لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
رشد، فقر و توزیع درآمد
بحث رشد
دهه1970شاهد تحول قابل ملاحظه ای در آگاهی عمومی و خصوصی نسبت به ماهیت نهایی فعالیت اقتصادی بوده است.هم در کشورهای ثروتمند و هم فقیر نسبت به دنبال کردن دیوانه وار رشد به عنوان هدف اصلی اقتصادی جامعه هشیاری بوجودآمده است.به نظر میرسد که کشورهای توسعه یافته تأکید اصلی بر مسئله رشد جای خودرا به توجه بیشتر به کیفیت زندگی داده است.این توجه عمدتاٌ در جنبش مربوط به محیط زیست نمودار شد.فریاد اعتراض علیه رشد صنعتی و نتیجتاٌ آلودگی هواوآبٍ،تهی شدن منابع طبیعی و تخریب بسیاری از زیباییهای طبیعی برخاست.
بسیاری از کشورهای جهان سوم که در دهه1960 در مقایسه با استانداردهای تاریخی نرخهای رشد اقتصادی نسبتاٌ بالایی داشتند بتدریج تشخیص دادند که چنین رشدی فواید بسیار کمی برای مردم فقیرشان در برداشته است.سطح زندگی صدها میلیون نفر از مردم آفریقا،آسیا و آمریکای لاتین ثابت مانده ودر برخی از کشورها،برحسب شرایط واقعی،حتی کاهش یافته است.نرخ بیکاری وکم کاری درروستاها و شهرها افزایش داشته است.به نظر میرسد که اختلاف درآمد بین ثروتمندان وفقرا باگذشت هر سال بیشتر می شود.بسیاری از مردم احساس می کنند که رشد سریع اقتصادی در ریشه کن کردن و یا حتی کاهش فقر مطلق گسترده،که واقعیت زندگی اقتصادی تمام کشورهای جهان سوم است شکست خورده است.در جهان توسعه یافته و توسعه نیافته اعلام کنارگذاردن تولید ناخالص ملی به عنوان هدف اصلی فعالیت اقتصادی بطور وسیعی شنیده می شود.به جای آن توجه به مسئله فقروبرابری موضوع اصلی دهه دوم توسعه شده است.
چه کسی، چه مقدار،از چه چیز را به دست می آورد؟تصویری ساده
یک روش ساده برای بررسی مسائل همزاد فقر و توزیع درآمد این است که مجدداٌ چهارچوب امکانات تولید را مورد استفاده قرار دهیم.درهر حال،برای نشان دادن منظورمان، تولید را در اقتصاد در حال توسعه فرضی خود به دو گروه کالا تقسیم می کنیم.اول کالاهای ضروری مانند مواد غذایی،پوشاک ساده و حداقل مسکن – کالاهایی که برای حداقل معیشت لازم است.دومین گروه کالاها، کالاهای لوکس است که از آن جمله میتوان از اتومبیل و خانه های گرانقیمت،کالاهای لوکس مصرفی،لباسهای شیک،غذاهای ویژه و غیره نام برد.با این فرض که درحال حاضر تولید در محدوده امکانات انجام می شود(یعنی تمام منابع کاملاٌ وبا حداکثر کارایی به کار گرفته می شود.)
ارتباط بین توزیع درآمدوالگوی تقاضا را مشخص می کند.دو کشور که سطح تولید ناخالص ملی
ودرآمد سرانه برابری دارند ممکن است کلاٌساخت تولید و مصرف متفاوتی داشته باشند(یعنی ممکن است برروی یک منحنی امکانات تولید در نقاط متفاوتی عمل کنند)واین امر بستگی به این دارد که آیا درآمدهای شخصی عادلانه توزیع شده است یا نه.در صورتی که سطح تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه،پایین باشد هرچه توزیع درآمد نابرابرتر باشد،تقاضا و تولیدکل بیشتر تحت تأثیر ترجیحات مصرفی طبقه ثروتمند قرار می گیرند.
توزیع مقداری درآمد
توزیع مقداری یا شخصی درآمد متداولترین مقیا سی است که بوسیله اقتصاددانان به کاربرده میشود.این مقیاس صرفاٌبا اشخاص یا خانواده ها وکل درآمدی که آنها دریافت می کنند سروکار دارد.طریقه کسب درآمد در نظر گرفته نمی شود.آنچه مهم است این است که هر فرد چه مقدار درآمد حاصل کرده است،بدون توجه به اینکه درآمد تماماٌ از اشتغال ناشی شده است یا از منابع دیگری مانند بهره،سود،اجاره،هدیه،ارث و غیره.بعلاوه،موقعیت جغرافیایی(شهر یا روستا)ومنابع شغلی درآمد(مثلاٌکشاورزی،صنایع کارخانه ای، تجارت،خدمات)نیز نادیده گرفته می شود.اگر آقای xوآقای y هر دو درآمد سالانه شخصی برابری داشته باشند هردو در یک طبقه قرارمی گیرند،صرف نظرازاینکه آقای x ممکن است روزانه15ساعت در مزرعه اش کارکندوآقای y اصلاٌ کار نکندوصرفاٌ بهره ارثیه اش را جمع آوری کند.
توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید
دومین مقیاس معمولی توزیع درآمد،که بوسیله اقتصاددانان بکار می رود،توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید یا سهم عوامل تولید است که سعی می کند سهم کل درآمد ملی را که بوسیله هریک از عوامل تولید دریافت می شود توضیح دهد.نظریه و مقیاس توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید به جای در نظر گرفتن افراد به عنوان هستیهای جداگانه درصد درآمدی را که کار در مجموع دریافت می کند با درصد کل درآمدی که به شکل اجاره، بهره و سود(یعنی بازده زمین و بازده سرمایه مالی و مادی)توزیع می شود مقایسه می کند. اگرچه برخی افراد ممکن است از تمام منابع فوق درآمد دریافت دارند لیکن این موضوع ارتباطی با نظریه توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید ندارد.
بخش عمده ای از آثار نظری درباره مفهوم توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید است.در این آثار سعی شده است که درآمد یک عامل تولید بوسیله