حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود مقاله اختلافات داخلى عباسیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

اختلافات داخلى عباسیان و مبارزه اى که مامون با امین

طول دوران امامت امام على بن موسى‏الرضاعلیه‏السلام همزمان گشت‏با خلافت هارون الرشید. پس از او نیز ایشان با دو فرزند هارون امین و مامون معاصر بود; یعنى جمعا به مدت ده سال که شامل سالهاى آخر زمامدارى هارون و پنج‏سال حکومت امین و پنج‏سال هم حکومت مامون. امام رضاعلیه‏السلام پس از شهادت امام کاظم‏علیه‏السلام، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بى‏پروا به رهبرى امت پرداخت. جو سیاسى جامعه در زمان هارون چنان خفقان‏آور بود که حتى برخى از صمیمى‏ترین یاران امام از این صراحت و بى‏پروایى او بر جانش بیمناک بودند.

پس از هارون بر سر خلافت‏بین امین و مامون اختلاف سختى روى داد. هارون، امین را براى خلافت‏بعد از خود تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکمرانى بر ولایت‏خراسان در زمان خلافت امین به دست مامون باشد ولى امین پس از هارون در سال 194 هجرى مامون را از ولیعهدى خود خلع و فرزند خود موسى را نامزد این مقام کرد. بر اثر این امر درگیرى خونینى میان امین و مامون رخ داد و امین در 198 هجرى کشته شد و مامون به خلافت رسید.

مامون پس از آنکه برادرش امین را نابود کرد در شرایط حساسى قرار گرفت زیرا موقعیت او بویژه در بغداد که مرکز حکومت عباسى بود در میان طرفداران عباسیان که خواستار امین بودند و حکومت مامون را در مرو با مصالح خود منطبق نمى‏دیدند، سخت متزلزل بود و از سوى دیگر شورش علویان تهدیدى جدى براى حکومت مامون محسوب مى‏شد. و نیز ممکن بود ایرانیان هم که به حق شرعى خاندان امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام معتقد بودند به آنان بپیوندند. مامون که مردى زیرک و مکار بود به فکر افتاد که با طرح واگذارى خلافت‏یا ولى‏عهدى به شخصیتى مانند امام رضاعلیه‏السلام پایه‏هاى لرزان حکومت‏خود را تثبیت کند. زیرا امیدوار بود که مبادرت به این کار بتواند جلوى شورش علویان را گرفته و موجبات رضایت‏خاطر آنان را فراهم کند و ایرانیان را نیز آماده پذیرش خلافت‏خود نماید. پیداست که تفویض خلافت‏یا ولایت‏عهدى به امام فقط یک تاکتیک حساب شده سیاسى بود.

لذا در سال 200 هجرى دستور داد امام رضاعلیه‏السلام را از مدینه به مرو بیاورند. در راه شهرى نبود که به آن درآیند و مردم آنجا به خدمتش نرسند و از مسائل دینى‏شان سؤال نکنند. در نیشابور به درخواست علما حدیث‏سلسلة الذهب را در میان انبوهى از جمیعت‏براى حاضران بیان کرد و چنان که گفته‏اند پس از شروع 2400 قلمدان آماده نوشتن آن دیث‏شد (کلمة لااله‏الاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى).

پس از ورود حضرت به مرو، از طرف مامون پیشنهاد خلافت‏یا ولایت‏عهدى شد که مورد قبول آن حضرت واقع نشد. مامون تلویحا تهدید به مرگ کرد و بالاخره حضرت اجبارا بدون هیچ شرطى ولایت عهدى را به صورت اسمى پذیرفتند. در یکى از اعیاد اسلامى - عید فطر یا عید قربان - مامون پیام فرستاد که حضرت نماز عید بخوانند. حضرت عذر آوردند اما مامون اصرار ورزید. حضرت فرمودند من براى اقامه نماز عید مانند رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و على‏علیه‏السلام بیرون خواهم آمد. مامون پذیرفت.

