لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 24 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
Saeedsun.ir
معماری مدرن اولیه
با یاد خدا
رئالیسم
آغاز مدرنیسم را می توان از رئالیسم یا مکتب شیکاگو دانست
لوییس هنری سالیوان «پدر معماری مدرن» از پایه گذاران مکتب شیکاگو ومعماری مدرن درآمریکا بود وی اعتقاد بسیار زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت.سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود.او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود. یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید
به گفته خود او ، جمله معروفش " فرم تابع عملکرد است " را بعد از مطالعه طبیعت نتیجه گرفته است
شیکاگو در سال 1830 م . به صورت یک شهر بوجود آمد . مبانی تئوریک معماری مدرن در شهر شیکاگو آمریکا بوجود آمد . در اواخر قرن 19 . م مرکز خط راه آهن و ارتباط بین شرق و غرب آمریکا بود . در سال 1885 م . فعالیت شدید اقتصادی و به تبع آن اجرا ساختمانهای تجاری و اداری شروع شد . در ابتدا شیکاگو دارای معماری سنتی با مصالح عمدتاً چوبی بود تا اینکه در سال 1871 آتش سوزی بزرگی در آن رخ داد و مرکز شهر کاملاً تخریب شد. بعد از آتش سوزی شهر در سال 1871 م شهر به سرعت بازسازی شد قیمت زمین افزایش یافت و همین موضوع باعث رونق شهر ، بالا رفتن جمعیت و رشد اقتصادی سریع شد و همین عوامل باعث شد قیمت زمین افزایش یابد و بیشترین استفاده از زمین هر ساختمان به امری ضروری تبدیل شد که نسبتا این مسئله بیشتر در ناحیه کوچک مرکزی یا ناحیه تجاری شهر بود
در دهه ی هشتم قرن نوزدهم امر ساختمان در شیکاگو ناگهان رونق و رواج تازه گرفت و آسمان خراش هایی به ارتفاع دوازه، چهارده، شانزده و بیست و سه طبقه ساخته شدند که بر خلاف آسمان خراش های دیگر آمریکا در شهر پراکنده نبودند. بلکه در مسافتی کوتاه از یکدیگر قرار داشتند. هر یک از این آسمان خراش ها شکل و نام خود را داشت و به صفاتی خاص ممتاز بود اما عدم شباهت آنها جمع آشفته ای به وجود نمی آورد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .docx :
مکتب "تاریخ واقعی" و افسانه هولوکاست
در سالهای اخیر علاقه مردم غرب به پدیده هولوکاست افزایشیافته است. تحقیقات نشان میدهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه 1990 ده برابر دهههای 1940 و 1950 میلادی است. این موج علاقه به کشف حقایق تاریخی و مقابله با تبلیغات هالیوودی و ژورنالیستی و تاریخنگاری رسمی به ایجاد یک مکتب جدید تاریخنگاری انجامیده که به "تجدیدنظرطلبی" (رویزیونیسم) یا "تاریخ واقعی" معروف است.
معمولاً از پل رازینیه فرانسوی بهعنوان بنیانگذار این مکتب یاد میکنند. رازینیه در زمان جنگ دوّم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که بهوسیله گشتاپو دستگیر شد و به اردوگاه بوخنوالد اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاههای مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالیترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوّم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاههای جنگی نازی دست زد. ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی میکرد. رازینیه اعلام کرد که اولاً، افسانه اتاقهای گاز برای کشتار زندانیان- اعم از یهودی و غیر یهودی- مطلقاً صحت ندارد. ثانیاً، در دوران جنگ هیچ سیاستی از سوی آلمان برای کشتار جمعی یهودیان اروپا وجود نداشته است. ثالثا، یهودیان کشته شده در دوران جنگ بین 900 هزار تا یک و نیم میلیون نفر هستند نه 6 میلیون نفر و این افراد مانند دیگران در جریان جنگ یا در اثر بیماریهای مسری، بهویژه تیفوس، از بین رفتند.
