لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
روانشناسی جنایی چیست ؟
ما برای اینکه بدانیم روانشناسی جنایی چیست، در ابتدا به تعریف کوتاهی از روانشناسی می پردازیم؛ اهداف روانشناسی را بیان می کنیم واز رشته ها دیگری که با روانشناسی جنایی تعامل دارند نام می بریم.
تعریف روانشناسی:
روانشناسی علم مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی است.
رفتار:
به هر نوع پاسخ ارگانیزم که در مقابل محرک های درونی و بیرونی ارائه می شود رفتار می گوییم؛ که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم و با ابزار قابل رویت است
فرایند ذهنی:
به اندیشه ها، هیجان ها، احساس ها، و انگیزه هایی که افراد تجربه می کنند، فرایندهای ذهنی گفته می شود؛ که برای افراد دیگر به طور مستقیم قابل مشاهده نیست
روانشناسان کوشش می کنند که انسان ها را به وسیله روش های علمی مورد مطالعه قرار دهند. هدف آن ها از این کار شامل توصیف، تبیین و پیش بینی رفتار های آدمی می شود.
توصیف:
شامل تعریف کردن وضع موجود و رفتارهای در حال حاضر افراد می شود؛ که بوسیله روش های علمی جمع آوری شده اند.
تبیین:
توضیح رفتار انسان بر اساس شرایط پیشایند یک واقعه یا رویداد
پیش بینی:
توانایی پیش بینی کردن بعضی رفتارها در آینده با توجه به شرایط موجود.
تعریف روانشناسی جنایی:
روانشناسی جنایی علم مطالعه ی شخصیت تبهکار و شناخت دلایل و انگیزه های تبهکاری است که این دلایل و انگیزه ها به شیوه های جامعه پذیری، اجتماعی شدن، تجربه های دوران کودکی و محیط زندگی و همچنین نقش ژنتیک و اختلالات روان شناختی در ایجاد شخصیت فرد تبهکار در هنگام اعمال جرم اشاره می کند. به بیان دیگر روانشناسی جنایی را می توان (( مطالعه ی علمی رفتار جنایی و فرایند های ذهنی ای که در ارتکاب جرم نقش دارند))، تعریف کرد.
به رفتار هایی که مخالف با قوانین جامعه است رفتار جنایی گغته می شود. رفتار جنایی خود نوعی رفتار اجتماعی است. به هر گونه رفتاری که در بافت اجتماعی رخ می دهد و از دیدگاه روانشناسی اجتماعی مورد مطالعه قرار می گیرد رفتار اجتماعی گفته می شود.
رفتار های اجتماعی بر اساس لیست بی پایانی از متغیرها شکل می گیرد. تعداد زیادی فاکتورهای مخصوص وجود دارد که تعاملات اجتماعی را به وجود می آورند. این فاکتورها به طور کلی در پنج دسته ی اصلی جای میگیرند: 1- رفتار و منش افراد دیگر. 2- شناخت های اجتماعی ( افکار، نگرش ها و حافظه ی ما در مورد افرادی که در اطراف ما هستند). 3- متغیرهای بوم شناختی ( به طور مستقیم و غیر مستقیم شامل محیط فیزیکی می شود). 4- زمینه های فرهنگی-اجتماعی که هنگام رفتار اجتماعی رخ می دهد. 5- جنبه های ماهیت زیست شناختی ما که مربوط به رفتار اجتماعی می شوند
موضوع روانشناسی جنایی
موضوع روانشناسی جنایی با توجه به مسائل کلی تر روانشناسی عمومی، روانشناسی بالینی، روانکاوی، روانپزشکی مطالعه ی چگونگی تشکیل شخصیت مجرمان و علل و انگیزه های آن ها به هنگام وقوع جرم می باشد.
هدف های روانشناسی جنایی
-1 اولین هدف روانشناسی جنایی شامل موضوع آن یعنی مطالعه و شناخت شخصیت مجرمان و علل و انگیزه های آن ها به هنگام وقوع جرم می شود. این خود سبب هدف بعدی روانشناسی جنایی که در ادامه آمده است می شود.
-2 پیشگیری از وقوع احتمالی جرم به منظور کاهش تکرار جرم توسط افراد دیگر و همچنین تکرار جرم توسط مجرم فعلی که خود شامل موارد زیر می شود:
الف- بازسازی، بازپروری و درمان مجرمان
ب- بازپذیری اجتماعی و ادامه ی درمان مجرمان
پ- سعی در برطرف نمودن عوامل اجتماعی مولد جرم
که این سه مورد باید همزمان و به موازات هم به وسیله ی حمایت سازمان های مسئول اجرا شوند.