بامداد عید پیش از طلوع آفتاب تمام معابر و کوچه‏ها از مردم مشتاق پر شده بود و حضرت به شیوه رسول‏الله از منزل بیرون آمد: بدون هیچ‏گونه تشریفات، با پاى برهنه و پیاده و عصایى در دست و عمامه سفیدى در سر; تکبیر گویان. همراهان نیز تکبیر مى‏گفتند. عظمتى بر پا بود چنانکه گویا آسمان و زمین با آن حضرت تکبیر مى‏گفتند. شهر مرو را سراسر گریه و فریاد گرفت. به مامون خبر دادند که اگر امام رضاعلیه‏السلام این‏گونه به مصلى بروند فتنه و آشوب بر پا خواهد شد و ما بر جان خود بیمناکیم. مامون پیام فرستاد که: «آقا، شما را به زحمت انداختیم(!) شما باز گردید. همان فرد قبلى نماز گذارد». امام از یاران خود خواستند تا کفش ایشان را بیاورند;امام کفش خود را پوشید، سوار شد و به خانه بازگشت. مامون در سیاست مزورانه خود علیه امام توطئه دیگرى نیز اندیشیده بود. او که از عظمت مقام معنوى امام در جامعه رنج مى‏برد، مى‏کوشید با روبرو کردن اندیشمندان با آن حضرت و به بهانه بحث و مناظره علمى و استفاده از دانش امام، شکستى بر آن حضرت وارد آورد تا شاید از این طریق قدرى از محبوبیت امام در جامعه بکاهد. ولى آن هم بى نتیجه ماند و در جلسه‏اى که به این منظور برقرار شده بود، شخصیت امام بیشتر ظاهر شد و مامون منفعل گردید.

سرانجام مامون خواست تا تصمیم خود را در مورد قتل امام عملى سازد، ولى بسیار مزورانه و پنهانى. و چنین بود که آن حضرت را در روز آخر ماه صفر سال 203 هجرى ناجوانمردانه به شهادت رساند. عمر شریف آن حضرت در این هنگام 55 سال بود.

نگرشى بر تاریخ معتزله

نگرشى بر تاریخ معتزله: معتزله, بعنوان فرقه اى کلامى و نهضتى سیاسى, در اواخر قرن اول هجرى و اوائل دمین قرن هجرى پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. اما, این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیرى



خرید و دانلود دانلود مقاله اختلافات داخلى عباسیان


دانلود مقاله اختلافات داخلى عباسیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

اختلافات داخلى عباسیان و مبارزه اى که مامون با امین

طول دوران امامت امام على بن موسى‏الرضاعلیه‏السلام همزمان گشت‏با خلافت هارون الرشید. پس از او نیز ایشان با دو فرزند هارون امین و مامون معاصر بود; یعنى جمعا به مدت ده سال که شامل سالهاى آخر زمامدارى هارون و پنج‏سال حکومت امین و پنج‏سال هم حکومت مامون. امام رضاعلیه‏السلام پس از شهادت امام کاظم‏علیه‏السلام، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بى‏پروا به رهبرى امت پرداخت. جو سیاسى جامعه در زمان هارون چنان خفقان‏آور بود که حتى برخى از صمیمى‏ترین یاران امام از این صراحت و بى‏پروایى او بر جانش بیمناک بودند.

پس از هارون بر سر خلافت‏بین امین و مامون اختلاف سختى روى داد. هارون، امین را براى خلافت‏بعد از خود تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکمرانى بر ولایت‏خراسان در زمان خلافت امین به دست مامون باشد ولى امین پس از هارون در سال 194 هجرى مامون را از ولیعهدى خود خلع و فرزند خود موسى را نامزد این مقام کرد. بر اثر این امر درگیرى خونینى میان امین و مامون رخ داد و امین در 198 هجرى کشته شد و مامون به خلافت رسید.

مامون پس از آنکه برادرش امین را نابود کرد در شرایط حساسى قرار گرفت زیرا موقعیت او بویژه در بغداد که مرکز حکومت عباسى بود در میان طرفداران عباسیان که خواستار امین بودند و حکومت مامون را در مرو با مصالح خود منطبق نمى‏دیدند، سخت متزلزل بود و از سوى دیگر شورش علویان تهدیدى جدى براى حکومت مامون محسوب مى‏شد. و نیز ممکن بود ایرانیان هم که به حق شرعى خاندان امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام معتقد بودند به آنان بپیوندند. مامون که مردى زیرک و مکار بود به فکر افتاد که با طرح واگذارى خلافت‏یا ولى‏عهدى به شخصیتى مانند امام رضاعلیه‏السلام پایه‏هاى لرزان حکومت‏خود را تثبیت کند. زیرا امیدوار بود که مبادرت به این کار بتواند جلوى شورش علویان را گرفته و موجبات رضایت‏خاطر آنان را فراهم کند و ایرانیان را نیز آماده پذیرش خلافت‏خود نماید. پیداست که تفویض خلافت‏یا ولایت‏عهدى به امام فقط یک تاکتیک حساب شده سیاسى بود.

