنی آنها را از نظر فیزیولوژیکی می شنود اما درک نمی کند. اختلال ناشی از این نوع را با نام های ناشنوایی کلمه، زبان پریشی دریافتی، زبان پریشی حسی یاد می کنند. زبان بیانی به زبانی می گویند که به وسیله آن می توانیم با دیگران به طور شفاهی ارتباط برقرار کنیم و حرفهای خود را بزنیم.
2- ناتوانی یادگیری خواندن: این ناتوانی یادگیری مختص به تحصیل بوده و تا زمان تحصیل تشخیص آن نا ممکن است. این ناتوانی در واقع عارضه ای شایع است.
3- ناتوانی یادگیری نوشتار: این ناتوانی نیز در زمان تحصیل مشخص می شود، این کودکان در زمینه هایی مثل نوشتن با دست، ضعف مهارتهای پیش نیاز نوشتن، ناتوانی در شکل دادن به حروف، وارونه نویسی، جدانویسی، آیینه نویسی، دیکته نویسی و ... .
4- ناتوانی های یادگیری مربوط به ریاضیات: از ناتوانی های شایع است. دیس کالکولیا یا ناتوانی مفاهیم ریاضی به اشکال مختلفی وجود دارد مثل: مشکل در تشخیص شکل، اندازه اعداد، شمارش و محاسبه و اندازه گیری.
5- ناتوانی های یادگیری اجتماعی- عاطفی: دسته ای از کودکان به ناتوانی در یادگیری آداب و روابط اجتماعی و کنترل عاطفی چه در بیان و بروز عواطف و چه در پذیرش و تحمل آنها مشکل دارند. اشکال مرضی این ناتوانی شامل حواس پرتی، بروز رفتارهای نامناسب، گوشه گیری، تحرک بیش از حد و عدم درک اجتماعی جلوه می کند.
6- ناتوانی های یادگیری ادراکی- حرکتی: زندگی ما با مهارتهای ادراکی- حرکتی آمیخته است. فرضیه هایی که معمولاً در این حیطه قرار می گیرند شامل کاستی های ادراک دیداری (تشخیص شکل و زمینه) ارتباط های فضایی سیستم های حرکتی، نداشتن تعادل، ضعف در مهارتهای حرکتی ظریف یادرست، تمیز شنوایی و... .
علل ناتوانی های یادگیری
ناتوانی یادگیری گستره ای بسیار وسیع و متنوع دارد و علل به وجود آورنده آن نیز بسیار گسترده است.
در این کتاب ناتوانی های یادگیری به عواملی که در طبقه بندی والانس و یک لافلین ارائه داده اند استفاده شده شامل علل:
1- عوامل آموزشی: که منظور فقر آموزشی- محیطی است یعنی فقر کمی و کیفی روش، مواد ومحتوای آموزش از مهمترین عواملی است که باعث نانوانی یادگیری می شود. مانند تدریس ناکافی نقص دانش علم، شیوه های تدریس ناصحیح.
2- عوامل محیطی: محیط به صورت خاص می تواند در گسترش یا محدود کردن اختلالات یادگیری مهم باشد. موارد عمده محیطی مانند تغذیه، بهداشت، سلامتی، تحریک حسی، تحریک زبانی، رشد اجتماعی و عاصفی در ناتوانی های یادگیری مؤثرند.
3- عوامل روانی: در زمره مهمترین علل به وجود آورنده اختلالات یادگیری تلقی می گردند. کودکانی که ناتوانی یادگیری به دلیل مسائل روانی دارند، در ادراک، یادآوری، شکل دادن به مفاهیم، پردازش اطلاعات و بیان اطلاعات، کمبود مهارتهای کلامی، ضعف حافظه کوتاه مدت و... دچار کاستی هستند.
4- عوامل فیزیولوژیکی: چون آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و آسیب های وارده به سیستم عصبی مرکزی باعث ناتوانی یادگیری می شوند. عوامل فیزیولوژیکی به دو دسته ژنتیکی و بیوشیمیایی تقسیم می شوند. که عوامل ژنتیکی در بسیاری از ناتوانایی های یادگیری مثل دیس لکسی مؤثرند.
تشخیص و ارزیابی کودکان با اختلالات یادگیری
برای تشخیص کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری می تواند در دو مقطع سطحی و عمقی انجام پذیرد.
مرحله اول: سطحی وقتی است که معلم می بیند که شاگرد در یک یا چند واحد درسی دچار مشکل است، او را جهت بررسی به مراجع و مراکز صاحب صلاحیت معرفی می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
مهارتهای یادگیری
نظریه های یادگیری
اصولاً هر فعالیتی یک مبنای نظری دارد که منتج از یک سری تحقیقات و تابع یک اصول و شناخت کلیت یافتهای است .
نظریه به معنای وسیع عبارتست از تعبیر و تفسیر حوزه ای از شناخت . در نتیجه براساس این تعریف، نظریههای یادگیری اصول کلیت یافتهای هستند در زمینه یادگیری و شرایط آن . یعنی نظریههای یادگیری در واقع تحلیل کننده شرایط یادگیری است .
بسیاری از معلمین و دانشجویان بین نظریه و فرضیه تفاوت قائل نیستند یا اشتباه میکنند وقتی میگوییم فرضیه یعنی یک راه حل احتمالی علمی مسأله در برابر یک مسألهای که هنوز صحت و سقم آن تأیید و یا رد نشده است .
اما نظریه ها مجموعه ای از معرفت و دانش بشری هستند در حوزهای از مطالعات که دقیقاً به اثبات رسید ، این نظریه یا مجموعه تحقیقات یک کلیات دارند که مجموعه آنها را شامل میشود . در واقع بر اساس آن کلیات است که شما میتوانید یک فعالیت را تعریف و تفسیر کنید بنابراین به معنای تأیید نشده هستند ، اما به این معنی نیست که مطلق باشد ، همین است و دیگر عوض نمیشود ، خیر . پس نظریه قابل تغییر و تحول هست. در نظریه مجموعه عوامل در اختیار محقق نیست مخصوصاً در تحقیقات علوم انسانی و گیاهی ، گر چه اکثر نظریههایمان در روانشناسی تربیتی و یادگیری بر اساس تحقیقاتی است که در آزمایشگاه صورت گرفته و دقیقاً همان مراحل کنترل که در بقیه تحقیقات وجود دارد در اینجا حاکم است ولی با این حال ما نظریه را بعنوان یک قانون و قطعیت نگاه نمیکنیم ولی نتایج تأیید شده و پذیرفته شده بر اساس کار محقّقان است .
نظریههای مختلفی در زمینه یادگیری وجود دارد که ما آنها را در دو حوزه و قلمرو مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم .
حوزه رفتار گرایی یا نظریههای شرطی
حوزه نظریههای شناختی
دیدگاه این دو نظریه در مورد یادگیری و حتی در زمینه آموزش کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. حال این سؤال مطرح میگردد که اگر یادگیری یک مفهوم مشخص است ، پس چرا این همه نظریههای مختلف وجود دارد و نقد زیاد شده است ؟
دلیل آن اینست که محقق و روانشناس بر اساس دیدگاه خود و یا از منظری که به یادگیری نگاه میکند آنرا تعبیر و تفسیر میکند بنابراین نگاه او درست است و غلط نیست . او از یک زاویه نگاه میکند اما باید یادآور شد که نظریه نمیتواند بازگو کننده تمام مجموعه فرآیند یادگیری باشد .
اگر چه مقوله بحثمان در این حوزه و حیطه نیست و عزیزان باید به کتاب روانشناسی تربیتی و یادگیری مراجعه کنند . اما چون در جلسه قبل بحث ما تدریس و یادگیری بود لذا باید از نظریه یادگیری تا حدودی آشنا باشیم .
در نظریه رفتارگرایی افراد زیادی را دیدید که معروفترین آنها اسکینر و پاولف میباشند. اما آنچه در روانشناسی تربیتی بیشتر مطرح میباشد اسم اسکینراست که مترادف شده با رفتارگرایی رفتارگرایان اصولاً یادگیری را عبارت از ایجاد و تقویت رابطه و پیوند بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی فرد میدانند . اینها معتقدند یک نوع رابطه و پیوند عصبی بین محرک و پاسخ است که در فرد تغییر ایجاد میکند .
البته دیدگاهها متفاوت است که مشهورترین آنها شرطی شدن کلاسیک یا شرطی شدن پاولوفی و یا شرطی شدن واکنشی است و دیگر نظریه شرطی شدن فعال است که بیشتر بنام اسکینر است ، که ما سعی میکنیم برای نمونه اشاره کنیم . و بعد این نظریهها را تحت عنوان الگوهای یادگیری دنبال کنیم.
حال سؤال اینجاست که چرا ما نظریهها را تحت عنوان یادگیری دنبال کنیم ؟
میگوئیم چون میخواهیم کاربرد آن را بررسی کنیم بهمین دلیل نظریهها را تحت عنوان الگوهای یادگیری ذکر میکنیم .
پس از دیدگاه رفتارگریان یا شرطی شدن ، یادگیری یا تغییر عبارتست از ایجاد و تقویت رابطه بین محرک و پاسخ در حالی که در نظریه شناختی برعکس است . آنها معتقدند یادگیری ناشی از شناخت، ادراک و بصیرت است اما به هیچ وجه شناختیها منکر نظریه رفتارگرایان نیستند چون هر کدام از آنها از زاویهای به قضیه نگاه میکنند به قول مولوی « هر کسی از دید خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من » بنابراین هر کس نظر خودشان را بیان میکنند .
برای نمونه از رفتاریها ، نظریه سورنلایت و از شناختیها هم نظریه « برونر » را مطرح میکنیم و تیتروار آنرا مورد بحث و بررسی قرار میدهیم .
همه شما با کاری که آقای سورونلایت با گربه یا حیوانی که در قفس بوده انجام داده. آشنا هستید حیوان گرسنه است ، و وقتی که گرسنه است به تلاش میافتد ، و حرکت میکند و بطور ناخودآگاه بر روی کفه قرار میگیرد ، به محض اینکه روی کفه قرار گرفته غذا در اختیارش قرار داده میشود. گربه ، کم کم از طریق آزمایش و خطا درمییابد که هرگاه غذا میخواهد باید روی کفه قرار بگیرد بر همین اساس از نگاه سورونلایت و اسکینر ، یادگیری چه در انسان و حیوان در اثر کوشش و خطا ایجاد میشود . آنان برای تحلیل و حمایت نظری از بحث خودشان ، تحقیقات آزمایشگاهی زیادی دارند و سه قانون را مطرح میکند .
یکی از این قوانین ، قانون آمادگی است ، قانون آمادگی یعنی چه ؟
یعنی اینکه فرد باید به یک مرحله از رشد و دانش برسد که بتواند موضوع را بفهمد ، مثلاً فردی چراغ نفتی دارد و میخواهد روشن کند کبریت میزند ولی روشن نمیشود . فکر میکند نفت ندارد و یا کبریت مشکل دارد ولی مشکل از آنها نیست با اندکی دقت متوجه میشود فتیله به اندازه کافی بالا کشیده نشده که شعله بتواند به آن برسد.
بنابراین کار معلم در اصرار وزیدن برای آموزش دادن دانشآموزان که از نظر ظرفیت عقلی و ذهنی به آن مرحله نرسیده مثل روشن کردن چراغ نفتی است .
قانون دیگری که آقای سورونلایت در بحث مطرح میکند ، قانون اثر است
یعنی بین محرک و پاسخ باید رابطه خوشایندی وجود داشته باشد . یعنی اگر گربه که بر روی کفه قرار گرفته بجای غذا ، کتک بخورد . آیا دوباره بر روی آن کفه قرار خواهد گرفت برای گرفتن غذا ؟ مسلماً خیر پس غذا ، یک عامل محرک خوشایند است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
یادگیری چیست؟
فرایند تغییر رفتار بر اثر تجربه
یاد بگیریم
مقدمه
با توجه به تعریفی که از یادگیری میشود و آن را تغییرات کم و بیش دائمی رفتار در نتیجه تجربه میدانند، میتوان تصور کرد که با انواع یادگیری در زندگی مواجه خواهیم بود، به این دلیل که فرد از زمان تولد تا سالمندی تجارب مختلفی در حوزههای مختلف کسب میکند. تلاشهای مکرر برای راه رفتن ، سخن گفتن ، غذا خوردن ، ارتباط با همسالان ، دفاع از خود ، مطالب آموزشگاهی ، مهارتهایی مثل رانندگی ، یادگیری مشاغل و ... نمونههایی از یادگیریهایی هستند که فرد در طول زندگی خود به شیوههای مختلفی آنها را یاد میگیرد. نظریه پردازان مختلف انواع مختلف یادگیری را معرفی کردهاند.
