لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
فصل سوم: علل ترک نماز
کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علل فردی عدم گرایش به نماز
علل مربوط به خانواده
علل اجتماعی عدم گرایش به نماز
کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علی رغم این همه توجه اسلام به عبادت مخصوصا نماز متاسفانه از واقعیت های موجود در جامعه بی توجهی به معنویات مخصوصا در امر عبادت و نماز است که بیشتر در نسل جوان و نوپای امروزی وجود دارد.
لذا وظیفه ایجاب می کند تا ریشه ها و علل این بی توجهی را کشف نموده و راه کارهای مناسب برای آن بیان کنیم و تا این ریشه ها کشف نشود هر راهبرد و راهکاری بی اثر و بی فایده است و نمی توانیم در آن زمینه اقدامی سازنده داشته باشیم و اگر بدون کشف ریشه های بی توجهی نوجوانان و جوانان به امر نماز به زور و کتک و اعمال قدرت متوسط شویم و از آن ها خواستار انجام عبادت شویم، یقینا نه تنها موثر واقع نخواهد شد بلکه اثرات منفی به دنبال خواهد داشت لذا قبل از هرگونه تصمیم گیری و قضاوت در مورد تارکان نماز باید ریشه های ترک نماز را پیدا کرده؛ چرا نماز نمی خوانند؟ دلیل و نظرشان چیست؟ آیا مدعی هستند که هنوز واجب نشده است؟ آیا نماز را عملی بیهوده و بی فایده می دانند؟ آیا از الگوهای دینی و مبلغان دین بیزاری پیدا کرده اند؟ آیا احساس تنبلی و سستی می کنند؟
شایان ذکر است که نسل نوجوان و جوان ما در دورانی بسیار مهم، مبهم که زمینه ی مناسبی برای شکل گیری شخصیت و هویت فرد از جهات جسمی، روحی و روانی است قرار گرفته اند. تحول اخلاقی و دگرگونی های عظیم روحی – جسمی موجب می شود تا خمیر مایه هویت یک فرد در این مرحله شکل گیرد. در این دوران، فطرت انسان به ویژه فرد مسلمان، می تواند با تربیت صحیح، محیط مناسب تربیتی، الگوهای مذهبی و منسجم به تکامل برسد. به هر حال شکل گیری بدن، سلامت روانی، رشد عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، منطقی و دینی و عادت های مذهبی در او قالبی دایمی ایجاد می کند. به طور مثال، نوجوان و جوانی که ترک نماز در این دوران برای او به صورت عادت در آمده و روحیه طغیان گری و عصیان در او قوی است، مسلما نمی توان وجود فردی نمازگزار و مقید به اخلاق حسنه را، در دوران میان سالی و بعد از آن از او انتظار داشت. زیرا نوجوان در مرحله بی ثبات زندگی خود، مانند خمیری شکل پذیر و منعطف است. که می تواند دارای قالبی متعالی و یا برعکس حالتی طغیان گرا و لاابالی شود.
هر چند که در این فصل، هدف ما بررسی عوامل ترک نماز به طور عام است ولی با توجه به مطالب بالا، یک چنین نسلی می طلبد که اهمیت ویژه ای به او مبذول شود. به همین خاطر علل مورد بررسی بیشتر معطوف به جوان، نوجوان است، اگر چه که با گاهی دقیق تر، مراحل دیگر از حیات انسان را نیز شامل می شود.
بنابراین بررسی های ناشی از مصاحبه، سوال و جواب ها، مشاهده ها و حتی آزمایش ها و همچنین استفاده از تجارب دست اندرکاران تحقیقات روانشناسان تربیتی، کسب اطلاع از والدین و معلمان اطلاعاتی را در زمینه علل در اختیار می گذارد که مهمترنی آن ها عبارتند از:
1- علل فردی عدم گرایش به نماز
الف) عدم آشنایی به فلسفه و اسرار نماز: وقتی از بعضی افراد سوال می کنیم: چرا نماز نمی خوانید؟ می گویند: «خودمان هم نمی دانیم» از این جواب معلوم می شود که از دلایل ترک نماز، عدم آشنایی با فلسفه و آثار نماز و عدم احساس نیاز به نماز است؛ زیرا با خود می گوید: من که زندگی می کنم و در آن عقل خود را راهنمای زندگی خود قرار می دهم؛ چه نیازی به نماز دارم؟ نماز چه ربطی به زندگی من دارد، چه نقشی دارد؟ چه نماز بخوانم چه نخوانم، سودی عاید من نمی شود، نماز برای آخرت است و نه برای دنیا و من در دنیا هستم نه در آخرت.
