لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
میرزا تقی خان امیر کبیر
صدراعظم مشهور دورهٔ ناصرالدین شاه قاجار
مقدمه
میرزا تقی خان امیر کبیر, صدراعظم مشهور دورهٔ ناصرالدین شاه قاجار.
نام اصلی امیرکبیر محمد تقی بود که بعدها تقی گفته میشد .عناوین و القاب وی بدین قرار است: کربلایی محمد تقی- میرزا محمدتقی خان- مستوفی نظام- وزیر نظام- امیر نظام- امیر کبیر- امیر اتابک اعظم(شوهر خواهر ناصر الدین شاه نیز شد). محمد تقی پسر کربلایی قربان(آشپز میرزا عیسی قائم مقام اول بود) در خانه قائم مقام تربیت یافت و در اوایل جوانی به سمت منشی قائم مقام اول به خدمت مشغول شد و مورد عنایت رجل سیاسی دانشمند قرار گرفت و بعداٌ در دستگاه قائم مقام دوم نیز مورد توجه واقع شد.
میرزا تقی خان امیرکبیر
میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.
نام اصلی میرزا تقی خان، "محمد تقی" است. زادگاهش "هزاوه" از محال فراهان عراق. هنوز هم در آنجا محله ای بنام "محله میرزا تقی خانی" معروف است، و خانه پدریش نزدیک تپه "یال قاضی" شناخته می باشد. اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پیمان ارزنةالروم، و قباله نکاح زنش عزت الدوله) "میرزا محمد تقی خان" آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گردیده و به ر"میرزا تقی خان" شهرت یافته است.
خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند. پدرش به تصریح قائم مقام "کربلائی محمد قربان" بود که در خطاب او را "کربلائی" می گفت. سجع مهرش "پیرو دین محمد قربان" بود. کربلائی قربان نخست آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی داشت.
کربلائی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش سفید خانه قائم مقام گردید، و همیشه مورد لطف مخدوم خود بود. آنچه بنظر می رسد کربلائی قربان خیلی هم بی چیز نبوده، بلکه آب و ملکی داشته و دست کم یک دانگه قریه حرآباد مال او بوده است. و نیز آنقدرها استطاعت داشته که به سفر حج برود.
سال تولد میرزا تقی خان را تا اندازه ای که جستجو کردیم، هیچ مؤلف خودی و بیگانه ای ثبت نکرده است. در حل این مجهول تاریخی، ما یک مأخذ اصلی و دو دلیل در تأیید آن مأخذ بدست می دهیم: زیر تصویر اصیلی که به زمان صدارت امیر کشیده اند می خوانیم: "شبیه صورت... اتابک اعظم، شخص اول ایران، امیر نظام در سن چهل و پنج سالگی". امیر از 22 ذیقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت کرد. اشعاری که در ستایش مقام تاریخی او در کنار همان تصویر نگاشته شده، و تصریح به اینکه کارهای سترگ از پیش برده است، نشان میدهد که تصویر مزبور را در اعتلای قدرت و شهرت امیر کشیده اند. و آن سال 1267 است. با این حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگی تولد او به سال 1222، یا حداکثر یکی دو سال پیشتر بوده است
اما دلیل معتبر تاریخی اینکه: در کاغذ قائم مقام خواهیم خواند که میرزا تقی همدرس دو پسر او محمد و علی بوده است. می دانیم که میرزا محمد پسر اول قائم مقام در 1301 در هفتاد سالگی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
موضوع مربوطه:
کریم خان زند و زمان او
فهرست مطالب
مقدمه...................................................................................................4
عادت و سنن در زمان کریم خان زند......................................................5
شخصیت کریم خان زند...........................................................................7
فرزندان کریم خان زند............................................................................10
جانشینان کریم خان زند........................................................................11
آثار کریم خان زند.................................................................................13
کورشدن شیخ علی خان به دست کریم خان..........................................16
مرگ کریم خان......................................................................................17
منابع....................................................................................................18
مقدمه
دربارة تاریخ سلسلة زندیه و پیدایی و مرگ سردودمان این سلسله تاکنون بررسی علمی و همه جانبه ای بعمل نیامده است. هدف این نوشته پرداختن به این قسمت از تاریخ ایران است که از بسیاری جهات در میان کلیة دوره های زندگی سیاسی و اجتماعی ایران ویژگیهایی کاملاً مشخص دارد.
