حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد پیشرفت تاریخی مواد پلاستیک

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 23 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

پیشرفت تاریخی مواد پلاستیک:

پلاستیک های طبیعی:

در طی یک و نیم قرن گذشته، دو گروه مواد جدید که نه تنها با مواد قدیمی تر به سبب مصارف کاملاً جا افتاده شان به رقابت پرداخته اند، بلکه امکان تولید محصولاتی را فراهم کرده اند که به توسعة دامنه ی فعالیت های نوع بشر کمک کرده است. بدون این دو گروه از مواد یعنی لاستیک ها و پلاستیک ها مشکل می توان تصور کرد که چکونه شکل هر روزه زندگی مدرن مانند اتومبیل، تلفن، تلویزیون می توانست بوجود آید و توسعه یابد.

در حالیکه استفاده از لاستیک طبیعی با فرارسیدن قرن حاضر بخوبی جا افتاد بود ول دوره رشد عمده صنعت پلاستیک از سال 1930 بوده است.

موادی که هم اکنون تحت عنوان پلاستیک ها طبقه بندی شده اند، قبل از این زمان ناشناخته بودند، زیرا نشانه هایی از استفاده از پلاستیک های طبیعی را به آسانی می توان در عهد باستان یافت.

رزین، طبیعی دیگری که بیشتر متعلق به مشرق زمین بود، یعنی لاک برای حداقل یکهزار سال پیش از اینکه پلینی متولد شود بکار رفت. یا لاک صدفی را که امروزه بنام خراطی هندی شناخته شده و هنوز هم معمول است.

اولین مرجع ثبت شده برای لاستیک طبیعی درکتاب Valdes La historia naturally general de indias انشتار یافته در سویل( 1557- 1535) بود.

لاستیک منعقدشده یک ماده بسیار کشسان بود و با قالبگیری یا روزن رانی نمی توانست شکل داده شود. در سال 1840 فردی انگلیسی به نام توماس هانکوک،کشف کرد در صورتی که لاستیک به شدت تحت تنش کشیده یا خرد شود پلاستیک شده و بنابراین قابلیت جاری شدن را پیدا می کند. د رحال حاضر می دانیم که این امر به علت کاهش شدید وزن مولکولی در اثر خردشدن می باشد.

واکنش لاستیک گوگرد توسط ویلیام بورکندون یکی از دوستان هانکوک، و ولکانش نامیده شد.

در ادامه کار روی و ولکانش که بطور عادی انجامش مستلزم وجود تنها درصدکمی گوگرد بود گودیر و هانکوک دریافتند که در صورتی که لاستیک با مقادیر بیشتری گوگرد( حدود 50 قسمت بازای 100 قسمت لاستیک) گرما داده شود، محصولی سخت بدست می آیداین ماده بعدها به نام های مختلف مانند ابونیت، وولکانیک، و لاستیک سخت مشهور شد. مقاله ی ثبت شده ای برای تولید لاستیک سخت توسط نلسون گودیر در سال 1851بیرون داده شد.

کشف ابونیت معمولاً بعنوان یک مرحله ی برجسته و مهم در تاریخچه صنعت لاستیک در نظر گرفته شد. اهمیت این ماده در این امر است که ابونیت اولین پلاستیک گرما سختی بود که تهیه شد و همچنین اولین پلاستیکی بود که تولیدش مستلزم یک تغییر شیمیایی مجزا برروی یک ماده طبیعی بود.

2 پارکزین و سلولوبید

هنگامی که هانکوک و گودیر در حال بهبودبخشی فرآیندهای اساسی تکنولوژی لاستیک بودند اکتشافات مهم دیگری در اروپا در حال رخداد بود. با ادامه کارهای ابتدایی انجام شده توسط پلوز، شوبنانین توانست شرایطی برای نیتروژن دار کردن کنترل شده سولفور بنا نهد.

محصول بدست آمده در ساخت کلودین( یک ماده منفجره) و جامد باقیمانده از تبخیر حلال کلودین مصرفی درعکاسی ماده ای سخت شدیداً کشسان و ضدآب را تولیدکند. تولید پارچه های بافته شده ضدآب را با استفاده از چنین محلول های به نام خود ثبت کرد. در سال 1866 شرکت پارکزین با مسئولیت محدود تشکیل یافت ولی در سال 1868 هزینه تولید، محصولات به مرغوبیت پائین تری نسبت به تولیداتی که در سال 1862 به نمایش گذارده شده بود، رسیده بودند. اگرچه شرکت پارکزین متحمل یک شکست اقتصادی شد ولی باید به پارکسی بعنوان اولین انسانی که در بهره برداری تجاری از یک بسار اصلاح شده از طریق شیمیایی بعنوان یک ماده گرماسخت مبادرت و تلاش نموده اعتبار داد.

در آمریکا نیز پیشرفت هایی درزمینه استفاده از سلولوز نیترات در حال بوقوع پیوستتن بود. جان وسلی هایت در سال 1865در ابداع روشی برای تولید توپ های بیلیارد از مورادی به غیر از عاج موفق شد. او استفاده از کلودین برای پوشش دادن به توپ های بیلیارد را به صورت مقاله ای ثبت کرد.

