لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
شناخت کوتاه از حضرت مهدى(عج)
نام: محمّد. پدر: امام حسن عسکرى(ع). مادر: نرجس. القاب: حجت، خاتم، صاحب الزّمان، قائم، منتظَر، و از همه مشهورتر مهدى. شکل: چون ستاره درخشان نورانى، و داراى خالى سیاه بر گونه راست. زاد روز: شب نیمه شعبان 255، هنگام طلوع فجر. زادگاه: شهر سامراء. غیبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال. نمایندگان: چهار نفر از شخصیّتهاى شیعه به نامهاى: 1. ابو عمرو، عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى، وکیل و نماینده پیشین امام هادى و امام عسکرى علیهما السّلام. 2. فرزند او، ابو جعفر، محمد بن عثمان بن سعید، در گذشته304. 3. أبوالقاسم، حسین بن روح بن ابیبحر نوبختى، در گذشته326. 4. ابوالحسن على بن محمد سمرى، در گذشته329. محل اقامت نامبردگان بغداد، و کلیّه امور شیعیان و خواستهها و نامههاى آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل میشد؛ و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است. غیبت کبرى: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید؛ و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار، همچنان ادامه خواهد داشت. نمایندگان و وظیفه مردم در دوران غیبت کبرى: کسیکه فقیه خویشتن دار، مخالف هواى نفس، و فرمانبر امر خداوند باشد، او نماینده امام زمان است؛ و بر دیگران لازم است از او پیروى کنند؛ زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّتاند، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد. هنگام ظهور: آنگاه که منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد؛ مردم دلباخته او شوند؛ و از کسى جز او سخن نگویند. محل ظهور: مکّه معظّمه. محل بیعت (تعهّد مردم در پیروى از امام): مسجدالحرام، میان رکن و مقام. نشانى: فرشتهاى از بالاى سر او فریاد میزند: این مهدى است، او را پیروى کنید. یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او، عصاى موسى در دستش، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. یاران: سیصد و سیزده نفر (به عدد اصحاب بدر)، افرادى باشند که هسته مرکزى زمامدارى او را تشکیل دهند؛ و در حقیقت کارگردانان اصلى قیام مهدى(ع)، و کارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود که از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آیند. روش حکومتى: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام امیرمؤمنان(ع). شعاع و دامنه حکومت: سراسر جهان را فرا گیرد؛ و زمین را از عدل و داد پر کند در حالى که از جور و ستم پر شده باشد. مرکز حکومت: مسجد کوفه، مرکز خلافت و حکومت جدّ بزرگوارش على(ع). چگونگى پیروزى بر دشمنان: همانند پیروزى جدّ عالى مقامش پیامبر اکرم(ص) بر کافران و مشرکان، خداوند او را با گروههاى منظّم هزار نفرى از فرشتگان یا سه هزار نفرى که از آسمان فرود آمدند یا پنج هزار نفرى که داراى نشان مخصوص بودند مدد داد؛ و نیز در جبهههاى جنگ یاریش کند، آنچنان که مؤمنان را در حال شکست در بدر و دیگر جبهه هاى فراوان و روز تاریخى حنین یارى و پیروز فرمود و در جنگ احزاب، رعب و وحشت در دل کفار و مشرکان فرو ریخت. مدت زمامدارى: روایات که اکثراً مربوط به اهل تسنّن است در این باره باختلاف سخن گفته، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است. وزیر و معاون: عیسى(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همکارى نماید. برکات حکومت و رهبرى او: درهاى خیر و برکت از آسمان به روى مردم گشوده شود؛ عمرها به درازا کشد؛ مردم همه در رفاه و بینیازى بسر برند؛ شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پیوسته گردند، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نیازى نخواهد بود؛ و اگر زنى یا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند کسى را با آنها کارى نباشد.
احادیث علایم ظهور
من در تمام قسمتهایی که مربوط به علایم ظهور است تنها احادیث را می آورم و خود چیزی نه اضافه و نه چیزی را حذف میکنم !!!
چرا که دارای علم تفسیر احادیث نیستم !!! اما در مواردی که منبع ، توضیح بیشتری برای درک بیشترداده است ؛ من هم آن را می آورم که باعث اشتباه نشود !!!
تمامی این مطالب از کتاب یوم الخلاص می باشد .
در اینجا نیز مطلبی را متذکر میشوم که منظور من را از اهل بدعت کامل متوجه شوید !!!
شیعه اهل سنّت است و سنی اهل بدعت !!! یا حق
امام باقر (ع) میفرماید :
« هر کس در بندگی و اطاعت خدا ، خود را به زحمت اندازد ، ولی امام و پیشوایی از سوی خدا نداشته باشد ، تلاشش بیهوده و خودش گمراه و سرگردان است و خداوند از عبادت او بیزار است . و اگر در این حالت بمیرد ، کافر و منافق از دنیا رفته است»
این دقیقاً در وصف اهل بدعت است که فکر میکنند که مهدی موعود هنوز متولد نشده است
کسانی که از راه نیاکان خود منحرف شده اند و به عقاید دینی خود پشت پا زده اند ، و بحث از مصلح غیبی را افسانه می انگارند مگر این همه نشانه را نمیبینند و باز هم از کفر روی برنمی گردانند !!!
حضرت مهدی درپاسخ یکی از سفیران خود که در مورد منکران آن حضرت پرسیده بود فرمودند :
« کسی که مرا انکار نماید ، از من نیست ، راه او راه فرزند حضرت نوع (ع) است »
هر چند که رسول خدا در مقام ترسیم کمی اهل حق در میان اهل باطل میفرماید :
« مثل آنها در میان امت من ، مثل یک تار موی سفید در بدن گاوی سیاه در یک شب یلدا است »
اعتراض کنندگان در مورد مهدی موعود ، هنگامی از ما راضی میشوند که ما وجود مقدّس آن حضرت را بدون اوصاف : « قرََشی » ، « هاشمی » ، « فاطمی » ، « علوی » و « حسینی » مطرح کنیم !!!
ولی چه کنیم که رسول خدا (ص) سخنی بدون تکیه بر منطق وحی نمی گوید ، و مهدی موعود را با این اوصاف معرفی کرده است که در روایات شیعه و سنی به تواتر آمده است :
« اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند ، خداوند آن روز را به قدری طولانی میگرداند که در آن مردی را از اهل بیت من بر می انگیزاند که نام او همنام با من است ، زمین را پر از عدل و داد می کند ، آنچنانکه پر از ظلم و ستم شده است »
( ارشاد مفید ، ص۳۲۶ – مجمع البیان ، ج ٣ ، ص ۱۵۲ – البیان ، ص ۵۹ – کشف الغمّه)
روی همین بیان ، ظهور حضرت مهدی از نشانه های نبوت است . با توجه به این نکته هرگز نمیتوان شیعه را به جرم استقامت در عقیده و استواری در ایمان به ظهور حضرت مهدی سرزنش کرد ، بلکه باید این ثبات و پایداری را ستود چنانکه پیغمبر اکرم این پایداری را ستوده فرموده اند :
« ... آنها به سیاهی بر سفیدی ایمان آورده اند »
یعنی : به احادیث رسیده از معصومین که در کتابها تدوین شده و آنها راهی جز از طریق مرکب بر صفحۀ کاغذ ندارند ، ایمان آورده اند .
اینجاست که شیعیان باید با امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) هم صدا شده بگویند :
« هر صاحب مغز ، عاقل نیست ؛ هر صاحب گوش ، شنوا نیست ؛ و هر صاجب دیده ، بینا نیست »
( بشارة الاسلام ، ص ۶۰ )
اثبات شیعه
خداوند در آیه 67 سورۀ مایده میفرماید :
« ای رسول برسان آنچه را که نازل شده است بر تو از سوی خداوند ؛ و اگر انجام ندهی رسالت خود را کامل نکرده ای »
دقت کنید که : چه امر مهمی است که کامل کنندۀ رسالت رسول خدا (ص) است ؟
و همچنین رسول خدا (ص) در18 ذیحجه سال 10 هجری در منطقه غدیر خم ( مابین مکه و مدینه ) ابلاغ فرمودند :
هر کس من مولای او هستم ، پس علی مولا و امام اوست ، خداوندا دوست بدار هرکه علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که را که علی دشمن میدارد ، یاری رسان هرکه را که علی را یاری میرساند و خوار گردان هرکه علی را خوار گرداند .
دقت کنید که : آیا رسالت رسول خدا (ص) با ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی (ع) کامل شده است ؟
و مجدداً خداوند در آیه 3 سوره مایده میفرماید :
« امروز ( یعنی روز18 ذیحجه سال 10 هجری در منطقه غدیر خم ) کامل کردم دین شما را و تکمیل کردم نعمتم را بر شما . راضی هستم که اسلام دین شما باشد »
اسلامی که علی (ع) ، ولی و امام آن باشد بعد از رسول خدا (ص) .
علایم ظهور
عزیزان حتماً میدانند که علایم ظهور ٢ دسته اند :
١) علایم حتمی
٢) علایمی که شاید به وقوع نپیوندند !!!
به یک حدیث توجّه فرمایید :
در محضر امام باقر (ع) گفته شد : آیا در امور حتمیه نیز ممکن است برای خدا « بَدا » حاصل شود ؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حضرت نوح علیه السلام
حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولوالعزم بود که خداوند او را با کتاب و شریعت مبعوث فرمود. شریعت و کتاب او نخستین شریعت و کتابی بود که مشتمل بر قوانین و احکام الهی بوده است. حضرت نوح دومین پدر نسل کنونی انسان است و بجز آدم و ادریس که قبل از او بودند، نسبت سایر پیغمبران الهی به او منتهی میگردد. نام همسر وی «والیه» و گناه او این بود که در نزد قوم خود، نوح علیه السلام را مجنون معرفی کرد. نام پسران او حام و سام و یافث و نام پسر گناهکارش که در هنگام طوفان نوح غرق شد، کنعان بود. به تصریح قرآن کریم، حضرت نوح علیه السلام به مدت 950 سال قومش را به خداپرستی دعوت کرد. او اولین پیامبری است که در زمانش عذاب طوفان بر منکران و مشرکان فرود آمد. در قرآن کریم داستان نوح به تفصیل بیان شده است. (مفصل تر از همه در سوره هود آیه 25 به بعد و سوره نوح.) به تصریح قرآن، قوم نوح بتپرست بودند و او را میآزردند؛ اما نوح در رسالت خود شکیبایی و استقامت میورزید و مردم را به توحید دعوت میکرد. با این همه، هیچ کس جز عده کمی به او ایمان نیاورد. آنگاه قومش را به آمدن عذاب الهی تهدید کرد اما آنها به انکار و لجاجت و عناد ادامه دادند تا آنکه نوح نومید شد و نفرین کرد؛ خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و به وی فرمود که کشتی بزرگی بسازد. هنگام نزول عذاب، نوح به همراه پیروان اندک خود سوار کشتی نوح شد. همه مشرکین در این طوفان غرق شدند، سرانجام عذاب الهی به پایان رسید و کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت. عمر نوح بسیار طولانی بود، به طوری که در ادبیات عربی و فارسی ضرب المثل شده است. در تاریخ و روایات، عمر او بین هزار تا دو هزار و هشتصد سال (1000، 1450، 1470، 2300، 2500 و 2800 سال) نقل شده است که از این مدت، 950 سال را به رسالت و پیامبری مشغول بود. مطابق اخبار و تواریخ، قبر حضرت نوح علیه السلام در نجف و در کنار قبر امیر المومنین علی علیه السلام قرار دارد که در زیارتنامهی امام علی نیز به آن اشاره شده است.
لوح حضرت موسی و خضر
لوح حضرت موسی و خضر
حضرت رضا علیه السلام فرمود: در گنجی که در داستان حضرت موسی با حضرت خضر آمده، لوحی بود از طلا که در آن نوشته بود:«بسم الله الرحمن الرحیم. محمد رسول الله. عجب از کسی که به مرگ یقین دارد و شادی می کند! و عجب از کسی که به قدر و تدبیر الهی یقین دارد و محزون میشود! و عجب از کسی که دنیا و پستی و بلندیهای روزگار را می بیند و به دنیا اعتماد می کند و دل می بندد! کسی که در مورد خداوند فکر میکند، سزاوار است به حکم خدای تعالی ایراد نگیرد و اگر روزیاش چند صباحی دیرتر رسید به او بدگمان نگردد.»
تعبیر خواب
حضرت رضا علیه السلام فرمود:«در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم زنی که شوهرش به سفر رفته بود، در خواب دید یکی از ستونهای منزلش شکسته. زن نزد رسول خدا رفت و خوابش را تعریف کرد. رسول خدا فرمود:«شوهرت به زودی با حال سلامتی و تندرستی به منزل بازخواهد گشت.» چند روز دیگر شوهر زن از مسافرت به سلامتی برگشت. پس از مدتی بار دیگر به سفر رفت و زن دوباره همان خواب را دید. باز خدمت رسول خدا رفت و پیامبر همان تعبیر را بازگو فرمود. چند روز دیگر شوهر به سلامتی از سفر برگشت. بار سوم شوهر زن به سفر رفت و زن باز همان خواب را دید اما این بار تعبیر خواب خود را از شخص دیگری پرسید. او گفت:« تعبیر خوابت این است که شوهرت خواهد مرد.» و چیزی نگذشت که شوهر زن از دنیا رفت. وقتی خبر به رسول خدا رسید، فرمود:« چرا او برای خواب زن، تعبیر خوبی نکرد؟» حضرت رضا علیه السلام فرمود:«خواب ها همان طور که تعبیر می شوند، واقعیت مییابند.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .docx :
باسمه تعالی
مقدمه
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند. اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها
نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.
فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده میباشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.
زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش میایستاد (مشغول عبادت میشد)، نورش برای اهل آسمان میدرخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد."
صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)
کنیههای فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...
ام ابیها به معنای مادر پدر میباشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف میستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
مادر و پدر
همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند.
ولادت
فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند." اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مکارم اخلاق
سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره مینماییم. اما دوباره تأکید میکنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.
1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر میبردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردنبندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
سالروز ولادت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)
حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى در مدینه چشم به جهان گشودند.
ماجراى ازدواج على(علیه السلام) با ام البنین
قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت على(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) على(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسى آگاهى کامل داشت و قبایل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وى خواست که براى آن حضرت همسرى شایسته و از قبیله اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشید باشند پس از مدتى عقیل زنى از طایفه بنى کلاب را به حضرت معرفى کرد که داراى آن ویژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست مى داشت گویند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت على(علیه السلام) ولى را ام البنین یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.
تولد حضرت عباس
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.
با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.
در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.
حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس هاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.
شجاعت و شهامت عباس
دلاورى هاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوه هایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.
و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.
پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مى خواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى برهنه بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.
فضائل عباس
حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى خورد.
چنانچه شاعر نیز در این باب مى گوید:
چون اقتدا به جعفر طیار کرده ایم برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست
در پیروى زخط علمدار کربلاست دوستى که داده ایم به راه رضاى درست
امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مى فرماید:
عموى ما عباس داراى بصیرة نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.
علم عباس
وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.
مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نموده اند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.
حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)
حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیر المؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.
عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مى کرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مى کرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مى شتافت عباس را مى خواند.
عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.
القاب حضرت عباس
براى ایشان 16 لقب شمرده اند که هر کدام جلوه اى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.
1 ـ عباس: چون مثل شیر حمله مى کرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.
2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبى ها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.
3 ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مى گرفت و از کودکى میان بنى هاشم سقایى مى کرد.
4 ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.
5 ـ قمر بنى هاشم: وى در میان بنى هاشم زیباترین و جذاب ترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مى درخشید.
6 ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نیاز دردمندان است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 97
فصل اول
ولادت پرشکوه فاطمه(س)
فاطمه بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى و روحى التى بین جنبى و هى الحوراء الانسیة: «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است».
پیامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترین شرائط و حالات به سر مىبرد.اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار.محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائى تودههاى مردم، تیره و تار بود.پیامبر(ص) به آینده مىاندیشید، آیندهاى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آیندهاى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگیتتر توأم با امید بیشتر.در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مىخوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مىکرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(ص) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه علیها از آن میوه بهشتى منعقد شد.
لذا در حدیث مىخوانیم که پیامبر(ص) فاطمه سلام اللّه علیها را بسیار مىبوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا اینهمه دخترت را مىبوسى؟!
پیامبر(ص) در جواب فرمود:«من هر زمان فاطمه را مىبوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مىکنم».
و به این ترتیب این مولود بزرگ از عصاره پاک میوههاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(ص)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به دنیا نهاد، و طعن و سرزنشهاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» مىپنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.
این بانوى بهشتى (ص) نام داشت که هر کدام از دیگرى پر معنىتر بود: 1- فاطمه، 2- صدیقه، 3- طاهره، 4- مبارکه، 5- زکیه، 6- راضیه، 7- مرضیه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر یک بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت او است.
همین بس که در نام معروفش «فاطمه» بزرگترین بشارت براى پیروان مکتبش نهفته است، چرا که «فاطمه» از ماده «فطم» به معنى جدا شدن، یا باز گرفتن از شیر است، و طبق حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام(ص) روایت شده به امیر مؤمنان على(ع) فرمود:
«مى دانى چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟
عرض کرد:بفرمائید.
فرمود:براى آنکه او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شدهاند»!
از میان نامهاى او نام «زهراء» نیز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(ع) پرسیدند:چرا فاطمه را «زهراء» مىنامند؟
فرمود:«زیرا زهراء به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت مىایستاد و نور او براى اهل آسمانها پرتو افکن مىشد، همانگونه که نور ستارگان براى اهل زمین [پرتو افکن است]. لذا زهراء نام نهاده شد».هنگامى که خدیجه زنى با شخصیت و معروف به بزرگى بود، با پیامبر اسلام(ص) ازدواج کرد زنان مکه از او قطع رابطه کردند، و گفتند: او با جوان تهى دست و یتیمى ازدواج کرده و شخصیت خود را پائین آورده است!
این وضع همچنان ادامه یافت تا اینکه خدیجه باردار شد و جنینش کسى جز فاطمه زهرا نبود.به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آنها خواست که در این ساعات حساس و پردرد و رنج به یارى او بیایند و تنهایش نگذارند، اما او با این پاسخ سرد و درد آلود روبرو شد که:«تو سخن ما را گوش نکردى، با یتیم ابوطالب که مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نیز به کمک تو نخواهیم شتافت»!
خدیجه با ایمان، از این پیام زشت و بى معنى سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدى درخشید که خدایش او را در اینحال تنها نخواهد گذاشت.لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، و زنى که او را کمک کند وجود نداشت، قلب او فشردهتر مىشد، و امواج خروشان بى مهریهاى مردم روح پاکش را آزار مىداد.ناگهان برقى در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد. یکى از آن چهار زن صدا زد:
نترس و غمگین مباش. پرودرگار مهربانت ما را به یارى تو فرستاده است ما خواهران توایم.
من سارهام!و این یک آسیه همر فرعون است که از دوستان تو در بهشت خواهد بود.