لذا در سال 200 هجرى دستور داد امام رضاعلیه‏السلام را از مدینه به مرو بیاورند. در راه شهرى نبود که به آن درآیند و مردم آنجا به خدمتش نرسند و از مسائل دینى‏شان سؤال نکنند. در نیشابور به درخواست علما حدیث‏سلسلة الذهب را در میان انبوهى از جمیعت‏براى حاضران بیان کرد و چنان که گفته‏اند پس از شروع 2400 قلمدان آماده نوشتن آن دیث‏شد (کلمة لااله‏الاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى).

پس از ورود حضرت به مرو، از طرف مامون پیشنهاد خلافت‏یا ولایت‏عهدى شد که مورد قبول آن حضرت واقع نشد. مامون تلویحا تهدید به مرگ کرد و بالاخره حضرت اجبارا بدون هیچ شرطى ولایت عهدى را به صورت اسمى پذیرفتند. در یکى از اعیاد اسلامى - عید فطر یا عید قربان - مامون پیام فرستاد که حضرت نماز عید بخوانند. حضرت عذر آوردند اما مامون اصرار ورزید. حضرت فرمودند من براى اقامه نماز عید مانند رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و على‏علیه‏السلام بیرون خواهم آمد. مامون پذیرفت.

بامداد عید پیش از طلوع آفتاب تمام معابر و کوچه‏ها از مردم مشتاق پر شده بود و حضرت به شیوه رسول‏الله از منزل بیرون آمد: بدون هیچ‏گونه تشریفات، با پاى برهنه و پیاده و عصایى در دست و عمامه سفیدى در سر; تکبیر گویان. همراهان نیز تکبیر مى‏گفتند. عظمتى بر پا بود چنانکه گویا آسمان و زمین با آن حضرت تکبیر مى‏گفتند. شهر مرو را سراسر گریه و فریاد گرفت. به مامون خبر دادند که اگر امام رضاعلیه‏السلام این‏گونه به مصلى بروند فتنه و آشوب بر پا خواهد شد و ما بر جان خود بیمناکیم. مامون پیام فرستاد که: «آقا، شما را به زحمت انداختیم(!) شما باز گردید. همان فرد قبلى نماز گذارد». امام از یاران خود خواستند تا کفش ایشان را بیاورند;امام کفش خود را پوشید، سوار شد و به خانه بازگشت. مامون در سیاست مزورانه خود علیه امام توطئه دیگرى نیز اندیشیده بود. او که از عظمت مقام معنوى امام در جامعه رنج مى‏برد، مى‏کوشید با روبرو کردن اندیشمندان با آن حضرت و به بهانه بحث و مناظره علمى و استفاده از دانش امام، شکستى بر آن حضرت وارد آورد تا شاید از این طریق قدرى از محبوبیت امام در جامعه بکاهد. ولى آن هم بى نتیجه ماند و در جلسه‏اى که به این منظور برقرار شده بود، شخصیت امام بیشتر ظاهر شد و مامون منفعل گردید.

سرانجام مامون خواست تا تصمیم خود را در مورد قتل امام عملى سازد، ولى بسیار مزورانه و پنهانى. و چنین بود که آن حضرت را در روز آخر ماه صفر سال 203 هجرى ناجوانمردانه به شهادت رساند. عمر شریف آن حضرت در این هنگام 55 سال بود.

نگرشى بر تاریخ معتزله

نگرشى بر تاریخ معتزله: معتزله, بعنوان فرقه اى کلامى و نهضتى سیاسى, در اواخر قرن اول هجرى و اوائل دمین قرن هجرى پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. اما, این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیرى



خرید و دانلود دانلود مقاله اختلافات داخلى عباسیان


اختلافات داخلى عباسیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

اختلافات داخلى عباسیان و مبارزه اى که مامون با امین

طول دوران امامت امام على بن موسى‏الرضاعلیه‏السلام همزمان گشت‏با خلافت هارون الرشید. پس از او نیز ایشان با دو فرزند هارون امین و مامون معاصر بود; یعنى جمعا به مدت ده سال که شامل سالهاى آخر زمامدارى هارون و پنج‏سال حکومت امین و پنج‏سال هم حکومت مامون. امام رضاعلیه‏السلام پس از شهادت امام کاظم‏علیه‏السلام، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بى‏پروا به رهبرى امت پرداخت. جو سیاسى جامعه در زمان هارون چنان خفقان‏آور بود که حتى برخى از صمیمى‏ترین یاران امام از این صراحت و بى‏پروایى او بر جانش بیمناک بودند.

