کنش پژوهی معلم ورزش .

کنش پژوهی معلم ورزش

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحات:53

کنش پژوهی :

من کی هستم؟ من که قرار است معلم ابتدایی شود، کی هستم؟چند ساله ام؟ کجا زندگی می کنم؟چه حساسیت هایی دارم؟ چه علایقی دارم؟چه توانایی هایی دارم؟ چه مطالعاتی دارم؟ در زندگی حرفه ای خود و در زندگی شخصی خود چه اهدافی دارم؟ انتظار دارم چه جور معلمی باشم ؟ چه تعریفی از معلمی خود دارم؟

 دانشجو معلمی بیست و دو ساله. به دانش و علم آموزی بسیار علاقه مندم و معتقدم که هر کسی که کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده ی خود کرده است. همیشه طرفدار صلح و دوستی و مخالف زد و خورد بودم و معتقد هستم که تمامی نظام آفرینش  ,   چه اشیاء و وسایل  , چه رفتارها و اعمال  ,  چه اجزای تشکیل دهنده ی هر انس و جن ,  چه فکر و اندیشه ، همگی بر پایه منطق بنا شده اند. چه بسا خشونت و بی منطقی نباید در قلب و روح و جان انسان ها چه در مسیر خانه و خانواده و چه در مسیر حرفه و شغل بخصوص ما معلمان جایی ندارد و با عقل و منش صحیح به اهداف مورد نظر خواهیم رسید. از تنبلی و بی برنامگی بیزارم. برنامه ریزی را دوست دارم و برای همه ی فعالیت هایم برنامه ریزی می کنم از امر کوچکی مثل خرید کردن گرفته تا امر بزرگی مثل تدریس! قدرت بیان بالایی دارم ، می توان مطالب دشوار را به زبانی ساده برای دیگران بیان کنم ، قدرت یادگیری بالایی دارم و به عنوان یک دانشجو معلم توانایی های زیادی در خود می بینم. در زندگی شخصی خود ، جدا از شغل معلمی همیشه به دنبال کسب علم و طی کردن مقاطع بالاتر علمی بوده ام که الحمدلله همین هدف در راستای اهداف حرفه ای من هم قرار دارد چرا که یک معلم هرچه سطح معلومات، اطلاعات و دانشش بالاتر باشد در کار خود نیز موفق تر است مخصوصا در این قرن که علم به سرعت پیشرفت می کند و معلمینی که در ارتباط با نسل جوان جامعه هستند باید مرتبا مطالعه کنند تا از جهان عقب نمانند. همانطور که در زندگی شخصی خود به دنبال تشکیل خانواده ای نمونه  و فرزندانی مفید هستم در زندگی حرفه ای خودم هم به دنبال تشکیل جامعه ای نمونه و دانش آموزانی مفید هستم. در حقیقت می توان گفت معلمی بخشی از زندگی من است و خود را از آن جدا نمی دانم. به نقاشی  ,  شعر  ,  و خط علاقه مند و در عین حال استعداد فعالیت در این رشته ها را در خود میبینم.ورزش همیشه با من بوده و همیشه سعی داشته که در مسابقات و باشگاه های خانه و دانشگاه و مدرسه حضور داشته و روح ورزشکاری را در خود تقویت کنم.بهترین تفریح و زنگ تفریح من در زندگی مطالعه  ,  فیلم های اجتمایی و ورزش ( ایروبیک ) است که مطالعه همیشه در الویت است چرا که  برای من لذت بخش تر از سایرین است . ( کتابهای علمی  ,  داستان های اجتمایی  , ادبی). معلمان با پشتکار و فعال هیچ گاه به ناکامی مواجه نمی شوند، زیرا با پشتکار بودن معلمان نمونه عشق ورزیدن آنها را به مسلک شان نشان میدهد. زیرا معلمان با پشتکار میخواهند بیشتر از دیگران آگاهی داشته باشند و آنها مکلف میشوند تا بصورت دوامدار و پیگیر بیاموزند و مطالب را به دیگران بیاموزند. از آنجایی که این رشته و شغل را انتخاب کرده ام تعهد داده و در قبال آن مسئولم. دانشجوی سال آخر دانشگاه هستم که میخواهم نهایت تلاشم را به کار گیرم تا در این یک سال باقی مانده نهایت استفاده را از کلاس و مدرسه ببرم ، تجربه کسب کنم تا بتوانم در آینده معلمی لایق برای دانش آموزانم باشم. شغل معلمی را دوست دارم و از بودن با دانش آموزان به خصوص سنین پایین تر لذت می برم. معتقدم که یک معلم در برخورد با دانش آموزان در عین رابطه ی صمیمی و دوستانه باید به موقع جدی هم باشد. فضای کلاس را طوری بسازد که دانش آموزان علاوه بر منظم و قانونمند بودن در آن احساس آرامش هم داشته باشند. معلم  باید هم  قوانین زندگی صحیح را به فراگیرانش آموزش  دهد و هم اصول علمی مورد نیاز. مهربان و دلسوز و در عین حال شکیباباشد ودر حفظ انگیزه نسبت به این امر مهم   ,  تقویت مستمر داشته باشد.شور و شوق و علاقه از رفتار و کردار او نسبت به این حرفه  ,  بارز و همیشه رضای خدا و وجدان را در ایفای این نقش فراموش نکند.