زیرا تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران پس از اسلام، در زمان کریم خان زند، به حکم جبر زمان، بطور رنگ باخته ای ، آخرین مظاهر خود را نشان می دهد. بلافاصله پس از دودمان زند، با قاجاریه، مخصوصاً از زمان فتح علی شاه قاجار تحت تأثیر تمدن مغرب زمین، چهرة اجتماعی ایران بشدت و با سرعت روبه دگرگونی می گذارد که پرداختن به این دگرگونی و سیر تطور آن جایی دیگر دارد.
در این تاریخچه کوشش شده است تا جایی که منابع اجازه می دهد جسته گریخته در حین شرح رویدادهای تاریخی و سپس در بخشی جداگانه، اندکی به اوضاع اجتماعی ایران نیز پرداخته شود.
عادت و سنن در زمان کریم خان زند
فریدریش روزن می نویسد«همة مسافرینی که در گذشته و حل از ایران دیدن کرده اند، متفق القول هستند که ایرانیها از نظر استعداد، در میان همة نژادهای انسانی، شاخه ای استثنایی هستند». مسلم است که این ادعا شامل ایرانیان سدة دوازدهم هجری نیز می شود. مردمی که از استعداد پذیرش و درک مطلب او، همه اروپائیانی که در این قرن به ایران آمده اند، کم و بیش گزارش داده اند. ویلیام فرانکلین می نویسد، ایرانیها خیلی سریع درک می کنند و خیلی باشعور هستند. ایرانی سدة دوازدهم به علم و هنر علاقمند بود و می کوشید که درست تربیت بکند و تربیت بشود.
او با اینکه اصولاً با کتابهای مذهبی سروکار داشت، از پرداختن به سایر علوم نیز روگردان نبود. اولیویه می نویسد:« در ایران عنوانی افتخار آمیز از عنوان یک عالم نیست»ۀ کسی می توانست به مقامی عالی برسد که درس خوانده بود. کسی که از نظر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
زندگی نامه میرزا کوچک خان جنگلی
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد.
در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد.
هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت کانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشکیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1289 شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در ترکمن صحرا شرکت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادکوبه در یک بیمارستان بستری گردید. در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچک خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه ی تزاری، هیأت اتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما را در ناحیه ی فومن مرکز کار خود قرار داد و در آن جا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیأت اتّحاد اسلام، پس از چندی به کمیته ی اتّحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری کمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زیر نفوذ کمیته درآمد. این کمیته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز نامیده شده است.
فعالیت های نظامی نهضت جنگل
در فروردین 1297، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند. در خرداد 1297، نیروی «کلنل پیچرا خوف» افسر روسی که قصد بازگشت از ایران را داشت با«ژنرال دانسترویل» انگلیسی که او نیز می خواست از طریق انزلی به بادکوبه برود هم پیمان شدند و نیروهای روسی در منجیل با فداییان «کمیته ی اتحاد اسلام» به نبرد پرداختند، در حالی که زره پوش ها و هواپیماهای انگلیس هم برای کمک به او به حرکت درآمده بودند. «پیچراخوف» راه منجیل تا رشت و انزلی را گشود و پس از گشوده شدن این راه، نیروهای انگلیسی در دو طرف راه مستقر شدند. در این میان نیروی «کمیته ی اتحاد اسلام» رشت را تصرف کرد، امّا پس از ده روز نیروهای انگلیسی به کمک زره پوش ها و هواپیماها رشت را تسخیر نمودند. در 27 مرداد 1297، میان نمایندگان کمیته ی اتحاد اسلام با نمایندگان انگلیس در رشت قراردادی امضا شد. امضای این قرارداد چنان اختلاف نظر پدید آورد که میرزا کوچک خان به ناچار انحلال کمیته ی اتحاد اسلام را اعلام داشت و کمیته انقلابی گیلان را تشکیل داد. شماری از سران کمیته اتحاد اسلام کناره گیری کردند و شماری از افراد تندرو در کمیته ی انقلابی گیلان عضویت یافتند.