-3 کمک به مَراجع قضایی برای به وجودآوردن قوانین جدید با توجه به مسائل اجتماعی، روانشناسی، فرهنگی، اقتصادی، دینی و بین المللی برای بهبود نسبی وضعیت جرم خیزی جامعه و مجرمین.
روانشناسی جنایی و علوم دیگر
روانشناسی جنایی به دلیل سر و کار داشتن با مجرمان با رشته های دیگری نیز ارتباط دارد که همپوشی هایی نیز با آن ها دارد؛ که در ادامه به اختصار به آن ها اشاره می شود.
انسان شناسی جنایی: انسان شناسی جنایی علم مطالعه ی ویژگی های جسمانی و اعمال و اعضای بدن در هنگام وقوع جرم است.
زیست شناسی جنایی: علم بررسی جنبه های ژنتیک، سنخ شناسی زیستی و اثرات هورمون ها در هنگام ارتکاب جرم است.
جامعه شناسی جنایی: جامعه شناسی جنایی جمعیت، نژاد، محیط و علل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جرم مجرم را مورد مطالعه قرار می دهد.
کیفر شناسی ( علم زندانبانی ) : علم شناخت جرم و رده بندی آن و مدیریت زندان ها و فضاهای تأدیب و بازپروری مجرمین است.
رشته های جدید روانشناسی جنایی
روانشناسی قضایی: روانشناسی قضایی به مطالعه ی رفتار های متهمان، شاهدان، تماشاگران و دیگر افراد حاضر در جلسات دادگاه و جلسات بازرپرسی قبل از دادگاه می پردازد.
روانشناسی قانونی: روانشناسی قانونی برای صدور حکم نهایی در مورد متهمان با توجه به نظرات روانشناسی و بیماری شناسی و همچنین قوانین مربوطه، به قضات و شوراهای عالی قضایی کمک می کند.
روانشناسی زندانبانی: روانشناسی زندانبانی با به وجودآوردن برنامه های تغییر رفتار به اصلاح و تربیت محکومین می پردازد و آن ها را برای بازگشت به محیط اجتماعی و زندگی مطلوب تر آماده میکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
زبان چیست ؟
قرن حاضر شاهد پیدایش چند علم جدید بوده است که مهمترین آنها بی شک زبان شناسی است . زبان شناسی در قرن بیستم همان تحولی را در اندیشه ی بشر ایجاد کرده است که فیزیک در قرن هفدهم و شیمی در قرن هجدهم و زیست شناسی در قرن نوزدهم. مجموعه ی دانش هایی که به « علوم انسانی » معروفند (روانشناسی ، روانکاوی ، منطق ، فلسفه ، مردم شناسی ، تاریخ ، باستان شناسی ، جامعه شناسی ، نقد ادبی ، هنر شناسی ( زیبا شناسی ) و حتی علوم اقتصادی و سایسی و قضایی) از دور و نزدیک ، مستقیم و غیر مستقیم ، تحت تاثیر زبان شناسی قرار دارند و حتی بعضی از این علوم ، از جمله مردم شناسی ، مفاهیم و روش های آن را عیناً اقتباس کرده و در رشته ی فعالیت خود به کار بسته اند . زیرا زبان شناسی علم زبان است و زبان عالی ترین دستگاه تمثیلی ( سمبولی ) بشر است که خود زیر بنا و تعریف کننده ی فرهنگ است و وجه ممیز بشر از دیگر جانوران . بنابراین آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم نخستین زبان شناسی ، که زمانی فقط مخصوص و مفهوم اهل فن بود و امروز تقریباً رواج عام یافته است ، برای همه ی کسانی که به نحوی از انحا با فرهنگ (به معنای عام یا خاص کلمه ) سر و کار دارند از اهم وظایف می نماید . در این مقاله قصد آن نداریم که وارد مسائل تخصصی زبان شناسی شویم . چون زبان شناسی به هر حال از زبان آغاز می کند ، در اینجا خواهیم کوشید تا به ساده ترین بیان ، تعریفی از زبان به دست دهیم .