کنش پژوهی معلم ورزش .

کنش پژوهی معلم ورزش

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحات:53

کنش پژوهی :

من کی هستم؟ من که قرار است معلم ابتدایی شود، کی هستم؟چند ساله ام؟ کجا زندگی می کنم؟چه حساسیت هایی دارم؟ چه علایقی دارم؟چه توانایی هایی دارم؟ چه مطالعاتی دارم؟ در زندگی حرفه ای خود و در زندگی شخصی خود چه اهدافی دارم؟ انتظار دارم چه جور معلمی باشم ؟ چه تعریفی از معلمی خود دارم؟

 دانشجو معلمی بیست و دو ساله. به دانش و علم آموزی بسیار علاقه مندم و معتقدم که هر کسی که کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده ی خود کرده است. همیشه طرفدار صلح و دوستی و مخالف زد و خورد بودم و معتقد هستم که تمامی نظام آفرینش  ,   چه اشیاء و وسایل  , چه رفتارها و اعمال  ,  چه اجزای تشکیل دهنده ی هر انس و جن ,  چه فکر و اندیشه ، همگی بر پایه منطق بنا شده اند. چه بسا خشونت و بی منطقی نباید در قلب و روح و جان انسان ها چه در مسیر خانه و خانواده و چه در مسیر حرفه و شغل بخصوص ما معلمان جایی ندارد و با عقل و منش صحیح به اهداف مورد نظر خواهیم رسید. از تنبلی و بی برنامگی بیزارم. برنامه ریزی را دوست دارم و برای همه ی فعالیت هایم برنامه ریزی می کنم از امر کوچکی مثل خرید کردن گرفته تا امر بزرگی مثل تدریس! قدرت بیان بالایی دارم ، می توان مطالب دشوار را به زبانی ساده برای دیگران بیان کنم ، قدرت یادگیری بالایی دارم و به عنوان یک دانشجو معلم توانایی های زیادی در خود می بینم. در زندگی شخصی خود ، جدا از شغل معلمی همیشه به دنبال کسب علم و طی کردن مقاطع بالاتر علمی بوده ام که الحمدلله همین هدف در راستای اهداف حرفه ای من هم قرار دارد چرا که یک معلم هرچه سطح معلومات، اطلاعات و دانشش بالاتر باشد در کار خود نیز موفق تر است مخصوصا در این قرن که علم به سرعت پیشرفت می کند و معلمینی که در ارتباط با نسل جوان جامعه هستند باید مرتبا مطالعه کنند تا از جهان عقب نمانند. همانطور که در زندگی شخصی خود به دنبال تشکیل خانواده ای نمونه  و فرزندانی مفید هستم در زندگی حرفه ای خودم هم به دنبال تشکیل جامعه ای نمونه و دانش آموزانی مفید هستم. در حقیقت می توان گفت معلمی بخشی از زندگی من است و خود را از آن جدا نمی دانم. به نقاشی  ,  شعر  ,  و خط علاقه مند و در عین حال استعداد فعالیت در این رشته ها را در خود میبینم.ورزش همیشه با من بوده و همیشه سعی داشته که در مسابقات و باشگاه های خانه و دانشگاه و مدرسه حضور داشته و روح ورزشکاری را در خود تقویت کنم.بهترین تفریح و زنگ تفریح من در زندگی مطالعه  ,  فیلم های اجتمایی و ورزش ( ایروبیک ) است که مطالعه همیشه در الویت است چرا که  برای من لذت بخش تر از سایرین است . ( کتابهای علمی  ,  داستان های اجتمایی  , ادبی). معلمان با پشتکار و فعال هیچ گاه به ناکامی مواجه نمی شوند، زیرا با پشتکار بودن معلمان نمونه عشق ورزیدن آنها را به مسلک شان نشان میدهد. زیرا معلمان با پشتکار میخواهند بیشتر از دیگران آگاهی داشته باشند و آنها مکلف میشوند تا بصورت دوامدار و پیگیر بیاموزند و مطالب را به دیگران بیاموزند. از آنجایی که این رشته و شغل را انتخاب کرده ام تعهد داده و در قبال آن مسئولم. دانشجوی سال آخر دانشگاه هستم که میخواهم نهایت تلاشم را به کار گیرم تا در این یک سال باقی مانده نهایت استفاده را از کلاس و مدرسه ببرم ، تجربه کسب کنم تا بتوانم در آینده معلمی لایق برای دانش آموزانم باشم. شغل معلمی را دوست دارم و از بودن با دانش آموزان به خصوص سنین پایین تر لذت می برم. معتقدم که یک معلم در برخورد با دانش آموزان در عین رابطه ی صمیمی و دوستانه باید به موقع جدی هم باشد. فضای کلاس را طوری بسازد که دانش آموزان علاوه بر منظم و قانونمند بودن در آن احساس آرامش هم داشته باشند. معلم  باید هم  قوانین زندگی صحیح را به فراگیرانش آموزش  دهد و هم اصول علمی مورد نیاز. مهربان و دلسوز و در عین حال شکیباباشد ودر حفظ انگیزه نسبت به این امر مهم   ,  تقویت مستمر داشته باشد.شور و شوق و علاقه از رفتار و کردار او نسبت به این حرفه  ,  بارز و همیشه رضای خدا و وجدان را در ایفای این نقش فراموش نکند.

