حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

 

جناس مرکب

جناس مرکب یا مرفو (رفو شده) از فروع جناس تام است و بر دو نوع است:

الف: دو کلمه متجانس، هم هجا (هم وزن) هستند، اما اختلاف در تکیه دارند، یعنی - به قول دستودانان- یکی بسیط یا در حکم بسیط و دیگری مرکب است:

کمند (تکیه در آخر)/ کمند (تکیه در اول)، سلامت (صحت) / سلامت (سلام بر تو)

گفتمش باید بری ناممزیاد

گفت آری می برم نامتزیاد

(فرصت شیرا زی)

زیاد اول کثرت را می رساند و زیاد دوم مخفف «از یاد» است .

بنگر و امروز بین کز آنکیان است

ملک که دی و پریر از آنکیان بود

(سیف فرغانی)

منظور از کیان اول سئوال پرسشی «از آن چه کسانی» است و منظور از کیان دوم دوران پادشاهی کیانیان است.

تا قیامت هر که جنس آن بدان

در وجود آید، بود رویش بدان

مولوی

قوافی منظومه سحر حلال اهلی شیرازی تماما ا این دست است :

خواجه در ابریشم و ما درگلیم

عاقبت ای دل همه یکسر گلیم

از گلیم اول زیرانداز (نامرغوب) و از گلیم دوم عبارت «در گـِل هستیم» اراده می شود.

تبصره : در برخی از کتب بدیعی متأخر در مورد جناس مرکب، دقت هایی کرده اند که در واقع خارج از حوزه بحث های بدیعی (موسیقیائی) است. مثلاً گفته اند که اگر طرز نگارش واژه ها یکسان باشد جناس مرکب مقرون است: کمند/ کمند و اگر شکل املایی به یک گونه نباشد جناس مرکب مفروق است: دلبری/ دل بری

شاهان زمانه خصم بردار کشند

و آن نرگس بیدار تو بی دار کشد

(مولانا)

ب: هر دو کلمه متجانس مرکب باشند، در این صورت بدان جناس ملفق یا متشابه گویند.

چون نای بی نوایم از این نای بی نوا

شادی ندید هیچکس از نای بی نوا

(مسعود سعد سلمان)

نای بی نوا در آخر مصراع اول به معنی زندان «نای» بی ساز و برگ و مفلوک و در آخر مصراع دوم به معنی نای بی آهنگ است.

زان شده در پیش شاهان دور باش

کی شده نزدیک شاهان، دور باش

(منطق الطیر عطار)

تبصره یک : گاهی کلمه جناس را (چه مرکب باشد و چه مفرد) به دو قسمت معنی دار تقسیم می کنند و هر قسمت را جداگانه و در معنی مستقل به کار می برند.

قوم گفتندش که ای خر! گوش دار

خویش را اندازه خرگوش دار

(دفتر اول مثنوی)

یکی شاهدی در سمرقند داشت

که گفتی به جای سمر، قند داشت

(بوستان)

از بس مکان که داده و تمکین که کرده اند

خشنودم از کیای ری و از کیای ری

(خاقانی)

مفروشید کمان و زره و تیغ، نان را

که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را

(مولوی)

تبصره 2: در کتب سنتی شهریار



خرید و دانلود  جناس مرکب ( آرایه های ادبی )


جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

 

جناس مرکب

جناس مرکب یا مرفو (رفو شده) از فروع جناس تام است و بر دو نوع است:

الف: دو کلمه متجانس، هم هجا (هم وزن) هستند، اما اختلاف در تکیه دارند، یعنی - به قول دستودانان- یکی بسیط یا در حکم بسیط و دیگری مرکب است:

کمند (تکیه در آخر)/ کمند (تکیه در اول)، سلامت (صحت) / سلامت (سلام بر تو)

گفتمش باید بری ناممزیاد

گفت آری می برم نامتزیاد

(فرصت شیرا زی)

زیاد اول کثرت را می رساند و زیاد دوم مخفف «از یاد» است .

