لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
دیوان محمد جمال الدین اصفهانی
شرح حال جمال الدین اصفهانی:
لقب وی جمال الدین و نامش محمد و اسم پدر او عبدالرزاق است و در کتب تذکره نام و نسب او بهمین صورت آمده و گاهی نیز لقب او را بنام پدر اصافه کرده و جمال الدین عبدالرزاق گفته اند.بعضی از تذکره نویسان از این نکته غافل گردیده و لفظ جمال الدین را لقب و عبدالرزاق را نام وی پنداشته اند وآن غلط است.خاندان جمال الدین از طبقه فضلا و شعرا نبوده اند و جنانکه از اشعار وی و اشارات بعضی از تذکره نویسان مستفاد است او یا خاندانش به شغل زرگری می پرداخته اند.و او به گفته کمال الدین پسرش از دکان رخت زی مدرسه آورد.جمال الدین از بزرگان شعرای اراک و سخن سرایان نامور قرن ششم است.و اشعارش حاوی عمده فنون نظم از غزل و مدح وحکمت و وعظ می باشدو غالبا لطیف و دلکش است و گاهی نیز مضامین دلپسند دارد.وبا آنکه نتایج طبعش آب روانرا ماند وآثار تکلف در آنها کمتر محسوس است از تاثیر قواعد بلاغت و صناعت سازی فکر هم عاطل نیست.وبا آن همه دقائق به سهولت عبارت و سادگی ترکیب ممتاز است او در فن قصیده سبک خاص ندارد و بیشتر قصائد وی به تقلید سنایی و در طریقه ای شبیه برویه انوری یا مسعود سعد سروده شده و به پایه قصائد آنان نرسیده است.وبخصوص چند قصیده که در جواب و به تقلید پاره ای از قصیده های سنایی نظم کرده با همه رنج خاطر و تعب روان چه از نظر فکر و اساس مضامین و از چه حیث اسلوب از سنایی بدور افتاده اگر چه این هر دو استاد در انتقاد زندگانی و دنیا پرستان هم اندیشه و هم آوازند.و در آن قسمت که به پیروی انوری سروده است ملاحات و ظرافات بسیار بکار برده و در روانی لفظ و صراحت فکر از انوری برتر است. غزلهای وی در ردیف اول از غزلیات آن عصر است معانی لطیف و الفاظ نرم و دلاویز در بر دارد.ولی چون وی در اواسط تحول غزل اتفاق افتاده همه غزلهای او بیکدستی غزلهای سعدی نخواهد بود.جمال الدین بر حسب معمول آن عصر در آداب عربی و به احتمال اقوی در مبادی علوم و نیز در علوم شرعی رنج برده ودر اشعار خود به دانستن آنها می نازد و تاثیر اشعارعربی و فنون دینی در فکر او محسوس و روشن است.
اخلاق جمال الدین اصفهانی
اخلاق او:جمال الدین در زهد وترک دنیا بسیار می گوید و خلق را به نعیم اخروی می خواند و زندگانی مادی را بس حقیر و مختصر می شمارد و از تتبع دیوان و برابر داشتن افکارش این نتیجه بدست می آید.لیکن اشعار او می رساند که گوینده همه عمر را به زهد نگذرانیده و قسمت عمده زندگی را به مدح گویی و تقاضای صلت به سر برده است ودر اینجا به ضرورت یکی از این دو فرض را باید مسلم داشت یکی آنکه زندگانی جمال الدین تحول یافته و در آخر عمر پیر و ذهاد گردیده و پشت پا به نعیم دنیوی زده و در آرزوی خرمی ابدی عالم فانی بیمقدار شمرده و دست از مدح سرایی برداشته و با دسترنج خود اسباب معیشت فراهم می آورده است. دیگر آنکه جمال الدین این افکار را به تصنع در شعر خود آورده و اصلا بدان معتقد نبوده یا اگر اعتقادی داشته است فشار زندگانی و کثرت عیال ویرا به عمل تام و تمام باز نمی گذاشته و چون مدت عمر را در تحصیل ادب و تکمیل فنون شاعری که درآن عهد یکی از طرق معیشت بود صرف کرده است.بنا بر این باید گفت که او در زندگی به زهد و گوشه گیری و حفظ شرافت راغب بوده ولی برای گوشه نشینی مجال نیافته است.اوضاع عصر در نظر وی بسیار بد است و زمان خود را به چشم رضا و خرسندی نمی بیند.و مردم را نیز از وفا بر کنار می پندارد وبا آزادی تمام از وضع مدارس و علمای عهد انتقاد می کند وآنانرا به ترک ستم و دست درازی به اموال یتیمان و وجوه اوقاف می خواند و این شهامت و آزادگی از وی بسیار پسندیده است.
سلاطین معاصر او
۱-حسام الدوله اردشیر ابن الدوله حسن از طبقه دوم ملوک آل باوند ۵۶۷-۶۰۲ که ممدوح ظهیر فاریابی نیز هست و جمال الدین از او صلتهای وافر گرفته است و گویا برای دیدار او به مازندران هم سفر کرده وصیت سخای شاه او را از اصفهان بدر آورده وشاه نیز اورا بزرگ داشته است.
۲- ارسلان بن طغرل ۵۰۵-۵۷۱ که در مدح وی چند قصیده سروده است.
۳- نصرت الدین جهان پهلوان بن ایلدگز ۵۶۸-۵۸۱
۴- طغرل بن اسلان ۵۷۱-۵۹۰
وبیشتر مدائح او راجع است به دو خاندان بزرگ که در اصفهان ریاست داشته اند یعنی آل خجند که رئیس شافعیان بوده اند و آل صاعد که قضا و سروری حنفیان به عهده آنها بوده است.
شعرا معاصر او:جمال الدین به واسطه شهرت و اهمیتی که در عصر خود بدست آورده با بسیاری از سخنگویان مکاتبه و مشاعره داشته و در دیوان وی چندین قطعه وقصیده موجود است که به سخن پردازان معاصر فرستاده است از آنجمله قصیده معروفی است که پس از مهاجات شعرا اصفهان و مجیر الدین بیلقانی به خاقانی فرستاده و آن مشهور است و یک قطعه در مدح انوری و قطعه دیگر در مدح رشید الدین و طواط و ترکیب بند مفصل و شیوایی در مدح ظهیر الدین فاریابی که او نیز در ستایش جمال الدین ابیاتی گفته در دیوان او توان یافت.ولیکن در اشعار انوری و رشید الدین و نیز خاقانی نام وی نیست.
وفات او
بعضی وفات او را به سال ۵۸۸ می دانند و برخی در سنه۶۰۰فرض کرده اند و ظاهرا سخن اول به صواب نزدیکتر باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
دیوان محمد جمال الدین اصفهانی
شرح حال جمال الدین اصفهانی:
لقب وی جمال الدین و نامش محمد و اسم پدر او عبدالرزاق است و در کتب تذکره نام و نسب او بهمین صورت آمده و گاهی نیز لقب او را بنام پدر اصافه کرده و جمال الدین عبدالرزاق گفته اند.بعضی از تذکره نویسان از این نکته غافل گردیده و لفظ جمال الدین را لقب و عبدالرزاق را نام وی پنداشته اند وآن غلط است.خاندان جمال الدین از طبقه فضلا و شعرا نبوده اند و جنانکه از اشعار وی و اشارات بعضی از تذکره نویسان مستفاد است او یا خاندانش به شغل زرگری می پرداخته اند.و او به گفته کمال الدین پسرش از دکان رخت زی مدرسه آورد.جمال الدین از بزرگان شعرای اراک و سخن سرایان نامور قرن ششم است.و اشعارش حاوی عمده فنون نظم از غزل و مدح وحکمت و وعظ می باشدو غالبا لطیف و دلکش است و گاهی نیز مضامین دلپسند دارد.وبا آنکه نتایج طبعش آب روانرا ماند وآثار تکلف در آنها کمتر محسوس است از تاثیر قواعد بلاغت و صناعت سازی فکر هم عاطل نیست.وبا آن همه دقائق به سهولت عبارت و سادگی ترکیب ممتاز است او در فن قصیده سبک خاص ندارد و بیشتر قصائد وی به تقلید سنایی و در طریقه ای شبیه برویه انوری یا مسعود سعد سروده شده و به پایه قصائد آنان نرسیده است.وبخصوص چند قصیده که در جواب و به تقلید پاره ای از قصیده های سنایی نظم کرده با همه رنج خاطر و تعب روان چه از نظر فکر و اساس مضامین و از چه حیث اسلوب از سنایی بدور افتاده اگر چه این هر دو استاد در انتقاد زندگانی و دنیا پرستان هم اندیشه و هم آوازند.و در آن قسمت که به پیروی انوری سروده است ملاحات و ظرافات بسیار بکار برده و در روانی لفظ و صراحت فکر از انوری برتر است. غزلهای وی در ردیف اول از غزلیات آن عصر است معانی لطیف و الفاظ نرم و دلاویز در بر دارد.ولی چون وی در اواسط تحول غزل اتفاق افتاده همه غزلهای او بیکدستی غزلهای سعدی نخواهد بود.جمال الدین بر حسب معمول آن عصر در آداب عربی و به احتمال اقوی در مبادی علوم و نیز در علوم شرعی رنج برده ودر اشعار خود به دانستن آنها می نازد و تاثیر اشعارعربی و فنون دینی در فکر او محسوس و روشن است.
اخلاق جمال الدین اصفهانی
اخلاق او:جمال الدین در زهد وترک دنیا بسیار می گوید و خلق را به نعیم اخروی می خواند و زندگانی مادی را بس حقیر و مختصر می شمارد و از تتبع دیوان و برابر داشتن افکارش این نتیجه بدست می آید.لیکن اشعار او می رساند که گوینده همه عمر را به زهد نگذرانیده و قسمت عمده زندگی را به مدح گویی و تقاضای صلت به سر برده است ودر اینجا به ضرورت یکی از این دو فرض را باید مسلم داشت یکی آنکه زندگانی جمال الدین تحول یافته و در آخر عمر پیر و ذهاد گردیده و پشت پا به نعیم دنیوی زده و در آرزوی خرمی ابدی عالم فانی بیمقدار شمرده و دست از مدح سرایی برداشته و با دسترنج خود اسباب معیشت فراهم می آورده است. دیگر آنکه جمال الدین این افکار را به تصنع در شعر خود آورده و اصلا بدان معتقد نبوده یا اگر اعتقادی داشته است فشار زندگانی و کثرت عیال ویرا به عمل تام و تمام باز نمی گذاشته و چون مدت عمر را در تحصیل ادب و تکمیل فنون شاعری که درآن عهد یکی از طرق معیشت بود صرف کرده است.بنا بر این باید گفت که او در زندگی به زهد و گوشه گیری و حفظ شرافت راغب بوده ولی برای گوشه نشینی مجال نیافته است.اوضاع عصر در نظر وی بسیار بد است و زمان خود را به چشم رضا و خرسندی نمی بیند.و مردم را نیز از وفا بر کنار می پندارد وبا آزادی تمام از وضع مدارس و علمای عهد انتقاد می کند وآنانرا به ترک ستم و دست درازی به اموال یتیمان و وجوه اوقاف می خواند و این شهامت و آزادگی از وی بسیار پسندیده است.
سلاطین معاصر او
۱-حسام الدوله اردشیر ابن الدوله حسن از طبقه دوم ملوک آل باوند ۵۶۷-۶۰۲ که ممدوح ظهیر فاریابی نیز هست و جمال الدین از او صلتهای وافر گرفته است و گویا برای دیدار او به مازندران هم سفر کرده وصیت سخای شاه او را از اصفهان بدر آورده وشاه نیز اورا بزرگ داشته است.
۲- ارسلان بن طغرل ۵۰۵-۵۷۱ که در مدح وی چند قصیده سروده است.
۳- نصرت الدین جهان پهلوان بن ایلدگز ۵۶۸-۵۸۱
۴- طغرل بن اسلان ۵۷۱-۵۹۰
وبیشتر مدائح او راجع است به دو خاندان بزرگ که در اصفهان ریاست داشته اند یعنی آل خجند که رئیس شافعیان بوده اند و آل صاعد که قضا و سروری حنفیان به عهده آنها بوده است.