دانلود گزارش کارورزی5 مسئله یابی و گزارش کارورزی6 توصیف ساعت تدریس معلم.

گزارش کارورزی5: مسئله یابی

وگزارش کارورزی6: توصیف ساعت تدریس معلم

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحات:7

گزارش کاروزی 5

در این ترم ما در مدرسه ای که در خیابان چمران واقع شده است کلاس های کارورزی خود را به سر انجام می رسانیم.

نام این مدرسه ،مدرسه ی صادقیه است که از لحاظ سطوح برخورداری دارای سطح برخوردار است.

عموما مدارس برخوردار دارای مشکلات کمتری هستند و تا حدودی از لحاظ های مختلف مرتفع می باشد.

اما مشکلی که به چشم من در این ترم تحصیلی آمد برنامه ریزی درسی کلاس پایه ی چهارم بود. مشکل را من در آنجا دیدم که دانش آموزان دو زنگ پشت سر هم هنر داشتند.

عینا من مشاهده کردم که دانش آموزان در زنگ دوم هنر که مصادف با آخرین زنگ آن روز نیز بود کاملا بی اشتیاق بودند و مدام از من ساعت را می پرسیدند؛ و در نیمه ی دوم ساعت مشغول به جمع کردن کتاب های خود می شدند و عملا نیمی از وقت کلاس از بین می رفت.

حال آنکه ما می بینیم در کشور های پیشرفته اهمیت خاصی به دروس هنر و ورزش می دهند ولی این دروس در ایران کاملا در انزوا قرار گرفته اند و نمونه ی آن در کلاس کارورزی من مشهود بود.