امروزه دو مورخ صاحب نام بهعنوان مهمترین هواداران مکتب تاریخنگاری واقعی شناخته میشوند: اولی، دیوید ایروینگ انگلیسی است. ایروینگ مورخ بسیار معتبری است در حدی که برخی نشریات سرشناس انگلیس نوشتهاند هیچ کس نمیتواند درباره جنگ دوّم جهانی کار کند و پروفسور ایروینگ را نادیده بگیرد. او اولین کسی است که خاطرات 75000 صفحهای گوبلز را بهدست آورد و روی آن کار کرد. این خاطرات بهمدت 50 سال برای مورخین ناشناخته بود و در آرشیوهای سری ارتش سرخ شوروی نگهداری میشد. ایروینگ پس از یک کار شش ساله بر روی اسناد سری شوروی سابق اولین بیوگرافی کاملاً مستند هیتلر را منتشر کرد با نام جنگ هیتلر که جنجال فراوان بهپا نمود و کار وی را به دادگاه کشانید. ایروینگ در کتاب جنگ هیتلر مدعی است که اصولاً در دوران جنگ هیچ نوعی از کشتار یهودیان (هولوکاست) در کار نبوده است. ایروینگ نشان داد که مهمترین اسناد جنگ دوّم جهانی همه بهطور مرموزی مفقود شدهاند. بسیاری از یادداشتهای روزانه سران آلمان و ایتالیا که تا مدتی پیش در آرشیوهای شوروی سابق و آلمان و سایر کشورهای اروپایی موجود بود به سرقت رفته و پنهان یا معدوم شده است. او از جمله اشاره میکند به یادداشتهای روزانه موسولینی که زمانی موجود بود و اکنون نیست. ایروینگ معتقد است که اولاً، در آشویتس و سایر اردوگاههای نازی اتاق گاز وجود نداشته است. ثانیاً، هیتلر هیچ اطلاعی از وجود اتاقهای مرگ و برنامه سازمانیافته برای کشتار یهودیان نداشته است. (ایروینگ برای کسی که بتواند ثابت کند هیتلر از هولوکاست مطلع بوده جایزهای به مبلغ 1000 پوند تعیین کرده است.) ثالثاً، یک توطئه جهانی وجود دارد که به مورخین اجازه تحقیق بیطرفانه و برکنار از پیشداوری در زمینه هولوکاست را نمیدهد. رابعاً، رقم شش میلیون کشته یهودی در جنگ دوّم صحت ندارد و تعداد مقتولین یهودی کمتر از یک میلیون نفر است که در اثر بیماری یا در جریان جنگ، مانند دیگران، کشته شدهاند نه در اثر طرح سازمانیافته امحاء جمعی.
دومین مورخ سرشناس هوادار مکتب تاریخنگاری واقعی، رابرت فوریسون فرانسوی است. پروفسور فوریسون و خانوادهاش نیز، مانند رازینیه، در زمان جنگ از آلمانیها آزار فراوان دیده بودند. او مؤلف کتابهای متعددی است و ثابت میکند که اتاق گاز و سیاست امحاء جمعی یهودیان صحت ندارد. فرد صاحب نام دیگر در این عرصه فرد لوختر آمریکایی است. لوختر مورخ نیست بلکه مهندس متخصص ساختمان زندان است. او برای تحقیق به لهستان رفت و در بازگشت گزارش 196 صفحهای خود را منتشر کرد که به گزارش لوختر معروف است. او در این گزارش وجود اتاقهای گاز را منکر شد. او ثابت کرد که اتاقهای گاز در آشویتس و سایر اردوگاههای لهستان پس از جنگ دوّم جهانی با هدف جلب توریسم بهوسیله حکومت کمونیستی لهستان احداث شده است. در این زمینه افراد سرشناس دیگری نیز کار کردهاند: گرمار رودلف مؤلف کتابی در انکار اتاقهای گاز آشویتس است. ارنست زوندل کانادایی کتابی نوشته با عنوان آیا واقعاً شش میلیون نفر کشته شدهاند؟ دیوید هوگان کتابی دارد با عنوان افسانه شش میلیون نفر. دکتر بروزات تحقیقی دارد درباره اتاقهای گاز در داخائو و اثبات میکند که نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در سایر اردوگاههای آلمانی اتاق گاز برای کشتار یهودیان و سایر زندانیان وجود نداشته است. و بالاخره رژه گارودی، عضو جنبش مقاومت فرانسه در زمان جنگ دوّم، که او نیز، بر اساس تحقیقات محققین پیشگفته، نشان میدهد که هولوکاست صحت ندارد و یک افسانه ساختگی است.