شعرا معاصر او:جمال الدین به واسطه شهرت و اهمیتی که در عصر خود بدست آورده با بسیاری از سخنگویان مکاتبه و مشاعره داشته و در دیوان وی چندین قطعه وقصیده موجود است که به سخن پردازان معاصر فرستاده است از آنجمله قصیده معروفی است که پس از مهاجات شعرا اصفهان و مجیر الدین بیلقانی به خاقانی فرستاده و آن مشهور است و یک قطعه در مدح انوری و قطعه دیگر در مدح رشید الدین و طواط و ترکیب بند مفصل و شیوایی در مدح ظهیر الدین فاریابی که او نیز در ستایش جمال الدین ابیاتی گفته در دیوان او توان یافت.ولیکن در اشعار انوری و رشید الدین و نیز خاقانی نام وی نیست.
وفات او
بعضی وفات او را به سال ۵۸۸ می دانند و برخی در سنه۶۰۰فرض کرده اند و ظاهرا سخن اول به صواب نزدیکتر باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگینامه جلال الدین رومی
نوشته هلموت ریتر
جلال الدین بن بهاءالدین سلطان العلماء ولد بن حسین بن احمد خطیبی، مشهور به مولانا، شاعر ایرانی وموسس طریقت درویشان مولویه( که نامش را از مولانا گرفته است) در تاریخ ربیع الاول 604/30 سپتامبر 1207 م در بلخ به دنیا آمد، در پنجم جمادی الاخر سال 672 /1273 م در قونیه درگذشت.دلایلی که در نفی تاریخ تولد مذکور، پیش نهاده اند (از جمله از سوی عبدالباقی گولپینارلی در مولانا جلال الدین ) معتبر نیست. پدر او که خطبه ها ومواعظش محفوظ مانده و به چاپ رسیده است (معارف، مجموعه مواعظ وسخنان سلطان العلما بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد، به اهتمام بدیع الزمان فروزانفر، تهران 1333 ش) خطیبی در بلخ بود. این اقوال که شجره النسب او به ابوبکر می رسد، ومادرش دختر خوارزمنشاه علاء الدین محمد بوده است (افلاکی در مناقب العارفین، ص 8-9) بی اساس است.
(فروزانفر ، در یغما ،شماره 12 ، سال 1338 ، ص 164.احمد افلاکی، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا 1953، پیشگفتار ص 44).
در سال 62 ق این خانواده به درخواست امیر سلجوقی علاء الدین کیقباد به قونیه نقل مکان کرد، و بهاء الدین ولد در 18 ربیع الثانی سال 628 ق در همانجا درگذشت (مناقب العارفین ، 1/32 ،56) یک سال پس از درگذشت او ،یکی از شاگردان ومرید پیر او به نام برهان الدین محقق ، به قونیه آمد که استاد و مراد پیشینش را ملاقات کند ولی از درگذشت او با خبر شد. جلال الدین تا پایان حیات سید برهان الدین که نه سال بعد درگذشت، مرید او شد. قبر او در قیصریه است. به گفته افلاکی ، جلال الدین پس از ورود سید به حلب و دمشق، برای تکمیل تحصیلاتش به آنجا رفت. برهان الدین این نکته را او در میان گذاشت که پدرش علاوه بر علوم ظاهری، معرفت دیگری هم داشت که جز طریق تجربه واحوال باطنی قابل حصول نیست. پس ازوفات برهان الدین ،جلال الدین به مدت پنج سال تنها بود. در 26 جمادی الاخر سال 642 ق درویشی سرگشته و آوا به نام شمس الدین محمد تبریزی به قونیه آمد، و در کاروانسرای تاجران شکر سکنا گزید.
چنانکه از غزلهای بیشمار دیوان کبیر بر می آید، او فردی انساندوست، و به دور از تعصب و دارای شخصیتی بسیار عاطفی است که به سرعت شور وهیجان می یابد آتش درون خود را با رقص و سماع فرو می نشاند.این نکته که آیا اندیشه های دینی را چیزی اصیل وعلاوه بر پارسایی عرفانی عام روزگارش دربر داشته یا نه باید از تجزیه تحلیل آثارش استنباط شود. آثار او از این قرار است:
1)دیوان مشتمل بر غزلیات و رباعیات. در این دیوان ابیات یونانی و ترکی هم آمد است که حاکی از سروکارداشتن با بخشهایی از عامه مردم، و نیز با اقلیتهای غیرمسلمان در قونیه است.تخلص مولانا خاموش است. بعدها این تخلص با شمس تبریز جانشین شده است. در بعضی غزلها هم نام صلاح الدین به عنوان تخلص آمده است. پیشین دیوان را کنار زده است تاکنون از این تصحیح و طبع 3 مجلد انتشار یافته است.
2)مثنوی معنوی منظومه ای تعلیمی به شیوه مثنوی ( هر بیت دارای قافیه ای مستقل مجعول و منسوب است الهامبخش سرایش این منظومه بلند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
زندگی و اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی
ظهور سید جمال الدین اسد آبادی دراوایل قرن چهاردهم هجری به دنبال بحران خلافت تزلزل قدرت سیاسی و قدرتمند شدن موضع اصولیها در حوزه های علمیه صورت می گیرد
عوامل انحطاط مسلمین از دیدگاه سید جمال الدین دوری از عقل و یونانی زدگی وتقلید است . وی تفکر فلسفی یونان را التقاطی از عقاید بت پرستانه همراه با مباحث عقلی می داند
سعید ارموی
بحران خلافت در آغاز قرن نوزدهم ، مهمترین مسئله ای بود که ذهن اندیشمندان را به خود جلب کرد. موج جدیدی که در بین اقشار مختلف اجتماعی ایجاد شد . به ضرورت اصلاحات و جایگزینی قانون در جامعه معتقد گردید.
نگرانی عمده اندیشه گران مسلمان در آغاز قرن نوزدهم به مسایلی نظیر زوال و انحطاط مسلمین ، ضرورت پیشرفت ، ترقی و بهره گیری از تمدن غرب و یا عدم بهره گیری از آن ، مبارزه با دولتهای استعمارگر و ضرورت برپایی و تاسیس نظامهای سیاسی و اقتصادی سالم مواردی است که ذهن اندیشمندان اسلامی را بخود معطوف داشته بود . از نظر گاه علماء ،دین به تمامی مسایل گذشته ، حال و آینده انسان پاسخ داده است .
یکی از بحرانهای دولتهای مسلمان در آغاز قرن 14 ه.ق بحران مشروعیت بوده است . مشروعیت دولتها به دلیل ادامه روشهای قرون وسطایی زیر سوال بود ، بخشهای زیادی از جامعه تحت سلطه دولت قرار داشته و نهادهای مختلف اجتماعی خود را با نظم سنتی که شاه در راس امور آن قرار داشت کم کم ناهماهنگ می یافتند.
ظهور سید جمال الدین اسد آبادی در شرایطی بود که جامعه به برخی از نقاط عطف خود رسید . از دیدگاه تفکر مذهبی ، جدال اصولیون با اخبار یون مراحل نهایی خود را طی کرد . اصولیها با وجود شخصیت قدرتمندی همچون شیخ مرتضی انصاری به توفیقاتی رسیدند . یکی از این توفیقات رواج آزاد اندیشی بود که در حوزه های علمیه بسط و گسترش یافت ، بحث و گفتگو درباره مباحث دینی و قدرتمندی نهاد اجتهاد ، روحانیت را وارد عرصه نوینی از حیات فکری و عملی خود ساخت. سید جمال الدین دراین ایام یکی از بهترین شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود.
تحلیل افکار و آرای سید جمال الدین با توجه به نقش فعالی که وی در بیدارگری مسلمانان داشته ، از اهمیت خاصی برخوردار است . حضور او در آغاز این راه ، برای سالهای بعدی تعیین کننده است . تحلیل از وی در واقع بررسی بخش مهمی از یک جریان مذهبی است که نسبت به مسایل و مشکلات متعدد جامعه اسلامی واکنش نشان داده است . در سالهای اخیر همراه با اوج گیری نهضتهای اسلامی ، سید جمال و میراث فکری او پیش از بیش مورد توجه قرار گرفته است . تا جائیکه اودر میان توده های مسلمان تبدیل به یکی از چهره های افسانه ای مبارزه علیه غرب شده است . جهان اسلام در بخش مهمی از حرکت اسلامی خود از این میراث سود جسته . این میراث را می توان چنین بر شمرد : اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تامین نیرومندی و پیشرفت آنان ، مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بی جنبشی ، بازگشت به منابع اصلی فکری اسلام ، تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فراخواندن مسلمانان به یاد گرفتن علوم نو ، مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان .
از سید جمال الدین نوشته های زیادی در دست نیست . زندگی پنجاه وهشت ساله وی در دوران فعالیتهای سیاسی و مسافرت و تبعید سپریی شد . فعالیتهای متعدد او در کشورهای افغانستان ، هندوستان ، مصر ، ایران ، عثمانی ، انگلستان و فرانسه از وی چهره ای جهانی ساخت . بیشتر کوشش او در دوران مبارزاتش صرف کارهای عملی گردید . نوشته های اندکی که از وی باقی مانده محصول دوره هایی کوتاه از مبارزات او است که یا به علت تبعید اجازه فعالیتهای سیاسی محض را نداشته و یا جز نوشتن راه دیگری برای ادامه مبارزاتش نبوده است . اکثر نوشته هایی که از سید باقی مانده ، مربوط به نامه هایی است که او به سران کشورها ، روحانیون ، دوستان و نوشته است .
سیر زندگی سید جمال الدین اکنون تا حدودی مبهم و برخی از مسائل زندگی وی مورد اختلاف
پژوهشگران می باشد ، مثلا اینکه سید ایرانی بوده است یا اهل افغانستان ، یکی از مسایل مبهمی است که تحقیق درباره او را دشوار می سازد . گرچه حکم درباره ملیت سید ، با توجه به اینکه خود نیز چندان مایل به اینکار نبوده ، جای تامل و درنگ دارد . او خودرا از لحاظ فکری متعلق به هیچ سرزمین و طایفه ای نمی دانسته و از این قیود آزاد بوده ، وی در سفرهای دور و دراز خود در پی مقصود واحدی بوده است ، آن مقصود عبارت از آزادی و سر بلند کردن مسلمانان بوده و در ین راه از هیچگونه فداکاری و کوششی خود داری نمی کرد .
سید اسامی متعددی داشته و در هر مملکتی که می رفته با توجه به روحیات مردم آنجا ، پسوندی را به اسم خود می افزود . او به نامهای گوناگونی چون حسینی ، افغانی ،کاببلی ، استامبولی ، اسسد آبادی و در همه جا ظاهر می شده است .
پیش از آنکه عقاید سید جمال الدین در مورد اتحاد اسلام مورد بررسی قرار گیرد ، ذکر یک نکته دیگر لازم است ، بررسی آراء افکار سید به منظور تعیین جایگاه و نقش فکری وی در بیدارگری مسلمانان به کار می رود . این تحلیل عمدتا معطوف به تفکرات وی در زمینه مشکلات مسلمین و اتحاد اسلام است . آن چیزی که درباره شخصیت سید جمال جالب توجه است ، عزم و اراده ای است که او در مبارزاتش از آن برخوردار بود . او به هر جا که می رفت جمعی را شیفته خود می ساخت . قدرت سخنوری و سحر بیانی که در کلمات آتشین سید بود ، جمع مرده ای را حیات و نشاط دوباره میبخشید . محمد عبده یار وفادار سید که خود یکی از مصلحین بزرگ مصرر اسست در نامه ای به ویی می نویسد : از سوی تو به من حکمتی رسیده است که با آن دلها را منقلب می کنم و عقول را در می یابم و در خاطره های مردم تصرف می کنم روح حکمت تو مردگان ما را زنده کرد و عقلهای ما را روشن ساخت . ما برای تو اعدادیم و تو واحدی ، ما مخفی و تو آشکار . عکس روی تو را من قبله نمازم گذارده ام و آن را ناظر اعمال و کردار خود قرار داده ام .
علاوه بر این سید جمال دارای نبوغی فوق العاده بود . وی به چند زبان خارجی کاملا مسلط بود و
می توانست علاوه بر زبان فارسی به زبان عربی ، ترکی ، انگلیسی و فرانسه سخن بگوید . از میان آثار قلمی به جا مانده از سید مقالات چرا اسلام ضعیف شد ، لکچر در تعلیم و تربیت ، فواید فلسفه و پاسخ به ارنست زنان برای شناخت مواضع سید جمال در مورد علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و رهنومدهای وی برای پیشرفت و اتحاد جهان اسلام حائز اهمیت است . مقاله چرا اسلام ضعیف شد به تحلیل عقب ماندگی مسلمانان می پردازد . این مقاله اخیرا به همت دکتر عبدالهادی حائری به چاپ رسیده است .
این مقاله به کرات و البته نه ببه صورت کامل در روزنامه های تذکر و حبل المتین و مقالات جمالیه چاپ شده است . یکی از دلایل در چاپ مکرر این مقاله خصوصا در دوره انقلاب مشروطیت ایران ، این بود که علما و رهبران مذهبی مشروطه از مفاد این مقاله به نوعی در تایید نقش خویش در مشروطیت سود می جستند.
مقاله لکچر در تعلیم و تربیت متن سخنرانی است که به تاریخ 8 نوامبر 1872 روز پنج شنبه در آلبرت هال کلکته ایراد شده است . مقاله فواید فلسفه نیز برای دومین بار در هندوستان در شماره دهم مجله معلم شفیق در ماه اوت 1881 میلادی به چاپ رسید .
پاسخ به ارنست زنان جوابیه ای است از سید جمال به این نویسنده فرانسوی رنان در تاریخ 1300 قمری کنفرانسی تحت عنوان اسلام و علم ارائه داد . بر این مبنا که : اولا تمدنن اسلامی تمدن غربی نیست ، بلکه این تمدن دارای روح غیر عربی خصوصا ایرانی است . ثانیا دین اسلام ذاتا مخالف علم و فلسفه است و ثالثا رروح اعرابب ذاتا از فلسفه به دور است . سید جمال در این پاسخ ضمن پذیرفتن برخی از انتقادات رنان ، به تفکیک دیانت واقعی از دیانت تحریف شده می پردازد . بیان مشکلات مسلمین و چاره جوئیهایی که در این باره میتوان ارائه داد ، مفاد پاسسخ وی به رنان را شامل می شود .
امید سید در این نامه به این است که روزی مسلمانان از زیر یوغ بندگی دین خرافی آزاد شوند ، دینی که مراد سید است ، مجموعه باورها و پندارهای خرافی است که اسلام اصیل را در بند خود محصور ساخته است . وی رسیدن مسلمانان به پیشرفت و ترقی را در کشف و شناخت دیانت واقعی می داند. در مقاله چرا اسلام ضعیف شد سید جمال به بررسی عظمت و سپس انحطاط مسلمانان می پردازد . از نظرگاه وی آنچه باعث عظمت و قدرت مسلمانان در گذشته شده بود ، اقتدا و پیروی آنان از قرآن کریم بود . معجزه ای که از اعراب بدوی جنگجویان سلحشوری ساخت . ایمانی که مشتی اعراب بی سامان ارکان دول عظیمه را متزلزل نمده و نام و نشانشان را از صفحه عالم محو کردند . آنچه که موجب پیشرفت و ترقی ناگهانی مسلمانان شد ، امید و ایمان به مکتبی بود که آن مکتب به مانند راهنمای دایمی و ابدیی امت مسلمان را هدایت کررده و مژده فتح و پیروزی را به مسلمانان داده است . وسعت و گستردگی امپراطوری عباسی ، از نظرگاه سید یادآور عظمت و شکوه مسلمانن بود . این امپراطوری با هراس بر دل رومانیون نفوذیی در تمام بلاد اسلام داشت که در هیچ تاریخی نظیرش دیده نشد .
بنابر این آنچه مبدأ خود آگاهی در میان اعراب شد ایمان به آن گرامی نامه یعنی قرآن بود. قرآن هر آنچه را که به کار مسلمانان می خورد در دورن خود داشت . مجموعه ای از معارف و راهنمای عقل ومعلم حکمت مسلمانان . چرا دین اسلام ضعیف شد پاسخی به دلایل انحطاط مسلمین است . وی دو عامل را به عنوان عوامل مهم در ضعف دین اسلام بر می شمارد : 1.دوری از عقل و یونانی زدگی 2. تقلید . قرآن همانگونه که نخستین معلم حکمت برای مسلمانان بود از نظر سید آخرین معلم حکمت نیز به شمار می آمد .
دوره ای که مسلمانان باتفکر فلسفی یونان آشنا می شوند شروع دوران انحطاط و دوری از عقل است . سید تفکر فلسفی یونانی را ماهیتا مشحون از کفر و زندقه و الحاد و التقاطی از عقاید صائبین و پرستش الهه های متعدد با کتب فلسفی یونانی می داند . علت اساسی در انحراف مسلمین از عقل ، متاثر شدن آنان از تفکر یونانی زدگی و تقلیدی است که گرفتار آن آمده اند .
وجه اول آن است که مطالب مندرج در آن کتب چنانچه فی نفس الامر و الواقع ودر نزد حکمای یونان بود بر ما آشکار نگردید بلکه حکمای مسلمین آنها را به زیور کمال و حلیه عصمت از خطا به ما جلوه دادند و ابواب چون و چرا را بر روی اذهان صافیه بستند و سببش این بود که آنها اعتقاد داشتند بر اینکه اغریقین و رومانیین همگی صاحب عقل مطلق و ارباب ملکات مقدسه هستند و لهذا اقوال آنها را مانند وحی آسمان قبول نمودند تقلید نمودند .
به این نحو وی سهروردی و ملاصدرا را جزو کسانی نام می برد که در بر خورد با تفکر یونانی تا حدودی دچار اشتباه شده اند . فلسفه ای که سید آن را مفید انگاشته و مقاله فوائد فلسفه را درباره آن می نویسد : فلسفه ای عاری از تفکر یونانی می باشد . و علوم عملی نظیر فیزیک ، شیمی و زیست شناسی ، مقوم این فلسفه هستند . در نظرگاه سید از کپرنیک ، گالیله و کپلر به عنوان قله های این تفکر یاد می شوند . وی بی آنکه بتواند رابطه ای معقول درباره تحول فلسفه غرب از یونان باستان تا اروپای قرن 19 ترسیم نمایید ، با طرد فلسفه یونانی ، فلسفه معاصر خود را می ستاید . وی احتمالا روش و بینش علمی جدید را که بر مبنای اصالت تجربه بنا نهاده شده ، مورد تایید قرار می دهد .
حمله سید جمال به فلسفه یونانی شاید حمله ای غیر مستقیم به فلسفه متداول در حوزه جامعه اسلامی آن روزگار بوده است . بعد از پایان دوران طلایی اندیشه و تفکر دراوج تمدن اسلامی ، حوزه های فکری با فلسفه گریزی روبرو بوده اند . شاید حمله سید به یونانی زدگی و تقلید ، پیامد و واکنش نسبت به همین برخوردهای فکری با فلسفه است از سویی حاکمیت متدلوژی ارسطویی در حوزه های فکری را مانع از ورود اندیشه های فلسفی نوین می داند .
پیشرفت حیرت آوری که غرب در قرون هیجدهم و نوزدهم می کند دلیل دیگری است که سید جمال حکم به بطلان اندیشه فلسفی قدیم می کند . او نقش آداب و آئینها و رسوم مختلف را در دگرگون ساختن محتوی دیانت اسلام مهم دانسته و مقابله با اعتقادات خرافی را که به درون اسلام رخنه کرده ، سرلوحه مبارزاتش قرار می دهد . تاکید سید در این راه بر پیروی از سنت فرهنگی اصیل صدر اسلام بود و لذا مسلمانان را به فهم درست قرآن و عمل به دستورات آن فرا می خواند.
از آنجائیکه وی فردی عمل گرا بود و به ضرورت تغییر سریع جامعه می اندیشید فرصت
لازم را برای درنگ در میدان تفکر وتعقل بدست نیاورد . وی علیرغم توانائیهای منحصر به فردی که داشت نیرویش را معطوف به مسائل سیاسی ساخت.
از نقاط تاریک اندیشه سید جمال ، نظراتی است که او درباره فلسفه یونانی دارد ، وی میراث فکری یونان باستان را به علت التقاط عقاید بت پرستانه با مباحث عقلی رد می کند . این برخورد وی با فلسفه وبطور کلی با تفکر عقلی یونان باستان جای تامل دارد . وی در این حمله به نظرات غزالی که فلسفه و اهل فلسفه را مورد نکوهش قرار می داده ، نزدیک می شود . مخالفت وی با فلسفه یونانی و گرایش وی بر فلسفه معاصر تجربی و علمی درغرب ناشی از تناقض فکری اوست.
نقش فکری سید جمال درتاریخ مبارزات یکصد ساله اخیر محتاج بازنگری جدی می باشد ، بازنگری که باید به دور از احساسات و همراه با نقادی و کاوش عقلانی صورت انجام به خود گیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
زندگی و اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی
ظهور سید جمال الدین اسد آبادی دراوایل قرن چهاردهم هجری به دنبال بحران خلافت تزلزل قدرت سیاسی و قدرتمند شدن موضع اصولیها در حوزه های علمیه صورت می گیرد
عوامل انحطاط مسلمین از دیدگاه سید جمال الدین دوری از عقل و یونانی زدگی وتقلید است . وی تفکر فلسفی یونان را التقاطی از عقاید بت پرستانه همراه با مباحث عقلی می داند
سعید ارموی
بحران خلافت در آغاز قرن نوزدهم ، مهمترین مسئله ای بود که ذهن اندیشمندان را به خود جلب کرد. موج جدیدی که در بین اقشار مختلف اجتماعی ایجاد شد . به ضرورت اصلاحات و جایگزینی قانون در جامعه معتقد گردید.
نگرانی عمده اندیشه گران مسلمان در آغاز قرن نوزدهم به مسایلی نظیر زوال و انحطاط مسلمین ، ضرورت پیشرفت ، ترقی و بهره گیری از تمدن غرب و یا عدم بهره گیری از آن ، مبارزه با دولتهای استعمارگر و ضرورت برپایی و تاسیس نظامهای سیاسی و اقتصادی سالم مواردی است که ذهن اندیشمندان اسلامی را بخود معطوف داشته بود . از نظر گاه علماء ،دین به تمامی مسایل گذشته ، حال و آینده انسان پاسخ داده است .
یکی از بحرانهای دولتهای مسلمان در آغاز قرن 14 ه.ق بحران مشروعیت بوده است . مشروعیت دولتها به دلیل ادامه روشهای قرون وسطایی زیر سوال بود ، بخشهای زیادی از جامعه تحت سلطه دولت قرار داشته و نهادهای مختلف اجتماعی خود را با نظم سنتی که شاه در راس امور آن قرار داشت کم کم ناهماهنگ می یافتند.
ظهور سید جمال الدین اسد آبادی در شرایطی بود که جامعه به برخی از نقاط عطف خود رسید . از دیدگاه تفکر مذهبی ، جدال اصولیون با اخبار یون مراحل نهایی خود را طی کرد . اصولیها با وجود شخصیت قدرتمندی همچون شیخ مرتضی انصاری به توفیقاتی رسیدند . یکی از این توفیقات رواج آزاد اندیشی بود که در حوزه های علمیه بسط و گسترش یافت ، بحث و گفتگو درباره مباحث دینی و قدرتمندی نهاد اجتهاد ، روحانیت را وارد عرصه نوینی از حیات فکری و عملی خود ساخت. سید جمال الدین دراین ایام یکی از بهترین شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود.
تحلیل افکار و آرای سید جمال الدین با توجه به نقش فعالی که وی در بیدارگری مسلمانان داشته ، از اهمیت خاصی برخوردار است . حضور او در آغاز این راه ، برای سالهای بعدی تعیین کننده است . تحلیل از وی در واقع بررسی بخش مهمی از یک جریان مذهبی است که نسبت به مسایل و مشکلات متعدد جامعه اسلامی واکنش نشان داده است . در سالهای اخیر همراه با اوج گیری نهضتهای اسلامی ، سید جمال و میراث فکری او پیش از بیش مورد توجه قرار گرفته است . تا جائیکه اودر میان توده های مسلمان تبدیل به یکی از چهره های افسانه ای مبارزه علیه غرب شده است . جهان اسلام در بخش مهمی از حرکت اسلامی خود از این میراث سود جسته . این میراث را می توان چنین بر شمرد : اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تامین نیرومندی و پیشرفت آنان ، مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بی جنبشی ، بازگشت به منابع اصلی فکری اسلام ، تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فراخواندن مسلمانان به یاد گرفتن علوم نو ، مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان .
از سید جمال الدین نوشته های زیادی در دست نیست . زندگی پنجاه وهشت ساله وی در دوران فعالیتهای سیاسی و مسافرت و تبعید سپریی شد . فعالیتهای متعدد او در کشورهای افغانستان ، هندوستان ، مصر ، ایران ، عثمانی ، انگلستان و فرانسه از وی چهره ای جهانی ساخت . بیشتر کوشش او در دوران مبارزاتش صرف کارهای عملی گردید . نوشته های اندکی که از وی باقی مانده محصول دوره هایی کوتاه از مبارزات او است که یا به علت تبعید اجازه فعالیتهای سیاسی محض را نداشته و یا جز نوشتن راه دیگری برای ادامه مبارزاتش نبوده است . اکثر نوشته هایی که از سید باقی مانده ، مربوط به نامه هایی است که او به سران کشورها ، روحانیون ، دوستان و نوشته است .
سیر زندگی سید جمال الدین اکنون تا حدودی مبهم و برخی از مسائل زندگی وی مورد اختلاف
پژوهشگران می باشد ، مثلا اینکه سید ایرانی بوده است یا اهل افغانستان ، یکی از مسایل مبهمی است که تحقیق درباره او را دشوار می سازد . گرچه حکم درباره ملیت سید ، با توجه به اینکه خود نیز چندان مایل به اینکار نبوده ، جای تامل و درنگ دارد . او خودرا از لحاظ فکری متعلق به هیچ سرزمین و طایفه ای نمی دانسته و از این قیود آزاد بوده ، وی در سفرهای دور و دراز خود در پی مقصود واحدی بوده است ، آن مقصود عبارت از آزادی و سر بلند کردن مسلمانان بوده و در ین راه از هیچگونه فداکاری و کوششی خود داری نمی کرد .
سید اسامی متعددی داشته و در هر مملکتی که می رفته با توجه به روحیات مردم آنجا ، پسوندی را به اسم خود می افزود . او به نامهای گوناگونی چون حسینی ، افغانی ،کاببلی ، استامبولی ، اسسد آبادی و در همه جا ظاهر می شده است .
پیش از آنکه عقاید سید جمال الدین در مورد اتحاد اسلام مورد بررسی قرار گیرد ، ذکر یک نکته دیگر لازم است ، بررسی آراء افکار سید به منظور تعیین جایگاه و نقش فکری وی در بیدارگری مسلمانان به کار می رود . این تحلیل عمدتا معطوف به تفکرات وی در زمینه مشکلات مسلمین و اتحاد اسلام است . آن چیزی که درباره شخصیت سید جمال جالب توجه است ، عزم و اراده ای است که او در مبارزاتش از آن برخوردار بود . او به هر جا که می رفت جمعی را شیفته خود می ساخت . قدرت سخنوری و سحر بیانی که در کلمات آتشین سید بود ، جمع مرده ای را حیات و نشاط دوباره میبخشید . محمد عبده یار وفادار سید که خود یکی از مصلحین بزرگ مصرر اسست در نامه ای به ویی می نویسد : از سوی تو به من حکمتی رسیده است که با آن دلها را منقلب می کنم و عقول را در می یابم و در خاطره های مردم تصرف می کنم روح حکمت تو مردگان ما را زنده کرد و عقلهای ما را روشن ساخت . ما برای تو اعدادیم و تو واحدی ، ما مخفی و تو آشکار . عکس روی تو را من قبله نمازم گذارده ام و آن را ناظر اعمال و کردار خود قرار داده ام .
علاوه بر این سید جمال دارای نبوغی فوق العاده بود . وی به چند زبان خارجی کاملا مسلط بود و
می توانست علاوه بر زبان فارسی به زبان عربی ، ترکی ، انگلیسی و فرانسه سخن بگوید . از میان آثار قلمی به جا مانده از سید مقالات چرا اسلام ضعیف شد ، لکچر در تعلیم و تربیت ، فواید فلسفه و پاسخ به ارنست زنان برای شناخت مواضع سید جمال در مورد علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و رهنومدهای وی برای پیشرفت و اتحاد جهان اسلام حائز اهمیت است . مقاله چرا اسلام ضعیف شد به تحلیل عقب ماندگی مسلمانان می پردازد . این مقاله اخیرا به همت دکتر عبدالهادی حائری به چاپ رسیده است .
این مقاله به کرات و البته نه ببه صورت کامل در روزنامه های تذکر و حبل المتین و مقالات جمالیه چاپ شده است . یکی از دلایل در چاپ مکرر این مقاله خصوصا در دوره انقلاب مشروطیت ایران ، این بود که علما و رهبران مذهبی مشروطه از مفاد این مقاله به نوعی در تایید نقش خویش در مشروطیت سود می جستند.
مقاله لکچر در تعلیم و تربیت متن سخنرانی است که به تاریخ 8 نوامبر 1872 روز پنج شنبه در آلبرت هال کلکته ایراد شده است . مقاله فواید فلسفه نیز برای دومین بار در هندوستان در شماره دهم مجله معلم شفیق در ماه اوت 1881 میلادی به چاپ رسید .
پاسخ به ارنست زنان جوابیه ای است از سید جمال به این نویسنده فرانسوی رنان در تاریخ 1300 قمری کنفرانسی تحت عنوان اسلام و علم ارائه داد . بر این مبنا که : اولا تمدنن اسلامی تمدن غربی نیست ، بلکه این تمدن دارای روح غیر عربی خصوصا ایرانی است . ثانیا دین اسلام ذاتا مخالف علم و فلسفه است و ثالثا رروح اعرابب ذاتا از فلسفه به دور است . سید جمال در این پاسخ ضمن پذیرفتن برخی از انتقادات رنان ، به تفکیک دیانت واقعی از دیانت تحریف شده می پردازد . بیان مشکلات مسلمین و چاره جوئیهایی که در این باره میتوان ارائه داد ، مفاد پاسسخ وی به رنان را شامل می شود .
امید سید در این نامه به این است که روزی مسلمانان از زیر یوغ بندگی دین خرافی آزاد شوند ، دینی که مراد سید است ، مجموعه باورها و پندارهای خرافی است که اسلام اصیل را در بند خود محصور ساخته است . وی رسیدن مسلمانان به پیشرفت و ترقی را در کشف و شناخت دیانت واقعی می داند. در مقاله چرا اسلام ضعیف شد سید جمال به بررسی عظمت و سپس انحطاط مسلمانان می پردازد . از نظرگاه وی آنچه باعث عظمت و قدرت مسلمانان در گذشته شده بود ، اقتدا و پیروی آنان از قرآن کریم بود . معجزه ای که از اعراب بدوی جنگجویان سلحشوری ساخت . ایمانی که مشتی اعراب بی سامان ارکان دول عظیمه را متزلزل نمده و نام و نشانشان را از صفحه عالم محو کردند . آنچه که موجب پیشرفت و ترقی ناگهانی مسلمانان شد ، امید و ایمان به مکتبی بود که آن مکتب به مانند راهنمای دایمی و ابدیی امت مسلمان را هدایت کررده و مژده فتح و پیروزی را به مسلمانان داده است . وسعت و گستردگی امپراطوری عباسی ، از نظرگاه سید یادآور عظمت و شکوه مسلمانن بود . این امپراطوری با هراس بر دل رومانیون نفوذیی در تمام بلاد اسلام داشت که در هیچ تاریخی نظیرش دیده نشد .
بنابر این آنچه مبدأ خود آگاهی در میان اعراب شد ایمان به آن گرامی نامه یعنی قرآن بود. قرآن هر آنچه را که به کار مسلمانان می خورد در دورن خود داشت . مجموعه ای از معارف و راهنمای عقل ومعلم حکمت مسلمانان . چرا دین اسلام ضعیف شد پاسخی به دلایل انحطاط مسلمین است . وی دو عامل را به عنوان عوامل مهم در ضعف دین اسلام بر می شمارد : 1.دوری از عقل و یونانی زدگی 2. تقلید . قرآن همانگونه که نخستین معلم حکمت برای مسلمانان بود از نظر سید آخرین معلم حکمت نیز به شمار می آمد .
دوره ای که مسلمانان باتفکر فلسفی یونان آشنا می شوند شروع دوران انحطاط و دوری از عقل است . سید تفکر فلسفی یونانی را ماهیتا مشحون از کفر و زندقه و الحاد و التقاطی از عقاید صائبین و پرستش الهه های متعدد با کتب فلسفی یونانی می داند . علت اساسی در انحراف مسلمین از عقل ، متاثر شدن آنان از تفکر یونانی زدگی و تقلیدی است که گرفتار آن آمده اند .
وجه اول آن است که مطالب مندرج در آن کتب چنانچه فی نفس الامر و الواقع ودر نزد حکمای یونان بود بر ما آشکار نگردید بلکه حکمای مسلمین آنها را به زیور کمال و حلیه عصمت از خطا به ما جلوه دادند و ابواب چون و چرا را بر روی اذهان صافیه بستند و سببش این بود که آنها اعتقاد داشتند بر اینکه اغریقین و رومانیین همگی صاحب عقل مطلق و ارباب ملکات مقدسه هستند و لهذا اقوال آنها را مانند وحی آسمان قبول نمودند تقلید نمودند .
به این نحو وی سهروردی و ملاصدرا را جزو کسانی نام می برد که در بر خورد با تفکر یونانی تا حدودی دچار اشتباه شده اند . فلسفه ای که سید آن را مفید انگاشته و مقاله فوائد فلسفه را درباره آن می نویسد : فلسفه ای عاری از تفکر یونانی می باشد . و علوم عملی نظیر فیزیک ، شیمی و زیست شناسی ، مقوم این فلسفه هستند . در نظرگاه سید از کپرنیک ، گالیله و کپلر به عنوان قله های این تفکر یاد می شوند . وی بی آنکه بتواند رابطه ای معقول درباره تحول فلسفه غرب از یونان باستان تا اروپای قرن 19 ترسیم نمایید ، با طرد فلسفه یونانی ، فلسفه معاصر خود را می ستاید . وی احتمالا روش و بینش علمی جدید را که بر مبنای اصالت تجربه بنا نهاده شده ، مورد تایید قرار می دهد .
حمله سید جمال به فلسفه یونانی شاید حمله ای غیر مستقیم به فلسفه متداول در حوزه جامعه اسلامی آن روزگار بوده است . بعد از پایان دوران طلایی اندیشه و تفکر دراوج تمدن اسلامی ، حوزه های فکری با فلسفه گریزی روبرو بوده اند . شاید حمله سید به یونانی زدگی و تقلید ، پیامد و واکنش نسبت به همین برخوردهای فکری با فلسفه است از سویی حاکمیت متدلوژی ارسطویی در حوزه های فکری را مانع از ورود اندیشه های فلسفی نوین می داند .
پیشرفت حیرت آوری که غرب در قرون هیجدهم و نوزدهم می کند دلیل دیگری است که سید جمال حکم به بطلان اندیشه فلسفی قدیم می کند . او نقش آداب و آئینها و رسوم مختلف را در دگرگون ساختن محتوی دیانت اسلام مهم دانسته و مقابله با اعتقادات خرافی را که به درون اسلام رخنه کرده ، سرلوحه مبارزاتش قرار می دهد . تاکید سید در این راه بر پیروی از سنت فرهنگی اصیل صدر اسلام بود و لذا مسلمانان را به فهم درست قرآن و عمل به دستورات آن فرا می خواند.
از آنجائیکه وی فردی عمل گرا بود و به ضرورت تغییر سریع جامعه می اندیشید فرصت
لازم را برای درنگ در میدان تفکر وتعقل بدست نیاورد . وی علیرغم توانائیهای منحصر به فردی که داشت نیرویش را معطوف به مسائل سیاسی ساخت.
از نقاط تاریک اندیشه سید جمال ، نظراتی است که او درباره فلسفه یونانی دارد ، وی میراث فکری یونان باستان را به علت التقاط عقاید بت پرستانه با مباحث عقلی رد می کند . این برخورد وی با فلسفه وبطور کلی با تفکر عقلی یونان باستان جای تامل دارد . وی در این حمله به نظرات غزالی که فلسفه و اهل فلسفه را مورد نکوهش قرار می داده ، نزدیک می شود . مخالفت وی با فلسفه یونانی و گرایش وی بر فلسفه معاصر تجربی و علمی درغرب ناشی از تناقض فکری اوست.
نقش فکری سید جمال درتاریخ مبارزات یکصد ساله اخیر محتاج بازنگری جدی می باشد ، بازنگری که باید به دور از احساسات و همراه با نقادی و کاوش عقلانی صورت انجام به خود گیرد.