زبان به عنوان وسیله ی ارتباط
از آغاز ، اصطلاحات « زبان موسیقی » و « زبان گلها » و « زبان تصاویر » را کنار می نهیم ، زیرا که اینها استعاره هایی بیش نیست : نه موسیقی زبان است ، نه نقاشی ، نه پیکر تراشی ، حتی اگر این هنرها روابطی هم با زبان داشته باشند ، کلمه ی « رابطه » را باید به مفهوم دقیق آن دریافت : مفهوم رابطه متضمن مفهوم تفاوت و فاصله میان عناصری است که با یکدیگر در رابطه اند . اگر می گوییم که نقاشی و موسیقی زبان نیست به آن سبب است که ماده یا مصالح کار آنها وجه مشترکی با زبان ندارد . غرض از زبان ، مفهوم عادی و مصطلح این کلمه است : ساده ترین وسیله ای که ما در زندگی روزمره برای ایجاد ارتباط با همنوعان خود در اختیار داریم و نخستین خصوصیت آن کاربرد اصواتی است که از حنجره بیرون می آید . لیکن نمی توان به یقین گفت که زبان نتیجه ی کاربرد طبیعی بعضی اندام های بدن است ، چنان که مثلا دم زدن و راه رفتن که ، به اصطلاح ، دلیل هستی و منشا وجود شش ها و پاهاست . البته در علم آواشناسی و زبان شناسی سخن از اعضای گفتار یا اندام های گویایی به میان می آید ، اما باید دانست که وظیفه ی نخستین هر یک از این اعضا چیز دیگری است سوای ایجاد صوت به منظور بیان مفاهیم ذهن . مثلا دهان برای جویدن و فرو دادن غذا و حفره های بینی برای نفس کشیدن به کار می رود و دیگر اعضای گفتار به همچنین . حتی آن قسمت از مخ که خواسته اند آن را مرکز تکلم به شمار آورند ( زیرا ضایعات وارد بر آن موجب گنگی می شود ) بی گمان رابطه ای یا کاربرد زبان دارد ، اما مسلم نیست که وظیفه ی نخستین و اصلی آن همین باشد . بنابراین باید زبان را از زمره ی نهادهای اجتماعی دانست . این نحوه ی نگرش به زبان مزایای مسلمی دارد : اولاً نهادهای بشری ناشی از زندگی اجتماعی است و زبان هم ، چنان که گفتیم ، چون در درجه ی نخست ابزار ارتباط میان افراد بشر است ، پس یکی از نهادهای اجتماعی و حتی مهمتین آنهاست ؛ ثانیاً نهادهای بشری مستلزم کاربرد نیروهای روحی و جسمی گوناگون است و کار زبان نیز بر همین روال است ؛ ثالثاً نهادهای اجتماعی در هر جماعتی از جماعات بشری وجود دارد ، اما الزامی نیست که شکل آنها و ظوایف انها عیناً یکسان باشد ؛ همچنین است زبان : وظایفی که بر عهده دارد در همه جا یکسان است ، اما نحوه ی عمل آن در هر اجتماعی با اجتماع دیگر آشکارا تفاوت دارد ، به طوری که فقط در میان افراد جماعتی واحد و معین می تواند وظیفه ی تفهیم و تفهم خود را انجام دهد ؛ رابعاً نهادهای بشری چون از زمره ی اولیات نیست ، یعنی از زمره ی اموری که وجودشان مقدم بر وجود بشر باشد ، بلکه ثمره ی زندگی اجتماعی اوست ، پس در معرض تغییر و تحول است و بر اثر فشار حوائج متعدد و در برخورد با جوامع دیگر بشری دگرگون می شود ؛ همچنین است زبانهای مختلف جوامع بشری . با این حال باید فرق زبان را از دیگر نهادهای اجتماعی باز نمود ، یا به عبارت دیگر تعریفی از آن کرد که هم جامع و هم مانع باشد .
جایگاه زبان فارسی
زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و بعد از انقلاب مشروطه به عنوان زبان ملی ایران تبلیغ و شناخته شدهاست ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد به طور مثال قبل از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود. یا نقل میکنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد. زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون امپراتوریهای گورکانیان هند و عثمانی داشتهاست.آن هم در حالی که در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بوده است. این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «...عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل گیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف میکنند...» در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که اولا باستانی باشد، ثانیا ادبیات غنی داشته باشد و ثالثا در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.
زبان فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.[۱۸]
پیشینهٔ زبان فارسی
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایرانی باستان باز میگردد.
زبان پارسی ریشه در پارسی میانه دارد و پارسی میانه ریشه دارد در پارسی باستان.
از ایرانی باستان، زبانهای
زبان اوستایی
زبان سغدی
زبان مادی
پارسی باستان
زبان سکایی
پدید آمدند. این زبانها کمابیش همهنگام بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری میشود.
زبان فارسی، شامل سه زبان است : پارسی باستان ، پارسی میانه (پهلوی )، و پارسی نو (فارسی بعد از اسلام )، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است . ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه (پهلوی )، دریه (دری )، فارسیه (زبان مردم فارس )، خوزیه (زبان مردم خوزستان )، و سریانیه . فهلویه منسوب است به فهله (پهله ) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه ٔ اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند.
زبان پارسی باستان
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین یافتههای نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمیگردد . دبیرهٔ پارسی باستان، میخی بودهاست که به نظر میرسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها دبیرهای ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.
دوره باستان که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشتهاست.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
خط باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست . زبان باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی پارسی بودهاست.