محصولاتی که تا این زمان چه در انگلیس و چه در ایالات متحده آمریکا ساخته شده بود، بعلت تبخیر حلال از جمع شدگی بسیار زیادبرخوردار بودند. اگرچه پارکسی و اسپیل به کافور در کارهای خود اشاره کرده بودند ولی این موضوع برای برادران هایت باقی گذاشته شد تا ارزش بی نظیر کافور را بعنوان نرم کننده ای برای سلولوز نیترات احساس کنند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد پیشرفت تاریخی مواد پلاستیک


تحقیق درباره تغییر حکومت استبدادی به پهلوی با فرمت ورد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

در اکثر ادوار تاریخی ایران، نظامهای سیاسی حاکم، از نوع نظام استبدادی با ساخت قدرت شخصی بوده‌اند. نظامی که یک شخص براساس یک نهاد دیرپای بر مردم، حاکم مطلق بوده و رابطه‌ی مردم به عنوان شهروندان بدون حقوق شهروندی با حاکمیت، بدون واسطه و از نوع یکجانبه بوده است و مردم بدون اینکه گفت و شنودی با بالاترین مقام قدرت سیاسی، یعنی شاه، داشته باشند اسیر تصمیم‌های فردی و بی‌چون و چرای پادشاهان بوده‌اند.

با بررسی جامعه‌ی ایران در دوره‌ی باستان و دوره‌ی پس از اسلام می‌توان گفت که: "دولتی متکی بر تمرکز اقتدار و حق حاکمیت بر جمیع قوای مملکتی به صورت حکومت فردی سلطنتی پدید آمد، رئیس دولت با عنوان شاهنشاه، قدرت نامحدود و اختیارات کامل را در دست داشت و حکومتش ناشی از اراده و مشیت خداوند شمرده می‌شد و جنبه‌ی الوهیت داشت. پس از اسلام حکومت سلاطین ساسانی مورد تقلید حکام قرار گرفت و تمایلات استبدادی سلاطین همچنان به قوت خود باقی ماند تا به آنجا که به استبداد مطلق و نامحدود رسید.1 مطالعات تاریخی گواهی می‌دهند که نظامهای سیاسی دولتها در ایران از قدیم‌‌الایام به عنوان نهادی در خدمت مردم و جهت‌ تنظیم و تمشیت امور آنان نبوده است، بلکه دولت صرفاً جهت حفظ منابع و مصالح طبقه‌ی حاکم بکار گرفته می‌شده است. با تأمل در نظامهای سیاسی گذشته ایران در می‌یابیم که حکومتهای ایران عموماً فردی، مطلقه، استبدادی و خودمحور بوده‌‌اند و متأسفانه این امر، تمامی قدرتهای حاکمه ایران را در تمامی ادوار تاریخ این کشور در بر می‌‌گیرد.

در باب سلسله مراتب قدرت نیز باید گفت : "نظام حکومتی نیز متکی بر سلسله مراتب زنجیره‌ی دراز قدرت بوده که از سرحلقه‌ی اصلی آن شاه نشأت می‌گرفت و در درجات پائین‌تر تا استانداران، فرمانداران وبخشداران و کدخداها ادامه پیدا می‌کرد. " 2

بدین‌سان،‌ حکومتها با وجود همه‌ی وسعتی که داشته‌اند،‌ حرمت خود را حفظ می‌کردند و هر کس که بر اثر تغییر شرایط اجتماعی و حدوث تحولات فوق‌العاده‌ی تاریخی به قدرت دست می‌یافت و بر تخت فرمانروایی تکیه می‌زد ودر مقام امن و حصن حصین دولت و دستگاه دولتی جای می‌گرفت، از تمامی امتیازاتی که در اختیار حکومتگران پیشین بود، برخوردار می‌شد.

از دیگر سو، جامعه به یکباره از حقوق سیاسی محروم بود و قدر و منزلت مردم تنها در خلوص بی‌پایان برای فرمانبری و خاکساری خلاصه می‌شد و نهاد یا سازمان حمایتگری که بتواند از پایمال شدن عرض و ناموس مردمان جلوگیری کند، وجود نداشت. کین و نفرت عناصر غیرحاکم تنها در هنگامه کشمکش‌هایی که میان قدرتمندان به و جود می‌آمد، به صورت خاموشی گزیدن و از گروه یا دسته جانبداری نکردن ظاهر می‌شد. به عبارت دیگر، حاکمیت، را پروای زیردستان نبود و چون قوانین شرعی و عرفی به تناسب قدرتمندی ارباب زور، ضعیف و حتی نادیده انگاشته می‌شد، بنابراین، خداوندان شمشیر تنها به اتکای خلقیات و سلایق و منافع خویش و اطرافیان بر جامعه حکم می‌راندند و مصالح آنی و آتی خود و گروه حاکم را ملاک و معیار هرگونه ارتباط به حساب می‌آوردند. فاصله‌های کوتاه رفت و آمد سلاطین و تغییر سلسله‌ها، مجالی برای توده‌ها فراهم نمی‌کرد که قدرت عکس‌العمل یابند. 3 علیرغم دست به دست گشتن مکرر حکومتها در ایران و علیرغم تحولات عظیم در کشور و تسلط عناصر بسیار متفاوت از عالم و عامی، شهری و روستایی، بیگانه و خودی بر ایران باز روال حکومتها همیشه همان بوده که مشهود است و اصول کار و مدار قرار آنها نیز به هیچ وجه تغییری نشان نداده است. یعنی حکام ایرانی از هر منشاء و مبدأیی که بودند، به هیچ وجه در اصل حکومت فردی و استبدادی مطلقه اختلاف نظر نداشتند. انگار که مقدّر ایران و ایرانی از صدر تاریخ حکومت فردی مطلقه بود و هیچ حاکمی نیز خود و اعمالش را مستوجب پاسخگویی نمی‌شمرد. در مقابل نیز احوال مردم بود که تمامه تکلیف دیگری پذیرفته و باب چون و چرای را یکبار برای همیشه بر روی خویش بسته بود. 4

