لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مقدمه:
در آغاز قرن چهاردهم میلادی، عصر میانی یا قرون وسطی' که از زمان سقوط روم حدود هزار سال طول کشیده بود، رو به پایان بود و رنسانس، یکی از بزرگترین جنبشهای فرهنگی تاریخ، به تدریج جایگزینش می شد. رنسانس در سال های 1300 از ایتالیا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ندرت در دوره ای چنین کوتاه از نظر تاریخی، رخدادهای متعددی به وقوع می پیوندد، حال آن که این قرن ها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیت های بزرگ است. جهان امروزی زاییده ی همان فعالیت است. زیرا رنسانس پایه های اقتصادی، سیاسی و هنری و علمی تمدنهای کنونی غرب را بنا نهاد.
به نظر کسانی که در دوران رنسانس زندگی می کردند، عصر آنها با قرون وسطی' که به اشتباه دوران بی توجهی خوانده می شد، ارتباطی نداشت، بلکه با دوران یونان و روم باستان مرتبط بود. آنها معتقد بودند که تنها در دنیای باستان چنین موفقیت ها و کارهای بزرگی انجام شده است. در واقع رنسانس خودش را به صورت زندگی دوباره یا نوزایی فرهنگی یونان و روم باستان می دید. نام رنسانس که در زبان فرانسه به معنی نوزایی است از همین جا نشئت می گیرد.
اما در واقع، بسیاری از ریشه های رنسانس از قرون وسطی' منشأ گرفته بود.
در قرون وسطی' ترجمه ی عربی آثار کلاسیک در اسپانیا ـ که در آن زمان تحت سلطه ی مسلمانان بود ـ دانش آموزان و دانشجویان را حتی بر شمال اروپا به روم و یونان علاقه مند کرد. حتی بسیاری از اختراعات در اصل در قرون وسطی' صورت گرفتند. قطب نمای مغناطیسی که کاشفان رنسانس را به سوی آسیا و آمریکا هدایت کرده در قرن دوازدهم اختراع شده بود (کوریک ـ مترجم یاسائی ـ 1380).
فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی'، دیگر مؤثر نبود. این نظام زمانی به وجود آمد که اهرام های اقتصادی اروپا، یعنی کشاورزی و قدرت سیاسی، در دست اعیان و اشراف منطقه ای قرار گرفت. هنگامی که اوضاع اجتماعی در اواخر قرون وسطی' پیچیده تر شد، فئودالیسم در مواجهه با مطالبات جامعه ی جدید ناتوان بود. به علاوه، در نظام فئودالی تجارت با شهرها و شهرستانهایی که در قرون وسطی' پدید آمده بودند، پیش بینی نشده بود. همچنین ساختار سست سیاسی آن نمی توانست شیوه هایی را برای تشکیل و اداره ی کشورهایی که حکومت مرکزی قدرتمندی داشتند و در انگلستان و فرانسه در حال شکل گیری بودند، فراهم بیاورد. کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعه ی قرون وسطی' ثبات می بخشید، در سال های پایانی قرون وسطی' گرفتار مشکلات داخلی خودش بود. بسیاری از روحانیان با استفاده از موقعیت شان برای خود قدرت سیاسی و موقعیت های شخصی کسب می کردند.
پاپ تحت سلطه ی پادشاه فرانسه بود و تا ربع پایانی قرن چهاردهم از این نفوذ و سلطه رهایی نیافت. به دلایل فوق و نیز سایر مشکلات، کلیسا به جای آن که نیروی سازنده ی اجتماعی باشد به عواملی مخرب تبدیل شد.
البته عوامل دیگری نیز در تغییر روش قرون وسطایی نقش داشتند. به سبب رونق تجارت که از زمان جنگ های صلیبی آغاز شده بود. سربازانی که از جنگ های صلیبی باز می گشتند همراه خودشان ادویه، ابریشم و سایر فراورده های تجملی را از خاور نزدیک به اروپا آوردند. ( کوریک ـ مترجم یاسائی ـ 1380)
آغاز تقریبی رنسانس:
در حالی که انگلستان و فرانسه تمام منابع و امکانات خود را در خصومت های بی پایان هدر می دادند، ایتالیا مسیری دیگر را انتخاب نمود. بازیابی میراث یونانی، در این کشور انعکاس وسیع داشت و فرهنگ ایتالیا در آن درخشش را بازیافت که از زمان پریکلس به بعد وجود نداشت، و این رنسانس در ایتالیا بود. با رنسانس، جنبش هومائیسم (انسانیت) جان گرفت که اندیشه ای برای برپایی اعتبار مجدد ابعاد انسانی در مقابل ابعاد فوق طبیعی بود.
فلورانس که در آرزوی برابری با آتن بود مکشی عمده را در شکوفایی رنسانس ایفا کرد و برای ویژگی بخشیدن به برقراری مجدد پیوندها با دنیای قدیم، ایتالیایی ها به دوره ی میانی که آنان را از دنیای شکوفایی قدیم جدا می کرد، عنوان قرون وسطی' دادند. ایتالیای دوره ی رنسانس به گونه ی یونان قدیم متشکّل از دولت های مختلف بود که مداوماً بر علیه یکدیگر در حال جنگ بودند و بدین ترتیب، طعمه های مناسبی برای کشورهای همسایه قدرتمند می شدند. حملات فرانسه و آلمان و اسپانیا که در سال 1949 شروع شده بود به پایان تدریجی رنسانس در ایتالیا کمک کرده امّا سهمی در ترویج اندیشه های رنسانس در سراسر اروپا داشت. با وجود این، همه ی اکتشافات انجام شده در این عصر، هنری و یا روشنفکرانه نبودند. شاهزاده ی پرتقالی به نام هانری ناویگاتور(کشتیران) مسیری جهت تجارت با شرق دور را پیدا نمود که افریقای جنوبی را دور زده و دور از دسترس جهان مسلمان بود. بدینوسیله، محصولات مورد نیاز اروپائیها می توانست مستقیماً و بدون کمک واسطه ها، تهیه گردد. هانری به تأسیس مدرسه ای دست زد که هدف آن مطالعه و اصلاح تکنیک های لازم کشتیرانی بود، استفاده از قطب نما و وسایل دیگر، به وی امکان ارسال یک گروه اکتشافی به طرف سواحل افریقا را داد. مدتهای طولانی پس از مرگ وی در سال 1497، کشتی های پرتقالی، افریقا را جهت رسیدن به هند دور زدند.
اقدام پرتقالی ها به تشکیل یک امپراتوری جهانی، باتکیه ای ویژه بر نیروی دریایی انجامید. (آسیموف فرانک وایت ـ مترجم صدقیانی ـ 1378)
مطالعه ی تاریخ در عصر رنسانس رونق یافت. اسناد از زیر خاک در آمد و منتشر گردید؛ تواریخ ملی، محلی، صنفی یا فرقه ای و نیز خاطرات و زندگینامه ها به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 60
گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم
از رم تا روم
در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.
در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.
کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.
رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.
امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.
یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)
از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.
مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »
مسیحیت
پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم
از رم تا روم
در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.
در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.
کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.
رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.
امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.
یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)
از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.
مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »
مسیحیت
پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گذری کوتاه بر تاریخ سیاسی روم
از رم تا روم
در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن ـ یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا ـ اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی به آموزش های سخت نظامی مشغول می کردند.
در قرن سوم قبل از میلاد، توسعه ی فتوحات رمی ها موجب شد که با حکومت کارتاژ همسایه شوند و بر سر منافع اقتصادی و راه های دریایی، با یک دیگر بجنگند.
کارتاژی ها عنوان خود را از پایتخت خود، شهر کارتاژ( در تونس فعلی)، گرفته بودند. آنان قسمت های زیادی از سواحل شمال آفریقا و جزایر دریای مدیترانه را در اختیار داشتند. جنگ هایی رومیان با کارتاژی ها بیش از نیم قرن طول کشید. سرانجام، با وجود رشادت های هانیبال،2 سردار کارتاژی، رومیان پیروز شدند و به عمر دولت کارتاژ خاتمه دادند(146 ق.م) جنگ های رومیان و کارتاژی ها به جنگ های پونیک3 معروف است.
رومیان به تدریج بر پیروزی های خود افزودند و با فتح مصر و آسیای صغیر کشوری پدید آوردند. بدین ترتیب، حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل شد. گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراتوری مشکلاتی در پی داشت. همسایگی رومیان با دولت ایران، سرآغاز مسائل بسیاری در سرنوشت دو کشور بود. تا این زمان رومی ها آشنایی زیادی با حکومت ایران آن زمان ـ یعنی اشکانیان ـ نداشتند. همسایگی آنان با اشکانیان موجب برخورد منافع و در نتیجه، جنگ های بسیاری شد که تا اواخر دوره ی ساسانی ادامه یافت. این جنگ ها در نهایت موجبات ضعف هر دو کشور را فراهم کرد.
امپراتوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را به تحلیل می برد.
یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراتوری بود. امپراتور کنسانتین شهر بیزانتیوم ( قسطنطنیه) را که در شرق امپراتوری بود به پایتختی انتخاب کرد. این اقدام مقدمه ی تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید.(395 م.)
از آن پس، روم غربی به دلیل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و به عکس، روم شرقی به دلیل برخورداری از سرزمین های ثروتمند امپراتوری و راه های بازرگانی تا مدت ها به حیات خود ادامه داد تا آن که در 1453 م. پایتخت آن توسط ترکان مسلمان فتح شد و بدین ترتیب، یکی دیگر از امپراتوری های بزرگ جهان منقرض شد.
مورخان سقوط شهر رم، به دست اقوام مهاجم، را از مهم ترین حوادث تاریخ جهان دانسته اند. اقوام مهاجم مردمی بیابانگرد و با زندگی شهری بیگانه بودند. آنان پس از کش مکش های بسیار توانستند شهر رم را تسخیر کنند و خرابی های بسیار به بار آوردند. یکی از مورخان در این باره نوشته است:« هزار سال پیش از مسیح، متجاوزان شمالی وارد ایتالیا شده و ساکنان آن را مطیع ساخته و با آن ها مخلوط شده بودند، تمدن آنان را کسب کرده و با خود آنان، تمدن نوینی را بنا نهاده بودند. چهارصد سال پس از مسیح همان واقعه تکرار شد . . . »
مسیحیت
پیدایش مسیحیت، مهم ترین حادثه در تاریخ رم باستان است. مسیحیان در ابتدا مسئله ی مهمی برای حکومت روم به شمار نمی رفتند اما به مرور زمان به شمار و اهمیت آنان افزوده شد. تعالیم مسیحیت در جامعه أی که فساد و خشونت در آن گسترش فراوانی داشت، مردم را به پارسایی و مهربانی دعوت می کرد. به علاوه، تعالیم آن با بسیاری از سنت های شرک آمیز رومیان در تضاد بود. به همین دلیل، از طرف بسیاری از بردگان و گروه های مردم بدان گرویدند و از طرف دیگر، موجبات خشم و نگرانی روحانیون یهودی و حاکمان رومی را فراهم آورد. از این رو، سختگیری نسبت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مقدمه:
در آغاز قرن چهاردهم میلادی، عصر میانی یا قرون وسطی' که از زمان سقوط روم حدود هزار سال طول کشیده بود، رو به پایان بود و رنسانس، یکی از بزرگترین جنبشهای فرهنگی تاریخ، به تدریج جایگزینش می شد. رنسانس در سال های 1300 از ایتالیا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ندرت در دوره ای چنین کوتاه از نظر تاریخی، رخدادهای متعددی به وقوع می پیوندد، حال آن که این قرن ها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیت های بزرگ است. جهان امروزی زاییده ی همان فعالیت است. زیرا رنسانس پایه های اقتصادی، سیاسی و هنری و علمی تمدنهای کنونی غرب را بنا نهاد.
به نظر کسانی که در دوران رنسانس زندگی می کردند، عصر آنها با قرون وسطی' که به اشتباه دوران بی توجهی خوانده می شد، ارتباطی نداشت، بلکه با دوران یونان و روم باستان مرتبط بود. آنها معتقد بودند که تنها در دنیای باستان چنین موفقیت ها و کارهای بزرگی انجام شده است. در واقع رنسانس خودش را به صورت زندگی دوباره یا نوزایی فرهنگی یونان و روم باستان می دید. نام رنسانس که در زبان فرانسه به معنی نوزایی است از همین جا نشئت می گیرد.
اما در واقع، بسیاری از ریشه های رنسانس از قرون وسطی' منشأ گرفته بود.
در قرون وسطی' ترجمه ی عربی آثار کلاسیک در اسپانیا ـ که در آن زمان تحت سلطه ی مسلمانان بود ـ دانش آموزان و دانشجویان را حتی بر شمال اروپا به روم و یونان علاقه مند کرد. حتی بسیاری از اختراعات در اصل در قرون وسطی' صورت گرفتند. قطب نمای مغناطیسی که کاشفان رنسانس را به سوی آسیا و آمریکا هدایت کرده در قرن دوازدهم اختراع شده بود (کوریک ـ مترجم یاسائی ـ 1380).
فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی'، دیگر مؤثر نبود. این نظام زمانی به وجود آمد که اهرام های اقتصادی اروپا، یعنی کشاورزی و قدرت سیاسی، در دست اعیان و اشراف منطقه ای قرار گرفت. هنگامی که اوضاع اجتماعی در اواخر قرون وسطی' پیچیده تر شد، فئودالیسم در مواجهه با مطالبات جامعه ی جدید ناتوان بود. به علاوه، در نظام فئودالی تجارت با شهرها و شهرستانهایی که در قرون وسطی' پدید آمده بودند، پیش بینی نشده بود. همچنین ساختار سست سیاسی آن نمی توانست شیوه هایی را برای تشکیل و اداره ی کشورهایی که حکومت مرکزی قدرتمندی داشتند و در انگلستان و فرانسه در حال شکل گیری بودند، فراهم بیاورد. کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعه ی قرون وسطی' ثبات می بخشید، در سال های پایانی قرون وسطی' گرفتار مشکلات داخلی خودش بود. بسیاری از روحانیان با استفاده از موقعیت شان برای خود قدرت سیاسی و موقعیت های شخصی کسب می کردند.
پاپ تحت سلطه ی پادشاه فرانسه بود و تا ربع پایانی قرن چهاردهم از این نفوذ و سلطه رهایی نیافت. به دلایل فوق و نیز سایر مشکلات، کلیسا به جای آن که نیروی سازنده ی اجتماعی باشد به عواملی مخرب تبدیل شد.
البته عوامل دیگری نیز در تغییر روش قرون وسطایی نقش داشتند. به سبب رونق تجارت که از زمان جنگ های صلیبی آغاز شده بود. سربازانی که از جنگ های صلیبی باز می گشتند همراه خودشان ادویه، ابریشم و سایر فراورده های تجملی را از خاور نزدیک به اروپا آوردند. ( کوریک ـ مترجم یاسائی ـ 1380)
آغاز تقریبی رنسانس:
در حالی که انگلستان و فرانسه تمام منابع و امکانات خود را در خصومت های بی پایان هدر می دادند، ایتالیا مسیری دیگر را انتخاب نمود. بازیابی میراث یونانی، در این کشور انعکاس وسیع داشت و فرهنگ ایتالیا در آن درخشش را بازیافت که از زمان پریکلس به بعد وجود نداشت، و این رنسانس در ایتالیا بود. با رنسانس، جنبش هومائیسم (انسانیت) جان گرفت که اندیشه ای برای برپایی اعتبار مجدد ابعاد انسانی در مقابل ابعاد فوق طبیعی بود.
فلورانس که در آرزوی برابری با آتن بود مکشی عمده را در شکوفایی رنسانس ایفا کرد و برای ویژگی بخشیدن به برقراری مجدد پیوندها با دنیای قدیم، ایتالیایی ها به دوره ی میانی که آنان را از دنیای شکوفایی قدیم جدا می کرد، عنوان قرون وسطی' دادند. ایتالیای دوره ی رنسانس به گونه ی یونان قدیم متشکّل از دولت های مختلف بود که مداوماً بر علیه یکدیگر در حال جنگ بودند و بدین ترتیب، طعمه های مناسبی برای کشورهای همسایه قدرتمند می شدند. حملات فرانسه و آلمان و اسپانیا که در سال 1949 شروع شده بود به پایان تدریجی رنسانس در ایتالیا کمک کرده امّا سهمی در ترویج اندیشه های رنسانس در سراسر اروپا داشت. با وجود این، همه ی اکتشافات انجام شده در این عصر، هنری و یا روشنفکرانه نبودند. شاهزاده ی پرتقالی به نام هانری ناویگاتور(کشتیران) مسیری جهت تجارت با شرق دور را پیدا نمود که افریقای جنوبی را دور زده و دور از دسترس جهان مسلمان بود. بدینوسیله، محصولات مورد نیاز اروپائیها می توانست مستقیماً و بدون کمک واسطه ها، تهیه گردد. هانری به تأسیس مدرسه ای دست زد که هدف آن مطالعه و اصلاح تکنیک های لازم کشتیرانی بود، استفاده از قطب نما و وسایل دیگر، به وی امکان ارسال یک گروه اکتشافی به طرف سواحل افریقا را داد. مدتهای طولانی پس از مرگ وی در سال 1497، کشتی های پرتقالی، افریقا را جهت رسیدن به هند دور زدند.
اقدام پرتقالی ها به تشکیل یک امپراتوری جهانی، باتکیه ای ویژه بر نیروی دریایی انجامید. (آسیموف فرانک وایت ـ مترجم صدقیانی ـ 1378)
مطالعه ی تاریخ در عصر رنسانس رونق یافت. اسناد از زیر خاک در آمد و منتشر گردید؛ تواریخ ملی، محلی، صنفی یا فرقه ای و نیز خاطرات و زندگینامه ها به