لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .docx :
نخست وزیری رزم آرا
مقدمه
زندگینامهعلی رزمآرا در سال 1280 خ. در تهران به دنیا آمد. بعد از سپری شدن دوران طفولیت، یک سال به مکتب خانه ملاباشی رفت و سپس تحصیلات ابتدایی را در مدرسه اقدسیه در پامنار و تا کلاس هفتم در مدرسه انتصاریه گذراند. در ادامه در مدرسه آلیانس که متعلق به صهیونیستها بود ثبتنام کرد، اما نتوانست از عهده درسهای آنجا برآید؛ لذا بعد از سه سال ناگزیر به «مدرسه نظام» مشیرالدوله رفت و در سال 1299 همزمان با کودتای رضاخان با درجه ستوان دومی از آنجا فارغالتحصیل گشت. در سال 1301 با درجه ستوان یکمی به آجودانی فوج پهلوی رسید و سپس با درجه سروانی به فرانسه رفت و دو سال در مدرسه سنسیر دوره دید. در بازگشت به ایران در سال 1306 با درجه سرگردی فرمانده هنگ منصور و در سال 1311 با درجه سرهنگی فرمانده تیپ مستقل لرستان شد. وی در خرداد 1316 ضمن تدریس در دانشگاه جنگ به ریاست دایره جغرافیایی ارتش منصوب گشت. در سال 1318 با عنوان سرتیپی به شورای عالی جنگ راه یافت. بعد از سوم شهریور، فرماندهی لشکر یک به وی واگذار شد. مدت کوتاهی بعد با حفظ سمت، فرماندهی آمادگاه تعلیماتی ارتش را نیز بر عهده گرفت. در سال 1322 ریاست وی بر ستاد ارتش دو ماه بیشتر به طول نینجامید. در اسفند 1322 بعد از مدت کوتاهی تصدی ریاست دفتر نظامی محمدرضا، به فرماندهی دانشکده افسری منصوب شد. در سال 1323 به درجه سرلشکری نایل آمد و مجدداً به ریاست ستاد ارتش رسید. رزم آرا در خرداد 1324 از سوی شاه منتظر خدمت شد و تا چهارده ماه بعد که از سوی دولت قوام دعوت به کار شد، در خانه تحت نظر بود. بعد از چند ماموریت به کردستان، در 11 تیر 1325برای چندمین بار به ریاست ستاد مشترک ارتش رسید و تا زمان نخستوزیری (پنجم تیرماه 1329) در این سمت باقی ماند. رزمآرا روز 16 اسفند 1329 در مسجد سلطانی کشته شد که چگونگی آن به طور دقیق روشن نیست.
سرگذشت رزم آرا
«خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلی رزمآرا» که چهار بخش کاملاً مجزا دارد (روایت خاطرات، یادداشت تدوینگر آقای کاوه بیات، گزارش سفر به اروپا، اسناد و مدارک) در نگاه اول، به لحاظ حجم بخشهای مختلف کتاب و اهمیت آنها به هیچ وجه موزون به نظر نمیرسد. این نقیصه با توقف روند خاطرهنگاری صاحب اثر در سال 1324، بسیار پررنگ میشود، به ویژه اینکه تدوینگر، که مسئولیت روایتگری زندگی سیاسی این دوران پراهمیت زندگی رزمآرا را تا مرگ وی به عهده گرفته، در صدد برنیامده تا با ارائه توضیحات ضروری و مورد نیاز خواننده توازان لازم در حجم بخشهای کتاب ایجاد کند. لذا از آنجا که این اثر مهمترین فراز از زندگی رزمآرا، یعنی دوران نخستوزیری وی، را پوشش در خور نمیدهد نمیتواند در ابهامزدایی از چگونگی واگذاری مسئولیت تشکیل کابینه به فردی که محمدرضا پهلوی به شدت نگران قدرت گرفتنش در ارتش بود و سپس چگونگی زمینهچینیها برای حذف فیزیکی این چهره سرشناس نظامی، کمترین تأثیری داشته باشد. باید اذعان داشت برخلاف انتظار بحق خواننده، مطالعه این کتاب به حل هیچ یک از ابهامات فراوان مقطع قبل از روی کار آمدن دولت دکتر مصدق و شکلگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت کمکی نمیکند و خواننده اثر هنگام مطالعه فصل پنجم کتاب با عنوان «در راه سیاست»، این عدم سنخیت حجم فصلها را با اهمیت دوران مختلف زندگی رزمآرا اتفاقی نمیپندارد. این فصل که توسط تدوین کننده بر کتاب افزوده شده میتوانست محققانه و مبسوط، بسیاری از پیچیدگیهای این دوران را روشن سازد، اما وی با عنایتی خاص متعرض فصل پایانی زندگی رزمآرا نشده و ترجیح داده با آوردن عبارتی که بدان اشاره میکنم انتظارات خوانندگان اثر را بیپاسخ گذارد: «با انتصاب رزمآرا به نخستوزیری در تیرماه 1329 سرگذشتی که این مجموعه یادداشتها و ملاحظات سعی در بیان آن داشت از چهارچوب محدود و مشخص «خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلی رزمآرا» خارج شده، در عرصهای از تحولات سیاسی کشور تداوم یافت که ابعاد کلی آن شناختهتر از آن است که نیازی به شرح و توضیح بیشتر داشته باشد.» واقعیت آن است که فعل و انفعالات بین سالهای 24 تا 29 در ارتباط با رزمآرا نه تنها شناخته شده نیست، بلکه میبایست آن را ایامی از تاریخ معاصر دانست که پیچیدگیهای بسیارش همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است. آنچه نمیتوان در آن تردید داشت اینکه سپهبد رزمآرا در چارچوب رقابتها و تعاملات شکننده قدرت پرسابقه مسلط بر ایران و قدرت تازه به میدان آمده بر مصدر نخستوزیری نشانده شد، زیرا نماینده این دو قدرت، یعنی محمدرضا پهلوی، بشدت به افزایش قدرت وی حساس بود و به درستی خوف آن داشت که این نظامی توانمند در مقطعی جایگزین وی شود. نباید از نظر دور داشت در چند مقطع بعد از خارج ساختن رضاخان از کشور و به پادشاهی رساندن فرزند وی، بحث عدم کفایت این پادشاه جوان در محافل سیاسی به طور جدی مطرح شد، اما برخی معتقدند همین در خوف و رجا قرار دادن پهلوی دوم موجب میشد که وی هیچگونه مقاومتی در برابر خواستههای بیگانگان از خود بروز ندهد. این شیوه قدرتهای مسلط، قربانی شدن افراد کارآمدتر از پادشاه منتخب بیگانه را در پی داشت. به این ترتیب قوامالسلطنه، رزمآرا، علی امینی و... بعد از قرار گرفتن در کانون بازی سیاسی، منزوی یا کشته میشدند. حذف فیزیکی رزمآرا هرچند برحسب ظاهر توسط معارضان قدرتهای مسلط بر کشور صورت گرفت، اما این سکه رویه دیگری نیز داشت که به هر دلیل، تنظیم کنندگان این اثر مایل به عیان شدن آن نبودهاند. از جمله موضوعاتی که میتواند به علاقهمندان تاریخ در روشن شدن ابهامات کمک شایان نماید درک چگونگی رقابت شدید قدرتهای خارجی در ایران بعد از شهریور 1320 است. وحشت از پیروزیهای پیاپی هیتلر موجب رضایت لندن به حضور نظامی متفقین در ایران شد. همین امر زمینه به چالش کشیده شدن قدرت بلامنازع این کشور در ایران را بعد از پایان جنگ جهانی دوم به ویژه از سوی آمریکا فراهم ساخت. روسها نیز که حاضر نبودند بدون دریافت امتیاز نفت شمال (مشابه انگلیسیها در جنوب) به نفوذ رسمی و مداخلات خود در مناطق شمالی کشور پایان دهند با ترفند قوامالسلطنه بدون دریافت امتیازی چشمگیر و پایدار از صحنه رقابت کنار گذشته شدند. در این میان آمریکاییها که توانسته بودند بسیاری از دولتمردان وابسته به غرب را از زیر چتر تشکیلاتی انگلیس خارج و به سوی خود جلب کنند حاضر نبودند سلطه لندن بر نفت ایران آنگونه که در دوران پهلوی اول بود ادامه یابد. انگلیسیها نیز به سهولت حاضر نبودند به پذیرش شریکی تازه نفس و قدرتمندتر از خود در این زمینه تن دهند. این رقابت شدید از جمله در تلاش برای به روی کار آوردن سیاستمداران بومی وابسته به هر یک از دو کشور تجلی مییافت. کوتاهی عمر دولتهای این دوران نمادی از اینگونه درگیریهای شدید پشت پرده به حساب میآمد. حتی بعد از کودتای 28 مرداد تا زمانی که انگلیس به پذیرش برتری و سروری آمریکا تن نداد کارشکنی عوامل آنان علیه یکدیگر بروز مییافت. برای نمونه، جعفر شریفامامی در خاطراتش شمهای از این رقابتها را بطور غیر مستقیم بازگو میکند. کابینه وی که سلطه انگلیس را نمایندگی میکرد در جریان تظاهرات معلمان به سردمداری منوچهر گنجی (از وابستگان به آمریکا) سقوط کرد: «صبح که ساعت هفت پشت میز کارم بودم، تلفن کردم به نصیری صبح زود آنجا نبود. بعد هفت و ربع و هفت و نیم شد و با او تماس گرفتم گفتم: «آمبولانس فرستادید که جنازه را ببرند؟» گفت «فرستادیم آمبولانس پیدا کنند و آمبولانس هنوز گیر نیامده است.» از این حرفها من تعجب کردم... از آنجا اطمینان پیدا کردم به این که یک دسیسهای در کار است و من بیخود تقلا میکنم. باری جمعیت از خیابان پهلوی راه افتاد به سمت شمال و در سه راه شاه میرفت سمت مجلس موقعی که میرفتند علویکیا به من تلفن کرد که یک افسر خارجی سوار جیپ است و میآید با افرادی در جمعیت تماس میگیرد. گفتم: «آن افسر را توقیف بکنید». ح ل: یک افسر خارجی با لباس