پارسی میانه
در ردهبندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران زمین، کاربرد داشتهاست، میانه میگویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. پارتها به زبان پهلوی شمالی (پارتی) که جزیی تفاوت با پهلوی جنوبی دارد، سخن میگفتند. پهلوی جنوبی (ک) در عهد ساسانیان رواج داشتهاست. دستور زبان پهلوی سادهتر از باستان اما پیچیدهتر از پارسی نو بودهاست.
زبان فارسی از آشوب تا سامان
١ . درآمد
زبان فارسی یا فارسی ِدَری، ستون ِاستوار تاریخ و فرهنگ و شناخت نامهی ِایرانیان، افغانان، تاجیکان و برخی تیرههای فارسی زبان در دیگر کشورهای آسیای باختری و مرکزی و سرمایهی ِمشترک معنوی ملتها و تیرههای یاد کرده است. این زبان، شاخهای از زبانهای ایرانی است که خود به شاخهی بزرگترِگروه ِزبانهای هندو - ایرانی میپیوندد و در کلید واژههای زبان شناختی، از آن به نام فارسی نو یاد میشود ( در برابر فارسی ِ باستان / کهن، زبان روزگارِ هخامنشیان که نوشتههای اندک شماری به خط ِ میخی از آن بر جا مانده است و فارسی میانه، زبان روزگار پارتیان/ اشکانیان که پهلویک / پهلوی ِ شمالی/ پهلوی اشکانی / پارتی وپارسیک / پهلوی ِجنوبی / پهلویِ ساسانی، که شمار بیشتری سنگ نوشته و کتاب به دبیره (خط) پهلوی ازآن در دست داریم.
این زبان (فارسی) درزمان ساسانیان، همچون گویشی از زبان رایج روزگار (پهلوی) و همانا با تاثیرپذیری ازدیگرزبانهای کهن ایرانی شکل گرفت(1) و به تدریج نیرومند شد و در دوران ِپس از اسلام، با از رواج افتادن زبان پهلوی، به صورت زبان مشترک رایج درایران و سرتاسر سرزمینها و تیرههای ایرانی (فراگیر ِ افغانستان و فرازْرود یا آسیای ِ میانهی ِ کنونی و بخشهایی از پاکستان و هندوستان کنونی) درآمد و تا دوسده تنها زبان گفتاری باقی ماند و اگر هم چیزی بدان نوشته شده بوده باشد، به دست ما نرسیده است.(٢)
بالیدن و گسترش و کمال یابی زبان فارسی از سدهی سوم هجری و براثربه فرمانروایی رسیدن دودمانهای ایرانی تباردر گوشه و کنار ایران زمین، به ویژه درخراسان و سیستان و ری و کاهش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
زلزله چیست؟
لرزش ناگهانی پوستههای جامد زمین ، زلزله یا زمین لرزه نامیده میشود. دلیل اصلی وقوع زلزله را میتوان افزایش فشار بیش از حد داخل سنگها و طبقات درونی زمین بیان نمود. این فشار به حدی است که در سنگ گسستگی بوجود میآید و دو قطعه سنگ در امتداد سطح شکستگی نسبت به یکدیگر حرکت میکنند. به سطح شکستگی که توأم با جابجایی است، گسل گفته میشود. وقتی که سنگ شکسته میشود، مقدار انرژی که در زمان طولانی در برابر شکستگی حالتهای مختلفی را برای آزادسازی انرژی نهفته شده بوجود میآورد.بطوری که در ابتدا فشار و نیروهای درونی ممکن است باعث ایجاد یکسری لرزههای خفیف و کوچک در سنگها شود که پیش لرزه نامیده میشود. بعد از اینکه فشار درونی بر مقاومت سنگها غلبه کرد انرژی نهفته آزاد میگردد و زمین لرزه اصلی رخ میدهد، البته نباید از اثر لرزشهای کوچکی که بعد از زمین لرزه اصلی نیز اتفاق میافتد و به نام پس لرزه معروف هستند، چشم پوشی کرد. لرزه ، پیش لرزه ، لرزه اصلی و پس لرزه مجموعا یک زمین لرزه را نشان میدهند.باید توجه داشت که تمام زلزلهها با پیش لرزهها همراه نیست و همچنین پیش لرزه را نمیتوان مقدمه وقوع یک زلزله بزرگ دانست، زیرا در بسیاری از موارد یک زلزله مخرب خود یک پیش لرزه فوق العاده مخربی بوده است که در تعقیب آن اتفاق افتاده است. همچنین در بسیاری از زمین لرزهها زلزله اصلی بدون هیچ لرزه قبلی و یکباره اتفاق میافتند، زلزلههایی هم در اثر عوامل دیگر مثل ریزشها (مثلا ریزش سقف بخارهای آهکی و زمین لغزشها) و یا در بعضی موارد فعالیتهای آتشفشانی نیز بوجود میآید که مقدار و شدت آنها کمتر است.