پس از هارون بر سر خلافت‏بین امین و مامون اختلاف سختى روى داد. هارون، امین را براى خلافت‏بعد از خود تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکمرانى بر ولایت‏خراسان در زمان خلافت امین به دست مامون باشد ولى امین پس از هارون در سال 194 هجرى مامون را از ولیعهدى خود خلع و فرزند خود موسى را نامزد این مقام کرد. بر اثر این امر درگیرى خونینى میان امین و مامون رخ داد و امین در 198 هجرى کشته شد و مامون به خلافت رسید.

مامون پس از آنکه برادرش امین را نابود کرد در شرایط حساسى قرار گرفت زیرا موقعیت او بویژه در بغداد که مرکز حکومت عباسى بود در میان طرفداران عباسیان که خواستار امین بودند و حکومت مامون را در مرو با مصالح خود منطبق نمى‏دیدند، سخت متزلزل بود و از سوى دیگر شورش علویان تهدیدى جدى براى حکومت مامون محسوب مى‏شد. و نیز ممکن بود ایرانیان هم که به حق شرعى خاندان امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام معتقد بودند به آنان بپیوندند. مامون که مردى زیرک و مکار بود به فکر افتاد که با طرح واگذارى خلافت‏یا ولى‏عهدى به شخصیتى مانند امام رضاعلیه‏السلام پایه‏هاى لرزان حکومت‏خود را تثبیت کند. زیرا امیدوار بود که مبادرت به این کار بتواند جلوى شورش علویان را گرفته و موجبات رضایت‏خاطر آنان را فراهم کند و ایرانیان را نیز آماده پذیرش خلافت‏خود نماید. پیداست که تفویض خلافت‏یا ولایت‏عهدى به امام فقط یک تاکتیک حساب شده سیاسى بود.

لذا در سال 200 هجرى دستور داد امام رضاعلیه‏السلام را از مدینه به مرو بیاورند. در راه شهرى نبود که به آن درآیند و مردم آنجا به خدمتش نرسند و از مسائل دینى‏شان سؤال نکنند. در نیشابور به درخواست علما حدیث‏سلسلة الذهب را در میان انبوهى از جمیعت‏براى حاضران بیان کرد و چنان که گفته‏اند پس از شروع 2400 قلمدان آماده نوشتن آن دیث‏شد (کلمة لااله‏الاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى).

پس از ورود حضرت به مرو، از طرف مامون پیشنهاد خلافت‏یا ولایت‏عهدى شد که مورد قبول آن حضرت واقع نشد. مامون تلویحا تهدید به مرگ کرد و بالاخره حضرت اجبارا بدون هیچ شرطى ولایت عهدى را به صورت اسمى پذیرفتند. در یکى از اعیاد اسلامى - عید فطر یا عید قربان - مامون پیام فرستاد که حضرت نماز عید بخوانند. حضرت عذر آوردند اما مامون اصرار ورزید. حضرت فرمودند من براى اقامه نماز عید مانند رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و على‏علیه‏السلام بیرون خواهم آمد. مامون پذیرفت.

بامداد عید پیش از طلوع آفتاب تمام معابر و کوچه‏ها از مردم مشتاق پر شده بود و حضرت به شیوه رسول‏الله از منزل بیرون آمد: بدون هیچ‏گونه تشریفات، با پاى برهنه و پیاده و عصایى در دست و عمامه سفیدى در سر; تکبیر گویان. همراهان نیز تکبیر مى‏گفتند. عظمتى بر پا بود چنانکه گویا آسمان و زمین با آن حضرت تکبیر مى‏گفتند. شهر مرو را سراسر گریه و فریاد گرفت. به مامون خبر دادند که اگر امام رضاعلیه‏السلام این‏گونه به مصلى بروند فتنه و آشوب بر پا خواهد شد و ما بر جان خود بیمناکیم. مامون پیام فرستاد که: «آقا، شما را به زحمت انداختیم(!) شما باز گردید. همان فرد قبلى نماز گذارد». امام از یاران خود خواستند تا کفش ایشان را بیاورند;امام کفش خود را پوشید، سوار شد و به خانه بازگشت. مامون در سیاست مزورانه خود علیه امام توطئه دیگرى نیز اندیشیده بود. او که از عظمت مقام معنوى امام در جامعه رنج مى‏برد، مى‏کوشید با روبرو کردن اندیشمندان با آن حضرت و به بهانه بحث و مناظره علمى و استفاده از دانش امام، شکستى بر آن حضرت وارد آورد تا شاید از این طریق قدرى از محبوبیت امام در جامعه بکاهد. ولى آن هم بى نتیجه ماند و در جلسه‏اى که به این منظور برقرار شده بود، شخصیت امام بیشتر ظاهر شد و مامون منفعل گردید.

