لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
کاوه آهنگر
در دوران قبل از اسلام پس از آنکه ظلم و جور ضحاک و اطرافیان او بمنتهى درجه رسید آهنگرى دانشمند از مردم اصفهان باین اندیشه افتاد که باید بن و بیخ این گروه ستمگر را از خاک ایران بر کند. علت دشمنى کاوه این بود که حاکم اصفهان دو تن از پسران او را بناحق کشته اموالش را مصادره نموده بود لاجرم آن مرد غیور تن بتنبلى و کسالت در نداده با عزم و اراده آهنین شروع بکار کرد و براى تحریک مردم اصفهان و بهیجان آوردن خون آنها چند تدبیر اندیشید. اول آنکه جمعى از فالگیران و ستاره شناسان را که محل اعتماد ایرانیان بودند تشویق و تعلیم نمود تا بپاره احکام آسمانى و خواب هاى روشن و فالهاى نیکو بمردم بفهمانند که زمان انقراض حکومت این قوم ستمگر نزدیک شده و خداوند بزرگ مىخواهد آنها را برانداخته و از نو تخت ایران را بفر قدوم پادشاهى جوان از نژاد ایرانى بیاراید. دوم اینکه بمردم چنان وا نمود کرد که این قوم از طرف یزدان پاک نیستند بلکه از جانب اهریمن بر مردم استیلا یافته و نشان ناپاکى و پلیدى آنها این است که جانور مقدس گاو را که خداوند مخصوص زراعت قرار داده، مىکشند و گوشت آنرا مىخورند و از این جهت اهورامزدا روح گاو انرا برانگیخته تا کین خود را از این گروه ناپاک بخواهند و بهمین مناسبت نام خود را که (زنده دل) و یا بقول اعراب (جندل) بود، گاوه نهاد و گرزى به شکل سر گاو براى خود بساخت و درفش گاوپیکر برافروخت که آنرا درفش کاویانى و گرزه گاوسر گویند. سوم اینکه شخصى فریدون نام را از قبیله آبادیان پیدا کرده او را در کوهى میان بیشه بنهفت و بمردم چنین گفت که او از جانب اهوررا مزدا براى پادشاهى ایران برانگیخته شده، مردم را بسوى او همى خواند و جمعیتى انبوه بر پیمان او گرد آورد. چهارم اینکه ایرانیان مار را بسیار مکروه و زشت مىدانستند و کشتن او را واجب مىشمردند. کاوه بمردم اصفهان اینطور وانمود کرد که این قوم یعنى ضحاک و پیروانش که از مردم کلده بودند، اهریمن را پرستش مىکنند، زیرا که ایرانیان مار را مظهر اهریمن تیره روان مىدانستند و بمردم حالى نمود که آنقوم مار را از خدایان خود مىپندارند و بجهت تیمن و تبرک شکل او را علم دوش خود قرار داده اند و لاجرم اینان ماردوشان و پرستاران اهریمنند. و این سخن بخصوص تأثیر بزرگى در نفرت قلوب از آنها داشت. و چون در آن ایام یکى از ضحاکیان پدر خود را کشته بوده کاوه آهنگر این فقره را نیز در نظر ایرانیان که پدر را خیلى گرامى مىداشتند، سرمایه بزرگى براى نفرت دادن مردم از ایشان ساخت.
تا اینکه مجموع این اسباب موجب تنفر قلوب اهالى از ضحاک و پیروان و اطرافیان او گردید و محرک شورش و اختلال بزرگى گشت و در اندک زمانى در اصفهان بر دور کاوه سپاهى عظیم گرد آمد. والى اصفهان را در بند کرده و با سپاهى گران بطرف کوه دماوند که مرکز و نشیمنگاه فریدون بود حرکت کرد و مردم از هر جا گروه گروه بفریدون پیوستند تا اینکه لشگرى بزرگ پدید آمد و بسمت بابل و اشور سپاه راندند واز رود اروند که دجله باشد، پل بسته گذشتند.
کاوه آهنگر یکی از اسطوره های تاریخی ایران است.امروزه در دهی از توابع فریدن اصفهان که مشهد آهنگران یا مشهد کاوه نام دارد آرامگاهی منتسب به این قهرمان ملی ایران وجود دارد. رزم آرا در کتاب جغرافیای نظامی ایران در بار ه این آرامگاه آورده است : (گروهی از مردمان منطقه فریدن که در روستاهای مشهد کاوه، جمالو ، اورگان و بردشاه زندگی می کنند، خود را فرزندان کاوه آهنگر می دانند. آرامگاهی هم در روستای مشهد کاوه در جنوب داران (فریدن) برپاست که مردم محل آن را آرامگاه کاوه آهنگر می دانند. ) برای بازدید از این مزار ابتداباید در جاده اصفهان به داران به سمت شهر چادگان تغییر مسیر دادو پس از گذر از چشم انداز زیبای دریاچه چادگان که در مجاورت دهکده تفریحی و گردشگری زاینده رود قرار دارد وارد شهر چادگان شد. سپس با گذر از چند خیابان به روستای مشهد کاوه که در کنار این شهر قرار دارد وارد شد.آنگاه از تپه باستانی روستا بالا رفت تا به بنای آرامگاه کاوه آهنگر رسید. این بنا نوساز و مربوط به دو دهه اخیر بود و برپایه گزارش افراد محلی بر آثار به جا مانده از یک بنای قدیمی تر تجدید بنا شده است. در داخل ساختمان ، همه جا تصاویر امامان دوازده گانه شیعه و زیارت نامه آن ها و شعارهای مذهبی و اسلامی به چشم می خورد و به نظر می رسد که مردم محلی همچون مردم بسیاری دیگر از نقاط کشور کوشیده اند تا طی سده ها اندیشه های نیاکان خود را در زیر یک پوشش مذهبی حفظ کنند. براساس همین اندیشه است که ضریحی بر بالا ی قبرمنصوب به کاوه قرار داده شده است . در خارج از ضریح و در پای در و در میانه موزاییک ها، نشانه ای قرار داشت که به گفته سرایدار،سنگ قدیمی قبرکاوه که در زمان بازدید ما در تاقچه دیوار کناری ضریح قرار داشتابتدا در این محل قرار گرفته بوده است. بر روی این سنگ عباراتی ظاهراً به خط فارسی یا عربی نوشته شده بود که ناخوانا بود. در داخل ضریح سه قبر دیگر نیز وجود داشت. قبر میانی که بلندتر و بزرگتر از بقیه بود، بنا به گفته افراد محلی متعلق به پسر کاوه بود که اگر این نظر درست باشد این قبر باید متعلق به کارن (قارن) پسر کاوه باشد که در شاهنامه فردوسی از او به نام کارن کاوگان نام برده می شود. مردم محل قبر سمت راست را متعلق به دختر کاوه میدانستنداما نوشته های سنگ قبر نه چندان قدیمی این گور خلاف آن را نشان می داد. این نوشته ها قبر را به دختر یکی از افراد سرشناس محلی منصوب می کرد. نکته جالب توجه این است که همه اهالی منطقه از پیر تا جوان کاوه را به خوبی می شناسند و روایات مربوط به او را با جزییات شنیدنی میدانند و به درستی بازگو می کنند .این وابستگی قلبی مردم منطقه به حدی است که حتی مهاجران ترک زبانی که از دوران صفوی در این منطقه زندگی می کنندنیز آنچنان وابستگی به کاوه دارند که کاوه را هم ترک می دانند. نکته شایان توجه دیگر این که هنوز هم پس از گذر هزاره ها میتوان جلوه هایی از روحیه