تحقیق درمورد روز معلم docx

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

خانه دوم

مدرسه، خونه دوم همه بچه مدرسه‏ای‏هاست. توی این خونه، آقامعلم وخانم معلم، به جای پدر ومادر هستند و دانش‏آموزای کلاس که با هم دوست و رفیق‏اند، مثل خواهر و برادرند. خلاصه، خونه دوم همه ما، اون قدر جذاب و قشنگه که هیچ چی از خونه اول کم نداره. معلم، چراغ این خونه رو روشن نگه می‏داره. دست مهربونش رو به سر بچه‏ها می‏کشه و همه اون‏ها رو سر سفره علم خودش مهمون می‏کنه. اون وقت به اندازه اشتهای هر دانش‏آموز، غذای علم و دانش به اون‏ها می‏ده. بچه‏ها! هر قدر می‏تونید از غذاهای رنگارنگ معلم بر سر سفره دانش بخورید که پرخوری کردن درکنار سفره علم و دانش، نه تنها بد نیست؛ بلکه خیلی هم خوبه.

کوله‏بار دانش

یک کلاس بود و چند تا نیمکت. تو هر نیمکت، چند تا دانش‏آموز و هر دانش‏آموز با چند تا کتاب. کلاسْ یک چیزی کم داشت و همه منتظر بودند. از دور، صدای پا اومد. یک نفر به کلاس نزدیک شد. چند ثانیه بعد، کسی وارد کلاس شد. بله، انتظار تموم شده بود و آقا معلم به کلاس اومده بود. بچه‏های کلاس با صدای برپای مبصر، روی پا ایستادند. معلم، نگاه مهربونش رو به بچه‏ها انداخت. بعد تشکر کرد و همه نشستند. معلم به سمت تخته سیاه رفت. گچ برداشت و شروع کرد به نوشتن. این کار هر روزش بود. او هر روز پنجره‏ای به سمت باغ پر گل دانش باز می‏کرد و ما رو به اون‏جا می‏برد و ما هر روز وقت ظهر، پس از گشت و گذار توی باغ دانش، با کوله‏باری از چیزهایی که یاد گرفته بودیم، به خونه هامون برمی‏گشتیم.

روز سپاس

روز معلم، روز تشکر و قدردانیه. روز سپاس ازمعلمای عزیزمونه که برای ما خیلی زحمت می‏کشند؛ اون‏هایی که تمام وقت خودشون رو برای با سواد کردن ما بچه‏ها، صرف می‏کنن و با تلاش زیاد، به ما خواندن و نوشتن یاد می‏دن. آرزوی همه معلم‏ها، اینه که ما درس بخونیم، به شهر علم و دانش وارد بشیم و از صحرای خشک و بی‏آب و علف نادونی بگذریم...! این‏طوری وقتی بزرگ می‏شیم، آدم موفقی می‏شیم و پیروز و سربلند، زندگی می‏کنیم و به انسان‏های دیگر هم کمک و خدمت می‏کنیم. ما می‏تونیم با درس خوندنمون، آرزوی معلم‏های زحمت‏کش رو برآورده کنیم.

یک معلم بزرگ

امروزکه روز معلمه، همه جا حرف از یک معلم بزرگه. یک روحانی عالم و دانشمند که شاگردهای زیادی داشت و علم و دانش فراوان خودش روبه اون‏ها یاد می‏داد. اسم او مرتضی بود؛ مرتضی مطهری. شهید مطهری، یک نویسنده بزرگ هم بود و کتاب‏های زیادی نوشت. مردم ایران،شهید مطهری رو خیلی دوست داشتند و قدر معلم بزرگی مثل او رو می‏دونستند و از او درس‏های فراوانی گرفتند. اما در دل یک شب تاریک، نقشه شوم آدم‏های نادون، مطهری رو از ما گرفت. خبر شهادت او، مردم ایران رو در غم بزرگی فرو برد. بچه‏ها! هر سال، دوازدهم اردیبهشت، روز شهادت این معلم بزرگ که می‏شه، ما یک تصمیم بزرگ می‏گیریم؛ تصمیم بر این که مثل او راه دانش رو ادامه بدیم.