سرانجام مامون خواست تا تصمیم خود را در مورد قتل امام عملى سازد، ولى بسیار مزورانه و پنهانى. و چنین بود که آن حضرت را در روز آخر ماه صفر سال 203 هجرى ناجوانمردانه به شهادت رساند. عمر شریف آن حضرت در این هنگام 55 سال بود.

نگرشى بر تاریخ معتزله

نگرشى بر تاریخ معتزله: معتزله, بعنوان فرقه اى کلامى و نهضتى سیاسى, در اواخر قرن اول هجرى و اوائل دمین قرن هجرى پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. اما, این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیرى



خرید و دانلود  اختلافات داخلى عباسیان


تحقیق در مورد خلافت مامون

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

عبد الله ابوالعباس مأمون به سال 170 در آنشب که عم وى هادى بمرد تولد یافت مادرش کنیزکى بود مراجل نام. بیست و سه ساله بود که هارون وى را ولیعهد دوم کرد و ولایت خراسان و دیگر ولایات ایران را تا همدان بدو سپرد پس از مرگ هارون امین پیمان پدر را شکست و در جنگ با برادر کشته شد و خلافت به مأمون رسید.

مأمون در رى بود که کار خلافت وى سرگرفت و تا سال 204 به خراسان بود آنگاه به بغداد آمد.

اختلاف امین و مأمون

هارون در سال‏هاى پایانى عمر خویش سخت در اندیشه اختلاف این دو برادر بود.به روایت، دینورى، هارون از زبان موسى بن جعفر ـ ع ـ پیشگویى خاصى درباره اختلاف این دو برادر شنیده بود.به دلیل همین نگرانى زمانى که به خراسان مى‏رفت، بار دیگر براى مأمون از همه شخصیت‏هاى لشکرى و کشورى بیعت گرفت، تا مبادا امین مشکلى براى او ایجاد کند.این تأکیدهاى هارون، بعدها به نفع مأمون تمام شد.زیرا بسیارى از کسانى که وفادار به اصل بیعت بودند، حاضر به اطاعت از امین در مخالفت با مأمون نشدند.

حتى پیش از آن که هارون بمیرد، امین در پى جذب شخصیت‏هاى مهم از جمله فضل بن ربیع وزیر هارون براى خلع مأمون بود.اندکى پس از مرگ هارون، فعالیت جدى‏ترى شد.اما از آن جا که مأمون در مرو و امین در بغداد بود، دایره اختلاف به آرامى گسترد.فضل بن ربیع در کنار امین و علیه مأمون تلاش مى‏کرد، ولى فضل بن سهل، دستیار مأمون در جهت عکس وى مى‏کوشید .روشن بود که تخلف از سوى امین است و وى نمى‏بایست بر اساس اصول پذیرفته شده در بیعت، تلاشى در جهت مقدم داشتن فرزندش موسى بر مأمون و در نهایت خلع برادرش از خلافت صورت دهد.امین تلاش فراوانى کرد تا مسأله را به آرامى تمام کند، اما مأمون که مشاوران قدرتمندى داشت و از حمایت خراسانیان هم برخوردار بود، از پذیرفتن خواست امین سرباز زد.از سال 195 رسما نام مأمون از خطبه‏ها و سکه‏ها حذف و نام موسى فرزند امین جاى آن نشست.به موازات دو وزیر، که از قضا نام هر دو فضل بود، دو فرمانده نظامى از دو سوى رو در روى هم قرار گرفتند: یکى على بن عیسى بن ماهان بود که مى‏بایست از سوى امین به خراسان رفته آن ناحیه را تصرف کند، دیگرى، طاهر بن حسین معروف به ذو الیمینین بود که مى‏بایست راه را بر وى سد مى‏کرد.

آشکار بود که منطقه عراق و ایران یک بار دیگر رو در روى هم قرار مى‏گرفتند.بعدها، سنیان افراطى، امین را خلیفه‏اى مطلوب که جانبدار اهل سنت بود، معرفى کردند و مأمون را فردى منحرف و اهل بدعت، زیرا از معتزلیان دفاع مى‏کرد.صورت دیگر قضیه، عربى و عجمى بودن ماجراست .البته تأکید بر این مسأله به عنوان محور تعیین کننده چندان صحیح نیست، اما به هر روى نقشى در این اختلاف دارد که قابل چشم پوشى نیست.