آزمون هولوکاست و تراژدی دمکراسی در جهان امروز
خانم دبورا لیپشتات، مورخ سرشناس آمریکایی مبلغ هولوکاست، در وبلاگش مواضع دکتر احمدینژاد در زمینه هولوکاست را پیگیرانه دنبال میکند. این خانم مورخ در یادداشتهای 16 دسامبر 2005 مینویسد:
«بعضی مردم بمبهایی پرتاب میکنند که خسارات عظیمی برای دیگران به بار میآورد و دیگران کلماتی پرتاب میکنند که سبب میشود دیگران بمب بیاندازند. این است خطر اظهاراتی مانند سخنان احمدینژاد.»
سخنانی زشتتر از این را از زبان یک مورخ نمیتوان شنید. اگر مقامات رسمی دولت اسرائیل یا ایالات متحده آمریکا یا بریتانیا چنین سخنانی گفته بودند، که میگویند، قابل هضم بود. ولی شنیدن چنین تهدیدهایی از زبان یک مورخ واقعاً مشمئزکننده است. در یک جامعه آزاد، خانم لیپشتات باید آزاد باشد که از هولوکاست دفاع کند و ارقام میلیونی درباره قربانیان یهودی کورههای آدمسوزی جنگ جهانی دوّم ارائه دهد. مورخین دیگر نیز باید آزاد باشند که این ادعاها را محک زنند و صحت و سقم این ارقام، و اصل وجود یا عدم وجود کورههای آدمسوزی، را با اسناد و مدارک بسنجند. اکنون چنین نیست. خانم لیپشتات آزاد است که هر چه میخواهد بنویسد ولی منتقدین از چنین آزادی برخوردار نیستند. و حتی اگر رئیس یک دولت، مانند دکتر احمدینژاد، در این زمینه تردید کند، همین مورخ، در کنار نظامیان و سیاستمداران افراطی جنگطلب، خود را محق میداند که کشور او را به «بمباران» تهدید کند. این است تراژدی دمکراسی در جهان امروز.
هلوکاست دروغ یا واقعیت
/
/
هلوکاست به معنای از بین بردن به وسیله ی آتش بطوری که بدن کاملا از بین برود است واز دو واژه یونانی holos به معنای تمام وkalein به معنای سوزاندن تشکیل شده است . که اشاره به کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم دارد که بوسیله الی ویزل برای اولین بار مطرح شد .اصطلاح هلوکاست یا کورهای آدم سوزی به سه شکل بکار می رود :1- در زبان انگلیسی holos kalein یا هلوکاست 2- در عبری کلا سیک اولم کالین3- در عبری مدرن شو آه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مکتب نگارگری اصفهان
از مرگ شاه اسماعیل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهی شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سیاسی کشور دچار آشفتگی و نابسامانی بود . در این سالها حاکم اسمی حکومت محمد خدابنده بود . پس از وی شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گردید . از اولین اقدامات وی برای سامان دادن به این اوضاع جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . کم کم اصفهان نماد قوت و ثبات سیاسی ایـــران گشت . او به رغم طغیان ها و مــــزاحمتهای ازبکان و عثمانی ها همواره به تحکیم سلطه خود می پرداخت و از حمایت هنرمندان و معماران دست بر نمی داشت و با کمک هنرمندان و معمـــاران خیابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زیبایی بر پا داشت و شهر نه تنها مرکز حکومتی بلکه مرکز تجاری و نمادی از نظام جدید اجتماعی ایران شد .« آغاز مکتب اصفهان در نقاشی منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود » 1« بطور کلی در اکثر دوره حکومت شاه عباس هنر بسیار مورد حمایت بوده ، معماری منسوجات فرشها و سفالگری این دوره ستایشگران پرو پا قرصی داشت با این وجود با توسل به نقدی منصفانه تقریباً در تمام هنرهای این دوره میتوان انحطاطی در سرزندگی و خلاقیت یافت که به طرق گوناگون نمودار میشود .... در هنر نقاشی و نتایج کما بیش متفاوت بود . البتـــه این تا حدی بدین علت که در این زمان نقاشی تا اندازه ای مستقل از حمایت دربار بود ... روحیه تازه ای از اصالت دیده میشود .» 