نماز تجسم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین به پاداشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار فلسفه آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری بر آن مترتب است و چه مضامینی در این گفتگوهای مکرر مورد بازگویی قرار می گیرد؟ طبعا نسبت به این عبادت فاقد انگیزه و رغبت است. نه تنها نماز بلکه انسان صرفا در برابر اعمالی تمکین می کند که اگر چه ناروا و غلط، تصویر و باور قانع کننده ای از آن داشته باشد و جسم و روح و روان خود را محتاج به آن بداند. اصولا هر انسانی برای انجام هر حرکت و عملی به دنبال دلیل و علت می گردد و در حقیقت بدون چون و چرا عملی را انجام نمی دهد، زیرا هر عملی به عاملی تعلق دارد و هر انگیخته ای به انگیزه ای بر می گردد، پس برای ایجاد انگیخته، انگیزه و محرک لازم نیازمند است، مخصوصا نسل امروز و جدید که از امور تعبدی و تکلیفی تنفر داشته و به شدت از آن فرار می کند. نسل امروز با نسل دیروز از لحاظ فکر و اندیشه و روحیات تفاوت دارد، با دقت در تاریخ می توان تفاوت آشکار این نسل را فهمید که مذهبی دیروز خیلی از مسائل را بدون چون وچرا پذیرفته و عملی کرده است، ولی مذهبی امروز همان مسائل را با تحقیق و حداقب با منطق قابل قبول می پذیرد زیرا چون وچرا از خصوصیات این نسل نو و جدید است.
استاد مطهری در مورد نسال جوان امروز فرموده:
نسل جوان ما مزایایی دارد و عیب هایی، زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد؛ چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا؛ یعنی ادراکات و احساسات و آرمان های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست، باید به این جهات احترام گذاشت. در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمان های عالی نبود، باید به این آرمان ها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم، روشی که ما فعلا در مقابل این نسل گرفته ایم، روش دهان کجی و انتقاد صرف و مذمت است ... در قدیم سطح فکر مردم پائین بود، کمتر در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
فصل سوم: علل ترک نماز
کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علل فردی عدم گرایش به نماز
علل مربوط به خانواده
علل اجتماعی عدم گرایش به نماز
کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علی رغم این همه توجه اسلام به عبادت مخصوصا نماز متاسفانه از واقعیت های موجود در جامعه بی توجهی به معنویات مخصوصا در امر عبادت و نماز است که بیشتر در نسل جوان و نوپای امروزی وجود دارد.
لذا وظیفه ایجاب می کند تا ریشه ها و علل این بی توجهی را کشف نموده و راه کارهای مناسب برای آن بیان کنیم و تا این ریشه ها کشف نشود هر راهبرد و راهکاری بی اثر و بی فایده است و نمی توانیم در آن زمینه اقدامی سازنده داشته باشیم و اگر بدون کشف ریشه های بی توجهی نوجوانان و جوانان به امر نماز به زور و کتک و اعمال قدرت متوسط شویم و از آن ها خواستار انجام عبادت شویم، یقینا نه تنها موثر واقع نخواهد شد بلکه اثرات منفی به دنبال خواهد داشت لذا قبل از هرگونه تصمیم گیری و قضاوت در مورد تارکان نماز باید ریشه های ترک نماز را پیدا کرده؛ چرا نماز نمی خوانند؟ دلیل و نظرشان چیست؟ آیا مدعی هستند که هنوز واجب نشده است؟ آیا نماز را عملی بیهوده و بی فایده می دانند؟ آیا از الگوهای دینی و مبلغان دین بیزاری پیدا کرده اند؟ آیا احساس تنبلی و سستی می کنند؟
شایان ذکر است که نسل نوجوان و جوان ما در دورانی بسیار مهم، مبهم که زمینه ی مناسبی برای شکل گیری شخصیت و هویت فرد از جهات جسمی، روحی و روانی است قرار گرفته اند. تحول اخلاقی و دگرگونی های عظیم روحی – جسمی موجب می شود تا خمیر مایه هویت یک فرد در این مرحله شکل گیرد. در این دوران، فطرت انسان به ویژه فرد مسلمان، می تواند با تربیت صحیح، محیط مناسب تربیتی، الگوهای مذهبی و منسجم به تکامل برسد. به هر حال شکل گیری بدن، سلامت روانی، رشد عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، منطقی و دینی و عادت های مذهبی در او قالبی دایمی ایجاد می کند. به طور مثال، نوجوان و جوانی که ترک نماز در این دوران برای او به صورت عادت در آمده و روحیه طغیان گری و عصیان در او قوی است، مسلما نمی توان وجود فردی نمازگزار و مقید به اخلاق حسنه را، در دوران میان سالی و بعد از آن از او انتظار داشت. زیرا نوجوان در مرحله بی ثبات زندگی خود، مانند خمیری شکل پذیر و منعطف است. که می تواند دارای قالبی متعالی و یا برعکس حالتی طغیان گرا و لاابالی شود.