دو سپاه در نزدیکى رى با یکدیگر درگیر شدند، در حالى که شمار سپاه طاهر بسیار اندک بود .مقاومت آنها سپاه بغداد را درهم شکست.على بن عیسى که فریاد سر داده از سپاهش مى‏خواست که مقاومت کنند، با تیر یکى از سپاهیان خراسان کشته و سرش جدا شد.بدین ترتیب کار سپاه بغداد تمام شد.در بى‏توجهى امین به کار لشکر همین بس که نوشته‏اند که وقتى خبر شکست على بن عیسى رسید در حال ماهیگیرى بود.بدون توجه به خبر کسى که خبر آورده بود، گفت: ساکت باش! من هنوز یک ماهى نگرفته‏ام!

درگیرى بعدى در همدان بود که بار دیگر سپاه بغداد شکست خورد.پس از این شکستها بود که به مشورت فضل بن سهل، مأمون در سال 196 اعلان خلافت کرد.به تدریج طاهر بر بخشهایى از عراق از جمله واسط و مدائن تسلط یافت.محاصره بغداد در سال 197 آغاز شد و طاهر در سال بعد توانست بغداد را به تصرف خود درآورده و امین را به قتل برساند.مأمون از سال 198 خلیفه رسمى شد و مدت بیست سال خلافت کرد.

یکى از مهم‏ترین آثار این تحول، افزایش نقش خراسان در تحولات جهان اسلام بود.زمانى که مأمون به شام رفت، فردى از شامیان مکرر نزد وى آمده مى‏گفت: همان طور که به عجم خراسان نظر دارى به عرب شام هم نظرى بیفکن! روى کار آمدن مأمون، موجب گردید سلسله طاهریان به عنوان نخستین سلسله نیمه مستقل کارش را در خراسان آغاز کند، و این از نتایج این تحول به حساب مى‏آید.

در این زمان تأکید بر نژاد ایرانى در برابر عرب چندان مفهومى ندارد.مهم آن بود که جمعیت ساکن در خراسان که ترکیبى از عرب و عجم بود، به نوعى احساس جدایى از بغداد را داشت.درست همان طور که زبان پهلوى به مرور به فارسى درى، (1) تبدیل شد و ترکیبى از فارسى و عربى به وجود آمد، نژادى ترکیبى از اعراب ساکن در خراسان و ایرانیان کهن پدید آمد که احساس استقلال داشته و به تدریج ایرانى نامیده شد.

نخستین اقدام مأمون پس از رسیدن به خلافت، دعوت از امام رضا ـ ع ـ است.در این جا مناسب است درباره شخصیت آن حضرت و برخورد مأمون با وى سخن گفته، سپس تحولات دوره مأمون را پى گیریم.

امام رضا (ع)

امام على بن موسى الرضا ـ ع ـ در ذى قعده سال 148 در مدینه به دنیا آمد و روز پایانى ماه صفر سال 203 هجرى در سناباد طوس که بعدها نامش مشهد على بن موسى الرضا و به اختصار مشهد، شهرت یافت، رحلت کرد.آن حضرت تا سال 201 هجرت در مدینه زندگى مى‏کرد.پس از آن به درخواست مأمون در رمضان آن سال به مرو آمد و سال‏هاى آخر عمر خویش را در خراسان گذراند .

با شهادت امام کاظم ـ ع ـ رهبرى جامعه شیعه بر عهده امام رضا ـ ع ـ قرار گرفت.در این زمان، مشکل اساسى شیعیان، بحث رهبرى و مسأله مهدویت بود.طى سال‏ها، امامان بشارت



خرید و دانلود تحقیق در مورد خلافت مامون


تحقیق. شورش علویان در زمان مامون عباسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 60

 

شورش علویان در زمان مامون عباسی

کلمات کلیدی : تاریخ، قیام، شورشهای شیعیان، عباسیان، الرضا من آل محمد، نفس زکیه، ابن طباطبا، شهید فخ، حسن بن زید

"عباسیان" با ادعای انتساب به خاندان پیامبر و شعار جلب رضایت و احقاق حقوق از دست رفته آنان قدرت را به دست گرفتند. گروهی از شیعیان پس از دوران سختی که در زمان امویان پشت سرگذاشته بودند به عباسیان که با شعار "الرضا من آل محمد" بر سرکار آمده بودند، امید بستند.