مثل یک باغبان

معلم، مثل یک باغبون زحمت کشه که بامراقبت و توجه او، گل‏ها رشد می‏کنن. معلم، باغبون باغ مدرسه است و شما دانش‏آموزای خوب، گل‏های این باغید. اولِ مهر که مدرسه‏ها باز می‏شه، معلم، شروع به کار می‏کنه. معلم با هر درسی که به دانش آموزای خوبش میده، بذر دانش رو درذهن اون‏ها می‏کاره و اون‏ها رو آبیاری می‏کنه تا این که یواش یواش، بچه‏ها چیزهای بیش‏تری یاد می‏گیرن و ریشه و برگ دانش پیدامی کنن. بعد که علم ودانش اون‏ها بیش‏تر و بیش‏تر می‏شه، گل دانایی شکوفه می‏کنه و گل‏های رنگارنگ علم و دانش تو کلاس، به وجود می‏آن. بله بچه‏ها، آخر سال که شما با کارنامه قبولی ازمدرسه بیرون می‏آیید، گل‏های زیباو خوشبویی هستیدکه به دست باغبون مهربونتون، معلم زحمت‏کش، شکوفه کردید.

الگوی خوب

مریم، یک سیب سرخ جلو خودش گذاشت و یک نقاشی از روی اون تو دفترش کشید. سیب سرخ، الگوی قشنگ وزیبایی بود و نقاشی مریم نمره بیست گرفت. دفتر زندگی ما هم، پر از نقاشی‏های جور واجوریه که به وسیله کارها و رفتارها و حرف‏های ما کشیده می‏شن. بچه‏های گلم! تو دفتر نقاشی زندگی، معلم، الگوی خیلی خوبیه؛ چون معلم، آدم با اخلاق، با ادب و با ایمانیه که اگه همه ما سعی کنیم مثل او باشیم، کارهای درست انجام بدیم و راستگو باشیم، اون وقت ما هم مثل او، انسان مفیدی می‏شیم که همه بهمون افتخار می‏کنن. ما هم مثل معلم، الگو می‏شیم تا بچه‏های دیگه از روی رفتار و حرف‏های ما نقاشی کنند و دفتر زندگیشون، ازکارها و فکرای خوب پر بشه.

معلمی، شغل پیامبران

تو کلاس جواد، بالای تخته سیاه، تابلوی کوچیکی وجود داره که با خط زیبا نوشته شده «معلمی، شغل انبیاست». وقتی زنگ آخر به صدا در اومد و جواد به خونه رسید، از پدرش خواست تا درباره این جمله برای او توضیح بده. پدر که در حال خوندن یک کتاب بود، کتاب رو بست و گفت: ببین پسرم، کار پیامبران، مثل کار معلمان، یاد دادن خوبی‏هاست. خدای بزرگ، پیامبران رو برای تعلیم و تربیت مردم فرستاده و معلم هم در مدرسه، دقیقا همین کار رو انجام می‏ده. او به بچه‏ها علم و دانش یاد می‏ده، و اون‏ها رو به سمت خوبی و نیکی، راهنمایی می‏کنه، پس شغل معلمی هم مثل کار پیامبران، خدایی و مقدسه و همه ما باید مثل پیامبران، به معلمای خوبمون احترام بگذاریم و اون‏ها رو دوست داشته باشیم.

بهترین هدیه

امروز که روز معلمه، هر کسی دوست داره یک چیزی به معلمش هدیه بده، از زحمت‏های او تشکر کنه و اونو خوشحال ببینه. امروز، خانم معلم بعد از این که کادوهای بچه‏ها رو گرفت و از اون‏ها تشکر کرد، گفت: بچه‏های گلم، چیزی که منو خیلی خوشحال می‏کنه، خوب درس خوندن شما و نمره‏های بیست شماست. من وقتی می‏بینم شما درس‏هاتون رو خیلی خوب یاد گرفتید، خیلی خوب درس می‏خونید و به اون علاقه دارید، از ته دل خوشحال می‏شم، خستگی خودم رو فراموش می‏کنم و برای یاد دادن به شما، نیرو می‏گیرم. بچه‏های کلاس هم که به راز خوشحالی واقعی معلم پی برده بودند، تصمیم گرفتند همگی حسابی درس بخونن تا خانم معلم رو خوشحال کنند.