چرا زلزله بوجود میآید؟
به درستی مشخص نیست که چرا زلزله بوجود میآید، اما همانطور که قبلا اشاره شد تجمع انرژی در درون زمین از یک طرف و افزایش نیروی زیاد در درون زمین و عدم تحکمل طبقات زمین برای نگهداری این انرژی از طرف دیگر موجب شکسته شدن زمین در بعضی نقاط آن شده و انرژی از محل آن آزاد می شود. این شکستگی که اکثرا با جابجایی زمین اتفاق میافتد باعث خطرات و ایجاد لرزش زمین میشود که به آن زلزله گفته میشود.اما این انرژی از کجا می آید؟ برخی معتقدند که زمین از ورقههایی تشکیل شده است که این ورقهها با صفحاتی که در کنار هم قرار دارند به یکدیگر فشار وارد کرده و باعث میشوند که ورقههایی که دارای وزن کمتری هستند به داخل زمین فرو روند (این پدیده در اصطلاح علمی فرو رانش صفحات گفته میشود). همچنین ممکن است که ورقهها در کنار یکدیگر به هم فشرده شوند. در اثر فرو رانش و پایین رفتن صفحه به درون زمین و به دلیل افزایش فشار و دمای طبقات درونی ، ورقه شروع به گرم شدن و ذوب شدن میکند و مواد مذاب حاصله سبک شده و مجددا به سمت بالا حرکت کرده و فشاری را به طبقات مجاور وارد میکند.ترکیب این نیروها در درون زمین باعث ایجاد یک حالت عدم تعادل انرژی میشود، این وضعیت تا زمانی که طبقات فوقانی و سطحی زمین تحمل مقاومت در برابر آن را داشته باشند حفظ میگردد. اما زمانی که سنگها دیگر تحمل این فشارها را نداشته باشند، انرژی به یکباره آزاد میگردد و زلزله بوجود میآید. البته این بدان مفهوم نیست که تمامی زلزلهها بدین طریق ایجاد میشوند، بلکه میتوان گفت بخش اصلی زمین لرزهها ، با این فرضیه قابل توجیه است.
/
رابطه گسل با زلزله
رابطه گسل - زلزله دو طرفه میباشد. یعنی وجود گسلهای فراوان در یک منطقه سبب بروز زلزله میگردد. این زلزله به نوبه خود سبب ایجاد گسل جدیدی گردیده و نتیجتا تعداد شکستگیها زیادتر شده و به این ترتیب قابلیت لزره خیزی منطقه افزایش مییابد.
نحوه آزاد شدن انرژی زلزله
ممکن است یک زلزله به همراه خود پیش لرزه و پس لرزههایی داشته باشد، که این دو قبل و بعد از زلزله اصلی ممکن است وقوع یابند، به عبارتی دیگر این موضوع به نحوه آزاد شدن انرژی زلزله بستگی دارد. بطوری که انرژی زلزله بصورتهای زیر آزاد میگردند:
پیش لرزه
گاهی اوقات از بروز زلزله اصلی ، یکسری زلزلههایی با بزرگی کمتر از زلزله اصلی به وقوع میپیوندند که معمولا فراوانی آنها با نزدیک شدن به زمان وقوع لرزش اصلی ، افزایش مییابد.
لرزش اصلی
همان زلزله اصلی بوده که بواسطه آن اکثر انرژی ذخیره شده در سنگها یکباره آزاد میگردد و چنانچه دادههای مربوط به یک زلزله بزرگ غیر دستگاهی باشد مهلرزه نامیده میشود.
پس لرزه
زلزلههای خفیفتری که غالبا پس از لرزش اصلی ، از حوالی کانون زلزله اصلی منشأ میگیرند، را پس لرزه میگویند. پس لرزهها میتوانند حتی تا سالها پس از وقوع زلزلههای اصلی نیز به طول انجامد.
دسته لرزه
مجموعهای از تعداد زیادی زلزله که در یک منطقه محدود در مقطع زمانی در حد هفته تا چند ماه به وقوع میپیوندد. دسته لرزهها غالبا در نواحی آتشفشانی دیده میشوند.