2« در نقاشی ایران تغییر و تحولات کلی بوجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند واز چهار چوب موضوعاتی که قبلاً هنرمندان روی آن کار کرده بودند فراتر رفت . نقاشی از درون صفحات کتابهای خطی بیرون آمد و نقاشی و طراحی به صورت تک ورقی رواج پیدا کرد ، بیشتر موضوع کار این نقاشان به تصویر کشیدن زندگی سنتی مردم و درباریان و تصویر کردن اشخاصی بود که لباسهای فاخر و الوان پوشیده اند و همچنین در همین زمان است که سبک طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار میگردد .در مکتب اصفهان به علت کوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های ‹ تک چهره › نقاشی به شیوه قدیـــم که در آن تعـــداد زیادی پیکرهای انسانـــی کار شده از رونق می افتد . » 3« در کتابسازی رفته رفته همکاری نزدیک هنرها کم میشود . تصاویر آشکار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میکنند . تذهیب کتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه کیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیکره دار کاملاً عادی و فاقد هر گونه شکوه هستند . » 4از اواخر قرن 16 تاثیرات هنر اروپایی بر نقــاشی ایرانی بیشتر نمود پیدا میکند ، نقاشی پیکره های منفرد ، انجــام سایه پردازی ، رعایت پرسپکیتو و نقاشی های رنگ و روغن از جمله موارد تاثیر هنر اروپایی میباشد .« اگـرچه طراحــی های این دوره تــاریخ و امضاء دارند ولی انتساب آنها به نقاشان مشخصی بی نهایت دشوار است . » 5« 2 یا 3 نفر از هنرمندان کار آزموده سابق که در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهیم میرزا و اسماعیل دوم بودند ، بار دیگر در کتابخانه شاه عباس بکار گماشته شدند که برجسته ترین آنها صادقی بیک بود و در مقام رئیس کتابخانــه ابقا شد ولی شخصیت و طبع سرکش و مبتکر از وی فضای ناسالمی آفرید و از کار بــرکنار شد . اما نگارگـــری را همچنان پی گرفت ، افول او در نتیجه درخشش شهرت رضا پسر علی اصغر بود . » 6« رضا پسر علی اصغر که از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . »7« این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبکی را ابداع کرد که در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به کلی تغییر داد . کار و اثر او شامل طراحی بی عیب و نقش و در درجه اول رنگ آمیزی درخشان سبک عالی صفوی بود . اما با گذشت زمـــان چهره پیکره های جـوان او مملو از چشمان درشت ، بی لطافت ، طره های تکلف و گاهی هم چانه های پهن گردیـــد و همه آنها در زیر درخت بیــد تصویر شد که تاثیر کمتری در پی داشت . جدول رنگ آمیــزی او کم کم تغییـر یافـت و رنگهای زرد ، قهــــوه ای و ارغوانی جــای قرمز روشن و لاجــوردی آثــار اولیــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود(که شاید منسوب بــه اوست ) به نام ‹‹ رضا ›› و یا ‹‹ آقا رضا ›› امضاء کرده ولی در اواخر قرن لقب افتخاری لقب ‹‹ عباسی ›› را نیز بـــدان افـــزود که احتمالاً از طرف شاه به او تفویض شده بود . سابقاً آقا رضا و رضا و رضا عباسی دو هنرمنــد مجزا و متفاوت فرض میشد ولی مرحوم دکتر بچوکین بالاخره توانست مردم را قانع سازد که هرسه اسم از یک نفر است. » 