حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد سهراب سپهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 7 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

به نام خدا

سهراب سپهری

شاعر، نقاش

تولد ۱۵ مهر ۱۳۰۷، کاشان.

درگذشت ۳ اردیبهشت ۱۳۵۹، تهران.

اهل کاشانم.

روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.

مادری دارم، بهتر از برگ درخت.

دوستانی، بهتر از آب روان.

سهراب سپهری پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان ( ۱۳۱۹ ) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان ( خرداد ۱۳۲۲ ) و به پایان رساندن دوره ی دو ساله ی دانشسرای مقدماتی پسران ( خرداد ۱۳۲۴ )، در آذز ۱۳۲۵ به استخدام اداره ی فرهنگ کاشان در آمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره ی دبیرستان خود را دریافت نمود. سپس به تهران آمد و در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران در آمد که پس از هشت ماه کار استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه ی شعر نیمایی خود را به نام « مرگ رنگ » انتشار داد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و به دریافت نشان درجه ی اول علمی نیز نایل آمد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعه ی اشعار خود را با عنوان « زندگی خواب ها » منتشر کرد. آنگاه به تاسیس کارگاه نقاشی همت گماشت. در آذر ۱۳۳۳ در اداره ی کل هنرهای زیبا ( فرهنگ و هنر ) در قسمت موزه ها شروع به کار کرد و در ضمن در هنرستان های هنرهای زیبا نیز به تدریس می پرداخت. در مهر ۱۳۳۴ ترجمه ی اشعار ژاپنی از وی در مجله ی « سخن » به چاپ رسید. در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسه ی هنرهای زیبای پاریس در رشته ی لیتوگرافی نام نویسی نمود. وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه ها به معرض نمایش گذاشت.

سهراب سپهری در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در بیمارستان پارس تهران به علت مبتلا بودن به بیماری سرطان درگذشت. طبق وصیت خودش، پیکر وی در صحن شرقی امامزاده علیمحمد باقر (ع) در قریه ی مشهد اردهال در کاشان ( این صحن معروف به صحن سردار است. ) به خاک سپرده شد

- سفر به ایتالیا ( وی از پاریس به ایتالیا می رود )؛

- سفر به ژاپن ( توکیو در مرداد ۱۳۳۹ ) برای آموختن فنون حکاکی روی چوب که موفق به بازدید از شهرها و مراکز

هنری ژاپن نیز می شود؛

- سفر به هندوستان ( ۱۳۴۰ )؛

- سفر مجدد به هندوستان ( ۱۳۴۲، بازدید از بمبئی، بنارس، دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمیر )؛

- سفر به پاکستان ( ۱۳۴۲، تماشای لاهور و پیشاور )؛

- سفر به افغانستان ( ۱۳۴۲، اقامت در کابل)؛

- سفر به اروپا ( ۱۳۴۴، مونیخ و لندن )؛

- سفر به اروپا ( ۱۳۴۵، فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، اتریش )؛

- سفر به امریکا و اقامت در لانگ آیلند ( ۱۳۴۹ و شرکت در یک نمایشگاه گروهی و سپس سفر به نیویورک )؛

- سفر به پاریس و اقامت در « کوی بین المللی هنرها » ( ۱۳۵۲ )؛

- سفر به یونان و مصر ( ۱۳۵۳ ).

سهراب سپری مدتی در اداره ی کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال

۱۳۷۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدرسی هنرکده ی هنرهای تزئینی تهران نمود. در اسفند همین سال بود که از کلیه ی مشاغل دولتی به کلی کناره گیری کرد.

از جمله نمایشگاه های نقاشی که یا سهراب سپهری در آن ها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، می توان به

موارد زیر اشاره کرد:

- اولین دوسالانه ی تهران ( فروردین ۱۳۳۷ )؛

- دوسالانه ی ونیز ( خرداد ۱۳۳۷ )؛

- دو سالانه ی دوم تهران ( فروردین ۱۳۳۹، برنده ی جایزه ی اول هنرهای زیبا )؛

- نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران ( اردیبهشت ۱۳۴۰ )؛

- نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران ( خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱ )؛

- نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش ( تهران، ۱۳۴۲ )؛

- نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان ( تهران، تیر ۱۳۴۲ )؛

- دوسالانه ی سان پاولو ( برزیل، ۱۳۴۲ )؛

- نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران ( موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲ )؛

- نمایشگاه گروهی در گالری نیالا ( تهران، ۱۳۴۲ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری صبا ( تهران، ۱۳۴۲ )؛

- نمایشگاه گروهی در گالری بورگز ( تهران، ۱۳۴۴ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز ( تهران، ۱۳۴۴ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون ( تهران، بهمن ۱۳۴۶ )؛

- نمایشگاه گروهی در گالری مس تهران (۱۳۴۷ )؛

- نمایشگاه جشنواره ی روایان ( فرانسه، ۱۳۴۷ )؛

- نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ موسسه گوته ( تهران، خرداد ۱۳۴۷ )؛

- نمایشگاه دانشگاه شیراز ( شهریور ۱۳۴۷ )؛

- جشنواره ی بین المللی نقاشی در فرانسه ( اخذ امتیاز مخصوص، ۱۳۴۸ )؛

- نمایشگاه گروهی در بریج همپتن امریکا ( ۱۳۴۹ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک ( ۱۳۵۰ )؛

- نمایشگاهانفرادی در گالری لیتو ( تهران، ۱۳۵۰ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس ( پاریس، ۱۳۵۱ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران ( ۱۳۵۱ )؛

- اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران ( دی ۱۳۵۳ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران ( ۱۳۵۴ )؛

- نمایشگاه هنر معاصر ایران در « بازار هنر » ( بال، سوییس، خرداد ۱۳۵۵ )؛

- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران ( ۱۳۵۷ ).

سهراب در آغاز کار شاعری تحت تاثیر شعرهای نیما بود و این تاثیر در « مرگ رنگ » به خوبی مشهود است و در آثار بعدی او کم کم کارش شکل می گیرد و شعرش با دیگر شاعران هم دوره ی خویش متمایز می گردد. از جمله مجموعه شعرهای دیگر سهراب سپهری می توان به این عنوان ها اشاره نمود:

- آوار آفتاب ( ۱۳۴۰ )؛

- شرق اندوه ( ۱۳۴۰ )؛

- حجم سبز ( ۱۳۴۶ )؛

- هشت کتاب ( ۱۳۵۶ ).

برخی از اشعار وی در سال های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در فصلنامه ی « آرش » به چاپ رسید.

سهراب سپهری در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در بیمارستان پارس تهران به علت مبتلا بودن به بیماری سرطان درگذشت. طبق وصیت خودش، پیکر وی در صحن شرقی امامزاده علیمحمد باقر (ع) در قریه ی مشهد اردهال در کاشان ( این صحن معروف به صحن سردار است. ) به خاک سپرده شد.

 اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : پدر سهراب کارمند اداره پست وتلگراف بود ، او در آغاز جوانی فلج شد و دیگر توان کار کردن نداشت ، به ناچار همسرش بار سنگین کار شوهر را در آن اداره به عهده گرفت . دوره ی کودکی و نوجوانی سهراب در باغ خانوادگی گذشت و انس با طبیعت و زندگی در بطن آن ، از همین دوره در او شکل گرفت . از همان دوره کودکی به نقاشی علاقه ی وافری داشت . [سخنوران نامی معاصر ایران ، تالیف سید محمد باقر برقعی ، ج 3 ، ص1826 ؛ هنر نامه ، شماره 7 ، سال سوم ، تابستان 1379[

 

تحصیلات رسمی و حرفه ای : سهراب سپهری پس از پایان تحصیلات دوره ی ابتدایی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خردادماه 1314 دوره دو ساله این دانشسرا را به پایان رساند . با اتمام دوره متوسطه وارد دانشسرای مقدماتی پسران شد . در خرداد ماه 1319 دوره 6 ساله ابتدایی را در دبستان خیام کاشان و در خرداد 1322 دوره اول دبیرستان را در دبیرستان پهلوی سابق کاشان به پایان رساند . در خرداد ماه 1324 دوره سه ساله دانشسرای مقدماتی پسران تهران را به پایان رساند . در شهریور سال 1327 در امتحانات ششم ادبی شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را اخذ کرد . در مهرماه 1327 وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشکده تهران برد . ودر خرداد 1332 دوره ی لیسانس دانشکده هنرهای زیبای تهران را در رشته نقاشی به پایان رساند . [ زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف : لیلا صوفی ،ص [339

 

