لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
فلسفه قیام مختار
مختار کیست؟
مختار بن ابى عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسى بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گستردهاى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، میباشد.(2) کنیهاش ابواسحاق(3)؛ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.(4)
طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مىگوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)
پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجراى رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)
مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانستهاند.(9)
وى ادب و فضائل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود براى شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)
علامه مجلسى(ره) مىفرماید:
مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان مىکرد و حتى مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را براى مردم منتشر مىساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبى کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)
خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقهمنـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند.
یارى رسانی به مسلم بن عقیل
بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـرى، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامى داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانى کرد.(13)
مختار به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کردهام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."
بلاذرى مىنویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(14) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـى بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.
مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه براى جمع آورى افراد و گرفتن بیعت براى مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونى اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.
ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام مىشوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـى یـک گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(15)
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانى، به شدت در جست و جوى مختار بـود و براى دستگیرى او جایزهاى معیّن کرد.(16)
دستگیرى مختار توسط ابن زیاد
یکى از دوستان مختار بـه نـام هانى بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجراى مخفى شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
قیام 15 خرداد
فاجعه حمله به فیضیه گامی اساسی در فرآیند نهضت امام خمینی (ره)
عموما نقطه عزیمت چالش میان روحانیت و نظام حاکم در نخستین سال های دهه 40 شمسی را به دلیل رویکرد هیات حاکمه به انجام اصلاحاتی می دانند که کارگزاران نظام در جریان آن اصلاحات، پا را از دایره قانون اساسی مشروطه و قواعد شریعت فراتر نهاده و خلاف آن دو عمل کردند. از این رو بر اساس یکی از اصول متمم قانون اساسی که بر مجتهدان تراز اول عصر حق نظارت بر قوانین و مصوبات مجلس را اعطا می کرد، آنان درصدد برآمدند از این حق قانونی خود سود جسته و با فراخوانی نیروهای مذهبی و عناصر سیاسی، به مبارزه علیه هیات حاکمه بپردازند.
وقوع فاجعه مدرسه فیضیه قم، قریب چند ماه بعد از شروع نهضت روحانیت، یکی از مراحل اساسی این مبارزه است که این واقعه با موضعگیری قاطع مراجع مختلف ایران و عراق و به خصوص امام خمینی (ره) مواجه شد و از همین رو، نقش مهمی در تثبیت رهبری سیاسی امام برجا گذاشت.
در عصر روز دوم فروردین 1342 به مناسبت سالروز شهادت امام صادق (ع) در حالی که شیخ انصاری، واعظ معروف قم، در مجلس سوگواری منعقده از سوی آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه به روضه خوانی مشغول بود، جمعی از حاضران با فرستادن صلوات های بی جا درگیری ساختگی ایجاد کرده و با سلاح های سرد به طرف طلاب و روحانیون حاضر در مجلس حمله ور شدند. در این تهاجم تعداد زیادی از طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زخمی شدند و یک تن از آنها نیز به شهادت رسید.
بازکاوی کلی این واقعه و به خصوص معرفی ماهیت مهاجمان مذکور نه تنها در خاطرات به جای مانده از روحانیون حاضر در آن مراسم سوگواری به دست می آید؛ بلکه اسناد ساواک و حتی یادمانده های برخی از مقامات امنیتی وقت نیز بازگو کننده ابعاد و زوایای مختلف آن فاجعه است. زمینه های واقعه مدرسه فیضیه قم به مبارزات 6 ماهه مراجع و روحانیت در جریان لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و همچنین تحریم های دوگانه رفراندم و عید نوروز از سوی برخی از مراجع برمی گردد.
بررسی تفصیلی این دوره از مبارزات به فرصتی دیگر موکول می شود؛ ولی در اینجا به مناسبت بحث، این نکته مورد اشاره قرار می گیرد که محمدرضا شاه و هیات حاکمه در آن سال ها و از چندی پیش به دنبال پیروزی جان اف کندی و حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و فشار آنها بر ایران برای ایجاد فضای باز سیاسی و اعمال اصلاحات خاص در ساختار جامعه، درصدد برآمده بودند که با تصویب لوایحی، اصلاحات مورد نظر خود را اجرا کنند. این اصلاحات صرف نظر از منشاء خارجی آن، گاه از لحاظ قانونی (قانون اساسی مشروطه) و شرعی دچار اشکال بود. از این رو کارگزاران نظام که تصور می کردند بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی، مرجع تقلید وقت شیعیان جهان، تمرکز و در نتیجه اقتدار مرجعیت از دست رفته است، درصدد تصویب لوایحی از آن نوع برآمدند؛ اما اندکی بعد از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در مهرماه 1341، خود را دچار آن چنان چالشی با روحانیت و هواداران نوگرای آنها یافتند که تنها راه برون رفت از آن لغو لایحه بود.