8« میتوان نتیجه گرفت که همه آثاری که به امضاء آقا رضا و رضا عباسی موجود است همگی از آثار یک هنرمند میباشد . در ابتدای جوانی بنام آقارضا آثارش را رقم می زده و سپس در اصفهان در دربار شاه عباسی عنوان عباسی را کسب کرده و به نام رضای عباسی آثارش را امضاء کرده . در اینجا باید به نام دو هنرمند دیگر بنام های آقا رضا جهانگیری و علیرضا عباسی که در بعضی از منابع به اشتباه آنان را با رضای عباسی یکی دانسته اند اشاره شود . در مکتب اصفهان علاوه بر هنرمندانی که قبلاً نام آنها ذکر شده نقاشان دیگری کار میکردند که مهمترین آنها حبیب ا.. مشهدی ، محمد رضا تبریزی ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملک حسین اصفهــانی و محمد رضا عراقی هستنـــــد . » 9« در مـــورد خود رضا عباسی نکته گفتنی این که شباهت قابــل ملاحظه ای به شخصیت صادقی داشته است . یعنــی مشکل پسند و ســـر سخت و دارای استقلال عمـل شدیــــد دو مـــاخذ موجودی یعنی کتاب قاضی احمد و اسکند منشـــی ، هردو آنند که وی بـرایمــدت کوتاهی که فراتر از آغاز قرن یازدهم هـ .ق نرفته از هنر خود دست کشید و اختلاط با مردان و لوندان اوقات او را ضایع ساخت و میل تمام به تماشای کشتی گیران و وقوف در تعلیمات آن می یافت .چنین مینماید که او علیرغم دلجویی و احترام و ملاحظه دربار از حمایت آن مضطرب و دلگیر بود . از سال 1029 به بعد آثار باقیمانده او بسیار زیاد است و اما از نظر شیوه ودلچسبی چندان به پای سبک طراحی ها و نقاشی ها ی اوایل زندگیش نمی رسد . تقریباً همه آثار او تصاویری آلبومی است که حاوی یک پیکره منفرد و یا گاهی دو پیکره است بغیر از شاهنامه سترگی که با کمک صادقی بیک تهیه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . .... رضا عبــاسی حتی پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 / 1629 بـــرای دربار کار میکرد .» 10« شاه عباس همچون نیکان خود در سفارش اجرای نسخه با شکوهی از شاهنامه هیچ درنگ نکرد .... در نگاره های زیبای این نسخه میتوان شاهکارهایی از استاد کهنه کار صادقی بیک نظیر زال و سیمـــرغ فریدون با فرزندان و زنانش و ترکیب بندی های با شکــوه رضا جوان ( همچون طهمورث و دیو ها و رستم و فیل ) را مشاهده کرد . » 11« شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از کتابخانه عمومی نیویورک موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوی چهل و چهار نگاره برگ است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مکتب غیر الهی:
همیشه مکاتبی غیر الهی وجود دارند که معتقد به خدایی غیر از خدای واحد هستند. مثلاً کمونیسم مکتبی غیر الهی بود.
همواره پرستش خدایان غیر یکتا در میان جوامع بشری وجود داشته است. مثلاً در زمان پیامبر اسلام بت پرستی رواج داشته است. هم اکنون در هندوستان بت پرستی، گاو پرستی، آتش پرستی و پرستش زن به عنوان یک خالق وجود دارد.
در این میان اعتقاد به شیطان به عنوان یک خالق و موجود برتر نیز توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. البته این عقیده که شیطان خالقی برتر است، چندین هزار سال پیش هم وجود داشته و بسیاری از افراد قبایل آفریقای مرکزی، آمریکای جنوبی، آسیای شرقی و حتی خاورمیانه نیز به شیطان پرستی اعتقاد داشتهاند. بعضی از این افراد بعد از گذشت سالها هم زمان با رشد علمی بشر رشد نموده و به خدای واحد گرویدهاند. اما هنوز شیطان پرستی در آمریکا، آفریقا و آسیا وجود دارد.