ریز لرزه
زلزلههای ضعیفی هستند که بزرگی آنها 3 ریشتر و یا کمتر از 3 بوده و غالبا افزایش ناگهانی و نامنظم آنها نشانه قریب الوقوع بودن مهلرزه یا زلزله اصلی میباشند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
روانشناسی - هوش چیست ؟
هوش چیست؟ هوش همان استعداد است؟ قوۀ ابتکار است؟ دانایى است؟ قدرت یادگیرى است؟ حافظۀ قوى براى از بر کردن شمارۀ تلفن و شعر است؟ توانایىِ برآمدن از پس مشکلات است؟براى تعریف هوش چند نوع برخورد به این مفهوم در برابر داریم. دو برخورد متداولتر، رهیافت روانسنجى ( psychometric approach)، رهیافت پردازش اطلاعات (data-processing approach) و رهیافت رشد (cognitive developmental approach) است. شیوۀ برخورد اول را فرانسیس گالتون انگلیسى و دیدگاه رشد را ژان پیاژه سویسى بنیاد نهاد.رهیافت روانسنجىفرانسیس گالتون انگلیسى در کتاب خود، نبوغ ارثى (1869) این نظر را مطرح کرد که تواناییهاى ذهنى انسان قابل اندازهگیرى است. بر اساس این نظریه، بینه و سیمون آزمونى براى اندازهگیرى هوش طرّاحى کردند. آزمون آنها بر تعریف زیر استوار است:در مفهوم هوش، استعداد فکرىِ بنیادینى وجود دارد. این استعداد فکرى، توان داورى است و مىتوان آن را 'حس خوب`، 'حس عملى`، 'قریحه` و 'استعداد فکرىِ فرد براى تطبیق با محیط` نامید. بنابراین، خوب داورىکردن، خوب درککردن و خوب استدلالکردن فعالیتهاى اساسى هوشاند (بینه و سیمون، 1905 (
آزمون سیمون و بینه مجموعهاى از مسائل است که از کودک انتظار مىرود بدون استفاده از یادگیرىهاى قبلى یا حافظه طوطىوار، و با یارىگرفتن از نیروى داورى و استدلال خویش، از پس حل آنها بر آید، گرچه در این باره که آیا مىتوان از کودک، یا هر فردى، انتظار داشت که مستقل از پیشینه اطلاعاتى خویش به پرسشهایى پاسخ صحیح بدهد جاى پرسش و تأمل است.درهرحال، بینه دریافت که نسبت سن عقلى کودک به سن حقیقىاش تقریباً در تمام مراحل رشد او ثابت است. براى مثال، کودکى که در چهار سالگى سن عقلىِ او دو سال است، به احتمال زیاد در هشت سالگى سن عقلى او چهار سال نشان مىدهد، یعنى سن عقلى این کودک در برابر سن عقلى ِ کودک 'بهنجار` همواره نسبت یک به دو خواهد بود.نسبت تقریباً ثابت بین سن حقیقى (یا تقویمى) و سن عقلى را ضریب هوشى، بهره هوشى یا هوشبهر( Intelligence Quotient, IQ) مىنامند. این آزمون و معادله منتج از آن مبناى همه ارزیابیها و سنجشهاى مهارتهاى ذهنى قرار گرفت.براى پیداکردن ضریب هوشى، سن عقلىِ فرد را بر سن حقیقى یا تقویمى ِ او تقسیم مىکنیم: دو تقسیم بر چهار مساوى ½ یا 5/0 خواهد بود. با ضرب کردن این عدد در 100، عدد 50 به دست مىآید که بهرۀ هوشى یا ضریب هوشىِ کودکِ مورد بحث است.
در مثالى دیگر، اگر سن عقلىِ یک فرد بیستساله در حد 15 سال باشد، معادله چنین خواهد بود: 15 تقسیم بر 20، که عدد 5/7 تقسیم بر 10 یا 75/0 را بهدست مىدهد. با ضرب کردن این عدد در 100 به رقم 75 مىرسیم که بهرۀ هوشى چنین فردى است. بر این قرار، ضریب هوشى ِ فردى که سن عقلىاش 12 و سن حقیقىاش نیز 12 سال باشد، یکیکم یا 100 است. فردى که سن حقیقىاش 18 اما سن عقلى او 22 سال باشد داراى ضریب هوشىِ 22 تقسیم بر 18 باشد داراى بهره هوشىِ 22/1 (و با ضرب شدن در عدد صد) معادل 122 خواهد بود.دقت کنیم که وقتى مىگویند کسى در سن 40 سالگى از ضریب هوشىِ 160 برخوردار است، یعنى 160 40x تقسیم بر 100 مساوى است با 64؛ و سن عقلىِ چنین فرد نیکبختى در حد فردى 64 ساله خواهد بود. حالا پرسش این است که مگر، در تجربه و در عالم واقع، هر فرد 64 سالهاى تقریباً دو برابر فردى 40 ساله از توانایى یادگیرى و مهارت ذهنىِ برخوردار است؟ پاسخ این است که نظریۀ سنجش هوش و تکنیکهاى تخمین ضریب عددى براى هوش، مربوط به دورۀ رشد کودک است.منحنى توزیع هوشدر بررسیهاى آمارى و تحقیقات تجربى، مىتوان دید که افراد به دو دسته پرهوش و کمهوش تقسیم نمىشوند. توزیع هوش نیز، همانند قد یا وزن افراد، روى منحنى مشهور به منحنىِ طبیعی (normal curve) قرار دارد؛ به این ترتیب که اکثریت افراد در وسط منحنى و شمارى کمتر در دو سمت آنند. اکثریت واقع در وسط منحنى طبیعى را 'عادى` و افراد واقع در دو طرف آن را کمتر برخوردار و بیشتر برخوردار مىنامند.