برای از بین بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن 1297، به وسیله ی سید محمد تدین پیام صلحی برای کوچک خان رهبر نهضت فرستاد و از او خواست که نیروی مسلح خود را در اختیار دولت قرار دهد، میرزا نپذیرفت. وثوق الدوله در 18 اسفند 1297، تیمور تاش را با اختیارات تام به استانداری گیلان فرستاد و در خرداد 1298، کلنل «استاروسلسکی» فرمانده ی نیروی قزاق با اختیارات تام، مأمور سرکوب نهضت گیلان شد. در عملیات تسخیر رشت توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس هم شرکت داشتند. پیش از حمله ی «کلنل تکاچینکف» از تهران نامه ی تأمین برای میزرا نوشتند، ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیری های فراوان عده ای از سران نهضت از جمله دکتر حشمت که پزشک بود و به واسطه ی خدمات پزشکی محبوبیت زیادی در لاهیجان کسب کرده بود و در آن جا یک گروه چند صد نفری به نام «نظام ملی» گرد آورده بود، تسلیم نیروی دولتی در رشت شد. نیروهای دولتی تصمیم گرفتند، او را به واسطه ی نزدیک بودن به میرزا آزاد کرده تا او میرزا را ترغیب به تسلیم کند و اگر موفق شد یا نشد خود را پس از ده روز معرفی نماید، امّا دکتر حشمت، پس از بازگشت به لاهیجان دچار تردید شد و چون بازگشت او به تأخیر افتاد، یک گردان مأمور دستگیری او شد. او با گردان دولتی درگیر و شماری از افراد «نظام ملی» کشته شدند و دکتر حشمت دستگیر و در دادگاه نظامی در 4 اردیبهشت 1298، محکوم به اعدام شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
زندگی نامه میرزا کوچک خان جنگلی
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد.
در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد.
هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت کانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشکیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال 1289 شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در ترکمن صحرا شرکت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادکوبه در یک بیمارستان بستری گردید. در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچک خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه ی تزاری، هیأت اتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما را در ناحیه ی فومن مرکز کار خود قرار داد و در آن جا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیأت اتّحاد اسلام، پس از چندی به کمیته ی اتّحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری کمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زیر نفوذ کمیته درآمد. این کمیته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز نامیده شده است.
فعالیت های نظامی نهضت جنگل
در فروردین 1297، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند. در خرداد 1297، نیروی «کلنل پیچرا خوف» افسر روسی که قصد بازگشت از ایران را داشت با«ژنرال دانسترویل» انگلیسی که او نیز می خواست از طریق انزلی به بادکوبه برود هم پیمان شدند و نیروهای روسی در منجیل با فداییان «کمیته ی اتحاد اسلام» به نبرد پرداختند، در حالی که زره پوش ها و هواپیماهای انگلیس هم برای کمک به او به حرکت درآمده بودند. «پیچراخوف» راه منجیل تا رشت و انزلی را گشود و پس از گشوده شدن این راه، نیروهای انگلیسی در دو طرف راه مستقر شدند. در این میان نیروی «کمیته ی اتحاد اسلام» رشت را تصرف کرد، امّا پس از ده روز نیروهای انگلیسی به کمک زره پوش ها و هواپیماها رشت را تسخیر نمودند. در 27 مرداد 1297، میان نمایندگان کمیته ی اتحاد اسلام با نمایندگان انگلیس در رشت قراردادی امضا شد. امضای این قرارداد چنان اختلاف نظر پدید آورد که میرزا کوچک خان به ناچار انحلال کمیته ی اتحاد اسلام را اعلام داشت و کمیته انقلابی گیلان را تشکیل داد. شماری از سران کمیته اتحاد اسلام کناره گیری کردند و شماری از افراد تندرو در کمیته ی انقلابی گیلان عضویت یافتند.