آشنایی با مکتب پرستش شیطان:
شیطان پرستی هم مکتبی است غیر الهی که در آن الهه قدرت و توانایی شیطان (همان ابلیس) است. اعتقاد به شیطان به عنوان قدرت برتر در میان شیطان پرستان از زمانی شروع شد که این عقیده بوجود آمد که شیطان موجودی برتر از خدا است زیرا توانسته بر خدا غلبه کرده و انسان را سجده نکند. این عدم سجده بر انسان توانسته قدرتی به شیطان عطا کند که او را از تمامی قدرتهای مادی و معنوی این جهان قویتر سازد و بتواند باعث گمراهی انسان (موجودی برتر از همه موجودات – احسن الخالقین) گردد.
این اعتقاد که شیطان (ابلیس) ساخته دست خدای یکتاست در میان شیطان پرستان اعتباری ندارد و آنها شیطان را برخاسته از تاریکی میدانند. او را نه یک فرشته بلکه یک قدرت کامل و بی نقص میشمارند و همواره به تقدیس این الهه میپردازند.
بسیاری از مردم افراد شیطان پرست را افرادی وحشی، یاغی و غیر قابل کنترل میپندارند. حتی در بسیاری از مقالات و نشریات این گونه آمده که انسانهای شیطان پرست موجوداتی کثیف و جنایتکار هستند در حالیکه این افراد هم مانند انسانهای دیگر به دنبال آرامش و آسودگی هستند و این آرامش و آسودگی را در پرستش شیطان پیدا کردهاند.
انواع شیطان پرستی:
شیطان پرستی دو نوع است:
1_ پرستش خدای پدر که همان شیطان است
2_ پرستش خدای پسر که فرزند شیطان است.
اگر به فیلم مصائب مسیح ساخته مل گیبسون مراجعه کنید خواهید دید که در بعضی از سکانسها شیطان (خدای پدر) به همراه موجود کوچکی که در بغل دارد دیده میشود این همان خدای پسر است.
بسیاری از شیطان پرستان خدای پسر را قویتر از خدای پدر میدانند زیرا معتقدند که او محصول تولیدمثل جن و شیطان است و به همین خاطر به جن هم شباهت دارد و چون جن ساخته شده از آتش است و آتش نیز میتواند قدرتی بالاتر ایجاد کند پس خدای پسر قویتر از خدای پدر خواهد بود.
تاریکی وسیله ارتباط:
تاریکی در شیطان پرستی بسیار مهم است زیرا آن را وسیله ارتباط انسان با شیطان میدانند و معتقدند که تاریکی شیطان را ایجاد کرده است پس خود تاریکی هم مقدس بوده و باید مورد توجه قرار گیرد.
شیطان پرستی ضد مسیحیت:
بیشتر شیطان پرستان از دین مسیحیت به این مکتب گرویدهاند و این اعتقاد در بین تمامی شیطان پرستان وجود دارد که مسیحیت هنوز در قرون وسطی به سر میبرد. پاپ میتواند همه جنبههای انسانی را در دست گفته و آن را تغییر دهد. به همین خاطر شیطان پرستی و مسیحیت دو مکتب مخالف هستند و بیشتر شیطان پرستان در تلاشند تا مسیحیت را نابود کنند.
آتش زدن کلیساها، کشتار افراد مذهبی مسیحی و مبارزه با صلیب* از جمله کارهایی است که شیطان پرستان برای رسیدن به مقصود خود (نابودی مسیحیت) انجام میدهند.
*مبارزه با صلیب:
شیطان پرستان صلیب را جسمی میدانند که افراد را به یاد مسیح میاندازد و معتقدند که مسیحیان در برابر آن سجده کرده و آن را مورد پرستش قرار میدهند.