هر چند که در این فصل، هدف ما بررسی عوامل ترک نماز به طور عام است ولی با توجه به مطالب بالا، یک چنین نسلی می طلبد که اهمیت ویژه ای به او مبذول شود. به همین خاطر علل مورد بررسی بیشتر معطوف به جوان، نوجوان است، اگر چه که با گاهی دقیق تر، مراحل دیگر از حیات انسان را نیز شامل می شود.
بنابراین بررسی های ناشی از مصاحبه، سوال و جواب ها، مشاهده ها و حتی آزمایش ها و همچنین استفاده از تجارب دست اندرکاران تحقیقات روانشناسان تربیتی، کسب اطلاع از والدین و معلمان اطلاعاتی را در زمینه علل در اختیار می گذارد که مهمترنی آن ها عبارتند از:
1- علل فردی عدم گرایش به نماز
الف) عدم آشنایی به فلسفه و اسرار نماز: وقتی از بعضی افراد سوال می کنیم: چرا نماز نمی خوانید؟ می گویند: «خودمان هم نمی دانیم» از این جواب معلوم می شود که از دلایل ترک نماز، عدم آشنایی با فلسفه و آثار نماز و عدم احساس نیاز به نماز است؛ زیرا با خود می گوید: من که زندگی می کنم و در آن عقل خود را راهنمای زندگی خود قرار می دهم؛ چه نیازی به نماز دارم؟ نماز چه ربطی به زندگی من دارد، چه نقشی دارد؟ چه نماز بخوانم چه نخوانم، سودی عاید من نمی شود، نماز برای آخرت است و نه برای دنیا و من در دنیا هستم نه در آخرت.
نماز تجسم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین به پاداشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار فلسفه آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری بر آن مترتب است و چه مضامینی در این گفتگوهای مکرر مورد بازگویی قرار می گیرد؟ طبعا نسبت به این عبادت فاقد انگیزه و رغبت است. نه تنها نماز بلکه انسان صرفا در برابر اعمالی تمکین می کند که اگر چه ناروا و غلط، تصویر و باور قانع کننده ای از آن داشته باشد و جسم و روح و روان خود را محتاج به آن بداند. اصولا هر انسانی برای انجام هر حرکت و عملی به دنبال دلیل و علت می گردد و در حقیقت بدون چون و چرا عملی را انجام نمی دهد، زیرا هر عملی به عاملی تعلق دارد و هر انگیخته ای به انگیزه ای بر می گردد، پس برای ایجاد انگیخته، انگیزه و محرک لازم نیازمند است، مخصوصا نسل امروز و جدید که از امور تعبدی و تکلیفی تنفر داشته و به شدت از آن فرار می کند. نسل امروز با نسل دیروز از لحاظ فکر و اندیشه و روحیات تفاوت دارد، با دقت در تاریخ می توان تفاوت آشکار این نسل را فهمید که مذهبی دیروز خیلی از مسائل را بدون چون وچرا پذیرفته و عملی کرده است، ولی مذهبی امروز همان مسائل را با تحقیق و حداقب با منطق قابل قبول می پذیرد زیرا چون وچرا از خصوصیات این نسل نو و جدید است.