بنگر و امروز بین کز آنکیان است

ملک که دی و پریر از آنکیان بود

(سیف فرغانی)

منظور از کیان اول سئوال پرسشی «از آن چه کسانی» است و منظور از کیان دوم دوران پادشاهی کیانیان است.

تا قیامت هر که جنس آن بدان

در وجود آید، بود رویش بدان

مولوی

قوافی منظومه سحر حلال اهلی شیرازی تماما ا این دست است :

خواجه در ابریشم و ما درگلیم

عاقبت ای دل همه یکسر گلیم

از گلیم اول زیرانداز (نامرغوب) و از گلیم دوم عبارت «در گـِل هستیم» اراده می شود.

تبصره : در برخی از کتب بدیعی متأخر در مورد جناس مرکب، دقت هایی کرده اند که در واقع خارج از حوزه بحث های بدیعی (موسیقیائی) است. مثلاً گفته اند که اگر طرز نگارش واژه ها یکسان باشد جناس مرکب مقرون است: کمند/ کمند و اگر شکل املایی به یک گونه نباشد جناس مرکب مفروق است: دلبری/ دل بری

شاهان زمانه خصم بردار کشند

و آن نرگس بیدار تو بی دار کشد

(مولانا)

ب: هر دو کلمه متجانس مرکب باشند، در این صورت بدان جناس ملفق یا متشابه گویند.

چون نای بی نوایم از این نای بی نوا

شادی ندید هیچکس از نای بی نوا

(مسعود سعد سلمان)

نای بی نوا در آخر مصراع اول به معنی زندان «نای» بی ساز و برگ و مفلوک و در آخر مصراع دوم به معنی نای بی آهنگ است.

زان شده در پیش شاهان دور باش

کی شده نزدیک شاهان، دور باش

(منطق الطیر عطار)

تبصره یک : گاهی کلمه جناس را (چه مرکب باشد و چه مفرد) به دو قسمت معنی دار تقسیم می کنند و هر قسمت را جداگانه و در معنی مستقل به کار می برند.

قوم گفتندش که ای خر! گوش دار

خویش را اندازه خرگوش دار

(دفتر اول مثنوی)

یکی شاهدی در سمرقند داشت

که گفتی به جای سمر، قند داشت

(بوستان)

از بس مکان که داده و تمکین که کرده اند

خشنودم از کیای ری و از کیای ری

(خاقانی)

مفروشید کمان و زره و تیغ، نان را

که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را

(مولوی)

تبصره 2: در کتب سنتی شهریار



خرید و دانلود  جناس مرکب ( آرایه های ادبی )


جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

 

جناس مرکب

جناس مرکب یا مرفو (رفو شده) از فروع جناس تام است و بر دو نوع است:

الف: دو کلمه متجانس، هم هجا (هم وزن) هستند، اما اختلاف در تکیه دارند، یعنی - به قول دستودانان- یکی بسیط یا در حکم بسیط و دیگری مرکب است:

کمند (تکیه در آخر)/ کمند (تکیه در اول)، سلامت (صحت) / سلامت (سلام بر تو)

گفتمش باید بری ناممزیاد

گفت آری می برم نامتزیاد

(فرصت شیرا زی)

زیاد اول کثرت را می رساند و زیاد دوم مخفف «از یاد» است .

بنگر و امروز بین کز آنکیان است

ملک که دی و پریر از آنکیان بود

(سیف فرغانی)

منظور از کیان اول سئوال پرسشی «از آن چه کسانی» است و منظور از کیان دوم دوران پادشاهی کیانیان است.