در منحنى توزیع هوش، افراد داراى ضریب هوشىِ بین 90 تا 110 را عادى و داراى هوش متوسط، کمتر از آن را، بهترتیب، کـُند، کمهوش یا عقبمانده، و بیش از 110 را پرهوش، سرآمد یا نابغه مىخوانند. شمار افرادى که در دو بالِ منحنى قرار مىگیرند کمتر از افراد 'عادى` است. حدود 64 درصد افراد هر جامعهاى هوش متوسط دارند و تنها 2 درصد افراد را مىتوان فوقالعاده پرهوش، و 2 درصد را بسیار کمهوش دانست. بنابراین، خوشبختانه، در هیچ جامعهاى اکثریت افراد مجبور به رقابت با جماعت کثیرى از نوابغ یا گرفتار خیلِ کودنها نیستند.تعاریف هوشچندین راه براى تعریف هوش وجود دارد. سه نظر متداول:هوش عبارت است از توانایى یادگیرى. هوش عبارت است از توانایى فرد در تطبیق با محیط خود. هوش عبارت است ازتوانایىِ تفکر انتزاعى (براونینگ، 1990). این سه تعریف مغایر یکدیگر نیستند. تعریف اول تأکید بر تعلیم و تربیت دارد. تعریف دوم بر شیوه مواجهه افراد با موقعیتهاى جدید تأکید مىکند، و تعریف سوم ناظر بر توانایى افراد در زمینه استدلال کلامى و ریاضى است. به این ترتیب، این سه توانایى با یکدیگر وجوه مشترکى دارند.در زمینه هوش دو نظر کلى وجود دارد:نظریه هوش کلى
نظریه چند عاملى. بر پایه نظریه هوش کلى، تواناییهاى ذهنى انسان داراى یک عامل مشترک است که اسپیرمن آن را عامل g (حرف اول general) معرفى مىکند. در نظریه چند عاملى، چند عامل مجزا یا مهارتهایى اساسى وجود دارد که هر فعالیتى با یک یا چند عامل از آنها درگیر است. براى مثال، ترستون بر این باور است که هوش از شش عامل تشکیل یافته:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
روانشناسی جنایی چیست ؟
ما برای اینکه بدانیم روانشناسی جنایی چیست، در ابتدا به تعریف کوتاهی از روانشناسی می پردازیم؛ اهداف روانشناسی را بیان می کنیم واز رشته ها دیگری که با روانشناسی جنایی تعامل دارند نام می بریم.
تعریف روانشناسی:
روانشناسی علم مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی است. ( Hockenbury & Hockenbury 2007 - p3)
رفتار:
به هر نوع پاسخ ارگانیزم که در مقابل محرک های درونی و بیرونی ارائه می شود رفتار می گوییم؛ که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم و با ابزار قابل رویت است( اتکینسون و همکاران - ترجمه رفیعی : ص 287).
فرایند ذهنی:
به اندیشه ها، هیجان ها، احساس ها، و انگیزه هایی که افراد تجربه می کنند، فرایندهای ذهنی گفته می شود؛ که برای افراد دیگر به طور مستقیم قابل مشاهده نیست( همان منبع)
روانشناسان کوشش می کنند که انسان ها را به وسیله روش های علمی مورد مطالعه قرار دهند. هدف آن ها از این کار شامل توصیف، تبیین و پیش بینی رفتار های آدمی می شود.
توصیف:
شامل تعریف کردن وضع موجود و رفتارهای در حال حاضر افراد می شود؛ که بوسیله روش های علمی جمع آوری شده اند.
تبیین:
توضیح رفتار انسان بر اساس شرایط پیشایند یک واقعه یا رویداد ( ایروانی - ص 52 ).
پیش بینی:
توانایی پیش بینی کردن بعضی رفتارها در آینده با توجه به شرایط موجود.
تعریف روانشناسی جنایی:
روانشناسی جنایی علم مطالعه ی شخصیت تبهکار و شناخت دلایل و انگیزه های تبهکاری است که این دلایل و انگیزه ها به شیوه های جامعه پذیری، اجتماعی شدن، تجربه های دوران کودکی و محیط زندگی و همچنین نقش ژنتیک و اختلالات روان شناختی در ایجاد شخصیت فرد تبهکار در هنگام اعمال جرم اشاره می کند. به بیان دیگر روانشناسی جنایی را می توان (( مطالعه ی علمی رفتار جنایی و فرایند های ذهنی ای که در ارتکاب جرم نقش دارند))، تعریف کرد( بارتول 1995 به نقل از ستوده و همکاران1384 ص 21)
به رفتار هایی که مخالف با قوانین جامعه است رفتار جنایی گغته می شود. رفتار جنایی خود نوعی رفتار اجتماعی است. به هر گونه رفتاری که در بافت اجتماعی رخ می دهد و از دیدگاه روانشناسی اجتماعی مورد مطالعه قرار می گیرد رفتار اجتماعی گفته می شود.