به عبارت بهتر اگر نظام استبدادی و خودکامگی را نظامی بدانیم که در آن قدرت حاکمه با اختیارات نامحدود در اختیار شخص خاصی قرار می‌گیرد و حقوق فردی در جامعه تابع علایق دولتمردان و حکام مستبد قرار می‌گیرد، با اینحال به جای استفاده از روشهای اقناعی، از سرکوب، اجبار و قهر استفاده می‌شود و در نهایت وجود جامعه نادیده گرفته می‌شود پس اگر بگوییم که این شکل از حاکمیت و نظام سیاسی از ویژگیهای مستمر نظامهای سلطنتی در ایران بوده است، غلط نگفته‌ ایم. مطالعات تاریخی در خصوص ویژگیهای ساختاری، قدرت سیاسی در ایران، گویای این است که "استبداد " با شروع سلطه شاهان همزمان و از بدو شکل‌گیری ویژگیهای این نظام‌های سیاسی بوده است. جوانه‌های خودکامگی و استبداد از آن موقع شکفته و رفته رفته به غده‌ای بدخیم تبدیل شده و در طول قرنها ملت ایران رابی‌چون و چرا اسیر خودش ساخته و به عنوان صفت اصلی‌ نظام سیاسی ایران درآمده و آن را فاسد کرده است. برای فهم درست چرائی و چگونگی ویژگی مستمر نظامهای سیاسی در ایران می‌بایستی به متن فرهنگ سیاسی در جامعه رجوع کرد.

از ویژگی‌های جامعه ایران در این دورانها می‌توان از عدم مشارکت عمومی در تصمیم‌گیریها، عدم آگاهی مردم از حقوق خود و آشنا نبودن آنها با وظائف نظام سیاسی، بی‌تفاوتی و کناره‌جویی از سیاست و امور اجتماعی نام برد. در واقع، دولت نقش یک دیوانسالاری عظیم را که همه امور خود را رأساً به انجام می‌رساند، ایفاء می‌کرد که دامنه‌ی کارکردهای آن پایان ناپذیر بود، لذا مردم در همه چیز خود را وابسته به دولت احساس می‌کردند که امکان فاصله از آن و قیام علیه دولت امکان ناپذیر می‌نمود. ساختار نظام سیاسی در ایران نیز عمدتاً متکی بر ارتش (نظام میلیتاریزه) و بر استبداد فردی و شخصی متکی بوده است. مسأله‌ی تمرکز، گسترش قدرت و انحصار‌طلبی قدرت در ایران قبل از آنکه به متغیرهایی چون روحیات اخلاقی حاکم مربوط باشد به فرهنگ سیاسی جامعه و نیز ماهیت قدرت در آن جامعه بر می‌گردد. در یک نظام سیاسی که فاقد هرگونه ساختار تهدید کننده‌ی قدرت باشد، حاکمیت سیاسی در پی بدست آوردن انواع انحصارهای دینی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. بنابراین، اگر در این حاکمیت در نهایت قدرت دینی نیز جلب و جذب و حتی تسلیم بلاشرط قدرت سیاسی شود تعجب‌انگیز نخواهد بود. روند تاریخی استبداد در ایران پهلوی در طول تاریخ پرنشیب و فراز ایران، استبداد یا قدرت شخصی به عنوان ویژگی اصلی ساخت قدرت سیاسی در این کشور حضوری مستمر و مداوم داشته است. در دوره‌ای که ارتش شهرها یا پادگانهای شهری بوجود آمدند، شاه به عنوان کسی که قدرت سیاسی را در دست داشت، اهمیت برجسته‌ای به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک ایران برای خود کسب کرده بود. در دوره‌هایی از تاریخ ایران زمین،‌حضور مدام استبداد حکومتی عکس‌العمل‌های متفاوتی را در بین مردم بوجود آورد. شورشهای اجتماعی، نهضتها و انقلاب‌‌های بزرگ توده‌ای مانند انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی 1357 را می‌توان شدید‌ترین واکنش اقشار جامعه در قبال نظام سیاسی استبدادی دانست. با بررسی ساختار قدرت، ماهیت هر نظامی را می‌توان دریافت. ساخت قدرت در نظامهای حکومتی شخصی، از نوع عمودی، مطلق و یکجانبه است. در این نوع ساخت قدرت، به دلیل تمرکز شدید قدرت سیاسی در دست شاه،‌نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که بتوانند به طور رسمی در نظام سیاسی اثر بگذارند وجود ندارند و نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که به طور غیر‌رسمی فعالیت دارند، بسیار ضعیف و سازمان نیافته هستند که بتوانند در برابر قدرت مطلقه شاه عملی مؤثر انجام دهند. نظام سیاسی در دوره‌ی پهلوی نیز از نوع نظام سیاسی فردی بوده و قدرت در دست شاه تمرکز داشت و نیروهای مردمی در تصمیم‌گیریهای سیاسی مؤثر نبودند و در ساخت قدرت پهلویان،‌حکومت برای پایداری خود بر مبنای اصل اطاعت و فرمانبرداری درصدد بر می‌آمد که مشروعیت سیاسی را در میان اتباع خویش برانگیزد. حال که پیشینه‌ی ساخت قدرت و نحوه تعامل حکومت و مردم ادوار گوناگون تاریخ ایران آشنا شدیم، به دوره‌ی پهلوی که در آن مان انقلاب اسلامی چهره نمود توجه می‌‌کنیم. پیداست که "منابع مشروعیت در این نوع نظامها، اعتقاد به قداست سنتهای موجود و اعتقاد به خصوصیات خارق‌العاده شخص شاه است. در ساخت عمومی قدرت، این فرض وجود دارد که مردم توانایی تشخیص مصالح خویش را دارا نبوده و این شخص شاه است که مصلحت عمومی را تشخیص می‌دهد و مردم را چون رمه‌ای هدایت می‌کند. " 5 ساختار سیاسی در دوره‌ی حاکمیت رضاشاه مبتنی بر "پایه‌ی اصلی ارتش، دیوان سالاری و دربار بود و از این نظر، قدرت اصلی در برابر‌ هرگونه نهاد مردم سالارانه و مبانی مشروع کننده مردمی بود. " 6 در هر حال "در عصر پهلوی، ساخت قدرت به شکل عمودی مطلق بود. در رأس هرم قدرت شاه قرار داشت، اقتدار و مشروعیت شاه ناشی از قدرت ارتش در جهت اعمال فشار و سرکوب بود و علاوه بر این، رضاشاه با توسل به احساسات میهن دوستانه مردم،‌از شور و احساسات آنها برای تأمین



