لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
««شک به علم »
درهمـه ی قرون واعصاربودند کسانی که با هر افکارنووجدیدی به مقابله برخیزند ومخالفت کنندواز دیدگاه خوددلایلی برردافکار جدید ارائه دهند وعلم نیز ازاین مخالفت و انکار بری ومستثنی نبود از جمله منکرین به وجودعلم سوفسطائیان وشکاکان در یونان بودند.آن هابه همه چیز حتی خودشان وشکشان نیز شک می کردندوگروهی دیگر هم از آن ها پیروی می نمودندووجودعلم راخارج ازوجودخودنفی می کردند.دلائلی هم ارائه می دادند.دراین جا به دودلیل مهم آنهااشاره می شود:
«نظرات سوف.سطائیان در عصر یونانی ها»
قوی ترین وروشن ترین علوم وادراکا ت که «عبارت است ازدرک حاصل ا ز حوا س ظا هری ما» سرشار است از خطا وغلط،شعله ی آتش گردان را به صورت دایره می بینیم حال آن طور نیست .دست خود رااز آب پنجاه درجه حرارت درآورده ودر آب پانزد ه درجه حرارت فرو می کنیم به نظر سرد می آید ودسـت دیگرمان راازآب یخ درآورده درهمان آب فرومی کنیم داغ به نظر می آید بااین حال دیگر چطور ممکن است نسبت به موجوداتی که خارج ازوجود ما قراردارند علم پیدا کنیم وبه آن علم اعتماد هم بکنیم.
دیگر این که دست یابی به هر چیز که خارج از وجودمامی باشد، که چیست و چگونه است ؟به وسیله علم امکان پذیر است پس درحقیقت ما به علم خود دست یافته ایم نه به آن چیز.اگر بادقت وبادید فلسفی به دلایل آن هانظر بیفکنیم خیلی سریع وساده به ضدنقیض وباطل بودن نظرات آن هاپی می بریم چه در جواب دلیل آن ها باید گفت«این دلیل خود،خود راباطل می کند،زیرا وقتی بنا باشد به هیچ قضیه ی تصدیقی اعتماد نکنیم به قضایایی هم که دلیل شما از آن تشکیل شده نباید اعتماد کرد000مضاف بر اینکه به ایشان می گوییم:مگر غیرسوفسطاییان که به علم اعتمادمی کنند،کسانی دیگرادعاکرده اند
که تمامی تصدیق هایشان صحیح وبدون خطاست؟کسی چنین ادعایی نکرده بلکه درمقابل شما که به طورکلی می گویید هیچ علمی قابل اعتماد نیست ادعا می کنندبعضی ازعلوم قابل اعتمادهست،«واین
موجبه ی جزییه برای ابطال سلب کلی شما کافی است»واما دلیل دیگر :نزاع بین ماوشما علم بود که مامی گفتیم هست می توان به آن اعتماد کردوشما می گفتید که اصلا علم نیست آنگاه دردلیل دوم خود ا عتر ا ف می کنید به هرچیزی علم پید ا می کنیدچیزی که هست می گویید علم ماغیر آن موجودخارجی است0000وما نخواستیم بگوییم و احدی هم نگفته که واقعیت هر چیزیه همان طور است که مادرک کرده ایم.