یادگیری کلامی
یادگیری کلامی نوعی از یادگیری است که زمانی حاصل میشود که محتوای آموخته شده بوسیله فرد شامل واژهها ، هجاهای بیمعنی ، یا مفاهیم میشود. زمانیکه دانش آموزی سعی میکند زبان جدیدی را یاد بگیرد و شروع میکند به یادگیری کلمات و لغات ، در واقع از یادگیری کلامی بهره میبرد. همچنین دانش آموزی که سعی میکند بخشی از کتاب زیست شناسی را یاد بگیرد، مثل اصطلاحات و مفاهیم مربوط که در آن بخش ارائه شده است در واقع از یادگیری کلامی استفاده کرده است.
یادگیری کلامی در مقابل یادگیری حرکتی قرار دارد و هر چند فرض میشود که یادگیری کلامی از لحاظ و شناختی در سطح بالاتری قرار دارد. این مساله یادگیری کلامی را در مقامی ممتازتر از یادگیری حرکتی قرار نمیدهد. ابزاری که برای بررسی یادگیری کلامی مورد استفاده فراوان و سودمند قرار گرفته است، لیست مربوط به هجاهای بیمعنی بوده است. در این نوع از آزمایشات فهرستی از هجاهای بیمعنی را به آزمودنیها میدادند یا برایشان میخواندند و در فواصل زمانی معین از آنها میخواستند هجاهای خوانده شده را یادآوری کنند. میزان مواد یادآوری شده ، معرف میزان یادگیری کلامی فرد بوده است.
یادگیری حرکتی
یادگیری حرکتی نوعی از یادگیری است و زمانی حاصل میشود که محتوای آموخته شده بوسیله فرد شامل مهارتهای حرکتی است. به عبارتی زمانیکه فرد تلاش میکند سلسلهای از حرکات را یاد بگیرد تا بتواند مهارتی را به صورت مناسبی انجام دهد از یادگیری حرکتی استفاده کرده است. یادگیری شنا کردن ، پرتاب توپ ، دوچرخه سواری و ... نمونهای از یادگیریهای حرکتی هستند. یادگیری حرکتی میتواند طیفی از یادگیریهای حرکتی را شامل میشود.
برخی از این یادگیری ساده و سطحیتر هستند، مثل پرتاب یک توپ ، برخی پیچیدگی بیشتری دارند، مثل شنا کردن و برخی از پیچیدگی و ظرافت خیلی بالایی برخوردار هستند، مثل نواختن یک ساز مانند ویولون که مستلزم یادگیری حرکتی به مقدار زیاد است. تمرین در این نوع یادگیری اهمیت فوقالعادهای دارد. هر چه میزان تمرین فرد در این نوع حرکات بیشتر باشد مهارت او عمیق خواهد بود.
یادگیری مشاهدهای
یادگیری مشاهدهای عبارت است از یادگیری که از طریق آن موجود زندهای از رفتار موجود زنده دیگر تقلی میکند، سرمشق میگیرد یا ادای آن را درآورد. به این نوع یادگیری سرمشق گیری و یادگیری اجتماعی نیز میگویند. کودکی را تصور کنید که رفتارهای مادر را در هنگام آشپزی یا کار خانه داری مشاهده میکند. مدتی بعد در بازیهای خود همان کارهایی را که از مادر در خود مشاهده کرده انجام میدهد. بیشتر یادگیریهای کودکان مشاهدهای است.
در واقع آنها بطور مرتب در تقلید از رفتارها و حرکاتی هستند که مشاهده میکنند. آلبرت بندورا روان شناس و همکارانش نقش بسیار عمده ای در تثبیت مفهوم یادگیری مشاهده داشتهاند. آنان در یک مجموعه از آزمایشهای خود به نحو متقاعد کنندهای اثبات کردند که کودکان گاهی از رفتار پرخاشگرانه یک سرمشق بزرگسال تقلید میکنند. این مسیر تحقیق موجب شده است که نگرانی در مورد تاخیر تماشای رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان سرمشق در تلویزیون بر اعمال کودکان مورد توجه قرار گیرد.
یادگیری اجتنابی
یادگیری اجتنابی زمانی اتفاق میافتد که یک موجود زنده این توانایی را پیدا میکند که با استفاده از نشانه یا علامتی خاص از تماس با محرکی زیانآور اجتناب کند. به عبارتی فرد سعی میکند ار موقعیتهایی که برایش آزار دهنده هستند اجتناب و دوری کند. تصور کنید که کودکی یکبار با دست زدن به یک بخاری دست خود را میسوزاند و از آن پس از نزدیک شدن به بخاری خودداری میکند. این کار کودک نشانهای از یادگیری اجتنابی است. این نوع یادگیری در بررسی علل مربوط به برخی روان رنجوریها مثل انواع اضطراب مورد توجه است.
به عنوان مثال خوبی اجتماعی که نوعی ترس و اضطراب مربوط به قرار گرفتن در محیطهای شلوغ و گروههاست، با یادگیری اجتنابی ارتباط دارد. بطوری که فرد سعی میکند از محیطهای پرجمعیت که برای او آزار دهنده هستند، دوری کند و این افراد به هیچ وجه حاضر نیستند در چنین جلساتی شرکت داشته باشند. هر چند این ترس و اضطراب و اجتناب نیز درجاتی متفاوت در افراد مختلف دارد.
یادگیری تصادفی
یادگیری تصادفی نوعی از یادگیری است که بدون مقصود ، تلاش یا نیت خاصی صورت می گیرد. بطوری که بدون اینکه هدف یادگیری مورد خاصی وجود داشته باشد، یادگیری اتفاق می افتد. حتما برایشان پیش آمده است که بدون تلاشی برای یادگیری شعر و محتوای یک ترانه کرده باشید و بدون اینکه حتی چنین منظوری داشته باشید یک روز متوجه میشوید که متن آزاد بطور کامل و یا قطعاتی از آنرا زمزمه میکنید.
یادگیری نهفته
یادگیری نهفته یادگیری است که در هنگام اکتساب در عملکرد شخص به حالت پنهانی و ابراز نشده باقی میماند. به عبارتی یادگیری در یک موقعیت زمانی اتفاق میافتد و مدتها نهفته باقی میماند تا در موقعیت مورد نیاز خود را نشان میدهد. رفتارهای معلمی نمونهای از رفتارهایی هستند که به صورت یادگیری نهفته ممکن است آموخته شوند. فرد تا زمانیکه به عنوان یک معلم در کلاس قرار نگیرد این رفتارها را از خود نشان نمیدهد، در حالیکه آنها را در طول تحصیل خود از معلمان خود آموخته است.
یادگیری نهفته اهمیت زیادی برای والدین ، معلمان و دست اندرکاران آموزش دارد. چرا که آنها غالبا از عملکرد کودکان و دانش آموزان دچار یاس میشوند و گاهی فکر میکنند که فرد یا شاگردشان هیچ یاد نمیگیرند یا بسیار کم میآموزند. در حالیکه در آینده ممکن است آنچه یاد گرفته است به شیوه امیدوار کنندهای بروز کند. نباید یادگیری نهفته را با یادگیری تصادفی اشتباه کرد و یادگیری تصادفی لزوما پنهان نیست و ممکن است در هر مقطعی در عملکرد شخص ظاهر شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
عوامل مؤثر بر یادگیری
مربوط به درس تمرین معلمی
هدف آموزش آسان کردن یادگیری است.یادگیری را میتوان به راههای گوناگون تعریف کرد.کسب اطلاعات و اندیشههای تازه، عادتهای مختلف،مهارتهای متنوع و راههای گوناگون حل کردن مسائل همچنین یادگیریها میتوان بصورت کسب رفتار و اعمال پسندیده یا حتی کسب رفتار و اعمال پسندیده یا حتی کسب رفتار و اعمال ناپسند نیز تعریف کرد ، پس یادگیری حوزی بسیار گسترده ای شامل می شود .