رفتار های اجتماعی بر اساس لیست بی پایانی از متغیرها شکل می گیرد. تعداد زیادی فاکتورهای مخصوص وجود دارد که تعاملات اجتماعی را به وجود می آورند. این فاکتورها به طور کلی در پنج دسته ی اصلی جای میگیرند: 1- رفتار و منش افراد دیگر. 2- شناخت های اجتماعی ( افکار، نگرش ها و حافظه ی ما در مورد افرادی که در اطراف ما هستند). 3- متغیرهای بوم شناختی ( به طور مستقیم و غیر مستقیم شامل محیط فیزیکی می شود). 4- زمینه های فرهنگی-اجتماعی که هنگام رفتار اجتماعی رخ می دهد. 5- جنبه های ماهیت زیست شناختی ما که مربوط به رفتار اجتماعی می شوند ( baron & byrn - 1987 - p 11)
موضوع روانشناسی جنایی
موضوع روانشناسی جنایی با توجه به مسائل کلی تر روانشناسی عمومی، روانشناسی بالینی، روانکاوی، روانپزشکی مطالعه ی چگونگی تشکیل شخصیت مجرمان و علل و انگیزه های آن ها به هنگام وقوع جرم می باشد.
هدف های روانشناسی جنایی
-1 اولین هدف روانشناسی جنایی شامل موضوع آن یعنی مطالعه و شناخت شخصیت مجرمان و علل و انگیزه های آن ها به هنگام وقوع جرم می شود. این خود سبب هدف بعدی روانشناسی جنایی که در ادامه آمده است می شود.
-2 پیشگیری از وقوع احتمالی جرم به منظور کاهش تکرار جرم توسط افراد دیگر و همچنین تکرار جرم توسط مجرم فعلی که خود شامل موارد زیر می شود:
الف- بازسازی، بازپروری و درمان مجرمان
ب- بازپذیری اجتماعی و ادامه ی درمان مجرمان
پ- سعی در برطرف نمودن عوامل اجتماعی مولد جرم
که این سه مورد باید همزمان و به موازات هم به وسیله ی حمایت سازمان های مسئول اجرا شوند.
-3 کمک به مَراجع قضایی برای به وجودآوردن قوانین جدید با توجه به مسائل اجتماعی، روانشناسی، فرهنگی، اقتصادی، دینی و بین المللی برای بهبود نسبی وضعیت جرم خیزی جامعه و مجرمین.
روانشناسی جنایی و علوم دیگر
روانشناسی جنایی به دلیل سر و کار داشتن با مجرمان با رشته های دیگری نیز ارتباط دارد که همپوشی هایی نیز با آن ها دارد؛ که در ادامه به اختصار به آن ها اشاره می شود.
انسان شناسی جنایی: انسان شناسی جنایی علم مطالعه ی ویژگی های جسمانی و اعمال و اعضای بدن در هنگام وقوع جرم است.
زیست شناسی جنایی: علم بررسی جنبه های ژنتیک، سنخ شناسی زیستی و اثرات هورمون ها در هنگام ارتکاب جرم است.
جامعه شناسی جنایی: جامعه شناسی جنایی جمعیت، نژاد، محیط و علل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جرم مجرم را مورد مطالعه قرار می دهد.
کیفر شناسی ( علم زندانبانی ) : علم شناخت جرم و رده بندی آن و مدیریت زندان ها و فضاهای تأدیب و بازپروری مجرمین است.
رشته های جدید روانشناسی جنایی
روانشناسی قضایی: روانشناسی قضایی به مطالعه ی رفتار های متهمان، شاهدان، تماشاگران و دیگر افراد حاضر در جلسات دادگاه و جلسات بازرپرسی قبل از دادگاه می پردازد.
روانشناسی قانونی: روانشناسی قانونی برای صدور حکم نهایی در مورد متهمان با توجه به نظرات روانشناسی و بیماری شناسی و همچنین قوانین مربوطه، به قضات و شوراهای عالی قضایی کمک می کند.
روانشناسی زندانبانی: روانشناسی زندانبانی با به وجودآوردن برنامه های تغییر رفتار به اصلاح و تربیت محکومین می پردازد و آن ها را برای بازگشت به محیط اجتماعی و زندگی مطلوب تر آماده میکند.
بررسى علل وقوع جرم درجامعه: