لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
موضوع:
انواع سیم وطریقه سیم کشی
/
انواعسیم وطریقهیسیم کشی
درمدارهایانفرادینهاییمانندروشنایی،پریز،موتوروغیرهنبایدضریبهمزمانیاعمالشود،اینگونهمدارهابابارکاملدرنظرگرفتهمیشوند. درانتخابسطحمقطعهادیخنثیدرمدارهایسهفازبایددقتگرددودرصورتلزومسطحمقطعاینهادیبرابرهادیهایفازانتخابشود. هادیهایمربوطبهیکمدار(فازیافازها،هادیخنثیوهادیحفاظتی) بایدکلاًدرداخلیکلولهیامجرایاکانالسیمکشیکشیدهشود. پیچیدنسیمهابهدورهمبرایایجاداتصالالکتریکیوعایقبندیمحلاتصالبانوارچسبالکتریکیممنوعاست.
ازسیمهاوکابلهایمخصوص "زیرگچی" فقطدرمواردیمیتواناستفادهکردکهطولانشعابازمحلسیمکشیثابتتامصرفکنندهنظیرچراغبیشاز 1/5مترنباشد. درسایرموارداستفادهازایننوعسیمکشیهاوکابلکشیهادرتاسیساتاکیداًممنوعاست.
مدارهاییکهدرزیرکفهاقرارمیگیرندبایدفقطبااستفادهازلولههایفولادییاپلاستیکیصلباجراشوند.
چنانچهدرطولمدارتغییرسطحمقطعدادهشودیاانشعابیباسطحمقطعکوچکترازآندرنظرگرفتهشود،درنقطهتغییرسطحمقطعیاانشعاب،بایدوسیلهحفاظتیمناسبیبامقطعکوچکترپیشبینیشودمگرآنکه:
الف- حداکثرطولمداریاانشعاببامقطعکوچکتر، 3 مترباشد.
ب- وسیلهحفاظتیدرشروعمداراصلیمناسبمداریاانشعاببامقطعکوچکترباشد.
نمونهایازسیمهایمورداستفاده
سیمNYA:
ایننوعسیمباولتاژنامی 750/450 ولتدارایهادیمفتولیازجنسمسنرمشدهمیباشدکهبامادهپیویسیبهرنگهایمختلفپوشیدهشدهاست.اینگونهسیمهادرتابلوهایبرقوتاسیساتنصبثابتدرمحیطهایخشکدرداخللوله،رویدیواریاداخلآنبکارمیرود.استفادهازایننوعسیمبطورمستقیمدرداخلدیوارمجازنخواهدبود
سیمNYAF:
ایننوعسیمباولتاژنامی 750/450 ولتدارایهادیافشانازمسنرمشدهباپوششپیویسیبهرنگهایمختلفمیباشدودرتاسیساتنصبثابتدرمحیطهایخشکدرداخللولهبصورتروکاریاتوکاربکارمیرود.استفادهازایننوعسیمبطورمستقیمدرداخلدیوارمجازنیست.
سیمNYAB:
ایننوعسیمباولتاژنامی 750/450 ولتدارایهادیرشتهای( نیمهافشان) ازمسنرمشدهباپوششپیویسیبهرنگهایمختلفمیباشدودرتاسیساتنصبثابتدرمحیطهایخشکدرداخللولهبصورتروکاریاتوکاربکارمیرود. استفادهازایننوعسیمبطورمستقیمدرداخلدیوارمجازنیست.سیمنوعNYABنسبتبهنوعNYAداراینرمشبیشتریاست
کابلها
کابلهایهوایی:کابلیاستکهبصورتروکاررویدیواریاسقفیاسینیکابلویابصورتآویزبیندوتیرنصبشدهباشد.
کابلهایزیرزمینی: کابلیاستکهمستقیماًدرزیرزمینیادرکانالپیشساختهیادرشافتویالولهقابلنصبباشد.