خرید و دانلود تحقیق درباره تغییر حکومت استبدادی به پهلوی با فرمت ورد


تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

در اکثر ادوار تاریخی ایران، نظامهای سیاسی حاکم، از نوع نظام استبدادی با ساخت قدرت شخصی بوده‌اند. نظامی که یک شخص براساس یک نهاد دیرپای بر مردم، حاکم مطلق بوده و رابطه‌ی مردم به عنوان شهروندان بدون حقوق شهروندی با حاکمیت، بدون واسطه و از نوع یکجانبه بوده است و مردم بدون اینکه گفت و شنودی با بالاترین مقام قدرت سیاسی، یعنی شاه، داشته باشند اسیر تصمیم‌های فردی و بی‌چون و چرای پادشاهان بوده‌اند.

با بررسی جامعه‌ی ایران در دوره‌ی باستان و دوره‌ی پس از اسلام می‌توان گفت که: "دولتی متکی بر تمرکز اقتدار و حق حاکمیت بر جمیع قوای مملکتی به صورت حکومت فردی سلطنتی پدید آمد، رئیس دولت با عنوان شاهنشاه، قدرت نامحدود و اختیارات کامل را در دست داشت و حکومتش ناشی از اراده و مشیت خداوند شمرده می‌شد و جنبه‌ی الوهیت داشت. پس از اسلام حکومت سلاطین ساسانی مورد تقلید حکام قرار گرفت و تمایلات استبدادی سلاطین همچنان به قوت خود باقی ماند تا به آنجا که به استبداد مطلق و نامحدود رسید.1 مطالعات تاریخی گواهی می‌دهند که نظامهای سیاسی دولتها در ایران از قدیم‌‌الایام به عنوان نهادی در خدمت مردم و جهت‌ تنظیم و تمشیت امور آنان نبوده است، بلکه دولت صرفاً جهت حفظ منابع و مصالح طبقه‌ی حاکم بکار گرفته می‌شده است. با تأمل در نظامهای سیاسی گذشته ایران در می‌یابیم که حکومتهای ایران عموماً فردی، مطلقه، استبدادی و خودمحور بوده‌‌اند و متأسفانه این امر، تمامی قدرتهای حاکمه ایران را در تمامی ادوار تاریخ این کشور در بر می‌‌گیرد.

در باب سلسله مراتب قدرت نیز باید گفت : "نظام حکومتی نیز متکی بر سلسله مراتب زنجیره‌ی دراز قدرت بوده که از سرحلقه‌ی اصلی آن شاه نشأت می‌گرفت و در درجات پائین‌تر تا استانداران، فرمانداران وبخشداران و کدخداها ادامه پیدا می‌کرد. " 2

بدین‌سان،‌ حکومتها با وجود همه‌ی وسعتی که داشته‌اند،‌ حرمت خود را حفظ می‌کردند و هر کس که بر اثر تغییر شرایط اجتماعی و حدوث تحولات فوق‌العاده‌ی تاریخی به قدرت دست می‌یافت و بر تخت فرمانروایی تکیه می‌زد ودر مقام امن و حصن حصین دولت و دستگاه دولتی جای می‌گرفت، از تمامی امتیازاتی که در اختیار حکومتگران پیشین بود، برخوردار می‌شد.