استادان و مربیان : معلم نقاشی سهراب ابراهیم بنی احمد بود . سهراب در مورد این معلم چنین می گوید: که روز اول که به کلاس آمد خواست این شعر را در صفحه ی نخست دفتر نقاشی بنویسد : ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ، موجیم که آسودگی ما عدم ماست ( صائب ) . در دفتر نقاشی سهراب همه نمره ها بیست بود و معلم او آینده ی درخشانی را برای شاگرد پیش بینی می کرد . سهراب طرز تهیه ی رنگ نقاشی را از معلمی به نام آقازاده که در خانه به او تعلیم می داد ، آموخت . [هنر نامه ، شماره 7 ، سال سوم ، تابستان 1379 [

 

وقایع میانسالی : سهراب سپهری جهت درمان بیماری سرطان خون در دی ماه 1358 به انگلیس مسافرت نمود و در اسفند ماه همان



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری


تحقیق در مورد سهپر سپهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اهل کاشانم

پیشه ‏ام نقاشی است

گاه گاهی قفسی می‏سازم با رنگ، می فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است

دل تنهایی ‏تان تازه شود

چه خیالی، چه خیالی، ... می‏دانم

پرده ام بی‏جان است.

خوب می‏دانم، حوض نقاشی من بی ‏ماهی است.

سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد و چند ماهی پیش از کودتای 28 مرداد، در خردادماه 1332 دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا را به پایان رسانید؛ علاقه به شعر و نقاشی در سهراب به موازات هم رشد یافت چنان که پا به ‏پای مجموعه شعرهایی که از او به چاپ می‏رسید، نمایشگاه ‏های نقاشی او هم در گوشه و کنار تهران برپا می‏شد و او گاهی در کنار این نمایشگاه‏ ها شب شعری هم ترتیب می‏داد؛ تلفیق شعر و نقاشی در پرتو روح انزوایی و متمایل به گونه‏ای عرفان قرن بیستمی، هم به شعر او رقت احساس و نازک بینی هنرمندانه ‏ای می ‏‏بخشید و هم نقاشی او را به نوعی صمیمیت شاعرانه نزدیک می‏کرد.

تخیل آزاد، سوررئالیسم خفیف، جستجوی روابط متعارف اشیاء، مفاهیم آمیخته با خیال پردازی از مشخصه ‏های آشکار شعر سپهری است. همین ویژگی‌‏‌‏ هاست که در نظر برخی وی را به تمایلات سبک هندی و قابلیت مقایسه با بیدل دهلوی، شاعر عارف و خیال پرداز سده دوازدهم هند نزدیک کرده است.

سفرهای سهراب به غرب و شرق عالم و دیدار از رم، آتن، پاریس و قاهره، تاج محل و توکیو برای او بیشتر سلوک روحی و معنوی و سیر در انفس به حساب می‏آمد تا گشت و گذار و جهان دیدگی و سیر در آفاق.

پیشتر از آن که به هند و ژاپن سفر کند با فکر و اندیشه بودایی و سلامت عارفانه پیشینیان آشنایی داشت، این سفر آشنایی و علاقه او را ژرف تر کرد و در مجموع به هنر او سیرتی عارفانه و پارسایانه بخشید.

سفر به ژاپن که به قصد آموختن حکاکی روی چوب، آهنگ آن کرده بود، به او چیزهایی دیگر نیز آموخت؛ اینکه شعرهای سهراب سپهری را گاهی در حال و هوای "هایکو" یافته ‏اند، این که سپهری به داشته ‏های خود خرسند و به شهر و دیار و طبیعت  رهای اطراف شهر خود کاشان پای بند است، هر چند اندک می‏تواند نتیجه تاثیر این گونه سفرها باشد، چنان که توجه او به طبیعت هم در نقاشی و هم در شعر نیز از این تاثیر بلکی دور نمانده است. او چشم به طبیعت داشت و از پیرامونیان خود، که شاید تنها اندکی از آنان از صداقت و صمیمیت انسانی بالایی برخوردار بودند، پرهیز می‏کرد:

 

به سراغ  من اگر می‏آیید

نرم  و آهسته بیایید،  مبادا که ترک بردارد

چینی  نازک  تنهایی  من

 

علاقه سهراب به هنر و مکتب‏های فلسفی شرق دور، معروف است. این علاقه را وی با آگاهی توام کرده بود. او به مطالعه در فلسفه و ادیان بسیار علاقمند بود.

سهراب ابتدا در دهه 1330 به عنوان نقاشی نوپرداز به شهرت رسید، کار شعر را هم از همان ایام آغاز کرده بود. نخستین مجموعه شعر او "مرگ رنگ" در سال 1330 به چاپ رسید.

" زندگی خواب‏ها" را در سال 1332 و " آوار آفتاب" و" شرق اندوه" هر دو را به سال 1340 عرضه کرد. در این مجموعه های نخستین او گه‌‏ گاه طنین صدای نیما یوشیج  به گوش می‏رسید؛ اما مجموعه های  بعدی  یعنی " صدای پای آب"، "مسافر" و به ویژه "حجم سبز" که در سال 1346 انتشار یافت، هیچ صدایی جز صدای آشنای خود او نیست؛ هر چند برخی در واپسین شعرهای سپهری رنگی از زبان اندیشه فروغ را دیده و در نتیجه از پاره‏ای جهات شهرت آن دو را قابل مقایسه دانسته‏ اند. مجموعه این هفت کتاب به همراه یک کتاب دیگر او به نام " ما هیچ، ما نگاه"، که قبلاً نیز منتشر شده بود در سال 1356 یک جا در مجموعه ‏ای با عنوان هشت کتاب به چاپ رسیده که بعد از آن بارها تجدید چاپ شده است. شعر سهراب در ابتدا با انکار و انتقاد مواجه شد. شاعران و منتقدان ملتزم پیش از انقلاب، شعر و شیوه شاعری او را نکوهیدند و او را منفی ‏نگر، بی‏ مسئولیت و رویگردان از جامعه و مردم معرفی کردند. اما سهراب بی ‏توجه به این نکوهش‏ها و جار و جنجال‏ها به کار خود ادامه داد و سر به شعر و نقاشی خود فرود آورد.

او به قضاوت دیگران کاری نداشت. گویی می‏دانست روزی فرا خواهد رسید که شعرش قبول عام پیدا می‏کند. از این رو آرام و بی ‏سر و صدا سر به کار خویش داشت و آنچه را که به اشراق و ادراک هنری دریافته بود. به پرده رنگ و به واژه‏ای به نرمی آب و لطافت آبی آسمان‏ها تسلیم می‏کرد، برترین ویژگی شعر سهراب غنای آن از نظر جوهر شعری است، چیزی که در آثار کمتر شاعری به این زلالی می‏توان یافت.

از لحاظ ساخت و قالب، شعر او در اکثر موارد آهنگین ارائه شده است. سهراب با استفاده از صداها و کلمات، موسیقی می‏آفریند، موسیقی نرم و رویا برانگیز شعر سهراب با هیچ شاعر، دیگری اشتباه نمی‏شود و همین امر هنجار برجسته سبک او را به ویژه در کارهای اخیرش مشخص می‏کند. پیوند کلمات و همنشینی تصویرها در شعرهای او بدیع و پاکیزه از کار در آمده است.

این تصویرها بیشتر از آن که در طبیعت قابل لمس باشد، در ذهن و روح خواننده حس می‏شود و با ادراک انسانی او در می‏آمیزد. سهراب سپهری در میان انبوه شاعران نیمایی پیش از انقلاب، شاعری استثنایی بود که از همه جنجال‏ها روشنفکرانه و غرب گرایانه پا کنار کشید. او برای بسیاری بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود. انسانی وارسته که به استعداد و توانایی ذاتی خویش تکیه داشت، تنها زیست و در این تنهایی از نیرنگ، دورویی و تقلب دور بود، گویی تمام فضیلت‏های یک هنرمند اصیل و نجیب ایرانی را در خود داشت.

سپهری روز اول اردیبهشت ماه 1359 در اثر ابتلای به بیماری سرطان خون درگذشت. با آن که شعر وی حاوی فضیلت‏های گمشده انسانی بود در زمان حیاتش مقبولیت عام پیدا نکرد، اما بعد از انقلاب و به ویژه از دهه 1360 به بعد گروهی از شاعران و منتقدان به شعر وی روی آوردند و بر شعرش نقد و تفسیر نوشتند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهپر سپهری


تحقیق در مورد شعر «همیشه» سپهری 8 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

همیشگی همیشه ها

همیشه

عصر

چند عدد سار

دور شدند از مدار حافظه کاج

نیکی جسمانی درخت به جا ماند

عفت اشراق روی شانه من ریخت

حرف بزن،‌ ای زن شبانه موعود!

زیر همین شاخه های عاطفی باد

کودکیم را به دست من بسپار

در وسط این همیشه های سیاه

حرف بزن، خواهر تکامل خوشرنگ!

خون مرا پر کن از ملایمت هوش

نبض مرا روی زبری نفس عشق

فاش کن

روی زمینهای محض

راه برو تا صفای باغ اساطیر

در لبه فرصت تلالو انگور

حرف بزن، حوری تکلم بدوی!

حرف مرا در مصب دور عبارت

صاف کن

در همه ماسه های شور کسالت

حنجره آب را رواج بده

بعد دیشب شیرین پلک را

روی چمنهای بی تموج ادراک

پهن کن

شعر «همیشه» سپهری، قصه غربت مرد است که در تنهایی حیات به فریاد آمده است و در برهوت وجود،‌ زن، آن حوری تکلم بدمی را جستجو می کند تا به همراهی او در سمفونی جاودانه آفرینش سرود عشق را در «همیشگی همیشه ها» زمزمه کند.

... جاری زمان، مثل همیشه، در بستری از رنگها می خرامید...

هنوز در تاریکی بی آغاز و پایان ازل، «دری در روشنایی نروییده بود»، سکوت سیاهی در رگ هستی می تپید.

کسی که تنها کس بود، زمانهای زمان، «کنار مشت خاک»،‌ در دوردست خویش، اوج خود را گم کرده بود.

از لحظه بعد می ترسید، به «تبسم پوشیده گیاهی» بر گوشه لبهایی شبیه بود که بوی ترانه ای گمشده می دادند، در دهلیزهای وجودش انتظاری سرگردان موج می خورد، دستهایش پر از بیهودگی جست و جو بود، احساس می کرد خوابی را میان علفها گم کرده است، انگشتانش به سوی هیچ می لغزیدند.

***

شبی از شبهای دراز زیر بارش یک راز، کمی آن سوتر از این پرچین نیاز، نازِ پیچک غزل او را پیچید.

کلمه شد، کلمه رعدی در خلوت سرای هستی،

کای خداوند خدا

«ما بی تاب و نیایش کمرنگ

از مهرت لبخندی کن،‌ بنشان بر لب ما

باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو

ما هسته پنهان تماشاییم

ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما

باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم

باشد که ز خاکستر ما،‌ در ما، جنگل یکرنگی به در آرد سر

ای نزدیک

خود را در ما بفکن

باشد که به هم پیوندد همه چیز، باشد که نماند مرز، که نماند نام، »

ناگهان در نفرت بیداری به خاک افتاد،‌ در باز شد، تنها کس از «هجوم حقیقت»‌ بر «خاک فراگیر ناز» افتاد... بذر تمامی گلها را در حافظه رویش نظاره کرد و نزدیک انبساط،‌ در ملتقای خدا و آیینه، آنجا که «نشان قدم ناتمام خواهد ماند»،

انگاره ای افتاد بر آبهای تنهایی قصه آفرینش، رمز واره‌ای به بلندای بلند یک آه، در شولایی از نیلوفری باغ خدا

تنها کس احساس کرد چیزی در او جاری شد، در سیلانِ این جاری ابهام با خود زمزمه کرد:

این کیست؟

از کدامین سو است؟

اهل کدامین دیار و یا کدامین قبیله فرشتگان در بدر ملکوت است؟

هرجا که نه اینجا، هر سو،‌ که نه این سو

شاید اهل آن سو.

آن سویی چشمانی به رنگ روح داشت و نگاهی که در زیر هرم سوزان سپیدش،‌ تنهایی بی رنگ می شد، پیکرش سپیدِ سپید،‌ تا نزدیکی رنگ هیچ

تنها کس این سویی در «ابتدای خطیر گیاهان» هر دم خیره تر می شد

از دستان آن سویی چیزی مثل سبزینگی تمام سبزها چکیدن داشت، برهوت رابطه هر دم سبزتر می شد.

تنها کس با خود زمزمه می کرد

او آمده است،

اما از کجا؟

شاید از آن سو هایی که هسته پنهان «ترنم مرموز» این سوهاست.

در تموج تصویرش در قاب لحظه ها، حس کرد او آمده است.

تا از «تناسب گل»ها برای تنها مرد این سویی سرپناهی بسازد، تا از گزند تازیانه های رنج در امانش دارد،

آمده است تا حصار کوچک مرد را با «دریچه های مکرر» رو به آن «وسعت بی واژه»‌ بگستراند تا، ندای «همهمه بادهای جهان»‌که او را تا لب «هیچ ملایم» می خوانند بشنود

در طنین «رفتار ملایم» پلکهای آن سویی، پرنده های خیال در خسته خانه ذهن در فراز و فرودی ابدی بودند، «زنگ باران» با صدا آمد

آغاز پرواز،‌ در همیشگی همیشه ها،

برای گم شدن در افقهایی که پایان گستره یک یادند،

فراز آن که باید برود و فرود آن که برای پرواز به پایان رسیده است.

اما آن که می ماند، باید «نیکی جسمانی»‌ خود را برای فرودهای همیشه آن که در «اندوه زندگی» گم شده است بگستراند.

در این فراز و فرودها، این سویی از پشت الفاظ تا «علفهای نرم تمایل» دوید و به لطافت نسیم پرسید،

می بینی؟



خرید و دانلود تحقیق در مورد شعر «همیشه» سپهری 8  ص


بررسی نقش عشق در آثار سهراب سپهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

موضوع مقاله: بررسی نقش عشق در آثار سهراب سپهری

مقدمه:

وقتی که منصور حلاج را روانه چوبه دار می ساختند در راه درویشی از وی گفت که عشق چیست؟ گقت: امروز بینی و پس فردا بینی ، امروزم بکشند و دوم جسم بسوزانند و سوم خاکستر جسم بر باد دهند ، در راه که می رفت با بند گران می خرامید و نعره زنان می گفت : حق ، حق . حق تا به زیر دار بردند ، بوسه بر دار زد و گفت: معراج مردان عشق است.

تعریف لغوی عشق:

1-به حد افراط دوست داشتن

2-دوستی مفرط ، محبت تام درگذشتن از حد دوستی ،گویند که آن مأخوذ از عشق است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند . چون بر درختی پیچید ، آن را خشک کند . همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود ، صاحبش را خشک و زرد کند .

3-اسم است از مصدر ((عشق و عشق)) و آن به معنی افراط است در حب از روی عفاف یا فسق و از جهت روانشناسی : یکی از عواطف است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی و حس جمال ، حس اجتماعی ، تعجب ، عزت نفس و غیره .

تعریف عرفانی عشق (در اصطلاح عرفان و تصوف):

1-عشق به معبود حقیقی ، اساس و بنیاد هستی بر عشق نهاده شده و جنب و جوشی که سراسر وجود را فرا گرفته به همین مناسبت است پس کمال واقعی را در عشق باید جستجو کرد .

2-عشق آخرین پایة محبت است و فرط محبت را عشق می نامند و می گویند : عشق آتشی است که در دل آدمی افروخته می شود و بر اثر افروختگی آن ، آنچه جز دوست است ، سوخته گردد . همجنین گفته اند: که عشق دریایی است پر از درد و رنج ، دیگر گوید : عشق سوزش و کشته شدن است .

نقش عشق در زبان شعر و اندیشه شاعر:

شعر مهم ترین نمونه و بارز ترین عنصر از عناصر فرهنگی و ادبی ایران بوده و دیر زمانی است که شاعران در مرکزیت جایگاه فرهنگ ایران قرار داشته اند .

شورانگیزی شعرو دلبستگی شاعران به این مقوله از هنر طبایع و ذوق های مختلفی را برانگیخته تا شعر را یکی از مشغله های اندیشه خود سازند . عشق یکی ار مایه های اصلی و مهم شکل گیری و قوام دهنده شعر است که می توان گفت در ذات هر انسانی نهفته است و چه بسا از طبع هر ذوق حساس نیز بر می خیزد . عشق آن موهبت الهی است که فقط به انسان هدیه گشته است .

فرشته عشق نداند که چیست ، قصه مخوان

بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز

«حافظ»

هر که را جامه ز عشقی چاک شد

او ز حرص و عیب کلی پاک شد

«مولوی»

عشق در شعر سهراب سپهری

سپهری مانند بسیاری از یزرگان اب و هنر پس از مرگ بیشترین مخاطبان خود را یافته است . سهراب سپهری از آن افراد بود و قابلیت آن را داشت که به تدریج و به آرامی جایگاه خود را بیابد . زیراراههای هنر را کشف کرده بود و آنها راپیش رو داشت . هنری که سپهری در جستجوی رسیدن به آن بود و فضایی را که اوبا عناصر طبیعت و اندیشه های



خرید و دانلود  بررسی نقش عشق در آثار سهراب سپهری


تحقیق در مورد هشت کتاب سهراب سپهری 113 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 113 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

هشت کتاب سهراب سپهری

مرگ رنگ: 1

زندگی خواب ها: 17

آوار آفتاب: 32

شرق اندوه: 51

صدای پای آب: 60

مسافر: 71

حجم سبز: 81

ما هیچ، ما نگاه: 99

مرگ رنگ

در قیر شب

 

دیر گاهی است در این تنهاییرنگ خاموشی در طرح لب است.بانگی از دور مرا می خواند،لیک پاهایم در قیر شب است.رخنه ای نیست در این تاریکی:در و دیوار بهم پیوسته.سایه ای لغزد اگر روی زمیننقش وهمی است ز بندی رسته.نفس آدم ها سر بسر افسرده است.روزگاری است در این گوشه پژمرده هواهر نشاطی مرده است.دست جادویی شبدر به روی من و غم می بندد.می کنم هر چه تلاش ، او به من می خندد.نقش هایی که کشیدم در روز،شب ز راه آمد و با دود اندود.طرح هایی که فکندم در شب،روز پیدا شد و با پنبه زدود.دیر گاهی است که چون من همه رارنگ خاموشی در طرح لب است.جنبشی نیست در این خاموشی:دست ها ، پاها در قیر شب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دود می خیزد

 

دود می خیزد ز خلوتگاه من.کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟با درون سوخته دارم سخن.کی به پایان می رسد افسانه ام ؟دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر.خویش را از ساحل افکندم در آب،لیک از ژرفای دریا بی خبر.بر تن دیوارها طرح شکست.کس دگر رنگی در این سامان ندید.چشم میدوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویر امید.تا بدین منزل نهادم پای را از درای کاروان بگسسته ام.گرچه می سوزم از این آتش به جان ،لیک بر این سوختن دل بسته ام.تیرگی پا می کشد از بام ها :صبح می خندد به راه شهر من.دود می خیزد هنوز از خلوتم.با درون سوخته دارم سخن.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سپیده

 

در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.لب های جویبارلبریز موج زمزمه در بستر سپید.در هم دویده سایه و روشن.لغزان میان خرمن دودهشبتاب می فروزد در آذر سپید.همپای رقص نازک نی زارمرداب می گشاید چشم تر سپید.خطی ز نور روی سیاهی است:گویی بر آبنوس درخشد زر سپید.دیوار سایه ها شده ویران.دست نگاه در افق دورکاخی بلند ساخته با مرمر سپید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرغ معما

 

دیر زمانی است روی شاخه این بیدمرغی بنشسته کو به رنگ معماست.نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.چون من در این دیار ، تنها. تنهاست.گرچه درونش همیشه پر زهیایوست،مانده بر این پرده لیک صورت خاموش.روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف ،بام و در این سرای می رود از هوش.راه فرو بسته گرچه مرغ به آوا،قالب خاموش او صدایی گویاست.می گذرد لحظه ها به چشمش بیدار،پیکر او لیک سایه - روشن رویاست.رسته ز بالا و پست بال و پر او.زندگی دور مانده: موج سرابی.سایه اش افسرده بر درازی دیوار.پرده دیوار و سایه : پرده خوابی.خیره نگاهش به طرح های خیالی.آنچه در آن چشم هاست نقش هوس نیست.دارد خاموشی اش چو با من پیوند،چشم نهانش به راه صحبت کس نیست.ره به درون می برد حکایت این مرغ:آنچه نیاید به دل، خیال فریب است.دارد با شهرهای گمشده پیوند:مرغ معما در این دیار غریب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روشن شب

 

روشن است آتش درون شب وز پس دودشطرحی از ویرانه های دور.گر به گوش آید صدایی خشک:استخوان مرده می لغزد درون گور.دیرگاهی ماند اجاقم سردو چراغم بی نصیب از نور.خواب دربان را به راهی برد.بی صدا آمد کسی از در،



خرید و دانلود تحقیق در مورد هشت کتاب سهراب سپهری 113 ص