تا قیامت هر که جنس آن بدان

در وجود آید، بود رویش بدان

مولوی

قوافی منظومه سحر حلال اهلی شیرازی تماما ا این دست است :

خواجه در ابریشم و ما درگلیم

عاقبت ای دل همه یکسر گلیم

از گلیم اول زیرانداز (نامرغوب) و از گلیم دوم عبارت «در گـِل هستیم» اراده می شود.

تبصره : در برخی از کتب بدیعی متأخر در مورد جناس مرکب، دقت هایی کرده اند که در واقع خارج از حوزه بحث های بدیعی (موسیقیائی) است. مثلاً گفته اند که اگر طرز نگارش واژه ها یکسان باشد جناس مرکب مقرون است: کمند/ کمند و اگر شکل املایی به یک گونه نباشد جناس مرکب مفروق است: دلبری/ دل بری

شاهان زمانه خصم بردار کشند

و آن نرگس بیدار تو بی دار کشد

(مولانا)

ب: هر دو کلمه متجانس مرکب باشند، در این صورت بدان جناس ملفق یا متشابه گویند.

چون نای بی نوایم از این نای بی نوا

شادی ندید هیچکس از نای بی نوا

(مسعود سعد سلمان)

نای بی نوا در آخر مصراع اول به معنی زندان «نای» بی ساز و برگ و مفلوک و در آخر مصراع دوم به معنی نای بی آهنگ است.

زان شده در پیش شاهان دور باش

کی شده نزدیک شاهان، دور باش

(منطق الطیر عطار)

تبصره یک : گاهی کلمه جناس را (چه مرکب باشد و چه مفرد) به دو قسمت معنی دار تقسیم می کنند و هر قسمت را جداگانه و در معنی مستقل به کار می برند.

قوم گفتندش که ای خر! گوش دار

خویش را اندازه خرگوش دار

(دفتر اول مثنوی)

یکی شاهدی در سمرقند داشت

که گفتی به جای سمر، قند داشت

(بوستان)

از بس مکان که داده و تمکین که کرده اند

خشنودم از کیای ری و از کیای ری

(خاقانی)

مفروشید کمان و زره و تیغ، نان را

که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را

(مولوی)

تبصره 2: در کتب سنتی شهریار



خرید و دانلود  جناس مرکب ( آرایه های ادبی )


روزگار طهماسب یا استقرار دولت صفوی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

« روزگار طهماسب یا استقرار دولت صفوی »

جانشینی طهماسب

اگر دوران شاه اسماعیل را روزگـار تأسیس دولت صفوی بدانیم ، باید دوران طولانی شاه طهماسـب ( 930 – 984 ) را دوران تثبیت و استقرار این دولت عنـوان کنیـم . شـاه طهمـاسـب ، در حالی که تنـها ده سـال و نیـم داشــت ، بر تخـت سلطنـت صفوی نشسـت . این نشـان می دهـد که تـاج و تخت صفوی ، در این زمان ، با حمایت امیران قزلباش ، سخت استوار بوده است ؛ به طوری که جانشینی یک کودک ده ساله ، مشکل مهمی برای این دولت ایجاد نکرده است .

روشن بود که طهماسب ده ساله ، قدرت ادارة کشور را ندارد . این کار در درست وکیل شاه قرار گرفت که این زمان دیو سلطان روملو بود که البته رقیبانی هم داشت که در رأس آنها کپک سلطان استاجلو بود . دیو سلطان کار را به وی واگذار کرد ، اما چندی بعد ، سایر امرای شهرها را بر ضد وی بسیج کرده و تبریز روانه کرد . عاقبت دیو سلطان بر اوضاع غلبه کرد و همة مخالفان خود را از مرکز پراکنده نمود . این مسأله در نهایت به نبرد میان دولت با امرای طایفة استاجلو در سال 932 شد که طی دو مرحله طایفة استاجلو شکست خورد و دیو سلطنت غلبه کرد .