از دیگر سو، جامعه به یکباره از حقوق سیاسی محروم بود و قدر و منزلت مردم تنها در خلوص بی‌پایان برای فرمانبری و خاکساری خلاصه می‌شد و نهاد یا سازمان حمایتگری که بتواند از پایمال شدن عرض و ناموس مردمان جلوگیری کند، وجود نداشت. کین و نفرت عناصر غیرحاکم تنها در هنگامه کشمکش‌هایی که میان قدرتمندان به و جود می‌آمد، به صورت خاموشی گزیدن و از گروه یا دسته جانبداری نکردن ظاهر می‌شد. به عبارت دیگر، حاکمیت، را پروای زیردستان نبود و چون قوانین شرعی و عرفی به تناسب قدرتمندی ارباب زور، ضعیف و حتی نادیده انگاشته می‌شد، بنابراین، خداوندان شمشیر تنها به اتکای خلقیات و سلایق و منافع خویش و اطرافیان بر جامعه حکم می‌راندند و مصالح آنی و آتی خود و گروه حاکم را ملاک و معیار هرگونه ارتباط به حساب می‌آوردند. فاصله‌های کوتاه رفت و آمد سلاطین و تغییر سلسله‌ها، مجالی برای توده‌ها فراهم نمی‌کرد که قدرت عکس‌العمل یابند. 3 علیرغم دست به دست گشتن مکرر حکومتها در ایران و علیرغم تحولات عظیم در کشور و تسلط عناصر بسیار متفاوت از عالم و عامی، شهری و روستایی، بیگانه و خودی بر ایران باز روال حکومتها همیشه همان بوده که مشهود است و اصول کار و مدار قرار آنها نیز به هیچ وجه تغییری نشان نداده است. یعنی حکام ایرانی از هر منشاء و مبدأیی که بودند، به هیچ وجه در اصل حکومت فردی و استبدادی مطلقه اختلاف نظر نداشتند. انگار که مقدّر ایران و ایرانی از صدر تاریخ حکومت فردی مطلقه بود و هیچ حاکمی نیز خود و اعمالش را مستوجب پاسخگویی نمی‌شمرد. در مقابل نیز احوال مردم بود که تمامه تکلیف دیگری پذیرفته و باب چون و چرای را یکبار برای همیشه بر روی خویش بسته بود. 4

به عبارت بهتر اگر نظام استبدادی و خودکامگی را نظامی بدانیم که در آن قدرت حاکمه با اختیارات نامحدود در اختیار شخص خاصی قرار می‌گیرد و حقوق فردی در جامعه تابع علایق دولتمردان و حکام مستبد قرار می‌گیرد، با اینحال به جای استفاده از روشهای اقناعی، از سرکوب، اجبار و قهر استفاده می‌شود و در نهایت وجود جامعه نادیده گرفته می‌شود پس اگر بگوییم که این شکل از حاکمیت و نظام سیاسی از ویژگیهای مستمر نظامهای سلطنتی در ایران بوده است، غلط نگفته‌ ایم. مطالعات تاریخی در خصوص ویژگیهای ساختاری، قدرت سیاسی در ایران، گویای این است که "استبداد " با شروع سلطه شاهان همزمان و از بدو شکل‌گیری ویژگیهای این نظام‌های سیاسی بوده است. جوانه‌های خودکامگی و استبداد از آن موقع شکفته و رفته رفته به غده‌ای بدخیم تبدیل شده و در طول قرنها ملت ایران رابی‌چون و چرا اسیر خودش ساخته و به عنوان صفت اصلی‌ نظام سیاسی ایران درآمده و آن را فاسد کرده است. برای فهم درست چرائی و چگونگی ویژگی مستمر نظامهای سیاسی در ایران می‌بایستی به متن فرهنگ سیاسی در جامعه رجوع کرد.