نزدیک به 40 روز بعد از لغو لایحه، این بار هیات حاکمه درصدد اجرای مقاصد خود از طریق برگزاری رفراندم برآمد. هرچند رفراندم از سوی طیفی از مراجع تحریم شد؛ ولی گنجانیدن اصولی به نفع کارگران، کشاورزان و … در زمره اصول شش گانه رفراندم، تا حدودی مراجع و علما را از اتخاذ مواضع قاطع و هماهنگ خلع سلاح کرد؛ ولی در مجموع چالش حاصله میان طرفین در وقایع مرتبط با رفراندم نظیر سفر ناکام شاه به قم برای جلب نظر مراجع، واقعه مسجد حاج سید عزیزالله تهران و هتک حرمت آیت الله سید احمد خوانساری، دستگیری و بازداشت بعضی از مبارزان سیاسی به دلیل مخالفت با اصلاحات و رفراندم مذکور و … وسیعتر شد.
بر این اساس مرجعیت سیاسی و نوگرا نظیر امام خمینی (ره) و آیت الله میلانی طی مذاکرات و هماهنگی های لازم عید نوروز را تحریم کردند و عموم متدینان را نیز به انجام این راهکار سیاسی فراخواندند.
چنین به نظر می رسد که تکاپوهایی از این نوع و متعاقب تشدید مبارزات مراجع و روحانیت، هیات حاکمه را واداشت که با اتخاذ تصمیمی ناشیانه، تعداد زیادی از نیروهای امنیتی خود را به قم گسیل داشته و در پوشش لباس کشاورزی و دهقانی به مجلس سوگواری مدرسه فیضیه قم هجوم آورد و با ضرب و شتم طلاب درصدد زهر چشم گرفتن از مراجع و روحانیون مبارز برآید. ناگفته پیداست که هدف اصلی از این اقدام، ایجاد رعب و وحشت در میان علما و واداشتن آنها به عقب نشینی از موضع مخالفت با اصلاحات مورد نظر نظام حاکم بود.
فاجعه مدرسه فیضیه قم به روایت اسناد ساواک و خاطرات
تیمسار حسن پاکروان، رئیس ساواک در تاریخ 28 اسفند ماه، با ارسال دستورالعملی به کلیه شعب ساواک کشور تصریح کرد: ]چون[ احتمال دارد در منطقه آن ساواک بعضی از وعاظ در مساجد، هنگام وعظ با توجه به این که روز جمعه دوم فروردین که مصادف با رحلت امام جعفر صادق (ع) است، مطالبی بر خلاف مصالح کشور ایراد ] کنند[ و اذهان عمومی را مشوب سازند، دستور فرمایید از هم اکنون با تشریک مساعی ماموران و مسوولان انتظامی محل، همه گونه پیش بینی های لازم معمول ]گردد[، حتی در صورت وجود احتمال این گونه عملیات مخالف، مجالس باشکوه تر در مخالفت با این گونه اظهارات تشکیل داده و در مقابل بیانات وعاظ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
قیام 15 خرداد
در تاریخچه زندگی سراسر حماسه و مبارزه امام خمینی علیه رژیم پهلوی و حامیان امریکایی و صهیونیستی آن، نهضت 15 خرداد 1342 یک نقطه عطف محسوب میشود، به طوری که انقلاب اسلامی ایران را تداوم نهضت 15 خرداد میدانند. قیام 15 خرداد، مبارزهای بود که سه عنصر اسلام، امام خمینی و مردم، پایهها و عوامل اصلی تشکیل آن بودند.
مقاله زیر به تشریح زمینهها، جزئیات و نتایج قیام اسلامی 15 خرداد پرداخته است.
ریشههای شکلگیری
انتخابات ریاست جمهوری سال 1960 امریکا که به روی کارآمدن دمکراتها به رهبری کندی منجر شد، با تغییراتی در سیاست خارجی آن کشور همراه شد. کندی بر خلاف پیشینیانش معتقد به سیاست انعطاف پذیرتر در رویارویی با بحرانها به ویژه کشورهای جهان سوم بود. او معتقد به پیمانهای اقتصادی به جای نظامی، فعال سازی قوای امنیتی و اطلاعاتی به جای استفاده از ارتش و تقویت برنامههای فرهنگی از قبیل سپاه صلح، ترویج انتخابات کنترل شده و دمکراسیهای هدایت شده و... بود.
روی کارآوردن دولتهای غیرنظامی دست نشانده از جمله ابزارهای دولت کندی برای رسیدن به این هدف بود. در بعد اقتصادی نیز ایجاد طبقه متوسط، به راه انداختن صنایع وابسته و مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفی از برنامههای اصلی بود. لازمه رونق اقتصاد سرمایهداری، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خرید بیشتر مردم است و برای رسیدن به اهداف اقتصادی میبایست ساختار سیاسی ـ اجتماعی مناسبی فراهم شود. در این میان در ایران که شاه ـ پس از کودتای 28 مرداد ـ خود را مدیون امریکا میدانست برای ادامه سلطنت، علیرغم میل باطنی خود از سیاستهای جدید کندی راه گریزی نداشت.
محصول این سیاست روی کار آوردن دولت شریف امامی و طرح شعارهای آزادی احزاب و فضای باز سیاسی و اصلاحات اداری بود. اما وی چندان مورد تایید کندی نبود و هیأت حاکمه جدید امریکا بر روی علی امینی حساب ویژهای باز کرده بود.
امینی در 17 اردیبهشت 1340 به نخست وزیری منصوب شد و شعار مبارزه با فساد و همچنین انحلال مجلس، اولین ژست وی برای ایجاد اصلاحات مورد نظر امریکا بود. در این راستا قانون موسوم به «اصلاحات ارضی» در دی 1340 مورد حمایت مقامات امریکایی قرار گرفت و سپس برای تأمین هزینه این «انقلاب» کنسرسیوم نفت، با اشاره امریکا تولید نفت را افزایش داد و ایران را به سومین صادرکننده نفت جهان رساند.1
با این حال امینی با توجه به تجارب دوران حکومت مصدق، بر کنترل ارتش نیز اصرار داشت، چیزی که مخالف خواست شاه بود. این اختلاف به تدریج عمیق تر شد. در پی سفر فروردین 1341 شاه به امریکا و اطمینان دادن وی به کندی در مورد اجرای برنامههای مورد نظر واشنگتن، باعث شد کندی با تغییر دولت در ایران به عنوان راه تضمین حکومت شاه موافقت نماید. در نتیجه شاه در بازگشت دولت امینی را برکنار و در 28 تیر 1341 اسدالله علم را جایگزین وی کرد. از این رو دوران حکومت علم سرآغاز یکپارچگی در ساختار حکومت شاه و شروعی بر دیکتاتوری مطلق وی در کشور بود.
در 16 مهر 1341، اولین اقدام دولت علم در جهت اجرای سیاستهای جدید اعلام شد و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیأت دولت به تصویب رسید. این لایحه در غیاب مجلس، حکم قانون را داشت و در واقع، زمینه سازی برای لوایح و قوانین دیگر بود.
این لایحه که درآن به لزوم حذف اسلام از شرائط نمایندگی مجلس و لزوم سوگند به «کتاب آسمانی» به جای قرآن و همچنین به ضرورت آزادی زنان در فعالیتهای اجتماعی اشاره شده بود، مقدمهای برای اسلامزدائی و محو ارزشهای اسلامی در جامعه ایران بود. لایحه با مخالفت قاطع و سرنوشت ساز حضرت امام به همراه اعتراضات مکرر علماء، وعاظ و مراجع، ارسال نامههای سرگشاده به شاه و مقاومت مستمر در برابر توطئه «حذف اسلام» و تضعیف دین و روحانیت به شکست انجامید و علم به ناچار در آذر 1341 طرح خود را پس گرفت.
علم در مرحله بعد وعده تحقق «انقلاب سفید» را داد و تصمیم گرفت تا نقشههای امریکا را در قالب دیگری احیا کند. شاه در بهمن 1341 با سفر به قم تلاش کرد تا طرح «انقلاب سفید» را برای مردم توجیه کند و اگر بتواند میان علما و مراجع حوزه علمیه راجع به نقشههای ضداسلامی خود تفرقه ایجاد نماید. اما تحریم شاه توسط مردم و روحانیون و تعطیل شدن شهر قم، خشم شاه را برانگیخت به طوری که وی از روحانیت به عنوان «ارتجاع سیاه» یاد کرد. با این همه، رژیم شاه مبادرت به برگزاری یک رفراندوم صوری برای نشان دادن حمایت مردم از طرح «انقلاب سفید» کرد.
امام در مراحل بعد با سخنرانیها و اقدامات خود از جمله با اعلام عزای عمومی در نوروز 1342 و تحریم جشنهای نوروزی، نقشههای ضداسلامی شاه و توطئه ایجاد اختلاف در حوزه علمیه را خنثی کرد.
این مقاومت و هشیاری زمینهساز فاجعه حمله به فیضیه در فروردین 1342 و یورش مأموران رژیم شاه به مجلس سوگواری شهادت امام جعفرصادق(ع) گردید. در پی این فاجعه که در آن دهها تن شهید و مجروح شدند، امام پیام مفصلی برای علما نوشتند که در واقع از عوامل زمینه ساز قیام مردم در 15 خرداد 1342 و روند جدیدی در مبارزه با رژیم بود2.
همچنین امام در چهلمین روز فاجعه فیضیه، پیامی خطاب به ملت صادر کردند. با صدور و انتشار پیام امام و حرکت علما در نجف رژیم متوجه شد که برنامه اجرا شده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هدف از قیام عاشورا
قیام عاشورا، یکی از تأثیرگذارترین حادثهها در تاریخ اسلام پس از پیامبر(ص) به شمار میرود و به همین دلیل هم به شدت مورد توجه مردم بوده و هم مورد مطالعه محققان و پژوهشگران اسلامی بوده و به ویژه هدف و انگیزه اصلی این قیام، موضوع بحث آنان بوده است. به اعتقاد شما، هدف اصلی از قیام امام حسین(ع) را در کدام موضوع میتوان یافت؟
قیام امام حسین(ع) را در درجه اول میتوان مقابله با بدعت ارزیابی کرد، بدعت جانشینی پیامبر(ص) توسط کسانی که صلاحیت نداشتند. البته این بدعت در زمان امام حسین(ع) و با به حکومت رسیدن یزید که با انکار وحی، انحرافات آشکار و انجام موارد خلاف شرع، شناخته میشد، به اوج خود رسیده بود و طبیعی است که امام حسین(ع) هم به این بدعت آشکار، واکنش نشان دادند و در اولین اقدام خود با یزید بیعت نکردند.
البته واکنش به بدعت حاکم شدن یزید به عنوان خلیفه مسلمانان، به عنوان هدف اصلی قیام امام حسین(ع) شناخته میشود. اما سؤالی که در این مقطع به وجود میآید، این است که آیا حاکم شدن افرادی نظیر عثمان و معاویه در جایگاه خلیفه پیامبر(ص) که با ظاهرسازی و تقید به ظواهر دینی، موجب انحرافات گستردهای در جامعه اسلامی شدند و با سیاستبازی حتی مسایلی مانند دشنام به امیرالمؤمنین(ع) را در جامعه تثبیت کردند، خطر بیشتری برای جامعه اسلامی نداشت؟ از همین رو این پرسش به ذهن متبادر میشود که علت تفاوت رویکرد امام علی(ع)، امام حسن(ع) و حتی ده سال اول امام حسین(ع) با رویکرد امام حسین(ع) در سال 61 چه بوده است؟ این تفاوت چقدر به شرایط برمیگردد و چقدر به احتمال تأثیر؟
فکر میکنم در پاسخ به این سؤال، باید بحث مقابله با بدعت را بیشتر توضیح دهم.
درواقع جریان معاویه ادامه همان جریان گذشته است. البته وقتی راهی از کجی شروع میشود، هرچه جلوتر میرود و زمان میگذرد، فاصلهاش با صراط مستقیم بیشتر میشود. بر اساس اسلامی که در آن روز رواج یافته بود، مسلمانی بر مسند حکومت مینشیند و مردم با او بیعت میکنند و در این صورت، خلافت و حکومت او شرعیت مییابد. این جریانی است که از ابتدای رحلت پیامبر(ص) به راه افتاد و در مورد خلیفه اول، دوم، سوم، چهارم و نیز در مورد معاویه انجام شده است. آنان بر این باور بودند همین مقدار برای شرعیت کافی است به گونهای که امروز هم، وقتی به کتب فقهای اهل سنت مراجعه میکنید، آنچه را رخ داده، شرعی و قانونی میدانند.
مثلا امروز در عربستان هم به همین شکل عمل میشود؟
بله
البته همان مباحث اشاعره و معتزله هم پشتوانه فکری آن است؟
البته مقدمهها و پشتوانههای گوناگون فکری و... برای این رویه وجود دارد، ولی به هر حال معتقدند آنچه اتفاق افتاده، قانونی است، اما بنا بر بینش شیعی، حکومت تنها یک وجه دارد و آن وجه دینی است و دخالت آسمان در حکومت باید جدی باشد. بنا بر این نظریه، ما به «امامت منصوص» معتقدیم. وقتی امام منصوص و انتخابشده از سوی خداوند وجود دارد، هیچکس دیگری، حق حکومت و نشستن بر مسند حاکم اسلامی ندارد. بنا بر این دیدگاه، نظریه قبلی غلط است و اگر به نام دین عرضه شود، میشود بدعت. به این ترتیب، ائمه ما که علمای امت هستند باید با این مسئله برخورد کرده و آشکارا آن را نفی کنند. البته این کاری است که امیرالمؤمنین(ع) از همان آغاز انجام دادهاند؛ چه در زمان انتخاب خلیفه اول چه در شورای تعیین خلیفه پس از عمر.
در تاریخ طبری آمده است: یک نفر در جنگ صفین به سراغ امام علی(ع) آمد و گفت که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره خلفای گذشته، با شما بیعت میکنم، اما امیرالمؤمنین(ع) فرمودند تا کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) هست، به چیز دیگری احتیاج نداریم. ایشان عین همین مطلب را در شورای تعیین خلیفه پس از عمر نیز اظهار کردند.
ببینید، حرف را باید زمانی گفت که موقعیت آن وجود داشته باشد. حکومت یزید مقدمه داشت. معاویه به زور، فرزندش را به مردم تحمیل کرده بود و مردم با وجود آنکه این واقعیت را میفهمیدند، آن را پذیرفتند.
معاویه در سالهای آخر عمرش به همراه همه بزرگان مدینه به مکه آمد؛ از جمله عبداللهبنزبیر، عبداللهبنعمر و امام حسین(ع)، که پس از مرگ معاویه، مخالفان اصلی حکومت یزید به شمار میرفتند. معاویه در این مجمع عام، در کنار هر یک از بزرگان، دو نفر مسلح گذاشت و دستور داد که اگر کسی نفس کشید یا حرفی زد، او را بکشند و در آن جمع، خطاب به همه اعلام کرد که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هدف از قیام عاشورا
قیام عاشورا، یکی از تأثیرگذارترین حادثهها در تاریخ اسلام پس از پیامبر(ص) به شمار میرود و به همین دلیل هم به شدت مورد توجه مردم بوده و هم مورد مطالعه محققان و پژوهشگران اسلامی بوده و به ویژه هدف و انگیزه اصلی این قیام، موضوع بحث آنان بوده است. به اعتقاد شما، هدف اصلی از قیام امام حسین(ع) را در کدام موضوع میتوان یافت؟
قیام امام حسین(ع) را در درجه اول میتوان مقابله با بدعت ارزیابی کرد، بدعت جانشینی پیامبر(ص) توسط کسانی که صلاحیت نداشتند. البته این بدعت در زمان امام حسین(ع) و با به حکومت رسیدن یزید که با انکار وحی، انحرافات آشکار و انجام موارد خلاف شرع، شناخته میشد، به اوج خود رسیده بود و طبیعی است که امام حسین(ع) هم به این بدعت آشکار، واکنش نشان دادند و در اولین اقدام خود با یزید بیعت نکردند.
البته واکنش به بدعت حاکم شدن یزید به عنوان خلیفه مسلمانان، به عنوان هدف اصلی قیام امام حسین(ع) شناخته میشود. اما سؤالی که در این مقطع به وجود میآید، این است که آیا حاکم شدن افرادی نظیر عثمان و معاویه در جایگاه خلیفه پیامبر(ص) که با ظاهرسازی و تقید به ظواهر دینی، موجب انحرافات گستردهای در جامعه اسلامی شدند و با سیاستبازی حتی مسایلی مانند دشنام به امیرالمؤمنین(ع) را در جامعه تثبیت کردند، خطر بیشتری برای جامعه اسلامی نداشت؟ از همین رو این پرسش به ذهن متبادر میشود که علت تفاوت رویکرد امام علی(ع)، امام حسن(ع) و حتی ده سال اول امام حسین(ع) با رویکرد امام حسین(ع) در سال 61 چه بوده است؟ این تفاوت چقدر به شرایط برمیگردد و چقدر به احتمال تأثیر؟
فکر میکنم در پاسخ به این سؤال، باید بحث مقابله با بدعت را بیشتر توضیح دهم.
درواقع جریان معاویه ادامه همان جریان گذشته است. البته وقتی راهی از کجی شروع میشود، هرچه جلوتر میرود و زمان میگذرد، فاصلهاش با صراط مستقیم بیشتر میشود. بر اساس اسلامی که در آن روز رواج یافته بود، مسلمانی بر مسند حکومت مینشیند و مردم با او بیعت میکنند و در این صورت، خلافت و حکومت او شرعیت مییابد. این جریانی است که از ابتدای رحلت پیامبر(ص) به راه افتاد و در مورد خلیفه اول، دوم، سوم، چهارم و نیز در مورد معاویه انجام شده است. آنان بر این باور بودند همین مقدار برای شرعیت کافی است به گونهای که امروز هم، وقتی به کتب فقهای اهل سنت مراجعه میکنید، آنچه را رخ داده، شرعی و قانونی میدانند.
مثلا امروز در عربستان هم به همین شکل عمل میشود؟
بله
البته همان مباحث اشاعره و معتزله هم پشتوانه فکری آن است؟
البته مقدمهها و پشتوانههای گوناگون فکری و... برای این رویه وجود دارد، ولی به هر حال معتقدند آنچه اتفاق افتاده، قانونی است، اما بنا بر بینش شیعی، حکومت تنها یک وجه دارد و آن وجه دینی است و دخالت آسمان در حکومت باید جدی باشد. بنا بر این نظریه، ما به «امامت منصوص» معتقدیم. وقتی امام منصوص و انتخابشده از سوی خداوند وجود دارد، هیچکس دیگری، حق حکومت و نشستن بر مسند حاکم اسلامی ندارد. بنا بر این دیدگاه، نظریه قبلی غلط است و اگر به نام دین عرضه شود، میشود بدعت. به این ترتیب، ائمه ما که علمای امت هستند باید با این مسئله برخورد کرده و آشکارا آن را نفی کنند. البته این کاری است که امیرالمؤمنین(ع) از همان آغاز انجام دادهاند؛ چه در زمان انتخاب خلیفه اول چه در شورای تعیین خلیفه پس از عمر.
در تاریخ طبری آمده است: یک نفر در جنگ صفین به سراغ امام علی(ع) آمد و گفت که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره خلفای گذشته، با شما بیعت میکنم، اما امیرالمؤمنین(ع) فرمودند تا کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) هست، به چیز دیگری احتیاج نداریم. ایشان عین همین مطلب را در شورای تعیین خلیفه پس از عمر نیز اظهار کردند.
ببینید، حرف را باید زمانی گفت که موقعیت آن وجود داشته باشد. حکومت یزید مقدمه داشت. معاویه به زور، فرزندش را به مردم تحمیل کرده بود و مردم با وجود آنکه این واقعیت را میفهمیدند، آن را پذیرفتند.
معاویه در سالهای آخر عمرش به همراه همه بزرگان مدینه به مکه آمد؛ از جمله عبداللهبنزبیر، عبداللهبنعمر و امام حسین(ع)، که پس از مرگ معاویه، مخالفان اصلی حکومت یزید به شمار میرفتند. معاویه در این مجمع عام، در کنار هر یک از بزرگان، دو نفر مسلح گذاشت و دستور داد که اگر کسی نفس کشید یا حرفی زد، او را بکشند و در آن جمع، خطاب به همه اعلام کرد که