تحقیق درمورد روز معلم docx

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

خانه دوم

مدرسه، خونه دوم همه بچه مدرسه‏ای‏هاست. توی این خونه، آقامعلم وخانم معلم، به جای پدر ومادر هستند و دانش‏آموزای کلاس که با هم دوست و رفیق‏اند، مثل خواهر و برادرند. خلاصه، خونه دوم همه ما، اون قدر جذاب و قشنگه که هیچ چی از خونه اول کم نداره. معلم، چراغ این خونه رو روشن نگه می‏داره. دست مهربونش رو به سر بچه‏ها می‏کشه و همه اون‏ها رو سر سفره علم خودش مهمون می‏کنه. اون وقت به اندازه اشتهای هر دانش‏آموز، غذای علم و دانش به اون‏ها می‏ده. بچه‏ها! هر قدر می‏تونید از غذاهای رنگارنگ معلم بر سر سفره دانش بخورید که پرخوری کردن درکنار سفره علم و دانش، نه تنها بد نیست؛ بلکه خیلی هم خوبه.

کوله‏بار دانش

یک کلاس بود و چند تا نیمکت. تو هر نیمکت، چند تا دانش‏آموز و هر دانش‏آموز با چند تا کتاب. کلاسْ یک چیزی کم داشت و همه منتظر بودند. از دور، صدای پا اومد. یک نفر به کلاس نزدیک شد. چند ثانیه بعد، کسی وارد کلاس شد. بله، انتظار تموم شده بود و آقا معلم به کلاس اومده بود. بچه‏های کلاس با صدای برپای مبصر، روی پا ایستادند. معلم، نگاه مهربونش رو به بچه‏ها انداخت. بعد تشکر کرد و همه نشستند. معلم به سمت تخته سیاه رفت. گچ برداشت و شروع کرد به نوشتن. این کار هر روزش بود. او هر روز پنجره‏ای به سمت باغ پر گل دانش باز می‏کرد و ما رو به اون‏جا می‏برد و ما هر روز وقت ظهر، پس از گشت و گذار توی باغ دانش، با کوله‏باری از چیزهایی که یاد گرفته بودیم، به خونه هامون برمی‏گشتیم.

روز سپاس

روز معلم، روز تشکر و قدردانیه. روز سپاس ازمعلمای عزیزمونه که برای ما خیلی زحمت می‏کشند؛ اون‏هایی که تمام وقت خودشون رو برای با سواد کردن ما بچه‏ها، صرف می‏کنن و با تلاش زیاد، به ما خواندن و نوشتن یاد می‏دن. آرزوی همه معلم‏ها، اینه که ما درس بخونیم، به شهر علم و دانش وارد بشیم و از صحرای خشک و بی‏آب و علف نادونی بگذریم...! این‏طوری وقتی بزرگ می‏شیم، آدم موفقی می‏شیم و پیروز و سربلند، زندگی می‏کنیم و به انسان‏های دیگر هم کمک و خدمت می‏کنیم. ما می‏تونیم با درس خوندنمون، آرزوی معلم‏های زحمت‏کش رو برآورده کنیم.

یک معلم بزرگ

امروزکه روز معلمه، همه جا حرف از یک معلم بزرگه. یک روحانی عالم و دانشمند که شاگردهای زیادی داشت و علم و دانش فراوان خودش روبه اون‏ها یاد می‏داد. اسم او مرتضی بود؛ مرتضی مطهری. شهید مطهری، یک نویسنده بزرگ هم بود و کتاب‏های زیادی نوشت. مردم ایران،شهید مطهری رو خیلی دوست داشتند و قدر معلم بزرگی مثل او رو می‏دونستند و از او درس‏های فراوانی گرفتند. اما در دل یک شب تاریک، نقشه شوم آدم‏های نادون، مطهری رو از ما گرفت. خبر شهادت او، مردم ایران رو در غم بزرگی فرو برد. بچه‏ها! هر سال، دوازدهم اردیبهشت، روز شهادت این معلم بزرگ که می‏شه، ما یک تصمیم بزرگ می‏گیریم؛ تصمیم بر این که مثل او راه دانش رو ادامه بدیم.

