لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم:
مقدمه:
یک : ایدهآلیسم 1 - نمیتوان "وجود" و "ادراک " را مساوی دانست آن گونه که برکلی عقیده دارد (زیرا اشاره شد که از تحلیل این جمله مطابقت و تساوی وجود و ادراک ناشی نمیشود و مساوی دانستن آن دو خلط مقام ثبوت و اثبات است). 2 - از این نظر برکلی که وجود مساوی ادراک است به هیچ وجه انکار جوهر مادی آن گونه که برکلی میگفت نتیجه نمیشود. 3 - برکلی جهان خارج و علم به آن را بطورکلی نفی نمیکند، بلکه وی جهان (جوهر) مادی مستقل از ادراک را نفی میکند، اگرچه نظریه شناخت برکلی در نهایت به دلیل حسی مذهب بودن او به نفی جهان خارج منجر میگردد (زیرا وی میخواهد مشکل نظریه شناخت خود را با یک اعتقاد مذهبی و متافیزیکی (خدا) رفع کند با اینکه وی اصالت تجربی (حسی) است . 4 - چون برکلی به نوعی جهان خارج (طبق نظر خودش) قائل است و فقط جهان مادی خارج از ذهن و ادراک انسان را انکار میکند، لذا نمیتوان او را در ردیف سوفسطاییان قرار داد. 5 - طرد و نفی ماده در نظریه برکلی مقدمهای برای اثبات اصالت روح و خداست . 6 - اعتقاد به وجود خداوند در ایدهآلیسم بویژه فلسفه برکلی نقش اساسی داردو خدا غایت آفرینش محسوب میشود (یکی از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است). 7 - ارزشهای اخلاقی کلی و مطلق و تغییرناپذیرند، چون منبع ارزشها خداوند است و دین و اخلاق نیز به هم پیوستگی کامل دارند. (مورد اشتراک با رئالیسم اسلامی) 8 - شر امری عدمی و منفی است و در جهان، خیر، اصیل است و شر امری تبعی . (نقطه اشتراک با رئالیسم اسلامی) 9 - بعد اصیل انسان بعد روحانی اوست لذا انسان شریفترین و برترین مخلوقات خداوند است و به لحاظ دارابودن دو ویژگی (خصوصیت) مهم یعنی عقل و اختیار (اراده) دارای جایگاه ویژهای است (این مورد نیز از موارد اشتراک با رئالیسم اسلامی است). 10 - نظریه توافق (که ملاک درستی معرفت از نظر ایدهآلیسم است) در زمینه معرفتهای تحلیلی و منطقی درست است اما در مورد معرفتهای ترکیبی و غیرتحلیلی کارآیی ندارد و کافی به نظر نمیرسد (این مورد از نکات مورد اختلاف با رئالیسم اسلامی است). 11 - در جریان تعلیم و تربیت آنچه از نظر ایدهآلیسم مهم است ایدهآل است و این ایدهآل که اساس جهان را تشکیل میدهد "خدا" است و تمام فعالیتهای تربیتی باید به سوی او جهتدهی شود (این مورد نیز از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است) و چون انسان دارای ویژگی مهم عقل و اختیار است لذا تنها موجود قابل تربیت است و باید در جریان تعلیم و تربیت بر رشد عقل و اختیار وی تکیه شود. اگرچه معلم طبق نظر ایدهآلیستها نقش اصلی و اساسی را در جریان تعلیم و تربیت دارد اما باید توجه داشت که اهمیت قائل شدن به نقش معلم و جهت دادن تعلیم و تربیت به سوی ایدهآل (خدا) نباید باعث تحتالشعاع قرارگرفتن سایر جنبهها و عوامل تربیتی گردد. 12 - تکیه بر آموزشهای اخلاقی و رشد خصوصیات اخلاقی در جریان تعلیم و تربیت یکی از ویژگیهای نظام تربیتی مکتب ایدهآلیسم است (رئالیسم اسلامی نیز چنین ویژگی را در تربیت قائل است). دو: رئالیسم اسلامی 1 - فلسفه رئالیسم اسلامی از مکتب ایدهآلیسم، که موجودات جهان را وابسته به انسان و ادراکات او تلقی مینماید، متمایز است . 2 - اگرچه فلسفه استاد علامه طباطبایی و استاد مطهری جزو مکتب رئالیسم قرار میگیرد اما با توجه به ویژگیهایی که دارد با آن نیز تفاوت دارد، لذا آن را به عنوان رئالیسم اسلامی میتوان نامید. 3 - رئالیسم اسلامی اعتقاد به وجود جهان خارج از ذهن (واقعیت قائل شدن برای موجودات خارجی) را یک اصل اساسی و فطری میداند که سرحد ایدهآلیسم و رئالیسم است . 4 - جهانبینی رئالیسم اسلامی "خدا محوری" است یعنی جهان، ماهیت ازاویی و به سوی اویی دارد و غایت جهان هستی خداوند است . (نقطه اشتراک با ایدهآلیسم) 5 - انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است که بعد اصیل او همان بعد روحانی است (اصالت روح) که دارای ویژگیهای مهم عقل و ایمان، اختیار و فطرت است لذا مشکل ثنویت روح و بدن بخوبی حل میگردد (از طریق حرکت جوهری، الروح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء). 6 - ارزشها و اصول اخلاقی کلی و مطلق بوده و به من ملکوتی انسان که جنبه خدایی دارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم:
مقدمه:
یک : ایدهآلیسم 1 - نمیتوان "وجود" و "ادراک " را مساوی دانست آن گونه که برکلی عقیده دارد (زیرا اشاره شد که از تحلیل این جمله مطابقت و تساوی وجود و ادراک ناشی نمیشود و مساوی دانستن آن دو خلط مقام ثبوت و اثبات است). 2 - از این نظر برکلی که وجود مساوی ادراک است به هیچ وجه انکار جوهر مادی آن گونه که برکلی میگفت نتیجه نمیشود. 3 - برکلی جهان خارج و علم به آن را بطورکلی نفی نمیکند، بلکه وی جهان (جوهر) مادی مستقل از ادراک را نفی میکند، اگرچه نظریه شناخت برکلی در نهایت به دلیل حسی مذهب بودن او به نفی جهان خارج منجر میگردد (زیرا وی میخواهد مشکل نظریه شناخت خود را با یک اعتقاد مذهبی و متافیزیکی (خدا) رفع کند با اینکه وی اصالت تجربی (حسی) است . 4 - چون برکلی به نوعی جهان خارج (طبق نظر خودش) قائل است و فقط جهان مادی خارج از ذهن و ادراک انسان را انکار میکند، لذا نمیتوان او را در ردیف سوفسطاییان قرار داد. 5 - طرد و نفی ماده در نظریه برکلی مقدمهای برای اثبات اصالت روح و خداست . 6 - اعتقاد به وجود خداوند در ایدهآلیسم بویژه فلسفه برکلی نقش اساسی داردو خدا غایت آفرینش محسوب میشود (یکی از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است). 7 - ارزشهای اخلاقی کلی و مطلق و تغییرناپذیرند، چون منبع ارزشها خداوند است و دین و اخلاق نیز به هم پیوستگی کامل دارند. (مورد اشتراک با رئالیسم اسلامی) 8 - شر امری عدمی و منفی است و در جهان، خیر، اصیل است و شر امری تبعی . (نقطه اشتراک با رئالیسم اسلامی) 9 - بعد اصیل انسان بعد روحانی اوست لذا انسان شریفترین و برترین مخلوقات خداوند است و به لحاظ دارابودن دو ویژگی (خصوصیت) مهم یعنی عقل و اختیار (اراده) دارای جایگاه ویژهای است (این مورد نیز از موارد اشتراک با رئالیسم اسلامی است). 10 - نظریه توافق (که ملاک درستی معرفت از نظر ایدهآلیسم است) در زمینه معرفتهای تحلیلی و منطقی درست است اما در مورد معرفتهای ترکیبی و غیرتحلیلی کارآیی ندارد و کافی به نظر نمیرسد (این مورد از نکات مورد اختلاف با رئالیسم اسلامی است). 11 - در جریان تعلیم و تربیت آنچه از نظر ایدهآلیسم مهم است ایدهآل است و این ایدهآل که اساس جهان را تشکیل میدهد "خدا" است و تمام فعالیتهای تربیتی باید به سوی او جهتدهی شود (این مورد نیز از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است) و چون انسان دارای ویژگی مهم عقل و اختیار است لذا تنها موجود قابل تربیت است و باید در جریان تعلیم و تربیت بر رشد عقل و اختیار وی تکیه شود. اگرچه معلم طبق نظر ایدهآلیستها نقش اصلی و اساسی را در جریان تعلیم و تربیت دارد اما باید توجه داشت که اهمیت قائل شدن به نقش معلم و جهت دادن تعلیم و تربیت به سوی ایدهآل (خدا) نباید باعث تحتالشعاع قرارگرفتن سایر جنبهها و عوامل تربیتی گردد. 12 - تکیه بر آموزشهای اخلاقی و رشد خصوصیات اخلاقی در جریان تعلیم و تربیت یکی از ویژگیهای نظام تربیتی مکتب ایدهآلیسم است (رئالیسم اسلامی نیز چنین ویژگی را در تربیت قائل است). دو: رئالیسم اسلامی 1 - فلسفه رئالیسم اسلامی از مکتب ایدهآلیسم، که موجودات جهان را وابسته به انسان و ادراکات او تلقی مینماید، متمایز است . 2 - اگرچه فلسفه استاد علامه طباطبایی و استاد مطهری جزو مکتب رئالیسم قرار میگیرد اما با توجه به ویژگیهایی که دارد با آن نیز تفاوت دارد، لذا آن را به عنوان رئالیسم اسلامی میتوان نامید. 3 - رئالیسم اسلامی اعتقاد به وجود جهان خارج از ذهن (واقعیت قائل شدن برای موجودات خارجی) را یک اصل اساسی و فطری میداند که سرحد ایدهآلیسم و رئالیسم است . 4 - جهانبینی رئالیسم اسلامی "خدا محوری" است یعنی جهان، ماهیت ازاویی و به سوی اویی دارد و غایت جهان هستی خداوند است . (نقطه اشتراک با ایدهآلیسم) 5 - انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است که بعد اصیل او همان بعد روحانی است (اصالت روح) که دارای ویژگیهای مهم عقل و ایمان، اختیار و فطرت است لذا مشکل ثنویت روح و بدن بخوبی حل میگردد (از طریق حرکت جوهری، الروح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء). 6 - ارزشها و اصول اخلاقی کلی و مطلق بوده و به من ملکوتی انسان که جنبه خدایی دارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ایده آلیسم
این مقاله درباره نظریه فلسفی ایده آلیسم است. ایده آلیسم همچنین واژه ای در تئوری روابط بین المللی و در مبحث معاد مسیحی است.
ایده آلیسم، مکتبی است که ایده ها، یا تفکر تمام یا بخشی ضروری هر واقعیت کاملی را تشکیل می دهد به طوریکه یک دنیا اشیاء مادی در بردارنده هیچ تفکری نمی تواند وجود داشته باشد زیرا تجربه شده است یا اینکه یک "واقعیت" کامل نیست. ایده آلیسم اغلب در مقابل ماتریالیسم قرار دارد که هر دو به گروهی متعلق است که مخالف مباحث وجود ثنویت یا کثرت گرایی است. (توجه داشته باشید که این تضاد بین ایده آلیسم و ماتریالیسم با پرسش از ماهیت چنین واقعیتی بر طرف می شود که هیچ ارتباطی با حمایت از استانداردهای اخلاقی یا دوست داشتن ندارند).
ایده آلیست ها و پدیداری ذهنی، تفکرات و تجربیات آنها را با وجود مرتبط می سازد. ایده الیست های فلسفه متعالیه از ماهیت دانش تا ماهیت اهداف دانش صحبت می کنند بدون بیان آندسته از اهدافی که ایده ها را تشکیل می دهند یا در ذهن فرد وجود دارد.
ایده آلیستهای عینی فکر می کنند یا تنها یک دریافت کننده وجود دارد که مشابه آن چیزی که دریافت می کند یا اینکه تفکر بالاترین درجه آزادی اراده و در نتیجه بالاترین درجه واقعیت را ممکن می سازد. روانشناسانی (چون leibmz) تصور می کنند که تمام عینیت های تجربه ذهنی نیز هستند. یعنی گیاهان و مواد معدنی تجربیاتی ذهنی هستند. اگر چه از هوشیاری بشر بسیار متفاوت هستند.
ایده آلیسم بطور کلی مکتبی متافیزیکی است که در پاراگراف قبلی اجمالاً شرح داده شد. یک مکتب مجزا ایده آلیسم شناخت شناسی (همچنین "روش ایده ها" نامیده می شود). بر این مطلب تأکید دارد که ذهنها فقط از ایده های خودشان آگاهند و آنها را درک می کنند لی از اشیاء خارجی. این تفکر از طریق John locke ارائه شد که قطعاً یک ایده آلیست متا فیزیکی نبود. سخن Berkeley در مورد ایده آلیسم متافیزیکی او در واقع درباره مشکلات جایگاه شناخت شناسی locke بود. اما دیگر ایده آلیسمهای متافیزیکی مؤثر از جمله ایده آلیسم Leibniz, poltinus و Hegel اصولاً بر اساس ملاحظات شناخت شناسی نیستند.بنابراین "ایده آلیسم" در کل یعنی ایده آلیسم متافیزیکی نباید به روشی تعریف شود که آن را وابسته به ملاحظات شناخت شناسی بداند.
روش فیلسوفانه غربی برای ایده آلیسم از متفکران شرقی متفاوت است. در اغلب تفکرات غربی( اگر چه نه در متفکران مشهور غربی همچون پلاتو و هگل) ایده آل با دانش مستقیم ایده ها یا تصاویر ذهنی مرتبط است. سپس معمولاً در معرض رئالیسم قرار می گیرد که گفته می شود واقعیت در آن تجربه قبلی مقدم و مستقل از دانش ماست. ایده آلیستهای شناخت شناسی (از جمله کنت) بر این مطلب اصرار می ورزند که تنها چیزی که می تواند مستقیماً برای چیزهای قطعی شناخته شود، ایده ها هستند. در تفکر غربی به همانگونه که در ایده آلیسم ؟؟؟؟ و نشان داده شده است، مفهوم ایده آلیسم مبنی بر معنی آگاهی بیشتر در اصل آگاهی زنده از یک خدای موجود در همه جا، بعنوان اساس تمام پدیده ها است.
یک نوع ایده آلیسم آسیایی، ایده آلیسم Buddhist است.
تاریخچه: ایده آلیسم تعدادی موقعیت فلسفی را با گرایشها و معانی کاملاً متفاوا نام می برد.
ایده آلیسم در غرب: Antiphon در اثر معروف او "حقیقت" انتیسفون می نویسد: " زمان تفکر یا معیار است نه ماده". این گفته، زمان را به عنوان عملکردی آرمانی، درونی و ذهنی نشان میدهد تا اینکه یک شیء بیرونی و واقعی. Plato اغلب در مباحث روزمره اش به یک(" ایده آلیست") اشاره می کند به دلیل اینکه مکتب او در مورد "اشکال"که قطعاً" ایده آلیست "در مفهومی وسیع صحبت می کند اما پلاتو اشکال را بعنوان موضوعی در همه اذهان تشریح نمی کند در عوض او مرتباً آنها را بعنوان داشتن وجود خود و مستقل تعریف می کند بنابراین واضح است که پلاتو به هر حال به یک ایده آلیست "ذهنی" مانند Belkeley نیست.
تمثیل پلاتو ازغار برخی اوقات بعنوان جلب توجه به مشکل شناخت "اشیاء بیرونی " تقسیم می شود مشکلی که descortest ، Berekely, Locke و دیگر فیلسوفان جدید به آن پرداختند اما اشکالی که غار نشینان از آنها بعنوان شیء "خارجی" به روش صرفنظر می کنند که اشیاء مادی برای متفکران جدید است. اشکال واقعیتهای حقیقی هستند، اما به لحاظ مکانی خارج از ما نیستند، بعنوان اشیاء مادی هستند. بنابراین این مقوله که تمثیل پلاتو به آن اشاره دارد که چگونگی شناخت ما از واقعیت حقیقی (و در واقع خوب) است؟ کاملاً از مقوله جدید دانش اما از دنیای بیرون متفاوت است با این وجود حتی اگر پلاتو علاقه خاصی به فلسفه جدید و بویژه فلسفه جرج Berkerly ندارد، پلاتو هنوز می تواند یک ایده آلیست غیر ذهنی باشد او معتقد است که موضوع هیچ ربطی بوجود مستقل ندارد یا اینکه "واقعیت" کامل تنها از طریق افکار بدست می آید . برنارد ویلیامزو میلی برنیت بیان داشتند که فیلسوفان یونانی هرگز ایده آلیسم را بعنوان یک روش درک نکردند زیرا آنها مفهوم Descartes را از یک ذهن موجود بطور مستقل از دست دادند اما ویلیامزو برنیت این احتمال را در نظر نگرفتند که پلاتو می تواند ایده آلیسمی چون کنت که از ماهیت دانش تا ماهیت اشیاء دانش صحبت می کند یا همچون هگر که انکار می کند که ماده "واقعیتی " کامل است. بدون کاستن اشیاء مواد به ایده هایی در ذهن یا اذهان علاوه بر این تئوری پلاتو از جداسازی روح و بدن را می توان بعنوان شکل جدیدتری از دوگانگی صحیحی دانست.
دانشمند آلمانی نئوکنتاین پائول ناتورپ در تئوری پلاتو از ایده ها به بحث پرداختند "مقدمه ای بر ایده آلیسم " که پلاتو یک ایده آلیست غیر ذهنی "غیر مادی" بود حدودی که تئوری کنت و متروپ از طرف برخی دانشمندان معاصر مورد هدایت قرار گرفت.
Schopeohaur درباره این فیلسوف نو افلاطونی نوشت باپلوتینوس حتی به نظر می رسد احتمالاً برای او این باور در فلسفه غرب بود. ایده آلیسم برای مدت طولانی در غربی حتی در آن زمان جدید بود.
به خاطر اینکه آموخت که روح جهان را با مراحلی از ابدیت به زمان با این تعریف بوجود آورد: بدلیل اینکه برای این دنیا دیگر مفهومی وجود ندارد تا اینکه برای روح و ذهن در واقع آرمان گرایی زمان در دنیاهایی بیان می شود که "ما نباید زمان را خارج از روح یا ذهن بپذیریم" همچنین پروفسور Ludwig noire نوشت (برای اولین بار درفلسفه غربی ما ایده آلیست را مناسب در پلوتینوس یافتیم ) که او بیان می دارد