کپک سلطان استا جلو که به ایران گریخته بود تا مدتی بعد نیز در اندیشة مقابله با دیو سلطان بود به همین جهت سپاهی فراهم کرده و به سوی اردبیل حرکت کرده پس از شکست دادند سپاه مدافع شهر آن را تصرف کرد و ( احرام حضرت سلطان اولیا شیخ صفی الدین اسحاق بسته به ادب تمام و غایت احترام شرط زیارت به جای آوردند ) و از آنجا به سوی تبریز تاخت . سپاه تبریز نیز آماده شده و نبرد شدیدی میان آنان رخ داد . به رغم آن که « دلاوران استاجلو چنان جنگی کردند که داستان رستم و اسفندیار را جهانیان فراموش کردند » شکست را پذیرا شده و کپک سلطان و شماری دیگر از رهبران استاجلوکشته شدند .

این نخستین نزاع جدی میان قزلباشان بود که سبب شد تا بسیاری از امرای قزلباش از صحنة سیاست خارج گشته یا کشته شوند .

گفتنی است که روند غیر قزلباشی شدن دربار صفوی یا به تعبیر ترکان ، تاجیکی شدن ، در این دوره شتاب بیشتری گرفته و سمت وکالت شخص شاه که زمانی از قزلباشان بود ، به تدریج به دست دیگران افتاد . برای مثال ، میرزا شریف قاضی ( 912- 968 ) – فرزند قاضی جهان – که «‌ جامع اقسام علوم و مستجمع انواع فضائل و کمالات بود » بـرای مدتی وکیل شاه طهماسب شد . پس از وی وکالت شاه در اختیار معصوم بیک صفوی ( 977م ) قرار گرفت .

طهماسب سه سال پیش از مرگ خود در سال 981 وزارت دیوان اعلی را به سید حسن فراهانی و خواجه جمال الدین علی تبریزی و استعفای دیوان اعلی را به میرزا شکرالله اصفهانی واگذار کرد .

جدای از مسائلی که در مرزهای خراسان و عثمانی رخ می داد و شرح آنها را در مناسبات دولت صفوی با ازبکان و عثمانیان آورده ایم ، شاه طهماسب در تلاش بود تا شورش های داخلی ، به ویژه در نقاط مرزی را سرکوب کرده و اتحاد ایران زمین را حفظ کند .

به همین مناسبت طی سالهای دة دوم حکومت وی ، در سمت شروان ، آستارا و کردستان سپاهیانی اعزام شده اند و اوضاع این مناطق را آرام کرده اند . بخشی از این مشکلات در گیلان بود که حاکمان آن دیار ، چندان اعتنایی به دولت صفوی نداشته و به صورت سنتی از استقلال بیشتری برخوردار بودند . حاکم سرشناس این ناحیه خان احمد گیلانی بود که طی سالها ، بی اعتنای های فراوانی به شاه طهماسب کرده بود . به همین دلیل سپاه صفوی در سال 975 با فرماندهی معصوم بیک صفوی لشکر کشی گسترده ای به این ناحیه کردند . خان احمد گیلانی ابتدا قصد مقاومت داشت ؛ اما با یورش سپاه صفوی ، ابتدا به لاهیجان گریخت و مدتها آواره بود تا آنکه در رجب همان سال دستگیر شده ، نزد شاه طهماسب آورده شد .

وی پس از 32 سال سلطنت بر گیلان ، از سوی طهماسب بر افتاد و در قلعة خرسک زندانی شد . بعدها توسط اسماعیل دوم آزاد شده و به گیـلان باز گشت . نهایـت باز از دسـت شاه عبـاس گریـخت و بـه عثمـانی رفت .

در عصر نخست صفوی ، ادارة ایالات دسته امیران محلی یا اعزامی از مرکز بود که با اختیارات تمام منطقه را اداره می کردند . بسیاری از اینان ، در زمان آشفتگی اوضاع سیاسی کشور ، هوس شورش کرده و دولت مرکزی را مجبور می کردند تا به آن ناحیه لشکر کشی کنند . زمانی که طهماسب در دو دة نخست حکومت خود توانست بر اوضاع مسلط شود ، سالهای پایانی سلطنت را در آرامش سپری کرد در 19 سال پایانی سلطنت خود از قزوین هم بیرون نیامد .