کابلهایهوایی
کابلهاییکهبصورتنصبروکاررویدیواریاسقفیاسینیکابلاستفادهمیشوندشاملهادیمسی،عایقپیویسی،مادهپرکنندهبرایشکلدهیکابلوغلافنهاییپیویسییاغلافزرهگالوانیزهیاغلافسربییاغلافسیمیمیباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
موضوع تحقیق: زندگی نامه ی گالیله
منبع و مأخذ:
کتاب گالیله
نویسنده: مایکل وایت
مترجم: عبدالرحیم مرودشتی
بسمه تعالی
گالیلئو گالیله آخرین فرزند وینچنزو و جولیاگ لیلی در روز جمعه 15 فوریه 1564 م به دنیا آمد. خانواده ی او در شهر پیزا زندگی می کردند که در منطقه ی توسکانی در شمال غربی ایتالیا قرار داشت. پدر او موسیقیدان پرآوازه ای بود که به موسیقی نظری علاقه ی بسیاری داشت. او در ایتالیا به عنوان شخصی مبتکر و صاحب دیدگاه های کاملاً انقلابی در موسیقی شهرتی به هم رسانده بود و نخستین کسی بود که در پژوهش خود از ریاضیات استفاده کرد. عصری که در حدود یک قرن قبل از تولد این نابغه ی بزرگ آغاز شد و مورخان آن را «رنسانس» نام نهاده اند از ناحیه ی توسکانی آغاز شد. جایی که گالیله رشد کرد و به بلوغ رسید. رنسانس دوران نوزایی و طلوع دوباره ی هنر و علم بود. گالیله تا 11 سالگی در خانه زیر نظر پدرش و چند معلم سرخانه تحصیل کرد. او کودکی با نشاط و سرزنده و اهل گشت و گذار بود او به کاوش و تحقیق در مورد هرچه در پیرامون خود می یافت عشق می ورزید. وقتی از درس فراغت می یافت به راه می افتاد تا در بیرون توسکانی نقبها و تونل های پنهانی و ساختمانی مخروبه را در دشت ها کشف کند. در سال 1575 م خانواده ی گالیله به فلورانس که شهر بزرگی در شرق پاریس بود کوچ کردند. در میان تمام شهرهای ایتالیا فلورانس به عنوان مهمترین مکان آموزش و کانون روشنی فکری مطرح بود. وینچنزو نمی توانست از عهده ی مخارج تحصیل فرزندش برآید. لذا گالیله یازده ساله به مدرسه ای دینی در نزدیکی شهر والومبروسا «vallombrosa» فرستاده شد. اوضاع و احوال آن گونه نبود که پدر گالیله انتظار داشت. پس از سه سال پدر گالیله احساس کرد که باید فرزندش را نزد خود بیاورد. زیرا دریافته بود که او به عنوان راهبی نوآموز داوطلب ادامه ی تحصیل علوم دینی شده است. وینچنزو از این فکر فرزند بر خود لرزید و گالیله را به فلورانس نزد خود آورد تا در همان جا ادامه تحصیل دهد. مخالفت پدر گالیله با راهب شدن او اوّلین نزاع میان این پدر و پسر بود. آن ها در این زمینه که بهترین رشته دانشگاهی برای گالیله چیست هم عقیده نبودند. در سال 1581م یعنی در هفده سالگی گالیله در دانشگاه پیزا ثبت نام کرد. پدرش اصرار داشت که گالیله باید پزشکی بخواند زیرا می پنداشت که انتخاب این رشته برداشتن گام اوّل بر روی پله ی پیشرفت و ثروت برای دانش جوی هفده ساله ی قرن شانزدهم است. گالیله با بی میلی درخواست پدر را پذیرفت امّا در خلال چند ماه شدت مخالفت پدر فروکش کرد.
گالیله جوانی با استعدادهای گوناگون بود. او موسیقیدانی مستعد، نقاشی چیره دست و نویسنده ای بسیار توانا بود. اما در همان سال های تحصیل در پیزا بود که علاقه ی او به طب کاهش یافت و رشته ی مورد علاقه اش را پیدا کرد. بدین ترتیب تحولی بزرگ در زندگی او آغاز شد. در طول اوّلین نیمسال تحصیلی در دانشگاه پیزا گالیله در اوقات فراغت به مطالعه و فراگیری ریاضیات پرداخت و کم کم شیفته ی این رشته شد. او به ویژه به سخنرانی هایی که در این زمینه می شد سخت دل بسته بود. یکی از این سخنران ها استیلوریچی «Ostillo Ricci» بود که ریاضیدانی برجسته به شمار می آمد. او در این سخنرانی ها در مورد هندسه ی اقلیدسی سخن می گفت. در پایان هر جلسه ی سخنرانی گالیله پرسش های بسیاری را مطرح می کرد. ریاضیدان پیر متوجه شد که این دانش آموز بسیار باهوش و مستعد است؛ از این رو وی را تشویق می کرد که پزشکی را رها کند و به تحصیل ریاضیات بپردازد. با وجود خشم پدر گالیله تصمیم خود را عملی کرد. در پایان نیمسال اول تحصیلی گالیله دانشجوی رشته ی ریاضیات شده بود. در دانشگاه پیزا بودکه علاقه ی گالیله به نگرش های فیلسوفانه در علم فزونی یافت و آرام آرام در عرصه ی مباحثه و استدلال توانا شد. در موارد زیادی او عصبانی می شد و صدایش را بلند می کرد و با داد و فریاد نظریات همکلاس ها و سخنران ها را رد می کرد.
بی تردید گالیله تا حدودی بازیگوش و پرشرّ و شور بود اما اساساً دانشجویی مرتب منظم و منضبط به شمار می رفت. گالیله در بین دانشجویان شهرت و محبوبیتی کسب کرده بود. آن چه گالیله به آن رسیده بود درست نقطه ی مقابل ارسطو بود. او در پیزا اعلام می کرد که علم فقط باید بر پایه ی تجربه و آزمایش استوار باشد. گالیله در سال 1585م در سن 21 سالگی دانشگاه را بی آن که مدرکی به دست آورد ترک کرد. هرچند این کار پس از چهار سال عجیب به نظر می رسد ولی در ایتالیای قرن شانزدهم هم چنین چیزی بسیار رایج بود. زیرا مدرک رسمی داشتن اهمیت و اعتبار کارهای علمی را نداشت. او گاه محبور می شد چند ساعت پیاده راه برود تا به ویلاهای زیبای اشراف برسد زیرا گالیله تعدادی دانشجوی بزرگسال را برای خود دست و پا کرده بود. آن ها اشراف ثروتمندی بودند که می خواستند برخی علوم را بیاموزند. دانشمند جوان ما در اوقات فراغت خود پژوهش های شخصی و خصوصی اش را در زمینه ی فیزیک و ریاضیات ادامه می داد و آرام آرام در میان ریاضیدانان و فیلسوفان فلورانس شهرت و اعتباری کسب می کرد. گالیله هنگامی که به عنوان معلّم خصوصی کار می کرد اوّلین متن فیزیک کامل خود را نوشت. این کتاب درباره ی تعدل اجسام بود.
گالیله گاه اندیشه ها و نظریات در ضمن گفت و گو میان دو شخص بیان می شود و گاه در قالب داستان و نمایش. او معمولاً نظریات خود را از زبان یکی از شخصیت های داستان بیان می کرد. این شیوه بسیار موفق از آب درآمد و پیشنهادها و نظیرات گالیله در کتاب تعادل به رغم نو بود نشان از جانب بیشتر دانشمندان پذیرفته شد. در سال 1589م گالیله به اصرار دوستانش به دانشگاهی بازگشت که پیش از آن بدون اخذ مدرک چهار سال از عمرش را در آن جا گذرانده بود. گالیله که اکنون 25 سال داشت در دانشگاه پیزا هم چنان نظریات ضد ارسطویی خود را مطرح می کرد. امّا این بار این نظریات مایه ی دردسر او شد. او در همان سال اول رساله ای طنزآلود منتشر کرد که قوانین خشک و بی روح دانشگاه را به تمسخر می گرفت و اعمال خودپسندانه ی برخی از همکارانش را استهزا می کرد و فقط در دانشگاه پیزا نبود که برایش دشمنی ایجاد کرد. در سال 1590م او تمام افکار و اندیشه های مترقی خود را در مورد حرکت و اجسام در حال سقوط در کتابی به نام «پیرامون حرکت» جمع کرد.
یکی از اصول بنیادی مطرح شده در این کتاب به نظریه ی اجسام در حال سقوط مربوط می شود. بالاخره گالیله به دانشگاه پادوا نقل مکان کرد اما با وجود دریافت حقوق زیاد و سرپرستی خانواده اش مشکل بود و او مجبور شد که به تدریس خصوصی روی بیاورد. او با تلاش زیاد موفق شد کسب و کاری برای خود پیدا کند و به مهندسان ارتش و علاقمندان ساکن در آن منطقه مکانیک آموزش دهد. وی در این هنگام با یک زن ونیزی به نام مارینا گامبا آشنا شد. این دو بیش از 10 سال با هم زندگی کردند و پس از این که گالیله در سال 1610م پادوارا را ترک کرد میان این دو جدایی افتاد. حاصل زندگی مشترک گالیله و مارینا دو دختر و یک پسر بود... . گالیله نُه سال پس از حضور در آخرین دادگاه کتاب سفارشی پاپ را به اتمام رساند: «گفتار در باب دو نظام اصلی جهانی.» ولی مشکل دیگری بروز کرد. پاپ گالیله را به اتهام بدعتگزاری به رم فرا خواند. یک بار دیگر گالیله شصت و نه ساله به رم رفت تا به عنوان مجرم محاکمه شود. بی شک دوستان او در میان مقامات تفتیش عقاید جان وی را نجات دادند و پاپ خشمگین را راضی کردند تا حکم مرگ وی را به زندان ابد تبدیل کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
اندیشه ی هایدگر در باب معماری –( کریستین نوربرگ شولتز)
هایدگر هیچ متنی در باب معماری از خود به جا نگذاشته است . با وجود این ، معماری نقش مهمی در فلسفه ی او دارد .مفهوم هستی – در – عالم (being- hn- the- world) او به محیط ساخته ی دست بشر اشاره دارد ، و زمانی که او از "شاعرانه زیستن " (dwelling poetically) سخن می گوید ، صریحا به هنر ساختن باز می گردد . بنابراین ، تاویلی از اندیشه هایدگر درباره ی معماری شامل بخشی از تفسیر ما از فلسفه ی او می شود . چنین تاویلی در عین حال امکان دارد به ما در فهم بهتر مشکلات پیچیده ی محیطی عصرمان یاری بخشد .
او در مقاله ی خود با عنوان " سرچشمه ی اثر هنری " (The origin of the work of art ) مثال مهمی از معماری آورده است که ما می توانیم آن را نقطه ی اغاز پژوهش هایمان قرار دهیم . در عبارت مورد بحث می نویسد : « یک اثر معماری ، مثلا یک معبد یونانی ، چیزی را به تصویر نمی کشد . این بنا صرفا آنجا در میان صخره – دره ای پر شکن و شکاف ایستاده است . بنای معبد سایه ی خدا را در میان گرفته است ، در این پوشیدگی و خفا می گذارد تا سایه ی خدا از میان ستونهای تالار روباز در حریم مقدس محوطه ی اطراف منتشر شود . به واسطه ی معبد ، خدا در معبد حضور می یابد . حضور خدا ، فی نفسه ، گستره و محدوده ی ان محوطه ، به مثابه حریمی مقدس ، است . اما معبد و حریم آن در فضای بی کران اطراف پراکنده و محو نمی شوند . بنای معبد وحدت آن مدارها و نسبت هایی را فراهم می اورد که در آنها ولادت و مرگ ، مصیبت و نعمت ، نصرت و ذلت ، استقامت و انحطاط و صورت و مسیر سرنوشت آدمیان رقم می خورد . گستره ی قلمروی این روابط ، همانا عالم این قوم تاریخی است . برآمده از این عالم و در متن آن ، این قوم ، برای انجام دادن رسالت خود ، به خود باز می اید .
« بنای معبد ، ایتاده در آنجا ، بر تخت سنگین صخره منزل می کند . این استقرار سیاهی شالوده ی بی شکل و بی نیاز صخره را از اعماق بیرون می کشد . بنای استوار معبد ، ایستاده در آنجا ، در برابر تازیانه های توفان سینه سپر کرده و این گونه قدرت قهار او را عیان می کند . برق و فروغ سنگ ها را گویند از فضل خورشید است ، اما ف از سنگ و صخره است که روشنی روز، گردون آسمان و ظلمت شب رخ می نماید . قامت بلند و استوار معبد ، جامه ی نامریی هوا را جلوه گر می سازد . بنیان خلل ناپذیر معبد ، پیشاروی افت و خیز امواج دریا ، چون کوه ایستاده و از قبل سکون این یک ، جوش و خروش آن یک نمایان می شود و نیز درخت و چمن ، گاو و عقاب ، مار و زنجره ریخت و پیکر خاص خود را یافته و بدین سان همانگونه که هستند ظاهر می شوند . نفس این بر آمدن و بالیدن را ، در کل ، یونانیان از دیرباز فوزیس (phusis ) می نامیدند .این لفظ در عین حال چیزی را روشن می سازد که انسان در متن آن و بر پایه ی آن باشیدن خود را پی می ریزد . ما این بستر را زمین می نامیم . اینجا مراد از زمین نه آن توده جرم رسوبی و نه آن سیاره ی موضوع بحث ستاره شناسی است . زمین آن چیزی است که بالندگی هر آنچه بالنده است به مثابه بالنده در آن پناه می گیرد . در ذات هر بالنده ای ، زمین به مثابه مامن حضور دارد .
« معبد ایستاده در آنجا ، عالمی را می گشاید و در همان حال آن را به روی زمین می نشاند ، و به این طریق ، زمین به عنوان سرزمین اجدادی ما ، وطن مالوف ما ، ظهور می کند . اما هرگز انسان ها و حیوانات ، گیاهان و چیزها ، همچون برابر نهاده های تغییر ناپذیر ، پیش دست و شناخته شده نیستند که برای معبد ، که خود آن نیز روزی به جمع حاضران در آنجا پیوسته است ، محیط مناسبی را فراهم آورند . ما به آنچه هست بهتر می توانیم نزدیک شویم ، اگر به همه چیز وارونه بیاندیشیم ، البته به شرط آن که ابتدا بینش آن را به دست آورده باشیم که چگونه امور به گونه ای دیگر رو به سوی ما می گردانند . صرف وارونه کردن ، به خودی خود حاصلی ندارد .
« معبد ، با استقرارش در آنجا ، ابتدا چهره ی چیزها را به آنها می بخشد و سپس چشم اندازها انسان ها را نسبت به خودشان پدید می اورد » .
این عبارات به ما چه می گویند ؟
برای پاسخ دادن به این پرسش ، نخست ناگزیریم سیاق این عبارت ها را بررسی کنیم .اگر هایدگر از معبد مثال می اورد ، او قصد دارد تا ماهیت اثر هنری را روشن سازد . او از روی عمد و با تامل اثری را برای توصیف برگزیده که « نمی توان آن را چیزی بازنمایی شده تلقی کرد » . یعنی ، اثر هنری بازنمایی نمی شود ، بلکه حضور می یابد ؛ یعنی چیزی را به حضور می اورد . هایدگر به این چیز "حقیقت" می گوید . این مثال به علاوه نشان می دهد که ، طبق نظر او ، یک بنا اثری هنری هست یا باید باشد . بنا ، به مثابه اثری هنری ، از " حقیقت گهداری می کند." اما پرسش این است که چه چیزی نگهداری می شود ؟ و چگونه این امر عملی می شود ؟ عبارت پاسخ هر دو پرسش را روشن می کند ، اما برای فهم بهتر این موضوه ناچاریم به دیگر نوشته های هایدگر نیز رجوع کنیم .
" چیستی " در پرسش ما شامل سه مولفه است . نخست ، معبد " خداوند را به حضور می آورد " . دوم ، عوامل موثر بر "تقدیر بشر" را " کنار هم می اورد " . و سرانجام ، معبد تمامی چیزهای روی زمین را " قابل رویت می سازد " : صخره ، دریا، هوا، گیاهان و حیوانات و حتی روشنایی روز و تاریکی شب را . روی هم رفته ، معبد " عالمی را می گشاید و در همان حال آن را بر روی زمین می نشاند " و با این عمل ، " حقیقت را در اثر جای می دهد " .
برای درک تمامی اینها ، باید به پرسش دوم ، یعنی به " چگونگی" این امر توجه کنیم . هایدگر چهار مرتبه تکرار می کند که معبد با " ایستادن در آنجا " آنچه را بایسته است انجام می دهد . هر دو واژه ، یعنی ایستادن و آنجا ، مهم اند . معبد در هر جایی نمی ایستد ، معبد در آنجا می ایستد ، " در میان صخره – دره ای پر شکن و شکاف " . عبارت " صخره – دره ای پر شکن و شکاف " به یقین برای قشنگی آورده نشده است ، بلکه نشان می دهد که معابد در مکانهای ویژه و ممتازی بنا می شوند . به واسطه ی بناست که مکان دارای " گستره و محدوده" می شود، و به این طریق است که " ساحتی مقدس" برای خداوند شکل می گیرد . به عبارت دیگر ، مکان معین معنایی پنهانی در بر دارد که معبد آن را آشکار می کند . این که چگونه ساختمان تقدیر آدمی را رقم می زند روشن نیست ، اما مشخص است که این عمل ، هم زمان با جای گرفتن خداوند در خانه رخ می دهد ؛ یعنی ، تقدیر آدمی صمیمانه با مکان پیوند دارد . سرانجام آشکارگی " زمین" با "استقرار" معبد مراقبت می شود .. بدین سان ، معبد روی بستر زمین "تکیه می زند" ، به سوی آسمان "قیام می کند" و با انجام این عمل "چهره ی چیزها" را به آنها می بخشد . هایدگر در عین حال تاکید می کند که معبد صرفا به آنچه در آنجا هست "اضافه" نشده ، بلکه این بناست که از آغاز امکان ظهور چیزها را آنگونه که هستند فراهم می آورد. تاویل هایدگر از معماری به مثابه "استقرار حقیقت در اثر" ، جدید و در عین حال گیج کننده است. امروزه ، ما بنا به عادت به هنر از جنبه ی بیانگیری و بازنمایی می اندیشیم و "انسان" یا "جامعه" را سرچشمه ی آن میدانیم . اما هایدگر تاکید می کند که « این عامل انجام کار نیست که باید شناخته شود، بلکه واقعیت وجودی ساده ی آن است که توسط اثر گشوده می شود».
این واقعیت ، هنگامی که عالم گشوده می شود تا به چیزها "چهره"هایشان را ببخشد ، آشکار می شود .بدین قرار ،"عالم" و "چیز" مفاهیمی به هم وابسته اند و برای درک هرچه بهتر "نظریه ی " هایدگر ما ناگزیریم به این مطلب توجه داشته باشیم ...
هیدگر، در "سرچشمه ی اثر هنری" هیچ تبیین واقعی ای ارائه نمی دهد و حتی تاکید می کند که « اینجا ، تنها ماهیت عالم قابل نشان دادن است ». اما او ، در هستی و زمان ، عالم را از دیدگاه موجود شناختی (ontically) به عنوان کلیت چیزها ، و از منظر بوده شناختی (ontologically) ، به مثابه هستی آنها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 43 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوریسازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران
تحلیلی بر نظام ملی نوآوری ایران
مؤسسه مطالعات و تحقیقات فنّاوری
خرداد 85
فهرست مطا لب:
مرو ر ی بر شا خص ها ی ا قتصا د ی ا یر ا ن
مؤ لفه ها ی نظا م ملی نو آ و ری
ویژ گیها ی نظا م ملی نو آو ر ی ایر ا ن
مقدمه:
1- سه نیروی متعامل: توسعه فعالیتهای علمی و انقلاب درفناوری(با تأکیدبرIT)و جهانی شدن اقتصاد و گسترش سریع موافقتنامههای تجاری و تحول در مفاهیم دانش موجب ایجاد فاز جدیدی از توسعه شده که آن را ” اقتصاد دانش “ مینامند که سیستمهای اقتصادی واقع در این فاز توسعه را ” اقتصاد مبتنی بردانش“ میگویند. این تحول اساسی در اقتصاد جهانی موجب:
تغییر در ماهیت رقابت هم در داخل و هم در خارج از کشور و هم در بین کشورها
نظم جدیدی درحال شکل گرفتن است که پایههای آن بردانش متکی است
ایجاد دانش جدید و بهره برداری مناسب از آن بعنوان نوآوریهای تکنولوژیک شرط حیات سیستمهای اقتصادی اجتماعی است.
کشورهای درحال توسعه منجمله ایران و اقتصاد ایران با چالش روبرو است.
2- نظریه نظام ملی نوآوری،تکامل یافته نظریههای سنتی نوآوری است.
خلاصه وضعیت اقتصادی ایران:
نقش بخش خصوصی در GDPحدود 15 درصد است.
مبتنی بر منابع اولیه نفت،گاز ومواد معدنی و زیرزمینی است )حدود 85 درصد صادرات تجاری ایران نفت و گاز است(
برنامههای اقتصادی بطور تدریجی به سمت نیازهای بازار و توسعه بخش خصوصی حرکت کرده و دولت متعهد به آزادسازی تجاری و متنوع نمودن اقتصاد شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
ویژگی های دوره ی نوجوانی :
1ـ آهنگ رشد جسمی سریع تر می شود و کودک دوره پرجنب و جوش قبل را به جوانی خستگی ناپذیر بدل می شود.
2ـ از لحاظ رشد عقلی کودک مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و در آستانه تفکر انتزاعی قرار می گیرد.
3ـ تنوع خوی و خصلت با وضوح هرچه تمام تر آشکار می شود.
4ـ رقابت با خود و رقابت با دیگران را تکمیل می سازد.
5ـ برای نوجوان سؤالات متعددی مطرح می شود و در همان حال جواب های دیگران کمتر او را قانع می کند.
6ـ دوره وابستگی به سر آمده و نوجوان می خواهد زندگی مستقل خود را پایه ریزی کنند.
ماهیت مشکلات نوجوانان :
مطالعات علمی نشان می دهد دوره ی نوجوانی دارای مشکلات بسیاری است که باید به شیوه ای رضایت بخش هم برای نوجوان و هم برای گروه اجتماعی او حل و فصل می شود.
نوجوانی برای خود فرآیند مشکل ساز است. زیرا نوجوانان با نقش جدید خود در زندگی کاملاً سازگاری نیافته و در نتیجه اغلب سر درگم نامطمئن مضطرب است.
مهمترین این مشکلات عبارتند از:
1ـ اختلال در تصویر بدی 2ـ بحران هویت 3ـ مشکلات اجتماعی نشدن
4ـ مسئله ی روانی 5ـ ترس 6ـ نگرانی
7ـ خشم 8ـ عصبانیت 9ـ احساس حقارت
10ـ تعارض 11ـ اضطراب 12ـ دشواریهای تحصیل و اعتیاد
راه حل و توصیه :
1ـ در برخورد با نوجوانان ملایم منطقی باشد.
2ـ هیچ گاه نظرات خود را به نوجوانان تحمیل نکنید.
3ـ تجارب موفقیت آمیز نوجوانان را افزایش دهید.
4ـ نوجوانان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
5ـ نسبت به احساسات و عواطف نوجوان خود بی تفاوت نباشید.
6ـ و …
با نوجوانان چگونه رفتار کنیم ؟
نوجوانی دوره ای از زندگی فرد را تشکیل می دهد که حدفاصل پایان دوره ی میان سالی، کودکی و آغاز بزرگسالی است. نوجوان به علت پایگاه مبهم خویش (یعنی نه کودک و نه بزرگسال) اغلب خود را با کودکان کم سن و سال تر در خانواده با والدین و معلمان و دیگر اعضای جامعه خود را در تعارض عاطفی می یابد.
پیامبر اکرم می فرمایند: به شما سفارش می کنم که نسبت به نوجوانان نیکی کنید. زیرا آن ها نازک دل هستند.
نوجوان :
نوجوان دوره ای از زندگی فرد را تشکیل می دهد که حدفاصل پایان دوره ی میان سالی کودکی و آغاز بزرگسالی است. او می خواهد دیگران بدانند بزرگ شده است ولی احساس می کند که دیگران او را کاملاً درک نمی کنند وقتی مسئولیت کافی به او نمی دهند.
نوجوانان در مقابل عقاید و نظرات هم سالان خویش حساسیت خاصی دارند به طوری که به داوری و قضاوت آنان بیش از بزرگسالان ارج و ارزش می نهند.
عقاید کلی در مورد معتادان به مواد مخدر :
برای پرهیز از جدلهای مکتبی بهتر است تعریف نسبتاً ساده و در عین حال دقیق سازمان جهانی بهداشت را بپذیریم. طبق این تعریف، قربانی هر نوع وابستگی دارویی یا روانی به مواد مخدر معتاد شناخته می شود.
پیامدها: اگر مفهوم وابستگی مشخص کننده اعتیاد باشد، به ناچار با این مشکل روبه رو می شویم که معتادانی که رفتارشان هیچ نشانی از وابستگی دارویی یا روانی ندارد عملاً معتاد شناخته نشوند. عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی پذیرفتن تعریف سازمان جهانی بهداشت بدین معنا خواهد بود که استفادة مستمر از داروهای کاملاً «قانونی» را، که تجویز می شوند، وابستگی و اعتیاد به مواد مخدر تلقی کنیم.
شخصیت: شخصیت فرد به ساختار روانی او بستگی دارد. به این معنا که «شخصیت»، با توجه به برخی از عوامل ساختاری ثابت، که با پایان بحران بلوغ برای همیشه شکل می گیرند، تعریف می شود. فرد خواه بیمار باشد خواه سالم، ساختار بنیادی شخصیتی اش هرگز تغییر نمی کند. هنگامی که برای مثال از شخصیتی با «ساختار روان نژند» سخن می گوییم، بدان معنا نیست که این شخصیت مبتلا به روان نژندی باشد، بلکه شخصیتی است که از جنبة اقتصادی روانی، عمیقاً و برای همیشه، براساس نمونة مشهور به «روان نژند»، یعنی اودیپی، مثلثی، و تناسلی شکل گرفته است. این امر در مورد تمامی
ص 5 و 6 جا مانده است
«الف» موادی (عمدتاً توهم زا) را در برمی گیرد که مصرف درمانی آنها بسیار اندک است. گروه دوم یا «گروه ب» به دو گروه کوچکتر ب1 (موادی با ارزش درمانی معتدل، بخصوص آمفتامین ها) و ب2 (موادی با ارزش درمانی فعالتر، مثل باربیتوریگ ها و بعضی داروهای خواب آور) تقسیم می شود، و دست آخر گروه سوم یا «گروه ج» است که موادی با ارزش درمانی مشخص و خط ناچیز (هرچند غیرقابل چشمپوشی) برای سلامت فرد را شامل می شود (انواع آرام بخشها، خواب آورها، مسکن ها و بسیاری مواد دیگر).
طبقه بندی را می توان براساس منشأ مادة مخدر انجام داد. مواد مخدری که منشأ طبیع دارند (تریاک، شاهدانه، مشروبات الکلی)، موادی که جنبه درمانی دارند ولی عملاً از آنها استفادة نادرست می شود (خواب آورها، آرامبخشها، آمفتامین ها و غیره)، و بالاخره موادی که طی انواع «پژوهشها» به دست آمده اند. (ال. اس. دی. اس. تی. پی و غیره)، یا موادی که از آنها استفادة غیرمتعارف می شود (حلالهای فرار و غیره)
طبقه بندی را می توان براساس تأثیر مادة مخدر بر ارگانیسم بدن انجام داد، مثلاً میزان مسمومیت آن را در نظر گرفت (مخدرهای مهلک، مخدرهایی که موجب اختلال شخصیتی می شود، یا موادی که اعتیاد می آورد) طبقه بندی را براساس تأثیر مواد در زمینة روانی ـ فیزیولوژیکی (تغییرات سیستم اعصاب نباتی، فوق هرمی و غیره) هم می توان انجام داد. دولت کانادا در سال 1969 روان گردانهای اصلی را به صورت زیر طبقه بندی کرد: مسکن ها و خواب آورها، محرکها، ضد اضطرابها و توهم زاها، بهت آورهای افیونی، حلالهای فرار، مسکن های ضد افسردگی و آرامبخشهای اصلی.