بعدها رویگردانی عباسیان از این شعار و تحت فشار و شکنجه قرار گرفتن علویان موجب جدایی این دو جریان شد و قیامها و شورشهای مختلفی در نواحی مختلف در دوران خلفای عباسی به رهبری علویان سازماندهی شد.

انگیزۀ قیامها

انگیزۀ اصلی این قیامها در دست گرفتن حکومت و احقاق حقوق از دست رفته علویان و امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حکومت ظلم و جور عباسی بوده است. هر چند انگیزه‌های غیرالهی نیز در مواردی دیده می‌شد، اما هدف بیشتر این قیامها و افرادی که آن را همراهی می‌کردند اهداف اصلاحی بود، به هر حال درگیری بین دو حزب علوی و عباسی در قالب بحثهای کلامی و ادبی آغاز شده و سرانجام به مرحلۀ عمل و میدان جنگ کشیده شد.[1]

نخستین قیام علویان

نخستین قیام علوی در روزگار عباسیان در زمان خلافت منصور، قیام "محمد بن عبدالله بن حسن" در سال 145 هـ ق بود که شیعیانش او را "نفس زکیه" و "المهدی" می‌نامیدند. محمد خلافت را حق خود می‌دانست از این رو با گروهی از یارانش از بیعت با سفاح امتناع کرد. محمد موفق شد حمایت گروه زیادی از مردم مکه و مدینه از جمله فقیهانی چون مالک بن انس را به خود جلب کند.

محمد برادرش ابراهیم را نیز برای نشر دعوت خود به بصره فرستاد. منصور از در مدارا نامه‌ای به محمد نوشت اما محمد که خلافت را حق خود می‌دانست در نامه‌ای تند، منصور را به عنوان غاصب خلافت ملامت کرد. منصور عیسی بن موسی ولیعهد خویش را برای جنگ با محمد فرستاد و با فرستادن نامه‌هایی به مردم مدینه و وعده‌های دروغین، آنان را از اطراف محمد پراکنده کرد و موفق به قتل محمد و پیروزی در جنگ با او شد. پس از مدتی سپاه خلیفه به جنگ با ابراهیم رفتند و موفق شدند سپاه ابراهیم را در سال 145 هـ. ق شکست دهند.[2]

در آغاز خلافت هادی، علویان منطقه حجاز به رهبری "حسین بن علی بن حسن بن حسین بن علی" (شهید فخ) قیام کردند. وی خلافت را حق خاندان علوی می‌دانست و قیام او اعتراضی به ظلم و تعدی‌های هادی بر علویان و قطع مستمری آنان بود.[3] حسین در سال 169 هـ. ق به مدت یازده روز مدینه را به تصرف درآورد، زندانیان را رها کرد و عاملان عباسی را به زندان افکند، سپس بسوی مکه رفت و در محلی بنام فخ با سپاه عظیم عباسی روبرو شد و علی رغم پایداری زیاد، سپاه وی درهم شکست و حسین و پیروانش به قتل رسیدند و او به "شهید فخ" معروف شد. علویان این فاجعه را پس از حادثه هولناک کربلا غمبارترین حادثه تاریخ به شمار می‌آورند و در سوگ شهیدان آن قیام، مرثیه‌ها سرودند.

"یحیی بن عبدالله " برادر "نفس زکیه" و از داعیان و مبلغان او بود و پس از شکست محمد در ری و طبرستان بکار دعوت مشغول شد و مردم را به امامت خویش خواند. هارون برای از بین بردن یحیی امارت خراسان را به فضل بن یحیی برمکی داد و او را در سال 175 هـ. ق با سپاهی به جنگ یحیی فرستاد. فضل یحیی را به صلح متمایل کرد بدین شرط که هارون امان نامه‌ای برای او بفرستد. هارون چنین کرد ولی هنگامی که یحیی نزد او آمد پیمان شکست و وی را به قتل رساند. البته قتل یحیی نه تنها از نفوذ علویان در دیلم گیلان و طبرستان نکاست بلکه زمینه مناسبی برای اولین دولت مستقل شیعی در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان فراهم آورد.[4]

"ادریس بن عبدالله" برادر دیگر محمد نفس زکیه و یکی از داعیان او بود. او در قیام فخ نیز شرکت کرد و چون این قیام به شدت سرکوب شد به مصر و از آنجا به مراکش رفت و در آنجا اولین دولت مستقل شیعی را بنیان گذاشت. هارون از خطر دولت نوپای او هراسان بود ولی به جهت دوری راه و اشتغال به جنگ‌های داخلی از جنگ با او منصرف شد. وی به پیشنهاد "یحیی برمکی" فردی را بنام "شماخ" مأمور قتل وی کرد. شماخ نزد ادریس رفت و ادعا کرد که پزشک و از علویان است و به این خدعه، ادریس را به قتل رساند. یاران ادریس نام نوزاد متولد نشدۀ او را ادریس گذاشتند و او را به رهبری خود برگزیدند و ادریس دوم بنیان گذار واقعی دولت ادریسیان است.