انتقال پایتخت به قزوین

آذربایجان ، طی بیش از دو قرن ، موقعیت پایتختی خود را حفظ کرده بود . از زمان ایلخانان و پس از آن در دورة سلاطین ترکمان ، تبریز بر بخش مهمی از ایران سیطرة داشت . صفویان نیز که خود از اردبیل برخاسته بودند ، هم به دلیل این سابقه و هم منافعی که آناطولی داشتند ، تبریز را به عنوان تختگاه خود نگاه داشتند ؛ گر چه مکرر به مرکز ایران نیز رفت و شد داشته و به ویـژه ، اصفـهان را نوعـی تختـگاه رسمـی خـود تلقـی می کردند .



خرید و دانلود  روزگار طهماسب یا استقرار دولت صفوی


روزگار طهماسب یا استقرار دولت صفوی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

« روزگار طهماسب یا استقرار دولت صفوی »

جانشینی طهماسب

اگر دوران شاه اسماعیل را روزگـار تأسیس دولت صفوی بدانیم ، باید دوران طولانی شاه طهماسـب ( 930 – 984 ) را دوران تثبیت و استقرار این دولت عنـوان کنیـم . شـاه طهمـاسـب ، در حالی که تنـها ده سـال و نیـم داشــت ، بر تخـت سلطنـت صفوی نشسـت . این نشـان می دهـد که تـاج و تخت صفوی ، در این زمان ، با حمایت امیران قزلباش ، سخت استوار بوده است ؛ به طوری که جانشینی یک کودک ده ساله ، مشکل مهمی برای این دولت ایجاد نکرده است .

روشن بود که طهماسب ده ساله ، قدرت ادارة کشور را ندارد . این کار در درست وکیل شاه قرار گرفت که این زمان دیو سلطان روملو بود که البته رقیبانی هم داشت که در رأس آنها کپک سلطان استاجلو بود . دیو سلطان کار را به وی واگذار کرد ، اما چندی بعد ، سایر امرای شهرها را بر ضد وی بسیج کرده و تبریز روانه کرد . عاقبت دیو سلطان بر اوضاع غلبه کرد و همة مخالفان خود را از مرکز پراکنده نمود . این مسأله در نهایت به نبرد میان دولت با امرای طایفة استاجلو در سال 932 شد که طی دو مرحله طایفة استاجلو شکست خورد و دیو سلطنت غلبه کرد .

کپک سلطان استا جلو که به ایران گریخته بود تا مدتی بعد نیز در اندیشة مقابله با دیو سلطان بود به همین جهت سپاهی فراهم کرده و به سوی اردبیل حرکت کرده پس از شکست دادند سپاه مدافع شهر آن را تصرف کرد و ( احرام حضرت سلطان اولیا شیخ صفی الدین اسحاق بسته به ادب تمام و غایت احترام شرط زیارت به جای آوردند ) و از آنجا به سوی تبریز تاخت . سپاه تبریز نیز آماده شده و نبرد شدیدی میان آنان رخ داد . به رغم آن که « دلاوران استاجلو چنان جنگی کردند که داستان رستم و اسفندیار را جهانیان فراموش کردند » شکست را پذیرا شده و کپک سلطان و شماری دیگر از رهبران استاجلوکشته شدند .

این نخستین نزاع جدی میان قزلباشان بود که سبب شد تا بسیاری از امرای قزلباش از صحنة سیاست خارج گشته یا کشته شوند .

گفتنی است که روند غیر قزلباشی شدن دربار صفوی یا به تعبیر ترکان ، تاجیکی شدن ، در این دوره شتاب بیشتری گرفته و سمت وکالت شخص شاه که زمانی از قزلباشان بود ، به تدریج به دست دیگران افتاد . برای مثال ، میرزا شریف قاضی ( 912- 968 ) – فرزند قاضی جهان – که «‌ جامع اقسام علوم و مستجمع انواع فضائل و کمالات بود » بـرای مدتی وکیل شاه طهماسب شد . پس از وی وکالت شاه در اختیار معصوم بیک صفوی ( 977م ) قرار گرفت .

طهماسب سه سال پیش از مرگ خود در سال 981 وزارت دیوان اعلی را به سید حسن فراهانی و خواجه جمال الدین علی تبریزی و استعفای دیوان اعلی را به میرزا شکرالله اصفهانی واگذار کرد .

جدای از مسائلی که در مرزهای خراسان و عثمانی رخ می داد و شرح آنها را در مناسبات دولت صفوی با ازبکان و عثمانیان آورده ایم ، شاه طهماسب در تلاش بود تا شورش های داخلی ، به ویژه در نقاط مرزی را سرکوب کرده و اتحاد ایران زمین را حفظ کند .

به همین مناسبت طی سالهای دة دوم حکومت وی ، در سمت شروان ، آستارا و کردستان سپاهیانی اعزام شده اند و اوضاع این مناطق را آرام کرده اند . بخشی از این مشکلات در گیلان بود که حاکمان آن دیار ، چندان اعتنایی به دولت صفوی نداشته و به صورت سنتی از استقلال بیشتری برخوردار بودند . حاکم سرشناس این ناحیه خان احمد گیلانی بود که طی سالها ، بی اعتنای های فراوانی به شاه طهماسب کرده بود . به همین دلیل سپاه صفوی در سال 975 با فرماندهی معصوم بیک صفوی لشکر کشی گسترده ای به این ناحیه کردند . خان احمد گیلانی ابتدا قصد مقاومت داشت ؛ اما با یورش سپاه صفوی ، ابتدا به لاهیجان گریخت و مدتها آواره بود تا آنکه در رجب همان سال دستگیر شده ، نزد شاه طهماسب آورده شد .

وی پس از 32 سال سلطنت بر گیلان ، از سوی طهماسب بر افتاد و در قلعة خرسک زندانی شد . بعدها توسط اسماعیل دوم آزاد شده و به گیـلان باز گشت . نهایـت باز از دسـت شاه عبـاس گریـخت و بـه عثمـانی رفت .

در عصر نخست صفوی ، ادارة ایالات دسته امیران محلی یا اعزامی از مرکز بود که با اختیارات تمام منطقه را اداره می کردند . بسیاری از اینان ، در زمان آشفتگی اوضاع سیاسی کشور ، هوس شورش کرده و دولت مرکزی را مجبور می کردند تا به آن ناحیه لشکر کشی کنند . زمانی که طهماسب در دو دة نخست حکومت خود توانست بر اوضاع مسلط شود ، سالهای پایانی سلطنت را در آرامش سپری کرد در 19 سال پایانی سلطنت خود از قزوین هم بیرون نیامد .

انتقال پایتخت به قزوین

آذربایجان ، طی بیش از دو قرن ، موقعیت پایتختی خود را حفظ کرده بود . از زمان ایلخانان و پس از آن در دورة سلاطین ترکمان ، تبریز بر بخش مهمی از ایران سیطرة داشت . صفویان نیز که خود از اردبیل برخاسته بودند ، هم به دلیل این سابقه و هم منافعی که آناطولی داشتند ، تبریز را به عنوان تختگاه خود نگاه داشتند ؛ گر چه مکرر به مرکز ایران نیز رفت و شد داشته و به ویـژه ، اصفـهان را نوعـی تختـگاه رسمـی خـود تلقـی می کردند .



خرید و دانلود  روزگار طهماسب یا استقرار دولت صفوی