برای از بین بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن 1297، به وسیله ی سید محمد تدین پیام صلحی برای کوچک خان رهبر نهضت فرستاد و از او خواست که نیروی مسلح خود را در اختیار دولت قرار دهد، میرزا نپذیرفت. وثوق الدوله در 18 اسفند 1297، تیمور تاش را با اختیارات تام به استانداری گیلان فرستاد و در خرداد 1298، کلنل «استاروسلسکی» فرمانده ی نیروی قزاق با اختیارات تام، مأمور سرکوب نهضت گیلان شد. در عملیات تسخیر رشت توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس هم شرکت داشتند. پیش از حمله ی «کلنل تکاچینکف» از تهران نامه ی تأمین برای میزرا نوشتند، ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیری های فراوان عده ای از سران نهضت از جمله دکتر حشمت که پزشک بود و به واسطه ی خدمات پزشکی محبوبیت زیادی در لاهیجان کسب کرده بود و در آن جا یک گروه چند صد نفری به نام «نظام ملی» گرد آورده بود، تسلیم نیروی دولتی در رشت شد. نیروهای دولتی تصمیم گرفتند، او را به واسطه ی نزدیک بودن به میرزا آزاد کرده تا او میرزا را ترغیب به تسلیم کند و اگر موفق شد یا نشد خود را پس از ده روز معرفی نماید، امّا دکتر حشمت، پس از بازگشت به لاهیجان دچار تردید شد و چون بازگشت او به تأخیر افتاد، یک گردان مأمور دستگیری او شد. او با گردان دولتی درگیر و شماری از افراد «نظام ملی» کشته شدند و دکتر حشمت دستگیر و در دادگاه نظامی در 4 اردیبهشت 1298، محکوم به اعدام شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
سیاست رضا خان در برابر مذهب و روحانیت
مقدمه
در بررسى دیدگاه دستگاه حکومتى ایران ـ پس از به قدرت رسیدن رضا خان ـ نسبت به دین و طبقه روحانیان، نکات چندى را باید در نظر داشت:
1- نمى توان اثرات مقدمات فکرى نهضت مشروطه را نادیده انگاشت. آنچه رضا خان در طول سلطنت خود انجام داد، در واقع تبلور خواست ها و آرمان هاى گروهى از روشنفکران دوران مشروطه بود. مسئله ى انفکاک قوه ى سیاسى از روحانى، چیزى نبود که از طرف پهلوى عنوان شود، بلکه وى عامل اجراى این مهم بود.
2- در قدم بعد، رابطه ى حکومت و مذهب در ایران را باید در چارچوب متأثر از تغییرات سریع ترکیه بررسى کرد. اخبار پیروزى ترک هاى جوان و اقدام هاى کمال آتاتورک بسرعت در میان قشر روشنفکران ایران منتشر مى شد و مورد استقبال قرار مى گرفت. در موارد بسیارى هدف، محتوا، و حتى شیوه ى اجراى اقدام هاى فرهنگى از الگوى ترکیه اقتباس شد.
3- مسئله ى دیگرى که باید در تحلیل مورد توجه قرار گیرد، تفکیک بین ابعاد فردى و اجتماعى دین است. آنچه در دوران رضاخان مورد هجوم قرار گرفت، ابعاد اجتماعى و ظواهر خارجى دیندارى بود و الاّ مانعى براى انجام عبادات فردى و مناسک شخصى وجود نداشته است.
4- مهم ترین نکته ى این تحلیل آنکه، حمله به ظواهر خارجى مذهب خود هدف نبود، بلکه وسیله اى براى یک مقصد اصلى تر قلمداد مى شد. آنچه در دوران رضا خان اهمیت ویژه اى داشت، تشبّه به غرب در همه ى شئون زندگى و رفع عقده ى حقارت در مقابل بیگانگان بود. لذا، هر عاملى که در مقابل این هدف مقاومت مى کرد، لزوماً باید حذف مى شد. حال، اگر این عامل مقاوم سنت ها بود، باید برچیده مى شد و یا اگر افرادى ـ به هر لباس ـ با این هدف ناسازگارى داشتند، باید تحت فشار قرار مى گرفتند.