استاد مطهری در مورد نسال جوان امروز فرموده:
نسل جوان ما مزایایی دارد و عیب هایی، زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد؛ چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا؛ یعنی ادراکات و احساسات و آرمان های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست، باید به این جهات احترام گذاشت. در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمان های عالی نبود، باید به این آرمان ها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم، روشی که ما فعلا در مقابل این نسل گرفته ایم، روش دهان کجی و انتقاد صرف و مذمت است ... در قدیم سطح فکر مردم پائین بود، کمتر در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
فصل سوم: علل ترک نماز
کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علل فردی عدم گرایش به نماز
علل مربوط به خانواده
علل اجتماعی عدم گرایش به نماز
کم توجهی یا بی توجهی برخی از افراد به نماز
علی رغم این همه توجه اسلام به عبادت مخصوصا نماز متاسفانه از واقعیت های موجود در جامعه بی توجهی به معنویات مخصوصا در امر عبادت و نماز است که بیشتر در نسل جوان و نوپای امروزی وجود دارد.
لذا وظیفه ایجاب می کند تا ریشه ها و علل این بی توجهی را کشف نموده و راه کارهای مناسب برای آن بیان کنیم و تا این ریشه ها کشف نشود هر راهبرد و راهکاری بی اثر و بی فایده است و نمی توانیم در آن زمینه اقدامی سازنده داشته باشیم و اگر بدون کشف ریشه های بی توجهی نوجوانان و جوانان به امر نماز به زور و کتک و اعمال قدرت متوسط شویم و از آن ها خواستار انجام عبادت شویم، یقینا نه تنها موثر واقع نخواهد شد بلکه اثرات منفی به دنبال خواهد داشت لذا قبل از هرگونه تصمیم گیری و قضاوت در مورد تارکان نماز باید ریشه های ترک نماز را پیدا کرده؛ چرا نماز نمی خوانند؟ دلیل و نظرشان چیست؟ آیا مدعی هستند که هنوز واجب نشده است؟ آیا نماز را عملی بیهوده و بی فایده می دانند؟ آیا از الگوهای دینی و مبلغان دین بیزاری پیدا کرده اند؟ آیا احساس تنبلی و سستی می کنند؟
شایان ذکر است که نسل نوجوان و جوان ما در دورانی بسیار مهم، مبهم که زمینه ی مناسبی برای شکل گیری شخصیت و هویت فرد از جهات جسمی، روحی و روانی است قرار گرفته اند. تحول اخلاقی و دگرگونی های عظیم روحی – جسمی موجب می شود تا خمیر مایه هویت یک فرد در این مرحله شکل گیرد. در این دوران، فطرت انسان به ویژه فرد مسلمان، می تواند با تربیت صحیح، محیط مناسب تربیتی، الگوهای مذهبی و منسجم به تکامل برسد. به هر حال شکل گیری بدن، سلامت روانی، رشد عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، منطقی و دینی و عادت های مذهبی در او قالبی دایمی ایجاد می کند. به طور مثال، نوجوان و جوانی که ترک نماز در این دوران برای او به صورت عادت در آمده و روحیه طغیان گری و عصیان در او قوی است، مسلما نمی توان وجود فردی نمازگزار و مقید به اخلاق حسنه را، در دوران میان سالی و بعد از آن از او انتظار داشت. زیرا نوجوان در مرحله بی ثبات زندگی خود، مانند خمیری شکل پذیر و منعطف است. که می تواند دارای قالبی متعالی و یا برعکس حالتی طغیان گرا و لاابالی شود.
هر چند که در این فصل، هدف ما بررسی عوامل ترک نماز به طور عام است ولی با توجه به مطالب بالا، یک چنین نسلی می طلبد که اهمیت ویژه ای به او مبذول شود. به همین خاطر علل مورد بررسی بیشتر معطوف به جوان، نوجوان است، اگر چه که با گاهی دقیق تر، مراحل دیگر از حیات انسان را نیز شامل می شود.
بنابراین بررسی های ناشی از مصاحبه، سوال و جواب ها، مشاهده ها و حتی آزمایش ها و همچنین استفاده از تجارب دست اندرکاران تحقیقات روانشناسان تربیتی، کسب اطلاع از والدین و معلمان اطلاعاتی را در زمینه علل در اختیار می گذارد که مهمترنی آن ها عبارتند از:
1- علل فردی عدم گرایش به نماز
الف) عدم آشنایی به فلسفه و اسرار نماز: وقتی از بعضی افراد سوال می کنیم: چرا نماز نمی خوانید؟ می گویند: «خودمان هم نمی دانیم» از این جواب معلوم می شود که از دلایل ترک نماز، عدم آشنایی با فلسفه و آثار نماز و عدم احساس نیاز به نماز است؛ زیرا با خود می گوید: من که زندگی می کنم و در آن عقل خود را راهنمای زندگی خود قرار می دهم؛ چه نیازی به نماز دارم؟ نماز چه ربطی به زندگی من دارد، چه نقشی دارد؟ چه نماز بخوانم چه نخوانم، سودی عاید من نمی شود، نماز برای آخرت است و نه برای دنیا و من در دنیا هستم نه در آخرت.
نماز تجسم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین به پاداشتن آن مبتنی بر درک صحیح از اسرار فلسفه آن است. انسانی که نمی داند چرا باید نماز بخواند و چه اثری بر آن مترتب است و چه مضامینی در این گفتگوهای مکرر مورد بازگویی قرار می گیرد؟ طبعا نسبت به این عبادت فاقد انگیزه و رغبت است. نه تنها نماز بلکه انسان صرفا در برابر اعمالی تمکین می کند که اگر چه ناروا و غلط، تصویر و باور قانع کننده ای از آن داشته باشد و جسم و روح و روان خود را محتاج به آن بداند. اصولا هر انسانی برای انجام هر حرکت و عملی به دنبال دلیل و علت می گردد و در حقیقت بدون چون و چرا عملی را انجام نمی دهد، زیرا هر عملی به عاملی تعلق دارد و هر انگیخته ای به انگیزه ای بر می گردد، پس برای ایجاد انگیخته، انگیزه و محرک لازم نیازمند است، مخصوصا نسل امروز و جدید که از امور تعبدی و تکلیفی تنفر داشته و به شدت از آن فرار می کند. نسل امروز با نسل دیروز از لحاظ فکر و اندیشه و روحیات تفاوت دارد، با دقت در تاریخ می توان تفاوت آشکار این نسل را فهمید که مذهبی دیروز خیلی از مسائل را بدون چون وچرا پذیرفته و عملی کرده است، ولی مذهبی امروز همان مسائل را با تحقیق و حداقب با منطق قابل قبول می پذیرد زیرا چون وچرا از خصوصیات این نسل نو و جدید است.
استاد مطهری در مورد نسال جوان امروز فرموده:
نسل جوان ما مزایایی دارد و عیب هایی، زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد؛ چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا؛ یعنی ادراکات و احساسات و آرمان های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست، باید به این جهات احترام گذاشت. در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمان های عالی نبود، باید به این آرمان ها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم، روشی که ما فعلا در مقابل این نسل گرفته ایم، روش دهان کجی و انتقاد صرف و مذمت است ... در قدیم سطح فکر مردم پائین بود، کمتر در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
علم و دانش توام با نماز
لکن الر سخوان فى العلم منهم و المومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و المقیمین الصلوة و الزکوة و المومن بالله و الیوم الاخر اولئک سنوتیهم اجرا عظیما
ترجمه : ولى استواران در دانش و مومنانى را که به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده است ایمان آورده اند و نماز گزاران و زکات دهندگان و مومنان به خدا و روز قیامت را پاداش عظیمى خواهیم داد.