به همین خاطر صلیب بر عکس همواره در میان شیطان پرستان از اعتبار خاصی برخوردار بوده و هست. شیطان پرستان معتقدند که صلیب باعث نابودی بشر میشود به همین خاطر در بعضی اوقات دیده میشود که صلیب برعکس را به شکل استخوانی میسازند.
پنتاگرام:
همان طور که مسیحیت برای خود یک سمبل (صلیب) دارد، شیطان پرستی هم دارای سمبلی به اسم پنتاگرام است.
پنتاگرام ستارهای است که بوسیله یک دایره احاطه شده است. پنتاگرام معمولاً به رنگ سیاه یا تیره است و در میان شیطان پرستان آن قدر معتبر است که از آن جهت تقدیس استفاده میکنند.
کشیش شیطان پرستی:
همانگونه که تمامی مکتبها مبلّغهایی داشتهاند، شیطان پرستی هم افرادی را جهت تبلیغ دراختیار دارد. به این افراد کشیش لغب میدهند.
این کشیشها لباسهای خاصی دارند. بدین گونه که شنل و کلاه بزرگ مخصوصی به رنگ سیاه بر تن میکنند، عصا و یا چوب دستی که بر روی آن عبارات عبری مخصوصی حک شده و سر آن پنتاگرام دیده میشود در دست میگیرند و کفش نوک تیزی نیز میپوشند. این گونه لباس مخصوص کشیش است و افراد دیگر گروه حق پوشیدن چنین لباسی را ندارند. کشیش در تمامی مراسم دیدار با شیطان حضور دارد و دعاهای مخصوص به زبان عبری را او خوانده و افراد دیگر تکرار میکنند.
افراد کشیش هم به تبلیغ مکتب خود میپردازند، هم افراد علاقهمند را به مکتب وارد کرده و به گروه معرفی میکنند و هم دستور نابودی افراد خطاکار را میدهند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مکتب رئالیسم و ناتورالیسم:
نیمه دوم قرن نوزدهم (۱۹۰۰ـ ۱۸۵۰) با چندین جریان هنری منجمله رئالیسم و ناتورالیسم همراه بود که بازتابی از نگرانی های اجتماعی و علمی آن عصر بودند. رئالیسم متشکل از کلمه «ریئل » به معنای «واقعیت» و درمجموع به معنای حقیقت جویی و واقع بینی است. رئالیسم از میل و گرایش هنرمندان (بویژه رمان نویسها و نقاشها) برای نزدیک کردن هنر با واقعیت به وجود آمد. هنرمندان این مکتب عقیده داشتند که مناظر زندگانی باید آیینه وار، بی کم وزیاد و بدون دخل و تصرف نمایانده شوند وحقایق طبیعی ، در صنایع و ادبیات ارائه شود. رئالیسم قبل از سال ۱۸۵۰ به وجود آمد ولی بعداز این تاریخ طرفدارانی پیدا کرد و گسترش یافت. درابتدا منتقدان آثارهنری این کلمه را به کار بردند. بعد به تدریج در واژگان نقد ادبی رایج شد . به عنوان مثال وقتی کوربه روستایی را بدون تلاش برای آراستن و زیباجلوه دادن آن با تمام واقعیتهایش به تصویر می کشید برای نقد کار او از اصطلاح «رئالیسم» استفاده می کردند. ناتورالیسم ، نوعی رئالیسم است که به افراط و اغراق کشیده شده است . البته به طور کلی رئالیسم و ناتورالیسم یک هدف را دنبال می کنند. رئالیسم رسالت تقلید و نمونه برداری از طبیعت وحقایق را بر عهده داشت و با نویسندگانی مانند فلوبر و نقاشانی مانند کوربه مشهور شد.