با این حال معروفترین برای یادگیری این است : یادگیری به فرایند ایجاد نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است ، گفته می شود و نمی توان آنرا به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری ، خستگی ، یا داروها پدید می آید نسبت داد .
ویژگیهای مهم یادگیری عبارتند از : 1- تغییر 2- تغییر نسبتاً پایدار 3- تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری 4- تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری بر اثر تجربه .
ویژگیهای ورودی عاطفی :
ویژگیهای ورودی عاطفی نشان دهنده انگیزش یادگیری یا همان علاقه به درس است . همه می دانیم که علاقه به درس دقت کوشش و پشتکار یادگیرنده را افزایش می دهد و در نتیجه بر یادگیری او تأثیر مثبت دارد ، بنابراین کوشش در بالا بردن سطح علاقه یادگیرنده یکی از تدابیر آموزشی معلم به حساب می آید .
آنچه که تعیین کنندة ویژگیهای ورودی عاطفی یا انگیزش دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع تازه است تصورات او از موفقیتها یا شکست هایی است که در گذشته از موضوعهای تازه کسب کرده است .
به عبارت دیگر تصور یادگیرنده دربارة موفقیت یا شکست در یک تکلیف یادگیری مبتنی بر تجاربی است که وی از آن تکلیف یا تکالیف مشابه آن به دست آورده است،اگریادگیرنده معتقد باشد که در گذشته تکالیف مشابهی را با موفقیت انجام داده است احتمالاً با تکلیف بعدی نیز با نوعی عاطفة مثبت برخورد خواهد کرد .
در مقابل اگر اعتقاد داشته باشد که در تکالیف مشابه گذشته با شکست مواجه خواهد شد . این عواطف مثبت یا منفی ابتدا مشخص و محدود به درسهای خاص گسترش یابد و تا آنجا وسعت می گیرد که تمام دروس آموزشگاهی را شامل می شود .
راههای مقابله با مشکل کمبود انگیزش یادگیری :
مشکل کمبود انگیزش یادگیری دانش آموزان یا کمبود علاقه آنان نسبت به یادگیری موضوعهای تازه ناشی از شکست های پی در پی قبلی در درسهای مشابه درس جدید است . بنابراین بهترین راه رفع این مشکل این است که سطح رفتارهای ورودی شناختی و در صورت لزوم سطح رفتارهای ورودی روانی ـ حرکتی دانش آموزان را بالا ببریم و کیفیت آموزش را نیز بهبود ببخشیم ، این اقدامات سبب افزایش یادگیری و کسب موفقیت از سوی دانش آموز در درسهای تازه خواهد شد این کسب موفقیت باعث می شود که یادگیرنده به تدریج به تصوری مثبت تر از تواناییهای خود نسبت به یادگیری آموزشگاهی دست یابد . اگر این جریان در چندین واحد یادگیری ادامه یابد از تصورات منفی دانش آموز نسبت به توانائیهایش در رابطه با یادگیری مطالب آموزشگاهی کاسته می شود و بجای آن تصورات مثبت تری در این مورد کسب خواهد کرد که این خود علاقه و انگیزه یادگیری او را افزایش می دهد .
آنچه که در بالا گفته شد بهترین روش ایجاد علاقه در دانش آموزان نسبت به یادگیری موضوعهای درسی است . علاوه بر این روش کلی ، روانشناسان ترتیبی شیوه ها و فنون دیگری را کشف کرده اند که با توجه به آنها سطح علاقه و انگیزش یادگیرندگان را بالا می برد .
نظریه یادگیری معنی دار کلامی
دیوید آزوبل واضع یکی از نظریه های معروف شناختی است که نظریه یادگیری معنی دار کلامی نام دارد ارتباط این نظریه با یادگیری آموزشگاهی بیشتر از سایر نظریه های یادگیری است . زیرا این نظریه در