تفسیر آیه
در آیات گذشته (در این سوره شریفه نساء) به چند نمونه از خلافکارى هاى یهود اشاره مى کند و در برابر آن اعمال نا شایسته کیفرهائى را براى آنان بیان مى کند که در این دنیا و آخرت دامن گیر آنها خواهد بود ولى در این آیه شریفه به واقعیت مهمى اشاره شده که قرآن کرارا به آن تکیه کرده است و آن اینکه مذمت و نکوهش قرآن از یهود به هیچوجه جنبه مبارزه نژادى و طائفى ندارد، اسلام هیچ نژادى را به عنوان نژادمذمت نمى کند بلکه نکوهشها و حملات آن تنها متوجه آلودگان و منحرفان است ،لذا در این آیه افراد با ایمان و پاکدامن یهود را استثسناء کرد، و مورد ستایش قرار داده و پاداش بزرگى که آنها نوید مى دهد،و مى گوید ولى آن دسته از یهود که در علم و دانش راسخنند و ایمان به خدا دارند و به آنچه بر تو نازل شده و آنچه بر پیامبران پیشین نازل گردیده ، ایمان مى آورند ما بزودى پاداش بزرگى به آنها خواهیم داد (لکن الرسخوان فى العلم منهم و المومنون یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و المقیمین الصلوة و الموتون الزکوة و المومنون بالله و الیوم الاخر و اولئک سنؤ تیهم اجرا عظیما) پس طبق این آیه شریفه به آن دسته از یهویانى که در علم و دانش راسخند و ایمان به خدا دارند و آنچه بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شده ایمان مى آورند و نماز بپا مى دارند و زکات مى دهند و ایمان به آخرت دارند و خداوند هم به آنها مژده پاداش بزرگى مى دهد پس نتیجه گرفته مى شود کسانیکه در کنار علم و دانش خودشان همواره یاد خدا هستند و تکیه بر آن دارند همواره مورد ستایش خداوند قرار مى گیرند به همین دلیل مى بینیم که جمعى از بزرگان یهود به هنگام ظهور پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و مشاهده دلائل حقانیت لا او به اسلام گرویدند و با جان و دل از آن حمایت کردند و مورد احترام پیامبر صلى الله علیه و آله و سایر مسلمانان بودند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
سیمای نماز در نهج البلاغه
نماز نخستین حکم الهى بود که چند روز پس از بعثت پیغمبر خاتم، حضرت محمد بن عبد اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم توسط جبرئیل امین از جانب خداوند صادر شد و پیغمبر با تعلیم پیک وحى، آن را معمول داشت.
بدین گونه که پیک وحى الهى، جبرئیل امین، چند روز بعد از آن که پیغمبر به مقام نبوّت رسید، براى دومین بار بر آن حضرت نازل شد و آبى از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و نماز گزاردن و رکوع و سجود را به پیغمبر آموخت.
بنا بر این، نماز این فریضه بزرگ الهى و عالیترین فرمان خداوند عالم که بهترین حالت یک انسان باایمان و بنده خدا در پیشگاه الهى است، نوبر احکام اسلام است و از همینجا نیز باید قدر آن را دانست و به اهمیت آن پى برد.
نکته جالب توجه این است که پس از پیغمبر، نخستین کسى که از مردان آن را بهپا داشت على علیه السلام و آنهم در سن 9 سالگى بود که در خانه پیغمبر به سر مىبرد و چون پیغمبر وضو گرفت او نیز وضو گرفت و همین که رسول خدا به نماز ایستاد، آن وجود مقدس هم در آن سن و سال، پشت پیغمبر (ص) خدا ایستاد و در پشت سر على علیه السلام هم تنها خدیجه بود که به عنوان اولین زن به نماز ایستاد و با پیغمبر (ص) نماز جماعت گزاردند.
پس اولین اقامه نماز به جماعت بود؛ جماعتى این چنین که پیغمبر (ص) در جلو و على پسربچهای 9ساله در پشت سر آن حضرت و خدیجه، همسر پیغمبر در پشت سر على (ع).
مىبینید که على علیه السلام سراینده نهجالبلاغه، چه رابطهاى با نماز، این دستور عالى آسمانى دارد که شش سال پیش از بلوغ و قبل از همه، آن هم در پشت سر پیغمبر (ص) و براى نخستین بار به عنوان وظیفه دینى که پیغمبر ختمى مرتبت از جانب خداوند مأمور به انجام آن شده است، آن را معمول داشت. پس على علیه السلام نخستین نمازگزار اسلام است.
نماز در نظر حضرت على (ع)
به طورى که دیدیم على علیه السلام نخستین پیشواى معصوم و امام بر حق ما و نماینده خدا و جانشین بلا فصل حضرت ختمى مرتبت (ص) اولین نمازگزار اسلام است، آن هم شش سال قبل از بلوغ، از این رو مىباید چنین انسان بىنظیرى، رابطه خاصى با نماز بزرگترین فریضه الهى، داشته باشد.