«فصل دوم»
شامل: صفحه
سخنی چند000 19
علم واقسام آن 21
علم حضوری وعلم حصولی وتفاوت آن ها 23
علم حضوری نافع تر ازعلم حصولی 25
انسان درلحظه ی تولد علم حصولی ندارد 29
علم خلقت 31
علم غیب 33
علم التزام 37
علم و عمل 39
علم ویقین . 41
علوم عجیب 43
علوم عملی 53
علم خداوند 59
علم هرچیز نزد خداوند است 63
محدودیت علم انسان وموجودات 63
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
««شک به علم »
درهمـه ی قرون واعصاربودند کسانی که با هر افکارنووجدیدی به مقابله برخیزند ومخالفت کنندواز دیدگاه خوددلایلی برردافکار جدید ارائه دهند وعلم نیز ازاین مخالفت و انکار بری ومستثنی نبود از جمله منکرین به وجودعلم سوفسطائیان وشکاکان در یونان بودند.آن هابه همه چیز حتی خودشان وشکشان نیز شک می کردندوگروهی دیگر هم از آن ها پیروی می نمودندووجودعلم راخارج ازوجودخودنفی می کردند.دلائلی هم ارائه می دادند.دراین جا به دودلیل مهم آنهااشاره می شود:
«نظرات سوف.سطائیان در عصر یونانی ها»
قوی ترین وروشن ترین علوم وادراکا ت که «عبارت است ازدرک حاصل ا ز حوا س ظا هری ما» سرشار است از خطا وغلط،شعله ی آتش گردان را به صورت دایره می بینیم حال آن طور نیست .دست خود رااز آب پنجاه درجه حرارت درآورده ودر آب پانزد ه درجه حرارت فرو می کنیم به نظر سرد می آید ودسـت دیگرمان راازآب یخ درآورده درهمان آب فرومی کنیم داغ به نظر می آید بااین حال دیگر چطور ممکن است نسبت به موجوداتی که خارج ازوجود ما قراردارند علم پیدا کنیم وبه آن علم اعتماد هم بکنیم.
دیگر این که دست یابی به هر چیز که خارج از وجودمامی باشد، که چیست و چگونه است ؟به وسیله علم امکان پذیر است پس درحقیقت ما به علم خود دست یافته ایم نه به آن چیز.اگر بادقت وبادید فلسفی به دلایل آن هانظر بیفکنیم خیلی سریع وساده به ضدنقیض وباطل بودن نظرات آن هاپی می بریم چه در جواب دلیل آن ها باید گفت«این دلیل خود،خود راباطل می کند،زیرا وقتی بنا باشد به هیچ قضیه ی تصدیقی اعتماد نکنیم به قضایایی هم که دلیل شما از آن تشکیل شده نباید اعتماد کرد000مضاف بر اینکه به ایشان می گوییم:مگر غیرسوفسطاییان که به علم اعتمادمی کنند،کسانی دیگرادعاکرده اند
که تمامی تصدیق هایشان صحیح وبدون خطاست؟کسی چنین ادعایی نکرده بلکه درمقابل شما که به طورکلی می گویید هیچ علمی قابل اعتماد نیست ادعا می کنندبعضی ازعلوم قابل اعتمادهست،«واین
موجبه ی جزییه برای ابطال سلب کلی شما کافی است»واما دلیل دیگر :نزاع بین ماوشما علم بود که مامی گفتیم هست می توان به آن اعتماد کردوشما می گفتید که اصلا علم نیست آنگاه دردلیل دوم خود ا عتر ا ف می کنید به هرچیزی علم پید ا می کنیدچیزی که هست می گویید علم ماغیر آن موجودخارجی است0000وما نخواستیم بگوییم و احدی هم نگفته که واقعیت هر چیزیه همان طور است که مادرک کرده ایم.
«فصل دوم»
شامل: صفحه
سخنی چند000 19
علم واقسام آن 21
علم حضوری وعلم حصولی وتفاوت آن ها 23
علم حضوری نافع تر ازعلم حصولی 25
انسان درلحظه ی تولد علم حصولی ندارد 29
علم خلقت 31
علم غیب 33
علم التزام 37
علم و عمل 39
علم ویقین . 41
علوم عجیب 43
علوم عملی 53
علم خداوند 59
علم هرچیز نزد خداوند است 63
محدودیت علم انسان وموجودات 63
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه
می نویسد "این کتاب که مجموعا دو بخش غیر مرتبط با یکدیگر است ، بخش یکم آن با همین عنوان ابتدا به صورت مقالهای کوتاه و مختصر در یک نشریه دینی در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی که در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم که عنوان " شهید " دارد ، تفصیل یافته یک سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری قمری در تهران است .
اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق بر نیروی باطل، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایدهآل و اجراء این ایده انسانی به وسیله شخصیتی عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، اندیشهای است که همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است .این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدبینینسبت به پایان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریهها و فرضیههافوقالعاده تاریک است. انتظار فرج امیدو آرزوی تحقیق این نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده و افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل " حرمت یأس از روح الله " است. دو گونه انتظار انتظار فرج دو گونه است : انتظاریکه سازنده و نگهدارنده است ، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت شمرده شود ، و انتظاری که گناه است و ویرانگر و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد. شخصیت و طبیعت جامعه ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنیاموری که تحت قاعده و ضابطهای کلی در نمیآید بداند. نظریه دیگر این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، تاریخ آن گاه موضوع تفکر و مایه عبرت و قابل درس آموزی استکه جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد . علیهذا برداشت داشتن ازتاریخ و تحولات آن، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است. قرآن و تاریخ در این که قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و یک موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد میکند جای تردید نیست . قرآن کریم این گمان را که ارادهای گز افکار ، و مشیتی بی قاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میکند و تصریحمینماید که قاعدهای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است. قرآن کریم ، نکته فوقالعاده آموزندهای در مورد سنتهای تاریخ یاد آوریمیکند و آن این که مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. توجیه و تفسیر تکامل تاریخ توجیه تکامل تاریخ با دو شیوه مختلف صورت میگیرد . ما یکی از این دو شیوه را " ابزاری " و از نظری دیالکتیکی مینامیم . و شیوه دیگر را " انسانی " یا " فطری " میخوانیم . بینش دیالکتیکی یا ابزاری بینش دیالکتیکی طبیعت بر این اساس است که : اولا- طبیعت در حرکت و تکاپوی دائم است ، توقف ویکسانی در طبیعت وجود ندارد. ثانیا - هر جزء از اجزاء طبیعت تحت تأثیر سایر اجزاء طبیعت است و به نوبه خود در همه آنها مؤثر است . ثالثا- تضادها و کشمکشها پایه حرکتها است ، رابعا - جدال درونی اشیاء رو به تزاید است و شدت مییابد تا به اوج خود یعنی آخرین حد اختلاف و کشمکش میرسد و شیء یک سره به ضد خود تبدیل میشود )حالت تز). این مرحله نیز به نوبه خود ضد خویش را میپرورد(حالت آنتی تز) و پس از یک سلسله کشمکشها به نفی خود ، که نفی نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است(حالت سنتز) منتهی میشود . طبیعت هدفدار نیست و کمال خود را جستجو نمیکند ، بلکه به سوی انهدام خویش تمایل دارد ، ولی چون آن انهدام نیز به نوبه خود به انهدام خویش تمایل دارد و هر نفی کننده به سوی نفی کننده خود گرایش دارد ، نفی نفی که نوعی ترکیب میان دو مرحله قبل از خود است صورت میگیرد و قهرا تکامل رخ میدهد . این است دیالکتیک طبیعت . تاریخ نیز جزئی از طبیعت است و ناچار - هر چند عناصر مشکلهاش انسانها هستند - چنین سرشت و سرنوشتی دارد . یعنی تاریخ یک جریان دائم و یک ارتباط متقابل میان انسان و طبیعت و انسان و اجتماع ، و یک صف آرائی و جدال دائم است. هسته اصلی این بینش دو چیز است : یکی این که اندیشه مانند واقعیت خارجی وضع دیالکتیکی دارد. یعنی اندیشه محکوم اصول چهارگانه فوق است . دیگر اینکه این مکتب تضاد را به صورت مراحل تز، آنتی تز و سنتزتعبیر میکند که به این ترتیب طبیعت و تاریخ همواره از میان اضداد عبور میکنند و تکامل ، جمع میان دو ضد است که یکی به دیگری تبدیل شده است . از آنچه گفتیم نتایج زیر گرفته می شود: الف- نو و کهنه در این منطق مفهوم نسلی ندارد ، بلکه صرفا مفهوم اقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه کهن یعنی طبقه منتفع از وضع موجود و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است ب - مراحل تکاملی تاریخ به حکم این که یک رابطه طبیعی و منطقی آنها را به یکدیگر پیوسته است امکان جا به جا شدن ندارند ، هر حلقه از حلقات تاریخ جای مخصوص به خود دارد و قابل پیش و پس شدن نیست . ج - هر مرحله نیز به نوبه خود باید به اوج و کمال خود برسد تا به ضد خود تبدیل گردد و امر تکامل صورت گیرد . د - جهاد یعنی مبارزه نو با کهنه بهر حال مقدس است ، کهنه از آن جهت که از میان بردن وی جامعه را به سوی تکامل پیش میبرد ، استحقاق نابودی دارد نه از آن جهت که متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس است . ه - هر جریان دیگر نیز که مقدمات انقلاب را فراهم و تکامل را تسریع نماید ، مشروع و مقدس است،از قبیل ایجاد نابسامانیها برای ایجاد نارضائیها و توسعه شکافها و داغتر و پیگیرتر شدن مبارزهها. و - متقابلا اصلاحات جزئی ، گامهای التیام بخش و تسکین آلام اجتماع ، خیانت و تخدیر و نارواست . بینش انسانی یا فطری بینش انسانی تاریخ نقطه مقابل بینش ابزاری است. بینش ابزاری انسان را در آغاز پیدایش یک ماده خام و کار و ابزار کار را شکل دهنده آن می داند یعنی انسان نه شخصیت بالفعل دارد و نه شخصیت بالقوه . ولی از نظر بینش انسانی و فطری ، هر چند انسان در آغاز پیدایش ، شخصیت انسانی بالفعل ندارد ، ولی بذر یک سلسله بینشها و یک سلسله گرایشها در نهاد او نهفته است .بر حسب این بینش ، تضاد درونی فردی میان جنبههای زمینی و جنبههای ماورائی انسان از ویژگیهای انسان است. نبرد درونی انسان ، خواه و ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده میشود ، یعنی نبرد میان انسان کمال یافته و انسان منحط و حیوان صفت، به تعبیر قرآن : نبرد میان " جند الله " و " حزب الله " با " جند الشیطان " و " حزب الشیطان " . از بیان گذشته نتایج زیر گرفته میشود : الف - نبردهای پیشبرنده: نبردهای تاریخ دارای شکلها و ماهیتهای مختلف ، و معلول علل متفاوتی بوده است ، ولی نبردهای پیشبرنده که تاریخ و انسانیت را تکامل بخشیده نبرد میان انسان متعالی وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسانبی مسلک خود خواه بوده است که آخرین مرحله آن" حکومت مهدی " می باشد. ب - تسلسل منطقی حلقات تاریخ آن چنانکه " ابزار گرایان " ابراز داشتهاند بیاساس است . ج - مشروعیت مبارزه و قداست آن ، مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد ،بلکه در همه زمینههائی که یکی از مقدسات بشر دچار مخاطره شده باشد مبارزه مقدس است . د –اصلاحات جزئی و تدریجی به هیچ وجه محکوم نیست بلکه آهنگ حرکت را تندتر و سریعتر می کند. ه - ایجاد نابسامانیها و تخریبها به منظور ایجاد بن بست و بحران که نظریه ابزاری تجویز می کند نا مشروع است. و - حرکت تاریخ ، تکاملی است ولی - بر خلاف نظریه ابزاری - سیر تکاملی تاریخ جبری و لایتخلف نیست . ز - سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و حکومت ایمان و ایدئولوژی بوده و هست . ح - جهاد و امر به معروف ماهیت انسانی دارد نه طبقاتی . ط - نیروی اقناع فکری ، یعنی نیروی برهان و استدلال اصالت دارد. ی - مثلث " تز – آنتی تز - سنتز " در شکل هگلی و مارکسیستی نه در طبیعت صدق میکند و نه در تاریخ . دو تلقی از انسان این دو نوع بینش درباره حرکت تکاملی تاریخ ، نتیجه دو نوع تلقی از انسان است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
خلاصه کتاب: قیام و انقلاب مهدی ( ع ) از دیدگاه
می نویسد "این کتاب که مجموعا دو بخش غیر مرتبط با یکدیگر است ، بخش یکم آن با همین عنوان ابتدا به صورت مقالهای کوتاه و مختصر در یک نشریه دینی در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی که در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم که عنوان " شهید " دارد ، تفصیل یافته یک سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری قمری در تهران است .
اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق بر نیروی باطل، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایدهآل و اجراء این ایده انسانی به وسیله شخصیتی عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، اندیشهای است که همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه ، به حسب اصل و ریشه ، قرآنی است .این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده ، و طرد عنصر بدبینینسبت به پایان کار بشر است ، که طبق بسیاری از نظریهها و فرضیههافوقالعاده تاریک است. انتظار فرج امیدو آرزوی تحقیق این نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده و افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل " حرمت یأس از روح الله " است. دو گونه انتظار انتظار فرج دو گونه است : انتظاریکه سازنده و نگهدارنده است ، به گونهای است که میتواند نوعی عبادت شمرده شود ، و انتظاری که گناه است و ویرانگر و نوعی " ابا حیگری " باید محسوب گردد. شخصیت و طبیعت جامعه ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنیاموری که تحت قاعده و ضابطهای کلی در نمیآید بداند. نظریه دیگر این است که جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، تاریخ آن گاه موضوع تفکر و مایه عبرت و قابل درس آموزی استکه جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد . علیهذا برداشت داشتن ازتاریخ و تحولات آن، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است. قرآن و تاریخ در این که قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و یک موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد میکند جای تردید نیست . قرآن کریم این گمان را که ارادهای گز افکار ، و مشیتی بی قاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میکند و تصریحمینماید که قاعدهای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است. قرآن کریم ، نکته فوقالعاده آموزندهای در مورد سنتهای تاریخ یاد آوریمیکند و آن این که مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. توجیه و تفسیر تکامل تاریخ توجیه تکامل تاریخ با دو شیوه مختلف صورت میگیرد . ما یکی از این دو شیوه را " ابزاری " و از نظری دیالکتیکی مینامیم . و شیوه دیگر را " انسانی " یا " فطری " میخوانیم . بینش دیالکتیکی یا ابزاری بینش دیالکتیکی طبیعت بر این اساس است که : اولا- طبیعت در حرکت و تکاپوی دائم است ، توقف ویکسانی در طبیعت وجود ندارد. ثانیا - هر جزء از اجزاء طبیعت تحت تأثیر سایر اجزاء طبیعت است و به نوبه خود در همه آنها مؤثر است . ثالثا- تضادها و کشمکشها پایه حرکتها است ، رابعا - جدال درونی اشیاء رو به تزاید است و شدت مییابد تا به اوج خود یعنی آخرین حد اختلاف و کشمکش میرسد و شیء یک سره به ضد خود تبدیل میشود )حالت تز). این مرحله نیز به نوبه خود ضد خویش را میپرورد(حالت آنتی تز) و پس از یک سلسله کشمکشها به نفی خود ، که نفی نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است(حالت سنتز) منتهی میشود . طبیعت هدفدار نیست و کمال خود را جستجو نمیکند ، بلکه به سوی انهدام خویش تمایل دارد ، ولی چون آن انهدام نیز به نوبه خود به انهدام خویش تمایل دارد و هر نفی کننده به سوی نفی کننده خود گرایش دارد ، نفی نفی که نوعی ترکیب میان دو مرحله قبل از خود است صورت میگیرد و قهرا تکامل رخ میدهد . این است دیالکتیک طبیعت . تاریخ نیز جزئی از طبیعت است و ناچار - هر چند عناصر مشکلهاش انسانها هستند - چنین سرشت و سرنوشتی دارد . یعنی تاریخ یک جریان دائم و یک ارتباط متقابل میان انسان و طبیعت و انسان و اجتماع ، و یک صف آرائی و جدال دائم است. هسته اصلی این بینش دو چیز است : یکی این که اندیشه مانند واقعیت خارجی وضع دیالکتیکی دارد. یعنی اندیشه محکوم اصول چهارگانه فوق است . دیگر اینکه این مکتب تضاد را به صورت مراحل تز، آنتی تز و سنتزتعبیر میکند که به این ترتیب طبیعت و تاریخ همواره از میان اضداد عبور میکنند و تکامل ، جمع میان دو ضد است که یکی به دیگری تبدیل شده است . از آنچه گفتیم نتایج زیر گرفته می شود: الف- نو و کهنه در این منطق مفهوم نسلی ندارد ، بلکه صرفا مفهوم اقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه کهن یعنی طبقه منتفع از وضع موجود و طبقه نو یعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است ب - مراحل تکاملی تاریخ به حکم این که یک رابطه طبیعی و منطقی آنها را به یکدیگر پیوسته است امکان جا به جا شدن ندارند ، هر حلقه از حلقات تاریخ جای مخصوص به خود دارد و قابل پیش و پس شدن نیست . ج - هر مرحله نیز به نوبه خود باید به اوج و کمال خود برسد تا به ضد خود تبدیل گردد و امر تکامل صورت گیرد . د - جهاد یعنی مبارزه نو با کهنه بهر حال مقدس است ، کهنه از آن جهت که از میان بردن وی جامعه را به سوی تکامل پیش میبرد ، استحقاق نابودی دارد نه از آن جهت که متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس است . ه - هر جریان دیگر نیز که مقدمات انقلاب را فراهم و تکامل را تسریع نماید ، مشروع و مقدس است،از قبیل ایجاد نابسامانیها برای ایجاد نارضائیها و توسعه شکافها و داغتر و پیگیرتر شدن مبارزهها. و - متقابلا اصلاحات جزئی ، گامهای التیام بخش و تسکین آلام اجتماع ، خیانت و تخدیر و نارواست . بینش انسانی یا فطری بینش انسانی تاریخ نقطه مقابل بینش ابزاری است. بینش ابزاری انسان را در آغاز پیدایش یک ماده خام و کار و ابزار کار را شکل دهنده آن می داند یعنی انسان نه شخصیت بالفعل دارد و نه شخصیت بالقوه . ولی از نظر بینش انسانی و فطری ، هر چند انسان در آغاز پیدایش ، شخصیت انسانی بالفعل ندارد ، ولی بذر یک سلسله بینشها و یک سلسله گرایشها در نهاد او نهفته است .بر حسب این بینش ، تضاد درونی فردی میان جنبههای زمینی و جنبههای ماورائی انسان از ویژگیهای انسان است. نبرد درونی انسان ، خواه و ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده میشود ، یعنی نبرد میان انسان کمال یافته و انسان منحط و حیوان صفت، به تعبیر قرآن : نبرد میان " جند الله " و " حزب الله " با " جند الشیطان " و " حزب الشیطان " . از بیان گذشته نتایج زیر گرفته میشود : الف - نبردهای پیشبرنده: نبردهای تاریخ دارای شکلها و ماهیتهای مختلف ، و معلول علل متفاوتی بوده است ، ولی نبردهای پیشبرنده که تاریخ و انسانیت را تکامل بخشیده نبرد میان انسان متعالی وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسانبی مسلک خود خواه بوده است که آخرین مرحله آن" حکومت مهدی " می باشد. ب - تسلسل منطقی حلقات تاریخ آن چنانکه " ابزار گرایان " ابراز داشتهاند بیاساس است . ج - مشروعیت مبارزه و قداست آن ، مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد ،بلکه در همه زمینههائی که یکی از مقدسات بشر دچار مخاطره شده باشد مبارزه مقدس است . د –اصلاحات جزئی و تدریجی به هیچ وجه محکوم نیست بلکه آهنگ حرکت را تندتر و سریعتر می کند. ه - ایجاد نابسامانیها و تخریبها به منظور ایجاد بن بست و بحران که نظریه ابزاری تجویز می کند نا مشروع است. و - حرکت تاریخ ، تکاملی است ولی - بر خلاف نظریه ابزاری - سیر تکاملی تاریخ جبری و لایتخلف نیست . ز - سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و حکومت ایمان و ایدئولوژی بوده و هست . ح - جهاد و امر به معروف ماهیت انسانی دارد نه طبقاتی . ط - نیروی اقناع فکری ، یعنی نیروی برهان و استدلال اصالت دارد. ی - مثلث " تز – آنتی تز - سنتز " در شکل هگلی و مارکسیستی نه در طبیعت صدق میکند و نه در تاریخ . دو تلقی از انسان این دو نوع بینش درباره حرکت تکاملی تاریخ ، نتیجه دو نوع تلقی از انسان است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
مقدمه
گزارش حاصل ماحصل حضور اینجانب در محل اجرای یک پروژه ساختمانی و مشاهدات عینی و تجربیاتی است که در طول مدت اجرای پروژه به صورت شخصی کسب نموده ام.
اکثر مطالب این گزارش از طریق دریافت های شخصی جمع آوری شده و موضوعاتی که به صورت مجهول از دید اینجانب می گذشت از طریق پرس و جو و تحقیق از عوامل اجرایی اعم از مهندس، معمار، بنا و کارگر مرتفع گردیده است.
در این گزارش سعی شده است حتی المقدور از اشاره به جزئیات ریز مختص این پروژه صرف نظر شود و صرفاً مطالبی عنوان گردد که به صورت کلی برای تمامی پروژه های ساختمانی از این قبیل عمومیت دارد لذا تا جایی که امکان داشت از ذکر جزئیاتی از قبیل شماره تیر آهن های مصرفی، نوع ورق و آرماتورها و . . . پرهیز شده است.
در هر بخش از این گزارش ابتدا مطالبی را که در طول مدت تحصیل در مورد موضوع مورد نظر آموخته بودم و با مشاهدات خود در محل اجرای پروژه مطابقت داشت ذکر نموده ام و سپس موضوعاتی را که علاوه بر آموخته های خود در ساختمان مذکور مشاهده نموده ام به صورت نکاتی ذکر کرده ام.
پی ریزی
پی یا فونداسیون پایین ترین قسمت ساختمان و در واقع قسمت حائل بین ساختمان و زمین است که ساختمان بر روی آن استوار می گردد.
وظیفه پی در یک ساختمان انتقال بارهای وارده از طرف ساختمان به زمین است لازم به ذکر است که ترتیب انتقال بارهای یک ساختمان به صورت زیر است:
1ـ سقف 2ـ تیر 3ـ ستون 4ـ پی 5ـ زمین
و به همین علت است که ستون ها را بر روی پی ها قرار می دهند زیرا ستون ها حامل بارهای وارده از طرف ساختمان هستند.
پی یا فونداسیون جسم صلبی است که در هنگام تحت فشار قرار گرفتن از طرف ستون هیچ گونه تغییر شکلی از خود نشان نمی دهد و تمامی بارهای وارده از طرف ستون را عیناً به زمین منتقل می کند.
اگر قرار بود که در یک ساختمان از پی استفاده نشود ما ناگزیر بودیم که ستون ها را بر روی زمین قرار داده، همین بار ساختمان را مستقیماً و بدون هیچ واسطه ای به زمین وارد کنیم که در چنین حالتی زمین تاب تحمل وزن زیاد ستون را نداشته و در قسمت زیر ستون سوراخ می شود. پی علت استفاده از پی ها در ساختمان ها برطرف کردن ضعف زمین در باربری است. به بیان دیگر اگر زمین مقاومت کافی را در تحمل وزن ساختمان داشت دیگر احتیاج به اجرای پی در ساختمان نبود و ما می توانستیم بار ساختمان را مستقیماً بر روی زمین وارد کنیم و از طرفی طبق قوانین فیزیک بار وارده بر یک جسم با سطح مقطع آن جسم نسبت عکس دارد یعنی هر قدر سطح مقطع پی بزرگتر باشد بار کمتری به اجزای پی وارد می شود و در واقع بار وارده از طرف ستون در پی پخش می شود و به همین علت است که سطح مقطع پی از سطح مقطع ستون بزرگتر است. از طرف دیگر اگر ما بخواهیم ستون را مستقیماً بر روی پی قرار دهیم به دلیل تیز بودن لبه های ستون، سطح پی را سوراخ کرده و در آن فرو می رود به همین خاطر در قسمت اتصال ستون به پی صفحه ای فولادی قرار می دهیم که این عیب را برطرف کند.
این صفحه فولادی به صفحه ستون موسوم است که آن را به وسیله بولت هایی( پیچ هایی) به پی متصل می کنند. این بولت ها قبل از بتن ریزی پی درون آن قرار داده میشوند و پس از بتن ریزی درون پی محکم می شوند.
پی جسمی مکعب است که اجزاء آن را بتن و آرماتور( میلگرد) تشکیل داده است. بتن برای انتقال بار از ساختمان به زمین و آرماتور برای حفظ حالت ثابت پی بکار می رود تا در اثر بار زیاد، پی متلاشی نگردد و اجزای بتنی آن در کنار یکدیگر باقی بمانند، چون مقاومت کششی بتن بر عکس مقاومت فشاری آن بسیار ضعیف است. بتنی که برای ساختن پی استفاده می شود باید دانه بندی توپر و عیار بالای سیمان داشته باشد تا به بهترین نحو کار انتقال بار را انجام دهد. همچنین میلگردهای مصرفی در پی باید عاری از زنگ زدگی باشند و در ضمن آجدار نیز باشند تا بدینوسیله اتصال خوبی بین بتن و آرماتور بوجود آید.
برای اجرای پی، پس از آنکه محل اجرای فونداسیون بر روی زمین حفر شد( عملیات پی کنی) دور تا دور پی مورد نظر را با ارتفاع معینی دیوار چینی نموده تا فضای لازم برای آرماتور گذاری و بتن ریزی پی بوجود آید. در واقع با این دیوار چینی مکعبی بوجود خواهد آمد که چهار طرف آن دیوار، کف آن زمین و روی آن باز است تا از طریق آن بتن و آرماتور مربوط به پی در جای خود اجرا شود.
اگر به جای دیوار چینی پی از همان دیوارهای خاکی بوجود آمده در اثر پی کنی، برای پی ریزی استفاده کنیم مشکلات زیر به وجود خواهد آمد.
اول آنکه در هنگام پی کنی به هیچ وجه نمی توان دیوارهای اطراف پی را دقیقاً صاف به همان اندازه مورد نظر حفر کرد، چون اگر حفاری به وسیلة کارگر صورت گیرد رد اثر کلنگ وی بر روی دیوارها باقی خواهد ماند علاوه بر آنکه دیوارها کاملاً عمود نخواهد بود و اگر حفاری با ماشین صورت گیرد تقریباً هیچگاه فاصله دیوارهای پی با طول ماشین مورد نظر برابری نخواهد کرد و با توجه به این مطلب که در هنگام