مثل یک باغبان

معلم، مثل یک باغبون زحمت کشه که بامراقبت و توجه او، گل‏ها رشد می‏کنن. معلم، باغبون باغ مدرسه است و شما دانش‏آموزای خوب، گل‏های این باغید. اولِ مهر که مدرسه‏ها باز می‏شه، معلم، شروع به کار می‏کنه. معلم با هر درسی که به دانش آموزای خوبش میده، بذر دانش رو درذهن اون‏ها می‏کاره و اون‏ها رو آبیاری می‏کنه تا این که یواش یواش، بچه‏ها چیزهای بیش‏تری یاد می‏گیرن و ریشه و برگ دانش پیدامی کنن. بعد که علم ودانش اون‏ها بیش‏تر و بیش‏تر می‏شه، گل دانایی شکوفه می‏کنه و گل‏های رنگارنگ علم و دانش تو کلاس، به وجود می‏آن. بله بچه‏ها، آخر سال که شما با کارنامه قبولی ازمدرسه بیرون می‏آیید، گل‏های زیباو خوشبویی هستیدکه به دست باغبون مهربونتون، معلم زحمت‏کش، شکوفه کردید.

الگوی خوب

مریم، یک سیب سرخ جلو خودش گذاشت و یک نقاشی از روی اون تو دفترش کشید. سیب سرخ، الگوی قشنگ وزیبایی بود و نقاشی مریم نمره بیست گرفت. دفتر زندگی ما هم، پر از نقاشی‏های جور واجوریه که به وسیله کارها و رفتارها و حرف‏های ما کشیده می‏شن. بچه‏های گلم! تو دفتر نقاشی زندگی، معلم، الگوی خیلی خوبیه؛ چون معلم، آدم با اخلاق، با ادب و با ایمانیه که اگه همه ما سعی کنیم مثل او باشیم، کارهای درست انجام بدیم و راستگو باشیم، اون وقت ما هم مثل او، انسان مفیدی می‏شیم که همه بهمون افتخار می‏کنن. ما هم مثل معلم، الگو می‏شیم تا بچه‏های دیگه از روی رفتار و حرف‏های ما نقاشی کنند و دفتر زندگیشون، ازکارها و فکرای خوب پر بشه.

معلمی، شغل پیامبران

تو کلاس جواد، بالای تخته سیاه، تابلوی کوچیکی وجود داره که با خط زیبا نوشته شده «معلمی، شغل انبیاست». وقتی زنگ آخر به صدا در اومد و جواد به خونه رسید، از پدرش خواست تا درباره این جمله برای او توضیح بده. پدر که در حال خوندن یک کتاب بود، کتاب رو بست و گفت: ببین پسرم، کار پیامبران، مثل کار معلمان، یاد دادن خوبی‏هاست. خدای بزرگ، پیامبران رو برای تعلیم و تربیت مردم فرستاده و معلم هم در مدرسه، دقیقا همین کار رو انجام می‏ده. او به بچه‏ها علم و دانش یاد می‏ده، و اون‏ها رو به سمت خوبی و نیکی، راهنمایی می‏کنه، پس شغل معلمی هم مثل کار پیامبران، خدایی و مقدسه و همه ما باید مثل پیامبران، به معلمای خوبمون احترام بگذاریم و اون‏ها رو دوست داشته باشیم.

بهترین هدیه

امروز که روز معلمه، هر کسی دوست داره یک چیزی به معلمش هدیه بده، از زحمت‏های او تشکر کنه و اونو خوشحال ببینه. امروز، خانم معلم بعد از این که کادوهای بچه‏ها رو گرفت و از اون‏ها تشکر کرد، گفت: بچه‏های گلم، چیزی که منو خیلی خوشحال می‏کنه، خوب درس خوندن شما و نمره‏های بیست شماست. من وقتی می‏بینم شما درس‏هاتون رو خیلی خوب یاد گرفتید، خیلی خوب درس می‏خونید و به اون علاقه دارید، از ته دل خوشحال می‏شم، خستگی خودم رو فراموش می‏کنم و برای یاد دادن به شما، نیرو می‏گیرم. بچه‏های کلاس هم که به راز خوشحالی واقعی معلم پی برده بودند، تصمیم گرفتند همگی حسابی درس بخونن تا خانم معلم رو خوشحال کنند.