على که در قبله مسلمین متولد شده و در نه سالگى به عنوان اولین پیرو اسلام و براى نخستینبار در پشت سر پیغمبر خاتم نماز گزارده، به طور قطع بیش از هر مسلمان دیگرى، قدر نماز، نخستین فریضه الهى را مىداند و به آن اهمیت مىدهد.
به طورى که نوشتهاند، حال على علیه السلام به هنگام نماز چنان بود که در یکى از جنگها تیرى به پاى آن حضرت اصابت کرد و هر چه کردند نتوانستند آن را در آورند. چون خبر به پیغمبر دادند فرمود: «بگذارید على مشغول نماز شود سپس تیر را از پاى او در آورید زیرا على (ع) در آن هنگام، چنان محو تماشاى جمال حق است که کاملاً از خود بى خود مىشود.»
چنین کردند و تیر را از پاى على (ع) در آوردند و او متوجه نشد و زمانى به خود آمد که از نماز فراغت یافته بود و آن گاه در خود احساس درد کرد.
هر که چیزى دوست دارد جان و دل بر وى گمارد / هر که محرابش تو باشى سر ز عشقت برندارد
همچنین در یکى از شبهاى مخوف جنگ صفین «لیلة الهریز» که آتش جنگ برافروخته شده بود و از هر سو مانند باران تیر مىبارید، دیدند که على علیه السلام رو به قبله ایستاد و مشغول نماز شد.
پس از نماز پرسیدند یا امیرالمؤمنین این چه وقت نماز خواندن بود و على (ع) فرمود: «اصلاً این جنگ براى چیست جز این است که مىخواهیم ظلم و فساد را ریشه کن کنیم تا نماز و احکام الهى چنانکه باید، اقامه شود.»
خوشا نماز و نیاز کسى که از سر درد / به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
نهجالبلاغه و نماز
امیرالمؤمنین على علیه السلام در نهج البلاغه در موارد عدیدهاى از نماز، این فرمان بزرگ الهى و محبوب مورد علاقهاش که براى هیچ عملى بهمانند آن ارج نمىنهاد، سخن به میان آورده و اهمیت آن را یادآور شده است.
1- از جمله در آغاز خطبه 199 که موضوعات مهم اسلامى را به اصحابش وصیت مىکند و نسبت به انجام دادن آنها سفارش مىکند، مىفرماید: «نماز را چنانکه باید برپا دارید و در حفظ و اداى آن کوشا باشید و هر چه بیشتر به جا آورید و به وسیله آن به خداوند تقرب جوئید زیرا که خداوند در قرآن مىفرماید نماز فریضهاى است که در وقت معین بر اهل ایمان واجب شده است.» آیا پاسخ دوزخیان را نشنیدهاید که وقتى طبق گفته خداوند در قرآن از آنها مىپرسند: «چه چیز شما را به دوزخ افکند؟» مىگویند: ما از نمازگزاران نبودیم.
نماز، گناهان را مانند ریزش برگ درختان مىریزد و همچون رهایى چهارپایان از بند، انسان را رها مىکند.
رسول خدا (ص) نماز را به چشمه آب گرمى تشبیه فرمود که بر در خانه مردى باشد و شبانه روز، پنج نوبت از آن شستوشو کند، که در این صورت دیگر چرکى در بدن وى باقى نخواهد ماند.
مقام و اهمیت نماز را مردانى از مؤمنان مىدانند که زینت کالاى دنیا و فرزندى که نور چشم انسان است و ثروت و دارایى، آنها را به خود مشغول نمىدارد چنانکه خداوند در قرآن مجید فرموده است: «مردانى هستند که تجارت و داد و ستد دنیا آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمىدارد.»
با این که خدا، بهشت را به پیغمبر مژده داده بود از بس نماز مىگذارد، خود را به رنج انداخته بود و در این کار نظر به این آیه شریفه داشت: «خانوادهات را فرمان ده نماز بگذارند و خویشتن نیز بر انجام آن شکیبا باش.»
از این رو پیغمبر هم خانواده خود را به انجام این فریضه بزرگ الهى وادار مىکرد و خود نیز با بردبارى به اداى آن مىپرداخت.