به همین دلیل طبیعت گرایی (ناتورالیسم ) با رهبری زولا درادبیات وکروت ، منه و دوگاس درنقاشی ، برای رئالیسم جانشین مناسبی بود و دراین مکتب برای رسیدن به واقعیات به علم رجوع می شد. زولا، طبیعت گرایی را به عنوان روش علمی جدید و دقیق درادبیات تعریف کرد. بنابراین باید منشأ آن را درتحول علمی قرن جست وجو نمود. دو عنوان «رمان تجربی » و «تاریخ طبیعی و اجتماعی » مشخص کننده موضوعات جریان طبیعت گرایی هستند واین دو موضوع ارتباط تنگاتنگ با حوزه علمی دارند. رئالیسم موضوعاتش را از مشاهده دنیای اجتماعی و تاریخی معاصر اقتباس می کند. رئالیسم درواقع به مردم و اوضاع واحوال مردمی علاقه مند است که تا به آن زمان برای کارهای هنری قابل توجه نبودند. دراین مکتب خلق اثر تصویری و ادبی بیشتر به طبقات متوسط و پایین جامعه مانند کارگران، صنعتگران ، زنان روسپی، ولگردهای خیابانی و به نفرت انگیزترین جنبه های زندگی آنان پرداخته می شود.
به عنوان مثال، بالزاک دراثر خود به نام «پدرگوریوت» ، انسانی را با ذات و درونی پست و قبیح و نفرت انگیز توصیف می کند. در رئالیسم محدودیتهای «آداب و نزاکت» رعایت نمی شود. برخلاف رمانتیکها که معتقد بودند باید فقط زیباییها را بیان کرد، رئالیستها عقیده دارند که حقیقت چه زیبا و چه زشت و چه زننده باید بیان یا به تصویر کشیده شود. به همین دلیل است که نقاشی کوربه «بی ادبانه و قبیح» و یا رمان «مادام بوواری » اثر فلوبر به عنوان رئالیسم زشت و زننده وتوهین کننده به عفت، قضاوت می شود. رئالیسم تنها یک گرایش و جریان نیست بلکه حرکتی درارتباط تنگاتنگ با تحولات روحی و طرز تفکر واطلاعات گرفته شده از اجتماع و علم است. علم و ادبیات به سختی با یکدیگر موافق و سازگار هستند و برای خلق اثر ادبی همراه با علم تناقض گویی به وجود می آید. واقعیت بشر، حقیقت رفتار، افکار و احساسات درصورت ضرورت علمی فراموش می شود، درحالی که شخصیت رمان یک روبوت (آدم ماشینی) نیست. در رئالیسم مسأله «سبک» درحاشیه قرار می گیرد. میل نویسندگان رئالیسم به پیروی و تقلید از واقعیت، مستلزم مشاهده و استناد به حقیقت است و باتوجه به این ، کشف عکس وهنر عکاسی که نمونه برداری و انعکاس دقیق واقعیت است، هنرقابل توجهی برای هنرمندان این مکتب بود واین عملاً پایانی برای توهمات شاعرانه و آرمانگرایانه رمانتیکها محسوب می شد.
ناتورالیسم :
ناتورالیسم از نظر فلسفی به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود. از جهت ادبی تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت را گویند. برخی از نویسندگان ناتورالیست معتقدند که ادبیات و هنر بایستی جنبه علمی داشته باشد. به گفته امیل زولا همانطور که زیست شناس درباره موجود جاندار به بررسی می پردازد نویسنده باید شیوه یک زیست شناس را پیروی کند و روش تجربی باید مورد توجه نویسندگان قرار گیرد. اختصاصات سبک ناتورالیسم عبارتند از: 1- فرد و اجتماع دارای هیچگونه امتیاز خارجی نمی باشد قانون تنازع بقاء در کلیه کارها و اتفاقات به چشم می خورد، پس اگر موجودی کار خوب یا بدی دست بزند نتیجه اراده اش نیست بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار می کند. 2- در نوشته های ناتورالیستی بیش از حد و اندازه به جزئیات توجه می شود. این باریک بینی و ریزه کاری و ذکر عوامل و حوادث بسیار جزئی گاهی خسته کننده و بیهوده می شود. این ذکر جزئیات شامل کوچکترین حرکات قهرمان داستان تا جزئی ترین چیز در محیط او و فرعی ترین حادثه را شامل می شود.