شکل گرفتن دیدگاه رضا خان نسبت به روحانیت
خاطره نویسان دوران بیست ساله، بعضى گرایش هاى مذهبى فردى را در رضا خان مورد تأیید قرار داده اند. اما، این نقل احوال تنها در حوزه ى رفتار شخصى است و در حوزه ى برخورد حکومت با روحانیت به عنوان یک قدرت اجتماعى ـ جایى براى احساسات مذهبى وجود ندارد. رضا خان مذهب را نه یک هدف، بلکه یک وسیله تلقى مى کرد، که گاه مفید و گاه مضر است و گاه باید از آن استفاده و گاه باید آن را تضعیف کرد. وى در تاجگذارى خود نیز به این نکته اشاره کرد که علت ارج نهادن وى به مذهب، نقش آن در وحدت ملى است و نه چیز دیگر.
به نظر مى رسد، دیدگاه رضاخان نسبت به طبقه ى روحانیت ـ به عنوان یک صنف اجتماعى ـ به شدت متأثر از تجربیات شخصى و القائات اطرافیان بوده است. وصیت نامه ى سر اردشیر ریپورتر سند مهمّى براى بررسى چگونگى شکل گرفتن باورهاى ابتدایى رضاخان نسبت به روحانیت است. ریپورتر بعد از آن که شرح مى دهد چگونه رضا خان را از معایب روحانیت آگاه کرده است، مى نویسد: «رضا خان از کسانى که مذهب را وسیله ى سودجویى شخصى و جاهل و خرافاتى نگاه داشتن مردم قرار مى دهند، بیزار بود...»
این دیدگاه ـ که از سوى برجسته ترین مأمور انگلیسى در ایران به رضا خان القا مى شد ـ نتیجه اى جز بدبینى مفرط نسبت به روحانیت نداشت. وى روحانیان را رقیب قدرت خود و مانع پیشرفت کشور مى دانست و با پیگیرى سیاسى تدریجى، آنان را ابتدا از صحنه ى سیاسى و اجتماعى و سپس از هر گونه ابراز وجود محروم کرد. در فاصله ى کودتاى 1299 تا شهریور 1320، روابط دولت با روحانیت مراحل مختلفى را سپرى کرد.
از کودتا تا اتمام دوره ى وزارت جنگ
در ابتداى این مرحله، رضاخان به عنوان رئیس دیویزیون قزاق در مراسم عزادارى شرکت مى کرد، مجالس متعددى نیز در محل قزاقخانه تشکیل مى داد و خود در جلوى در ورودى به واردین خوش آمد مى گفت. روزهاى تاسوعا و عاشورا، دسته ى قزاقخانه بسیار مجلل و با شکوه به بازار مى آمد. سردار سپه با عده اى از افسران با پاى و سر برهنه در جلوى دسته، کاه بر سر مى ریخت و شب شام غریبان شمع به دست و بدون تشریفات، به مجالس و تکایان بازار مى رفت. ذکر این نکته بجاست که، این اقدام هاى سردار سپه در میان طرفداران تند روى وى انتقادهاى صریحى را برانگیخت، ولى وى ـ على رغم مخالفت آنان ـ با شکیبایى به جلب نظر جناح مذهبى ادامه داد.
دوران ریاست الوزرایى سردار سپه مصادف با تبعید عده اى از علماى نجف به ایران و اقامت آنان در قم بود. سردار سپه با برقرارى روابط حسنه، توانست اعتماد آنان را جلب و در بحران هاى حساس از اعتبار ایشان بیش ترین بهره بردارى کند. جمهوریخواهى دولتى که در پشت پرده از سوى رئیس الوزراء و فرماندهان نظامى هدایت مى شد، در مواجهه با افکار عمومى و مقاومت مجلسیان به رهبرى آیت الله مدرس شکست خورد. بى شک، آنچه رضا خان را از آثار سوء این شکست حفظ کرد، مسافرت وى به قم و دیدار با علماى مقیم آنجا بود. او که به عنوان خداحافظى با علماى تبعیدى به قم رفته بود، در 6 فروردین