2- در عهدنامهاى که براى محمد بن ابى بکر نوشت و او را روانه مصر کرد تا فرمانرواى آنجا باشد، از جمله دستورهائى که به او داد فرمود: نماز را در اوقاتى که براى آنها تعیین شده به پاى دار و به خاطر این که بىکارى و فرصت و وقت دارى، پیش از وقت آن را به جاى نیاور، و به بهانه این که کار دارى، آن را به تأخیر نینداز و این را بدان که تمام کارهایت پیرو نمازت باشد.
به طورى که مىبینید، مولاى متقیان و سرآمد نمازگزاران به محمد بن ابىبکر دستور مىدهد که نماز را چه فرادی و چه به جماعت بر هر کار دیگرى اعم از شخصى و کشورى و لشکرى مقدم بدارد و آن را در اول وقت ادا کند و حق ندارد به بهانه کار یا گرفتارى آن را به تأخیر بیندازد یا به دلیل این که کارى ندارد، پیش از وقت انجام دهد بلکه باید طبق دستور خدا و پیغمبر عمل کند و به میل خود جلو و عقب نیندازد.
3- نیز در فرمان مشهور مالک اشتر که پس از شهادت محمد بن ابى بکر در مصر او را به فرمانروایى کشور باستانى مصر منصوب داشت و باید آن را جهانبینى على علیه السلام دانست، مىفرماید: «هنگامى که برخاستى و خود را مهیا ساختى تا با مردم نمازگزارى، نماز را چندان طولانى مخوان که مردم را پراکنده سازى و سریع و تند هم مخوان که آن را تباه کنى زیرا در میان مردمى که با تو نماز مىگزارند، کسانى هستند که علیل و بیمار و ناتواناند، یا گرفتارى و کار دارند، من از پیغمبر (ص)هنگامى که مرا براى تبلیغ اسلام به یمن مىفرستاد پرسیدم: چگونه با مردم نماز گزارم، پیغمبر (ص) فرمود با آنها مانند ناتوانترینشان نمازگزار و حال مؤمنین را رعایت کن.»
4- در کلمات قصار آن حضرت در اواخر نهجالبلاغه، آن پیشواى عالىمقام معصوم و برگزیده خدا، پنج حکم بزرگ الهى را بدین گونه توصیف مىکند: «نماز وسیله تقرب و نزدیک شدن هر پارسایى به خداست و حج، جهاد افراد ناتوان است؛ هر چیزى زکات دارد و زکات و پاک کردن بدن، روزه گرفتن است، جهاد زن هم خوب شوهر دارى کردن است.»
5- در نامهاى به حارث همدانى از یاران نامدارش مىنویسد: «در روز جمعه، مسافرت نکن تا بتوانى در نماز جمعه شرکت کنى، مگر اینکه کار واجبى (مانند جهاد) در راه خدا انجام دهى، یا به سراغ کارى بروى که شرعاً معذور باشى.»
6- در خطبه 131 از جمله مىفرماید: «پروردگارا من نخستین کسى هستم که به حق رسید و آن را شنید و پذیرفت. به طورى که جز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله هیچ کس در نماز بر من پیشى نگرفت.»
7- از همه جالبتر این است که در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، لحظهاى پیش از آنکه جان به جان آفرین تسلیم کند، ضمن وصیت تاریخى خود به فرزندان گرامیاش، امام حسن و امام حسین علیهما السلام از جمله مىفرماید: «خدا را، خدا را که برپا داشتن نماز را از یاد نبرید، زیرا نماز ستون دین است.»
مىدانیم که امیرالمؤمنین (ع) در اینجا به سخن پیغمبر (ص) نظر داشته که فرموده است: «نماز ستون دین است که اگر پذیرفته شد، سایر اعمال نیز به تبع آن پذیرفته مىشود و اگر مقبول نیفتاد سایر اعمال دیگر بندگان هم مردود شناخته مىشود.»
نتیجه کلام اینکه على علیهالسلام در شب قدر یعنى بهترین شبهاى سال، در حال نماز ضربت خورد و در شب قدر هم با سفارش به اهمیت مقام نماز و دیگر ارکان اسلام، چشم از جهان ظلمانى فرو بست و روح بلندپروازش به ملکوت اعلا پرواز کرد، گویى در آن حال، زبان دل نورانیاش به مضمون این ابیات لسانالغیب شیراز گویا بود:
«دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند