لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
زندگی نامه شهید عباس بابایی
شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باک. شهید بابایی در سال 1329، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. شهید بابایی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد. او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می کردی؟ گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست . این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می گویم. شما قبول شدید . برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.» با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – 14 به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزء خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – 5 بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–14 انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، بعنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت. شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 7/5/1360، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده ی او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 9/9/1362 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال ها، در جبهه های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه های عملیاتی بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. شهید برای پیشرفت سریع عملیات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی کرد، بلکه شخصاً پیشگام می شد و در جمیع مأموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می کرد. سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ 8/2/1366، به درجه سرتیپی مفتخر گردید. تیمسار بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام بازگشت از یک مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضد هوایی قرار گرفت و به شهادت رسید. تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تیمسار بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید. یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:«به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.» راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
کاشانی عربی سرا عباس اقبالی*
چکیده مقاله
در تاریخ ایران زمین و خطّه اصفهان، همواره کاشان مهد پرورش ادیبان و دانشمندان بزرگی بوده است که در توسعه دانش وآگاهی مردم گام های مؤثّری برداشته اند، در میان این فرهیختگان، سید ابوالرّضا راوندی کاشانی، از دانشمندان پارسی زبان قرن ششم هجری است که با تألیفات گرانسنگ و تدریس در مدرسه مجدیه کاشان و به جا نهادن دیوانی گرانسنگ از اشعار عربی خود، زبان و ادب عربی را پاس داشته و تاریخی مدوّن از حوادث زمان خویش و گنجینه ای از معارف اسلامی به یادگار نهاده است. در این مقاله که از بررسی دیوان وی و منابع ادبی مربوط فراهم آمده است، معلوم گشته که ابو الرّضا راوندی وارث دوره جمود شعر عربی و پیرو سبک شعر سنّتی عرب است، وی با پیروی از شیوه تصویر گری پیشینیان، تضمین و اقتباس ، هنر ادبی خویش را به نمایش گذارده و در اشعارخود، خصلت مردم باوری، نوع دوستی وگرایش شیعی خود را آشکار ساخته و با زبان شعر به تبلیغ مبانی تشیّع پرداخته است و در قصیده ای که جزئیات هجوم سپاه ملکشاه سلجوقی به نواحی میمه تا نطنز و کاشان را به نظم آورده است، وحشی گریها و قتل و غارت آن ها در اطراف کاشان و پایمردی دو تن از بزرگان این شهر را شرح کرده است و با اثر خود، سندی معتبر از تاریخ قدیم کاشان به جا نهاده است.
کلید واژه ها: شعر، سبک، راوندی، مقدّمه قصیده، کاشان
مقدّمه
در تاریخ ایران زمین؛ و خطّه اصفهان، کاشان مهد پرورش دانشمندان بسیار و در علوم مختلف بوده است. از دانشمندان نجومی نامور مانند غیاث الدین جمشید کاشانی تا عارفان و ادیبان و مفسرانی چون فیض کاشانی، بابا افضل مرقی، ملا عبد الرزاق کاشانی، ملافتح الله و ملاحبیب الله شریف و بزرگانی که با برگزاری حلقات درس در مدارس دینی، به حفظ میراث اسلام و توسعه علم و ادب پرداختند. در میان این فرهیختگان سید ابو الرضا راوندی، با تألیف آثاری گرانسنگ در زمینه فقه و تفسیر و ادب عربی و سرودن شعر به زبان عرب، در ردیف خادمان زبان و ادب عربی و شاعران برجسته ایرانی عربی سرا چون بشّاربن برد، زیاد أعجم، ابونواس، صاحب بن عبّاد، مهیار دیلمی قرار می گیرد.
سیّد ضیاء الدین، ابو الرّضا حسنی راوندی کاشانی، از مشایخ قرن ششم هجری و فارسی زبان تازی سرایی است که دیوانی گرانسنگ از اشعار عربی وی به دست ما رسیده است. در این مقاله به استناد پژوهشی که در این دیوان و سایر مراجع ادبی صورت گرفته است، شخصیّت این فرزانه از سروده هایش استخراج شده و معلوم گشته که وی وارث دوره جمود شعر عربی است و در چکامه های خود از شعر سنّتی عرب تقلید کرده و از مضامین فارسان این مضمار اقتباس نموده و شیوه تصویرگری شاعران عباسی را به کار گرفته است. و در اغراض گوناگون شعری مانند مدح، غزل، وصف و رثا ، خصلت مردم باوری و نوع دوستی وگرایش شیعی خود را آشکار ساخته و به تبلیغ مبانی تشیّع پرداخته است و با صنعت تضمین و تلمیح حکمتهایی از ارزشهای برگرفته از فرهنگ قرآنی را به سلک نظم کشیده است. راوندی در قصیده نونیّه و دیگر اشعار خود فجایع و آلام بار آمده از تهاجم سپاهیان ملکشاه سلجوقی به کاشان و توابع آن و ستمهایی که بر مردم این دیار رفته، و ایثار و سخاوت بزرگان آن روزگار کاشان را شرح داده است.
شخصیّت و آثار علمی
سید ضیاء الدّین ابو الرّضا، فضل الله بن علی بن عبدالله الحسنی راوندی، از سادات جلیله راوند کاشان است و نسبش به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. وی از فرهیختگان قرن ششم هجری در کاشان ، مدرّس مدرسه مجدیه[1] این شهر و سرآمد دانشمندان عصر خویش بود . از تألیفات وی آثاری چون کتاب الکافی فی التفسیر، ضوء الشّهاب، مقاربة الطِّّیّه إلی مقارنه النیّه، الاربعین فی الأحادیث، الکافی فی علم العروض و القوافی، نظم العروض و الطبّ الرضوی را نام برده اند.( مقدمه دیوان، ص یا) و تنها اثر باقیمانده و در دسترس وی دیوان شعری است که در بردارنده 1860 بیت از سروده های وی است و از اسناد معتبر تاریخ قدیم کاشان و حوادث آن روزگار به شمار می آید. این دیوان توسط آقای سید جلال الدین اُرموی مشهور به محدّث تحقیق و تصحیح شده و در سال 1344 به زیور طبع آراسته گشته است.
نسب و گرایش اعتقادی شاعر
سید ابو الرضا راوندی از سادات حسنی است و در ضمن قصیده ای خود را از ذرّیه اهل بیت علیهم السلام معرّفی می کند و می گوید:
یا ربِّ ما لی شفیعٌ یومَ منقلبی إلاّ الّذین إلیهم یَنتهی نسَبی
المصطفی و هْوَ جدّی ثمّ فاطمةُ أمّی و شیخی علیّ الخیر و هو أبی
دیوان سید ابوالرّضا الراوندی ، مقدمه صفحه ک
وی از ولایت گرایان می باشد و در باره امامت امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام می گوید:
محمّدٌ خیرُ مبعوثٍ و أفضلُ مَن مَشی علی الأرض مِن حافٍ ومُنتعِل
ثُـمّ الإمامة مَهـداه مرتّبهٌ مِن بعـدِه لأمیـرِ المؤمنیـن علی
(همان، ص 155 )
و پس از نام بردن از ائمّه اثنی عشر علیهم السّلام، در باب امام عصر( ارواحنا فداه) می گوید:
القائمُ الحقّ و الحاکی بطلعتِه طلوعُ بدرِ الدّجی فی دامسٍ طَفل
(همان )
در چارپاره ای که در اظهار ولایت نسبت به أئمّه أطهارعلیهم السلام سروده است می گوید:
بنی الزّهراء إنّکُمُ الأئمّة و فی أیدیکـمٌ منّـا الأزمّة
یریدُ لیطفئ النّورَ المصفّی و یأبی اللهٌ إلاّ أن یتمّـة
(همان، ص11)
وی اهل توسّل به خاندان عصمت و طهارت بود، در توسّل به علی بن محمد الباقر علیهما السلام که در مشهد اردهال کاشان مدفون است می گوید:
توسّلتُ فیها بالفتی ابن الفتی الّذی توطَّن هذا المشهدَ الطّاهر الطّهرا
عنیتُ ابنَ بنتِ المصطفی و وصیّه أخاالصّادق بنَ الباقر السّید الحبرا
(همان، ص 127)
راوندی شیفته زیارت مرقد پیامبرصلی الله علیه و آله و قبور أئمّه مدفون در بقیع علیهم السلام بود و در یکی از مدایح خویش مجد الدّین را به زیارت کربلا و نجف و مدینه و بقیع ترغیب می کند:
و زُرِ المشاهدَ کلَّها تلک المقدّسةَ العظاما
فیها ودائعُ آل أحـ مدَ أخفروا فیها الدماما
(همان، ص11)
شعر سنّتی راوندی
دوره راوندی یعنی اوائل قرن ششم هجری ادامه گرایش شعر عربی به جمود بود، جمودی که موجب شده بود تا شاعران موضوعات و معانی قدیمی را رها نکنند، راه تنوّع بخشیدن به افکار خود را گم کنند و کمتر به تنوّع در موضوعات و معانی بیندیشند. بیشتر اشعار آنها در موضوعات سنّتی، مراسم، مناسبتها، اعیاد و الغاز سروده می شد(الفنّ و مذاهبه فی الشّعر العربی، ص 297).
راوندی نیز که زبان اصلی او عربی نبود، جز در محدوده افکار و خواطر قدیمی شاعران عرب شعر نمی سرود و قادر به نوآوری نبود، به همین دلیل پیرو شعر سنّتی عرب می شود.
شعر راوندی بیشتر شعر غنایی یا وجدانی ( Lyrigue )[2] و قصصی (Epigue )[3] است سروده های وی نمادی از شعر کهن عربی است، زیرا از ویژگیهای معنوی شعر دوره جاهلی و صدر اسلام چون صداقت در گفتار،[4] وجدانی بودن،[5] سادگی،[6] جامعیت در گفتار،[7] اطاله و سخن گریزی[8] و صور خیال مبتنی بر تشبیهات برخوردار است و از نظر ساختار صرفی و نحوی عبارات آن متین، گویا و رسا می باشد و در مواردی مانند سبک آغاز قصاید، اقتباس ، تضمین، تلمیحات، تصویر سازی، شیوه شاعران قرن سوّم و چهارم هجری را دارد؛ از این رو برخی از قصاید به سبک رسائل ادبی است ( دیوا ن الرّاوندی ص 142، 161، 194) و یا شعر مربوط به مناسبت ها و مراسم و در تهنیت عید فطر( همان، ص 38 – 40) و یا عید نوروز (همان، ص 196،131،53،9)می باشد و در آثار او نمونه هایی از الغاز[9] (همان،ص 198) به چشم می خورد . پرداختن به همه این موارد از حوصله این مقاله خارج است، از این رو پاره ای از این ویژگیها مانند سبک مقدّمه قصاید و تصویر گری شاعر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
استاد عباس سحاب
استاد عباس سحاب (پدر علم جغرافیای ایران) در سال هزار و سیصد و پانزده در خیابان شاه آن زمان تهران، نوجوانی دبیرستانی جمله ای از چند جهانگرد فرانسوی شنید که مسیر اصلی زندگی آینده وی را تعیین کرد. جهانگردان فرانسوی از بابت این مسئله که کشوری به بزرگی ایران هنوز یک نقشه راهنما برای پایتختش ندارد ایران و مردمانش را مورد سرزنش و تحقیر قرار داده بودند و او که حس میهن دوستی قوی داشت پاسخی به این تحقیر نداشته و این مساله سبب جریحه دار شدن غرور وی گردیده بود. پسرک تحت تاثیر این برخورد و با توجه به زمینه علاقه مندیش به جغرافیا تصمیم بزرگی را گرفت. او قصد داشت نخستین نقشه توریستی تهران را تهیه کند. این کار برای جوانی به سن و سال وی امری بسیار دشوار و غیر ممکن به نظر می آمد. اما عباس سحاب با تلاش بی وقفه و عزم راسخش می خواست خلاف این مساله را ثابت کند. کار را با بیست و هفت ریال که تمام دارایی او بود آغاز کرد. با این دارایی یک شیشه مرکب چین، و یکی دو متر کاغذ کالک و چند قلم هاشور خریده و به کمک وسایل مختصری که در خانه داشت کارش را شروع کرد. روزها و شبها از پی هم می آمدند و او سرسختانه می کوشید. دشواریهای راه نمی توانست به عزم آهنین و اراده قوی وی فایق آید و سرانجام بعد از شش ماه توانست به آرزویش جامه عمل بپوشاند. عباس سحاب با شش ماه تلاش بی وقفه و شبانه روزی خود نخستین نقشه توریستی شهر تهران را تهیه کرد و در این مدت شالوده و اساس موسسه جغرافیایی سحاب را در اتاق بیست متری واقع در زیرزمین خانه ای بنیان گذاشت که امروزه پس از گذشت پنجاه سال به معتبرترین موسسه خصوصی جغرافیایی کشور و یکی از معتبرترین موسسات جغرافیایی جهان تبدیل شده و نام وی نیز به عنوان پدر جغرافیا در ایران به ثبت رسیده است. استاد عباس سحاب در سوم دیماه سال هزار و سیصد در روستای فم شهر تفرش دیده به جهان گشود. وی تنها فرزند ذکور شادروان، استاد ابوالقاسم سحاب بود. استاد ابوالقاسم از دانشمندان و فضلای آن منطقه در زمان خود بود که عمری را در خدمت فرهنگ و آموزش کشور گذراند و آثار با ارزشی را در زمینه های تاریخ و فرهنگ اسلامی، جغرافیا و علوم دینی از خود بر جای گذارد. آثار معلوم و به جا مانده ایشان از هفتاد جلد تجاوز می کند که حدود سی و پنج جلد آن به چاپ رسیده است. علاوه بر این چندین رساله در علوم و ادبیات و تاریخ دین و تفسیر قرآن از او بر جای مانده است که اکنون به صورت مجموعه بسیار نفیسی در اتاق موزه مانند در موسسه سحاب نگهداری میشود. بنا به گفته اعضا خانوده استاد ابوالقاسم در هنگام تولد فرزندش عباس در زمستان سال هزار و سیصد، رییس معارف ولایت ثلاث(ملایر، نهاوند، تویسرکان) و مقیم نهاوند بود و در شرایط دشواری خود را از نهاوند به روستای فم رسانید تا فرزند پسری را که خداوند بعد از نه دختر به او عطا نموده بود و آرزو داشت از وی شخصیت بزرگی بسازد از نزدیک ببیند.
استاد ابوالقاسم فرزندش را در چهار سالگی به معلم قدیمی خود ملاحسین شاهمیری که مکتب دار روستای فم بود، سپرد و عباس سه سال از ایام کودکی خود را در مکتبخانه گذراند. او در هفت سالگی به همراه پدرش به تهران رفت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کمالیه که پدرش نیز جزو معلمان آن مدرسه بود به پایان رساند. دوران متوسطه را نیز در مدارس ابن سینا و علمیه گذراند. مهدی راهنما معلم دلسوز جغرافیا در دوره متوسطه به علاقه و استعداد کم نظیر عباس جوان در زمینه جغرافیا پی برده و او را مورد توجه خاص قرار داد.
عباس که در این راه از حمایت و تشویق پدر دانشمندش نیز برخوردار بود استعداد درخشانش را با تهیه نقشه های جغرافیایی در کلاس به اثبات می رساند. او که دانش آموز ممتاز و بی رقیب کلاس جغرافیا بود به حدی در تهیه نقشه های جغرافیایی متبحر گردید که نام وی در دبیرستانهای دیگر نیز، بر زبان معلمان و دانش آموزان جاری گذشت.
سحاب از نخستین تجربه تهیه نقشه در مدرس کمالیه خاطره جالبی را نقل می کند: ((در کلاس سوم دبستان معلمی به نام شیخ حسن داشتیم. روزی شیخ حسن به عنوان تکلیف شب از بچه ها خواست تا نقشه ای از ایران را ترسیم کنند و فردای آن روز به کلاس بیاورند. من چون هیچ طرحی از این کار در ذهن نداشتم بدون انجام تکلیف سر کلاس رفتم آن روز هر کدام از همکلاسیها با کاغذ پاره هایی به عنوان نقشه به کلاس آمده بودند. نوبت من که رسید به معلم گفتم که نقشه را نکشیده ام و سیلی محکمی از او خوردم.
بعد که نقشه بچه ها را دیدم، احساس کردم که استعدادم در این کار خیلی بیشتر از آنهاست و از معلم خواهش کردم که اجازه دهد نقشه ای تهیه کنم و فردای آن روز به کلاس بیاورم. آن شب با علاقه در منزل نقشه ای بسیار شکیل، منظم و دقیق کشیدم و از آنجایی که تحت تعلیمات پدرم زبان فرانسه را آموخته بودم مشخصات روی نقشه را با زبان فرانسه علامتگذاری کردم. اما هنگامی که صبح روز بعد آن را به معلمم نشان دادم سیلی دیگر خوردم.
معلم گفت: نقشه نمیکشی و بدتر از آن دروغ همی می گویی؟ خودت این نقشه را نکشیده ای من هم برای اینکه ثابت کنم خودم آن را کشیده ام از معلم خواستم تا کاغذی به من بدهد. سپس نقشه ای به زبان فرانسه از اروپا کشیدم و بسیار زیبا رنگ آمیزی کردم. معلم با مشاهده این نقشه شرمنده شد و از من دلجویی کرده و مرا مورد محبت قرار داد. از آن پس بچه ها نیز از کار من استقبال کردند و نقشه های خود را به من دادند تا برایشان ترسیم کنم. بعضیها هم که نمره نقشه اشان بیست می شد یک ریال به من می دادند)).
هم اکنون از کارهای دوران تحصیلی عباس سحاب نقشه بسیار جالبی از تقسیمات سیاسی کشور فرانسه در مجموعه نقشه های سحاب به جا مانده است که با نفیسی کم نظیری تهیه، و با دقتی تحسین آمیز رنگ آمیزی شده است. این نقشه که یکی از ده ها نقشه ای است که سحاب به عنوان یک دانش آموز ترسیم کرده است به خوبی استعداد او را در فن نقشه کشی مشخص می سازد. سحاب درگیری خود در نقشه سازی و انتخاب کارتوگرافی به صورت یک اشتغال مادام العمری را نتیجه دو انگیزه می داند:یکی اینکه پدرش استاد ابوالقاسم با زحمت زیادی کتاب جغرافیایی معروف کارپنتر را به فارسی برگردانده اما به علت فراهم نبودن نقشه موفق به چاپ آن نشده و ناگزیر آن را به صورت پاورقی روزنامه شفق سرخ منتشر ساخته بود. و این امر عباس سحاب را بر آن داشته بود که به فکر رفع این نقیصه، و انتشار فارسی آن باشد و محرک دیگر برخورد او با جهانگردان فرانسوی در سالهای نوجوانی بود که سحاب در این مورد می گوید:
((آن زمان که من فکر تهیه این نقشه را در ذهن می پروراندم هیچ نقشه ای در سطح جامعه وجود نداشت، و اصولا آن زمان نگهداری و تهیه نقشه هرچند ناقص، جرم بود و مجازات داشت. تنها ارتش یک سری نقشه های ناقص و پرغلط را به صورت محرمانه نگهداری میکرد. مشکل اصلی من در تهیه این نقشه این بود که اصل سند را در دسترس نداشتم، برای رسیدن به هدفم تصمیم جسورانه ای گرفتم. به اداره جغرافیای ارتش مراجعه کردم و با وجود اینکه تهیه نقشه از نظر آنها جرم به حساب می آمد، هدف و انگیزه ام را برای رییس آن سازمان تشریح کردم. او که از حرفهای من به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود از من به خاطر هدفم قدردانی کرد و تمام امکانات لازم را در اختیارم قرار داد و من نیز توانستم نقشه را در مدت شش ماه آماده کنم)).
سحاب این نقشه را ابتدا به خط لاتین تهیه و به دلیل نداشتن امکانات چاپ با اوزالید تکثیر و عرضه کرد. اما بعدها توانست آن را در هزار نسخه سیاه و سفید چاپ و توزیع کند و با حاصل فروش آن متن فارسی آن را نیز در بازار عرضه نماید. به این ترتیب فعالیت های وی در زمینه تهیه نقشه آغاز گشت و پس از آن او به تهیه نقشه های مختلف از ایران و شهرهای عمده آن پرداخت و موفق شد در فواصل زمانی مختلف نقشه هایی سیاه و سفید که گاهی در چند قطعه تهیه و به هم چسبانیده می شد به بازار عرضه نماید.
درآن سالها عباس سحاب به تنهایی کار می کرد و تنها حامی و مشوق او پدرش بود که در فن ترسیم نقشه ها کمکی نمی توانست به او بنماید، اما خود وی با حوصله ای باورنکردنی و با نفاست اعجاب انگیز تمام کار نقشه را خود انجام می داد.
در آن روزها کارهای سحاب بیشتر جنبه هنری داشت و گاهی اتفاق می افتاد که او ماهها وقت خود را صرف ترسیم کالک یک نقشه می کرد. نقشه ها به طور عموم سیاه و سفید بودو از دو قسمت تشکیل می شد. یکی اطلاعات جغرافیایی داخل کادر نقشه که سعی اش بر این بود که هرچه بیشتر اطلاعات را گویا سازد تا هر بیننده بتواند از آن استفاده کند، و دوم کارهای زینتی حاشیه نقشه که در تمام نقشه ها وجود داشت و آن هم از دو قسمت تشکیل می شد یک قسمت گل و بوته با طرحهای هندسی که بعدها می شد با قالب گیری تکرار شود، اما سحاب تمام را با دشواری و حوصله تعجب برانگیزی با هاشور تهیه و همچنین دیگر علایم و آثار تاریخی مانند ابنیه و تولیدات که با اطلاعات متن نقشه مناسبت داشت را نیز فراهم می کرد.
در مجموعه کالکهای این قبیل نقشه ها که امروز از ذخایر تاریخی موسسه سحاب محسوب می شود حدود سیصد و بیست قطعه کالک نقشه وجود دارد که برای نقشه شناسان و جغرافی دانان بسیار دیدنی و قابل توجه است.
استاد سحاب از آن دوران نقل می کند: ((بعد از تهیه نقشه تهران به ترتیب نقشه های اصفهان، تبریز، شیراز، همدان و شهرهای دیگر را کشیدم. نقشه اصفهان را با چهار ماه تلاش بی وقفه آماده کردم. در این نقشه تمام اطلاعات جغرافیایی، طبیعی، مردم شناسی نوع فعالیت اقتصادی، نوع مسکن، نوع محصولات، شهرت اجتماعی و تاریخی و خلاصه تمام اطلاعات منطقه را ارایه کردم)) این نقشه که یکی از شاهکارهای تهیه نقشه در ایران می باشد هم اکنون در موسسه سحاب نگهداری می شود. درخلال این سالها سحاب پدر دانشمندش را از دست داد، او که از دوره کودکی با پدر همراه و همفکر و همواره از حمایت های روحی و عملی او برخوردار بوده از این فقدان ضربه روحی شدیدی خورده و مدتی دچار یاس و افسردگی گردید، سپس به این نتیجه رسید که روح آن مرحوم همانند دوره حیاتش اکنون نیز از غمگینی و ناراحتی وی رنج می برد و تصمیم گرفت برای شادی روح پدر و همچنین برای التیام روح غمدیده خود هر چه مصممتر به کار خود، به تهیه نقشه بپردازد و به این ترتیب یک دوره فعالیت شدید،به گونه ای که مایه تعجب اقوام داغدار وی می شد برای او آغاز گشت.
نقشه کشورهای عراق، کویت، عربستان، مکه و مراسم حج، افغانستان، کشورهای مشترک المنافع، پاکستان، هندوستان و چند کشور دیگر حاصل این دوره فعالیت وی می باشند. سحاب ابتدا این نقشه ها را به دو زبان تهیه می کرد اما بعدها کارش را به زبانهای فارسی، انگلیسی، عربی و حتی ژاپنی توسعه داد. سحاب در مورد تهیه نقشه های آموزشی بیان می کند: ((بعد از تهیه نقشه مناطق مختلف کشور و همچنین کشورهای دیگر تصمیم گرفتم برای نخستین بار در ایران نقشه های آموزشی تهیه کنم که از جمله این نقشه های آموزشی نقشه ایران،آسیا، اروپا و قاره های دیگر بود که برای چاپ آنها در مقیاس مناسب هفتاد درصد، مجبور شدیم با آلمان مکاتبه کنیم. همچنین در سفر به اروپا نقشه های آنها را می گرفتیم و به فارسی ترجمه می کردیم و دوباره برای چاپ و توزیع و استفاده های لازم در همان کشورها نزد خودشان می فرستادیم،در واقع ما نقشه هایمان را در سطح جهانی توزیع می کردیم و به طور متقابل نقشه های آنها را نیز گرفته و به فارسی بر می گرداندیم)). در این سالها نام و آوازه موسسه سحاب در دنیا می پیچد و اعتبار بسیاری جلب می کند و به گونه ای که مؤسسات معتبر بین المللی با ان همکاری می کنند که از جمله این همکاریها می توان به سازمان یونیسف اشاره کرد که ده هزار نسخه از اطلس جغرافیایی تهیه شده مؤسسه سحاب را به منظور توزیع در افغانستان سفارش داد.
یکی دیگر از نوآوریها و در حقیقت ماجراجوییهای سحاب، ساخت کره جغرافیایی در ایران است. که خود ماجرایی جالب دارد: سحاب که در سفر به اروپا کره جغرافیایی را به چشم می بیند عزم خود را جزم می کند که این کار را برای نخستین بار در ایران انجام دهد. استاد دراین باره می گوید: ((در سال هزار و سیصد و چهل و چهار خورشیدی با یک مؤسسه خارجی مکاتبه کردم و قصدم را در مورد تهیه کره به آنها بیان کردم آنها گفتند که اگر شما کره را تهیه کنید ما آن را برای شما آماده می کنیم اینکار را کردم و آنها نیز در نهایت هزار نسخه از آن را درست کردند. اما من به مشکل بزرگی برخوردم، زیرا پول پیش پرداخت کره ها را نداشتم. برای رفع مشکل مسئله را با یکی از دوستانم که رییس بانک ملی ایران در میدان ژاله سابق بود مطرح کردم و اوگفت: خانه ات را گرو بگذار تا بانک پول لازم را برایت مهیا کند و من موفق شدم با گرو گذاشتن سند خانه، پول لازم را تهیه کنم و برای نخستین بار در ایران کره جغرافیایی را به علاقه مندان علم جغرافیا عرضه کنم)). این ماجرا به گوش مطبوعات آن دوره رسید، عمل سحاب در سطح جامعه مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. یکی از روزنامه های آن دوران چنین نوشت(( خانه ای گرو رفت و نخستین کره جغرافیایی تهیه شد)). با گذشت زمان و توسعه فعالیتهای سحاب روز به روز تعداد سفارشهای تهیه نقشه و سایر خدمات مؤسسه سحاب از سوی داخل و خارج کشور اضافه می شد و این امر موجب توسعه هر چه بیشتر مؤسسه سحاب می گردید.
مؤسسه پس از چند بار تغییر مکان سرانجام در سال هزار و سیصد و چهل و شش در مکان فعلی مؤسسه، ساختمانی سه طبقه واقع در خیابان جابری تهران استقرار یافت. ولی حجم کار آن قدر بود که حتی فضاهای جدید هم ناکافی به نظر می رسید. سحاب حیاط خانه را سقف گذارده و فضای آن را به صورت انبار بزرگی از محصولات تولیدی خود درآورد. اما این اقدام هم فضای لازم را تامین نکرد و در نهایت مؤسسه، خانه مجاور را هم خریداری و به مرکز اولی متصل و طبقات آنها را به هم مربوط ساخت و فضای مناسبی برای ادامه کارهیا طراحی، نقشه کشی،عکاسی، لیتوگرافی و فروشگاه محصولاتش فراهم ساخت. در طبقه اول این ساختمان، مؤسسه سحاب یکی از غنی ترین کتابخانه های جغرافیایی کشور را به وجود آورده که در آن صدها اطلس کوچک و بزرگ به زبانهای مختلف و هزاران کتاب و مجله و نقشه های جغرافیایی نایاب، انباشته شده و محلی برای تحقیقات جغرافیایی برای دانش پژوهان و محققان کشور به شمار می رود. از سال هزار و سیصد و سی و هشت برای نخستین بار نقشه های مختلف ایران و جهان نما در ایران رواج یافت و در مدارس ایران متداول گردید. مؤسسه سحاب که سهم عمده ای در این امر داشت هر سال بر تعداد دقت و مرغوبیت محصولات خود افزود و به موازات تهیه و توزیع نقشه های جغرافیایی آموزشی در صدد تهیه اطلسها و دیگر تصاویر آموزشی از قبیل نقشه های گیاه شناسی و آناتومی پزشکی و امثال آن برآمد.
لازم به ذکر است که سحاب خدماتش را به جامعه علمی و فرهنگی کشور فقط به تهیه نقشه، اطلس یا تولید کره محدود نکرده است،مؤسسه در طول سالهای فعالیت به کار نشر و چاپ و توزیع کتابهای ارزشمند و همچنین ترجمه و تکثیر نسخ آثار منحصر به فردی در زمینه های ادبی و علمی نیز پرداخته است. عباس سحاب از یک امتیاز استثنایی در زندگیش برخوردار است و ان دارا بودن فرزندان برومندی است که همواره یاور او بوده اند و عاشقانه راهی را که پدر به تنهایی آغاز کرده و در طول هفتاد و پنج سال عمر پربارش پیموده است، ادامه می دهند. بخصوص دو فرزند ذکور او در بیست سال اخیر کمک فراوانی به توسعه مؤسسه سحاب کرده و اکنون که عابس سحاب مراحل کهولت و بازنشستگی را می گذارند آن دو فرزند با علاقه مندی زاید الوصفی برنامه های پدر را دنبال کرده و آن چنان با کفایت مؤسسه را اداره می کنند که روز به روز بر اهیمت و اعتبار علمی و فنی آن با استفاده از روشهای نوین تهیه و چاپ نقشه افزوده می شود. با مشارکتی که فرزندان عباس سحاب در پیشبرد علم جغرافیا دارند و با توجه به این که پدر عباس، استاد ابوالقاسم سحاب نیز به جغرافیا علاقمند بود و به ان پرداخته است، میتوان گفت که سه نسل از این خانواده عمر خود را در تولید و توزیع و اشاعه نقشه جغرافیا گذرانده و از لحاظ قدمت و اعتبار در تاریخ تحول کارتوگرافی ایران نام مؤسسه سحاب را در ردیف مؤسساتی مانند بارتولومو در انگلستان و ونسو در آلمان به ثبت رسانیده اند.
استاد نخستین نمایشگاه جغرافیایی آثار خود را در سال هزار و سیصد و سی و نه در دانشسرای تهران برپا کرد و از آن تاریخ به بعد وی نه تنها در تمام نمایشگاههای مهم کشور مشارکت جدی داشته،بلکه بارها به صورت مستقل در دانشگاهها و مراکز فرهنگی کشور در شهرهای مختلف به شناسایی علم جغرافیا پرداخته و در جذب جوانان بسیاری به این رشته موفق بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
استاد عباس سحاب
استاد عباس سحاب (پدر علم جغرافیای ایران) در سال هزار و سیصد و پانزده در خیابان شاه آن زمان تهران، نوجوانی دبیرستانی جمله ای از چند جهانگرد فرانسوی شنید که مسیر اصلی زندگی آینده وی را تعیین کرد. جهانگردان فرانسوی از بابت این مسئله که کشوری به بزرگی ایران هنوز یک نقشه راهنما برای پایتختش ندارد ایران و مردمانش را مورد سرزنش و تحقیر قرار داده بودند و او که حس میهن دوستی قوی داشت پاسخی به این تحقیر نداشته و این مساله سبب جریحه دار شدن غرور وی گردیده بود. پسرک تحت تاثیر این برخورد و با توجه به زمینه علاقه مندیش به جغرافیا تصمیم بزرگی را گرفت. او قصد داشت نخستین نقشه توریستی تهران را تهیه کند. این کار برای جوانی به سن و سال وی امری بسیار دشوار و غیر ممکن به نظر می آمد. اما عباس سحاب با تلاش بی وقفه و عزم راسخش می خواست خلاف این مساله را ثابت کند. کار را با بیست و هفت ریال که تمام دارایی او بود آغاز کرد. با این دارایی یک شیشه مرکب چین، و یکی دو متر کاغذ کالک و چند قلم هاشور خریده و به کمک وسایل مختصری که در خانه داشت کارش را شروع کرد. روزها و شبها از پی هم می آمدند و او سرسختانه می کوشید. دشواریهای راه نمی توانست به عزم آهنین و اراده قوی وی فایق آید و سرانجام بعد از شش ماه توانست به آرزویش جامه عمل بپوشاند. عباس سحاب با شش ماه تلاش بی وقفه و شبانه روزی خود نخستین نقشه توریستی شهر تهران را تهیه کرد و در این مدت شالوده و اساس موسسه جغرافیایی سحاب را در اتاق بیست متری واقع در زیرزمین خانه ای بنیان گذاشت که امروزه پس از گذشت پنجاه سال به معتبرترین موسسه خصوصی جغرافیایی کشور و یکی از معتبرترین موسسات جغرافیایی جهان تبدیل شده و نام وی نیز به عنوان پدر جغرافیا در ایران به ثبت رسیده است. استاد عباس سحاب در سوم دیماه سال هزار و سیصد در روستای فم شهر تفرش دیده به جهان گشود. وی تنها فرزند ذکور شادروان، استاد ابوالقاسم سحاب بود. استاد ابوالقاسم از دانشمندان و فضلای آن منطقه در زمان خود بود که عمری را در خدمت فرهنگ و آموزش کشور گذراند و آثار با ارزشی را در زمینه های تاریخ و فرهنگ اسلامی، جغرافیا و علوم دینی از خود بر جای گذارد. آثار معلوم و به جا مانده ایشان از هفتاد جلد تجاوز می کند که حدود سی و پنج جلد آن به چاپ رسیده است. علاوه بر این چندین رساله در علوم و ادبیات و تاریخ دین و تفسیر قرآن از او بر جای مانده است که اکنون به صورت مجموعه بسیار نفیسی در اتاق موزه مانند در موسسه سحاب نگهداری میشود. بنا به گفته اعضا خانوده استاد ابوالقاسم در هنگام تولد فرزندش عباس در زمستان سال هزار و سیصد، رییس معارف ولایت ثلاث(ملایر، نهاوند، تویسرکان) و مقیم نهاوند بود و در شرایط دشواری خود را از نهاوند به روستای فم رسانید تا فرزند پسری را که خداوند بعد از نه دختر به او عطا نموده بود و آرزو داشت از وی شخصیت بزرگی بسازد از نزدیک ببیند.
استاد ابوالقاسم فرزندش را در چهار سالگی به معلم قدیمی خود ملاحسین شاهمیری که مکتب دار روستای فم بود، سپرد و عباس سه سال از ایام کودکی خود را در مکتبخانه گذراند. او در هفت سالگی به همراه پدرش به تهران رفت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کمالیه که پدرش نیز جزو معلمان آن مدرسه بود به پایان رساند. دوران متوسطه را نیز در مدارس ابن سینا و علمیه گذراند. مهدی راهنما معلم دلسوز جغرافیا در دوره متوسطه به علاقه و استعداد کم نظیر عباس جوان در زمینه جغرافیا پی برده و او را مورد توجه خاص قرار داد.
عباس که در این راه از حمایت و تشویق پدر دانشمندش نیز برخوردار بود استعداد درخشانش را با تهیه نقشه های جغرافیایی در کلاس به اثبات می رساند. او که دانش آموز ممتاز و بی رقیب کلاس جغرافیا بود به حدی در تهیه نقشه های جغرافیایی متبحر گردید که نام وی در دبیرستانهای دیگر نیز، بر زبان معلمان و دانش آموزان جاری گذشت.
سحاب از نخستین تجربه تهیه نقشه در مدرس کمالیه خاطره جالبی را نقل می کند: ((در کلاس سوم دبستان معلمی به نام شیخ حسن داشتیم. روزی شیخ حسن به عنوان تکلیف شب از بچه ها خواست تا نقشه ای از ایران را ترسیم کنند و فردای آن روز به کلاس بیاورند. من چون هیچ طرحی از این کار در ذهن نداشتم بدون انجام تکلیف سر کلاس رفتم آن روز هر کدام از همکلاسیها با کاغذ پاره هایی به عنوان نقشه به کلاس آمده بودند. نوبت من که رسید به معلم گفتم که نقشه را نکشیده ام و سیلی محکمی از او خوردم.
بعد که نقشه بچه ها را دیدم، احساس کردم که استعدادم در این کار خیلی بیشتر از آنهاست و از معلم خواهش کردم که اجازه دهد نقشه ای تهیه کنم و فردای آن روز به کلاس بیاورم. آن شب با علاقه در منزل نقشه ای بسیار شکیل، منظم و دقیق کشیدم و از آنجایی که تحت تعلیمات پدرم زبان فرانسه را آموخته بودم مشخصات روی نقشه را با زبان فرانسه علامتگذاری کردم. اما هنگامی که صبح روز بعد آن را به معلمم نشان دادم سیلی دیگر خوردم.
معلم گفت: نقشه نمیکشی و بدتر از آن دروغ همی می گویی؟ خودت این نقشه را نکشیده ای من هم برای اینکه ثابت کنم خودم آن را کشیده ام از معلم خواستم تا کاغذی به من بدهد. سپس نقشه ای به زبان فرانسه از اروپا کشیدم و بسیار زیبا رنگ آمیزی کردم. معلم با مشاهده این نقشه شرمنده شد و از من دلجویی کرده و مرا مورد محبت قرار داد. از آن پس بچه ها نیز از کار من استقبال کردند و نقشه های خود را به من دادند تا برایشان ترسیم کنم. بعضیها هم که نمره نقشه اشان بیست می شد یک ریال به من می دادند)).
هم اکنون از کارهای دوران تحصیلی عباس سحاب نقشه بسیار جالبی از تقسیمات سیاسی کشور فرانسه در مجموعه نقشه های سحاب به جا مانده است که با نفیسی کم نظیری تهیه، و با دقتی تحسین آمیز رنگ آمیزی شده است. این نقشه که یکی از ده ها نقشه ای است که سحاب به عنوان یک دانش آموز ترسیم کرده است به خوبی استعداد او را در فن نقشه کشی مشخص می سازد. سحاب درگیری خود در نقشه سازی و انتخاب کارتوگرافی به صورت یک اشتغال مادام العمری را نتیجه دو انگیزه می داند:یکی اینکه پدرش استاد ابوالقاسم با زحمت زیادی کتاب جغرافیایی معروف کارپنتر را به فارسی برگردانده اما به علت فراهم نبودن نقشه موفق به چاپ آن نشده و ناگزیر آن را به صورت پاورقی روزنامه شفق سرخ منتشر ساخته بود. و این امر عباس سحاب را بر آن داشته بود که به فکر رفع این نقیصه، و انتشار فارسی آن باشد و محرک دیگر برخورد او با جهانگردان فرانسوی در سالهای نوجوانی بود که سحاب در این مورد می گوید:
((آن زمان که من فکر تهیه این نقشه را در ذهن می پروراندم هیچ نقشه ای در سطح جامعه وجود نداشت، و اصولا آن زمان نگهداری و تهیه نقشه هرچند ناقص، جرم بود و مجازات داشت. تنها ارتش یک سری نقشه های ناقص و پرغلط را به صورت محرمانه نگهداری میکرد. مشکل اصلی من در تهیه این نقشه این بود که اصل سند را در دسترس نداشتم، برای رسیدن به هدفم تصمیم جسورانه ای گرفتم. به اداره جغرافیای ارتش مراجعه کردم و با وجود اینکه تهیه نقشه از نظر آنها جرم به حساب می آمد، هدف و انگیزه ام را برای رییس آن سازمان تشریح کردم. او که از حرفهای من به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود از من به خاطر هدفم قدردانی کرد و تمام امکانات لازم را در اختیارم قرار داد و من نیز توانستم نقشه را در مدت شش ماه آماده کنم)).
سحاب این نقشه را ابتدا به خط لاتین تهیه و به دلیل نداشتن امکانات چاپ با اوزالید تکثیر و عرضه کرد. اما بعدها توانست آن را در هزار نسخه سیاه و سفید چاپ و توزیع کند و با حاصل فروش آن متن فارسی آن را نیز در بازار عرضه نماید. به این ترتیب فعالیت های وی در زمینه تهیه نقشه آغاز گشت و پس از آن او به تهیه نقشه های مختلف از ایران و شهرهای عمده آن پرداخت و موفق شد در فواصل زمانی مختلف نقشه هایی سیاه و سفید که گاهی در چند قطعه تهیه و به هم چسبانیده می شد به بازار عرضه نماید.
درآن سالها عباس سحاب به تنهایی کار می کرد و تنها حامی و مشوق او پدرش بود که در فن ترسیم نقشه ها کمکی نمی توانست به او بنماید، اما خود وی با حوصله ای باورنکردنی و با نفاست اعجاب انگیز تمام کار نقشه را خود انجام می داد.
در آن روزها کارهای سحاب بیشتر جنبه هنری داشت و گاهی اتفاق می افتاد که او ماهها وقت خود را صرف ترسیم کالک یک نقشه می کرد. نقشه ها به طور عموم سیاه و سفید بودو از دو قسمت تشکیل می شد. یکی اطلاعات جغرافیایی داخل کادر نقشه که سعی اش بر این بود که هرچه بیشتر اطلاعات را گویا سازد تا هر بیننده بتواند از آن استفاده کند، و دوم کارهای زینتی حاشیه نقشه که در تمام نقشه ها وجود داشت و آن هم از دو قسمت تشکیل می شد یک قسمت گل و بوته با طرحهای هندسی که بعدها می شد با قالب گیری تکرار شود، اما سحاب تمام را با دشواری و حوصله تعجب برانگیزی با هاشور تهیه و همچنین دیگر علایم و آثار تاریخی مانند ابنیه و تولیدات که با اطلاعات متن نقشه مناسبت داشت را نیز فراهم می کرد.
در مجموعه کالکهای این قبیل نقشه ها که امروز از ذخایر تاریخی موسسه سحاب محسوب می شود حدود سیصد و بیست قطعه کالک نقشه وجود دارد که برای نقشه شناسان و جغرافی دانان بسیار دیدنی و قابل توجه است.
استاد سحاب از آن دوران نقل می کند: ((بعد از تهیه نقشه تهران به ترتیب نقشه های اصفهان، تبریز، شیراز، همدان و شهرهای دیگر را کشیدم. نقشه اصفهان را با چهار ماه تلاش بی وقفه آماده کردم. در این نقشه تمام اطلاعات جغرافیایی، طبیعی، مردم شناسی نوع فعالیت اقتصادی، نوع مسکن، نوع محصولات، شهرت اجتماعی و تاریخی و خلاصه تمام اطلاعات منطقه را ارایه کردم)) این نقشه که یکی از شاهکارهای تهیه نقشه در ایران می باشد هم اکنون در موسسه سحاب نگهداری می شود. درخلال این سالها سحاب پدر دانشمندش را از دست داد، او که از دوره کودکی با پدر همراه و همفکر و همواره از حمایت های روحی و عملی او برخوردار بوده از این فقدان ضربه روحی شدیدی خورده و مدتی دچار یاس و افسردگی گردید، سپس به این نتیجه رسید که روح آن مرحوم همانند دوره حیاتش اکنون نیز از غمگینی و ناراحتی وی رنج می برد و تصمیم گرفت برای شادی روح پدر و همچنین برای التیام روح غمدیده خود هر چه مصممتر به کار خود، به تهیه نقشه بپردازد و به این ترتیب یک دوره فعالیت شدید،به گونه ای که مایه تعجب اقوام داغدار وی می شد برای او آغاز گشت.
نقشه کشورهای عراق، کویت، عربستان، مکه و مراسم حج، افغانستان، کشورهای مشترک المنافع، پاکستان، هندوستان و چند کشور دیگر حاصل این دوره فعالیت وی می باشند. سحاب ابتدا این نقشه ها را به دو زبان تهیه می کرد اما بعدها کارش را به زبانهای فارسی، انگلیسی، عربی و حتی ژاپنی توسعه داد. سحاب در مورد تهیه نقشه های آموزشی بیان می کند: ((بعد از تهیه نقشه مناطق مختلف کشور و همچنین کشورهای دیگر تصمیم گرفتم برای نخستین بار در ایران نقشه های آموزشی تهیه کنم که از جمله این نقشه های آموزشی نقشه ایران،آسیا، اروپا و قاره های دیگر بود که برای چاپ آنها در مقیاس مناسب هفتاد درصد، مجبور شدیم با آلمان مکاتبه کنیم. همچنین در سفر به اروپا نقشه های آنها را می گرفتیم و به فارسی ترجمه می کردیم و دوباره برای چاپ و توزیع و استفاده های لازم در همان کشورها نزد خودشان می فرستادیم،در واقع ما نقشه هایمان را در سطح جهانی توزیع می کردیم و به طور متقابل نقشه های آنها را نیز گرفته و به فارسی بر می گرداندیم)). در این سالها نام و آوازه موسسه سحاب در دنیا می پیچد و اعتبار بسیاری جلب می کند و به گونه ای که مؤسسات معتبر بین المللی با ان همکاری می کنند که از جمله این همکاریها می توان به سازمان یونیسف اشاره کرد که ده هزار نسخه از اطلس جغرافیایی تهیه شده مؤسسه سحاب را به منظور توزیع در افغانستان سفارش داد.
یکی دیگر از نوآوریها و در حقیقت ماجراجوییهای سحاب، ساخت کره جغرافیایی در ایران است. که خود ماجرایی جالب دارد: سحاب که در سفر به اروپا کره جغرافیایی را به چشم می بیند عزم خود را جزم می کند که این کار را برای نخستین بار در ایران انجام دهد. استاد دراین باره می گوید: ((در سال هزار و سیصد و چهل و چهار خورشیدی با یک مؤسسه خارجی مکاتبه کردم و قصدم را در مورد تهیه کره به آنها بیان کردم آنها گفتند که اگر شما کره را تهیه کنید ما آن را برای شما آماده می کنیم اینکار را کردم و آنها نیز در نهایت هزار نسخه از آن را درست کردند. اما من به مشکل بزرگی برخوردم، زیرا پول پیش پرداخت کره ها را نداشتم. برای رفع مشکل مسئله را با یکی از دوستانم که رییس بانک ملی ایران در میدان ژاله سابق بود مطرح کردم و اوگفت: خانه ات را گرو بگذار تا بانک پول لازم را برایت مهیا کند و من موفق شدم با گرو گذاشتن سند خانه، پول لازم را تهیه کنم و برای نخستین بار در ایران کره جغرافیایی را به علاقه مندان علم جغرافیا عرضه کنم)). این ماجرا به گوش مطبوعات آن دوره رسید، عمل سحاب در سطح جامعه مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. یکی از روزنامه های آن دوران چنین نوشت(( خانه ای گرو رفت و نخستین کره جغرافیایی تهیه شد)). با گذشت زمان و توسعه فعالیتهای سحاب روز به روز تعداد سفارشهای تهیه نقشه و سایر خدمات مؤسسه سحاب از سوی داخل و خارج کشور اضافه می شد و این امر موجب توسعه هر چه بیشتر مؤسسه سحاب می گردید.
مؤسسه پس از چند بار تغییر مکان سرانجام در سال هزار و سیصد و چهل و شش در مکان فعلی مؤسسه، ساختمانی سه طبقه واقع در خیابان جابری تهران استقرار یافت. ولی حجم کار آن قدر بود که حتی فضاهای جدید هم ناکافی به نظر می رسید. سحاب حیاط خانه را سقف گذارده و فضای آن را به صورت انبار بزرگی از محصولات تولیدی خود درآورد. اما این اقدام هم فضای لازم را تامین نکرد و در نهایت مؤسسه، خانه مجاور را هم خریداری و به مرکز اولی متصل و طبقات آنها را به هم مربوط ساخت و فضای مناسبی برای ادامه کارهیا طراحی، نقشه کشی،عکاسی، لیتوگرافی و فروشگاه محصولاتش فراهم ساخت. در طبقه اول این ساختمان، مؤسسه سحاب یکی از غنی ترین کتابخانه های جغرافیایی کشور را به وجود آورده که در آن صدها اطلس کوچک و بزرگ به زبانهای مختلف و هزاران کتاب و مجله و نقشه های جغرافیایی نایاب، انباشته شده و محلی برای تحقیقات جغرافیایی برای دانش پژوهان و محققان کشور به شمار می رود. از سال هزار و سیصد و سی و هشت برای نخستین بار نقشه های مختلف ایران و جهان نما در ایران رواج یافت و در مدارس ایران متداول گردید. مؤسسه سحاب که سهم عمده ای در این امر داشت هر سال بر تعداد دقت و مرغوبیت محصولات خود افزود و به موازات تهیه و توزیع نقشه های جغرافیایی آموزشی در صدد تهیه اطلسها و دیگر تصاویر آموزشی از قبیل نقشه های گیاه شناسی و آناتومی پزشکی و امثال آن برآمد.
لازم به ذکر است که سحاب خدماتش را به جامعه علمی و فرهنگی کشور فقط به تهیه نقشه، اطلس یا تولید کره محدود نکرده است،مؤسسه در طول سالهای فعالیت به کار نشر و چاپ و توزیع کتابهای ارزشمند و همچنین ترجمه و تکثیر نسخ آثار منحصر به فردی در زمینه های ادبی و علمی نیز پرداخته است. عباس سحاب از یک امتیاز استثنایی در زندگیش برخوردار است و ان دارا بودن فرزندان برومندی است که همواره یاور او بوده اند و عاشقانه راهی را که پدر به تنهایی آغاز کرده و در طول هفتاد و پنج سال عمر پربارش پیموده است، ادامه می دهند. بخصوص دو فرزند ذکور او در بیست سال اخیر کمک فراوانی به توسعه مؤسسه سحاب کرده و اکنون که عابس سحاب مراحل کهولت و بازنشستگی را می گذارند آن دو فرزند با علاقه مندی زاید الوصفی برنامه های پدر را دنبال کرده و آن چنان با کفایت مؤسسه را اداره می کنند که روز به روز بر اهیمت و اعتبار علمی و فنی آن با استفاده از روشهای نوین تهیه و چاپ نقشه افزوده می شود. با مشارکتی که فرزندان عباس سحاب در پیشبرد علم جغرافیا دارند و با توجه به این که پدر عباس، استاد ابوالقاسم سحاب نیز به جغرافیا علاقمند بود و به ان پرداخته است، میتوان گفت که سه نسل از این خانواده عمر خود را در تولید و توزیع و اشاعه نقشه جغرافیا گذرانده و از لحاظ قدمت و اعتبار در تاریخ تحول کارتوگرافی ایران نام مؤسسه سحاب را در ردیف مؤسساتی مانند بارتولومو در انگلستان و ونسو در آلمان به ثبت رسانیده اند.
استاد نخستین نمایشگاه جغرافیایی آثار خود را در سال هزار و سیصد و سی و نه در دانشسرای تهران برپا کرد و از آن تاریخ به بعد وی نه تنها در تمام نمایشگاههای مهم کشور مشارکت جدی داشته،بلکه بارها به صورت مستقل در دانشگاهها و مراکز فرهنگی کشور در شهرهای مختلف به شناسایی علم جغرافیا پرداخته و در جذب جوانان بسیاری به این رشته موفق بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
استاد عباس سحاب
استاد عباس سحاب (پدر علم جغرافیای ایران) در سال هزار و سیصد و پانزده در خیابان شاه آن زمان تهران، نوجوانی دبیرستانی جمله ای از چند جهانگرد فرانسوی شنید که مسیر اصلی زندگی آینده وی را تعیین کرد. جهانگردان فرانسوی از بابت این مسئله که کشوری به بزرگی ایران هنوز یک نقشه راهنما برای پایتختش ندارد ایران و مردمانش را مورد سرزنش و تحقیر قرار داده بودند و او که حس میهن دوستی قوی داشت پاسخی به این تحقیر نداشته و این مساله سبب جریحه دار شدن غرور وی گردیده بود. پسرک تحت تاثیر این برخورد و با توجه به زمینه علاقه مندیش به جغرافیا تصمیم بزرگی را گرفت. او قصد داشت نخستین نقشه توریستی تهران را تهیه کند. این کار برای جوانی به سن و سال وی امری بسیار دشوار و غیر ممکن به نظر می آمد. اما عباس سحاب با تلاش بی وقفه و عزم راسخش می خواست خلاف این مساله را ثابت کند. کار را با بیست و هفت ریال که تمام دارایی او بود آغاز کرد. با این دارایی یک شیشه مرکب چین، و یکی دو متر کاغذ کالک و چند قلم هاشور خریده و به کمک وسایل مختصری که در خانه داشت کارش را شروع کرد. روزها و شبها از پی هم می آمدند و او سرسختانه می کوشید. دشواریهای راه نمی توانست به عزم آهنین و اراده قوی وی فایق آید و سرانجام بعد از شش ماه توانست به آرزویش جامه عمل بپوشاند. عباس سحاب با شش ماه تلاش بی وقفه و شبانه روزی خود نخستین نقشه توریستی شهر تهران را تهیه کرد و در این مدت شالوده و اساس موسسه جغرافیایی سحاب را در اتاق بیست متری واقع در زیرزمین خانه ای بنیان گذاشت که امروزه پس از گذشت پنجاه سال به معتبرترین موسسه خصوصی جغرافیایی کشور و یکی از معتبرترین موسسات جغرافیایی جهان تبدیل شده و نام وی نیز به عنوان پدر جغرافیا در ایران به ثبت رسیده است. استاد عباس سحاب در سوم دیماه سال هزار و سیصد در روستای فم شهر تفرش دیده به جهان گشود. وی تنها فرزند ذکور شادروان، استاد ابوالقاسم سحاب بود. استاد ابوالقاسم از دانشمندان و فضلای آن منطقه در زمان خود بود که عمری را در خدمت فرهنگ و آموزش کشور گذراند و آثار با ارزشی را در زمینه های تاریخ و فرهنگ اسلامی، جغرافیا و علوم دینی از خود بر جای گذارد. آثار معلوم و به جا مانده ایشان از هفتاد جلد تجاوز می کند که حدود سی و پنج جلد آن به چاپ رسیده است. علاوه بر این چندین رساله در علوم و ادبیات و تاریخ دین و تفسیر قرآن از او بر جای مانده است که اکنون به صورت مجموعه بسیار نفیسی در اتاق موزه مانند در موسسه سحاب نگهداری میشود. بنا به گفته اعضا خانوده استاد ابوالقاسم در هنگام تولد فرزندش عباس در زمستان سال هزار و سیصد، رییس معارف ولایت ثلاث(ملایر، نهاوند، تویسرکان) و مقیم نهاوند بود و در شرایط دشواری خود را از نهاوند به روستای فم رسانید تا فرزند پسری را که خداوند بعد از نه دختر به او عطا نموده بود و آرزو داشت از وی شخصیت بزرگی بسازد از نزدیک ببیند.
استاد ابوالقاسم فرزندش را در چهار سالگی به معلم قدیمی خود ملاحسین شاهمیری که مکتب دار روستای فم بود، سپرد و عباس سه سال از ایام کودکی خود را در مکتبخانه گذراند. او در هفت سالگی به همراه پدرش به تهران رفت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کمالیه که پدرش نیز جزو معلمان آن مدرسه بود به پایان رساند. دوران متوسطه را نیز در مدارس ابن سینا و علمیه گذراند. مهدی راهنما معلم دلسوز جغرافیا در دوره متوسطه به علاقه و استعداد کم نظیر عباس جوان در زمینه جغرافیا پی برده و او را مورد توجه خاص قرار داد.
عباس که در این راه از حمایت و تشویق پدر دانشمندش نیز برخوردار بود استعداد درخشانش را با تهیه نقشه های جغرافیایی در کلاس به اثبات می رساند. او که دانش آموز ممتاز و بی رقیب کلاس جغرافیا بود به حدی در تهیه نقشه های جغرافیایی متبحر گردید که نام وی در دبیرستانهای دیگر نیز، بر زبان معلمان و دانش آموزان جاری گذشت.
سحاب از نخستین تجربه تهیه نقشه در مدرس کمالیه خاطره جالبی را نقل می کند: ((در کلاس سوم دبستان معلمی به نام شیخ حسن داشتیم. روزی شیخ حسن به عنوان تکلیف شب از بچه ها خواست تا نقشه ای از ایران را ترسیم کنند و فردای آن روز به کلاس بیاورند. من چون هیچ طرحی از این کار در ذهن نداشتم بدون انجام تکلیف سر کلاس رفتم آن روز هر کدام از همکلاسیها با کاغذ پاره هایی به عنوان نقشه به کلاس آمده بودند. نوبت من که رسید به معلم گفتم که نقشه را نکشیده ام و سیلی محکمی از او خوردم.
بعد که نقشه بچه ها را دیدم، احساس کردم که استعدادم در این کار خیلی بیشتر از آنهاست و از معلم خواهش کردم که اجازه دهد نقشه ای تهیه کنم و فردای آن روز به کلاس بیاورم. آن شب با علاقه در منزل نقشه ای بسیار شکیل، منظم و دقیق کشیدم و از آنجایی که تحت تعلیمات پدرم زبان فرانسه را آموخته بودم مشخصات روی نقشه را با زبان فرانسه علامتگذاری کردم. اما هنگامی که صبح روز بعد آن را به معلمم نشان دادم سیلی دیگر خوردم.
معلم گفت: نقشه نمیکشی و بدتر از آن دروغ همی می گویی؟ خودت این نقشه را نکشیده ای من هم برای اینکه ثابت کنم خودم آن را کشیده ام از معلم خواستم تا کاغذی به من بدهد. سپس نقشه ای به زبان فرانسه از اروپا کشیدم و بسیار زیبا رنگ آمیزی کردم. معلم با مشاهده این نقشه شرمنده شد و از من دلجویی کرده و مرا مورد محبت قرار داد. از آن پس بچه ها نیز از کار من استقبال کردند و نقشه های خود را به من دادند تا برایشان ترسیم کنم. بعضیها هم که نمره نقشه اشان بیست می شد یک ریال به من می دادند)).
هم اکنون از کارهای دوران تحصیلی عباس سحاب نقشه بسیار جالبی از تقسیمات سیاسی کشور فرانسه در مجموعه نقشه های سحاب به جا مانده است که با نفیسی کم نظیری تهیه، و با دقتی تحسین آمیز رنگ آمیزی شده است. این نقشه که یکی از ده ها نقشه ای است که سحاب به عنوان یک دانش آموز ترسیم کرده است به خوبی استعداد او را در فن نقشه کشی مشخص می سازد. سحاب درگیری خود در نقشه سازی و انتخاب کارتوگرافی به صورت یک اشتغال مادام العمری را نتیجه دو انگیزه می داند:یکی اینکه پدرش استاد ابوالقاسم با زحمت زیادی کتاب جغرافیایی معروف کارپنتر را به فارسی برگردانده اما به علت فراهم نبودن نقشه موفق به چاپ آن نشده و ناگزیر آن را به صورت پاورقی روزنامه شفق سرخ منتشر ساخته بود. و این امر عباس سحاب را بر آن داشته بود که به فکر رفع این نقیصه، و انتشار فارسی آن باشد و محرک دیگر برخورد او با جهانگردان فرانسوی در سالهای نوجوانی بود که سحاب در این مورد می گوید:
((آن زمان که من فکر تهیه این نقشه را در ذهن می پروراندم هیچ نقشه ای در سطح جامعه وجود نداشت، و اصولا آن زمان نگهداری و تهیه نقشه هرچند ناقص، جرم بود و مجازات داشت. تنها ارتش یک سری نقشه های ناقص و پرغلط را به صورت محرمانه نگهداری میکرد. مشکل اصلی من در تهیه این نقشه این بود که اصل سند را در دسترس نداشتم، برای رسیدن به هدفم تصمیم جسورانه ای گرفتم. به اداره جغرافیای ارتش مراجعه کردم و با وجود اینکه تهیه نقشه از نظر آنها جرم به حساب می آمد، هدف و انگیزه ام را برای رییس آن سازمان تشریح کردم. او که از حرفهای من به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود از من به خاطر هدفم قدردانی کرد و تمام امکانات لازم را در اختیارم قرار داد و من نیز توانستم نقشه را در مدت شش ماه آماده کنم)).
سحاب این نقشه را ابتدا به خط لاتین تهیه و به دلیل نداشتن امکانات چاپ با اوزالید تکثیر و عرضه کرد. اما بعدها توانست آن را در هزار نسخه سیاه و سفید چاپ و توزیع کند و با حاصل فروش آن متن فارسی آن را نیز در بازار عرضه نماید. به این ترتیب فعالیت های وی در زمینه تهیه نقشه آغاز گشت و پس از آن او به تهیه نقشه های مختلف از ایران و شهرهای عمده آن پرداخت و موفق شد در فواصل زمانی مختلف نقشه هایی سیاه و سفید که گاهی در چند قطعه تهیه و به هم چسبانیده می شد به بازار عرضه نماید.
درآن سالها عباس سحاب به تنهایی کار می کرد و تنها حامی و مشوق او پدرش بود که در فن ترسیم نقشه ها کمکی نمی توانست به او بنماید، اما خود وی با حوصله ای باورنکردنی و با نفاست اعجاب انگیز تمام کار نقشه را خود انجام می داد.
در آن روزها کارهای سحاب بیشتر جنبه هنری داشت و گاهی اتفاق می افتاد که او ماهها وقت خود را صرف ترسیم کالک یک نقشه می کرد. نقشه ها به طور عموم سیاه و سفید بودو از دو قسمت تشکیل می شد. یکی اطلاعات جغرافیایی داخل کادر نقشه که سعی اش بر این بود که هرچه بیشتر اطلاعات را گویا سازد تا هر بیننده بتواند از آن استفاده کند، و دوم کارهای زینتی حاشیه نقشه که در تمام نقشه ها وجود داشت و آن هم از دو قسمت تشکیل می شد یک قسمت گل و بوته با طرحهای هندسی که بعدها می شد با قالب گیری تکرار شود، اما سحاب تمام را با دشواری و حوصله تعجب برانگیزی با هاشور تهیه و همچنین دیگر علایم و آثار تاریخی مانند ابنیه و تولیدات که با اطلاعات متن نقشه مناسبت داشت را نیز فراهم می کرد.
در مجموعه کالکهای این قبیل نقشه ها که امروز از ذخایر تاریخی موسسه سحاب محسوب می شود حدود سیصد و بیست قطعه کالک نقشه وجود دارد که برای نقشه شناسان و جغرافی دانان بسیار دیدنی و قابل توجه است.
استاد سحاب از آن دوران نقل می کند: ((بعد از تهیه نقشه تهران به ترتیب نقشه های اصفهان، تبریز، شیراز، همدان و شهرهای دیگر را کشیدم. نقشه اصفهان را با چهار ماه تلاش بی وقفه آماده کردم. در این نقشه تمام اطلاعات جغرافیایی، طبیعی، مردم شناسی نوع فعالیت اقتصادی، نوع مسکن، نوع محصولات، شهرت اجتماعی و تاریخی و خلاصه تمام اطلاعات منطقه را ارایه کردم)) این نقشه که یکی از شاهکارهای تهیه نقشه در ایران می باشد هم اکنون در موسسه سحاب نگهداری می شود. درخلال این سالها سحاب پدر دانشمندش را از دست داد، او که از دوره کودکی با پدر همراه و همفکر و همواره از حمایت های روحی و عملی او برخوردار بوده از این فقدان ضربه روحی شدیدی خورده و مدتی دچار یاس و افسردگی گردید، سپس به این نتیجه رسید که روح آن مرحوم همانند دوره حیاتش اکنون نیز از غمگینی و ناراحتی وی رنج می برد و تصمیم گرفت برای شادی روح پدر و همچنین برای التیام روح غمدیده خود هر چه مصممتر به کار خود، به تهیه نقشه بپردازد و به این ترتیب یک دوره فعالیت شدید،به گونه ای که مایه تعجب اقوام داغدار وی می شد برای او آغاز گشت.
نقشه کشورهای عراق، کویت، عربستان، مکه و مراسم حج، افغانستان، کشورهای مشترک المنافع، پاکستان، هندوستان و چند کشور دیگر حاصل این دوره فعالیت وی می باشند. سحاب ابتدا این نقشه ها را به دو زبان تهیه می کرد اما بعدها کارش را به زبانهای فارسی، انگلیسی، عربی و حتی ژاپنی توسعه داد. سحاب در مورد تهیه نقشه های آموزشی بیان می کند: ((بعد از تهیه نقشه مناطق مختلف کشور و همچنین کشورهای دیگر تصمیم گرفتم برای نخستین بار در ایران نقشه های آموزشی تهیه کنم که از جمله این نقشه های آموزشی نقشه ایران،آسیا، اروپا و قاره های دیگر بود که برای چاپ آنها در مقیاس مناسب هفتاد درصد، مجبور شدیم با آلمان مکاتبه کنیم. همچنین در سفر به اروپا نقشه های آنها را می گرفتیم و به فارسی ترجمه می کردیم و دوباره برای چاپ و توزیع و استفاده های لازم در همان کشورها نزد خودشان می فرستادیم،در واقع ما نقشه هایمان را در سطح جهانی توزیع می کردیم و به طور متقابل نقشه های آنها را نیز گرفته و به فارسی بر می گرداندیم)). در این سالها نام و آوازه موسسه سحاب در دنیا می پیچد و اعتبار بسیاری جلب می کند و به گونه ای که مؤسسات معتبر بین المللی با ان همکاری می کنند که از جمله این همکاریها می توان به سازمان یونیسف اشاره کرد که ده هزار نسخه از اطلس جغرافیایی تهیه شده مؤسسه سحاب را به منظور توزیع در افغانستان سفارش داد.
یکی دیگر از نوآوریها و در حقیقت ماجراجوییهای سحاب، ساخت کره جغرافیایی در ایران است. که خود ماجرایی جالب دارد: سحاب که در سفر به اروپا کره جغرافیایی را به چشم می بیند عزم خود را جزم می کند که این کار را برای نخستین بار در ایران انجام دهد. استاد دراین باره می گوید: ((در سال هزار و سیصد و چهل و چهار خورشیدی با یک مؤسسه خارجی مکاتبه کردم و قصدم را در مورد تهیه کره به آنها بیان کردم آنها گفتند که اگر شما کره را تهیه کنید ما آن را برای شما آماده می کنیم اینکار را کردم و آنها نیز در نهایت هزار نسخه از آن را درست کردند. اما من به مشکل بزرگی برخوردم، زیرا پول پیش پرداخت کره ها را نداشتم. برای رفع مشکل مسئله را با یکی از دوستانم که رییس بانک ملی ایران در میدان ژاله سابق بود مطرح کردم و اوگفت: خانه ات را گرو بگذار تا بانک پول لازم را برایت مهیا کند و من موفق شدم با گرو گذاشتن سند خانه، پول لازم را تهیه کنم و برای نخستین بار در ایران کره جغرافیایی را به علاقه مندان علم جغرافیا عرضه کنم)). این ماجرا به گوش مطبوعات آن دوره رسید، عمل سحاب در سطح جامعه مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. یکی از روزنامه های آن دوران چنین نوشت(( خانه ای گرو رفت و نخستین کره جغرافیایی تهیه شد)). با گذشت زمان و توسعه فعالیتهای سحاب روز به روز تعداد سفارشهای تهیه نقشه و سایر خدمات مؤسسه سحاب از سوی داخل و خارج کشور اضافه می شد و این امر موجب توسعه هر چه بیشتر مؤسسه سحاب می گردید.
مؤسسه پس از چند بار تغییر مکان سرانجام در سال هزار و سیصد و چهل و شش در مکان فعلی مؤسسه، ساختمانی سه طبقه واقع در خیابان جابری تهران استقرار یافت. ولی حجم کار آن قدر بود که حتی فضاهای جدید هم ناکافی به نظر می رسید. سحاب حیاط خانه را سقف گذارده و فضای آن را به صورت انبار بزرگی از محصولات تولیدی خود درآورد. اما این اقدام هم فضای لازم را تامین نکرد و در نهایت مؤسسه، خانه مجاور را هم خریداری و به مرکز اولی متصل و طبقات آنها را به هم مربوط ساخت و فضای مناسبی برای ادامه کارهیا طراحی، نقشه کشی،عکاسی، لیتوگرافی و فروشگاه محصولاتش فراهم ساخت. در طبقه اول این ساختمان، مؤسسه سحاب یکی از غنی ترین کتابخانه های جغرافیایی کشور را به وجود آورده که در آن صدها اطلس کوچک و بزرگ به زبانهای مختلف و هزاران کتاب و مجله و نقشه های جغرافیایی نایاب، انباشته شده و محلی برای تحقیقات جغرافیایی برای دانش پژوهان و محققان کشور به شمار می رود. از سال هزار و سیصد و سی و هشت برای نخستین بار نقشه های مختلف ایران و جهان نما در ایران رواج یافت و در مدارس ایران متداول گردید. مؤسسه سحاب که سهم عمده ای در این امر داشت هر سال بر تعداد دقت و مرغوبیت محصولات خود افزود و به موازات تهیه و توزیع نقشه های جغرافیایی آموزشی در صدد تهیه اطلسها و دیگر تصاویر آموزشی از قبیل نقشه های گیاه شناسی و آناتومی پزشکی و امثال آن برآمد.
لازم به ذکر است که سحاب خدماتش را به جامعه علمی و فرهنگی کشور فقط به تهیه نقشه، اطلس یا تولید کره محدود نکرده است،مؤسسه در طول سالهای فعالیت به کار نشر و چاپ و توزیع کتابهای ارزشمند و همچنین ترجمه و تکثیر نسخ آثار منحصر به فردی در زمینه های ادبی و علمی نیز پرداخته است. عباس سحاب از یک امتیاز استثنایی در زندگیش برخوردار است و ان دارا بودن فرزندان برومندی است که همواره یاور او بوده اند و عاشقانه راهی را که پدر به تنهایی آغاز کرده و در طول هفتاد و پنج سال عمر پربارش پیموده است، ادامه می دهند. بخصوص دو فرزند ذکور او در بیست سال اخیر کمک فراوانی به توسعه مؤسسه سحاب کرده و اکنون که عابس سحاب مراحل کهولت و بازنشستگی را می گذارند آن دو فرزند با علاقه مندی زاید الوصفی برنامه های پدر را دنبال کرده و آن چنان با کفایت مؤسسه را اداره می کنند که روز به روز بر اهیمت و اعتبار علمی و فنی آن با استفاده از روشهای نوین تهیه و چاپ نقشه افزوده می شود. با مشارکتی که فرزندان عباس سحاب در پیشبرد علم جغرافیا دارند و با توجه به این که پدر عباس، استاد ابوالقاسم سحاب نیز به جغرافیا علاقمند بود و به ان پرداخته است، میتوان گفت که سه نسل از این خانواده عمر خود را در تولید و توزیع و اشاعه نقشه جغرافیا گذرانده و از لحاظ قدمت و اعتبار در تاریخ تحول کارتوگرافی ایران نام مؤسسه سحاب را در ردیف مؤسساتی مانند بارتولومو در انگلستان و ونسو در آلمان به ثبت رسانیده اند.
استاد نخستین نمایشگاه جغرافیایی آثار خود را در سال هزار و سیصد و سی و نه در دانشسرای تهران برپا کرد و از آن تاریخ به بعد وی نه تنها در تمام نمایشگاههای مهم کشور مشارکت جدی داشته،بلکه بارها به صورت مستقل در دانشگاهها و مراکز فرهنگی کشور در شهرهای مختلف به شناسایی علم جغرافیا پرداخته و در جذب جوانان بسیاری به این رشته موفق بوده است.