گرچه حکومت ادریسیان بدون جنگ و قیام و شورشِ قابل توجهی قدرت گرفت، لیکن از حیث سرپیچی از حکومت مرکزی و تشکیل دولت مستقل پس از امویان اندلس دومین دولت مستقل و معارض است که از پیکره عظیم خلافت عباسی جدا شد.[5]

در زمان مامون گروهی از اعراب و علویان که از تمایلات ایرانی مأمون و کارگزاران ایرانی‌اش ناراضی بودند به محمد بن ابراهیم علوی معروف به "ابن طباطبا" پیوستند. وی با شعار «الرضا من آل محمد» در کوفه قیام کرد و رهبری نظامی را به سری بن منصور شیبانی مشهور به "ابوالسرایا" که سابقاً از طرفداران مأمون بود سپرد. ابوالسرایا با مسموم کردن ابن طباطبا منحصراً وارد میدان شد ولی از هرثمة بن اعین فرماندۀ سپاه خلیفه شکست خورد. حرکت ابوالسرایا با دیگر حرکتهای علویان تا آن زمان تفاوت داشت، زیرا مردی غیر از خاندان اهل بیت هدایت آن را در دست داشت و برای اولین بار کوفه شاهد حرکتی علوی بود.[6]

قیام محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن حسین بارزترین انقلاب علویان پس از شهادت امام رضا(ع) است. وی قیام خود را از کوفه آغاز کرد وهمراه گروهی از زیدیان به شهرهای خراسان رفت.

عبدالله بن طاهر از طرف معتصم مأمور جنگ با محمد لیث شد و سرانجام او را دستگیر کرد و نزد خلیفه فرستاد. خلیفه او را به دام انداخت ولی محمد بن قاسم مخفیانه گریخت و تا پایان عمر همواره محرک شورشها و انقلاب‌هایی بر علیه حکومت آل عباس بود.[7]

قیام محمد دیباج

در دوران مامون، محمد دیباج فرزند امام صادق(ع) در حجاز در سال 200 هجری قیام کرد و در مکه بعنوان امیرالمؤمنین با او بیعت شد. از آنجا که این قیام فقط به مکه منحصر بود جدی تلقی نشد و محمد بن دیباج در حضور مردم خودش را خلع کرد.[8] از عوامل عدم موفقیت او ناتوانی در سازماندهی دقیق قیام، اعتماد به یارانی سست کردار که برخی از ارازل واوباش مکه بودند و تردید برخی از مردم مکه برای بیعت با وی عنوان شده است.

از شورشهای موفقی که منجر به تشکیل دولتی مستقل بود شورش "حسن بن زید" بود وی که عالمی بزرگ و فقیهی دیندار و ساکن ری بود به دعوت مردم طبرستان به آن دیار رفت و در 250 هـ ق پس از پیروزی‌های درخشان توانست بر عاملان عباسی پیروز شود و دولت علویان طبرستان را ایجاد کند و به "داعی کبیر" ملقب شود. حکومت علویان طبرستان حدود 60 سال مستقل از حکومت مرکزی به حیات خود ادامه داد.

سید جلال الدین در بغداد

در سال 201 ق. در حالی که 21 سال داشت برای دیدن برادرش امام رضا علیه السلام همانند بسیاری از سادات و علویان از مدینه به بغداد آمد و تا سال 204 در این شهر اقامت داشت. علت توقف آن حضرت در بغداد معلوم نیست ولی برخی از مورخان معتقدند که وی در بغداد به امر برادرش امام رضا علیه السلام مشغول به تبلیغ بود، تا این که در سال 203 ق. خبر شهادت امام رضا علیه السلام به او رسید و در این زمان سادات و بزرگان و شیعیان برای عرض تسلیت خدمت او رسیدند و برای اولین بار در آن مجلس مسأله نهضت و مقابله با حاکم ستمگر زمان مأمون عباسی مطرح شد و لذا سید اشرف در سال 204 ق. وقتی که مأمون از مرو عازم بغداد شد، آن شهر را ترک کرد و به ایران مهاجرت نمود و



خرید و دانلود تحقیق. شورش علویان در زمان مامون عباسی