از ویژگی‌های جامعه ایران در این دورانها می‌توان از عدم مشارکت عمومی در تصمیم‌گیریها، عدم آگاهی مردم از حقوق خود و آشنا نبودن آنها با وظائف نظام سیاسی، بی‌تفاوتی و کناره‌جویی از سیاست و امور اجتماعی نام برد. در واقع، دولت نقش یک دیوانسالاری عظیم را که همه امور خود را رأساً به انجام می‌رساند، ایفاء می‌کرد که دامنه‌ی کارکردهای آن پایان ناپذیر بود، لذا مردم در همه چیز خود را وابسته به دولت احساس می‌کردند که امکان فاصله از آن و قیام علیه دولت امکان ناپذیر می‌نمود. ساختار نظام سیاسی در ایران نیز عمدتاً متکی بر ارتش (نظام میلیتاریزه) و بر استبداد فردی و شخصی متکی بوده است. مسأله‌ی تمرکز، گسترش قدرت و انحصار‌طلبی قدرت در ایران قبل از آنکه به متغیرهایی چون روحیات اخلاقی حاکم مربوط باشد به فرهنگ سیاسی جامعه و نیز ماهیت قدرت در آن جامعه بر می‌گردد. در یک نظام سیاسی که فاقد هرگونه ساختار تهدید کننده‌ی قدرت باشد، حاکمیت سیاسی در پی بدست آوردن انواع انحصارهای دینی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. بنابراین، اگر در این حاکمیت در نهایت قدرت دینی نیز جلب و جذب و حتی تسلیم بلاشرط قدرت سیاسی شود تعجب‌انگیز نخواهد بود. روند تاریخی استبداد در ایران پهلوی در طول تاریخ پرنشیب و فراز ایران، استبداد یا قدرت شخصی به عنوان ویژگی اصلی ساخت قدرت سیاسی در این کشور حضوری مستمر و مداوم داشته است. در دوره‌ای که ارتش شهرها یا پادگانهای شهری بوجود آمدند، شاه به عنوان کسی که قدرت سیاسی را در دست داشت، اهمیت برجسته‌ای به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک ایران برای خود کسب کرده بود. در دوره‌هایی از تاریخ ایران زمین،‌حضور مدام استبداد حکومتی عکس‌العمل‌های متفاوتی را در بین مردم بوجود آورد. شورشهای اجتماعی، نهضتها و انقلاب‌‌های بزرگ توده‌ای مانند انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی 1357 را می‌توان شدید‌ترین واکنش اقشار جامعه در قبال نظام سیاسی استبدادی دانست. با بررسی ساختار قدرت، ماهیت هر نظامی را می‌توان دریافت. ساخت قدرت در نظامهای حکومتی شخصی، از نوع عمودی، مطلق و یکجانبه است. در این نوع ساخت قدرت، به دلیل تمرکز شدید قدرت سیاسی در دست شاه،‌نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که بتوانند به طور رسمی در نظام سیاسی اثر بگذارند وجود ندارند و نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که به طور غیر‌رسمی فعالیت دارند، بسیار ضعیف و سازمان نیافته هستند که بتوانند در برابر قدرت مطلقه شاه عملی مؤثر انجام دهند. نظام سیاسی در دوره‌ی پهلوی نیز از نوع نظام سیاسی فردی بوده و قدرت در دست شاه تمرکز داشت و نیروهای مردمی در تصمیم‌گیریهای سیاسی مؤثر نبودند و در ساخت قدرت پهلویان،‌حکومت برای پایداری خود بر مبنای اصل اطاعت و فرمانبرداری درصدد بر می‌آمد که مشروعیت سیاسی را در میان اتباع خویش برانگیزد. حال که پیشینه‌ی ساخت قدرت و نحوه تعامل حکومت و مردم ادوار گوناگون تاریخ ایران آشنا شدیم، به دوره‌ی پهلوی که در آن مان انقلاب اسلامی چهره نمود توجه می‌‌کنیم. پیداست که "منابع مشروعیت در این نوع نظامها، اعتقاد به قداست سنتهای موجود و اعتقاد به خصوصیات خارق‌العاده شخص شاه است. در ساخت عمومی قدرت، این فرض وجود دارد که مردم توانایی تشخیص مصالح خویش را دارا نبوده و این شخص شاه است که مصلحت عمومی را تشخیص می‌دهد و مردم را چون رمه‌ای هدایت می‌کند. " 5 ساختار سیاسی در دوره‌ی حاکمیت رضاشاه مبتنی بر "پایه‌ی اصلی ارتش، دیوان سالاری و دربار بود و از این نظر، قدرت اصلی در برابر‌ هرگونه نهاد مردم سالارانه و مبانی مشروع کننده مردمی بود. " 6 در هر حال "در عصر پهلوی، ساخت قدرت به شکل عمودی مطلق بود. در رأس هرم قدرت شاه قرار داشت، اقتدار و مشروعیت شاه ناشی از قدرت ارتش در جهت اعمال فشار و سرکوب بود و علاوه بر این، رضاشاه با توسل به احساسات میهن دوستانه مردم،‌از شور و احساسات آنها برای تأمین



خرید و دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی


تحقیق درمورد پیدایش و پویش تاریخی جریان روشنفکری ایران با موانست و مخالطت با مدرنیته پدیدار شده است

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 56

 

پیدایش و پویش تاریخی جریان روشنفکری ایران با موانست و مخالطت با مدرنیته پدیدار شده است. از این جهت ایران نسبت به سایر حوزه‌های فرهنگی، خاصه اروپای غربی در موقعیتی استثنایی قرار ندارد، اما نکته مهم این است که روشنفکری ایران نسبت به دیگران خیلی دیر از طریق ناصواب به روزگار مدرن ورود پیدا کرد . اگر روشنفکری ایرانی را محصول موانست بخشی از جامعه ایران با تجربه مدرنیته بدانیم، آنگاه از نظر تاریخی سرآغاز توجه برخی از ایرانیان (افرادی از طبقه‌ی حاکم، نخبگان و افرادی که به هر دلیل سر و کاری با اروپای غربی یا روسیه داشتند) به لوازم تمدن غربی و شیوه‌ی زندگی اجتماعی و سیاسی غربیان در بررسی تاریخی روشنفکری ایرانی، مهم شمرده خواهد شد . جریان روشنفکری ایران در فاصله نزدیک به دو سده اخیر، مراحل و مراتبی را پذیرا شد و صور گوناگونی به خود گرفت. بطور مقدماتی حیات روشنفکری ایران را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد. از نظر تاریخی،   دوره اول جریان روشنفکری ایران را روشنفکری لیبرال و شبه‌لیبرال می‌توان نام‌گذاری کرد. در مرتبه بعد و در جریان غلبه رویکردهای ایدئولوژیک، دور جدیدی از روشنفکری سامان یافت که بیش از هر چیز متأثر از گرایشهای ایدئولوژیک، خصوصاَ وجوه ایدئولوژیکی مارکسیسم (لنینیسم، استالینیسم، مائوئیسم) بود. در این دوره جریانهای راست و اسلامی هم به شدت از ادبیات ضدامپریالیستی متأثر شدند. سومین صورت تاریخی روشنفکری ایران، از اواخر دهه ۶۰، رفته‌رفته شکل گرفت. در این دوره، بیش از هر دوره دیگری، با اندیشه تجدد (مدرنیته) آشنا شدیم و روشنفکران آرمان نظام اجتماعی مدرن را دنبال نمودند. البته پرواضح است که جریان روشنفکری ایران را با تکیه بر ملاکهای دیگری چون مسأله سازماندهی سیاسی و یا صور پیکار سیاسی و نسبتی که با قدرت برقرار می‌کنند، می‌توان مورد بررسی قرار داد و به دسته‌بندیهای دیگری نیز دست یافت. اما آنچه در این گفتار دنبال خواهد شد نه ارایه بحثی آکادمیک و مورخانه بلکه بیان پویش تاریخی روشنفکری ایران است برای بدست دادن مختصات عمومی این پویش‌ها و فراهم ساختن مصالحی برای مستند ساختن نتایجی چند که در خاتمت این گفتار به دست داده خواهد شد . می‌توان نقطه‌ی شروع شکل‌گیری جریان روشنفکری را آغاز قرن نوزدهم و به ویژه دوران دشوار جنگ‌های ایران و روس دانست. شکست ایران در برابر روسیه و از دست دادن مناطق وسیع و حاصلخیزی در شمال غرب ایران براساس عهدنامه‌های صلح، افرادی از حاکمان جامعه را به این فکر انداخت که این تنها شکستی در برابر ارتشی از نظر نظامی قوی‌تر نبود. بل شکست نتیجه‌ی برخورد با نیرویی بود که از نظر عقلانی و فرهنگی و معنوی برتر بوده است. عبارت مشهوری از عباس‌میرزا ولیعهد ایران نقل شده که از یکی از سفیران خارجی پرسیده بود که «ای اجنبی به من توضیح بده که شما در ولایت غرب چه کرده‌اید که به این حد از پیشرفت و قدرت نائل آمده‌اید ». این احساس ضعف و حقارت در برابر تمدن غربی و شیوه‌ی زندگی اروپاییان تا امروز میان ایرانیان باقی مانده است. به ویژه که در طول یک سده و نیم گذشته همواره خود را در موقعیت «مصرف‌کننده» یافته است . در نتیجه رویکرد اهل فرهنگ (با تسامح بگوئیم روشنفکران) به تمدن برتر غرب همواره در دو قطب افراط و تفریط قرار داشت. از یک سو، یکی از سیاستمداران برجسته‌ی مشروطه که در دوران پهلوی هم نقشی سیاسی داشت، یعنی تقی‌زاده، می‌گفت که ما باید با اخذ لوازم تمدن اروپایی و غربی تا آنجا پیش برویم که «از نوک سر تا کف پا فرنگی شویم» و از سوی دیگر انبوهی از روشفنکران ایرانی غرب‌ستیز قرار داشتند که با دم زدن از «غرب‌زدگی» و پیشنهاد بازگشت به «سنت‌ها و هویت اصیل خودمان»، یا «بازگشت به خویشتن»، فرمان مبارزه با زندگی مدرن می‌دادند . کلام بسیار مشهور آل احمد که روشنفکر هوادار مدرنیته را «قرتی فکلی» می‌خواند در یادها مانده است. یا عقاید احمد فردید که با درک ناقص و گیج و حتی می‌توان گفت با بدفهمی کامل عقاید مارتین هایدگر، از «حوالت تاریخی» دوران مدرن



خرید و دانلود تحقیق درمورد پیدایش و پویش تاریخی جریان روشنفکری ایران با موانست و مخالطت با مدرنیته پدیدار شده است


تحقیق درمورد: زمین لرزه های باستانی و تاریخی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

بحث پیرامون زمین لرزه های باستانی و تاریخی

بررسی زمین لرزه های باستانی و تاریخی گسترده کپه داغ بیانگر فعالیت لرزه ای در تمام بخشهای خاوری ( مشهد)،مرکزی ( قوچان ) و باختری ( گرگان) این ناحیه می باشد. وقوع زمینلرزه های شناخته شده، درطول زمان، از دوره هی بسیار پیشین ( 4000سال قبل ) تاسدة اخیر نیز نشان دهندة گسترش فعالیت لرزه ای در طول زمان می باشد. رویداد زمینلرزه های 2000B.C آق تپه و 10BC-AD10 نساء در منطقه عشق آباد نشان دهندة فعالیت لرزه ای در راستای این بخش از پکه داغ ( گسل اصلی کپه داغ ) است. این دو میدان با فاصله زمانی حدود 2000 سال به همراه رویداد1948 عشق آباد (Ms7.2 ) ، مشخص کنندة بیشینه دورة بازگشت 2000 ساله برای این قسمت از پکه داغ می باشند ( Beberian and Yeats.2001 ) . گسل اصلی مشخص شده برای این ناحیه گسل اصلی کپه داغ و گسل های تراستی فرعی می باشند. که احتمالاً مسبب دو رویداد اول و نیز رویدار 1948 می باشند. از آنجا که تقسیم دگر شکلی بصورت امتداد لغر و راندگی دراین بخش از کپه داغ

(area zource ) می باشد و نه خود گسل اصلی کپه داغ به تنهایی ( Berberian and Yeats .2001 ) زمینلرزه های 874 ،1436،1498 گرگان ( جرجان) با فاصله زمانی 562 و 62 ، در جنوب گنبد کاووس و در راستای گسل خزر روی داده اند. زمینلرزه 1470 نیز در شمال گنبد کاووس، در میانه دشت پهنه کواترنر روی داده است. ثبت زمینلرزه های 1436، 1470 ،1498 با فاصله زمانی 34 و 28 سال را می توان ناشی از اهمیت گرگان در این دوره زمانی دانست. اینکه چرا برای دوران های دیگر اطلاعات همسانی در دست نیست روشن نمی باشد، شاید پیش از این بروز ناگهانی و تمرکز فعالیت لرزه ای و نیز به دنبال آن، یک آرامش لرزه ای واقعی وجود داشته است ( امبرسز و ملویل، 1982 ).

زمینلرزه های 1673 وم 1687 مشهد با فاصله زمانی 15 سال، و با احتمال رخداد بر روی گسل کشف رود، مشخص کننده لرزه خیزی و فعالیت این ناحیه می باشند. اطلاعات من لرزه ای اندکی از این دو زمنیلرزه و زمینلرزة 1780 خراسان که محل رویداد آن شناخته نیست، وجود دارد.

منطقه سما بجنورد با زمینلرزه های 943 سملقان و 1810 غلامان مشخص می گردد. نبود داده های لرزه ای طولانی مدت مابین این دو زمنلرزه ( 867 سال ) به تنهایی گویای نبود فعالیت لرزه ای این ناحیه نیست .

پهنه قوچان از فعالیت لرزه ای نسبتاً بالایی در سده نوزدهم ( بر خلاف نبود داده های لرزه ای پیش از آن ) برخوردادر بوده است. فعالیت لرزه ای این ناحیه در این الگوی کاملاً منظمی از نقطه نظر مکان و زمان رخدادها نشان می دهد. زمینلرزه های 1833 ، 1851 ،1871 ، 1893 قوچان با فاصله زمانی حدود 20 سال با تغییر مکان متناوب در شمال و جنوب قوچان روی داده اند.

زمینلرزه 1833 د رپهنه قوچان و ناحیه شمال آن روی داده است ، سپس رویداد 1851 پس از گذشت حدود 20 سال در پهنه جنوب قوچان – معدن رخ داده ایت . مجدداً زمینلرزه 1871 در شمال قوچان رخ داده و باعث ویرانی قوچان ونواحی شمالی آن گردیده است. به دنبال آن رویداد های 1893 ، 1895 مجدداً در ناحیه جنوب قوچان و پس از گذشت مدت زمانی در حدود 20 سال ، روی داده اند و سرانجام اگر زمینلرزه 1929 شمال قوچان ( باغان) را نیز درنظر بگیریم ، این چرخه لرزه ای کامل می گردد. بدین صورت این چرخه لرزه ای در پهنه قوچان ، روی داده است. نکته قابل ذکردرمورد زمینلرزه های شمال قوچان ( 1833 ،1871 ) این است که به احتمال زیا این زمینلرزه ها برروی یک گسل منفرد ( گسل قوچان در برخی نوشتارها ) روی نداده اند، بلکه بر روی گسل های مختلف این پهنه ( خاور- باختر تورانلو، بی بهره ) و بایک جابجایی بر روی گسل ها از خاور به باختر رخ داده اند تا سرانجام در زمینلرزة 1929 ، گسل باغان در باختر پهنه گسلی شمال قوچان دچار گسیختگی گردیده است.

جابجایی واحدها و ساختارهای زمین شناسی در راستای گسل های پهنه شمال قوچان نسبتاً برابر است و همگی آنها را در قسمت جنوبی خود رسوبات کواترنر دشت قوچان را قطع می کنند، به همین دلیل می توان انتظار داشت که همه آنها فعال باشند و زمینلرزه های مذکور به دلیل جنبش در راستای تک تک آنها پدید آمده باشد.

جنوب قوچان- کلیدر واقع می شود و گستره کلانلرزه ای زمینلرزه های 1893 و 1895 با اندک جابجایی نسبت به رویداد 1851 در باختر آن واقع می شوند. البته گسل شناخته شده ای در راستای پهنه کلانلرزه ای رویداد های 1893 و 1895 وجود ندارد ولی خطواره های واضحی در این راستا بر روی تصاویر ماهواره ای و مدلهای رقومی ارتفاعی مشاهده می شود، و نیز اگر کسل باغان را بصورت خطواره ای در راستای خود ادامه دهیم پس از عبور از دشت قوچان و دره اترک، در راستای ناحیه کلانلرزه ای زمینلرزه های 1893 ،1895 وارد پهنه جنوب قوچان می گردد.

ثبت مکتوب فعالیت های لرزه ای در ایران از میانه سده هشتم میلادی آغاز گردیده است. در قوچان از حدود سده 8 تا سده 19 که چرخه لرزه ای آن رخ می دهد، یعنی حدود 1100 سال احتمال وجود آرامش لرزه ای مابین چرخه ها وجود دارد.

این الگوی لرزه ای را می تون به تقسیم دگر شکلی و لگوی واتنش در منطقه و نیز تأثیر بار گذاری ناشی از جنبش گسل های مجاور هم نسبت داد.

در گرگان وکپه داغ ، که در آن راه هایی به شمال و به سوی خوارزم و نیز راه های جداگانه ای از بسطام ( شاهرود) به طوس و نیشابور می رفت ( برای نمونه ، مسیرهای ابودلف و ناصر خسرو ) بازماندن داده ها همچنان به بخت و اتفاق بستگی داشت. زمین لرزه گرگان ( 874 ) در پیوند با یک رویداد ویژه تاریخی و تنها بوسیله یک منبع ثبت شده است، در حالیکه ذکر زمینلرزه سال 943 م ، که آشکار دارای بزرگای بیشتری بوده



خرید و دانلود تحقیق درمورد: زمین لرزه های باستانی و تاریخی